تفاوت در میزان خداباوری در بین مردان و زنان

تب‌های اولیه

104 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت در میزان خداباوری در بین مردان و زنان

باسلام و ادب
از مدتها قبل استنباطم این بود که میزان خداباوری در آقایان و خانمها با هم تفاوت فاحشی دارد و در میان زنان خداباوری رایجتر است از چند ماه قبل برای اطمینان از این موضوع شروع کردم به یک تحقیق که گرچه استانداردهای یک تحقیق را کاملا ندارد اما تا آنجا که در توانم بود سعی کردم تحقیق بیطرفانه و به دور از تاثیر روی نتیجه باشد.به تعدادی از دوستان و همکاران و آشنایان که در دسترس بودند پرسشنامه کتبی دادم بدون قید مشخصات نظر خود را بنویسند و تعدادی از دوستان را از طریق اینترنت سوالات را برایشان فرستادم. بگذریم که تعداد زیادی چه خانم چه آقا تمایل به پرکردن فرمها نداشتند ولی آن تعداد که جواب داده اند نتیجه عجیب بود تقریبا تمام خانمهای تحقیق به وجود یک خالق هوشمند اعتقاد دارند البته با درجات مختلف ولی در مورد آقایان نتیجه بسیار فرق میکند درصد قابل توجهی {حدود 17درصد} خداناباور مطلق و درصد زیادی آگنوستیک بودند.البته من چون در تجزیه تحلیل آماری و مسایل دیگر خیلی مهارت ندارم قصد دارم از یک فرد مطلع کمک بگیرم ولی همین نتایج اولیه مرا متعجب ساخت. براستی اگر این را بتوانیم تعمیم دهیم به جامعه آیا معنی آن این نمیشود که مرد بودن که یک مسله جبری است اثر بارزی در سرنوشت فرد دارد. چطور میتوانیم این را توجیه کنیم.ممنون میشوم اگر لطف کنید و نظر کارشناس محترم و راهنمایی ایشان را مبذول فرمایید. با تشکر مجدد

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
در این که زن ها در جامعه دینی پایبندی بیشتری به مسائل دینی دارند شکی نیست و هم مشاهدات عینی و هم آمار این را نشان می دهند.
اما در آمار گرفتن قوانین و قواعد خاصی برای انتخاب جامعه آماری هست که در صورت نداشتن اطلاع کامل یا نداشتن تجربه در این زمینه آماری ناقص از تعداد افراد دلخواه خود به دست آورده ایم که هیچ سندیت و اعتبار علمی نخواهد داشت.
انتخاب سوال ها نحوه پرسش سوال و محیط و زمان این آمار گیری بسیار حائز اهمیت می باشد.
برای همین بهتر است به آمار دقیق و پژوهش های انجام شده در این زمینه مراجعه کنیم.
در دنیای غرب سالیان سال در هر زاویه ای از علوم انسانی تحقیقات وسیعی انجام شده است و درباره نقش جنسیت در دینداری نیز تحقیقات فراوان اند اما وجود فاکتوری به نام تفاوت فرهنگی و حتی تفاوت دین ها با هم نمی توان این تحقیقات را زیاد در جامعه خود کارا دانست.
یکی از مقالاتی که در جامعه ایرانی توسط اهل فن انجام شده مقاله"جنسیت و دینداری" اثر دکتر فاطمه مدیری و دکتر تقی آزاد ارمکی می باشد. که حتما سفارش می کنم این مقاله را مطالعه بفرمایید.http://www.sid.ir/fa/VEWSSID/J_pdf/38113925101.pdf
در این مقاله نظریه هایی که غربی ها درباره نقش پدر سالاری بر دین داری زن ها گفته اند را رد کرده و همچنین آن تحقیقات خارجی که می گفته اند که دین داری زن ها نسبت به مرد ها کمتر می باشد را رد کرده است.

البته کیفیت دین داری هم مولفه مهمی است که باید در کنار کمیت آن لحاظ شود که در این باره تحقیقات ناقص است.
بحث غلبه احساس بر تعقل در زن ها و روحیه عاطفی با لطافت زنان هم می تواند عامل این تفاوت باشد.

البته از نظر ادبیات دینی زن و مرد در دین داری و دین باوری و حتی پاداش گرفتن مساوی می باشند و هر کس بیشتر در این باره تلاش کند از دینداری سهم بیشتری می یابد.
مَنْ عَمِلَ صلِحاً مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسنِ مَا کانُوا یَعْمَلُونَ‏‏" یعنی: هر کس عمل صالح انجام دهد در حالی که مومن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه می بخشیم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام دادند، خواهیم داد.

حیات طیبه که اثر دین در جامعه است برای زن و مرد مساوی بیان شده است که هر کس از زن و مرد که مومن باشد و عمل صالح انجام دهد این اثر راه خواهد یافت.
البته عواملی در سرعت گرفتن در این امر و همچنین ثبات و عدم تزلزل در این میان نقش ایفا می کند که نمی شود منکر آن ها شد از جمله:
1.عوامل درونی مثل احساس در زن و تعقل در مرد.
2. کارکرد های اجتماعی
3. وظایف درون خانواده؛ مثلا زن وظیفه فرزند پروری دارد و با مهر و عطوفت همراه است و فقر ذاتی فرزند به به مربی را بهتر درک می کنند و مرد با وظیفه کار و تلاش اقتصادی این روحیه را کمتر دارد.
4. تلون احساسی در امور اعتقادی و زود تاثیر پذیرفتن در این امر در بین زن ها نیز می تواند در این زمینه تاثیر گذار باشد.


میرشکاک;678515 نوشت:
ولی آن تعداد که جواب داده اند نتیجه عجیب بود تقریبا تمام خانمهای تحقیق به وجود یک خالق هوشمند اعتقاد دارند البته با درجات مختلف ولی در مورد آقایان نتیجه بسیار فرق میکند درصد قابل توجهی {حدود 17درصد} خداناباور مطلق و درصد زیادی آگنوستیک بودند.ا

سلام علیکم

دقیقا به همین دلیل است که سعی میشود زنان را نسبت به دین بدبین کنند. ذات زن چنان آفریده شده که درپی سلطه جویی نیست و بقول معروف رام است بنابراین باید خداباوری در زنان بیشتر باشد . درجایی اگر غیر از این باشد غالبا یا از ناآگاهیست یا فریب خورده اند.

یک دلیل نسبتا محسوسش میتونه این باشه که زنی که بیدین باشه ممکنه برداشت بشه هرزه است(نسبت به مسائل جنسی بی قیده)!!! ولی مرد بیدین میشه روشنفکر!!!
این یه باور نسبتا رایج در عرفه.
لذا گاهی ناچاراً زنی هم که اعتقاد نداره خودش رو معتقد نشون میده.

میرشکاک;678515 نوشت:
نتیجه عجیب بود تقریبا تمام خانمهای تحقیق به وجود یک خالق هوشمند اعتقاد دارند البته با درجات مختلف ولی در مورد آقایان نتیجه بسیار فرق میکند درصد قابل توجهی {حدود 17درصد} خداناباور مطلق و درصد زیادی آگنوستیک بودند.

سلام علیکم
شواهد متعدد دینی هم می توان بر این سخن اقامه نمود مثلا در حکم مرتد فطری اگر مرد مسلمانی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده «مرتد» شود (که به او «مرتد فطری» گفته می شود) کیفر اعدام داده شود، ولی چنانچه از پدر و مادری غیر مسلمان متولد شده باشد بعد اسلام اختیار کند سپس کافر گردد (که به او «مرتد ملی» گفته می شود) برای مدتی او را امر به توبه کنند چنانچه نپذیرفت او را نیز اعدام کنند.
اما اگر زن مرتد شود اسلام برای او کیفر آسان تری قرار داده است. با این توضیح که زن مرتد (ملی یا فطری) کشته نمی شود، بلکه او را به توبه فرا می خوانند. چنانچه توبه کرد او را آزاد می کنند در غیر این صورت در زندان باقی می ماند و به هنگام نماز او را تازیانه زده و در تنگنای معشیتی قرار می دهند.

باید توجه داشت از دیدگاه اسلام همه انسان ها (زن و مرد) در حقیقت وجودی از یک منشا هستند: «خلقکم من نفس واحدة»، و نسبت به یکدیگر برتری ندارند و تنها ملاک برتری تقوای الاهی است: «ان اکرمکم عندالله اتقاکم».

اما به هر حال هر یک از دو جنس زن و مرد دارای ویژگی های روحی، روانی و جسمی خاص خود است که او را از دیگری متمایز می سازد؛ مثلاً همه ما می دانیم که زن از بعد روحی و روانی دارای عواطف و احساسات شدیدتری است و شاید بتوان گفت که در روایت امیر المومنین (ع): "المرأة ریحانة و لیست بقهرمانة"؛ زن گل است نه قهرمان،‏ همین حقیقت نهفته است.

این مطلب، حقیقتی است که یافته های محققان و دانشمندان نیز بر آن گواهی می دهد:

یک روان شناس مشهور آمریکائی می گوید: "دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می کند ... علاوه بر این احساس این دو موجود هیچ وقت مثل هم نخواهد بود".

«کلیو دالسون» می گوید: به عنوان یک زن روان شناس بزرگ ترین علاقه ام مطالعه روحیه مردهاست... به این نتیجه رسیده ام خانم ها [بیشتر] تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شد، که خانم ها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می کنند، بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. کارهائی که به تفکر مداوم احتیاج دارد زن را کسل و خسته می کند.

«اتو کلاین برگ»: زن ها عموماً احساسی تر از مردان هستند.

«محمد قطب»: اگر زنان بخواهند مادر باشند باید احساساتی باشند.

لذا اگر [احکام] بدون توجه به هر گونه تفاوت و اختلاف جعل شود خلاف مصلحت تشریع و تقنین بوده و مصالح جامعه آن طور که باید تأمین نمی شود. از این رو برخی تکالیف و احکام مربوط به زن و مرد و از جمله حکم ارتداد با یکدیگر متفاوت است.

بنابراین می توان گفت: «زن ها نظر به این که از لحاظ سازمان دفاعی و فکری نوعاً با مردها متفاوت اند و زودتر تحت تأثیر قرار می گیرند. چنانچه مرتد شوند اسلام برای آنها کیفر آسان تری قرار داده است و عموما سریعتر هم جذب دین می شوند به دلیل همین بعد احساسی بودن البته اخیرا هم متاسفانه دشمنان اسلام با ترویج مطالب احساسی از جمله مطرح کردن احساسی تفاوت حقوق زن و مرد در اسلام سعی می کنند از این ویژگی مطلوب زنان سوء استفاده کنند.

