اشتغال بانوان

حقوق و وظایف زن امروزی

با سلام

یه سوال برام پیش اومده .

الان که خیلی از خانم ها دارن پا به پای مردها کار می کنن و در کنارش به خانه داری و بچه داری هم می رسن خوب این ها هیچ کدوم از لحاظ شرع وظیفه شون نیست ولی عرف جامعه این طوره و با کمال میل هم انجام می دهند پس چرا متقابلا نباید حقوق برابر با مردان داشته باشن ؟ آیا الان که عملا و عرفا وظایف عوض شده نباید حقوق هم عوض بشه ؟

کما آن که همین حقوق فعلی هم در عمل بی معنی است مثلا مهریه رو زن باید ثابت کنه مرد استطاعت داره , نفقه را باید ثابت کنه تمکین کرده , اجرت المثل هم باید ثابت کنه قصد تبرع نداشته که اثبات همش هم سخته و در کل حقوق زن را کی داده و گرفته . در عوص مردان حقوق زیادی دارن که به راحتی در دسترشون هست و علت همشون هم اینه که سرپرست خانواده هستند .
الان که زنان دوشاش و پا به پای مردان در بیرون زحمت میکشن آیا این همه تفاوت و تبعیض ظلم نیست ؟!!

نقش زنان شاغل در خانواده

انجمن: 



کارگاه یک روزه نقش زنان شاغل در خانواده با حضور
حجت الاسلام و المسلمین سید علیرضاتوسط اداره آموزش های کاربردی مبلغان دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان برگزار شد.


جلسه (01) حجم فایل: 21.1 مگابایت زمان: 1:24 قالب نمایش MP3
جلسه (02)یت زمان: 1:44 قالب نمایش MP3
جلسه (03) حجم فایل: 19.


اشتغال خانم ها از ديدگاه اسلام

با سلام
1:از نظر اسلام بهترين شغل براي يك خانم چيست ؟
2:براي شخصي كه در استعدادهاي درخشان تحصيل ميكند بهتر است كه به سراغ رشته اي مثل پزشكي برود و يا تحصيلات حوزوي ( با توجه به سوره ي واقعه كه انسان ها را به سه دسته در اخرت تقسيم ميكند و پيشوايان را مقربان ميداند )
3:باتوجه به حديثي كه ميفرمايد بهترين مردم سودمند ترين انها براي مردم است ، اين سودمندي در چه جهت است ( پرداختن به سلامت جسم ديگران و يا روح و يا ايجاد اسايش و رفاه براي ديگران ؟)
4:به منظور تبليغ دين اسلام چه رشته اي بايد خواند و ايا اين شغل براي يك خانم مناسب هست يا نه ؟
5: ايا بايد به حرف والدين مادامي كه بر خلاف دين نباشد مطلقا گوش داد و رشته ي دلخواه انان را خواند ؟
6: ايا ممكن هست كه پزشكي بتواند علاوه بر پزشكي به تبليغ دين بپردازد ؟ گاهي فكر ميكنم يك پزشك يا مهندس بتواند در اين امر موثرتر باشد زيرا مردم باتوجه به موفقيت تحصيلي و اجتماعي وي ، تاثيرپذير تر ميشوند و براي مثال شايد اگر يك پزشك بخواهد در مورد دين سخنراني كند عامه ي مردم حاضر بشوند و موثرتر باشد اما در سخنراني يك روحاني ، تنها مذهبيون شركت كنند درحالي كه شايد بقيه ي مردم بيشتر به ان نياز داشته باشند
با تشكر

خدا من را براي چه آفريد؟ ( مشكلات متنوع در زندگي)

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام به همه اساتید و کاربران.

