تاریخ

شيخ ابو الفتح، محمد بن على كراجكى طرابلسى

[=georgia][=&quot]ولادت‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شيخ ابو الفتح، محمد بن على كراجكى طرابلسى در قرن چهارم هجرى، قرن شكوفايى علم و دانش در سرزمين‏هاى اسلامى، به دنيا آمد[/][/]


[=georgia][=&quot] او از درخشان‏ترين چهره‏هاى علمى نيمه اول قرن پنجم هجرى و معاصر با شيخ طوسى است[/][/]


[=georgia][=&quot]شخصيت[/][=&quot]‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شيخ ابو الفتح كراجكى انديشمندى بزرگ بود[/][/]


[=georgia][=&quot] او فقيه، اصولى، رياضيدان، ستاره شناس، اديب و آگاه به علوم حديث، فلسفه، كلام، نحو، اخلاق، تاريخ، رجال، تفسير و پزشكى بود[/][/]


[=georgia][=&quot] وى از شخصيت‏هاى بزرگى مانند شيخ مفيد و سيد مرتضى بهره‏ها برده بود و بيش از 80 تأليف دارد[/][/]


[=georgia][=&quot]سخنان علما[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شيخ حر عاملى درباره ايشان مى‏فرمايد:« شيخ ابو الفتح كراجكى دانشمندى فاضل و متكلمى فقيه و محدثى مورد اطمينان و جليل القدر است»[/][/]


[=georgia][=&quot] سيد محسن امين در كتاب ارزشمند اعيان الشيعه درباره ايشان مى‏فرمايد:« ابو الفتح، محمد بن على بن عثمان كراجكى از برجسته‏ترين علما و فقها و متكلمين شيعه و رئيس مذهب، و صاحب تصنيفاتى ارزنده است[/][/]


[=georgia][=&quot]سفرهاى علمى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شيخ ابو الفتح كراجكى با سفرهاى متعدد خود به بررسى مذاهب گوناگون پرداخت[/][/]


[=georgia][=&quot] او با مباحثات و تأليفات گسترده خود به بررسى مذاهب اسماعيليه، فرق اهل تسنن، يهوديت و مسيحيت پرداخت و برترى شيعه و مذهب اهل بيت عصمت و طهارت را بر همگان آشكار ساخت[/][/]


[=georgia][=&quot] او به هر شهر و ديارى كه مى‏رسيد قلم و دوات را به دست گرفته و كتابى تأليف مى‏كرد[/][/]


[=georgia][=&quot] كراجكى به فلسطين، لبنان، سوريه، مصر، بغداد و بيشتر شهرهاى بزرگ دوران خود سفر كرد و با ديدار علما و دانشمندان بزرگ به علم و دانش خود افزوده و يا به نشر علوم آل محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم مى‏پرداخت[/][/]


[=georgia][=&quot]عصر زندگانى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شيخ ابو الفتح كراجكى در دوران تقسيم كشورهاى اسلامى و ظهور حكومت‏هاى جديدى همچون خاندان آل بويه، سامانيان، ديلميان، بنى حمدان و فاطميين مى‏زيسته است[/][/]


[=georgia][=&quot]اساتيد[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] ابو الفتح كراجكى در محضر علماى بزرگى به شاگردى پرداخت و از آنان بهره برد از جمله اين بزرگان مى‏توان به:[/][/]


[=georgia][=&quot]شيخ مفيد، ابو عبد الله محمد بن محمد بن نعمان حارثى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] سيد مرتضى، على بن ابو احمد[/][/]


[=georgia][=&quot]ابو يعلى، حمزة بن عبد العزيز معروف به سلار[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]شيخ طوسى، ابو جعفر محمد بن حسن‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] ابو الحسن، محمد بن احمد بن شاذان قمى، اشاره نمود[/][/]


[=georgia][=&quot]شاگردان[/][=&quot]‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شخصيت‏هاى فراوانى نيز در محضر درس كراجكى به كسب علم و دانش پرداخته‏اند مانند:[/][/]


[=georgia][=&quot]شيخ عبد الرحمن بن احمد بن حسين خزاعى معروف به مفيد نيشابورى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] ابو محمد ريحان بن عبد الله حبشى‏[/][/]


[=georgia][=&quot]سيد ابو الفضل، ظفر بن داعى بن مهدى علوى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]عبد العزيز بن ابى كامل قاضى عزالدين طرابلسى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]فقيه، ابو عبد الله حسين بن هبة الله طرابلسى‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]تأليفات[/][=&quot]‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] شيخ ابو الفتح كراجكى تأليفات فراوانى دارد كه به بيش از 80 عنوان مى‏رسد، از جمله:[/][/]


