چطور از خدا بترسم!؟!؟
ارسال شده توسط .me and God در سهشنبه, ۱۳۹۴/۰۶/۱۷ - ۰۰:۲۵با عرض سلام و خسته نباشید ...
نمیدونستم این سئوال رو تو کدوم قسمت کانون بزارم و گفتم قسمت مسائل متفرقه بهتره ...
شاید متنم یکم طولانی بشه ولی بنظرم بهتره که گذشته رو هم بگم
من یک دختر 14 سالم تا قبل 12 سالگی همه چی خییییییییییییییییلی عادی بود
شاید یکی از بدترین مشکلاتم قهر کردن با دوستانم بوده باشه
ولی متاسفانه یا خوشبختانه چند ماه قبل 13 سالگیم یه اتفاق فوق العاده بد افتاد در این حد بگم که داشتم با دست خودم زندگیم رو نابود میکردم
ولی نجات پیدا کردم(تا اونجایی که میدونم)
من تو وبلاگم با اسم آفتاب آبنباتی این قسمت از زندگیم و نجاتم رو اینطور نوشتم:
بعد از اون اتفاق زندگیم از این رو به این رو شد
من عهدی بستم
و به پای اون عهد مشکلات سرازیر شدن به سمتم
مث همیشه برای حل اکثریت مشکلاتم "هیچ" دقت کنید "هیچ" راهی جز التماس به خدا نداشتم
مشکلاتی که احتمالا برای دختری تو این سن تحملش خیلی سخت باشه...
کم کم متوجه شدم هیچی جز خدا ندارم حتی"حتی خانواده ام
همپای مشکلات و دعا هام معجزه" های زیادی برام رخداد
یادگرفتم چجوری از خدا درخواست کنم
یک دوره از زندگیم تو این یکسال و نیم ، شاید تا همین چند ماه پیش تو این فکر بودم که دین من گفته درباره دینم
تحقیق کنم(طبق حرف اطرافیان و تحقیق خودم)پی این شدم که از توحید و غیره شروع به تحقیق کنم
یکم فکر کردم
و بعدا متوجه شدم، به هیچ عنوان نمی تونم باور کنم خدایی وجود نداره
من با " خدا " صحبت کردم و جواب گرفتم...
چندی بعدتر هم که علنا (علاوه بر تمام این یکسال و نیم) خدا رو یجور دیگه حس کردم
الان دارم سعی میکنم بتونم خودم رو به مومن واقعی نزدیک کنم
و خدا رو شکر ، مشکلات هم چند وقتی میشه خبری ازم نگرفتم...
یکی دوهفته ای میشه که تو این فکر که از خدا نمی ترسم
بر عکس اینکه میگن باید از خدا ترسید
خب از جهنم میترسم و اگه روزی خدایی نکرده قرار باشه برم جهنم مطمئنا حقم بوده...
وقتی کار بدی میکنم عصبی و ناراحت میشم که دستور خدا رو رعایت نکردم ...معمولا هم صدقه کنار میزارم چون
شنیدم که با اینکار خشم خدا کمتر میشه
ولی اینم باعث نمیشه از خدا بترسم
من نظرم رو تو وبلاگم اینطور گفتم: