جامعه ی حرف معصوم (علیه السلام) گوش نکن و تاخیر در ازدواج احمدها و سمیراها و فساد و ...
ارسال شده توسط تنهاترین سردار در چهارشنبه, ۱۳۹۵/۱۰/۰۱ - ۲۲:۵۱پرده ی اول
جلسه ی رسمی هیات مدیره...6 آبان ..ساعت 9 صبح
سعید(رییس هیات مدیره):ضمن عرض خیر مقدم به همه ی اعضای محترم،باید عرض کنم که جهت تامین نیروی فاز دوم کارخانه ،باید هر چه سریعتر در سه بخش،اداری،اجرایی و نظارتی جذب نیرو داشته باشیم..
با محاسبه ای که بنده داشتم ما حدود 21 نفر نیرو نیازمندیم که میتونیم از طریق اگهی روزنامه و یا هر طریقی که دوستان پیشنهاد بدن جذب داشته باشیم.
نیما(از اعضا):خب جناب مدیر،اگر تخصص های لازم پیش بینی و تعیین شده،بنده با اگهی موافقم،اینطوری میتونیم از بین افراد متقاضی شایسته ترینش رو انتخاب کنیم.
امید(از عضا):منم با نیما موافقم ،فقط با توجه به تجربه ی فاز اول ،نظرم اینه که بیشتر از نیرو های خانم استفاده کنیم
سعید:کدوم تجربه جناب امید؟از طرفی باید چهار چشمی مواظب کارمندای آقا باشیم که رابطه شون با خانم ها خیلی جدی نشه!قضیه ی آقای اسماعیلی و خانم صفدری که یادتون نرفته،همینطور محتشم با قلندری...از طرفی،نمونه ی نقدش موجوده،همین خانم اکبری که الان شش ماهه مرخصی بارداری گرفته و بخش مالی رو لنگ گذاشته...
سیامک:جناب رییس منظور امید کم توقع بودن خانم هاست،و اینکه با توجه به وضع کارخونه اگر دو سه ماه هم حقوقشون دیرتر شد مثل آقایون قشقرق راه نمیندازن که آی بچه ام مریضه و وامم مونده و ...در ثانی نه اضافه کار میخوان و نه توقع زیادی برای حقوق و مزایا دارند،همین خانم اکبری الان چندوقته حقوق خودشو نگرفته..برای اون مشکل مرخصی بارداری هم که گفتید میتونیم بیشتر از خانم های مجرد استفاده کنیم..
نیما:این رو هم اضافه کنید که وجود کارمند خانم توی بخش اجرایی و کار کردنشون کنار آقایون باعث میشه فضا یک پرستیژ خاصی داشته باشه،بخاطر وجود خانم ها آقایون تمیزتر و اتو کشیده تر میان سرکار و از شوخی های خاص مردونه هم دیگه خبری نیست...
سعید:بسیار خب،حالا که نظر جمع اینه منم حرفی ندارم،فقط امید جان،زحمت آگهی کردنش باخودت...
*************************************************
پرده ی دوم
10 آبان ..روزنامه همشهری_بخش نیازمندی ها
شرکت تولیدی معتبر واقع در کیلومتر 12 جاده ی تهران_کرج جهت تکمیل کادر اجرایی_اداری خود به تخصص های زیر نیازمند است:
منشی آشنا به زبان انگلیسی.................یک نفر(خانم)
حسابدار با مدرک حداقل لیسانس...........دو نفر(یک نفر آقا ،یک نفر خانم)
کارگر ساده جهت کار در بسته بندی......چهارده نفر(دوازده نفر خانم و دو نفر آقا)
نظافتچی.....................................(سه نفر آقا)
نگهبان........................................(یکنفر آقا)
***********************************************
پرده ی سوم
10 آبان...منزل آقای محمودی
سمیرا:مامان من دیگه خسته شدم از توی خونه نشستن
مامان:خب دخترم خودت مقصری،توی همین ماه دوتا خواستگار داشتی خودت بی دلیل ردشون میکنی..
سیمرا:اااا مامان !!!بی دلیل؟آخه توقع داری به کسی بله بگم که نه کاری داره و نه پشتوانه ای برای زندگی؟
اصلا بگذریم مامان جون...من چندتا آگهی از چندتا شرکت معتبر دیدم،میخوام یکیشو انتخاب کنم و برم سرکار..
مامان:سمیرا جان تو که پدرتو میشناسی،مخالفه دختر کار کنه،میبینی که منم اجازه نداده برم سرکار
سمیرا:اما آخه دوره شما فرق داشته،الان دیگه اگر دختری سرکار نره بهش میگن علاف..شما یکم برو مخ بابا،منم بلدم چطوری خودمو لوس کنم بابا نه نگه
**********************************************
پرده چهارم
16 اسفتد ..ساعت 10 صبح...کارخانه
سیامک:خانم محمودی؟وقت دارید چند دقیقه بیاید اتاق من؟
سمیرا:راستش چند تا کار آقای رییس بهم داده و گفته باید فوری انجامشون بدم
سیامک:عجب...پس لطفا هر وقت کارتون تموم شد بیاید اتاقم..منتظرم
سمیرا (با خودش):باز این مرتیکه ی چشم چرون شروع کرد،با اومدن میترا از دست اون نیمای عوضی راحت شدم،حالا این یکی گیر داده بهم..
اصلا همون روز استخدام معلوم بود همشون دارن روی قیافه انتخاب میکنن،وگرنه اون خانمی که قبل از من اومد خیلی شرایطش از من بهتر بود
چطور اون رو نپذیرفتن و منو که ظاهرم از اون بهتر بود قبول کردن..
خدایا یعنی دنیای به این بزرگی یه مرد آدم حسابی برای من نداشت که فقط سر یه کار مناسب بود و من مجبور نشم بیام اینجا با هر کس و ناکسی سروکله بزنم؟
از طرفی دلم نمیخواد برم باز صبح تا شب توی خونه بشینم ،از طرفی هم انقدر زور زدم بابا رو راضی کنم دلم نمیخواد بگن کم آورد..
آخ که اگر یه شوهر خوب داشتم.....چقدر نیاز به محبت و توجهش دارم...
**************************************
پرده ی آخر
16 اسفند...ساعت 10:02 صبح....منزل آقای میرزایی
احمد:خدایا دیگه خسته شدم...تمام آگهی های روزنامه رو زیر و رو کردم...همش خانم خانم...هرچی کار خوبه مال خانم هاست..
یکی نیست به اینا بگه،آخه این خانمه که باید خرج خانواده رو بده یا آقا...اصلا کسی از خانم میپرسه شاغلی یا نه؟
هرجا میریم خواستگاری اول میپرسن ببخشید شغلتون چیه!!شغلم کوفت و زهرماره...
خدایا یعنی دنیای به این بزرگی یه کار مناسب برای من نداره؟از طرفی نیاز عاطفی و جنسی،از طرفی سنم داره میره بالا..
آخ که اگر یه کار خوب داشتم،ازدواج میکردم و به زندگیم یه سروسامون جدی میدادم....
*********************************************
پرده ی یکی مونده به اول
حدودا 1400 قبل
حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاسلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم خواستند کارهای روزانهی آنها را تقسیم کند.
رسول خدا فرمود:« کارهای داخل منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی باشد.»
فاطمه علیهاسلام میفرماید: کسی نمیداند من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا مرا از معاشرت با مردان بازداشت.
بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 1.
.
.
.
.
.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .و امروز در همه ی کشور های دنیا #تقریبا به ازای هر زن شاغل یک مرد بیکار وجود دارد....