[=georgia][=&quot]كنز الفوائد[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]روضة العابدين و نزهة الزاهدين‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] الرسالة الناصرية[/][/]


[=georgia][=&quot] التلقين لأولاد المؤمنين‏[/][/]


[=georgia][=&quot]وفات‏[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot] سرانجام ابو الفتح كراجكى پس از عمرى خدمت به علوم اهل بيت عليهم السلام در شهر صور و در كشور لبنان، در ماه ربيع الثانى سال 449 هجرى ديده از اين دنيا فرو بست[/][/]


[=georgia][=&quot]لبنان[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]كشوري است جمهوري در آسياي غربي و محدود به محدود بحر الروم ( مديترانه ) ، از جنوب به فلسطين ، از خاور به سوريه و از شمال به نهر الكبير مساحت 10400 كيلو متر مربع با جمعيت 3/000/000 تن سكنه پايتخت آن شهر بيروت و شهرهاي مهمش عبارتند از : طرابلس شرق ، صور و صيدا كشوريست كشاورزي محصولات آن : مركبات ، ميوه ، غله([/] [=&quot]دانه گياهان دسته غلات از قبيل گندم و جو و چاودار و ارزن و ذرت و برنج و جز آن غلات ) ، زيتون و داراي صنايع غذايي و بافندگي است معادن آن عبارتند از : نفت و آهن و سرب لبنان يكي از جايگاههاي گردش و جهانگردي خاورميانه است و در شهر بيروت مراكز علمي و هنري با ارزشي وجود دارد كشور مذكور سابقاً جز امپراتوري عثماني بود و در سپتامبر 1920 م مستقل گرديد و سپس از 1920 تا 1941 م بقيومت فرانسه در آمد ولي در سال 1944 م كاملاً مستقل شد و رژيم جمهوري را انتخاب كرد رئيس جمهور هر 6 سال يك بار انتخاب ميشود دين مردم لبنيان اسلام و مسيحيت و زبان رسمي كشور عربي است[/][/]


[=georgia][=&quot]صحبت در مورد کتاب[/][=&quot] گنجينه معارف شيعه- ترجمه كنز الفوائد و التعجب[/][=&quot][/][/]


[=georgia][=&quot]« التعجب» كتابى است كه در دفاع از موضوع امامت در مقابل اهل سنت نگاشته شده است. در اين كتاب مؤلف تناقضات و اغلاط عجيب و غريبى را كه در عقايد اهل سنت در باره اين مسأله رخ داده يادآور شده و به ابطال و ردّ آنان پرداخته است.[/][/] [=georgia][=&quot] [/][/]
[=georgia][=&quot] [/][=&quot]ين نسخه با تصحيح به همراه فهرستى مفصل توسط فارس حسّون كريم از سوى انتشارات دار الغدير، قم در سال 1421 هجرى قمرى در يك جلد به چاپ رسيده است[/][=&quot].[/][/]
برچسب: 

24 پرسش و پاسخ پیرامون امام رضا (ع)

سلام دوستان
عرض ادب و احترام
در این موضوع با 24 پرسش و پاسخ پیرامون امام رضا (ع) در خدمت شما هستیم