یه کمی از خودم می نویسم تا دید کارشناس بهتر باشه. من دختری 28 ساله و مجرد و دارای تحصیلات عالیه در رشته خودم هستم. از اول بچگیم درس خوندم. پدر و مادرم معلم بودند و از اون موقع که یادمه درس میخوندم و همه تلاشم برای شاگرد اول شدن بود. اگه خدای ناکرده مثلا با اختلاف چند صدم شاگرد دوم کلاس می شدم ، حتی در مقطع ابتدایی، کارم با کرام الکاتبین بود و تحقیرها و تنبیه های والدین در انتظارم. علاوه بر این من در مدرسه استعداد درحشان درس میخوندم (سه سال راهنمایی و 4 سال دبیرستان) و چون محل زندگی و مدرسه با هم تفاوت داشت، تمام این سالها رو یا در خوابگاه بودم یا در حال تردد به سمت مدرسه و خانه. طوری که همکلاسی هام به من میگفتن تو بچه خوابگاهی. و جالب اینه که پدر و مادر منو مجبور کردن که به سختی تن بدم و برم اون مدرسه تا خدشون تو فامیل و همکارا سرشون بالا بگیرن. همه این سختی ها برای درس خوندن رو اضافه کنید به مشکلات فراوان خانوادگی. دم کنکور نمیتونستم درس بخونم. خسته شده بودم و اصلا دلم نمیخواست حتی دانشگاه برم. کنکور دادم و رفتم رشته مورد علاقه. این 9 سال همش تو دانشگاه شاگرد اول بودم. مقالات isi و فلان و بیسان. فارغ التحصیل که شدم چون استاد خیالش راحت شده بود و از قبل من چند تا مقاله توپ داده بود منو رها کرد. من به خیال اینکه بازار کار برای رشته ام هست مدت زیادی دنبال کارگشتم. اما نبود. بود اما برای امثال من نبود . یا باید میرفتم التماس که با پارتی بازی برم سرکار یا اینکه با پر رویی خودمو یه جا جا میکردم. من همه جا رفتم به همه هم سپردم اما کار نبود. از طرف فامیل خیلی تحقیر شدم که این که اینهمه پزش رو میدادن حالا هیچی شده و بی مصرف مونده. من حتی به کمیته امداد هم سپردم که برای بچه های بی بضاعت رایگان میام کلاس تقویتی میگذارم ولی اونهام ردم کردن. سختی کار اینجا بود که میدیم همکلاسی های بیسواد خودم در دانشگاه که بزور خودشونو از اخراجی و مشروط نگه میداشتن حالا با پارتی بازی سر بهترین کارها رفتن و به من میگفتن برای پیشرفت برو دنبال یه راه دیگه.

اینها همه هیچ. از دبیرستان تا سال اخر ارشد خواستگاران بسیار خوبی داشتم که پدرم همه رو تارومار کرد. به قدری بد رفتار میکرد و داد و بیداد راه مینداخت که دلم خون می شد. نذاشت من ازدواج کنم درحالی که از نظر روحی بسیار نیازمند بودم. الان 2 ساله که از تزم دفاع کردم. تمام هم و غم و انرژیم رو در زندگی روی چیزی گذاشتم که بدردم نخورد. اونم تقصیر من نبود بلکه اجبار خانواده بود. تو فامیل ما هرکی درس نخوند و سرخوش و بیخیال بود به یه جایی رسید و غصه خور و درس عبرت من شدم. الان کلاس خصوصی دارم اما خیلی کمه. چون تو شهر ما متقاضی خیلی نیست. دوست دارم برم دنبال یه هنری چیزی که بهم آرامش بده. اصلا دوست ندارم برم سر کار اما پدر و مادر و اطرافیان روزی نیست که سرکوفتش رو بهم نزنن و جالبه که توقع کار دائمی هم دارن و تدریس خصوصی و اینا رو حساب نمیارن.

کار تا جایی پیشرفته که سر زبون پدر و مادرم افتاده که برو دوباره یه رشته دیگه بخون که توش پول باشه. دوباره برو ارشد یه رشته دیگه رو بگیر. یعنی کار از صفر. تازه معلوم نیست بعد از 2 سال درس خوندن آیا اون رشته بازار کار داره یا نه. خوب من خسته شده ام. مگر یک زن چقدر می تواند تحت فشار باشد. در دانشگاه برای اینکه به گناه نیفتم و حتی یک نگاه خطا به استاد راهنمایم یا همکلاسی هایم نندازم خیلی خودم رو کنترل کردم و به خودم فشار می آوردم. آیا من حق آرامش و راحتی و تا لنگ ظهر خوابیدن و تخمه شکستن و فیلم دیدن ندارم. آیا حق 8 ساعت خواب در شبانه روز و داشتن همسر و خونه و زندگی رو ندارم.

