مبین

قرآن ؛ تنها مرجع حل اختلاف مسلمانان

وقتی خداوند در رهنما بودن قرآن شکی باقی نمی گذارد، وقتی برای هدایت بشر همه چیز را در این کتاب به تفصیل بیان داشته است
با وجود اینکه پروردگار کتابی مفصل و کامل را برایمان فرستاده است آیا باید غیر او را حکم قرار دهیم؟!
وقتی این کتاب بعنوان مرجع حل اختلاف معرفی شده است چرا باید به غیر آن تمسک جوییم تا ما را مختلف و متفرق سازد؟
من می گویم همه فرقه ها اعم از شیعه و سنی فقط باید به حبل الله که همانا قرآن است اعتصام کنند نه به احادیث و روایاتی که
ایلاف و اتحاد آنها را از بین می برد و دینشان را تکه تکه و خودشان را از هم می گسلد فرقه فرقه می نماید.

خیر و شر در قرآن

انجمن: 

سلام خدمت اساتید گرامی
یک موضوعی چند وقت هست ذهنم رو مشغول کرده. میخواستم بپرسم آیا در قرآن خیر و شر در هم آمیخته است؟

قول مبین در بیان عقیده تشبیه و تجسیم نزد اثنی عشریه (پاسخ به شبهه مخالفین)


با سلام


از اساتید تقاضا دارم به این شبهه وهابیون جواب دهند



به چه دلیل این موضوع را انتخاب کردم؟ به این دلیل که آقایان شیعهاهل سنت را به عقیده تجسیم متهم می کنند ویا می گویند ابن تیمیه خدایش را مانند جوان بی ریش تصور می کرده و یا بخاری برای خداوند دست وپا قرار داده….در این قسمت انشاء الله بیان می کنیم که خود اثنی عشریه راویان وعلمای بزرگشان اهل تجسیم وتشبیه خداوند تعالی بوده اند .
آقای الشریف المرتضىی در رسائله خود صفحه 3 / 311 می گوید اهل قم همگی مجسمه هستم یعنی خداوند را جسم می دانند.
(والعداله عندنا یقتضی أن یکون معتقدا " للحق فی الأصول والفروع ، وغیر ذاهب إلى مذهب قد دلت الأدله على بطلانه ، وأن یکون غیر متظاهر بشئ من المعاصی والقبائح . وهذه الجمله تقتضی تعذر العمل بشئ من الأخبار التی رواها الواقفیه على موسى بن جعفر علیهما السلام الذاهبه إلى أنه المهدی علیه السلام ، وتکذیب کل من بعده من الأئمه علیهم السلام ، وهذا کفر بغیر شبهه ورده ، کالطاطری وابن سماعه وفلان وفلان ، ومن لا یحصى کثره . فإن معظم الفقه وجمهوره بل جمیعه لا یخلو مستنده ممن یذهب مذهب الواقفه ، إما أن یکون أصلا فی الخبر أو فرعا " ، راویا " عن غیره ومرویا " عنه . وإلى غلاه ، وخطابیه ، ومخمسه ، وأصحاب حلول ، کفلان وفلان ومن لا یحصى أیضا " کثره . وإلى قمی مشبه مجبر . وأن القمیین کلهم من غیر استثناء لأحد منهم إلا أبا جعفر بن بابویه ( رحمه الله علیه ) بالأمس کانوا مشبهه مجبره ، وکتبهم وتصانیفهم تشهد بذلک وتنطق به )
(همه اهل قم مجسمه و اهل تشبیه بوده اند همه شان بدون استثناء الا ابن بابویه همه شان این عقیده را داشته اند وما می دانیم اهل قم شیعه بوده اند نه اهل سنت!!)
نفر دوم محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی
ایشان شیخ کلینی بوده کسی که کافی را نوشته است و کتابش بدست امام زمان رسید و مورد تایید قرار گرفت شیخ آقای کلینی اهل تشبیه وتجسیم بوده است به شهادت کتب اثنی عشریه.
البته بغیر از اینکه شیخ واستاد کلینی بوده یکی از باب های امام زمان بوده همانطور که طوسی در رجال خود می گوید: [ 6278 ] 28 – محمد بن جعفر الأسدی ، یکنى أبا الحسین الرازی ، کان أحد الأبواب . انتهى)
مؤسسه آل البیت – ( ج ۲۴ / ص ۲۲۸ )
هو محمد بن جعفر الأسدی ، الذی هو من مشایخ الکلینی ، ووالد الصدوق ، وهو یکنى أبا الحسین ، وکان أحد الأبواب ، قاله الشیخ وعده فی کتاب ( الغیبه ) من الثقات الذین کانت ترد علیهم التوقیعات من قبل المنصوبین للسفاره من الأصل ، ونقل توقیعا فی توثیقه . انتهى
حال ببینیم عقیده این شخص چه بوده؟!
۱۰۲۰- محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی أبو الحسین الکوفی :ساکن الری .یقال له محمد بن أبی عبد الله، کاثقه، صحیح الحدیث، إلا أنه روى عن الضعفاء و کان یقول بالجبر و التشبیه و کان أبوه وجها روى عنه أحمد بن محمد بن عیسى له کتاب الجبر و الاستطاعه .
رجال النجاشی باب المیم صفحه ۳۷۴(از ضعفاء روایت می کرده اعتقاد به جبر وتشبیه داشته و کتابی هم در این مورد دارد)
خلاصه الأقوال – العلامه الحلی – رقم : ( 265 )
محمد بن جعفر بن محمد بن عون الأسدی ، أبو الحسین الکوفی ، سکن الری ، یقال له : محمد بن أبی عبد الله ، کان ثقه صحیح الحدیث ، الا انه روى عن الضعفاء ، وکان یقول بالجبر والتشبیه ، فانا فی حدیثه من المتوقفین ، وکان أبوه وجها ، روى عنه أحمد بن محمد بن عیسى . انتهى
این هم شهادت علامه حلی در مورد شیخ کلینی ویکی از ابواب امام زمان شیخ کلینی و یکی از ابواب امام زمان اهل تجسیم بوده ولا حول ولا قوه الا بالله
نفرسوم:۱۱۸۰- هارون بن مسلم بن سعدان، الکاتب السرمن‏رآی کان نزلها، و أصله [من] الأنبار . یکنى أبا القاسم، ثقه، وجه . و کان له مذهب فی الجبر و التشبیه . لقی أبا محمد و أبا الحسن علیهما السلام (ایشان هم اهل تشبیه وجبر بودند)رجال النجاشی باب الهاء ص ۴۳۹
نفر چهارم : الإمامی الجلیل محمد بن الخلیل أبو جعفر السکاک، امامی جلیل یعنی شیعه دوازده امامی خالص
۸۸۹- محمد بن الخلیل (خلیل) أبو جعفر السکاک : بغدادی یعمل السکک صاحب هشام بن الحکم و تلمیذه [329] أخذ عنه . له کتب، منها کتاب فی الإمامه و کتاب سماه التوحید و هو تشبیه و قد نقض علیه .
این آقای امامی حِلیل القدر هم کتابی به نام توحید دارد که آقای نحِاشی می گوید کتابش تشبیه است.
رحِال النجاشی باب المیم صفحه ۳۲۹
نفر پنجم :از ثقات شیعه و از رؤس واعلام شیعه هشام الجوالیقی
۱۱۶۵- هشام بن سالم الجوالیقی : مولى بشر بن مروان أبو الحکم، کان من سبی الجوزجان . روى عن أبی عبد الله و أبی الحسن علیهما السلام، ثقه ثقه رجال نجاشی باب الهاء

