جمع بندی افزایش پیروان آتئیست
تبهای اولیه
افزایش پیروان آتئیست
با سلام و روز بخیر
چرا با وجود اینکه پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت علم موضوعاتی را به اثبات میرساند که بسیار پیشتر در قرآن به آن اشاره شده است ( موضوعاتی مانند نجوم و ...) و این خود وجود خدا را بیش از پیش به اثبات میرساند، اما متاسفانه روز به روز بر تعداد خدا ناباوران و پیروان عقیده آتئیست افزوده میشود؟
با تشکر
سلام دوست عزیز
به پرسش مهمی اشاره فرمودید.
نمیخواهیم منکر این واقعیت بشویم که تعداد ملحدان (آتئیستها) نسبت به گذشته، افزایش پیدا کرده است؛ چرا که انکار این واقعیت، مشکل را برطرف نمیکند. باید این مشکل را پذیرفت و آن را ریشه یابی کرد تا برای رفع و دفع آن، چاره اندیشید.
اما با این حال، باید مقدمتا به این نکته نیز اذعان کرد که این اقبال آنچنان نیست که بر اقبال عمومی به دینداری غلبه کرده باشد. اما به هر حال، اقبال به الحاد از سوی گروهی از مردم، حتی اگر آنها را اندک هم بدانیم، یک خطر و آسیب است که باید ریشه یابی و درمان شود؛ تا از بسط و گسترش آن جلوگیری شود.
در مورد دلایل ملحد شدن افراد، باید به گزینه های متعددی اشاره کرد که هم می تواند از سنخ دلایل شناختی و معرفتی باشد وهم از سنخ دلایل روانی و عاطفی.
مثلا الحاد گاهی ناشی از انگاره های نادرست آنها است که به مثابه سدی برای تعقل و اندیشه ورزی ناب، عمل می کند. مثلا برخی از دانشمندان با عنایت به پیشرفت های علمی به این انگاره نادرست معتقد شدند که هر اعتقادی برای این که حقیقت داشته باشد باید توسط تجربه و مشاهده، اثبات پذیر یا ابطال پذیر باشد. این معیار سبب شده که بخش قابل توجهی از متفکران، به الحاد یا شکاکیت سوق بیابند چرا که وجود خداوند با حواس سمعی و بصری، قابل اثبات یا قابل ابطال نیست.
همچنین، الحاد برخی از انسانها ناشی از علل معرفتی نیست بلکه ناشی از علل عاطفی و روانی است مثلا فرض کنید کسی که در جامعه و خانواده ای زندگی می کند که الحاد و بی خدایی محور و مبنای زندگی اجتماعی آنها است، نسبت به پذیرش سبک زندگی دینی که از سنخ دیگر است، دوری می جوید؛ چرا که ترک عاداتی که در زندگی الحادی با آن خو گرفته، برایش سخت است.
بگذریم از این که طبیعتا کسی که به خداوند معتقد می شود، با مسئولیت های فقهی و اخلاقی روبرو می شود که قبولش برای او هزینه آور است. به همین جهت، فراوانند کسانی که ترجیح می دهد درباره ادله و شواهدی که وجود خداوند را اثبات می کنند، کمتر فکر کنند و در عوض، بیشتر به ادله ای که علیه وجود خداوند اقامه شده است، فکر کنند و آنها را بپرورانند.
در پست های بعدی بیشتر در این باره توضیح می دهیم. فعلا به همین مقدار بسنده می کنیم تا نظر شما را بدانیم و ناظر به آن، به گفتگو ادامه دهیم.
با سلام
هر چه که علم پیشرفت می کنه، بایستی برهانهای خداشناسی هم به شکل پیشرفته تری بیان بشن. یه زمانی تبیین برهان نظم خیلی ساده بود ولی امروزه بحثهایی که در مورد این برهان مطرح میشه خیلی پیچیده است و به همون نسبت نیاز داریم به کسانی که تبیینهای بهتر و پیشرفته تری ارائه از این براهین رو ارائه کنند.
اعجاز علمی که در ابتدای بحث به آن اشاره فرمودید هم بحثهای مختلفی پیرامونش مطرحه.اینجا هم نیاز به کسانی داریم که به خوبی روی مبانی این بحث کار کنند و اون رو به جلو ببرند.
سلام دوست عزیز
کتابها و مقالاتی در این زمینه مننتشر شده و یا در حال انتشار است؛ مثلا کتاب «برهان نظم و الحاد مدرن» به قلم دکتر شاکرین.
یا مقالات موجود در پرتال جامع علوم انسانی:
http://ensani.ir/fa/article?ArticleSearch%5Btitle%5D=%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7%D9%86+%D9%86%D8%B8%D9%85
با سلام و ممنون از راهنمایی شما
طبق سرچی که داشتم، فقط خبر "در دست انتشار بودن" این کتاب مشاهده میشه و حداقل در کتابفروشی های اینترنتی این کتاب قابل تهیه نیست.
اگر ایشان این مطالب را به شکل یک سایت یا وبلاگ یا ... منتشر می فرمودند، هم مخاطب بیشتری داشت و هم دسترسی به آن ساده تر بود. کتاب کاغذی مثل هندوانه در بسته است و تا زمانی که خریداری نشه و به دستمون نرسه نمی دونیم که واقعا جواب سوالهای ما داخلش هست یا نه.
ضمن اینکه چنین کتابی باید توسط یک گروه با تخصصهای مختلف نوشته بشه. خیلی سخته که علاوه بر فلسفه، فرد در زمینه های فیزیک نوین، ژنتیک، نظریه بی جان زایی و ... هم تخصص داشته باشه.
برای استفاده از برهان نظم (حداقل در تقریرهای معمولش) باید حتما نظریه چند جهانی رد بشه. یکی از لازمه های چنین کاری اینه که نظریه ریسمان (و هر چارچوب نظری که چند جهانی رو نتیجه میده) به طور یقینی رد بشه. باید روی شواهد فیزیکی که برای نظریه چند جهانی مطرح میشه بحث بشه و ... . این کتاب برای اینکه پاسخ محکمی به این بحثها باشه، باید کاری رو انجام داده باشه که از فیزیکدانهای بزرگ دنیا هم شاید بر نیاد.
یا شاید هم لازمه برهانهای قدیمی رو بگذاریم کنار و به دنبال برهانهای جدید باشیم ...
برهان نظم یک مثال بود. خیلی از بحثهای خداشناسی هستند که باید به روز بشن و به سوالات جدید پاسخ بدن.
شاید برهانهایی مثل علیت بتونند ما رو راحت تر به نتیجه برسونند.
برهانهای علیت محور نیاز به بهبود در زمینه اثبات صفات خدا دارند.
برهان نظم راه سختی در پیش داره
اعجاز عددی چندان قابل اعتماد نیست و اکثر تقریرهاش به طور کامل رد شده اند ...
اعجاز علمی با تقریر معمولش قابل اتکا نیست، مگر اینکه پیش بینی مقدم بر مشاهده شود.
دوست عزیز
حق با شماست.
براهینی که یکی از مقدماتش تجربی است، باید متناسب با پیشرفت علم، مورد بازبینی و به روزرسانی قرار بگیرند.
پست سابق را نیز اصلاح کردم. ممنون از تذکر شما
پیشرفت علم موضوعاتی را به اثبات میرساند که بسیار پیشتر در قرآن به آن اشاره شده است ( موضوعاتی مانند نجوم و ...)آیات قرآن تا حد زیادی در بیان مسائل علمی تفسیر پذیر اند. استفاده از کلمات دارای معانی مختلف، احتمال تمثیلی بودن معانی، ذکر نشدن جزئیات و وجه شبه ها و ... باعث میشن که امکان تفسیر قرآن تقریبا بر اساس هر نظریه علمی قدیم یا جدیدی ممکن باشه. این باعث میشه که هم بتونیم اشارات قرآن رو بر اخترشناسی جدید تطبیق بدیم و هم بر اخترشناسی بابلی و هم بر اخترشناسی یونانی. هم میشه گرد بودن زمین را بر اساس آیات قرآن بیان کرد و هم مسطح بودنش را. در هر مورد هم عدم تطابقهای ظاهری مشاهده میشه که با تفسیر قابل رفع اند. شاید این نحوه بیان حکمتی داشته چون اگر چنین نبود، شاید علمای طبیعی قدیم به دلیل عدم تطابق دیدگاهشان با آیات، با قرآن مخالفت می نمودند. اما در عین حال، اثبات اینکه منظور از قرآن همان دیدگاه اخترشناسی جدید بوده خیلی سخت میشه. برای رفع این مشکل، باید اعجاز علمی به شکل متفاوتی مطرح بشه: یعنی اول یک نکته از قرآن یا روایات استخراج شود و بعد تطبیقش با واقعیت بررسی گردد. مثلا در حکایتی از قضاوتهای حضرت علی (ع ) ذکر شده که ایشان جنسیت فرزند به دنیا آمده را با توجه به میزان شیر مادران تعیین فرمودند. اگر این وابستگی آماری در عمل مشاهده شود، میشه یک مورد اعجاز علمی که در آن پیش بینی بر مشاهده مقدم شده. چنین مواردی می تونند فرصتهای خوبی برای بررسی و در صورت امکان، اثبات عقاید باشند.
شاید توجه به این نکته خالی از لطف نباشد که گاهی گوینده یا نویسنده، در مقام بیان یک مطلب نیست و به همین جهت، نسبت به آن لایه معنایی که ما نسبت به آن حساس هستیم، ساکت است.
