دلتنگی

همه ی زندگی ام شده یه طلبه

سلام اول درباره زندگیم ی مقدار بهتون میگم تا بدونید مشکل من به خاطر ترس از بی شوهری و خواستگار نداشتن نیست .دختری ۲۴سالم و تک فرزند از خانواده نسبتا ثروتمند و غیر مذهبب .چهره خوبی دارم و خواستگار هم زیاد دارم اما به دلایل شخصی علاقه ای به ازدواج با هیچکدوم رو ندارم ی.
خانواده من میونه خوبی با مذهب و روحانیت ندارن و منم تو همچین خانواده ای بزرگ شدم و نظراتم مثه اونا بود تا اینکه خبلی اتفاقی با یک طلبه اینترنتی اشنا شدم و خیلی باهاش بحث کردم راجع به شغلش و اونم بهم کلی توضیح داد و اینکه این حرفایی که پشت سرشون میزنن همه دروغه و شایعه س خیلی دلم برای طلبه ها و روحانیا سوخت همین مساله باعث شد که من درباره روحانیت نظرم ۱۸۰درحه برگشت به همون خاطر بعد اون قضیه ارتباطم با روحانی محل زندگیم بیشتر کردم و برای حرف زدن راجع به دین میرفتم پیششون و روزی ی ساعت تا دو ساعت باهاشون صحبت میکردم این رفت و امدم پیش ایشون اونقد زیاد شد که بهشون وابسته شدم طوری که الان اصن مساله دین برام اهمیتی نداره و فقط برای دیدنشون میرم و سوال های دینی بهانه ای که بتونم برم دیدنشون الان اگه ی روز نرم دیدنشون دلم براشون تنگ میشه من میدونم رابطم با ایشون صحیح نیس چن بارم ارتباطم خواستم قطع کنم اما دلتنگی اجازه نداد و دوباره رفتم دیدنشون البته من فک میکنم ایشون کاملن از سر دلسوزی و اینکه دارن منو ارشاد میکنن دارن با من صحبت میکنن شاید هم حسی که من بهشون دارم نداشته باشن و این منم که وابسته شدم و دلیلشو هم نمیدونم چرا دلبسته ی روحانی شدم من کلن زندگی که تصورش میکنم تو ذهنم کلی با این زندگی فرق میکنه ما اصن مذهبی نیستیم من خودم تا چن وقت پیش روحانی میدیدم مسخره میکردمشون و بهشون میخندیدم حالا همه زندگیم شده ی طلبه نمیدونم باید چیکار کنم لطفا راهنماییم کنید ولی بهم نگید که بیخیالش بشم

ندای دلتنگی (مرثیه ای برای فراق یار)

انجمن: 

[="Georgia"][="Blue"]ای مهدی موعود...! دیری است که دل سودای نگاه بهشت آفرینت را به سر دارد.

کاش میدانستم راز سترگت در قاموس انتظار با مفتاح کدامین عمل مکشوف می گردد .

ای همیشه منتظر! در چشمه سار زلال اشکت، عکس خود را می بینم که قصه ی پر غصه ی درماندگی و افتادگیم چنان به جان رعنایت داغ فراق افکنده که گویی صاحب عزای درد مهجوریم تویی.

آری آنکه بیش از همه نوحه گر آتش فراق من است وجود نازنین توست و مرا که مدهوش غفلتکده ی سرای دنیایم کجا چشم دیدن چشمه های اشک دیدن تو باشد؟!

شمارگان عمر ناکام و حسرت بار مرا روزهای ندیدنت رقم می زند.

خسته ام از تکرار ندیدنت. خسته ام از عادت فراقت. خسته ام از خوی فراموشیت. ندیدنت حس نکردنت.

خوشا شاگردان مکتبخانه ی عشقت که کندی گذر زمان را از صحیفه ی فراقت آموختند.

آنچه اکنون بر شیشه های مه گرفته ی قلبم بر جای مانده است ردی است از سرانگشتان دلربایت که کلمه اشک الود فراق را حک نموده است.

می دانم ابرهای دلتنگی قلب شکسته ام نوید باران حضورت را می دهند .

واژه ها حق دارند که از ناتوانی توصیف بلندای کرامتت روضه عجز بخوانند و ندای بی نوایی سردهند.

چگونه می توان قیامت قامت کمالات وجود آسمانیت را به زندانی الفاظ و کلمات درآورد؟

عطر نرگسانه ی بهار نگاهت، نخ تسبیح ملائک را در هم شکسته و ایشان را به سجود بر آدم مفتخر نموده است.

ای حبیب قدوسی !غیبتم را در مکتبخانه عشقت ببخشای که هرچی بی نصیبی و حرمان است از سر غفلت و غیبت من است.

ای شمارگان اندوهت به فراخنای هجر خلائق! از سرابستان دنیای افکارم عجیب مدار که تهی از عطر مستانه ی یادت باشد، آن را که دربند تعلقات غفلتکده دنیای دون است کجا نصیبی از تفرجگاه عشق است؟ و آن را که سرگرم تبرج جاهلی مدرن است کجا لیاقت باریابی به مجلس قدسیان و الاهه ی نور مطلق است؟

در قاموس انتظار واژگان را وارونه معنا کرده اند.

