خداباوری
افزایش پیروان آتئیست
ارسال شده توسط babak tm در شنبه, ۱۳۹۸/۰۸/۱۸ - ۱۱:۱۶نهیلیسم فراگیر
ارسال شده توسط ایرانمهر در سهشنبه, ۱۳۹۷/۱۱/۳۰ - ۱۰:۴۷سلام آيا «پوچ گرايي» ویژگی جدانشدنی عصر حاضر نیست؟؟ ظاهرا قبلا نبود و الان آمده و آینده هم حضور داره و نمیشه ازش فرار کرد!
همه گرفتارش شدند خصوصا در غرب و الان در شهرهای بزرگ ما.
چه باید کرد تا از این وضعیت نجات یافت و زندگی را معنادار کرد؟
نقد راه فطرت
ارسال شده توسط به من بیاموز در پنجشنبه, ۱۳۹۶/۰۶/۰۹ - ۲۲:۲۷با سلام و خسته نباشید من دارم در مورد برهان های اثبات وجود خدا تحقیق میکنم ولی بعضی ها میگن که خدا اثبات نمیخواد و انسان فطرتا خدا شناسه !
در نقد نظر اونها این مطالب رو نوشتم دوست دارم نظر شما رو در موردش بدونم و اگه اشکالی داشت بهم بگیم .
سعی کردم به قول معروف بی رحمانه انتقاد کنم پس لطفا از لحنم ناراحت نشین، شاید اینا حرف دل خیلی از خداناباور ها باشه .
در اصطلاح منظور از فطرت، خلقت خاص انسانه که با دیگر موجودات تفاوت داره و به عبارت دیگر فطریات به معنای علاقهها و مهارتهایی هستش که انسان بدون آموزش و از ابتدای تولّد با خودش داره.
در معارف اسلامی فطریات انسان را دو بخش میدونن :
1- فطریات در ناحیه شناختها که براش مثال هایی مثل : شناخت فطری خداوند میارن
2- فطریات در ناحیه گرایشها که براش مثال هایی مثل : گرایش به خوبی میارن
ویژگیهای فطریات در منابع :
۱. فراحیوانی بودن :فطریات آن بخش از تمایلات انسان است که با حیوانات تفاوت دارد، گرایشهای مشترک بین انسان و حیوان «غریزه» نامیده میشود.
۲. غیر اکتسابی بودن : عوامل خارجی در بودن یا نبودنشان نقشی ندارند؛ هرچند بر رشد یا رکودشان مؤثرند.
۳. همگانی بودن : هر انسانی دارای آنهاست و وابسته به زمان، مکان و شرایط خاص نیستند.
خب با توجه به مطالب بالا فهمیدیم که گرایش ها و علایق یا مهارت ها و حتی معلوماتی رو که انسان به صورت غیر اکتسابی با خودش داره رو فطریات میگن، حال اگه نگاه دقیقی به سخنان که زده شد بیاندازیم
سوال اساسی دیگه ای برای ما پیش میاد و اون اینکه عوامل خارجی چه عواملی هستن ؟ به عبارت دیگه چه مرزی بین داخل و خارج انسان وجود دارد که عوامل خارجی را اکتسابی و عوامل داخلی را فطری بدانیم ؟
اگر زمان تولد انسان را در نظر بگیریم عوامل خارجی شامل جهان خارج از بدن نوزاد و عوامل داخلی نیز بدن نوزاد خواهد بود ! اما اگر به خیلی قبل از آن برگردیم نخواهیم توانست داخل و خارج وجود انسان را شناسایی کنیم .
مگر اینکه به مسائل متافیزیکی قائل باشیم که از فرض ما خارج است .
خب حالا نگاهی می اندازیم به تعدادی از غرایز طبیعی انسان :
1. حب بقا
انسان ذاتا دوست دارد که همیشه باقی باشد. این علاقه به بقاء براساس اختلاف عقاید، نمودهای مختلفی پیدا می کند. حرص و آز، علاقه شدید به عمر دراز، آرزوهای طولانی و تنفر از مرگ، جلوه هایی از علاقه انسان به جاودانگی و بقا در دنیاست. اما آیا این مساله مطابق دین یا آموزه های الهی است ؟ در آموزه های الهی دنیا ارزش چندانی ندارد و انسان بیشتر باید به فکر آخرت ناشناخته ی خود باشد تا زندگی دنیا !
