موضوع شفاعت از قبر و غیره...
ارسال شده توسط Baluch boy در شنبه, ۱۳۸۹/۰۶/۰۶ - ۲۳:۲۳این داستان واقعیست
امروز پیش جناب مولانا نشسته بودیم و داستانی رو از چند ماه پیش تعریف کرد
از زبان مولانا"
چند وقت پیش برای تدفین جنازه ای به یکی از قبرستان های اطراف رفته بودیم از مردم پرسیدم اینجا کجاست گفتند زیارت بی بی دوست پرسیدم کدام یکی بی بی دوست است گفتند آن یکی که بارگاه دارد
برای دیدن رفتم نگاهی بیندازم دیدم حدود 14 نفر خانم چادرشان را به دور کمر بسته و سر لخت دور زیارت استغفرالله طواف می کنند سرم را برگرداندم و گفتم ای مشرکان دارید چکار میکنید با بی احترامی گفتند برو برو تو مولوی هیچی نمی فهمی ... گفتم چادر هایتان را سرتان کنید با شما حرف بزنم ...
امدند بیرون و گفتند بفرما گفتم مشکل شماها چیست مادران و خواهرانم هر کدام مشکلی را بازگو کرد ند و گفتند ما بچه دار نمی شویم و امده ایم بی بی دوست به ما بچه بدهد(استغفرالله )
گفتم مادرم مگر خدایی نیست که شما از بی بی دوست میخواهید شما را بچه بدهد
گفتند هر چه از خدا خواستیم به ما نداد
مولانا گفت به خدا قسم شما 40 شبانه روز استغفار کنید و توبه کنید از این کارتان و از خدا بخواهید به شما اولاد بدهد اگر شما بعد از 40 شبانه روز صاحب بچه نشدید با من تماس یگیرید و هر چه دلتان میخواهد به من بگویید
و مولانا شماره خود راه آنان داد
به خدا قسم بعد از 40 شبانه روز 7 نفر از ان خانم ها زنگ زدند و گفتند ما بارداریم و خداوند به ما بچه عنایت کرده
با تمام وجود قسم میخورم این داستان واقعیست