با سلام و ادب
استاد گرامی در ابتدا از اینکه لطف کرده و زحمت کشیده ایدجواب سوال اینجانب را مرقوم فرموده ایدبینهایت سپاسگزارم .اما چند نکته است که خدمتتان عرض میکنم 1- من در سوالم قید کرده ام که این تحقیق من البته اگربتوان نام تحقیق بر آن گذاشت استانداردهای یک تحقیق را ندارد البته تا جایی که در توانم بوده سعی کرده ام که حداقل به آن استاندردها نزدیک باشد 2_ این تحقیق در مورد اعتقادات مذهبی اصلا نبوده و هیچ پرسشی مستقیما راجب مذهب نیست. 3- ابهام من بیشتر در این مورد است با توجه به اختلافات احساسی عاطفی بین زنان و مردان آیا این تفاوت در خداباوری ممکن است ناشی از این اختلافات باشد و بشری که همیشه بدنبال یک پناهگاه و حامی میباشد و از مشکلات و خطرات زندگی میترسد و این ترس در زنان بیشتر است بیشتر به سمت خداباوری روی میاورد. خواهشمند است این ابهام و سوال را توضیح دهید. با تشکر فراوانی میترسد

اگر زنان بیشتر خدا رو باور دارن
به همون میزان هم راحت تر گول میخورن

میرشکاک;679811 نوشت:
با سلام و ادب
استاد گرامی در ابتدا از اینکه لطف کرده و زحمت کشیده ایدجواب سوال اینجانب را مرقوم فرموده ایدبینهایت سپاسگزارم .اما چند نکته است که خدمتتان عرض میکنم 1- من در سوالم قید کرده ام که این تحقیق من البته اگربتوان نام تحقیق بر آن گذاشت استانداردهای یک تحقیق را ندارد البته تا جایی که در توانم بوده سعی کرده ام که حداقل به آن استاندردها نزدیک باشد 2_ این تحقیق در مورد اعتقادات مذهبی اصلا نبوده و هیچ پرسشی مستقیما راجب مذهب نیست. 3- ابهام من بیشتر در این مورد است با توجه به اختلافات احساسی عاطفی بین زنان و مردان آیا این تفاوت در خداباوری ممکن است ناشی از این اختلافات باشد و بشری که همیشه بدنبال یک پناهگاه و حامی میباشد و از مشکلات و خطرات زندگی میترسد و این ترس در زنان بیشتر است بیشتر به سمت خداباوری روی میاورد. خواهشمند است این ابهام و سوال را توضیح دهید. با تشکر فراوانی میترسد

سلام علیکم
فرض کنیم بشه. مشکلش چیه؟
اولا که انسان تنها به خاطر نیاز به داشتن تکیه گاه نیست که به خدا روی میاره. میل به زیبایی و اخلاق و ... هم میتونه این کشش رو ایجاد کنه و هر کدوم در تیپ خاصی از افراد پررنگتره
ثانیا این هم مثل بقیه تفاوت هایی که به صورت جبری وجود داره. مثل بعضی ها که ذاتا خوش خلق هستن یا ازدروغ بدشون میاد یا صلح دوست هستن. یا مثل همون افرادی که خودتون گفتید قسمت جلویی مغزشون آسیب می بینه و به شرارت تمایل پیدا می کنن. وقتی قراره هرکس با داشته های خدادادی خودش مقایسه بشه دیگه چه تفاوتی داره که نسبت به بقیه چطور باشه؟

شایدبخاطر اینکه زنان مسائل را ساده تر قبول میکنند و نگاهشون هم پیچیدگی کم تری داره البته منظور در بحثهای معنوی هست

میرشکاک;679811 نوشت:
3- ابهام من بیشتر در این مورد است با توجه به اختلافات احساسی عاطفی بین زنان و مردان آیا این تفاوت در خداباوری ممکن است ناشی از این اختلافات باشد و بشری که همیشه بدنبال یک پناهگاه و حامی میباشد و از مشکلات و خطرات زندگی میترسد و این ترس در زنان بیشتر است بیشتر به سمت خداباوری روی میاورد. خواهشمند است این ابهام و سوال را توضیح دهید. با تشکر فراوانی میترسد

با سلام خدمت شما دوست گرامی
همانگونه که قبلا عرض شد این آمار در دین اسلام و حتی در کشور ما با ادیان دیگر و کشور های دیگر متفاوت است (طبق مقاله ای که لینک دادم) به این صورت که در کشور های دیگر زنان نسبت دین داری شان به مرد ها نه تنها بیشتر نیست که کمتر نیز می باشد . پس این نشان می دهد که آنچه به نام حس پناه جویی و ترس در زن ها معروف است باعث کشش آنها به خدا باوری نشده است و حتی احساسی بودن و ... از صفات ذاتی زنان را نمی توان علت آن دانست . چرا که این حس و ویژگی در بقیه زن ها(غیر از کشور ما) نیز هست ولی در آنجا دین داری بیشتر نیست.
پس باید عامل را در درون فرهنگ و دین و آموزه های آنها در منطقه و کشور خاصی بررسی کرد.
آنچه که به نظر می رسد دین اسلام خصوصیتی در خود دارد که قشر آسیب پذیر و مظلوم زن را از نظر احساسی و اندیشه ای اقناع کرده تا پیروی شان از دین بیشتر از مردان باشد .
شاید به این صورت بشود گفت که همان گونه که در ادیان دیگر (ادیان تحریف شده) حقوق زن رعایت نشده که باعث زدگی آنها از آن دین می شود در اسلام این بر عکس است و باعث رضایت آنها شده است. به قول یکی از دوستان می گفت ما باید یک گروه حمایت از حقوق مرد ها راه بیاندازیم که خیلی حق مرد ها رعایت نشده است . واقعا اگر دین با همه آموزه هاییی که دارد در حق مرد و زن ، رعایت شود می بینیم که خدا چقدر به زن بها داده و چقدر مرد مسئولیتش برای رفاه زن زیاد است.

kobram;680041 نوشت:
سلام علیکم
فرض کنیم بشه. مشکلش چیه؟
اولا که انسان تنها به خاطر نیاز به داشتن تکیه گاه نیست که به خدا روی میاره. میل به زیبایی و اخلاق و ... هم میتونه این کشش رو ایجاد کنه و هر کدوم در تیپ خاصی از افراد پررنگتره
ثانیا این هم مثل بقیه تفاوت هایی که به صورت جبری وجود داره. مثل بعضی ها که ذاتا خوش خلق هستن یا ازدروغ بدشون میاد یا صلح دوست هستن. یا مثل همون افرادی که خودتون گفتید قسمت جلویی مغزشون آسیب می بینه و به شرارت تمایل پیدا می کنن. وقتی قراره هرکس با داشته های خدادادی خودش مقایسه بشه دیگه چه تفاوتی داره که نسبت به بقیه چطور باشه؟

با سلام ادب
وبا تشکر ا ز شماخواهر گرامی برای شرکت در بحث اما وقتی ما مگوییم تکیه گاهی قویتر درواقع تکیهگاهی میخواهیم قویتر و آگاهتر و زیباترو خلاصه همه صفات خوب و در مورد خصوصیات ذاتی یا اکتسابی ولی به اجبار که برروی اعتقادات و اعمال فرد تاثیر میگذارد بنظرم این توجیه مقایسه هرکس با داشته های خداددادی بنظرم بعدا خیلی تناقضات را باعث شده واحتمالا نوعی ساده انگاریست.موفق و شاد باشید.

به عنوان یه مرد اعتراف میکنم که خانومها خیلی باورمند ترند. اونا خدا رو ته قلبشون دارند.

میرشکاک;680672 نوشت:
با سلام ادب
وبا تشکر ا ز شماخواهر گرامی برای شرکت در بحث اما وقتی ما مگوییم تکیه گاهی قویتر درواقع تکیهگاهی میخواهیم قویتر و آگاهتر و زیباترو خلاصه همه صفات خوب و در مورد خصوصیات ذاتی یا اکتسابی ولی به اجبار که برروی اعتقادات و اعمال فرد تاثیر میگذارد بنظرم این توجیه مقایسه هرکس با داشته های خداددادی بنظرم بعدا خیلی تناقضات را باعث شده واحتمالا نوعی ساده انگاریست.موفق و شاد باشید.

سلام علیکم
چه تناقضی؟

kobram;680690 نوشت:
سلام علیکم
چه تناقضی؟

با سلام و ادب
تناقضات فراوانند از جبر و اختیار گرفته تا عدل الهی.همان مثال قدیمی را که در تاپیکی دیگر گفته بودم و شما به آن اشاره کردید و جریانی کاملا واقعیست و من خودم هم نمونه مشابه آن دیده ام راذکر میکنم .ماجرای مردی کاملا متدین با رفتار موجه که در اثر یک حادثه و آسیب به ناحیه پیشانی مغز فردی میشود با رفتار نابهنجار و دریده .موردی که من خودم دیدم از اینهم بدتر است و بهتر است بازگو نشود.من هر طور به این قضایا فکر میکنم نمیتوانم خودم را قانع کنم البته شاید من هم مشمول این قانون خداوند که هرکس با داشته هایش قضاوت میشود شوم واین دلگرمم میکند.اما این قانون را همه میتوانند تا حد وسیعی به آن استناد کند از متجاوزی که در یک محله جرم خیز متولد شده تا دزدی که از یک پدر دزد متولد شده.موفق و شاد باشید.

[="Tahoma"]سلام
مطلب بسیار مهمی است که زنان عموما چه موافقت و چه مخالفت آنها با دین از روی احساسات هست.
اگر حکمی را قبول کنند بیشتر با مطالب احساسی بهتر قبول خواهند کرد و مخالفتی هم که می کنند مثلا با حکمی مثل تعدد زوجات که در تاپیک های دیگر هست هم عموما از همین احساسات ناشی می شود.

میرشکاک;680901 نوشت:
با سلام و ادب
تناقضات فراوانند از جبر و اختیار گرفته تا عدل الهی.همان مثال قدیمی را که در تاپیکی دیگر گفته بودم و شما به آن اشاره کردید و جریانی کاملا واقعیست و من خودم هم نمونه مشابه آن دیده ام راذکر میکنم .ماجرای مردی کاملا متدین با رفتار موجه که در اثر یک حادثه و آسیب به ناحیه پیشانی مغز فردی میشود با رفتار نابهنجار و دریده .موردی که من خودم دیدم از اینهم بدتر است و بهتر است بازگو نشود.من هر طور به این قضایا فکر میکنم نمیتوانم خودم را قانع کنم البته شاید من هم مشمول این قانون خداوند که هرکس با داشته هایش قضاوت میشود شوم واین دلگرمم میکند.اما این قانون را همه میتوانند تا حد وسیعی به آن استناد کند از متجاوزی که در یک محله جرم خیز متولد شده تا دزدی که از یک پدر دزد متولد شده.موفق و شاد باشید.

سلام علیکم
متولد شدن در یک محله جرم خیز جواز مجرم بودن نیست. چون به هر حال عقل و اختیار داره. ولی در قیامت هم با کسی که در یک محله سالم بزرگ شده مقایسه نمیشه و به میزان مجاهدتی که برای کنترل نفسش انجام داده جایگاهش در دنیای دیگر تغییر می کنه
اما اگر شرایط طوری باشه که عقل یا اختیار سلب بشه دیگه بر فرد گناهی نیست و مواخذه هم نمیشه. مثل دیوانگان
یا مثل اینکه خداوند به یک نفر اصلا دست نداده باشه و ما بخواهیم بحث کنیم که این فرد چه ثواب هایی با دستش میتونسته انجام بده و نداده، یا از چه گناهانی که لازمه اش داشتن دست بوده دوری کرده. خوب اینجا موضوع کاملا منتفی میشه

سلام علیکم
مناسب است سخنی از آیت الله خامنه ای که در کتاب «شرح اسم» آمده است اینجا آورده شود:
زنان به لحاظ شور و حرکت انقلابی کم از مردان نبودند؛ اگر نگوییم بالاتر. این موضوع تاکنون ادامه دارد. من در دیدارهای پیاپی خود از خانواده شهدا در خانه‌های‌شان، به این باور رسیده‌ام، زیرا می‌بینم که مادران شهدا نسبت به خواست پروردگار تسلیم‌تر هستند... منظور این نیست که زنان ایرانی از مردان سخت‌تر و قوی‌دل‌ترند، بلکه مانند هر زن دیگری در دنیا دارای عاطفه رقیق و احساساتی لطیف هستند. منظور این است که زنان ایرانی به عواطف دینی نزدیک‌تر از مردان هستند. این به ایران هم اختصاص ندارد، بلکه ویژگی زنانه است؛ در هر جا که باشند. چه بسا دلیل این امر آن است که عواطف انسانی و اصیل او کمتر به خواهش‌های مادی آلوده است و این بازمی‌گردد به درگیر نشدن آنها در مسائل زندگی مادی و امور معیشتی... طبعاً روح زن به فطرت و دین فطری نزدیک‌تر است؛ و هر گاه این فطرت، یارانش را فرامی‌خواند، زنان پرشورتر از دیگران حرکت می‌کنند.

میرشکاک;680672 نوشت:
با سلام ادب
وبا تشکر ا ز شماخواهر گرامی برای شرکت در بحث اما وقتی ما مگوییم تکیه گاهی قویتر درواقع تکیهگاهی میخواهیم قویتر و آگاهتر و زیباترو خلاصه همه صفات خوب و در مورد خصوصیات ذاتی یا اکتسابی ولی به اجبار که برروی اعتقادات و اعمال فرد تاثیر میگذارد بنظرم این توجیه مقایسه هرکس با داشته های خداددادی بنظرم بعدا خیلی تناقضات را باعث شده واحتمالا نوعی ساده انگاریست.موفق و شاد باشید.

سلام علیکم
مشکل تناقضی که گفتید بخاطر این است که ما تعریفمان از بعضی مفاهیم دقیق نیست:
1) ما فکر می کنیم وقتی شرائط جسمانی و اقتصادی و فرهنگی مناسب باشد، یعنی شرائط رشد آماده است و اگر این شرائط آماده نباشد یعنی زمینه رشد آماده نیست.
2) ما فکر می کینم شرائطی که بیرون نفس انسان است در تربیت او دخیل است!
3) ما فکر می کنیم قدرت اراده می تواند معلول شرائط باشد و توسط آنها تقویت شود.
این سه تفکر باعث شده است که وقتی ناهنجاری های مختلفی در انسانها می بینیم نتوانیم در باره عدالت خداوند بدرستی قضاوت کنیم!
انسانها می خواهند بر اساس سه اندیشه فوق مشکل عدالت خداوند را حل کنند. اینگونه که:
الف) بعضی که با پاک کردن صورت مسئله کلا منکر عدالت خداوند هستند!
ب) بعضی دیگر معتقد شده اند: انسانهایی که دچار مشکلات متعدد هستند، مسئله اشان مربوط به عالم ذر است! آنها در آن عالم امتحانشان را خوب پس نداده اند لذا در این دنیا در شرائط پستی خلق شده اند.
ج) بعضی دیگر نیز می گویند: خداوند مشکلات انسانها را در قیامت با دادن ثوابهای بیشتر و آمرزشهای افزونتر جبران می کند!
اینها روشهای سنتی هم در تحلیل مشکلات انسانها و هم در پاسخ دهی به نحوه عدالت خداوند است که به عقیده من همه اش نارسا است!
اراده علتی بی معلول است! اگر گفتیم محیط در قدرت اراده نقش داشته است! این سخن بیشتر از باب نبودن لفظی مناسب برای رساندن منظور است. در واقع باید گفت: محیط همراه با اراده سبب انجام کاری شده است!
قدرت یافتن اراده توسط عاملی بیرونی معنای مخالف با حقیقت اراده دارد.
اصلا علت این که مسئله حقیقت اراده هنوز حل نشده است و حل هم نخواهد شد این است که بشر نمی داند چه جیز سبب اراده می شود!
ما در تحلیل همه پدیده ها نیازمند به علتها و معلولهای آن پدیده هستیم. ولی وقتی می خواهیم پدیده اراده را بررسی کنیم با حقیقتی مثل خداوند مواجه می شویم!
خداوند از روح خود در انسان دمید! (نفخت فیه من روحی حجر: 29؛ ص: 72) روح خداوند، همان حقیقت بی علت است!
وقتی شما اراده می کنید، چه چیزی اراده شما را بوجود آورده است؟
علم؟ پس این همه تخلف از علم چگونه ارزیابی می شود؟
شوق؟ این شوق از کجا آمده است؟ آیا شوق را علم بوجود آورده است؟ آیا همیشه علم شوق می آورد؟ معلوم است که پاسخ منفی است. ایا همیشه شوق باعث رفتار می شود؟ معلوم است خیر، مگر شوق شدید! چه چیز باعث شدت شوق می شود؟ آیا شوق شدید فرقی با اراده دارد؟
طمع و ترس؟ طمع و ترس بر نفس تأثیر گذاشته است و نفس ترسیده شده و یا طمع گرفته، به عنوان جزئی از علت در کنار اراده به عنوان جزئی دیگر، باعث رفتاری شده است. طمع و ترس روی اراده تأثیری نگذاشته است!
بحث اراده دو مشکل اساسی دارد: اول مجهول بودن حقیقت آن که توضیح داده شد. دوم رابطه اراده انسان با اراده خداوند!
فعلا در مقام بحث پیرامون مشکل دوم نیستم!
اگر اراده انسان را خالص ترین پدیده جهان از نظر عدم وابستگی اش به هیچ چیز و هیچ کس حتی خداوند بدانیم، آن وقت است که خواهیم دانست تفاوت شرائط جسمانی و اقتصادی و فرهنگی و حتی مقدرات الهی نمی تواند هیچ تأثیری در آن بگذارد.
البته این که می گوییم خداوند هم تأثیر بر اراده نمی گذارد بخاطر این است که نحوه تأثیر خداوند بر اراده انسان را نمی دانیم! زیرا از طرفی هیچ موجودی خارج از حکومت خداوند نیست و از طرفی حقیقت اراده تأثیر ناپذیر است!
همه تفاوتی که انسانها در رفتار با یکدیگر دارند، این تفاوتها بخاطر عواملی به عنوان جزء العله مطرح است که کنار اراده باعث رفتاری خاص شده است و خداوند قضاوتش روی میران نقش اراده در تحقق یک رفتار است نه اندازه گیری خود آن رفتار.
این که خداوند می فرماید: «لیس للانسان الا ما سعی!» و نمی فرماید: «الا ما کسب!» به همین خاطر است!
این که گفته شد «مقدرات الهی نیز نمی تواند روی اراده تأثیر بگذارد!» بخاطر این است که مقدرات الهی، حاکی از علمی که خداوند در باره آینده دارد نیست! بلکه مقدرات، برنامه ای ابلاغی از ناحیه خداوند به گردانندگان جهان اعم از اولیاء خداوند و فرشتگان و همه اجزاء هستی غیر از اراده انسان است.
یعنی این که آنچه در جهان قرار است تحقق پیدا کند بر اساس شناختی است که خداوند از خصوصیات اجزاء هستی و نحوه عکس العمل این اجزاء در مقابل یکدیگر دارد. نیز بر اساس شناختی است که خداوند از نحوه اراده انسان با توجه به اراده های قبلی او دارد.
این دو شناختِ خداوند، اساس تقدیرات و برنامه های آتی جهان را تشکیل می دهد. این برنامه بصورت مدون شده به مجریان هستی اعلان می شود.
ولی در این میان خداوند یک علم دیگر نیز دارد و آن علم به تصمیمی است که هر انسانی متفاوت از تصمیمات قبلیش ممکن است بگیرد. خداوند این علم را در اختیار هیچ کس قرار نداده است و همان علم غیبی است که فقط او می داند.
بر این اساس خداوند حضرت موسی و هارون را سراغ فرعون می فرستد و به آنها می گوید که او را پند دهند «لعله یتذکر او یخشی» شاید او متذکر شود و یا بالاتر دچار خشیت شود.
ولی این که آیا فرعون متفاوت از تصمیمات قبلی اش، تصمیمی خواهد گرفت یا نه، این را فقط خداوند می داند. جالب است که خود فرعون هم نمی داند که چه تصمیمی خواهد گرفت! هرچند بر اساس لجاحتش پیش بینی قطعی نسبت به آینده اش بکند ولی این نه سخنی بر اساس تفکر دقیق است.
بر همین اساس گفته شده است کسی که نامش در شب قدر جزء اشقیاء ثبت شده است می تواند نامش را جزء سعداء ثبت کند!
خلاصه این که: شرائط متفاوت انسانها ذره ای در اراده آنها تأثیر ندارد زیرا اراده ذاتا تأثیر ناپذیر است و الا نامش اراده نبود!
و همه قضاوت خداوند نیز بر اساس اراده انسانها است! و لذاست که خداوند نقیری (نساء: 124)، فتیلی (نساء: 49؛ 77؛ اسراء: 71) و ذره ای (نساء: 40) به بندگانش ستم روا نداشته و روا نمی دارد.
نقیر به فرو رفتگی بسیار کوچک پشت خرما می گویند.
فتیل به نخ باریک وسط شکاف دانه خرما اطلاق می شود.
ذره، غباری است که فقط در استوانه نور تابیده از بیرون به داخل قابل مشاهده است!
خیلی تلاش کردم در توضیح حقیقت اراده، ساده بنویسم ولی مطمئن نیستم موفق شده باشم!

منتظر مهدی موعود;679719 نوشت:
سلام علیکم
شواهد متعدد دینی هم می توان بر این سخن اقامه نمود مثلا در حکم مرتد فطری اگر مرد مسلمانی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده «مرتد» شود (که به او «مرتد فطری» گفته می شود) کیفر اعدام داده شود، ولی چنانچه از پدر و مادری غیر مسلمان متولد شده باشد بعد اسلام اختیار کند سپس کافر گردد (که به او «مرتد ملی» گفته می شود) برای مدتی او را امر به توبه کنند چنانچه نپذیرفت او را نیز اعدام کنند.
اما اگر زن مرتد شود اسلام برای او کیفر آسان تری قرار داده است. با این توضیح که زن مرتد (ملی یا فطری) کشته نمی شود، بلکه او را به توبه فرا می خوانند. چنانچه توبه کرد او را آزاد می کنند در غیر این صورت در زندان باقی می ماند و به هنگام نماز او را تازیانه زده و در تنگنای معشیتی قرار می دهند.

سلام
یعنی شما عذاب روزانه رو کمتر از مرگ سریع میدونید!؟:|
اعدام نهایتش 10 دقیقه بشه، ولی روزی 5 بار شلاق بخوری و نتونی راحت نفس بکشی...! خیلیم خوب!!

البته بماند که وظیفه ی پیامبرا هدایت به راه راست بوده نه زندانی کردن تو راه راست!! چیزی که خوبه که لازم نیست درش از بیرون قفل باشه!!

Masood11;682207 نوشت:
یعنی شما عذاب روزانه رو کمتر از مرگ سریع میدونید!؟:|
اعدام نهایتش 10 دقیقه بشه، ولی روزی 5 بار شلاق بخوری و نتونی راحت نفس بکشی...! خیلیم خوب!!

البته بماند که وظیفه ی پیامبرا هدایت به راه راست بوده نه زندانی کردن تو راه راست!! چیزی که خوبه که لازم نیست درش از بیرون قفل باشه!!

مرد نمیتونه توبه کنه تقیه کنه یا کارهای دیگه و در هر صورت کشته میشه. ولی زن که کشته نمیشه، با سنجش مسائل پیش آمده میتونه توبه یا تقیه کنه و آزاد میشه.

خیلی حکمش سبک تره.

هیچ کس نمی داند و کسی نمی تواند ایمان را مشخص کند فقط اوست که از دلها خبر دارد
بطبع مشاهده عینی یک بشر نمی تواند ایمان دلها را مشخص کند
به جان خودم کسی از دل کسی خبر ندارد
فقط وقتی می تونی ادعا کنی که میزان حق را برپا کنی و بسنجی ایمان دلها را

إنه كان بعباده خبيرا بصيرا

از این چه می فهمید؟

و بدانيد كه خدا ميان آدمى و قلبش حايل است

حال چگونه می توانی فقط با تکلم با کسی از دین و ایمان او اگاه شوی؟ چه بسا او را درک نکنی و او را کافر پنداری

ایمان و خداباوری با روح و دل کار داره نه با جنسیت و فیزیک.

Masood11;682207 نوشت:
سلام
یعنی شما عذاب روزانه رو کمتر از مرگ سریع میدونید!؟:|
اعدام نهایتش 10 دقیقه بشه، ولی روزی 5 بار شلاق بخوری و نتونی راحت نفس بکشی...! خیلیم خوب!!

البته بماند که وظیفه ی پیامبرا هدایت به راه راست بوده نه زندانی کردن تو راه راست!! چیزی که خوبه که لازم نیست درش از بیرون قفل باشه!!


سلام
اصل موضوع در سخت گیری دین نسبت به ارتداد مردان بود که به نسبت به زنان سختگیری شده یعنی حتی اگر مردی مرتد فطری باشد و حقیقتا توبه نیز نماید توبه او باعث نمی شود که حکم اعدام او اجرا نشود اما زن حتی با توبه ظاهری و دروغین حکم ارتداد از او برداشته می شود.
علاوه بر آنکه مسلما اگر از هر شخصی بپرسید که شما حاضر هستید روزی 5 بار شلاق بخورید و زنده بمانید یا اعدام شوید،مطمئنا گزینه شلاق را انتخاب خواهد کرد هر چند که گزینه دیگری یعنی توبه ظاهری برای فرار از همین شلاق هم برای زنان گذاشته شده است که برای مردان وجود ندارد.

منتظر مهدی موعود;682410 نوشت:

سلام
اصل موضوع در سخت گیری دین نسبت به ارتداد مردان بود که به نسبت به زنان سختگیری شده یعنی حتی اگر مردی مرتد فطری باشد و حقیقتا توبه نیز نماید توبه او باعث نمی شود که حکم اعدام او اجرا نشود اما زن حتی با توبه ظاهری و دروغین حکم ارتداد از او برداشته می شود.
علاوه بر آنکه مسلما اگر از هر شخصی بپرسید که شما حاضر هستید روزی 5 بار شلاق بخورید و زنده بمانید یا اعدام شوید،مطمئنا گزینه شلاق را انتخاب خواهد کرد هر چند که گزینه دیگری یعنی توبه ظاهری برای فرار از همین شلاق هم برای زنان گذاشته شده است که برای مردان وجود ندارد.

سلام
دقت کنید که این وضعیت خودش در مقابل معاده!! یعنی کسی که اینو قبول میکنه میگه ما فقط در این دنیاییم!
اگه این اعدام وسیله ای برای پاک شدن فرد باشه که پس مرد خیلی راحت میتونه بخشیده بشه ولی واسه زن باز به گناهش افزوده میشه!(در صورت توبه ی الکی! چون یهویی به چیزی نرسیده که یهویی متحول بشه و توبه کنه!! اونم در برابر عذاب روزانه!)

و بازم میگم، حتی بهشتم اگه درش از بیرون بسته باشه، اسمش میشه زندان!

جهنم;682329 نوشت:
هیچ کس نمی داند و کسی نمی تواند ایمان را مشخص کند فقط اوست که از دلها خبر دارد
بطبع مشاهده عینی یک بشر نمی تواند ایمان دلها را مشخص کند
به جان خودم کسی از دل کسی خبر ندارد
فقط وقتی می تونی ادعا کنی که میزان حق را برپا کنی و بسنجی ایمان دلها را

إنه كان بعباده خبيرا بصيرا

از این چه می فهمید؟

و بدانيد كه خدا ميان آدمى و قلبش حايل است

حال چگونه می توانی فقط با تکلم با کسی از دین و ایمان او اگاه شوی؟ چه بسا او را درک نکنی و او را کافر پنداری

ایمان و خداباوری با روح و دل کار داره نه با جنسیت و فیزیک.

احسنت

کاملا موافقم

نسبت خداباوری به نظر من یکسانه........
اینو میشه از اولین ایمان اورندگان فهمید!
خدا هم به این دلیل فکر کنم این کارو کرد.......
حالا عواملی الان اینو کمو زیاد کرده دلیل فطری نمیشه

روح بخش;682005 نوشت:

سلام علیکم
مشکل تناقضی که گفتید بخاطر این است که ما تعریفمان از بعضی مفاهیم دقیق نیست:
1) ما فکر می کنیم وقتی شرائط جسمانی و اقتصادی و فرهنگی مناسب باشد، یعنی شرائط رشد آماده است و اگر این شرائط آماده نباشد یعنی زمینه رشد آماده نیست.
2) ما فکر می کینم شرائطی که بیرون نفس انسان است در تربیت او دخیل است!
3) ما فکر می کنیم قدرت اراده می تواند معلول شرائط باشد و توسط آنها تقویت شود.
این سه تفکر باعث شده است که وقتی ناهنجاری های مختلفی در انسانها می بینیم نتوانیم در باره عدالت خداوند بدرستی قضاوت کنیم!
انسانها می خواهند بر اساس سه اندیشه فوق مشکل عدالت خداوند را حل کنند. اینگونه که:
الف) بعضی که با پاک کردن صورت مسئله کلا منکر عدالت خداوند هستند!
ب) بعضی دیگر معتقد شده اند: انسانهایی که دچار مشکلات متعدد هستند، مسئله اشان مربوط به عالم ذر است! آنها در آن عالم امتحانشان را خوب پس نداده اند لذا در این دنیا در شرائط پستی خلق شده اند.
ج) بعضی دیگر نیز می گویند: خداوند مشکلات انسانها را در قیامت با دادن ثوابهای بیشتر و آمرزشهای افزونتر جبران می کند!
اینها روشهای سنتی هم در تحلیل مشکلات انسانها و هم در پاسخ دهی به نحوه عدالت خداوند است که به عقیده من همه اش نارسا است!
اراده علتی بی معلول است! اگر گفتیم محیط در قدرت اراده نقش داشته است! این سخن بیشتر از باب نبودن لفظی مناسب برای رساندن منظور است. در واقع باید گفت: محیط همراه با اراده سبب انجام کاری شده است!
قدرت یافتن اراده توسط عاملی بیرونی معنای مخالف با حقیقت اراده دارد.
اصلا علت این که مسئله حقیقت اراده هنوز حل نشده است و حل هم نخواهد شد این است که بشر نمی داند چه جیز سبب اراده می شود!
ما در تحلیل همه پدیده ها نیازمند به علتها و معلولهای آن پدیده هستیم. ولی وقتی می خواهیم پدیده اراده را بررسی کنیم با حقیقتی مثل خداوند مواجه می شویم!
خداوند از روح خود در انسان دمید! (نفخت فیه من روحی حجر: 29؛ ص: 72) روح خداوند، همان حقیقت بی علت است!
وقتی شما اراده می کنید، چه چیزی اراده شما را بوجود آورده است؟
علم؟ پس این همه تخلف از علم چگونه ارزیابی می شود؟
شوق؟ این شوق از کجا آمده است؟ آیا شوق را علم بوجود آورده است؟ آیا همیشه علم شوق می آورد؟ معلوم است که پاسخ منفی است. ایا همیشه شوق باعث رفتار می شود؟ معلوم است خیر، مگر شوق شدید! چه چیز باعث شدت شوق می شود؟ آیا شوق شدید فرقی با اراده دارد؟
طمع و ترس؟ طمع و ترس بر نفس تأثیر گذاشته است و نفس ترسیده شده و یا طمع گرفته، به عنوان جزئی از علت در کنار اراده به عنوان جزئی دیگر، باعث رفتاری شده است. طمع و ترس روی اراده تأثیری نگذاشته است!
بحث اراده دو مشکل اساسی دارد: اول مجهول بودن حقیقت آن که توضیح داده شد. دوم رابطه اراده انسان با اراده خداوند!
فعلا در مقام بحث پیرامون مشکل دوم نیستم!
اگر اراده انسان را خالص ترین پدیده جهان از نظر عدم وابستگی اش به هیچ چیز و هیچ کس حتی خداوند بدانیم، آن وقت است که خواهیم دانست تفاوت شرائط جسمانی و اقتصادی و فرهنگی و حتی مقدرات الهی نمی تواند هیچ تأثیری در آن بگذارد.
البته این که می گوییم خداوند هم تأثیر بر اراده نمی گذارد بخاطر این است که نحوه تأثیر خداوند بر اراده انسان را نمی دانیم! زیرا از طرفی هیچ موجودی خارج از حکومت خداوند نیست و از طرفی حقیقت اراده تأثیر ناپذیر است!
همه تفاوتی که انسانها در رفتار با یکدیگر دارند، این تفاوتها بخاطر عواملی به عنوان جزء العله مطرح است که کنار اراده باعث رفتاری خاص شده است و خداوند قضاوتش روی میران نقش اراده در تحقق یک رفتار است نه اندازه گیری خود آن رفتار.
این که خداوند می فرماید: «لیس للانسان الا ما سعی!» و نمی فرماید: «الا ما کسب!» به همین خاطر است!
این که گفته شد «مقدرات الهی نیز نمی تواند روی اراده تأثیر بگذارد!» بخاطر این است که مقدرات الهی، حاکی از علمی که خداوند در باره آینده دارد نیست! بلکه مقدرات، برنامه ای ابلاغی از ناحیه خداوند به گردانندگان جهان اعم از اولیاء خداوند و فرشتگان و همه اجزاء هستی غیر از اراده انسان است.
یعنی این که آنچه در جهان قرار است تحقق پیدا کند بر اساس شناختی است که خداوند از خصوصیات اجزاء هستی و نحوه عکس العمل این اجزاء در مقابل یکدیگر دارد. نیز بر اساس شناختی است که خداوند از نحوه اراده انسان با توجه به اراده های قبلی او دارد.
این دو شناختِ خداوند، اساس تقدیرات و برنامه های آتی جهان را تشکیل می دهد. این برنامه بصورت مدون شده به مجریان هستی اعلان می شود.
ولی در این میان خداوند یک علم دیگر نیز دارد و آن علم به تصمیمی است که هر انسانی متفاوت از تصمیمات قبلیش ممکن است بگیرد. خداوند این علم را در اختیار هیچ کس قرار نداده است و همان علم غیبی است که فقط او می داند.
بر این اساس خداوند حضرت موسی و هارون را سراغ فرعون می فرستد و به آنها می گوید که او را پند دهند «لعله یتذکر او یخشی» شاید او متذکر شود و یا بالاتر دچار خشیت شود.
ولی این که آیا فرعون متفاوت از تصمیمات قبلی اش، تصمیمی خواهد گرفت یا نه، این را فقط خداوند می داند. جالب است که خود فرعون هم نمی داند که چه تصمیمی خواهد گرفت! هرچند بر اساس لجاحتش پیش بینی قطعی نسبت به آینده اش بکند ولی این نه سخنی بر اساس تفکر دقیق است.
بر همین اساس گفته شده است کسی که نامش در شب قدر جزء اشقیاء ثبت شده است می تواند نامش را جزء سعداء ثبت کند!
خلاصه این که: شرائط متفاوت انسانها ذره ای در اراده آنها تأثیر ندارد زیرا اراده ذاتا تأثیر ناپذیر است و الا نامش اراده نبود!
و همه قضاوت خداوند نیز بر اساس اراده انسانها است! و لذاست که خداوند نقیری (نساء: 124)، فتیلی (نساء: 49؛ 77؛ اسراء: 71) و ذره ای (نساء: 40) به بندگانش ستم روا نداشته و روا نمی دارد.
نقیر به فرو رفتگی بسیار کوچک پشت خرما می گویند.
فتیل به نخ باریک وسط شکاف دانه خرما اطلاق می شود.
ذره، غباری است که فقط در استوانه نور تابیده از بیرون به داخل قابل مشاهده است!
خیلی تلاش کردم در توضیح حقیقت اراده، ساده بنویسم ولی مطمئن نیستم موفق شده باشم!

با سلام و ادب
وبا تشکر از پاسختان متاسفانه علی رغم اینکه برطبق فرمایشتان سعی در ساده نویسی داشته ایدمن قسمت زیادی از مطالب را متوجه نشدم که احتمالا بالاتر بودن سطح مطالب از سطح درک من است .فقط این را متوجه شدکه شما خیلی از استدلالها برای توجیه مسایل مربوط به عدالت خداوند را رد کردید.اگر امکان داردبا بیانی ساده تر مطالب را مجددا مرقوم فرمایید.متشکرم.

میرشکاک;682692 نوشت:
با سلام و ادب
وبا تشکر از پاسختان متاسفانه علی رغم اینکه برطبق فرمایشتان سعی در ساده نویسی داشته ایدمن قسمت زیادی از مطالب را متوجه نشدم که احتمالا بالاتر بودن سطح مطالب از سطح درک من است .فقط این را متوجه شدکه شما خیلی از استدلالها برای توجیه مسایل مربوط به عدالت خداوند را رد کردید.اگر امکان داردبا بیانی ساده تر مطالب را مجددا مرقوم فرمایید.متشکرم.

سلام علیکم
ان شاء الله متن را که آماده کردم خدمت شما ارائه خواهم نمود.

با سلام و ادب
ممنون ومتشکر منتظرم

سلام

اگر دقت کرده باشید بیشتر افرادی هم که مسلمان می شوند زنها هستند
و فکر کنم این بخاطر متفکر بودن بیشتر زنها از مردها هست و اینکه زنها بیشتر به معنویت گرایش دارند و دنبال
راه حقیقت هستند

سلام ببخشید به نظر من این مسئله مهمی نیست که وقتتان را رویش بگذارید. نمی شود که ثابت کرد مردها جبری خدا ناباور هستند. به نظر من هم هیچ تفاوتی بین زنان و مردان در خداباوری نیست.

**گلشن**;683437 نوشت:
سلام

اگر دقت کرده باشید بیشتر افرادی هم که مسلمان می شوند زنها هستند
و فکر کنم این بخاطر متفکر بودن بیشتر زنها از مردها هست و اینکه زنها بیشتر به معنویت گرایش دارند و دنبال
راه حقیقت هستند


سلام
متفکر ؟
بعید میدونم
شما یه فرقه انحرافی درست کن
بازم زن ها بیشتر گرایش دارند

**گلشن**;683437 نوشت:
سلام

اگر دقت کرده باشید بیشتر افرادی هم که مسلمان می شوند زنها هستند
و فکر کنم این بخاطر متفکر بودن بیشتر زنها از مردها هست و اینکه زنها بیشتر به معنویت گرایش دارند و دنبال
راه حقیقت هستند

ببخشید این دیگه ازاون حرف های متحجرانه بود. این که زن ها ازمرد ها متفکرترندم هم متحجرانه بود هم خنده دار.شوخی جالبی بود.

[="Tahoma"]

**گلشن**;683437 نوشت:
و فکر کنم این بخاطر متفکر بودن بیشتر زنها از مردها هست

آره به همین دلیله که 99 درصد دانشمندان دنیا زن هستند:Nishkhand:
براي ضريب هوشي‌ بالاتر از 140 كه افراد بسيار پرهوش را در بر مي‌گيرد، نسبت پسران به دختران 6 به 4 است (پيره روژه‌: «روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد» ترجمه‌ حسين‌ سروري‌، تهران، جانزاده‌،1370: ص85). بر اساس اين گونه آزمون‌ها و نتايج مي‌‌توان برتري توان جنس مرد را در انواع رشته‌هاي علمي (شيمي، فيزيك، زيست‌شناسي،رياضي و...) و هنري (نقاشي، مجسمه سازي وسينما) به نحوي توجيه كرد.

کنجکاو بی گناه;683448 نوشت:
سلام
متفکر ؟
بعید میدونم
شما یه فرقه انحرافی درست کن
بازم زن ها بیشتر گرایش دارند

سلام

این حرف شما یک حدسه و دلیل ندارید بلکه شواهد خلاف اون رو نشون میده
الان کل فرقه های انحرافی رو که نگاه کنید مردها بیشترن
از جمله خوارج و ...

علــی;683453 نوشت:
آره به همین دلیله که 99 درصد دانشمندان دنیا زن هستند
براي ضريب هوشي‌ بالاتر از 140 كه افراد بسيار پرهوش را در بر مي‌گيرد، نسبت پسران به دختران 6 به 4 است (پيره روژه‌: «روان‌شناسي‌ اختلافي‌ زن‌ و مرد» ترجمه‌ حسين‌ سروري‌، تهران، جانزاده‌،1370: ص85). بر اساس اين گونه آزمون‌ها و نتايج مي‌‌توان برتري توان جنس مرد را در انواع رشته‌هاي علمي (شيمي، فيزيك، زيست‌شناسي،رياضي و...) و هنري (نقاشي، مجسمه سازي وسينما) به نحوي توجيه كرد.

اینکه دانشمندان دنیا بیشتر مرد هستند بخاطر این اسن که شرایط یرای تحصیل اونها بیشتر از زنها مهیاست
تا همین صدسال پیش توی اروپا زنها رو به دانشگاه راه نمی دادند چطوری می خواستند دانشمند شوند

این اماری هم که گفتین من نمی دونم چقدر صحت داره بر فرض صحیح بودن بر می گرده به همون عدم بها دادن به رشد و تحصیل دختران نسبت به پسران
البته من این امارو صحتشو باید تحقیق کنم و نتیجش و اینجا می زارم

ضریب هوشی زنان از مردان پیشی گرفته است

روانشناسان دریافته اند، برای نخستین بار طی قرن جاری ، نمرات ضریب هوشی یا بهره هوشی (iq) زنان از مردان پیشی گرفته است.

به گزارش خبرگزاری مهر،‌ در بررسی انجام شده در قرن گذشته زنان در ضریب هوشی پنج امتیاز از مردان عقب تر بودند اما این شکاف اخیرا کاهش یافته است اما امسال زنان به صدر آمده اند و به اعتقاد روانشناسان دلیل این افزایش ضریب هوشی در زنان توانایی آنها در انجام چند کار است.

جیمز فلین دانشمند سرشناس جهان در زمینه آزمایش های iq از این پیشرفت زنان خبر داد.

وی گفت: در 100 سال گذشته نمرات iq مردان و زنان افزایش یافته اما سرعت این رشد در زنان بیشتر بوده و این نتیجه مدرنتیه است.

به گفته وی، پیچیدگی دنیای مدرن موجب سازگاری مغزهای ما و افزایش ضریب هوشی ما شده است و در این بین تاثیر کامل مدرنیته بر روی زنان در حال بروز و ظهور است.

یک نظریه در مورد افزایش ضریب هوش زنان، توانایی آنها برای انجام چند کار است مانند انجام امور منزل و کار در خارج از خانه، درحالی که توضیح دیگر نیز می تواند این باشد که آنها در نهایت فهمیده اند که هوش بالقوه بیشتری از مردان دارند.

**گلشن**;683458 نوشت:
سلام

این حرف شما یک حدسه و دلیل ندارید بلکه شواهد خلاف اون رو نشون میده
الان کل فرقه های انحرافی رو که نگاه کنید مردها بیشترن
از جمله خوارج و ...

خوارج هم زن و زندگی داشتن دیگه :ok:

اول بگم از خانم ها ببخشید این رو میگم،زنان از روی عقل کاری رو انجام نمیدن یا چیزی رو قبول نمیکنن بلکه فقط احساس هستش، ولی مردان بیشتر با تفکر بالایی که دارن یه موضوعی رو قبول یا رد میکنن، به خاطر این هستش امار مردان با خدا بیشتر از زنه ها هستش

[="Tahoma"]

**گلشن**;683468 نوشت:
اینکه دانشمندان دنیا بیشتر مرد هستند بخاطر این اسن که شرایط یرای تحصیل اونها بیشتر از زنها مهیاست
تا همین صدسال پیش توی اروپا زنها رو به دانشگاه راه نمی دادند چطوری می خواستند دانشمند شوند

سلام
اصلا درست نیست در زمان حاضر هم همین اختلاف وجود ندارد با اینکه تعداد دختران در دانشگاه ها و مدارس بیشتر از پسران است و با وجودیکه دختران در مدرسه به طور میانگین نمرات درسی بالاتری و متعاقبا مدارک دانشگاهی بیشتری بدست می آورند، نهایتا دستاوردهای تحقیقی و علمی آنها در بسیاری از رشته ها علمی بسیار کمتر از مردان است.
البته این افت نمره پسران هم به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، سیستم تحصیلی کنونی در اکثر کشورها ،با داشتن همخوانی بیشتر با ویژگیهای شخصیتی دختران، باعث افت نمرات درسی پسران نسبت به دختران شده است. اخیرا در انگلستان ،پس از انجام تغییرات جدید در شیوه ارزشیابی تحصیلی از دانش آموزان، بدون ایجاد افت در نمرات دختران نسبت به سالهای قبل، پسران توانستند این اختلاف را کاهش داده و حتی درصد بیشتری از نمرات ممتاز را در سال 2012 نسبت به دختران به خود اختصاص دهند. انجام یک سری اصلاحات در نظامهای آموزشی فعلی از گامهای ضروری برای کمک به شکوفایی کامل قابلیتهای فکری و تحصیلی در پسران و دختران به شمار می رود.

اما با وجود طبق تازه ترین آمارها در سال 2011، مردان هر سال بیشتر از 80 درصد اختراعات ثبت شده در آمریکا را به خود اختصاص داده اند .مردان در فاصله سالهای 2001 تا 2010 هشت برار زنان موفق به کسب جوایز علمی معتبر شده اند(نزدیک به 90 درصد جوایز تحقیقاتی ). تا سال 2011، 99 درصد جوایز نوبل فیزیک، 99 درصد جوایز نوبل اقتصاد، 95 درصد جوایز نوبل پزشکی و 97 درصد جوایز نوبل شیمی به مردان تعلق گرفته است . این اختلاف فاحش از سنین نوجوانی خود را نشان میدهد وقتی که پسران دراکثر المپیادهای دانش آموزی بین المللی از دختران بسیار بهتر عمل می کنند: در سال 2012 ، پسران 98 درصد مدالهای طلا در المپیاد ریاضی و 100درصد مدالهای طلا در المپیاد فیزیک را تصاحب کردند و.بر اساس شواهد تاریخی موجود ، سهم مردان در کشف کل دانش بشری 98 درصد بوده است.