آيا تاريخ قابل تكرار است؟

از روايات استفاده مي‏شود كه گذشته چراغ راه آينده است، امام علي(ع) به فرزندش مي‏فرمايد: از آن چه بوده، بر آن چه نبوده، استدلال كن كه كارها همانند هم و نظير يكديگرند"(1)
منظور از سخن آن است كه حوادث جهت شباهتي با هم دارند و هرگز مقصود آن نيست كه هر چه در گذشته واقع شده است، صورت تمام و كمال در آينده رخ دهد.
مشابهت غير از مطابقت است. در مطابقت، هماهنگي كامل لازم است، در حالي كه در مشابهت كافي است دو پديده از جهت خاص بر هم منطبق باشند.
در قرآن كريم بسياري از سنت‏هاي الهي درباره حوادث و پديده‏ها بيان شده است كه در همه جوامع و اعصار به طور يكسان اتفاق مي‏افتد.
از همين رو وقتي به گذشته نگاه مي‏كنيم، مي‏توانيم كشف كنيم كه چنين پديده‏اي در آينده نيز رخ خواهد داد(2)
البته در جامعه‏شناسي رويكردي مطرح شده است كه مي‏گويد:حوادث اجتماعي، حوادثي منفرد و غير قابل تكرار هستند، چون امور اجتماعي محصول افعال اختياري انسان‏هاست و شرايط اجتماعي هر روز تغيير مي‏كند،
پس نمي‏توان براي امور اجتماعي قانوني ثابت و يكنواخت در نظر گرفت، ولي اين رويكرد صحيح نيست.
علاوه بر شواهد تاريخي، مستندات نقلي و ادله شرعي نيز اين ادعا را تاييد نمي‏كند، مثلاً قرآن مجيد مي‏فرمايد: آيا گمان مي‏كنيد بدون آزمايش وارد بهشت مي‏شويد و آن چه در گذشته اتفاق افتاده، براي شما پيش نيايد؟"(3)
در روايات آمده است كه حادثه بني اسرائيل براي شما مسلمانان نيز رخ خواهد داد، ولي معناي تكرار حوادث آن نيست كه از تمام جهات مثل هم باشند
مثلاً ما مسلمان و آن‏ها از بني اسرائيل اند؛ پيامبر آن‏ها موسي و پيغمبر ما محمد(ص) است؛ آن‏ها در يك زمان بوده‏اند و ما در زمان ديگر، يعني اگر از هر جهت مثل هم باشند، حداقل از جهت زمان عين هم نخواهند بود.
و اما جهات اشتراكي در اين ميان وجود دارد، مثل انحراف امت موسي بعد از غيبت چهل روزه او و انحراف امت پيامبر(ص) بعد از رحلت حضرت و رها كردن اميرالمؤمنين(ع) (4)
پس نظريه صحيح، نه مطابقت كامل است و نه غير قابل تكرار بودن، بلكه تكرار حوادث در بعضي جهات صحيح است.

پي‏نوشت‏ها:
1 - نهج البلاغه، نامه 31.
2 و 3 - استاد مصباح يزدي، پند جاويد، ج 2، ص 248.
4 - همان، ص 255، با تلخيص.

داستان باستان

اسكندر مقدونى

فاتح سى و شش كشور

اسكندر در ميان پادشاهان ، شهره جهان است ، آوازه كشورگشائى و جهانگيرى و اقتدار او به همه جا رسيده ، خاور تا باختر، روم و ايران و هند تا چين و تبت ، همه را تحت تسخير كشيد و گشاينده سى و شش مملكت گرديد، فردوسى در ديوان معروفش درباره او مى گويد:
((كه او سى و شش پادشاه را بكشت ))
بالاخره او آنچنان عظمت و اقتدار پيدا كرد كه به هر ديار كه يورش مى برد و به هر كشور لشكر مى كشيد، سلاطين و بزرگان آن ديار با تقديم هدايا از او استقبال مى كردند و در برابر او سر تعظيم فرود مى آوردند در خطه هاى مختلف جهان شهرهائى به نام تاءسيس و مجالسى به نامش بر پا مى كردند.
عجيب اينكه تمام اين كشورگشائى ها و فتح و جهانگيرى در مدت بسيار كوتاهى يعنى در پانزده سال ، آن هم در دنياى آن روز انجام گرفته است ، چون مجموع مدت سلطنت او از پانزده سال تجاوز نمى كند كه 9 سال پيش ‍ از قتل ((دارا بن دارا)) و شش سال پس از مرگ او بوده است .
او در سن 21 سالگى زمام امور سلطنت را به دست گرفت و در سن 36 سالگى يك كشور پهناورى را كه با زور و شمشير بدست آورده بود پشت سر گذارده ، ناگزير دل از دنيا بركند و ديده از جهان بربست

آریوبرزن که بود و چه کرد؟




يكي از سرداران بزرگ تاريخ ايران در زمان هخمنشيان آريوبرزن بود كه در زمان حمله اسكندر مقدوني به ايران از سرزمين خود با شجاعت دفاع كرد و در اين راه كشته شد .عده اي او را از اجداد كرد ها يا لر ها مي دانند.

اسكندر مقدوني پس از پيروزي در سومين جنگ خود با ايرانيان كه به جنگ آربل Arbel يا گوگامل Gqugamele مشهور است در سال ۳۳۱ پيش از ميلاد مسيح ،بابل و شوش و استخر (در استان فارس كنوني) را از آن خود ساخت و تصميم به دست يافتن به پارسه گرفت و به سوي پايتخت ايران حركت كرد .

اسكندر سپاه خود را به دو بخش تقسيم كرد . يكي از بخش ها به فرماندهي شخصي به نام پارمن يونوس از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوي پارسه حركت كرد و خود اسكندر نيز با سپاه سبك اسلحه از راه كوهستان (كو ه هاي كهگيلويه) روانه پايتخت ايران شد و در تنگه هاي در بند پارس (برخي آن را تك آب و گروهي آن را تنگ آري مي دانند) با مقاومت ايرانيان روبرو شد.

درجنگ در بند پارس آخرين پاسداران ايران با شماري اندك به فرماندهي آريوبرزن در برابر سپاهيان پرشمار اسكندر مقدوني دلاورانه از ميهن خويش دفاع كردند و بي پروا با سپاهيان اسكندر به مقابله پرداختند و بسياري از آنان را به خاك نشاندند و سر انجام توانستند سپاه اسكندر را به عقب نشيني وادارند .

با وجود آريوبرزن و پاسداراني كه جانانه از ميهن خويش دفاع مي نمودند گذر سپاهيان اسكندر از اين تنگه هاي كوهستاني غير ممكن بود . پس اسكندر به نقشه ي جنگي ايرانيان در جنگ ترموپيل Thermopyle روي آورد و با كمك يك اسير ايراني آريوبرزن را دور زد و از بيراهه ها و تنگه هاي سخت كوهستاني خود را به پشت سربازان پارس رسانيد و آنان را به محاصره گرفت. ( پس از اتمام جنگ نيز عمر آن اسير چندان دوامي نياورد و به دستور اسكندر به دليل خيانت كشته شد.)

آريو برزن با ۴۰ سواره و ۵ هزار سرباز پياده و وارد كردن تلفات سنگين به دشمن ، خط محاصره اسكندر را شكست و براي ياري به پايتخت به سوي پارسه شتافت ولي سپاهياني كه اسكندر دستور داده بود از راه جلگه به طرف پارسه بروند ،پيش از رسيدن او به شهر دست يافته بودند .

آريو برزن با وجود دست تصرف پايتخت به دست سربازان اسكندر و در حالي كه سپاهيان دشمن سخت در حالي تعقيب او بودند حاضر به تسليم نشد و آنقدر در پيكار با دشمن پافشاري كرد كه همه ي يارانش از پاي افتادند و جنگ وقتي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي زير فرمان آريوبرزن به خاك افتاده بود.

در كتاب اتيلا نوشتهٔ لويزدول آمده كه در آخرين نبرد اسكندر كه از شجاعت آريوبرزن خوشش آمده بود به او پيشنهاد داده بودكه تسليم شود تا مجبور به كشتن او نشود ولي آريوبرزن گفته بود:"شاهنشاه ايران مرا به اينجا فرستاده تا از اين مكان دفاع كنم و من تا جان در بدن دارم از اين مكان دفاع خواهم كرد."

اسكندر نيز در جواب او گفته بود:"شاه تو فرار كرده .تو نيز تسليم شو تا به پاس شجاعتت تو را فرمانرواي ايران كنم."

ولي آريو برزن در پاسخ گفته بود :"پس حالا كه شاهنشاه رفته من نيز در اين مكان مي مانم و آنقدر مبارزه ميكنم تا بميرم" و اسكندر كه پايداري او را ديده بود دستور داد تا او را از راه دور و با نيزه و تير بزنند.

آنها آنقدر با تير و نيزه او را زدند كه يك نقطهٔ سالم در بدن او باقي نماند.پس از مرگ او را درهمان محل به خاك سپردند و روي قبر او نوشتند "به ياد لئونيداس”*.

در اين جنگ يوتاب (به معني درخشنده و بي مانند) خواهر آريو برزن كه فرماندهي بخشي از سپاه را بر عهده گرفته بود ،در كوه ها راه را بر سپاه اسكندر بست .يوتاب و برادرش آنچنان جنگيدند تا هر دو كشته شدند و نامي درخشان از خود بر جاي گذاشتند .

* لئونيداس كسي بود كه در زمان حمله خشايارشا به يونان در جنگ ترموپيل مانند آريو برزن پايداري كرده بود و سرنوشتي همانند آريو برزن داشت اما بر خلاف آريو برزن كه جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست ، يونانيان در محل بر زمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي ياد بود ساخته و مجسمه او را برپا داشته اند و واپسين سخنانش را بر سنگ حك كرده اند تا از او سپاسگزاري شده باشد.

*منبع:گزيده اي از فرهنگ و تاريخ جهان
نوشته شده توسط فريدون زنگنه در گروه اسكندر مقدوني ، هخامنشيان