می خواهم ازدواج کنم اما ...
ارسال شده توسط مدیر ارجاع سوالات در چهارشنبه, ۱۳۹۷/۰۳/۱۶ - ۱۱:۵۸با نام و یاد دوست
سلام
یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود
لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:
بسم الله الرحمن الرحیم
من دختری بیست و یک ساله ام
دانشجو هستم و تقریبا از پس خودم برمیام. از این دخترایی که فقط به درس بچسبند و چیزی از زندگی نمی دونند نیستم
تک دختر هم هستم
شاید خیلی خیلی پررویی باشه ولی خب وقتی شماها منو نمیشناسید پس حرفمو میگم
من از لحاظ روحی و عاطفی و جنسی شدیدا نیاز به همسر دارمولی مادر و پدرم تاحالا که میخواستند خونه و ماشیناشونو ارتقاء بدند، حالا که هر دو به آرزوهاشون رسیدند و دیگه قرض و قوله سر آرزوهاشون ندارند
و نمیگند نمیتونیم جهیزیه بدیم هرکسی میخواد بیاد خواستگاری با بهانه های مضحک و مسخره ردش می کنند و اصلا نظر من رو هم نمیخواهندمعیارهای جوونی های خودشونو تو خواستگارهای من دخالت میدند
حالا چون من روم نمیشه حرفمو نه بخودشون بزنم و نه به کسی که به گوششون برسونه باید دوران جوانی خودشونو با هزار و یک نیاز یادشون بره؟من می تونم بخاطر افکار گناهی که ناخواسته به ذهنم میرسه و هرچی خواستم ترک کنم بخاطر نیازم نشد، حلال شون نکنم؟
می تونم نبخشمشون که باعث خرابی ذهنم شدند؟
با تشکر
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید