تنهایی مادر

چقدر سخته مادر عزیزت تو این شرایط باشه

سلام خدمت شما.
مدتهاست که درمانده و پریشانم و هیچکس کمکی به این ماجراها نمیکند...
مادرم ۵۰ سالشه و ۳۲ سال از زندگیش با پدرم میگذره.
از همان دوران کودکی شیطنتهاو خیانتهای پدر را شاهد بودیم. اما ماجرای اصلی از آنجا شروع شد که پدرم بازنشسته شد. و هرچی پول درمیاورد یا خرج خرید ماشین میکرد یا نزول میگرفت وبرای زن دیگه ای خرج میکرد که این زن حتی یه پسر نسبتا بزرگ داره. تمام وسایل مورد نیاز اون زن و پسرشو تهیه کرد ولی سالها ما ساده ترین غذاها رو میخوردیم... الحمدلله... اما پدرم ستم کرد.. گذشت و گذشت و مادرم فقط به حفظ زندگیش فکر میکرد. شاید اینجا بود که اشتباهاتش شروع شد. زندکی رفته رفته سخت تر میشد و به دلیل قرض های بیش از حد پدرم خونه را فروختند و جایی مستاجر شدند اما کارهای پدرم ادامه داشت و حالا مادرم جای کوچکتری داره و مستاجره. و تو این دو سالی که ازدواج کردم مادرم بیشتر شبها تنهاست...
در کنار این غم ها کلی قرض و بدهی داره که همه بخاطر کمک به بهبود پدرم حاصل شده... تنها چیزی که براش مونده یه خونه هست که تو مسکن مهر خریده اما رهن داده و پولی نداره که بشینه تا اجاره نده‌..الانم خونه مردم کار میکنه و چندرغازی برای خرج و مخارجش در میاره.. یک برادر بزرگتر ۳۰ ساله دارم متاهل اما او هم کمکی نمیکنه تا از این منجلاب درش بیاره. میمونه من و خواهرم. که ما هم خرجی از شوهر میگیریم و شوهرامون خوبن ولی اونها هم تلاش زیادی نمیکنن...
من از غصه مادرم روز به روز دارم آب میشم و هیچکسو پیدا نمیکنم که کمک کنه...
تو این ماه مبارک از شما تقاضای دعای خیر دارم. و اگر‌ راهکاری میدونید راهنماییم کنید...