نقد راه فطرت
ارسال شده توسط به من بیاموز در پنجشنبه, ۱۳۹۶/۰۶/۰۹ - ۲۲:۲۷با سلام و خسته نباشید من دارم در مورد برهان های اثبات وجود خدا تحقیق میکنم ولی بعضی ها میگن که خدا اثبات نمیخواد و انسان فطرتا خدا شناسه !
در نقد نظر اونها این مطالب رو نوشتم دوست دارم نظر شما رو در موردش بدونم و اگه اشکالی داشت بهم بگیم .
سعی کردم به قول معروف بی رحمانه انتقاد کنم پس لطفا از لحنم ناراحت نشین، شاید اینا حرف دل خیلی از خداناباور ها باشه .
در اصطلاح منظور از فطرت، خلقت خاص انسانه که با دیگر موجودات تفاوت داره و به عبارت دیگر فطریات به معنای علاقهها و مهارتهایی هستش که انسان بدون آموزش و از ابتدای تولّد با خودش داره.
در معارف اسلامی فطریات انسان را دو بخش میدونن :
1- فطریات در ناحیه شناختها که براش مثال هایی مثل : شناخت فطری خداوند میارن
2- فطریات در ناحیه گرایشها که براش مثال هایی مثل : گرایش به خوبی میارن
ویژگیهای فطریات در منابع :
۱. فراحیوانی بودن :فطریات آن بخش از تمایلات انسان است که با حیوانات تفاوت دارد، گرایشهای مشترک بین انسان و حیوان «غریزه» نامیده میشود.
۲. غیر اکتسابی بودن : عوامل خارجی در بودن یا نبودنشان نقشی ندارند؛ هرچند بر رشد یا رکودشان مؤثرند.
۳. همگانی بودن : هر انسانی دارای آنهاست و وابسته به زمان، مکان و شرایط خاص نیستند.
خب با توجه به مطالب بالا فهمیدیم که گرایش ها و علایق یا مهارت ها و حتی معلوماتی رو که انسان به صورت غیر اکتسابی با خودش داره رو فطریات میگن، حال اگه نگاه دقیقی به سخنان که زده شد بیاندازیم
سوال اساسی دیگه ای برای ما پیش میاد و اون اینکه عوامل خارجی چه عواملی هستن ؟ به عبارت دیگه چه مرزی بین داخل و خارج انسان وجود دارد که عوامل خارجی را اکتسابی و عوامل داخلی را فطری بدانیم ؟
اگر زمان تولد انسان را در نظر بگیریم عوامل خارجی شامل جهان خارج از بدن نوزاد و عوامل داخلی نیز بدن نوزاد خواهد بود ! اما اگر به خیلی قبل از آن برگردیم نخواهیم توانست داخل و خارج وجود انسان را شناسایی کنیم .
مگر اینکه به مسائل متافیزیکی قائل باشیم که از فرض ما خارج است .
خب حالا نگاهی می اندازیم به تعدادی از غرایز طبیعی انسان :
1. حب بقا
انسان ذاتا دوست دارد که همیشه باقی باشد. این علاقه به بقاء براساس اختلاف عقاید، نمودهای مختلفی پیدا می کند. حرص و آز، علاقه شدید به عمر دراز، آرزوهای طولانی و تنفر از مرگ، جلوه هایی از علاقه انسان به جاودانگی و بقا در دنیاست. اما آیا این مساله مطابق دین یا آموزه های الهی است ؟ در آموزه های الهی دنیا ارزش چندانی ندارد و انسان بیشتر باید به فکر آخرت ناشناخته ی خود باشد تا زندگی دنیا !
شاید شده که شما هم مثل من شنیده باشید که در برابر عقاید آخرت جویانه گفته بشه سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است !
پس نتیجه میگیرم غرایز انسان با آموزه های دینی حداقل در این مورد چندان سازگار نیست ! زیرا انسان تمایل به زندگی دنیا دارد در حالی که در دین زندگی آخرت در اولویت قرار دارد .
2. قدرت طلبی
برتری جویی و قدرت طلبی، یکی دیگر از غرایز طبیعی و از تمایلات مهم انسانی هستش، حداقل تفسیر های فعلی از دین اسلام به ما میگن تمام قدرت مختص خداوند است و بندگان خدا نباید به او برتری جویی کنند !
از نظر اسلام بندگان خدا هیچ قدرت و اراده ای در برابر فرمان خدا ندارند، تا جایی که در آیه ی 36 سوره ی 33 یعنی احزاب میفرماید :
وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَي اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَکُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً
هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند ، اختیاری ( در برابر فرمان خدا ) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!
پس با توجه به مطالب فوق بدیهست که فطرت برتری جوی انسان با این مساله هم سازگار نخواهد بود، زیرا انسان میخواهد بالاترین دست باشد در حالی که دین میگوید خداوند بالاتر از توست !
3. محبت خواهی
مهر و محبت از نیازهای طبیعی و ذاتی انسان بوده و در تأمین سلامت روحی و حتی جسمی آدمی نقش بسزایی ایفا می کند. البته اگر چه به این مساله نیز مانند سایر مسائل در تفسیر های فعلی دین اسلام اشاره شده است مانند آیه ی 31 سوره ی 3 یعنی آل عمران که میفرماید :
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّه َ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّه ُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّه ُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست بدارد، و گناهانتان را ببخشد و خدا آمرزنده مهربان است
اما تمام منافع آن یک سره متوجه خدا و پیامبرش بوده و میتوان گفت با غریزه ی آنها سازگار است اما آیا با غریزه ی انسان های دیگر نیز سازگار است ؟ اگر چه آیه ای به خاطر نمی آورم که در این مورد اشاره ی مستقیمی به انسان داشته باشد اما یکی از جنبه های دیگر محبت خواهی و شاید بتوان گفت بستر جلب محبت انسان خانواده و زن و فرزندان اوست که در این باره قرآن در آیات 14 و 15 سوره ی 64 میفرماید :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِکُمْ وَ أَوْلادِکُمْ عَدُوًّا لَکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ
ای کسانی که ایمان آورده اید! بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند ، از آنها بر حذر باشید و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید ، ( خدا شما را می بخشد ) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است!
إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظيمٌ
اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند و خداست که پاداش عظیم نزد اوست!
که در اینجا غریزه و فطرت انسان حکم به محبت به خانواده میدهد اما دین اسلام انسان را از برخی از آنها بر حذر میدارد و میگوید آنها وسیله فتنه و آزمایش هستند و خداوند به محبت ورزیدن شایسته تر است و ...
البته در برخی آیات هم مانند آیه ی آیه 36 سوره ی چهار آمده است :
وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ بِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکينِ وَ الْجارِ ذِي الْقُرْبي وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبيلِ وَ ما مَلَکَتْ أَيْمانُکُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً
و خدا را بپرستید! و هیچ چیز را همتای او قرار ندهید! و به پدر و مادر ، نیکی کنید همچنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان ، و همسایه نزدیک ، و همسایه دور ، و دوست و همنشین ، و واماندگان در سفر ، و بردگانی که مالک آنها هستید زیرا خداوند ، کسی را که متکبر و فخر فروش است ، ( و از ادای حقوق دیگران سرباز می زند ، ) دوست نمی دارد.
که البته این قسمت با فطرت انسان سازگار است، بنابر این اینجا نمیتوان حکم به متغایر بودن فطرت انسان با دین اسلام داد .
4. کنجکاوی
این غریزه مهم نیز ریشه و منشأ بسیاری از فعالیتهای فکری و فرهنگی انسان بوده، هدایت یا انحراف از آن نقش تعیین کننده ای در سرنوشت او ایفا می کند. پیشرفتهای شگفت انگیز علم و دانش، اختراعات و اکتشافات فراوان دانشمندان، از این غریزه مهم ناشی می شود. قرآن در این باره از نظر من دستور مستقیم و روشنی ارائه نداده است ولی بر علیه آن نیز سخنی نگفته ، اگر چه برخی از آیات دستور به عدم تجسس در مسائل خصوصی افراد دیگر میدهند اما این مساله مربوط به کنجکاوی سازنده و مفید نمی باشد بنابر این نمیتوان نتیجه گرفت که قرآن با کنجکاوی مخالف است، اما گاهی در برخی احادیث که صحت یا جعلی بودن آنها بر من پوشیده است شنیده ام که حتی فکر کردن به ذات خداوند گناه می باشد و برخی ها با استناد با این احادیث حکم گناه به تحقیق و تجسس در دین را نیز میدهد .