شاید شده که شما هم مثل من شنیده باشید که در برابر عقاید آخرت جویانه گفته بشه سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است !
پس نتیجه میگیرم غرایز انسان با آموزه های دینی حداقل در این مورد چندان سازگار نیست ! زیرا انسان تمایل به زندگی دنیا دارد در حالی که در دین زندگی آخرت در اولویت قرار دارد .
2. قدرت طلبی
برتری جویی و قدرت طلبی، یکی دیگر از غرایز طبیعی و از تمایلات مهم انسانی هستش، حداقل تفسیر های فعلی از دین اسلام به ما میگن تمام قدرت مختص خداوند است و بندگان خدا نباید به او برتری جویی کنند !
از نظر اسلام بندگان خدا هیچ قدرت و اراده ای در برابر فرمان خدا ندارند، تا جایی که در آیه ی 36 سوره ی 33 یعنی احزاب میفرماید :
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند ، اختیاری ( در برابر فرمان خدا ) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!
پس با توجه به مطالب فوق بدیهست که فطرت برتری جوی انسان با این مساله هم سازگار نخواهد بود، زیرا انسان میخواهد بالاترین دست باشد در حالی که دین میگوید خداوند بالاتر از توست !
3. محبت خواهی
مهر و محبت از نیازهای طبیعی و ذاتی انسان بوده و در تأمین سلامت روحی و حتی جسمی آدمی نقش بسزایی ایفا می کند. البته اگر چه به این مساله نیز مانند سایر مسائل در تفسیر های فعلی دین اسلام اشاره شده است مانند آیه ی 31 سوره ی 3 یعنی آل عمران که میفرماید :
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّه َ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّه ُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّه ُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است
اما تمام منافع آن یک سره متوجه خدا و پیامبرش بوده و میتوان گفت با غریزه ی آنها سازگار است اما آیا با غریزه ی انسان های دیگر نیز سازگار است ؟ اگر چه آیه ای به خاطر نمی آورم که در این مورد اشاره ی مستقیمی به انسان داشته باشد اما یکی از جنبه های دیگر محبت خواهی و شاید بتوان گفت بستر جلب محبت انسان خانواده و زن و فرزندان اوست که در این باره قرآن در آیات 14 و 15 سوره ی 64 میفرماید :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند ، از آنها بر حذر باشید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید ، ( خدا شما را می بخشد ) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است!
إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ
اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند و خداست که پاداش عظیم نزد اوست!
که در اینجا غریزه و فطرت انسان حکم به محبت به خانواده میدهد اما دین اسلام انسان را از برخی از آنها بر حذر میدارد و میگوید آنها وسیله فتنه و آزمایش هستند و خداوند به محبت ورزیدن شایسته تر است و ...
البته در برخی آیات هم مانند آیه ی آیه 36 سوره ی چهار آمده است :
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبي وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً
و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر ، نیکی کنید همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان ، و همسایه نزدیک ، و همسایه دور ، و دوست و همنشین ، و واماندگان در سفر ، و بردگانی که مالک آنها هستید زیرا خداوند ، کسی را که متکبر و فخر فروش است ، ( و از ادای حقوق دیگران سرباز می زند ، ) دوست نمی دارد.
که البته این قسمت با فطرت انسان سازگار است، بنابر این اینجا نمیتوان حکم به متغایر بودن فطرت انسان با دین اسلام داد .
4. کنجکاوی
این غریزه مهم نیز ریشه و منشأ بسیاری از فعالیتهای فکری و فرهنگی انسان بوده، هدایت یا انحراف از آن نقش تعیین کننده ای در سرنوشت او ایفا می کند. پیشرفتهای شگفت انگیز علم و دانش، اختراعات و اکتشافات فراوان دانشمندان، از این غریزه مهم ناشی می شود. قرآن در این باره از نظر من دستور مستقیم و روشنی ارائه نداده است ولی بر علیه آن نیز سخنی نگفته ، اگر چه برخی از آیات دستور به عدم تجسس در مسائل خصوصی افراد دیگر میدهند اما این مساله مربوط به کنجکاوی سازنده و مفید نمی باشد بنابر این نمیتوان نتیجه گرفت که قرآن با کنجکاوی مخالف است، اما گاهی در برخی احادیث که صحت یا جعلی بودن آنها بر من پوشیده است شنیده ام که حتی فکر کردن به ذات خداوند گناه می باشد و برخی ها با استناد با این احادیث حکم گناه به تحقیق و تجسس در دین را نیز میدهد .