**گلشن**;683468 نوشت:
این اماری هم که گفتین من نمی دونم چقدر صحت داره بر فرض صحیح بودن بر می گرده به همون عدم بها دادن به رشد و تحصیل دختران نسبت به پسران
البته من این امارو صحتشو باید تحقیق کنم و نتیجش و اینجا می زارم

**گلشن**;683480 نوشت:
جیمز فلین دانشمند سرشناس جهان در زمینه آزمایش های iq از این پیشرفت زنان خبر داد.

در ماه جولای 2012 مطلبی دربعضی از رسانه ها به نقل ازجیمز فلین (Flynn) مننتشر شد که مدعی بود بر طبق مطالعات وی، برای اولین باردر تاریخ ،زنان در زمینه هوش از مردان پیشی گرفته اند و حالا از مردان باهوشتر شده اند! اما به فاصله چند روزاز نقل این خبر، جیمز فلین در سخنرانی خود در دانشگاه کمبریج ، این خبر را "تحریف شده" و "فراتر" از یافته های خود توصیف کرد.
S. B. Kaufman, “Men, Women, and IQ: Setting the Record Straight,” [Online]. Available: Why Men Are More Intelligent Than Women | Psychology Today

میرشکاک;678515 نوشت:
باسلام و ادب
از مدتها قبل استنباطم این بود که میزان خداباوری در آقایان و خانمها با هم تفاوت فاحشی دارد و در میان زنان خداباوری رایجتر است از چند ماه قبل برای اطمینان از این موضوع شروع کردم به یک تحقیق که گرچه استانداردهای یک تحقیق را کاملا ندارد اما تا آنجا که در توانم بود سعی کردم تحقیق بیطرفانه و به دور از تاثیر روی نتیجه باشد.به تعدادی از دوستان و همکاران و آشنایان که در دسترس بودند پرسشنامه کتبی دادم بدون قید مشخصات نظر خود را بنویسند و تعدادی از دوستان را از طریق اینترنت سوالات را برایشان فرستادم. بگذریم که تعداد زیادی چه خانم چه آقا تمایل به پرکردن فرمها نداشتند ولی آن تعداد که جواب داده اند نتیجه عجیب بود تقریبا تمام خانمهای تحقیق به وجود یک خالق هوشمند اعتقاد دارند البته با درجات مختلف ولی در مورد آقایان نتیجه بسیار فرق میکند درصد قابل توجهی {حدود 17درصد} خداناباور مطلق و درصد زیادی آگنوستیک بودند.البته من چون در تجزیه تحلیل آماری و مسایل دیگر خیلی مهارت ندارم قصد دارم از یک فرد مطلع کمک بگیرم ولی همین نتایج اولیه مرا متعجب ساخت. براستی اگر این را بتوانیم تعمیم دهیم به جامعه آیا معنی آن این نمیشود که مرد بودن که یک مسله جبری است اثر بارزی در سرنوشت فرد دارد. چطور میتوانیم این را توجیه کنیم.ممنون میشوم اگر لطف کنید و نظر کارشناس محترم و راهنمایی ایشان را مبذول فرمایید. با تشکر مجدد

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
ببخشید که پست‌های قبلی را نخوانده جواب می‌دهم ... ولی از آنجا که نظر شخصی است و نقد سخن بزرگوار دیگری نیست ان شاء الله مشکلی پیش نیاید

زن از باطن مرد خلق شده است و نه از ظاهر آن ... این فرموده‌ی معصوم علیه‌السلام است و ایشان همین مطلب را یکی از دلایلی مطرح کرده‌اند که پس چرا باید زن در دنیا (عالم ظاهر، عالم خارج، فصل مشترک عالم‌های باطنی انسان‌هایی که در یک دوره در کنار هم زندگی می‌کنند) حجاب داشته باشد و خود را بپوشاند (این حرف ریزه‌کاری زیاد دارد، مثل اینکه مرد هم حجاب دارد و یا اینکه زن هم جلوی محارم و حلال خودش نیازی به پوشش ندارد، ولی مغز کلام را دریابید) ... از فحوای این کلام اینطور برداشت می‌کند که زن یک مرتبه به باطن نزدیک‌تر از مرد است ... خودش در دنیا متولد می‌شود ولی عملاً پشت‌صحنه هدایت دنیا را دارد برخلاف مرد که در صف مقدم مشغول جهاد و خودسازی است ... این تفاوت در زن و مرد در بسیاری از عرصه‌ها دیده می‌شود و مثال‌های زیادی را می‌توان بر اساس همین یک نکته توضیح داد ... زن انسان‌ساز است و از جهات زیادی ارتباط زن و مرد ارتباط روح و بدن است ... در یک خانواده مرد دنیا را تأمین می‌کند و زن آخرت را ... اینها تمام ماجرا نیستند بلکه یک زاویه‌ی دید هستند ... مگرنه از جهات دیگری قضیه برعکس هم می‌تواند باشد ... مثل اینکه در خانواده ادب از مرد است و نشر آن که تربیت کردن باشد با زن است ... اینکه خانم‌ها علاقه‌ی زیادی به صحبت کردن دارند و چند تا خانم تا چندین ساعت هم اگر حرف بزنند باز حرف کم نمی‌آورند در حالیکه چه بسا حرف آقایان بیش از نیم‌ساعت نم بکشد و تمام شود در راستای همین هدف تربیت کردن است، اینکه خانم‌ها با حصله‌تر و معمولاً دقیق‌تر و کارهایشان با ظرافت بیشتری است همگی در راستای همین کارکرد اصلی ایشان است ... طبیعت انسان مبتنی بر کارکردی است که از او انتظار می‌رود ... هر ویژگی طبیعی از جهاتی امتیاز است و از جهات دیگر ممکن است نقطه‌ی ضعف باشد ... طبیعت زن باطنی‌تر بودن آن است و طبیعت مرد بیرونی‌تر بودن او ... این مسأله را حتی در سجده‌ی نماز هم می‌توان دید که مستحب است مردها بدنشان را باز کنند و از زمین فاصله بدهند و دستها را به کنار بگشایند و زن‌ها بدنهایشان را جمع کنند و دستهایشان نزدیک به زمین باشد و غیره ...

طبیعت زن و مرد متفاوت است ... اساس خلقت ایشان متفاوت است اگرچه هر دو به گونه‌ی انسان متعلق هستند ... این تفاوت در طبیعت‌ها که سبب ایجاد نقاط قوت و ضعف متفاوتی می‌شود می‌تواند پیرامون مسائل متفاوتی مورد بررسی قرار بگیرند ... در مورد ایمان آوردن هم می‌توان این مسأله را بررسی کرد ... و با این مقدمه و با توجه به اینکه شناخت و کسب معرفت همواره از ظاهر به سمت باطن است و در نتیجه زن‌ها ابتدا به ساکن یک پله به حقیقت نزدیک‌تر از مردها هستند اینک نظر حقیر این است که زنان به طور طبیعی در شناخت حقیقت و ایمان آوردن از مردان جلوتر هستند ... مردها می‌توانند این عقب‌ماندگی را با تعقل جبران کنند و اگر اهل تعقل و عبرت باشند می‌توانند از زن‌ها نیز پیشی بگیرند ... همانطور که فرشتگان ابتدا به ساکن از انسان به معنویت نزدیک‌تر هستند ولی انسان می‌تواند از ایشان پیش بگیرد ... به همین دلیل مردها بیشتر هم متوجه انحراف از حقیقت هستند چون حرکتشان را از مرتبه‌ای پایین‌تر شروع می‌کنند و به همین دلیل اگر زنی منحرف شود جرم او بیشتر از مردی است که منحرف شده باشد، چه آنکه قاعدتاً زن باید دیرتر از مرد فریفته‌ی دنیا شود ... وجود شرم و حیای زیاد و یا وجود ترس بیشتر و جسارت و ریسک‌پذیری کمتر (مردها سرشان باد دارد، اینکه کسی بخواهد مدام در دید باشد و مشهور شود و غیره بیشتر یک ویژگی مردانه است، در زن ابتدا به ساکن روحیه‌ی ایثار و مهربانی غالب است) در زنان همگی نشان از همین ابزار باطنی در ایشان می‌دهد که در مرد ابتدا به ساکن کمتر در دسترس است و باید با تعقل کردن بدود تا تازه به جایی برسد که زنان از آنجا شروع به حرکت کرده‌اند ... جامعه‌ای که زنان آن فاسد باشد امید کمتری به نجاتش می‌رود تا جامعه‌ای که مردان آن فاسد باشند ... نه فقط چون زنان انسان‌ساز هستند و تربیت کننده بلکه فاسد بودن زن نشان‌دهنده‌ی درجه‌ی فساد بالاتر در جامعه نیز هست ...

اینها روان‌شناسی اسلامی است ... اینها بر پایه‌ی حکمت و فلسفه‌ی اسلامی است ... غرب راهی به فهم این مسائل ندارد ... آنها در بررسی ظواهر رفتاری مانده‌اند و اگرچه تلاش زیاد ایشان دستاوردهای زیادی برایشان داشته است ولی دسترسی نداشتن به وحی و تبیین‌کنندگان آن مانع از رسیدن به حقایق عالیه‌ی عالم خلقت شده است ... ما هم که معروف هستیم به کم‌کاری در هر زمینه‌ای و از جمله در شناخت دین خود

حالا در زمان ما که دارند تلاش می‌کنند زن و مرد یکی شوند به نظر شما مرد را به اندازه‌ی زن به باطن و معنویت نزدیک می‌کنند یا زن را به اندازه‌ی مزد به ظاهر آورده و از معنویت و باطن دور می‌کنند؟ ... بله پاسخش صحیح است تلاش‌ها برای مساوی شدن زن و مرد در جهت رسیدن زن با مرد است و نه برعکس ... در حالیکه ما در خواستگاری هم همیشه باید از طرف مرد به زن حرکت نماییم ... جهت حرکت باید ظاهر باشد به باطن ... ولی دنیای امروز به اسم دانشمندان و به کام شیاطین دارند جهت را تغییر می‌دهند و البته تا حدودی زیادی هم این کار را کرده‌اند ... نتیجه‌اش هم کم‌رنگ‌تر شدن معنویت شده است ... در این جهان دیگر نه زن زیاد زن است و نه اصلاً زن و مرد زیاد انسان هستند ... پیش به سوی اعقاب خود که میمون‌ها هستند ... هر که او دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش ... این شعر معنایی باطنی دارد و غرب می‌خواهد آنرا ترجمان ظاهری کند ... عریان‌گرایی و طبیعت‌گرایی و حیوانات برادران ما هستند و کم‌کم بچه‌ها و خواهر و برادرهای ما هستند و گیاهخواری و غیره و غیره همگی خبر از یک حرکت از انسانیت به سمت حیوانیت می‌دهند ... و انحراف زن از باطن و گیر انداختن او در ظاهر یک قدم اساسی و اولیه در این حرکت است ...

بله به طور طبیعی زن زودتر حق را می‌شناسد و به سمت آن گرویده می‌شود ... از مرد انتظار است که با تعقل و در سکوت به تفکر فرو رفتن خودش را به معنویت برساند ... اگر تعقل نباشد مرد فاسد شده و اگر تهییج‌ها آنقدر زیاد شد که زن هم فریفته شد دیگر ما و شما باید بکوشیم که خودمان را حفظ کنیم ... اینجا باید بر خلاف جریان رودخانه شنا کرد تا لااقل خودمان را نجات دهیم ... داشتن ایمان در چنین شرایطی مانند نگاه داشتن شعله‌ی آتش در کف دست است ... خدا به ما نعمت تفکر و خلوت با خود و تعقل بدهد ... بد روزگاری شده است ...

یا علی علیه‌السلام

میشه دوستانی که بحث تاپیک رو (که در اصل این نبود ) به این کلکل کردن های بیهوه و بچه گانه رسوندن جواب بدن،

چرا ماها فکر میکنیم باید ضعفهای خودمون رو در این نوع برتری جویی ها بپوشونیم؟
و چرا فکر میکنیم اگر اثبات کنیم جنسیت ما نسبت دیگری برتری دارد پس ما دارای برتری هستیم؟
چرا ادمهایی که انقدر ادعای مذهب و دین داری میکنن غرور و نیازشون به خودبرتر بینی رو که سعی در ارضا کردن اون در این نوع بحث ها دارند رو نمیبینن؟
ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛.(الکافی-ج2، امام صادق علیه السلام)

با سلام و ادب

دوستان عزیز هدف ازاین تاپیک بحث در مورد برتری هوشی مرد بر زن یا بالعکس نیست.هدف اینست که آیا جنسیت تاثیری بر خداباور بودن دارد اگر چنین است چطور قابل توجیه است با عدل خداوندی و جبر و اختیار. خواهشمند است بحث را به سمت بحثهای فمینیستی و آنتی فمنیستی نکشانید . تشکر و سپاس از همه دوستان گرامی

میرشکاک;683596 نوشت:
با سلام و ادب

دوستان عزیز هدف ازاین تاپیک بحث در مورد برتری هوشی مرد بر زن یا بالعکس نیست.هدف اینست که آیا جنسیت تاثیری بر خداباور بودن دارد اگر چنین است چطور قابل توجیه است با عدل خداوندی و جبر و اختیار. خواهشمند است بحث را به سمت بحثهای فمینیستی و آنتی فمنیستی نکشانید . تشکر و سپاس از همه دوستان گرامی

آفرين
هوش و تفكر و غيره ربطي به جنسيت نداره

با سلام و ادب
وبا تشکر از مطلب مبسوطی که زحمت کشیده اید. قبل از هر چیز بایدیک حلالیت خواهی از شما داشته باشم من بار اول که مطلب شما را خواندم پیشداوری و قضاوت سریع کردم و بنظرم متعصبانه و اشتباه آمد اما دوباره و حتی سه باره که خواندم تقریبا تمام آن بنظرم واقعیت است و صحیح آمد. اما استاد گرامی جواب مطلب من در آن نیست.ابهام من شاید زیرشاخه ای از دو مسله عمده جبر و اختیار و مسله شر و عدالت الهی است .بعضی وقتها فکر میکنم اگر جنسیت من زن بودآیا این ابهامات را که الان دارم احتمالا نداشتم. تمام اینها برایم ابهام است و چندین سال است ذهنم درگیر اینگونه مسایل است.

میرشکاک;678515 نوشت:
باسلام و ادب
از مدتها قبل استنباطم این بود که میزان خداباوری در آقایان و خانمها با هم تفاوت فاحشی دارد و در میان زنان خداباوری رایجتر است از چند ماه قبل برای اطمینان از این موضوع شروع کردم به یک تحقیق که گرچه استانداردهای یک تحقیق را کاملا ندارد اما تا آنجا که در توانم بود سعی کردم تحقیق بیطرفانه و به دور از تاثیر روی نتیجه باشد.به تعدادی از دوستان و همکاران و آشنایان که در دسترس بودند پرسشنامه کتبی دادم بدون قید مشخصات نظر خود را بنویسند و تعدادی از دوستان را از طریق اینترنت سوالات را برایشان فرستادم. بگذریم که تعداد زیادی چه خانم چه آقا تمایل به پرکردن فرمها نداشتند ولی آن تعداد که جواب داده اند نتیجه عجیب بود تقریبا تمام خانمهای تحقیق به وجود یک خالق هوشمند اعتقاد دارند البته با درجات مختلف ولی در مورد آقایان نتیجه بسیار فرق میکند درصد قابل توجهی {حدود 17درصد} خداناباور مطلق و درصد زیادی آگنوستیک بودند.البته من چون در تجزیه تحلیل آماری و مسایل دیگر خیلی مهارت ندارم قصد دارم از یک فرد مطلع کمک بگیرم ولی همین نتایج اولیه مرا متعجب ساخت. براستی اگر این را بتوانیم تعمیم دهیم به جامعه آیا معنی آن این نمیشود که مرد بودن که یک مسله جبری است اثر بارزی در سرنوشت فرد دارد. چطور میتوانیم این را توجیه کنیم.ممنون میشوم اگر لطف کنید و نظر کارشناس محترم و راهنمایی ایشان را مبذول فرمایید. با تشکر مجدد

با سلام و عرض ادب

نسبت به قسمت بولد شده

ما می توانیم این داستان را از زوایای مختلفی بررسی کنیم.

در یک نگاه
ما با یک سری داده های اجباری پا به دنیا می گذاریم. مثلا ما انتخاب نکرده ایم که مرد باشیم یا زن ؟
این داشته های و شرایط جسمی و هوشی ما، باعث شده است که با دیگران متفاوت شویم. و این تفاوت در انتخاب های ما تاثیر گذار خواهد بود. و طبعا بر سرنوشت ما تاثیر خواهد گذاشت.
هر چه شرایط اولیه ی ما سخت تر باشد، انتخاب راه درست سخت تر خواهد بود.
مثلا کسی که از ابتدا با بی بند و باری زندگی کرده است انتخاب راه درست خیلی برایش سخت تر میشود.
اگر این شرایط سخت را به یک دیوار تشبیه کنیم. هر انسانی یک دیوار با یک درجه ی ارتفاع خاص در پیش رو دارد. که باید انتخاب کند که از روی این دیوار عبور کند یا خیر.
حال فرض کنید شخصی با شرایط سختی به دنیا آمده است و دیوار پیش روی او خیلی مرتفع است. اگر از عبور کردن از این دیوار بلند بالا انصراف بدهد درآتش ابدی جهنم خواهد بود.
اما کسی که دیواری نسبتا کوتاه در پیش رو دارد اگر به خاطر سختی انصراف بدهد تنها شاید کمی در برزخ عذاب بکشد و به بهشت برود.
در این دو مثال هر دو به خاطر سختی انصراف داده اند اما نتیجه ی انصرافِ یکی جهنم ابدی و نتیجه ی انتخاب دیگری عذابی موقتی است.
آیا این با عدالت جور در می آید ؟
با این حساب کافر شدن شخصی که دیوار بلندی پیش رو دارد نباید موجب جهنمی شدنش میشد. چون دیگرانی که کافر نشدند اصلا با این چنین دیواری روبرو نشدند. و طبعا به نتیجه ی بد آن هم گرفتار نشدند.
این دعا که می گویند خدایا مرا از بلا و آزمایش مصون بدار ( به این معنا در ذهنم است)به چه معنا خواهد بود ؟

نگاه دوم
خداوند مالک همه چیز است. اما چرا ما را در شرایط مختلف آفرید ؟ چرا برای یکی دیوار پانصدمتری قرار داد و برای دیگری دیوار یک متری ؟
مثلا می گویند طینت مومنان پاک است. خود این طینت پاک باعث میشود که کار آنها راحت باشد.
این عالم ، عالم تزاحم است و نمی توان انتظار داشت همه چیز مثل هم باشد. یکی ناقص میشود و دیگری بیمار و ...
می توان اینگونه پاسخ داد که خداوند بهترین گزینه را به هر کس داده است. یعنی اگر کسی در تهران به دنیا آمد بهترین گزینه بود. و اگر در نیویورک بود سرنوشت شوم تری در انتظارش بود.
اگر کسی در پاریش به دنیا آمده است بهترین گزینه بود و اگر در نجف به دنیا می آمد سرنوشت شوم تری داشت.
پس اگر کسی مرد شد و انتخاب ها و شبهات بیشتری دارد بهترین گزینه برای او بوده است. و اگر زن بود شرایط بدتری در انتظارش بود.

نگاه سوم

خداوند مالک همه چیز است اما انتخاب شرایط اولیه به انتخاب خود انسان است. و این جبر ِزن یا مرد بودن به انتخاب خود انسان است. یعنی جبری نیست و انسان در عالم ذر، خودش مرد یا زن بودن و شرایط دیگر را انتخاب می کند.
یعنی به عبارت ساده تر، این خود انسان بود که سوالات امتحانی خودش را انتخاب کرد.

البته می توان اینطور هم گفت که خداوند در عالم ذر، یک آزمایش برای آنها گذاشت و بر طبق نتایج این آزمایش، شرایط هر کس تعیین شد.

samansami;683592 نوشت:
میشه دوستانی که بحث تاپیک رو (که در اصل این نبود ) به این کلکل کردن های بیهوه و بچه گانه رسوندن جواب بدن،

چرا ماها فکر میکنیم باید ضعفهای خودمون رو در این نوع برتری جویی ها بپوشونیم؟
و چرا فکر میکنیم اگر اثبات کنیم جنسیت ما نسبت دیگری برتری دارد پس ما دارای برتری هستیم؟
چرا ادمهایی که انقدر ادعای مذهب و دین داری میکنن غرور و نیازشون به خودبرتر بینی رو که سعی در ارضا کردن اون در این نوع بحث ها دارند رو نمیبینن؟
ما من رَجُلٍ تَکبّرَ أَو تَجبَّرَ الّا لذلَّةٍ یَجدُها فی نَفسِهِ؛.(الکافی-ج2، امام صادق علیه السلام)

چه زود در مورد بقیه قضاوت کردید
حسن ظن چیز خوبیست !

میرشکاک;683749 نوشت:
با سلام و ادب
وبا تشکر از مطلب مبسوطی که زحمت کشیده اید. قبل از هر چیز بایدیک حلالیت خواهی از شما داشته باشم من بار اول که مطلب شما را خواندم پیشداوری و قضاوت سریع کردم و بنظرم متعصبانه و اشتباه آمد اما دوباره و حتی سه باره که خواندم تقریبا تمام آن بنظرم واقعیت است و صحیح آمد. اما استاد گرامی جواب مطلب من در آن نیست.ابهام من شاید زیرشاخه ای از دو مسله عمده جبر و اختیار و مسله شر و عدالت الهی است .بعضی وقتها فکر میکنم اگر جنسیت من زن بودآیا این ابهامات را که الان دارم احتمالا نداشتم. تمام اینها برایم ابهام است و چندین سال است ذهنم درگیر اینگونه مسایل است.

بسم الله ... الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت خدا بر شما و برکاتش،
برادر بزرگوار حقیر استاد نیستم و پاسخم هم در حدّ یک هم‌فکری است :ok: ... شما هر دفعه حقیر را خجالت‌زده می‌کنید :khejalati: ... مواضع شما متناسب با تواضع خودتان است و نه متناسب با وضع سواد حقیر :ok::Gol: ... خدا برایتان زیاد کند ولی یک فکری به حال استعداد تکبر و غرور در ما هم بکنید، می‌ترسم باور کنم و به خودم بگیرم :please:

ببخشید گمان کردم سؤالتان این است که آیا واقعاً خانم‌ها ابتدا به ساکن به خدا و دین خدا و ایمان به دین خدا نزدیکتر هستند و به آن تمایل بیشتری دارند یا خیر ... ولی ظاهراً این فرض سؤال شما بوده است که پاسخش مثبت است و سؤال اصلی‌اتان این است که آیا وجود امکانات متفاوت در خلقت موافق عدالت خدا هست یا خیر:

میرشکاک;678515 نوشت:
براستی اگر این را بتوانیم تعمیم دهیم به جامعه آیا معنی آن این نمیشود که مرد بودن که یک مسله جبری است اثر بارزی در سرنوشت فرد دارد. چطور میتوانیم این را توجیه کنیم.

