رفت و آمد نکردن با بستگانی که باعث پسرفت معنوی انسان می شوند
ارسال شده توسط Shia Genius در شنبه, ۱۳۹۶/۱۱/۲۱ - ۰۱:۴۸[="Times New Roman"][="Black"]سلام
من با بعضی پسرهای فامیل که تقریبا هم سن و سال خودم هستن از نظر عقاید و طرز تفکر و نگرش به مسائل زندگی و .. به شدت اختلاف نظر دارم.
و واقعا اصلا دوست ندارم حتی سالی یک بار هم باهاشون رفت و آمد کنم. اونها خیلی دنبال حرف و حدیث و این چی گفت و اون چی گفت هستن.
بعضی هاشون سیگاری و قلیونی و ... هستن.
ولی من اصلا اینطوری نیستم و خوشم از این کارها نمیاد. و توان اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر هم ندارم. توانم در همین حده که خودم رو نجات بدم.
متاسفانه اینها خیلی اهل زیر آب زدن هستن و وقتی میرن پیش بقیه هرچیزی که بینمون گذشته رو برای بقیه تعریف میکنند.
من بارها اعتراض کردم که من و تو دوتا مرد هستیم هر حرفی بینمون زده میشه نباید بری بگی.
اونها هم اینقدر احمق هستن که فکر میکنن یه نقطه ضعفی از من پیدا کردن که آره حتما مسعود می ترسه که میگه نرید بگید.
در حالی که سر سوزنی برای من این مسائل اهمیت نداره و فقط میگم این کارها درست نیست.
مثلا یکی از بستگان دو روز پیش اومد بهم گفت مسعود تو به فلانی همچین حرفی زدی ؟ اومده همه جا رو پر کرده که مسعود توی تلگرام بهم اینطوری گفته و توهین کرده.
منم زدم زیر خنده و گفتم آره این حرفهایی که میزنی خیلی شبیه حرفهایی هست که من زدم ولی جملات رو وارونه کرده.
چیزی که اون شخص از زبان من گفته بود: مسعود بهم گفته تو هیچ منفعتی برای من نداری.
اما اصل جمله ای که من گفتم: تو فقط در چهارچوب منافع خودت حرکت میکنی. ( حزب باد )
چیزی که اون شخص از زبان من گفته بود: مسعود بهم گفته اگر بیای خونمون جواب سلامت رو هم نمیدم.
اما اصل جمله ای که من گفتم: از این به بعد اگر بیای خونمون هیچ بی احترامی بهت نمی کنم ولی فقط در حد یک سلام و علیک باهات ارتباط دارم.
اصل داستان این بود که چند ماه پیش به این آقا که حدودا 35 سالشه توی تلگرام پیام دادم که چند وقته بهت حس خوبی ندارم. از دستت ناراحتم.
اونم یه لفظی رو به کار برد که مودبانه اش میشه : به درک که ناراحتی.
من خیلی ناراحت شدم و می خواستم قشنگ بشورمش بندازمش رو طناب.
ولی خوب متاسفانه اسلام دست و بالم رو بسته و چیزی بهش نگفتم و فقط همون جملات آبی رنگ بالا رو بهش گفتم.
من از اینکه می بینم گاهی وقتم رو باید واسه توضیح دادن این مسائل پیش پا افتاده و بی ارزش هدر بدم واقعا عصبانی و ناراحت میشم.
فامیل های مادری من چون لر هستن خیلی توی فاز دعوا و درگیری و خالی بندی و این چیزا هستن و من اصلا خوشم از نشستن در چنین جمع های نمیاد.
توی جمع ها میشینیم خالی بندی های بقیه رو گوش می کنیم و اینکه من ادعایی در این زمینه ها نمی کنم و نظر مخالف دارم رو به حساب سوسول بودن و ترسو بودن میزارن.
مثلا توی جمع نشستیم. طرف میگه: شیطونه میگه برم یه کلاش ( کلاشینکف ) بگیرم فلانی رو ببندم به رگبار.
منم بهش گفتم: تو اگر کلاش بگیری دستت بدنت به سمت راست کج میشه. آخه تو مال این حرفایی.
یا مثلا طرف میگه: آخرش یه روز یه کلت میگیرم یه گلوله توی مغز فلانی خالی میکنم. ( لاف اصل آبادان )
بهش میگم: خوب بعدش خیلی شیک اعدام میشی.
میگه: نه یه رفیق دارم از مرز ردم میکنه میرم آمریکا واسه خودم عشق و حال میکنم.
یعنی در این حد ابله و کودن هست که فکر میکنه به همین سادگی می تونه یکی رو بکشه و جیم بشه.
حالا زورم از این میاد که اینا هیچ کدوم هیچ غلطی هم نمی کنن و ترسوتر از خودشون وجود نداره. فقط توی جمع شیرن و بزن بهادر.
تنها فرق من با اونا اینه که اونها هارت و پورت میکنن و هیچکاری نمی کنن و من هارت و پورت نمی کنم و هیچکاری نمی کنم.
خلاصه اینکه دنیای ما زمین تا آسمون با هم فرق داره و من بارها و بارها در اثر رفت و آمد با این آدمها دچار پسرفت معنوی شدم.
و مطمئنم اگر همینطوری پیش برم بیشتر گرفتار میشم. خیلی دوست دارم یک بار برای همیشه باهاشون قطع ارتباط کنم.
با توجه به سفارشات اسلام به صله رحم و حتی ارتباط با کسی که با ما قطع ارتباط کرده
آیا راهی وجود داره که در این شرایط من با برخی بستگان قطع ارتباط کنم ؟[/][/]