حسن ظن به خدا
راهکار عملی اعتماد کامل به خداوند و حسن ظن نسبت به او
ارسال شده توسط نرگس آفرین در یکشنبه, ۱۳۹۸/۰۳/۱۹ - ۱۸:۴۷سلام
چطور به خداوند خوشبین باشیم و حسن ظن و اعتماد کامل داشته باشیم؟
لطفا راهکار عملی ارائه بدین
با تشکر
آرزو داشته باشیم یا نداشته باشیم
ارسال شده توسط mmb5359 در چهارشنبه, ۱۳۹۰/۰۱/۲۴ - ۰۹:۵۶آرزوهاي بزرگ!
يادم هست نوجوان که بودم، رفيقي داشتم که درسش را نيمه کاره رها کرد و به کار مکانيکي پرداخت، هرچند وضع مالي پدرش هم بد نبود، گاهي اوقات که صحبت مي کرد مي گفت، مي خواهم پول جمع کنم تا 10 سال ديگر يک خودرو بخرم. او تمام سالهاي جواني اش را با آرزوي يک خودرو مدل بالا معاوضه کرد، گرچه موفق هم نشد! او جوان بود و سر پر سودايي داشت و اين عيبي بر او نيست که خاصيت جواني است.اما چه کنيم اگر اين حال ناخوش تا آخر عمر گريبان ما را بگيرد و تمام توجه ما را به خودش جلب کند و به فرموده خداوند در آيه نهم سوره منافقون که مي فرمايد: اي کساني که ايمان آورده ايد مواظب باشيد، مال و اولاد، شما را از ياد و ذکر خدا غافل نکند که هر کس چنين باشد، دچار خسارت شده است و اين خسارت نه در اين دنيا که در آن دنياست.ائمه معصومين(ع) سفارشهاي بسياري در اين رابطه دارند؛ مال صاحبش را در دنيا بالا مي برد و در آخرت وا مي گذارد، مال مايه زحمت صاحبش است، مال نفعي به تو نمي رساند تا زماني که از تو جدا شود و... .آنچه بيان شد تنها بخشي از احاديثي است که هشداري جدي به ما مي دهند که مراقب آرزوهاي خود باشيم.
در جاي ديگر نيز آمده است: آنقدر براي خود مال پس انداز کن که احتياج داري و بقيه را ببخش تا روز حاجت به دردت بخورد...
مي گويند روزي فرزند حاکم بغداد هنگام شنا در دجله طعمه جريان تند آب شد و آب او را با خود برد. همه به دنبال او مي گشتند و اين جستجو سه روز ادامه پيدا مي کند، همه به گمان اينکه غرق شده است نااميد مي شوند اما در عين ناباوري پيدايش مي کنند، در حالي که اثري از گرسنگي و تشنگي در او نمي يابند، ماجرا را اين گونه بازگو مي کند که در اين سه روز سبدي از نان را از آب مي گرفتم و مي خوردم، تحقيق مي کنند مي بينند سبدهاي نان را نانوايي بي نوا در آب مي انداخته تا بيازمايد اين بيت سعدي را که تو نيکي مي کن و در دجله انداز و بالاخره از اين ماجرا پاداش خوبي نصيبش مي شود و از فقر و تنگدستي نجات مي يابد! همچنين در حديث آمده است: بدترين مال مالي است که قسمتي از آن در راه خدا خرج نشود.در پايان اين نکته تفسيري را اضافه مي کنم که در تفسير آيه (کذلک يريهم ا... اعمالهم حسرات) آمده است که مرد مال جمع مي کند اما خيرات نمي کند تا مي ميرد، وراث مالش را در راه خير خرج مي کنند آن دنيا مي بيند حسناتي که با مال او جمع شده در ترازوي کس ديگري است.
آداب دعا
ارسال شده توسط محمد در شنبه, ۱۳۸۸/۱۲/۰۸ - ۱۹:۰۲استجابت صرفاً به معناى به خواسته دلخواه خود رسيدن نيست، بلكه استجابت مراحلى دارد. اولين مرحله آن، توفيق دعا كردن است. چه بسا همين پاسخ نيافتن ما، اجابت از سوى خدا باشد يعنى، خداوند منان با طول دادن اجابت، ما را بيشتر به حالت انابه و تضرع در درگاهش نگه مىدارد و اين لطف بزرگى است كه به اين وسيله، ارتباط عبد با معبود حفظ مىگردد و در پى آن الطاف بىشمار ديگرى نصيب او مىشود.
