شهیدی که بعد از 9 سال جنازه اش سالم است
ارسال شده توسط *طهورا* در سهشنبه, ۱۳۹۳/۰۶/۱۱ - ۱۶:۱۶:Gol:پاسدار وظیفه
شهید عبدالنبی یحیایی :Gol: سایت ساجد - پاسدار وظیفه شهید عبد النبى یحیائى در سال ١٣۴٢ در انارستان از توابع دشتستان متولد شد. از نوجوانى به کشاورزی و دامدارى پرداخت و سپس به همراه خانواده به تنگ ارم مهاجرت نمود. او مؤذن و نوحه خوان محل بود. براى دفاع از اسلام به جبهه عزیمت کرد. در مرحله بعد که به عضویت سپاه درآمده بود مجدداً به جبهه رفت و در عملیات والفجر٢ در منطقه حاج عمران عراق به شهادت رسید و در گلزار شهداى تنگ امر دشتستان به خاک سپرده شد.
آنچه پیش رو دارید ماجرای کرامتی است از این شهید:
نام آن شهید که یک نوجوان بسیجى بود، عبد النبى یحیایى است. او در آخرین اعزام خود در مورخّه ١٣۶٢/٢/۵ به غرب کشور در جمع رزمندگان اسلام حضور مى یابد و در این منطقه هنگامى که مى خواسته جسد همرزم شهیدش را که در ارتفاعات غرب به شهادت رسیده بود و در منطقه بین نیروهاى خودى و دشمن قرار داشت به عقب بیاورد از ناحیه سر مورد اصابت ترکش خمپاره دشمن قرار مى گیرد و در مورخّه ١٣۶٢/۵/٨ به شهادت مى رسد.
وقتى از پدر این شهید که هم اکنون در روستاى تنگ ارم به شغل آهنگرى اشتغال دارد، خواستم ماجراى فرزندش را روایت کند گفت: یک بار با جمعى از بستگان براى نثار فاتحه به سر قبر فرزند شهیدم رفته بودیم، آنجا متوجه شدم سنگ بالاى قبر سوراخ شده و نیاز به تعمیر و مرمّت دارد. وسایل تعمیر را آماده کردیم و سنگ بالاى قبر را برداشتیم و با جسد فرزندم که درون لحد بود، مواجه شدیم. بنّایى که براى این کار آورده بودیم پیشنهاد کرد و گفت: حالا که سنگ بالاى قبر را برداشته ایم، سنگهاى اطراف و زیر لحد را هم عوض و مرتب و آن را تعمیر اساسی کنیم. ما هم قبول کردیم.
به همین منظور کسی داخل قبر رفت تا جسد شهید را که هنوز داخل پلاستیک بود، به بیرون قبر بیاورد. یکى از بستگان شهید وقتى پلاستیک را به کنارى مى زند متوجه مى شود صورت شهید مانند روز اول دفن سالم مانده است. با این تفاوت که مقدارى خشک شده و آن تازگىِ روز دفن را ندارد، ولى خراشیدگی روى بینى او دقیقاً مانند روز دفن بود. نکته حیرت آور در انتقال جسد شهید به بیرون قبر این بود که وقتى جسد را به بالا مى آوردیم، ناگهان مشاهده کردیم از سر او که به دلیل اصابت ترکش سوراخ شده بود، قطرات خون تازه به داخل قبر فرو ریخت که مایه تعجب و شگفتى همه شد.
عموى این شهید که در لحظه تدفین مجدّد شهید درون قبر بوده است، مى گوید: من دست شهید را که کاملاً سالم و مثل روز شهادت بود از کنارش برداشته و به روى شکم و سینه او گذاشتم ولى افسوس در آن لحظه به ذهن هیچ یک از ما که ٢٢ نفر بودیم نرسید از این اعجاز و آرامت شهید تصویربردارى کنیم.
وقتى این خبر به شهرستان برازجان رسید، امام جمعه، فرماندارو مسؤولین شهر و مردم روستا دسته دسته به زیارت قبر این شهید امدند و مراسم باشکوهى بر سر قبر او برگزار شد.
هم اکنون مردم به مزار این شهید که در میان اهل روستا به صداقت و پاکی و ایمان شهرت داشته و در ایام عزادارى سیدالشهداء (علیه السلام) در ماه محرم به شروه خوانی (نوحه خوانی خاص منطقه) مى پرداخت دسته دسته مشرف مى شوند و از روح پاک این شهید حاجت مى طلبند. قبل و بعد از شهادت این شهید پدر و مادر وى خوابهاى جالبى از او دیده اند.
پدر شهید مى گوید یک شب حضرت زهرا(علیها السلام) را به خواب دیدم که به من سجاده نمازى را هدیه دادند. مادرش مى گوید: قبل از شهادت فرزندم را در خواب دیدم، دو کبوتر سفید رنگ در بالاى حیاط منزل ما در حال پرواز هستند که ناگهان به یکى از آنها تیرى اصابت نمود و به داخل حیاط ما افتاد.
منبع: جام نیوز به نقل از سایت جامع دفاع مقدس (ساجد)