جمع بندی انجمن اخلاق وعرفان

چگونگی رفتار با روزه خواری مخفيانه دختر 9 ساله ام

سلام مشكلي برام پيش اومده كه خواهش مي كنم از كارشناسان زودتر جوابم رو بدن
دختر 9ساله اي دارم كه براي اولين بار روزه ميگيره يعني امسال بهش واجب شده البته پارسال هم با اصرار و اشتياقي كه خودش داشت ده روز از ماه رمضان را روزه گرفت
امسال احساس مي كنم كه براش سخته ولي به هر حال واجبه و مي گيره
مشكل اينجاست كه يكي دو بار بهش شك كردم وقتي ديدم چيزي از يخچال كم شده بهش مشكوك شدم يك خواهر 14 ساله هم داره اما مطمئن بودم كار اون نيست ازش سؤال كردم و عواقب روزه خواري و كفاره اي رو كه گردنش مياد گوشزد كردم. جوابي كه به من داد اين بود:« مامان مگه من ديوونه م 60 روز روزه گردن خودم بيارم» با اين جوابش يه كم خيالم راحت شد هر چند معماي خورده شدن خوراكي ها هنوز تو ذهنم بود. تا اينكه ديروز خواهرم گفت دخترم رو در حال مخفيانه خوردن ديده و البته به روش نياورده. حالا يقين دارم كه گاهي مخفيانه مي خوره و خيلي از اين موضوع ناراحتم.
به من ميگن بايد به روش نياري چون از اشتباه بودن كارش و عواقب گناهش مطلعه و خودش عذاب وجدان مي گيره و بالاخره پشيمون ميشه و جبران مي كنه ولي اگه به روش بياري قبح كارش از بين ميره و ممكنه از اشتباهش برنگرده.
حالا من موندم چي كار كنم دلم به حالش مي سوزه اون بچه ست نميدونم چند روز خورده ولي چطور بعدا اين همه كفاره رو متحمل بشه در حالي كه كل روز گرسنگي و تشنگي رو تحمل ميكنه فقط با خوردن يك ليوان آب يا دو تا دونه بيسگوييت روزه ش باطل ميشه وبعد بايد واسه هر روزش 60 روز روزه بگيره
حالا از شما كارشناس محترم ميخوام كمكم كنيد من چه رفتاري با دخترم داشته باشم. يادآوري مي كنم كه از مبطلات روزه آگاهه.
ممنون منتظرم لطفا زود جوابم روبديد.

چه طوری به پدر و مادر ادب کنم

انجمن: 

سلام
من ادم کم رو و به دور از اجتماع و کم حرف هستم
چیکار کنم پدر و مادر هم همیشه از دست من شاکی هستند از اینکه چرا کم حرف می زنم ؟هر چند اکثر حرفهای آنها در مورد غیبت و یا اینکه فلانی چیکار کرد فلانی چی شد و... این جور حرفهای بیهوده
ولی چیکار کنم می بینم اصلا از من راضی نیستند از این که چرا خانه خواهرها و بردارهام نمی رم چون واقعا اصلا حوصله شلوغی و این کار تکراری بریم دروهم جمع بشیم یه عالم تعارف الکی بکنند که بخور و فلان بعد هم یه سری حرفهای الکی و بیهوده زده بشود و بعد بریم خونه آخه این چه کاریه درسته گاهی مثلا در 2 ماهی یه بار تقریبا 1 ساعت خوب این دورهمی های ولی دیگه هر هفته واقعا من نمی تونم
یا مثلا خیلی چیزهای را من به شوخی با مادرم یا پدرم صحبت می کنم که رابطه گرم تر داشته باشم ولی اونها این شوخی ها را به جدی می گیرند و ... و باز ناراضی تر می شن
از من توقع دارن با همه بگم با همه باشم مردمی باشم توی خونه کلی با هاشون حرف برنم ولی واقعا من نمی تون مو این که از دست من ناراضی هستن واقعا ناراحت هستم و می خواهم از دست من راضی باشن خدایش همه کاری برام کردن کارهایی که برای هیچ کدوم از خواهر و برادرام نکردن.
و از این حرفها که پای پدر و مادر ببوس فلان واقعا توی فیلم ها بیشتر ست تا زندگی های سنتی و اجتماع هایی ما واقعا رسم نیست و نمی شود و حداقل من با این شرایط غیر ممکن است بتونم چنین کاری بکنم
دوست دارم پدر و مادر م از دست راضی باشن تا خدا ه از من راضی بشوند
به خصوص پدرم که خیلی از من توقع داره و خدایش خیلی با شعور هست و خیلی وقتها منو به حال خودم می زاره درکم می کنم ولی البته هم گاهی وقتها حرفهای می زنه که واقعا من نمی تونم قبول کنم
گاهی وقتها خودم را جای اونها می زارم و می بینم که واقعا اگر من جای اونها بودم هیمن حرفها و نصیحت ها را داشتم و چقدر برایم سخت بود که فرزندی که چندین سال برایش زحمت کشیدم و حالا برای سود و سعادت خودش دارم براش دلسوزی م یکنم این جوری خلاف حرف من عمل کنه
در کل حالم خوب نیست
دعا کنی پدرم از من راضی شود خدایش جدیدا دارم سعی م یکنم هر کاری بکنم که اونها راضی باشن ولی همیشه یه جایش می لنگ تقریبا عادت شده
اصلا حرف زدن من کلا به صورت بی ادبی برداشت می شه از سوی پدر و مادرم ولی از نظر من دارم معمولی مثلا صحبت می کنم ولی وقتی عمیق فکر می کنم می بینم اره با بی ادبی جواب می دهم مثلا یه کاری می خواهن از من من با سختی جواب می دم یا نمی دونم با تاخیر اون کار رو انجام می دهم یا با یه حالتی باعث رنجش اونها می شه نمی دنم چیکار کنم کلا گیج هستم