آن يكى الله مىگفتى شبى تا كه شيرين مىشد از ذكرش لبى
گفت شيطان: آخر اى بسيار گو اين همه «الله» را «لبيك» كو؟
مىنيايد يك جواب از پيش تخت چند «الله» مىزنى با روى سخت
او شكسته دل شد و بنهاد سر ديد در خواب او خضر اندر خضر
گفت: «هين» از ذكر چون واماندهاى چون پشيمانى از آن كش خواندهاى؟
گفت: لبيكم نمىآيد جواب زآن همى ترسم كه باشم رد باب
گفت: آن «الله» تو «لبيك» ماست و آن نياز و سوز دردت پيك ماست
ترس وعشق توكمند لطف ماست زير هر يارب تو لبيكهاست
پس اصل دعا و تضرع در درگاه الهى، چون مطابق با فطرت خداخواهى بشر است، خود يك مرحله از استجابت و رسيدن به آن خواسته حقيقى فطرت توحيدى است. چه آن خواسته دلخواه، داده شود يا خير.
مرحله دوم: همسويى زبان فطرت با زبان دهان گاهى دعا با سوز و گداز و از ته قلب است و تنها خدا، خوانده مىشود ولى زبان فطرت و خواسته حقيقى انسان با آن همخوانى ندارد و فطرت او اجابت را در هر چه نزديك شدن به مقام قرب الهى مىداند اما زبان او خواستهاى را مىطلبد كه وى را از خواسته حقيقى فطرت (مقام قرب الهى) دور مىكند. چنين دعايى، در واقع نفرين بر خود است كه اگر برآورده هم شود، غضب پروردگار مىباشد نه رحمت و لطف او.
اما اگر زبان، خواستهاى را بخواهد كه مطابق با فطرت باشد، البته كه برآورده مىشود. گفتنى است كه در خواستههاى دنيوى، تشخيص انسانها در اين كه آيا خواسته آنها در راستاى خواسته فطرت است يا نه، ملاك نمىباشد. اگر بخواهيم در همين فرض هم با ديد عرفانى بنگريم، باز هم خدا خوانده نشده است يعنى، دعا از ته دل مىباشد و «ادعو» (بخوانيد) تحقق پيدا كرده است ولى «نى» (مرا بخوانيد) تحقق نيافته است زيرا اگر خواسته ما امرى باشد كه مورد رضايت خداوند نباشد با احكام وى تنافى داشته باشد و نيز سلسله تحقق بخش خواسته فطرى خداخواهى ما به حساب نيايد در واقع ما خود خدا را نخواندهايم، بلكه ضد خدا و دورى از او را خواندهايم. در اين صورت يك شرط «استجب» (استجاب مىكنم) تحقق پيدا كرده ولى شرط ديگر آن (نى) تحقق نيافته است. پس در آن جايى كه خواسته ما با خواسته فطرت همسويى ندارد، نبايد برآوردن خواسته را انتظار داشت زيرا در واقع خدا را نخواندهايم و به دليل ناهمگونى زبان فطرت با زبان دهان، مرتكب دروغ هم شدهايم. زبان فطرت مىگويد فلان خواسته نياز واقعى ما است ولى زبان دهان مىگويد: فلان خواسته ديگر نياز ما است مثل بچه شيرخوارى كه براى نوشيدن آب زهرآلود، گريه مىكند و آن را نياز واقعى خود مىداند. در صورتى كه نياز واقعى و غريزى او، شير مادر يا آب گوارا است. در اين جا خواسته غريزى او، يا خواسته ظاهرىاش ناهماهنگ است و هرگز نبايد از پدر و مادر انتظار اجابت داشته باشد. اين مرحله اجابت وقتى است كه خواسته فطرى، با خواسته ظاهرى همسو باشد.