حقیر سعی کردم اینطور به برداشت خودم از صورت سؤال پاسخ بدهم که بله زنان ابتدا به ساکن به «ایمان داشتن به خدا» نزدیکتر هستند. به این دلیل که در فلسفه و عرفان اسلامی حقیقت تشکیکی است و اینطور نیست که ما یک وجود باشیم و خدا یک وجود دیگر باشد و بخواهیم در بیرون از خود به دنبال خدا بگردیم، بلکه هر کسی باید خدا را در باطن خودش بیابد و تکثر در دنیای ظاهری در باطن به وحدت می‌رسد و اینکه دل به دل راه دارد از همین منظر دیگر مسأله‌ی عجیبی نیست ... حالا طبیعی است که موجودی که به باطن نزدیک‌تر باشد در طی این مسیر باطنی از خود به خدا از ابتدا یک قد جلوتر است و طبیعی است که اگر روحیه‌ی حقیقت‌طلبی داشته باشد راحت‌تر می‌تواند ایمان بیاورد ...

اما سؤال شما در مورد این است که آیا اعطای چنین استعداد بالاتری به زنان ظلم به مردان هست یا خیر با اینکه نهایتاً بالاترین نتیجه‌ی این دنیا برای هر انسانی ایمان و تقوای اوست. این سؤال بارها به نحوه‌های متفاوتی بحث شده است ... اینکه اگر کسی ظرفیتش یا امکاناتش بیشتر باشد انتظار بالاتری هم از او می‌رود ... اگر زن ابتدا به ساکن به خدا نزدیک‌تر است پس انحراف پیدا کردن او از حق جرم سنگین‌تری است ... مثل اینکه کسی که در یک خانواده‌ی شیعه متولد می‌شود اگر کافر شود جرمش سنگین‌تر است از کسی که در یک خانواده‌ی اسلام‌ستیز متولد شده است ... از او شاید همین که دشمنی نکند کفایت کرده و پذیرفته شود ولی از این شخص انتظار می‌رود به ایمان بالاتری برسد ... کسی که سید است ظرفیت وجودی بیشتری دارد و بعضاً احکام شرعی متفاوتی هم دارد، چنین کسی اگر بخواهد و سعی کند می‌تواند با تلاش یکسان به جاهای بالاتری برسد تا کسی که این افتخار را ندارد ... اما در نقطه‌ی مقابل اگر هم گمراه شود جرمش سنگین‌تر است ... ببینید در قرآن به زنان پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌واله چه گفته شده است:

يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَن يَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّـهِ يَسِيرً‌ا * وَمَن يَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّؤْتِهَا أَجْرَ‌هَا مَرَّ‌تَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِ‌زْقًا كَرِ‌يمًا [الأحزاب، ۳۰ و ۳۱]
ای زنان پیمبر هر کس از شما فحشایی (ناشایستی) آشکار آرد افزوده شود برایش شکنجه به دو برابر و همانا آن است بر خدا آسان‌ * و آنکه فروتنی کند از شما برای خدا و پیمبرش و کرداری شایسته کند دهیمش مزدش را دوبار و آماده کردیم برای او روزیی گرامی را

و مشابه آن باز هم دلایل نقلی داریم، مثل آنجا که از معصوم علیه‌السلام پرسیدند و ایشان به اصحاب خود فرمودند که این فعل قبیح است و اگر از شما سر بزند اقبح است، یعنی قبیح‌تر است ... اگر بخواهیم این مسأله را به ایمان آوردن زنان و مردان مرتبط نماییم احتمالاً مثل این خواهد شد که بگوییم ایمان نیاوردان مردان قبیح است و ایمان نیاوردن زنان قبیح‌تر است ...

و این هم فصل‌الخطاب خداوند است که فرموده است:

لَا يُكَلِّفُ اللَّـهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۚ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ ... [البقره، ۲۸۶]
تکلیف نکند خدا کسی را جز به قدر طاقت او، برای او است آنچه دست‌آورد اوست، و بر او است آنچه دست آورده است ...

اما قاعدتاً شما تمام این مسائل را می‌دانید ... شاید اینکه می‌فرمایید اینجا بحث جبر و اختیار پیش می‌آید از آن باب است که ما انتخاب نکرده‌ایم که زن به دنیا بیاییم یا مرد، چنانکه انتخاب نکرده‌ایم انسان به دنیا بیاییم یا فرشته و یا جن و یا حیوان و یا گیاه و غیره، و باز چنانکه انتخاب نکردیم که اصلاً وجود داشته باشیم یا نداشته باشیم ... آیا این مسائل جبری است؟ می‌توان گفت که بله! ولی آیا این جبر بر خلاف عدالت است؟ خیر به این دلیل که انتظارات خداوند از هر کسی به اندازه‌ی وسعت وجودی اوست، چنانکه بیان گردید ...

اینکه ما می‌گوییم جبرگرا نیستیم به این معنا نیست که به کل مخالف هر گونه جبری باشیم، لا جبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین ... نه کاملاً جبر و نه کاملاً تفویض بلکه میانه‌ی آن دو ... عالم خلقت یک طرح دارد و این طرح برای آنکه کار کند یک تلورانس دارد ... در محدوده‌ی آن تلورانس انسان و سایر موجودات مختار می‌توانند مطابق با اختیار خود اعمال اراده بنمایند ... ولی آن تلورانس محدودیت دارد و این می‌شود جبر خدا و مدیر و مدبر بودن خداوند و سنت‌های الهی (قوانینی که حاکم حکیم وضع فرموده است) کنترل کننده‌ی خلقت خدا هستند ...

بنابراین وجود این جبر و این اختیار هیچ کدام به عدالت خداوند خدشه وارد نمی‌کند ... معمولاً تا اینجای کار را کسی مشکل ندارد ... مشکلات معمولاً از آنجایی ناشی می‌شود که ایا آن بخش جبری آن هم عادلانه هست یا خیر ... در اینکه باز هم عادلانه است چون عادلانه توزیع استعداد و وظیفه را داریم اشکالی نیست بلکه در اینکه آیا این عدالت است که تمام چیزهایی که به ما مرتبط است به خواست ما نباشد (تفویض مطلق نداریم) اشکال وجود دارد ... پاسخ این مشکل را هم فلاسفه داده‌اند ... اینکه خداوند در خلقت دست به انتخاب نزده است که اگر می‌زد ظلم بود و اینکه خداوند زردآلو را زردآلو خلق نکرد بلکه زردآلو را ایجاد کرد، زردآلو با وضع اصول‌موضوعه‌ی عالم آفرینش به طور بالقوه موجود بوده است و خداوند ایجادش کرده است ... تا قبل از آن نه زردآلو بوده و نه چیزی که بخواهد زردآلو شود یا چیز دیگر ... این در مورد این مطلب است که اگر مرد خلق نشده بودید چطور فکر می‌کردید و از این دست مسائل ... شما جز آنچه که ایجاد شده‌اید نمی‌شدید و اگر به جای پیامبر خدا بودید دیگر خودتان نبودید و همان پیامبر خدا بودید و به طرز مشابه اگر به جای یک خانم دیگر بودید دیگر همان خانم بودید و خودتان نبودید ... در چند تاپیک روی این مطلب بحث شده است و باز هم قاعدتاً شما بیشتر از حقیر از آنها اطلاع دارید ... حالا مشکل کجاست؟

در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

با سلام و ادب
متشکر و ممنون ازاینکه وقت و انرژی گذاشتید.تا حد زیادی قانع شدم فقط چند ابهام برایم باقی است. که مهمترین آن اینست :از کجا ما مطمن باشیم که این بهترین طراحیست. البته این جواب نباشد که چون خالق دارای این صفات است.سپاسگزارم

با سلام و ادب
استاد گرامی از زحمتی که برای پاسخ به سوال من متحمل شدید بسیار سپاسگزارم.مطلب جالبی بود بخصوص در مورد حقیقت در فلسفه اسلامی با مطالب شما و دوست عزیز جناب وطاها جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم .فقط چند ابهام برایم باقی مانده که مهمترینش این سوال است که ما از کجا مطمن هستیم این طراحی هستی و قوانین آن بهترین طراحیست البته این جواب که چون خالق دارای کمالات بینهایت است. ممنون و متشکر
در ضمن جنابعالی شکسته نفسی فرموده بودید در مورد لفظ استاد.مسلم است دانسته ها و معلومات شما حداقل در این فیلد از من نوعی بسیار بسیار بیشتر است. موفق و شاد باشید

میرشکاک;685122 نوشت:
با سلام و ادب
استاد گرامی از زحمتی که برای پاسخ به سوال من متحمل شدید بسیار سپاسگزارم.مطلب جالبی بود بخصوص در مورد حقیقت در فلسفه اسلامی با مطالب شما و دوست عزیز جناب وطاها جواب خیلی از سوالاتم را گرفتم .فقط چند ابهام برایم باقی مانده که مهمترینش این سوال است که ما از کجا مطمن هستیم این طراحی هستی و قوانین آن بهترین طراحیست البته این جواب که چون خالق دارای کمالات بینهایت است. ممنون و متشکر
در ضمن جنابعالی شکسته نفسی فرموده بودید در مورد لفظ استاد.مسلم است دانسته ها و معلومات شما حداقل در این فیلد از من نوعی بسیار بسیار بیشتر است. موفق و شاد باشید

با سلام و عرض ادب و احترام

بهترین سیستم و طرح چیست ؟

آیا طرحی که در آن تزاحم نباشد بهترین سیستم خواهد بود ؟ فرض کنیم بله
در طرحی که جبر بر آن حاکم باشد و اختیار از آن سلب شده باشد تزاحمی در کار نخواهد بود. چون اجزاء سیستم خواستی ندارند تا تزاحمی شکل بگیرد.
اما
در سیستم و طرحی که اجزاء آن دارای اختیار باشند تزاحم معنا پیدا می کند. چون یک جزء چیزی می خواهد که دیگری نمی خواهد.

در این دو سیستم ،
طرحِ جبر تزاحمی ندارد چون تزاحم معنایی ندارد.

و در طرح اختیار، تزاحم معنا دارد و سیستم می تواند به گونه ای باشد که نقصی و تزاحمی نداشته باشد.
حال اینکه کدام سیستم بهتر است و کدام یک عقلایی است بماند...

در طرح اختیار ، بهترین چه معنایی دارد ؟
آیا همین که هر کدام از اجزا به اختیار خودشان عمل می کنند کافی است که بگوییم بهترین طرح است ؟ ممکن است بگوییم آری.
حال این سیستم مختار و آزاد در چه صورت بهتر می شود ؟
وقتی هماهنگ عمل کند.
اگر این هماهنگی خیلی کم باشد موجب نابودی برخی از اجزا سیستم میشود. و حتی در برخی موارد موجب نابودی کل سیستم خواهد شد.
اما هماهنگی چگونه شکل می گیرد ؟
گاهی اجزا با آزمون و خطا راه خودشان را انتخاب می کنند.
و گاهی به دنیال راه بدون خطا از یک منبع مطمئن می گردند. و هر چه آن منبع گفت می پذیرند و آزادنه، راه اطاعت را انتخاب می کنند.
مثلا در یک کلونی مورچه، برخی مورچه ها، خود را قربانی می کنند.
مثلا فلان حیوان خودش به جایی می رود تا طعمه حیوان دیگری شود.
مثلا فلان قوچ نزد ابراهیم می رود تا قربانی شود.

موضوع قفل شده است