شعر

سابقه نهیلیسم و پوچ گرایی در اشعار خیام و حافظ

ایرانمهر;1015195 نوشت:
آيا «پوچ گرايي» ویژگی جدانشدنی عصر حاضر نیست؟؟ ظاهرا قبلا نبود و الان آمده

درود
قبلن هم بوده
سروده های خیام عظیم الشان و حافظ طاب ثراه را به یاد آورید

جایی که حافظ علیه سلام می فرماید

جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است.
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

آیا خدا شعر هم می گوید!؟

آقای حسن زاده آملی می گوید خدا برای او شعر گفته و آن را نقل کرده:

علامه حسن زاده نقل مى كنند:
وقتى در تهران آن قدر به این كوچه و آن كوچه و این بنگاه و آن بنگاه سرگردان شده ام كه متحیره و حیرت آمدند و تو را طاقت نباشد از شنیدن ، از هر كسى كه سراغ خانه مى گرفتم ، نخستین پاسخ پرسشم این بود كه بچه دارى ؟ مى گفتم آرى ، فقط دو نفریم و یك طفل رضیع بنام عبدالله داریم . جواب مى شنیدم كه خانه اجاره اى نداریم . آن هم با اخمى كه بدتر از صد زخم حتى به طفل شیر خوارم رحم نكرده اند تا بالاخره در مسافرخانه اى یك باب اطاق محقر اجاره كردیم و مدتى در آنجابه سر مى بردیم . با آن وضع آشفته و آلفته ، به درس و بحث خود و ادراك محضر مبارك اساتید آرام و شادكام بودم ، و حشرم با الم نشرح بود كه فان مع العسر یسرا ان مع العسر یسرا .

در آن حال به اقتضاى طبع جوانى ژولیده و شوریده ، نامه اى منظوم ، شیرین و دلنشین ، بیش از یكصد و پنجاه بیت به پیشگاه خداوند سبحان تقدیم داشتم . پس از ارائه ارادات و وظیفه و مطالبى خواندنى ، عرض كردم :

فاعلاتن مفاعل فعلن
لطف فرما نگر به حال حسن
من به فرمان تو گرفتم زن
اوفتادم به كوچه و بر زن
تو خود اى سرور من آگاهى
هر كجایى كه بود بنگاهى
پاسخ پرسش من از خانه
اولا بچه دارى تو یا نه
از تحیر سر او فكنده به زیر
چه كنم در جواب او تقریر
نه دروغ است ، و راست با اما
با لن و لیس و لم و لما
با همه فضل و دانش و فرهنگ
كج و معوج شدم چو یك خرچنگ
بس كه گشتم به كوچه بس كوچه
شدم از لاغرى چو یك جوجه
كوچه و جوجه را پرشانى
كرده هم قیافه كه خود دانى
گر تو باشى بگو چه چاره كنى
خانه اى بهر خود اجاره كنى
ار حسن زاده ات گنهكار است
كاینچنین رنج را سزاوار است
رحم بر طفل شیر خوارش كن
یا به مامان دل فگارش كن الخ

و حق تعالى نیز به مفاد رد جواب الكتاب واجب كوحب رد السلام
جواب نامه را به نظم بیش از شصت بیت بدین عنوان مرحمت فرموده است .

اى جوانمرد پاك آزاده
دوست مهربان حسن زاده

تا پس از چند بیتى به تفقد خوابگى و دلجوئى و بنده پرورى فرموده است :

فاعلاتن مفاعلن فعلن
چشمها شد به نامه ات روشن
نامه اى كاین چنین بلند بود
باید از تو چون ارجمند بود
آفرین بر تو باد و نامه تو
نقش شیرین شهد خامه تو
آن دبیر فلك عطارد ما
از دبیرى بداد استفعا
كه كسى را چنین قلم باشد
خود دبیرى من ستم باشد
زهره از وجد چنگ زد در دف
زده كف الخضیب كف بر كف
شده بر حبیس مشترى كه بها
مى دهد در ازاى آن خود را
آنچه در آسمانم افراشته است
دست از كار خود فرو هشته است
مشك را با گلاب بسرشته است
نسخه اى بهر خویش بنوشته است
شد فضاى فلك پر از به به
زهره از شعر تو زند چهچه
لیك اى پادشاه ملك سخن
حسن آملى پاك دهن
هر چه بینى در این نشیب و فراز
همه با حكمتى بود دمساز
هر كه او را روان بیدار است
داند هر جا گل ا ست با خار است
گر بسر القدر خبر یابى
خیر بر خیز سر به سر یابى

منبع : كتاب درس هیئت ، علامه حسن زاده آملى ج 1 ص

ایا آیه قران و روایتی داریم که خدا شعر هم گفته باشد!؟

با تشکر@};-


معرفی شعرای حسینی به همراه اشعارشان (به مناسبت شعبان)

سلام

معمولا همیشه مرسوم هست به مناسبت محرم و صفر سراغ اشعار حسینی می روند. اما من قصد دارم این بار به مناسبت ماه شعبان به معرفی شعرای حسینی و اشعار آنان در این پست بپردازم.
روند فعالیت این تاپیک هم این گونه است که اول یک شاعر معرفی می شود و چند شعر از او در ادامه آورده می شود.
سعی من بر این است در ماه شعبان هر روز یک شاعر را معرفی کنم و در ماه های بعدی با شیب ملایم تری این روند را ادامه دهم.
اگر کسی هم پایه بود بسم الله ...

سری به نیزه بلند است در برادر زینب

سری به نیزه بلند است، در برادر زینب
خدا کند که نباشد، سر برادر زینب

امان( ای دل)5 وای

نه قوتی نه توانی میان آن همه دشمن
نه مرحمی که نشیند به قلب مضطر زینب

امان( ای دل)5 وای

زحیرتم زه چه حالت، زهم نمی پاشد
به روی نیزه نشسته، تمام باور زینب

نمانده تن که نلرزد نمانده دل که نسوزد
مگر زقتلهگه آید صدای مادر زینب

نه مرکبی نه رکابی، امان زناقه عریان
چرا دوباره نیامد، امیر لشکر زینب

امان( ای دل)5 وای
------
مو که افسرده حالم چون ننالم
شکسته پرو بالم چون ننالم

همه گویند و زینب ناله کم کن
تو آیی در خیالم چون ننالم

------
چرا انگشت و انگشتر نداری
چرا امامه ای بر سر نداری

مگو امامه ای بر سر ندارم
چرا خواهر به سر معجر نداری
------
خودم دیدم غزالان حرم را
ز چنگ گرگ ها چون می رمیدند

گهی آتش به دامن می دویدند
گهی در دامن آتش فتادند
------
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری

برچسب: 

***** اندر سوگ آفتاب *****

سپهر برین در خروش و غم است
جهان جمله در سوگ و در ماتم است
چو روح خدا از زمین پر کشید
از این غصه اشکم به سان یَم است
چه گویم از آن جلوه ی فاطمی ؟
چو جدش حسین وارث آدم است
جهان معاصر از او زنده شد
و نامش فروزنده در عالم است
چو البرز بالا بلند و سترگ
به تاریخ ایران چو جام جم است
فروغش فروزان تر از مهر و ماه
که او جلوه ی خورشید خاتم است .

به مناست عروج ملکوتی امام خمینی ره
12/3/1395 .

ترجمه شعر به انگلیسی؟

سلام و خسته نباشید خدمت دوستان انجمن.
راستیتش یه شعر داشتم با محوریت انقلاب اسلامی.
خواستم ببینم کسی از دوستان هست که تسلط کامل بر زبان انگلیسی داشته باشه و شعرمو ترجمه کنه؟ (فی سبیل الله)

پیشاپیش ممنون.

برچسب: 

*شعر برای نوای مذهبی امام رضا (ع)*

بسم الله الرحمن الرحيم
شعر برای امام رضا (ع) اگر دارید بنویسید و اگر نقل می کنید اسم شاعر رو بنویسید..

يا امام رضا(ع)

من بارها فتاده، تو دستم گرفته اي

لطفت زياد ديدم و كم ميبرم ز ِ ياد

 

پايم اگر به كويي و دستم به سويِ كس

پايم بريده مانَد و دستم شكسته باد

 

گفتم به دل كه بَهر گدايي كجا روم؟

گفتا برو به طوس بگو يا ابالجواد

(حاج علي انساني)

برچسب: 

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ♪♪ صوتی

انجمن: 

:Gol: نقشِ نقاش :Gol:
.........................................

محمد رضایی


گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون میکشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن
عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد, آهی کشید و زینب کبری کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق
عکس مهدی را کشید و وه چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید





***** مثنوی عشق + گفتگوی دلبرانه (= قرائت شاعرانه زیارت عاشورا ) *****

یاد حق باشد سر آغاز سخن
آمدم با یاد او در این چمن
حق تعالی داده در قران پیام
هر کلامی باید آغازش سلام
السلام است اسم حق اندر کلام
مثل گوهر می درخشد بین جام
ای عشیق نازمند لعل فام !
کن سلامی تا شوی والا مقام
بر حسین وراهیان کوی نور
تا کلیم الله شوی در کوی طور
او تکلم کرد با گلگون قبا
پس تکلم کن تو با خون خدا
عشق را با یک سلام اظهار کن
جان و دل را نقطه پر گار کن
صد سلامش داد باید هر پگاه
تا که اشک آلود گردد سجده گاه

(نقل از : مثنوی عشق )
(ادامه دارد )

٭٭٭٭٭ نکته ها + برداشت ها = برداشت شما چیست ؟ ٭٭٭٭٭

به نظر شما این سخن از کیست ؟
و مراد چیست ؟
و از کدام آموزه وحیانی الهام گرفته ؟

عروس حضرت قران نقاب آنگاه بر اندازد
که دار الملک قران را مجرد بیند از غوغا

؟؟