سلام
نمی دانم از کجا شروع کنم و چه بگویم فقط قبل از هر چیز بگویم که به جایی رسیده ام که دیگر از همه چیز خسته شدم و حتی از خدا خواسته ام اگر درست بشو نیستم قبل از اینکه گناهانم بیشتر شود و یا مجبور به خودکشی شوم خودش جانم را بگیرد.
بسیار بسیار بی انگیزه شده ام برای هر کاری ناامیدم و ته همه کارها را پوچ، شکست و بی حاصل می دانم.
نسبت به هیچ کاری علاقه ندارم، روابط اجتماعیم به پایین ترین سطح خود رسیده.
از کل زندگی خود، محیط اطراف، شرایط زندگی خود، رابطه ضعیفم با خدا ، از گذشته بر باد رفته ام و کلا همه چیز بدم می آید،
شیطان و هوای نفس تسلط بالایی بر من پیدا کرده اند و به راحتی مرا به هر سمتی می کشند.
از زندگی خسته ام، از گناه خسته ام، حتی فکر می کنم آنقدر از مرحله پرتم که حتی شاید خدا هم از من قطع امید کرده و کمکی برای اصلاحم به من نمیکند(خدا مرا ببخشد)، دنیای فعلی من همان جهنم دنیایی است که مرا احاطه کرده و در آتش می سوزاندم (پناه بر خدا).
چندین سال است که این روال شروع و هرروز بدتر می شود، مثلا امسال بدترین نوروز را داشتم به سبب حالات روحی ام،
یک روانپزشک به من گفت که افسردگی گرفته ای و باید دارو مصرف کنی و یک راه درمان طولانی و البته پر خرج را به من پیشنهاد داد که من از نظر مالی تمکن ندارم و از آن مهمتر بیفایده می دانم و می ترسم حتی داروهای آن برایم اعتیاد بیاورد.
در فعالیتهای تحصیلی و اقتصادی شکست خورده ام
از مطالعه بیزار شده ام و....
گاهی فکر میکنم شاید ازدواج کمکی به من بکند ولی بعد این را هم بی نتیجه میدانم
خسته و ناامید شده ام