5. غریزه ی لذت جویی
از نظر من یکی از مهمترین غریزه های انسان غریزه ی لذت جویی انسانه ! این غریزه به را شاید بتوان انگیزه و دلیلی برای تلاش و حرکت انسان دانست، از نظر من اگر چه در ظاهر قرآن با برخی لذت های دنیوی مخالف است ( مانند نوشیدن مشروبات الکی و ... ) اما در حقیقت اسلام خود به دنبال لذت های مفید و با ارزش است ! مثلا آیه ای مانند آیات 76 سوره 28 میفرماید :
إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسي فَبَغي عَلَيْهِمْ وَ آتَيْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ
قارون از قوم موسی بود ، اما بر آنان ستم کرد ما آن قدر از گنجها به او داده بودیم که حمل کلیدهای آن برای یک گروه زورمند مشکل بود! ( به خاطر آورید ) هنگامی را که قومش به او گفتند: «این همه شادی مغرورانه مکن ، که خداوند شادی کنندگان مغرور را دوست نمی دارد!
که اینجا اولا سخن از زبان قوم موسی هستش نه خوده موسی که پیامبر خداست و دوما حتی اگر این مطلب درست هم باشد خداوند افرادی که فَرِحينَ نامیده شده دوست ندارد، که احتمالا منظور افراد از خود راضی هستش اما در کل من در این مورد نظر به مخالفت دین اسلام با شادی کردن ندارم که اگر چنین باشد بدیهیست که این نیز با غرایز انسان در تضاد است !
6. غرایزی مانند گشنگی تشنگی و ...
در این باره دین اسلام انسان را ترغیب به شب زنده داری میکند ، از او میخواهد که گرسنگی را تحمل کند و من به خاطر طولانی نشدن کلیپ از آوردن آیات آن صرف نظر کردم، واضح است که این آیات در تضاد با غریزه هایی مانند غرایز گشنگی و تشنگی هستند پس میتوان در اینجا گفت که دین از این نظر با غرایز انسان سازگار نیست !
اما جدا از اینها دین غریزه ی دیگری به نام غریزه ی شناخت خداوند ، یا میل به خدا را معرفی میکند ! از نظر من این یک فطرت جدا و شاخص به نام فطرت مذهبی نیست ! بلکه این همان غرایز دیگری مانند غریزه حب بقاست که انسان را وا میدارد تا به پدر و مادر خود یا ارباب و کسی که به هر نحوی نان او و زندگیش را تامین میکند احساس وابستگی کند ، اگر فطرت دیگری به نام فطرت دینی داشیم انسان ها جدا از شرایط مکان و زمان باید در طول زندگی همان راه اسلام را در پیش میگرفتند چرا که دین نزد خداوند اسلام است ! حال آنکه میبینیم نه تنها چنین کاری نکرده اند بلکه به ساختن انواع بت ها و پرستش آنها روی آورده اند !
خلاصه ی کلام :
از نظر من انسان فطرتا خدا جو یا به عبارتی میتوان گفت پناه جوست و چون به ضعف و ناتوانی خود در برابر مشکلات زندگی آگاهی دارد زمانی که پی میبرد پدر و مادر او نیز توان دفاع از او را ندارند به دنبال موجوداتی قدرتمند تر میرود تا بتوانند او را در برابر مشکلات حمایت کنند ، اما از طرفی چون قدرت طلب است دوست دارد نیرویی که از او حمایت میکند قویترین باشد بنابر این مفهوم خدا در ذهن او شکل میگیرد !
بنابر این نمیتوان گفت که دین کاملا با فطرت مردم سازگار است زیرا در برخی موارد حکم به چیزی میدهد که فطرت و تمایل انسان بر خلاف آن است .
توجه : اینا رو همینطوری نوشتم و زیاد بهشون فکر نکردم لطف کنید اگه مطلبی در این مورد هست که به نظرتون میاد میتونه به شناخت من از راه فطرت کمک کنه اینجا بیارین، لطفا وقت بزارین و جمله به جمله رو بررسی کنید و ببینید اشکال اینگونه اعتقادات در کجاست و بهم بگین در صورت امکان .
ممنون