مثلا گروهی از متفکران، موضع آیات قرآن درباره نظریه فرگشت را مسکوت می دانند چرا که به نظر آنها قرآن درصدد بیان نحوه خلقت انسان نبوده است.
البته این بحث، دامنه زیادی دارد و بهتر است در تاپیک دیگری دنبال شود.
یا مقالات موجود در پرتال جامع علوم انسانیتعداد مقالاتی که در مورد برهان نظم آورده شده زیاد نیست و فقط یکی از اونها به فیزیک جدید می پردازه. اون مقاله هم بحثش اینه که می خواد ثابت کنه عدم قطعیت باعث نفی برهان نظم نمی شود ... این در حالیه که حداقل من تا حالا ندیدم کسی عدم قطعیت را به عنوان دلیلی بر رد برهان نظم ذکر کنه. این مقاله به ردیه ای پاسخ میده که اصلاً مطرح نشده. در عوض برای پاسخ به خیلی از بحثهایی که در این مورد مطرح شده مقاله ای دیده نمیشه ... فقط می خوام بگم که خیلی در این زمینه کم کاری شده.
شاید توجه به این نکته خالی از لطف نباشد که گاهی گوینده یا نویسنده، در مقام بیان یک مطلب نیست و به همین جهت، نسبت به آن لایه معنایی که ما نسبت به آن حساس هستیم، ساکت است.دین در مورد خیلی از مسائل طبیعی هم با قطعیت سخن گفته. مثل همین وابستگی میزان شیر مادر به جنسیت فرزند که در روایتی از حضرت علی (ع) ذکر شده و تفسیر پذیر هم نیست. به سادگی هم میشه در یک تحقیق بررسیش کرد. نمونه های مختلفی از اینگونه روایات داریم که قابل بررسی تجربی اند. اما اصلا محققان ما به این سمت نرفته اند و عمدتاً به بازگو کردن همان براهین قدیم پرداخته اند.
بله با شما موافقیم.
این مشکل، محدود به حوزه دین نیست بلکه متاسفانه در سایر حوزه های اجتماعی و فرهنگی و ... چالشهای جدّی وجود دارد که بررسی آنها یک ضرورت است اما جامعه علمی نسبت به آنها ساکت است. (تا جایی که مثلا در حوزه جامعه شناسی، بعضی از جامعه شناسان، به مرگ جامعه شناسی در ایران و یا مرگ جامعه شناسان در ایران معتقدند به این معنا که جامعه شناسی نسبت به مسائل ایران و جوامع دینی و غیره ساکت است و ...)
حال، این مشکل در حوزه دین -خصوصا اسلام- نیز مطرح است؛ بلکه پرداختن به آن در حوزه اسلام از ضرورت بیشتری برخوردار است چرا که دین جهانی، کاوش و تفقه جهانی را میطلبد.
قطعا یکی از ریشه های گسترش الحاد، بی اعتنایی جامعه علمی و دینی معاصر نسبت به مسائل جدید و سکوت در برابر شکاکان و ملحدان است.
حتما مستحضرید کسانی همچون سام هَریس، کریستوفر هیتچِنس، مایکل آنفِری و ریچارد داوکینز با ساده نویسی در حوزه علم و استفاده از آن برای اثبات الحاد، هجمه بی سابقه ای را علیه دین به کار بسته اند و برخی از آثارشان به 31 زبان ترجمه شده و به مدت یکماه دومین کتاب پرفروش آمازون بوده است.
به همین جهت، بی اعتنایی به این حجم از آثار انتقادی علیه دین و خداباوری، نابخشودنی است. بله، کارهایی انجام می شود اما از چند جهت، کافی نیستند:
یکی این که این کارها فردی و تک ساحتی هستند. به نظر می رسد پرداختن به کارهایی در این سطح، می بایست توسط یک کارگروه متشکّل از دانشمندان و دین پژوهان پیگیری شود تا بواسطه گفتگو و هم افزایی در این حوزه، برای حل این مسائل راهکار مناسب ارائه شود.
دوم این که این کارها از یک الگوی مناسب پیروی نمی کند بلکه هر فرد/گروه به صورت پراکنده و احیانا موازی، در حوزه ای به این مباحث می پردازند و کارهای الحادی رصد نمی شود و نسبت به کلیت کتاب های الحادی، برنامه جامعی وجود ندارد.
سوم این که این کارها ساده نویسی نمی شود و محدود به مخاطب خاص است.
چهارم این که در سطح جهانی ترجمه نمی شود و در حوزه محدود ایران باقی می ماند.