از بچگی به شدت ما رو با بقیه مقایسه میکردن و تحقیر میکردن که عرضه ندارید. حالا هم تا یکی از بچه های فامیل یا همکارا مثلا با پارتی میره جایی استخدام میشه و یا نخونده میره کنکور میده و شانسی رتبه خوبی میاره به رخ ما میکشن و میگن عرضه نداری.

جالب اینه که از وقتی دفاع کردم تا خواستگار میاد هم پدر و هم مادرم میگن به ما ربطی نداره( که بعدا حرف توش درنیاد که ما گفتیم. اگه بدبخت شدی خودت کردی و اگه خوشبخت شدی ما کردیم). یعنی من برای ادامه زندگی هیچ پشتیبانی ندارم، حتی برای تحقیق از خانواده پسر. فامیل رو هم که باها ازموده ام و نمیشه روشون حسابی کرد.

من الان خیلی ناراحتم آقا. پدر و برادرم اعتیاد دارند و مایه رسوایی هستند. از نظر عاطفی سالهاست که تامین نشده ام و هر روز سیل سرکوفت بی مصرف بودن به من زده می شود. این ها به ااضافه مشکلات بسیاری است که دیگر نمی گویم. شب و روز خواب ندارم. امروز میخواستم بعد از یکی از همین سرکوفتهای احمقانه، برم خودمو از طبقه سوم بندازم پایین.
نه مسافرتی. نه دورهمی. نه مهمانی دادنی. نه مهمانی رفتنی. نه حتی دور یک سفره غذا خوردنی. نه دو کلمه با هم حرف زدنی. هیچی هیچی هیچی. زندگی ما خالی از سر سوزن محبت است.

ترا خدا به من بگید چکار کنم. خواستگار زیاد دارم اما به دلیل اعتیاد پدر و برادر میان میبینن و به صورت های بسیار ناشایستی به روی من میزنن و منو طرد میکنن که در روحیه من بسیار تاثیر بدی گذاشته است. ترک دادن ایشان هم که تقریبا محال است چون حتی خودشان با وجود اینکه قیافه شان تابلوست، اعتیادشان را قبول ندارند.

من مانده ام که آخر خدا مرا برای چه آفرید؟ من که دختر خوبی برای پدر و مادر نبوده ام ( مایه سرفرازی و پز دادنشان نبودم). من که لیاقت همسر بودن را نداشته ام. من که لیاقت مادر بودن را نداشته ام. من که لیاقت مفید بودن در اجتماع را پس از سالها تحصیل نداشته ام. پس به چه درد میخورم؟؟؟؟


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

شغل تحقیر آمیز

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:


بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

من یه دختر 28 ساله، مجرد و فوق لیسانس با معدل فوق العاده خوب و از یه دانشگاه نسبتا خوب هستم. بیشتر از یک ساله که از پایان نامه ام دفاع کردم و با این که دکتری برای مصاحبه به چند دانشگاه دولتی روزانه دعوت شدم اما نرفتم. چون با تحقیقات وسیعی که کردم متوجه شدم که رشته من و صد البته گرایش من و از اون مهم تر موضوع پایان نامه من اگرچه یکی از بهترین رشته و گرایش ها و بروزترین موضوعات در دنیاست که حتی چند دانشگاه خوب امریکایی رشته تخصصی پایان نامه من رو به عنوان رشته ورودی دکتری دارند ، اما متاسفانه در ایران حتی تره هم برای اون خرد نمیشه و دکتری این رشته نهایتا باید به تدریس خصوصی تو نقاط دور و نزدیک و یا چند واحد اندک دانشگاهی ( صد البته با پارتی و التماس به این و اون) رضایت بده. البته میدونیم که نحوه پیدا کردن شغل برای افراد مختلف متفاوته و خدا به بعضی ها چنان لطفی کرده که با سر و زبون مثال زدنی و پاچه خواری و پارتی بازی می تونن خودشونو بالا بکشن.

مشکل دیگه من مشکلات خانوادگی عدیده ایی که دارم که دیگه نمیگم چون خودم واقعا حوصله یاداوری مجددشون رو ندارم ولی به این نکته اکتفا می کنم که پدر من با وجود این که بسیار وضع مالیش خوب هست ( 6 باب منزل دارن) یه مقدار خسیسه و تا بهش رو نزنی و دستت رو پیشش دراز نکنی بهت پول نمی ده و تازه بعد از دادن به روش های مختلف آدمو میچزونه که وای دیگه خرجی نداریم و باید برم نسیه بگیرم و من که همیشه نمیتونم خواستگار راه بدم چون همیشه توانایی دادن جهیزیه ندارم و اینا.
اعتراف می کنم که حدود 6 ماه پس از دفاع خیلی افسرده شدم چون هر چی دنبال کار گشتم (حتی کاری که ماهی 200 تومن درامد داشته باشه که حداقل پول توجیبی خودم در بیاد) پیدا نکردم.

تا این که بعد از یه مدتی تو یه موسسه قرآنی کار پیدا کردم. اولش اصلا نپرسیدم که حقوقش چقدره چون فقط به خاطر مفید بودن برای جامعه و رضای خدا رفتم. متاسفانه توی اون موسسه از طرف کادر و کارمندانش با من بسیار بد برخورد شد. یه بار سر یه موضوعی به من گفتن که شما یا نمیفهمی یا نمیخوای بفهمی که باید این کارو انجام بدی ( در صورتی که اصلا وظیفه من نبود). یا این که مدام کنایه میزنن که شما فکر کردی فقط خودت پایان نامه نوشتی و دیگران هیچ کاری نکردن و یا این که شما اصلا حس مسئولیت و همکاری نداری و نمیتونی مسائل رو اهم و مهم کنی و ....
متاسفانه تمام کادر اونجا مدرک تحصلیشون از من پایین تره و با وجود این که خدا رو شاهد میگیرم که حتی از توهین هاشون اشک توی چشمهام جمع شده ولی تا به حال یکبار هم جوابشونو ندادم ( چون من مثل اونا نیستم).

اولش هم که برای کار رفتیم در نهایت تاسف باید بگم که مدیرش گفت شمایی که دنبال کار می گردید اگه یه مقدار هم تحقیر شدید باید تحمل کنید!!!.

متاسفانه مدیر اونجا هم اصلا بلد نیست مدیریت کنه و حتی یکبار تلویحا به من گفت که دخترم رو ببر دستشویی!!!!!. یه سری مسائل دیگه هم هست که نمیگم.

خوب ببخشید زیاد شد اما باید بگم که کاری که من اونجا انجام میدم کار سیکل هست. و به خدا فقط به خاطر این اونجا موندم که ممکنه کسی بخواد قرآن یاد بگیره و راهنماییش کنم که چطور کلاس بیاد همین.

حدود سه ماهه که بطور جدی تو فکر بیرون اومدنم . باور میکنی برای 6 ساعت کار در روز فقط ماهی حداکثر 320 تومن میدن بدون بیمه. حس میکنم استعدادم داره تلف میشه.

از طرفی از بچه های فارغ التحصیل دکتری رشته خودم هم میپرسم میگن همینو بچسب که اصلا گیرت نمیاد حتی گیر ما هم نمیاد.

من تو یه رشته هنری فعالیت دارم وحتی از طرف انجمن اون رشته هر ماه در کمال ادب و احترام برای من دعوت نامه شرکت در مجمع و انتخابات و ... میاد اما متاسفانه توی این موسسه خیلی تحقیر شدم و هر وقت که میخوام کلید بندازم و بیام تو انگار تمام ساختمانش رو روی سرم خراب میکنن.

از شما مشاوره میخوام که کمکم کنید که چکار کنم. در ضمن من برای کار به هر کس که بود رو انداختم بطوری که دیگه واقعا از خودم بدم اومده که چرا اینقدر دست پیش کسان دراز کرده ام.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

زن و اشتغال - تجاوز 30 سیاه پوست به یک خبرنگار و تجاوز به 31 نظامی آمریکایی

زن و اشتغال

کار و اشتغال زنان از ابعاد مختلفي مورد توجه اسلام بوده است در زير به برخي از اين موارد اشاره مي کنيم:
1. حکم اسلام
در نظام حيات اسلامي بار تأمين معاش و زندگي بر دوش مردان است و زنان در اين زمينه مسؤوليتي ندارند. اين بخاطر رأفت اسلامي است که زن بتناسب جنبه هاي رواني و عاطفي در کاري انجام وظيفه کند که امکان آن برايش موجود باشد.
اسلام در رعايت حال زنان حتي فرمود که پدر مي تواند پسر خود را جبراً به کاري درآمد زا مشغول نمايد تا او تهيه معيشت کند ولي چنين جبري درباره دختران روا نيست. او داراي طبعي ظريف و روحي حساس است و عادلانه نيست کارهاي مردانه که سفت و سخت و خشنند بر آن ها بار شود.
زن نه در خانه پدر و نه در خانه شوهر ناگزير به کار و تلاش براي تأمين معيشت نيست، اجباري ندارد که در محيط خشن و توأم با سر و صداي کارخانه ها و يا در عمق معادن و زير زمين ها به تحمل صدمات و مشقات بپردازد. و نان براي اعضاء خانه فراهم کند. اين امر بويژه در ايام عادت ماهانه و در دوران حمل و شير دهي ستم عظيمي براي زن به حساب مي آيد. پس چه بهتر که او به کار لطيف و ظريف خود بپردازد و شوهر او به تأمين معيشت و تحمل بار نفقه اش اقدام کند.
2. وظيفه اساسي زن:
آن چه اسلام خواستار آن است اين که زن زندگي ساز و هنرمند باشد. هم عامل آرامش و سکون باشد و هم بهشت را زير قدم خود داشته باشد. اولي را در سايه خوب شوهرداري و دومي را در سايه تربيت نسل و مادري.
مرد در ميدان مبارزه زندگي خسته و کوفته مي شود، ناگزير بايد به گوشه اي از ميدان پناه برد و در آن جا به استراحت بپردازد. آن گوشه ميدان خانه است که محل سکون و آرامش اوست، يعني همان جائي که تمرين جهاد زن آغاز مي گردد.
(جهاد المرأه حسن التبعل). خانه فاطمه ـ عليه السلام ـ آن چنان پناهگاهي بود که علي ـ عليه السلام ـ آن مرد رزم هرآنگاه که خسته و مانده مي شد به خانه فاطمه و به او پناه مي برد و به تعبير خود ساعتي آرامش مي يافت و دل را سبک مي کرد.
هم چنين کودک بي پناه به دامان مادر پناه مي برد و اين مادر است که دست کودک را در دست و ذهنش را متوجه خود دارد. او را بهشتي و يا جهنمي مي کند. لطافت و ظرافت طبع مادر ايجاب مي کند که در سنگر خانواده سرگرم و براي فرزندان خويش مادر و براي شوهرش همسر باشد. و اين دو کار و اصولا همه کار زنان خدمت است، خدمتي که براي آن اجر و پاداشي فوق العاده در نظر گرفته شده است. امام صادق درباره نمونه اي از ارزش خدمت زن مي فرمايد: هيچ زني نيست که شوهرش را از شربت آبي سيراب سازد، جز آن که براي او بهتر از يک سال عبادت است، آن هم عبادتي که در آن روزها روزه دار و شبها قائم به تهجد باشد. (ج14، وسايل).
ادامه دارد...

استقلال مالی بانوان!!!!!!!!!!!!!!!! (بررسی آثار سوء و مزایای اشتغال بانوان)

سلام
با توجه با این که این روزها توی بعضی از تاپیک ها بحث اشتغال بانوان داغ شده این تاپیک رو
ایجاد کردم تا دوستان نظراتشون رو بذارن....
آیا این تفکر درسته که بگیم چون ممکنه مرد یه روزی به زنش خیانت کنند زن باید شاغل باشه
تا استقلال مالی در این جور مواقع داشته باشه؟شما تا چه اندازه موافقید؟