شكایت كردن به خداوند، مانعى ندارد ؛ آنچه بد است ، شكایت كردن از خداست . شكایت از خدا ، به معناى «اعتراض» است و شكایت به خدا ، به منظور «استعانت» . شكایت كردن به مردم ، در حقیقت ، شكایت كردن از خداست . نباید هنگام سختىها به دیگران شكایت كرد .
فورىترین و شاید شایعترین واكنش در برابر حوادث ناخوشایند ، بىتابى كردن است. طبع اوّلیه انسان، این است كه در برابر ناخوشایندىهاى زندگى ، بىتاب مىگردد . قرآن كریم در این باره مىفرماید: إِنَّ الاْءِنسَـنَ خُلِقَ هَلُوعًا إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا . 1
همانا انسان ، حریص و بىتاب آفریده شده است ؛ هر گاه بدى به او برسد ، بىتاب مىشود .
بىتابى كردن ، روال عادى زندگى را تغییر داده ، تعادل انسان را بر هم مىزند . این عدم تعادل ، ممكن است به دو شكلْ نمایان شود : یكى بروز رفتارهایى كه پیش از این ، انجام نمىداده ، و دیگرى ترك رفتارها و كارهایى كه انجام مىداده است . پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم در این باره مىفرماید:
إنَّ الجَزَعَ عَلَى المُصیبَةِ أن یَعمَلَ شَیئا لَم یَكُن یَعمَلُهُ أو یَترُكَ شَیئا كانَ یَعمَلُهُ. 2
همانا بىتابى كردن بر مصیبت ، این است كه كارى را انجام دهد كه انجام نمىداده و یا ترك كند چیزى را كه انجام مىداده است .
ناله و فریادْ سر دادن ، گریبان دریدن ، بر سر و صورت زدن ، مو پریشان كردن ، دست بر دست زدن یا بر ران خود زدن و امورى از این دست ، رفتارهایى هستند كه در شرایط عادى ، انجام نمىگیرد ؛ ولى هنگام مصیبت ، از انسان ، سر مىزند. 3 از سوى دیگر ، كسل شدن ، اظهار ناتوانى كردن ، و دست روى دست گذاشتن و روال زندگى را رها كردن ، منشأ ترك كردن امورى است كه انسان در شرایط عادى ، آنها را انجام مىداده است.
پدیده دیگرى كه هنگام بىتابى ، رخ مىدهد «شكایت كردن» است . معمولاً وقتى حادثه ناخوشایندى رخ مىدهد ، انسان ، لب به شكایت مىگشاید . گاهى این شكایت كردن ، با ناسزاگویى همراه مىشود ؛ هیچ حریمى نگاه داشته نمىشود و هر چه به زبان مىرسد ، گفته مىشود . اما كسى كه صبور و بردبار باشد ، اهل شكایت و ناسزا نیست.
جابر بن عبداللّه انصارى از امام باقر علیهالسلام پرسید : «صبر جمیل چیست؟» . حضرت ، در پاسخ مىفرماید: فَذلِكَ صَبرٌ لَیسَ فیهِ شَكوىً إلَى النّاسِ . 4 این ، صبرى است كه در آن ، شكایت كردن به مردم نیست .
جبرئیل نیز همین نكته را در تفسیر صبر براى پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله وسلم بیان مىكند.5 البته شكایت كردن به خداوند، مانعى ندارد ؛ آنچه بد است ، شكایت كردن از خداست . شكایت از خدا ، به معناى «اعتراض» است و شكایت به خدا ، به منظور «استعانت» . شكایت كردن به مردم ، در حقیقت ، شكایت كردن از خداست . نباید هنگام سختىها به دیگران شكایت كرد . شكایت به مردم ، چه تأثیرى خواهد داشت . باید شكایت پیش كسى بُرد كه توان حل آن مشكل را داشته باشد . امام على علیهالسلام درباره این اصل مىفرماید : اِجعَل شَكواكَ إلى من یَقدِرُ عَلى غِناكَ . 6شكایت خود را خطاب به كسى قرار ده كه قادر بر توانمند كردن تو باشد.
به همین جهت حضرت مىفرماید:
إذا ضاقَ المُسلِمُ فَلا یَشكُوَنَّ رَبَّهُ عَزَّ وجَلَّ وَلیَشتَكِ إلى رَبِّهِ الَّذی بِیَدِهِ مَقالیدُ الاُمورِ وتَدبیرُها . 7
هر گاه مسلمان ، در تنگنا قرار گرفت ، نباید از خداوند شكایت كند؛ بلكه باید به پروردگارش كه زمام امور و تدبیر آنها به دست اوست ، شكایت كند .