آری آنکه در انتظار حقیقی است تویی نه مایی که در خواب و خور فرو رفته ایم و بدانچه داریم خو نموده ایم.

آنکه در غیبت است ماییم نه چون تویی که در پیشگاه حق، سراسر حضور و مراقبتی.

آنکه در طلب ظهور به استغاثه نشسته است تویی نه مایی که مدهوش مستی دنیاییم.

آنکه باید ظهور و قیام نماید ماییم نه چون تویی که ظهور مطلقی و قائم آل محمدی.

و در یک کلام آنکه تعجیل در فرجش دعای ملتمسانه امام غریب است ماییم نه تو...

این حقیر افتاده ی سنگین خواب را لیاقت آن نیست که چون تویی برای بیداری و هشیاریش زانوی غم بغل گیری؟

ای حقِّ جامه‌ی خلق به تن کرده! اگرچه جشن نزول اجلال حضرتتان در عرصه خاک در میانه شعبان به ارمغان آورنده بزرگترین بهجتها و شادیها است اما از آن بزرگتر سوگ ناکامی من از کسب فیض محضر انورتان است که در همین حوالی ساکنید و من از شمیم بودنتان نصیبی نداریم.

ای وحدت آفرین سرکشانه ترین امواج! کاش از اقیانوس همت والایت، نَمی، درس توحید می آموختم و در کشاکش ابتلا به مصائب از تویی سرمشق می گرفتم که دمادم در رنج خلق بودی و از گنج حق باز نماندی.

ما کنعانیانِ گرفتار آمده در خشکسالی معرفتمان، محتاج به اعجاز یوسفی چون شماییم که حاکم عزیز مصر وجودمان گشته و با تدبیر شاهانه ی خویش جوانه های ایمان و باورهای اعتقادیمان را در عصر غیبت حفظ نماید و از آفتهای هوا و هوس در امانمان دارد.

ای شاهکار خلقت! آنگاه که مناره های زمین برای فرجم دست به سوی آسمان بلند کردند دانستم که از هجر و حرمان و افتادگیم در محضر امام عشق حتی جمادات نیز به فغان آمده اند و استغاثه کرده اند و برای گشایشم چله‌ی سکوت گرفته اند.

هوای ابری باران زده ی دل شکسته ام با تلالو نور خورشید توست که جامه رنگین کمان روضه ی زهرا (سلام الله علیها) به خود می گیرد.

نورت را از من دریغ مدار تا عطای رحیمیه ات را بر جریده‌ی عالم با تماثیل موزون نغمه گر باشم.


[/][/]

✿ پـنجـره ی فـولـاد ( دلنـوشته ای بـه امـام رضـا (ع) ) ✿

صلی الله علیک یا علی ابن موسی الرضا :doa(6):



سلام

تا حالا شده دلتون پــــــــــــــر بزنه برای زیارت امام رضا :doa(6): ؟

دلتون بخواد برید حرم آقا، همون گوشه ای از حرم که همیشه دلتون اونجا قرار میگیره. بنشینید و خودتون باشید و امام رئوف.

دلِ کی هست که بی قرار زیارت امام هشتم نباشه؟


اما وقتی یه لحظاتی دلتون خواسته توی حرم باشید و نبودین، چقدر دلتون سوخته؟

نمیشه گفت اندازشو!!!
اما... اما قبول کنید همون لحظات، یه زیارت دلی کردین.

کوتاه کنم
میخواهیم یه محفلی بسازیم
یه قراری با هم بذاریم
وقتی خدا اینقدر به خاک ایران زیبا نگاه کرده که اجازه داده یکی از ستاره هاش اینجا باشند
ما هم قدر بدونیم

چهارشنبه ها متعلق به 4 امام معصوم هست که یکی از این معصومین :doa(4): ، امام رضا :doa(6): هستند
روز آغازین سال 1392 هم چهارشنبه بود

یه قراری بذاریم، شب چهارشنبه ها، ساعت هشت شب، یه سلامی به حضرت داشته باشیم
قرار بذاریم، یه روز در هفته، در حد چند ثانیه یا دقیقه، سلامی به امام مهربانی ها، خورشید ایران عزیزمون داشته باشیم


[b]content[/b]

این تاپیک، هر هفته

از ساعت 8 سه شنبه شب تا ساعت 8 چهارشنبه شب

باز میشه

باز میشه تا اگر دلت خواست یه زیارت دلی بکنی
باز میشه تا اگر دلت خواست عرض سلامی داشته باشی
باز میشه تا اگر دلت پر کشید برای زیارت خورشید هشتم
باز میشه تا اگر حرفی با آقا داشته باشی
اینجا با هم باشیم
در کنار همدیگه زیارت کنیم


دلتنگی هایم تقدیم به رهبرم........

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید......... که زانفاس خوشش بوی کسی می آید
رهبرم تو سوره عشقی که در واژه واژه کلامم جاری هستی....
سلام دوستان مهربانم
ازتون میخوام بیایید برای رهبرمون بنویسیم...
از دل بگید...........
بنویسید درسته که شاید به دست آقا نرسه این نوشته ها ولی مطمئنم ابراز ارادت ما به ایشون از دید حضرت ولی عصر عج پنهان نخواهد موند...
منتظر حضور شما دوستان مهربانم هستم:Gol: