استنباط فقهی

حصر اجتهاد و دیدگاه مذاهب اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم



:Gol:حصر اجتهاد ودیدگاه مذاهب اسلامی:Gol:


با سلام به دوستان بزرگوار
یکی از تفاوتهای آشکار میان طریق فقهی شیعه با سنی، نحوه اجتهاد از منابع و چگونگی آن می باشد. اجتهاد در فقه شیعی به صورت مطلق است و سد باب آن معنایی ندارد بخلاف طریق مذاهب فقهی اربعه اهل سنت که باب اجتهاد مطلق را مسدود می دانند. موضوعاتی که در این تایپیک ان شاءالله پیگیری خواهد شد بدین ترتیب است:
1- حصر اجتهاد
2- عوامل حصر اجتهاد.
3- ضرورت فتح باب اجتهاد.
4- اقسام اجتهاد.
5- نقص اجتهاد منتسب.
6- اجتهادشیعه مطلق است.
7- بررسی ادله بسته بودن باب اجتهاد.
8- فتح باب اجتهاد نزد متفکران اهل سنت.
9-دیدگاه پیشوایان اهل سنت.

استنباط فقهی و اعتقادی غیرمعصوم

سلام.

یکی از نقدهای وارد بر اهل کتاب و از بقیه ی آنها پیشرفته تر، مسیحیت، وارد است، این است که استنباطات آنها در مورد عقیده و احکام از سوی غیرمعصوم صورت می گیرد. برای مثال در مسیحیت،شورایی از بزرگترین علمای دین جمع می شوند، و نظر می دهند که عقیده این است و هر کس جز این بگوید، ملعون است، که این نقد بر فرقه های غیرکاتولیک مسیحیت، وارد است(کاتولیکها پاپ را عقلاً مصون از راهنمایی اشتباه می دانند، زیرا نمی شود منبع هدایت، راه را اشتباه نشان بدهد- البته این زیاد معقول نیست، زیرا پاپ بی خطا را، کاردینالهای خطادار انتخاب می کنند و کلیسای کاتولیک معاهده ای با خدا ندارد که هر کس که کاردینالها انتخابش کردند، نتواند راه اشتباهی را نشان بدهد!)

امّا مسئله ای که هست، اینکه در اسلام نیز، بسیاری از آنچه ما امروز داریم، استنباط است. برای مثال در تاپیکی سؤال کردیم که منبع تحریم دوستی دختر و پسر چیست؟ که مشخص شد که هیچ آیه یا حدیثی به طور مستقیم، آنرا تحریم ننموده است، و مسئله بر سر استنباط فقهی علما و اجماع علما بر آن است. همین مسئله ممکن است در برخی عقاید نیز مشکل ایجاد کند، که وارد جزئیات نمی شوم، ولی به طور خلاصه گاهی ما هم به نفع عقیده ای آیه داریم و هم بر علیه آن، و تفسیر ماست که یک آیه را به نفع آیه دیگر توجیه می کند(دقت شود که تناقض در شرایطی است که دو آیه را با هیچ تفسیری نتوان در کنار هم قرار داد.) اینجاست که مناقشه ایجاد می شود و در حوزۀ الهیات، گروهی نظری پیدا می کند و گروهی نظری دیگر.

پس ما هم در حوزه عقیده و فقه، با مسائلی مهم سر و کار داریم، که منابع معصوم(قرآن و چهارده معصوم) یا در مورد آن سخنی ندارند یا سخنی تفسیرشدنی دارند و ما تفسیرش می کنیم.

سؤال: چگونه می توان به استنباطات افراد غیرمعصوم اعتماد کرد؟(حتی اگر نگرش غیرمعصوم به اجماع هم برسد)