جمع بندی
پرسش:
چرا با وجود اینکه پیشرفت تکنولوژی و پیشرفت علم موضوعاتی را به اثبات می رساند که بسیار پیشتر در قرآن به آن اشاره شده است ( موضوعاتی مانند نجوم و ...) و این خود وجود خدا را بیش از پیش به اثبات می رساند، اما متاسفانه روز به روز بر تعداد خدا ناباوران و پیروان عقیده آتئیست افزوده می شود؟ چرا خداباوران و دینداران نسبت به این موضوع بی تفاوت هستند؟ و چه باید بکنند؟
پاسخ:
دوست عزیز برای پاسخ به پرسش حاضر، توجه شما را به این نکات جلب می کنیم:
نکته اول:
نباید منکر این واقعیت شد که تعداد ملحدان (آتئیستها) نسبت به گذشته، افزایش پیدا کرده است. انکار این واقعیت، مشکل را برطرف نمی کند. باید این مشکل را پذیرفت و آن را ریشه یابی کرد تا برای رفع و دفع آن، چاره اندیشید.
اما با این حال، باید مقدمتا به این نکته نیز اذعان کرد که این اقبال آنچنان نیست که بر اقبال عمومی به دینداری غلبه کرده باشد. اما به هر حال، اقبال به الحاد از سوی گروهی از مردم، حتی اگر آنها را اندک هم بدانیم، یک خطر و آسیب است که باید ریشه یابی و درمان شود؛ تا از بسط و گسترش آن جلوگیری شود.
نکته دوم:
در مورد دلایل ملحد شدن افراد، باید به گزینه های متعددی اشاره کرد که هم می تواند از سنخ دلایل شناختی و معرفتی باشد وهم از سنخ دلایل روانی و عاطفی.
مثلا الحاد گاهی ناشی از انگاره های نادرست آنها است که به مثابه سدی برای تعقل و اندیشه ورزی ناب، عمل می کند. مثلا برخی از دانشمندان با عنایت به پیشرفت های علمی به این انگاره نادرست معتقد شدند که هر اعتقادی برای این که حقیقت داشته باشد باید توسط تجربه و مشاهده، اثبات پذیر یا ابطال پذیر باشد. این معیار سبب شده که بخش قابل توجهی از متفکران، به الحاد یا شکاکیت سوق بیابند چرا که وجود خداوند با حواس سمعی و بصری، قابل اثبات یا قابل ابطال نیست.
همچنین، الحاد برخی از انسانها ناشی از علل معرفتی نیست بلکه ناشی از علل عاطفی و روانی است مثلا فرض کنید کسی که در جامعه و خانواده ای زندگی می کند که الحاد و بی خدایی محور و مبنای زندگی اجتماعی آنها است، نسبت به پذیرش سبک زندگی دینی که از سنخ دیگر است، دوری می جوید؛ چرا که ترک عاداتی که در زندگی الحادی با آن خو گرفته، برایش سخت است.
بگذریم از این که طبیعتا کسی که به خداوند معتقد می شود، با مسئولیت های فقهی و اخلاقی روبرو می شود که قبولش برای او هزینه آور است. به همین جهت، فراوانند کسانی که ترجیح می دهد درباره ادله و شواهدی که وجود خداوند را اثبات می کنند، کمتر فکر کنند و در عوض، بیشتر به ادله ای که علیه وجود خداوند اقامه شده است، فکر کنند و آنها را بپرورانند.
نکته سوم:
اما مقابله خداباوران و دینداران به این رویکرد الحادی هم باید دارای بُعد علمی و پژوهشی باشد و هم دارای بُعد هنری در رسانه های مختلف سمعی و بصری؛ یعنی مقابله با الحاد هم باید از طریق نقد علمی و نگارش کتاب و مقاله باشد و هم از طریق هنر و داستان نویسی و فیلم سازی و غیره.
قبول داریم که جامعه دینی، آنطور که شایسته است، در این عرصه ورود نکرده است. بله، کارهایی انجام می شود اما از چند جهت، کافی نیستند:
یکی این که این کارها فردی و تک ساحتی هستند. به نظر می رسد پرداختن به کارهایی در این سطح، می بایست توسط یک کارگروه متشکّل از دانشمندان و دین پژوهان پیگیری شود تا بواسطه گفتگو و هم افزایی در این حوزه، برای حل این مسائل راهکار مناسب ارائه شود.
دوم این که این کارها از یک الگوی مناسب پیروی نمی کند بلکه هر فرد/گروه به صورت پراکنده و احیانا موازی، در حوزه ای به این مباحث می پردازند و کارهای الحادی رصد نمی شود و نسبت به کلیت کتاب های الحادی، برنامه جامعی وجود ندارد.
سوم این که این کارها ساده نویسی نمی شود و محدود به مخاطب خاص است.
چهارم این که در سطح جهانی ترجمه نمی شود و در حوزه محدود ایران باقی می ماند.
...