سلام
دوستان لطفا راهنماییم
بفرمایید من 2 تا دوست دارم که خواهرند و خیلی طالب حقیقت و اینکه تنها گناهشون اینه که نماز صبحشون گهگاهی قضا میشه (البته پای منبر نبودن و هیئت هم نمیرن) این دوستام تازه با عرفان آشنا شدند من از شما کمک میخوام تا بتونم دوستمو راهنمایی کنم.
اخیرا یکی از دوستانم با شخصی آشنا شده که خودش را عارف معرفی کرده است. مراسم ذکر گفتن دارند، با هم بحث می کنند و در آخر هر کی سوالی داشته باشد به صورت خصوصی از شیخ میپرسد و اینطور که دوستم تعریف می کند چیزی سوای دین نمی گوید.
در هفته ی پیش که این جلسه ی عرفان در خانه ی دوستم تشکیل شده بود (این شیخ قبلا هم من را در یک جلسه ی مولوی دیده بودند البته من همراه دوستم رفته بودم که من را دید و به من در یک لحظه گفت ظاهرت خیلی خوبه اما درونت را بیشتر صفا بده ، دوستم به شیخ گفته بود فاطمه هم در جلسات حضور پیدا کند شیخ اجازه نداده بودند اما هفته ی پیش به اصرار دوستم ) من هم حضور داشتم.
جلسه در شب عاشورا برگزار شد، ابتدا صحبت می کرد و چون به زبان مردم این شهر مسلط نیستم حرفایش را کامل متوجه نشدم .
ابتدای جلسه به من گفت لطفا صدا ضبط نکن در صورتی که من بجز کلید چیزی همراهم نبود حتی تلفن همراهم.
بعد در حین بحث به من میگفت متوجه میشوی ؟ در صورتی که من متوجه نمیشدم جواب میدادم کمی
سپس مثالی از ایثار زدند که به نظر من در شب عاشورا باید میگفت نمونه ی ایثار امام حسین (ع) است اما هیچ اشاره ای به امام حسین(ع) نداشتند.
جلسه ی ذکر گفتن شروع شد ،و ما به صورت 2 حلقه ی زن و مرد نشستیم.
آهنگی با ساز 3تار و شعری از عراقی پخش شد و شیخ هر از چندی با صدای بلند فریاد میزد یا الله ، در این حین من خیلی ناراحت بودم چرا در این مجلس حضور دارم من باید الان در روضه ی امام حسین می بودم.
بعد از جلسه ی ذکر گفتن، شیخ به اتاق رفت و تک تک اخوان برای ملاقات او به اتاق می رفتند، البته هیچکدوم از اخوان آقا نرفتند فقط خانم ها می رفتند.
قبل از اینکه دوستم به اتاق برود به او گفتم شب عاشورا این چه سازی بود که باید گوش میدادیم!!! اصلا خوشم نیومد.
وقتی دوستم به اتاق رفته بود، شیخ از دوستم پرسیده بود فاطمه خوشش آمد یا نه؟؟؟ دوستم با وجود اینکه میدانست من خوشم نیامده گفته بود نمیدانم
بعد از جلسه ی خصوصی، شیخ لباس سفیدش را عوض کرد و این بار به احترام من فارسی حرف زد، و من را مخاطب قرار داد.
به من گفت الان فکر کن من نکیر منکر هستم ، تو چرا چیزی از غیر خدا می خواهی؟؟؟ (والا به خدا من چیزی از غیر خدا نمیخوام)
من سکوت کرده بودم به من گفت تو که الان نمی توانی جوا من را بدهی چطور میخواهی جواب خدا را بدهی!!!
بعد برای من از بهشت و جهنم گفت، و من گفتم من اگر ته جهنم هم باشم محبت خدا برایم کافیست!
یا به من گفت چرا خدا را به خاطر بدست آوردن مادیات عبادت می کنی (والا به خدا من خدارو تنها و تنها بخاطر اینکه از عبادت لذت میبرم عبادت میکنم)
ازاینجا بود که فهمیدم این فرد شیخ نیست!!!
یا به من گفت کاش میشد چهره ی برزخیت رو بگم !!!
بعد چون شب عاشورا بود قرار شد زیارت عاشورا بخونه، من به دوستم گفتم زیارت عاشورا خوندن اینطور که نیست رو مبل لم بدی،بلکه باید رو به قبله بشینیم ، دوستمم گفت باشه رو به قبله بشینیم.
چه زیارت عاشورایی خوند همش غلط و اینکه جایی به «انی اتقرب الی الله» می رسید میگفت تکرار کنید و دعا را تا اول لعن ها می خواند و گفت بقیه اش رو چون باید 100 بار بگوییم خودتان بخوانید.
ساعت چند بود1.30 بامداد دیگه داشتیم از خستگی میپریدیم میگفت نه تا صبح بشینیم، آخه شب عاشورا و روز عاشورا آداب داره، اینجا بشینیم که چی بشه؟
باز اومد از خودش تعریف کردن ، مثلا گفت: من در نماز شبم در هر رکعت 30 مرتبه قل هوالله میخوانم .
یا 3ساعت خواب کافیه ،آخه واسه ی یه جوونی که 8 ساعت میخوابه 3ساعت کافیه؟؟؟
تا بالاخره بحث نماز اول وقت شد ، هیچ کدام از اخوانهایش نماز اول وقت نمیخواندند!!!
اینقدر تعجب کردم آخه مگه میشه نماز اول وقت نخوند و حالت عرفانی داشت؟؟؟
در آخر که داشت میرفت یکی از اخوانها ازشون ساعت اذون رو پرسید من گفتم 5.10 دقیقه اما گفت صبر کن از نت دربیارم.
موقع خداحافظی هم که حرکت صفا انجام دادن که به نظر کلا شرک بود.
از این 2خواهر ، خواهر کوجیکه با من هم عقیده هست اما بزگتری نه!!!
از نظر من این آقا هدفش فقط و فقط منحرف کردن افراد هستش به دلایل زیر:
1.برای مراسم روبه قبله ننشستن
2.شب عاشورا اضلا یادی از امام حسین نکردن
3.شب عاشورا مولوی و تار گذاشتن
4.چرا باید برای ذکر گفتن مولوی بذارید
5.چرا بجای مولوی از قآن استفاده نمیشه
6.چرا اصلا فرزندانش به گفته های او توجه ندارند(پسرش که دائم تو گوشی بود دخترشم وسط ذکر گفتن بلند شده بود رفته بود بیرون نگاه میکرد)
7.چرا خودش را عالم میداند
8.چرا به حقوق دیگران احترام نمیگذارد
9.چرا ساعت اذون صبح را از داخل گوشی اش در آورد؟
10.اگر واقعا علم غیب دارد چرا از دوستم پرسید فاطمه از جلسه خوشش آمد؟
11.چرا اگر علم غیب دارد ندانست که من خدارا بخاطر اینکه دوستش دارم عبادت میکنم نه کرامت(هر چند خدا هم انقدر بزرگوار است که بنده را محروم نمیکند)
12.چرا تمام اخوانهایش از خواندن نماز اول وقت شکایت داشتند در صورتی حقیقت عرقان نماز اول وقت است
13.چرا جلسه ی خصوصی میگذارد( نباید یک زن و مرد در یک اتاق حرف بزنند)
14.چرا با خانم ها شوخی میکرد؟:Esteghfar:
15.چرا آن عمل شرک آمیز را در اخر انجام میدهند ما نباید به غیره خدا برای چیزی سر تعظیم فرود بیاوریم
16.چرا زیارت عاشورا را اشتباه میخواند؟
17.چرا مثل یک شیخ شیعی زیارت عاشورا را نخواند
18.چرا مثل یک شیخ شیعی نفهمید که زیارت عاشورا نباید حتما صدبار لعن و صدبار سلام را گفت
19.چرا برخلاف شیوخ شیعه که میگویند باید شب زود و خوب و کافی خوابید تا نماز صبح قضا نشود حرف میزند
اصلا نمیتوانم این شخص را به عنوان یک شیخ بپذیرم
نمیخوام از خودم تعریف کنم اما من با تمام گناهکار بودنم توی مجلس امام حسین و پای منبر بزرگ شدم و این برخوردا برام اصلا مانوس نیست
من روحانی ندیدم که خودش را علامه ی دهر بداند حتی آیت الله بهجت هم ادعایی نداشتن اما ایشون فقط ادعا دارن
من با تمام گناهکار بودنم به خدا امید دارم و توی دعای کمیل میگه اگر منو قعر جنمم بندازی من بازم تورو صدا میکنم
باید ازینجور افراد ترسید چون باعث میشوند هم دیوانه شد هم مسیر درست حق رو گم کرد
اینا دلایلی اند که من برای دوستم آوردم و 2 دلیل دیگر اصلا یک صلوات در این جمع فرستاده نشد و اینکه این شخص نفهمید من حتی گوشی هم پیشم نیست چجور صدا ضبط کنم.
دوستم باز دیشب در این جلسه رفته بود و شیخ گفته بود به نظرت فاطمه دختر خوبیه؟؟؟؟
حالا کمکی که من میخواهم این است من چجور دوستم را ازین مسیر نجات بدهم با توجه به اینکه دوستم مثل خمیر است و جهت میگیرد