5. غریزه ی لذت جویی
از نظر من یکی از مهمترین غریزه های انسان غریزه ی لذت جویی انسانه ! این غریزه به را شاید بتوان انگیزه و دلیلی برای تلاش و حرکت انسان دانست، از نظر من اگر چه در ظاهر قرآن با برخی لذت های دنیوی مخالف است ( مانند نوشیدن مشروبات الکی و ... ) اما در حقیقت اسلام خود به دنبال لذت های مفید و با ارزش است ! مثلا آیه ای مانند آیات 76 سوره 28 میفرماید :
إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسي فَبَغي عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ
قارون از قوم موسی بود ، اما بر آنان ستم کرد ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! ( به خاطر آورید ) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن ، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد!
که اینجا اولا سخن از زبان قوم موسی هستش نه خوده موسی که پیامبر خداست و دوما حتی اگر این مطلب درست هم باشد خداوند افرادی که فَرِحينَ نامیده شده دوست ندارد، که احتمالا منظور افراد از خود راضی هستش اما در کل من در این مورد نظر به مخالفت دین اسلام با شادی کردن ندارم که اگر چنین باشد بدیهیست که این نیز با غرایز انسان در تضاد است !
6. غرایزی مانند گشنگی تشنگی و ...
در این باره دین اسلام انسان را ترغیب به شب زنده داری میکند ، از او میخواهد که گرسنگی را تحمل کند و من به خاطر طولانی نشدن کلیپ از آوردن آیات آن صرف نظر کردم، واضح است که این آیات در تضاد با غریزه هایی مانند غرایز گشنگی و تشنگی هستند پس میتوان در اینجا گفت که دین از این نظر با غرایز انسان سازگار نیست !
اما جدا از اینها دین غریزه ی دیگری به نام غریزه ی شناخت خداوند ، یا میل به خدا را معرفی میکند ! از نظر من این یک فطرت جدا و شاخص به نام فطرت مذهبی نیست ! بلکه این همان غرایز دیگری مانند غریزه حب بقاست که انسان را وا میدارد تا به پدر و مادر خود یا ارباب و کسی که به هر نحوی نان او و زندگیش را تامین میکند احساس وابستگی کند ، اگر فطرت دیگری به نام فطرت دینی داشیم انسان ها جدا از شرایط مکان و زمان باید در طول زندگی همان راه اسلام را در پیش میگرفتند چرا که دین نزد خداوند اسلام است ! حال آنکه میبینیم نه تنها چنین کاری نکرده اند بلکه به ساختن انواع بت ها و پرستش آنها روی آورده اند !
خلاصه ی کلام :
از نظر من انسان فطرتا خدا جو یا به عبارتی میتوان گفت پناه جوست و چون به ضعف و ناتوانی خود در برابر مشکلات زندگی آگاهی دارد زمانی که پی میبرد پدر و مادر او نیز توان دفاع از او را ندارند به دنبال موجوداتی قدرتمند تر میرود تا بتوانند او را در برابر مشکلات حمایت کنند ، اما از طرفی چون قدرت طلب است دوست دارد نیرویی که از او حمایت میکند قویترین باشد بنابر این مفهوم خدا در ذهن او شکل میگیرد !
بنابر این نمیتوان گفت که دین کاملا با فطرت مردم سازگار است زیرا در برخی موارد حکم به چیزی میدهد که فطرت و تمایل انسان بر خلاف آن است .
توجه : اینا رو همینطوری نوشتم و زیاد بهشون فکر نکردم لطف کنید اگه مطلبی در این مورد هست که به نظرتون میاد میتونه به شناخت من از راه فطرت کمک کنه اینجا بیارین، لطفا وقت بزارین و جمله به جمله رو بررسی کنید و ببینید اشکال اینگونه اعتقادات در کجاست و بهم بگین در صورت امکان .
ممنون
خداباوری ، خدا ناباوری و یا امر بین الامرین (ندانم گرایی ) ؟
ارسال شده توسط برنامه ریز در شنبه, ۱۳۹۵/۰۳/۱۵ - ۱۴:۲۰سلام .
من مدتی بسیار مومن و دیندار بود اما این ایمان رفته رفته در قلب من از بین رفته تا اینجا که امروز هیچ دلیلی نسبت به وجود خدا ندارم و یک هفته ای نیز می شد که حدود شرعی را رعایت نمی کردم .
الان در حیرانی به سر می برم و نه میتوانم خداناباوری را بپذیرم و نه خداباوری .
با برهان علیت مشکل بسیار دارم چون درصورت درستی در نهایت مجبوریم سر از وحدت وجود دربیاوریم که در نهایت مشکلات بسیاری پدید می آید و آن را انحراف می دانم .
کلا نمی توانم بپذیرم دلایل فلسفی برای وجود خدا اقامه گردد چون بی نهایت تا دلیل برای وجود و یا عدم وجود خدا وجود دارد و شخص منصف کسی است که بنشیند تمام آن ها را بررسی کند ، کاری که انجامش عملا غیر ممکن است . با فرض انجام دادن آن هیچ نمی توان مطمئن بود که برهانی که آن را بهترین یافتیم و ما را به خداناباوری و یا برعکس آن راهنمایی کرده همیشه کار می کند و در استفاده از آن دچار خطایی نشده ایم و یا اصلا در آینده نقض آن اثبات نشود . چون مسائل عقلی را وابسته به تجربه بشری می دانم و مثلا گزاره " هر معلولی علتی دارد " را به دلیل اینکه هر روز تجربه اش میکنیم؛ آن را در فلسفه بدیهی در نظر می گیریم حال آن که در مدل کوانتوم می توان فرض کرد که اینگونه نیست و شاید پدیده هایی بی علت بتوانند به وجود بیایند .
عقل حکم می کند این " شاید " را در نظر بگیریم و روی عدم و یا وجود خدا شرط بندی نکنیم / قسم نخوریم و در نهایت " ندانم گرا " شویم و از طرفی با توجه به دردسرهای بی اعتقادی به خدا در آخرت و عذاب های او متمایل باشیم به خداباوری .
با توجه به این شرایط ، آیا می توانید مرا به یقین برسانید که دین شما حق است ؟
تفاوت در میزان خداباوری در بین مردان و زنان
ارسال شده توسط میرشکاک در چهارشنبه, ۱۳۹۴/۰۲/۳۰ - ۱۸:۴۱باسلام و ادب
از مدتها قبل استنباطم این بود که میزان خداباوری در آقایان و خانمها با هم تفاوت فاحشی دارد و در میان زنان خداباوری رایجتر است از چند ماه قبل برای اطمینان از این موضوع شروع کردم به یک تحقیق که گرچه استانداردهای یک تحقیق را کاملا ندارد اما تا آنجا که در توانم بود سعی کردم تحقیق بیطرفانه و به دور از تاثیر روی نتیجه باشد.به تعدادی از دوستان و همکاران و آشنایان که در دسترس بودند پرسشنامه کتبی دادم بدون قید مشخصات نظر خود را بنویسند و تعدادی از دوستان را از طریق اینترنت سوالات را برایشان فرستادم. بگذریم که تعداد زیادی چه خانم چه آقا تمایل به پرکردن فرمها نداشتند ولی آن تعداد که جواب داده اند نتیجه عجیب بود تقریبا تمام خانمهای تحقیق به وجود یک خالق هوشمند اعتقاد دارند البته با درجات مختلف ولی در مورد آقایان نتیجه بسیار فرق میکند درصد قابل توجهی {حدود 17درصد} خداناباور مطلق و درصد زیادی آگنوستیک بودند.البته من چون در تجزیه تحلیل آماری و مسایل دیگر خیلی مهارت ندارم قصد دارم از یک فرد مطلع کمک بگیرم ولی همین نتایج اولیه مرا متعجب ساخت. براستی اگر این را بتوانیم تعمیم دهیم به جامعه آیا معنی آن این نمیشود که مرد بودن که یک مسله جبری است اثر بارزی در سرنوشت فرد دارد. چطور میتوانیم این را توجیه کنیم.ممنون میشوم اگر لطف کنید و نظر کارشناس محترم و راهنمایی ایشان را مبذول فرمایید. با تشکر مجدد
اثبات وجود خدا یأ عدم اثبات وجود خدا چه تاثیری در زندگی من دارد
ارسال شده توسط mahyar 1363 در جمعه, ۱۳۹۲/۱۲/۲۳ - ۱۰:۵۵اثبات وجود خدا یأ عدم اثبات وجود خدا چه تاثیری در زندگی من دارد
از همه کسانی که به خدا اعتقاد دارند و همه کسانی که به خدا اعتقاد ندارند درباره این طرز فکر من نظر بدهند
من انسانی هستم که اینگونه فکر میکنم
چه فرقی میکند خدا باشد یأ نباشد :Gig:من قرار هست مدتی محدود زندگی کنم و برای همیشه نابود شوم
من میخواهم در این مدت از تمام لذتها استفاده کنم و ضمنا علاقه زیادی دارم به قدرت ، ثروت :ok: و از هر راهی که بتوانم میخواهم آنهارا بدست بیاورم
ضمنا هر آنچه خوب هست را برای خود میپسندم ولی برای دیگران نمیپسندم :offlow:
هر دو گروه جواب سوالات من را بدهید
من میخواهم همه انسانها برده من باشند و برای من کار کند:tashvigh!:
دلیل بیاورید که چرا این کار را نکنم
من میخواهم دزدی کنم
دلیل بیاورید که چرا نکنم:pirooz:
اگر کسی بخواهد موافق با کارهای من نباشد آن را به قتل میرسانم ، چرا به قتل نرسانم :dar:
صحبت ۷۰ یأ ۸۰ سال عشق حال دنیا هست :shadi:چرا نکنم از هر راهی که بتونم میکنم:khoshali:
کی میتونه جلوی منو بگیره:Box:
چرا باید حقوق بشرو رعایت کنم چرا باید به یک با خدا و یک بی خدا احترام بگذارم:samt:
:soal:از نظر با خدایان هدف از زندگی چیست
و از نظر بی خدایان هدف زندگی چیست
علم و وجود ایمان
ارسال شده توسط aslan68 در سهشنبه, ۱۳۹۲/۱۲/۰۶ - ۲۰:۵۱سلام
وقتی بشود از طریق علم خدا را اثبات کرد،ایمان چه معنی ای خواهد داشت؟
پس این به این معنی است که برای وجود چیزی بنام ایمان،خدا از ازل تا ابد از طریق علم بشری قابل اثبات یا رد نخواهد بود؟
و اینکه ارتباط ارجاع دادن های خدا در قرآنش به پدیده های زمین برای شناخت خودش،با پاسخ سوال اول چیست؟
ممنون از وقتی که می گذارید..
درجاتی از شک به وجود و یا عدم وجود خدا در نزد معتقدان به خدا و منکرین
ارسال شده توسط میرشکاک در چهارشنبه, ۱۳۹۲/۱۱/۳۰ - ۱۵:۳۷بعضی وقتها فکر میکنم چه آنهایی که به وجود خدا اعتقاد دارند و چه آنهایی که منکر وجود خدا هستند همیشه یک درصدی شک به اعتقادشان دارند گرچه اکثر مواقع خودشان متوجه آن نیستند ویا سعی میکنند آن را انکار کنند به عبارت دیگر یقین نزد دو طرف دیده نمیشود حالا این درجاتی دارد بخاطر اینست که هردو طرف از شواهد جدید که پیدا میشود خیلی استقبال میکنند.خواهشمند است هر دو طرف به این سوال صادقانه پاسخ گویند اگر اعتقادویقین به وجود یا عدم وجود خدا را مثلا 10در نظربگیریم به اعتقاد خود چه نمره ای میدهند بازهم تاکید میکنم صادقانه. جواب دهید نا تامل کافی ممنون