ت.14

عقد پنهانی و ازدواج مجدد

سلام و وقت بخیر.
من چهارسال پیش با اقایی اشناشدم سه سال باهم درارتباط بودیم و سال چهارم بخاطر شرایط تحصیلی و شغلی این اقا تصمیم گرفتیم مخفیانه عقدکنیم
من درمورد صحیح بودن عقدسوال کردم و گفتن ک درست بوده بعدش این اقا کات کردن و وقتی من گفتم ما تو عقدیم زیر بارنرفتن
کسی به من روان شناسی رومعرفی کرداون روان شناسم باهاشون برای طلاق تماس گرفتن اما کلا انکار کردن که منو میشناسن
بعدش یک روحانی غیابی طلاق خوندن
بعد از این اتفاق و بعد از تموم شدن عده، اقای روان شناس به من پیشنهاد ازدواج دادن ، منم چون فک میکردم ادم خوبی هستن به پیشنهاد شون جواب مثبت دادم
اما بعدمدتی دروغ گوی قهار از اب دراومدند و من متنفرشدم ازش و تموم کردم
البته من با اون اقای اولی که عقدکرده بودم روابط جنسی محدود داشتم ولی بکارتم سالمه. و خدا را شکر من الانتوبه کردم.

الان یک خاستگاری دارم که بابررسی هایی ک توسط خودمو خونوادم انجام شده ادم خوبی هستن و میخام باهاشون ازدواج کنم
اما نمیدونم ایا باید بهشون بگم ازدواج پنهانیمو یا نه؟ چون هیچ کس خبر نداره بجز اون روان شناس
لطفاکمکم کنین

چگونگی تطبیق مدرک دانشگاهی در حوزه

سلام
من ترم دوم دانشگام فقه و حقوق میخونم میخواستم مدرکمو با مدرک حوزه تطبیق بدم
چیجوری باید این معادل سازی رو انجام بدم؟

و اینکه میخوام منابه ازمون سطح دو حوزرو خودم بخونم بعد آزمونشو بدم برا گرفتن مدرکش.
امکانش هست که ازم امتحانشو بگیرن؟ یا باید وایسم زمان امتحانایی ک حوزه میگیره؟

افسردگی متأثر از خیانت همسرم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:


سلام
میخواستم مشکل بزرگی که دارمو با شما درمیون بزارم
من مردی هستم27ساله که حدود 9 ماه قبل با همسرم که 9 سال از من کوچیکتره ازدواج کردم.
6 ماهه اول خیلی باهم خوب بودیم ولی کم کم احساس کردم که رفتارش تغییر کرده هر قدر تلاش کردم که بفهمم چی شده نشد. تا اینکه بعد از 3 ماه فهمیدم بهم خیانت کرده و در اینترنت با کسی دوسته و در فضای مجازی باهم چت می کنند.
الان یه هفته اس که خیلی داغونم به خاطر اینکه ابروم نره به هیشکی چیزی نگفتم خیلی سر در گمم. دچار افسردگی شدم.
نمیدوم چیکار کنم
ممنون میشم منو راهنمایی کنید
با تشکر






با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

وابستگی عاطفی بین مربی و متربی

سلام علیکم . خسته نباشید. در مورد مطلب تربیتی مهمی میخوام ازتون مشاوره بگیرم. من جوانی 20 ساله و مجرد هستم.بنده مدتی است که در یک مجموعه فرهنگی تربیتی خودجوش مشغول فعالیت هستم. در این مجموعه تعداد زیادی از نوجوانان 11 تا 16 سال را جذب کردیم و برنامه های متنوع فرهنگی تربیتی تفریحی برایشان برگزار میکنیم. کاری شبیه به حلقات صالحین اما بسیار پیشرفته تر و متنوع تر.اما مشکلی که برای بنده پیش امده این است که بخاطر اردوهای تفریحی و فعالیت ها و ارتباط تنگاتنگ و زیادی که با این بچه ها بخصوص در طول تابستان داشتیم به این بچه ها بخصوص به تعدادی خاص از اونا به طور غیر ارادی وابستگی پیدا کردم بطوریکه وقتی کارمون داخل مجموعه تموم میشه و میرم خونه حالت افسردگی دارم. و حال درس خوندن ندارم بخصوص وقتی که داخل خونه تنها باشم و کسی هم پیشم نباشه. این حالت تشدید میشه. چجوری میتونم این حس وابستگی عاطفی و دلبستگی به این بچه ها و مجموعه رو تعدیل کنم ؟ ضمنا بگم که بنده مربی حلقه نبستم. از بچه های کادر مجموعه هستم و به این خاطر با بچه های همه حلقه ها ارتباط دارم. و بگم که این وابستگی فقط و فقط عاطفیه ( خدای ناکرده جنسیتی نیست ). به بنده بفرمایید که کجای کارم مشکل داشته که به این مشکل دچار شدم ؟ و همچنین بفرمایید چه کار باید بکنم تا این مشکل برطرف بشه ؟اگر جزییات دیگری خواستید بفرمایید تا بهتون عرض کنم. ممنونم یاعلی

تفاوت زنان و مردان

با سلام خدمت تمام بزرگواران

در این تاپیک از کارشناسان بزرگوار خواهش می کنم خیلی دقیق و جزئی به چند سوال ریشه ای که باعث اختلافات زیادی بین خانم ها و آقایون و بعضا بی انصافی های در حق یکدیگر شده پاسخ دهند ( ممکنه بعضی سوالات ارتباط مستقیم با تیتر تاپیک نداشته باشه ولی غیر مستقیم به هم مرتبط هست )

قبل از اینکه هر سوالی پرسیده بشه یک نکته اساسی بگم که این تاپیک صرفا برای روشن شدن بعضی مسائلی هست که کمتر بهش پرداخته شده و خدا رو شاهد میگیرم که قصد زیر سوال بردن هیچ حکم و دستوری که از جانب خداوند متعال و پیامبر (ص) فرستاده شده رو نداشته و ندارم و ان شا الله نخواهم داشت بلکه اتفاقا قصد دارم در انتها ان شا الله با شناخت تفاوت های زنان و مردان، چه آقایان چه خانم ها به عادل بودن و رحمن و رحیم بودن خداوند پی ببریم.

پس خواهشا این تاپیک رو به بحثای بی سرانجام نکشونید.

پیرامون تاپیک ( http://www.askdin.com/showthread.php?t=57075 ) که بعضی آقایون حقیقتی که سعی در پنهان کردنش داشتن افشا کردند و بعضی حس ها رو که صرفا به خانم ها ربط می دادن و مدت ها بود در این سایت بعضی از بانوان رو بدون کوچکترین انصافی مورد هجمه قرار می دادن سوالاتی مطرح می شود:

1. دقیقا چه تفاوت هایی در احساس زنان و مردان نسبت به جنس مخالف وجود دارد؟

2. آیا حق هایی که به هر کدام از زنان و مردان داده شده است هیچ ابعاد دیگری جز تحقق آن حق برای مرد یا زن ندارد؟

( به عنوان مثال آیا اسلام که هدف از ازدواج را آرامش دانسته ، حق مرد برای چند همسری یا حق زن برای گرفتن پول برای کارهای خانه و حق شیر و ... به هر زن و مردی بدون اینکه به شرایط جسمی و روحی و ... همسر و خانواده خود بیاندیشد اجازه احقاق حق خود را می دهد؟ )

3. آیا در تمام شرایط، احساسی که زنان نسبت به همسر و حفظ زندگی خود دارند حسادت و مضموم محسوب می شود؟

4. آیا احساس مضموم و ناپسند برای آقایان نسبت به همسر خود وجود ندارد و تمام احساس مردان غیرت و مطلوب محسوب می گردد؟

( به عنوان مثال حسی که آقایان این سایت نسبت به عشق به رهبری عنوان کردند آیا باز هم از روی غیرت مطلوب می باشد؟

یا مثلا فرض کنید خانمی برادر ناتنی دارد که اتفاقا این برادر خیلی خوش قیافه و خوش اندام است و البته این خواهر و برادر به هم محرم هستند خب اینها اجازه دارند بدون اینکه مفسده ای در کار باشد همدیگر رو ببوسند یا در آغوش بگیرند و ... آیا در اینجا همسر این خانم حق دارد زن را از این کار منع کند صرفا بخاطر احساسی که اسم آن را غیرت می گذارد؟ )

5. چرا در مورد زنان که خلقتشان بسیار نسبت به مردان حساس تر و شکننده تر هست حقی برای حساسیت روی حفظ همسر و زندگی از جانب بعضی آقایان در نظر گرفته نمی شود؟

6. آیا پذیرش چند همسری از جانب بانوان صرفا ریشه در این دارد که هرکسی باید در برابر احکام خداوند متعال تسلیم باشد یا خداوند در فطرت بانوان نیز این ظرفیت را قرار داده اند؟

7. اگر این ظرفیت در بانوان وجود دارد پس این حسی که اکثر قریب به اتفاق بانوان دارند ( مگر آنهایی که بسیار با ایمان هستند که می شود گفت آن هم بنظر می رسد از روی ایمان و تسلیم هست ) ریشه در کجا دارد؟

چرا باید بپذیریم این حس صرفا شیطانی هست؟ یعنی می شود گفت این حس را خدا در وجود زنان قرار نداده است ؟

8. آیا این حس صرفا دارای اثرات منفی می باشد؟ و هیچ اثر مثبتی برای زندگی ندارد؟ اگر دارد اثر مثبتش بیشتر است یا اثر منفی آن؟

9. آن غیرتی که برای آقایان تعریف می کنند چه ابعادی دارد؟

10 . چرا در جامعه فعلی غیرتی در بعضی مردان وجود ندارد؟

11. چرا بیشتر مباحثی که در موضوعات اخلاقیات و روحیات زنان و مردان از جانب بعضی کاربران از معصومین (ع) نقل می شود برعلیه زنان است در صورتی که شاید اگر دقیق شویم انقدر که معصومین از بعضی مردان اعلام برائت کرده اند از زنان نکرده اند؟

12 . چرا مباحث مرتبط با زنان به عموم بانوان ربط داده می شود ولی مباحث مرتبط با مردان یا اصلا مطرح نمی شود یا فقط به قشر خاصی و در زمان خاصی مرتبط می شود؟ ( منظور مباحثی هست که در سخنان معصومین (ع) آمده )

13. چگونه می توان بدون اینکه وارد وادی فمنیست شد، این مسائل را برای خانم ها و آقایان مطرح و روشن کرد تا نه از اینور بوم بیفتیم نه از آن ور بوم؟

14. و درآخر چگونه می توان در این سایت و مکان های دیگر تعامل سالم و صحیحی بین خانم ها و آقایون پیرامون این مباحث ایجاد کرد تا هر دو طرف قانع و راضی باشند و بدور از بی انصافی به نتیجه واحدی دست یافت؟

با تشکر از وقت و حوصله ای که برای پاسخ دقیق و جامع به این سوالات می گذارید

مخالفت خانواده دختر با ازدواج

با سلام 6 ماه پیش تصمیم گرفتم با دختری که هم رشته و همکار خودم می باشد و در شهر محل تحصیل خودم درس میخواند و هم طایفه و همشهری نیز می باشیم ازدواج کنم خودم 29 سال و دختر 22 سال سن داریم. پیشنهاد را از طریق یک رابط و بصورت کاملا شرعی و عرفی ارایه کردم در مرحله نخست پدر دختر با اظهار اینکه خوانواده ما رو میشانسه موافقت ضمنی خودش رو ابراز کرده بود و البته گفته بود چون منو ندیده بوئن برا ما عکس بفرسته منم از طریق همون رابط سه عکس فرستادم بعد از دیدن عکسا گفته بود مشکل نیست دیگه مونده فقط دختر و پسر که با هم صحبت کنند تا اینکه نهایتا موافقت کردند ما جهت اشنایی همراه خانواده به منزلشون بریم ما هم یک شب همراه خانواده رفتیم تا اینکه متوجه مخالفت ضمنی مادر دختر شدیم با توجه به اینکه من و دختر قبلش سه بار همدیگر رو دیده بودیم و پسندیده بودیم همچنین در مورد اینده به تفاهم رسیده بودیم دختر با من مشکلی نداشت و ما دوطرفه علاقه مند همدیگر بودیم و هستیم نهایتا مادرش عنوون میکنه که من با ظاهر این پسر مشکل دارم یا من یا این پسر که باعث میشه نظر پدرشونم برگرده و اصرار دختر هم نتیجه ای نده و نهایتا صب روز بعد تماس گرفتند که نطر ما منفیه الان با توجه به اینکه ما علاقه مند به همدیگر هستیم و حقیقتا دلیلی برای جدایی نمی بینیم میخواستم از مشاورین عزیز در خصوص روش یا روش های راضی کردن مادر و پدر دختر کمک کنند با تشکر فراوان

چطور مقدمات ازدواج را میتونم فراهم کنم؟

من ۱۸ سالمه و تشخیص دادم ازدواج بهم
واجبه چیکار کنم مامانمو بفرستم خونه
این و اون بهش بخندن؟دانشگاه دنبال
دختر مردم بیفتم؟ صیغه پیدا کنم؟ از
کجا بهم نشونی بده لطفا راه حل معقول
نشون بدید

به دنبال خلاصی از فشار روحی

انجمن: 

سلام و درود خدمت کارشناسان و دوستان
ببخشید من اخیرا دارم فشار روانی و استرس زیادی رو تحمل میکنم
علتش هم با خودشناسی که داشتم ترس از فشار روانیه مثلا تو یه لحظه فکرم میره سمت استرس و از ترسش استرس میگیرم!!!یا از ترس حواس پرتی تمرکز حواسم از دست میدم(البته اگه درمورد خودشناسی و چجوری پیدا کردن منشا مشکل هم توضیح بدید ممنون میشم اخه بعضی اوقات نمیدونم واقعا مشکل کجاست و باید چه کار کرد)
یه بار تو همین سایت خوندم یه نفر کنترل تسلط بر افکارش رو نداشت...حالا منم یه جورایی اینجوری میشم!!!
میخواستم بدونم چجوری باید این ترس (یا عدم اعتماد به نفس) و این تفکر غلطه ترس از مشکل رو برطرف کنم
تو لحظه فشار روحی اینچنینی که تمرکزم کم میشه و استرس میگیرم باید چجوری فکر کنم؟ باید به خودم تلقین کنم که مشکلی ندارم و به خودم اعتماد یه نفس بدم یا از کنارش بگذرم و برای سرکوبش تلاش نکنم؟؟؟
خیلی خیلی ممنون میشم اگر لطف کنید منو از این جنگ درونی نجات بدید...!!!!
راستی هفده سالمه و اکثر وقتم مشغول به درس خوندن هستم...به خاطر همین خیلی به ارامش فکری و احساسی نیازمندم...بازم ممنون
@};-

ارتباط نامشروع پدرم

با سلام و عرض ادب
ببخشید ما یک خانواده شش نفره هستیم دو خواهر دارم و یک برادر. متاسفانه مدت زیادی است که پدرم با یک زن ارتباط دارد ما پیام های گوشی ایشان را خواندیم بسیار پیام های زننده ای است. من و خواهران و برادرم همگی مجرد و بالای سی سال سن داریم . همه ما و مادرم اهل نماز و مذهبی هستیم. پدرم هم نماز میخواند روزه میگیرد مسجد میرود ولی از لحاظ عقلی کمی شیرین است. بخداوند قسم ما از آبرویمان خیلی نگرانیم به خداوند هم پناه برده ایم. چند بار این موضوع در خانه ما بحث شد و مادرم و ما با پدرم مشاجره داشتیم ولی متاسفانه ایشان سریع به خیابان رفته و با داد و بیداد به همسایه های ما می گویند و یا مردم را از این موضوع با خبر میکنند ما هم دیگر سکوت میکنیم. نمیدانم چه باید کنیم. لطفا راهنمایی کنید.