با نام و یاد دوست
سلام
سوال یکی از کاربران که امکان طرح ان با مشخصات و آیدی خودشون نبود
با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود:
سلام وقتتون بخیر
می خواستم منو راهنمایی کنید اما قبلش باید یه مقدار از خودم بگم :
دختری هستم 32 ساله مومن ومقید به دستورات خدا ومحجبه ،در خانواده ای بزرگ شدم که مذهبی نیستند وخواهرام به حجابششون اهمیت نمی دهند،همه خواهرام مجرد هستیم ، من خودم تابه حال برای ازدواج معتقد بودم که خدا وقتش بشه وقسمتم باشه برام درست می کنه وبه هیچ مردی به جز بحث کاری نگاه نکرده ام .وحتی خواهررامو که به ازدواج خیلی اهمیت می دند راهنمایی می کردم که دیر نشده وقتی شرایط ازدواج جور نشده باید صبر کرد وهمه چیز به ازدواج ختم نمی شه و... اینم بگم چون باخواهرام تقریبا همسن هستیم خواستگار هم می آید ودر ازدواج هم سخت نمی گیریم وحتی چند مورد صحبتهای اولیه تا قرار عقد هم رسید ولی بعد به دلیل دروغ گویی از طرف خواستگار بهم خورد ،
من خودم تابه حالا شخصا خواستگاری نداشته ام من از این بابت ناراحت نبودم اما الان چندوقته تقریبا حدود دو سه هفته است که به آقایی که تمام ملاکهای من برای ازدواج را داره علاقه مندشده ام آقایی که حتی نمی دونم مجرده یانه ؟اوهم علاقه ای دارد به من یا نه ؟واین علاقه بد جور فکر و ذهن منو به خودش مشغول کرده وخیلی هم از خدا می خواهم که منو راهنمایی کنه و مهر منو هم به دل طرف بندازه وبیاد با من ازدواج کنه ...
این احساس خیلی اذیتم میکنه اینکه گناهه اینکه به طرف دارم ظلم می کنم با این علاقه یک طرفه و پنهانی ام
واز این بابت هم نگران هستم که من خودم به شخصه وخواهرام تا کی باید تنها بمانیم وقسمت ما از زندگی و ازدواج چیه ؟چرا هیچ کدوم از ما تاحالا نشده ازدواج کنیم بگم که رد شدن خواستگارا هیچ کدومش از طرف خواهرام نبوده حتی خواهرم راضی شده با یک پسر ی که به گفته خانواده اش بیماری افسردگی داشته وخجالتی هم بوده ازدواج کنه ولی باز سر نگرفته
لطفا راهنمایی ام کنید چطور می تونم با این مسیله کنار بیام این احساسی که خودم پیدا کردم واینکه چرا تابه حال به قولی گفتنی بخت هیچ کدوم از ما خواهرا باز نشده اینم بگم درسته خواهرام به حجابشون اهمیت نمی دند اما پاک وبانجابت هستند .
منتظر راهنمایی شما هستم.
با تشکر
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: