عوامل تفسیر به رای

توجه به مخاطب در آیات و روایات

سلام و عرض ادب خدمت تمام دوستان
یکی از مسائلی که به نظر من توجه به آن می تواند تاثیر زیادی در برداشت صحیح ما از دین داشته باشد
توجه به مخاطب در آیات و روایات است. اینکه خطاب خداوند و یا معصوم(ع) خطاب به چه شخص یا اشخاصی بوده
و در بطن یک آیه یا یک جمله ، چه مفاهیم دیگری بجز آنچه ما در ظاهر می بینیم وجود دارد

برای مثال ، به این آیه و آیه بعد توجه بفرمائید:
وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
بى‏ همسران و غلامان و کنیزان خود را که شایسته باشند
همسر دهید ، اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى ‏نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست

و آیه بعد:
وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا.....
و كسانى كه [وسيله] زناشويى نمى‏ يابند بايد عفت ورزند.....

در آیهء اول خطاب خداوند به خودِ شخصِ نیازمند به ازدواج نیست! بلکه دارد به دیگران می فرماید شما باید برای همسر دادن آنها اقدام کنید
و خطاب آیه دوم به خود شخص است که اگر راهی نداشتی تقوا پیشه کن

اما برداشت ما از این دو آیه کاملاً برعکس است! یعنی چه؟
یعنی وقتی یک جوان نیاز به ازدواج دارد ما به او میگوئیم:
"خب برو ازدواج کن!!"
و در این زمینه مسئولیتی برای خود قائل نمیشویم و کار را به گردن خودش میندازیم
در واقع آیه اول را خطاب به جوانان قلمداد می کنیم:
"خدا به او گفته برو ازدواج کن ، خب به ما چه؟!"

اما وقتی این جوان از بی همسری خودش شکایت کرد ، و به او میگوئیم خداوند به تو گفته تقوا پیشه کن!
در حالیکه خداوند به خودِ جوان گفته تقوا پیشه کن ، نه اینکه از ما خواسته باشد برویم این را به او بگوئیم
و از سوی دیگر راه حل مشکل آن جوان را به دست ما سپرده است

به عبارتی ما آیه را طبق میل خود و اینطور قرائت میکنیم:
ای جوانانِ بی همسر ، بروید و برای خود همسر پیدا کنید!
و ای مردم ، اگر دیدید جوانی شرایط ازدواج را ندارد ، او را وادار به تقوا پیشه کردن کنید!

همچنین است درمورد برخی روایات و احکامی که از آنها استخراج شده است
در اینجا هم فقط به نیمی از منظور خداوند دقت می کنیم و نیمی دیگر را رها میکنیم!

برای مثال:

وقتی گفته میشود زن وظیفهء کار در خانهء شوهر را ندارد ، فقط به این فکر میکنیم که خب حقی است که خدا به زن داده
دیگر توجه نداریم که هدف اصلی خداوند این بوده که به مرد بفهماند "زن خدمتکار نیست"
نه اینکه به زن جواز بدهد که با کار نکردن در خانه زندگی را سرد و بی روح کند

یا وقتی گفته میشود مرد حق دارد زن دیگر بگیرد ، فقط به این فکر میکنیم که این هم حقی است برای استفادهئ مرد
دیگر به این فکر نمیکنیم که هدف این بوده که به زن بفهماند "اگر معشوق نباشی ، انتظار عاشقی نداشته باش"
نه اینکه به مرد جواز داده باشد هر وقت عشقت کشید برو سر زنت یک زن دیگر بیاور

یا وقتی صحبت از حجاب خانمها میشود ، فقط به این جنبه فکر میکنیم که این برای راحت بودن مرد است
اما توجه نداریم که بخش اعظمی از این حکم برای این است که مرد بفهمد "کرامت زن در باطن اوست و ارزشش بالاتر از اینکه تو او را دید بزنی"
نه اینکه مرد به بهانهء حجاب و دوری از نامحرم ، مجاز باشد زن را بی دلیل در کنج خانه و در خفقان نگه دارد

البته در احکامی که عرض کردم ، جنبه های اول هم در جای خود اهمیت دارند
اما این نگاه های تک بعدی به آیات و روایات باعث شده تفاسیر اشتباهی از دین داشته باشیم
از کارشناس محترم می خواهم نظرشان را درمورد دیدگاه بنده بفرمایند
و اگر نقدی وارد است ، اشتباه بنده را اصلاح کنند