جدید ♪♪ شعرخوانی زیبای حمیدرضا برقعی ♪♪ نسیمی آشنا
ارسال شده توسط آدینه در پنجشنبه, ۱۳۹۴/۰۹/۱۲ - ۱۶:۱۶..............................................
سید حمید رضا برقعی
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو می آید
نفس هایم گواهی میدهد بوی تو می آید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی, خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی, خبر داری؟
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت
از این عالم چه میخواهی, همه عالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده, پلکی بزن, یا حی یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آئین مسلمانی درآوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو می رفتی و می دیدم که چشمم تیره شد کم کم
به صحرائی سراسر از تو خالی خیره شد کم کم
تو را تا لحظه ی آخر نگاه من صدا می زد
چراغی شعله شعله زیر باران دست و پا میزد
حدود ساعت سه جان من میرفت آهسته
برای غرق در دریا شدن میرفت آهسته
حدود ساعت سه, من, عقیله دختر حیدر
چنان مرغی که پرپر میزند بر خاک و خاکستر
حدود ساعت سه, من, پریشان آمدم با سر
ولی مثل همیشه باز از من زودتر, مادر
بخواب آهسته از اینجا به بعد ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت, خیمه ها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم, شکستم بی صدا در خود
شکستم بی صدا در خود, که باید بی تو برگردم
قدم خم شد, ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا آید
نفس هایم گواهی می دهد بوی تو می آید
کتاب تحریرهای رود .