حال ببینیم عقیده اقای جوالیقی چه بوده؟ نور البراهین – ( 1 / 247 )
وحینئذ فالجوالیقی أی بیاع الجوالیق توهم أن الذی کان فی صوره الشاب الموفق – أی : مستوى الخلقه والأعضاء – هو الله تعالى ، وهو غلط ، لأنه وصف للنبی صلى الله علیه وآله. أهـ
آقای جوالیقی توهم داشتند و فکر می کردند الله تعالی بصورت جوانی خوش صورت وبا اعضاء است) یعنی به قول اثنی عشریه وهابی مجسم بوده!!
نفر ششم :از دیگر بزرگان هشام بن حکم
آقای کلینی در کافی خود جلد۱ ص۱۰۴ باب نهی عن الجسم والصوره در مورد هشام بن حکم می گوید(۱ – أحمد بن إدریس، عن محمد بن عبدالجبار، عن صفوان بن یحیى، عن علی بن أبی حمزه، قال: قلت لابی عبدالله (علیه السلام): سمعت هشام بن الحکم یروی عنکم أن الله جسم، صمدی نوری، معرفته ضروره، یمن بها على من یشاء من خلقه، فقال (علیه السلام): سبحان من لا یعلم أحد کیف هو إلا هو، لیس کمثله شئ وهو السمیع البصیر، لا یحد ولا یحس ولا یجس ولا تدرکه [الابصار ولا] الحواس ولا یحیط به شئ ولا جسم ولا صوره ولا تخطیط ولا تحدید )
این حدیث هم موثوق است همانطور که محِلسی می گوید مرآه العقول فی شرح أخبار آل الرسول – المجلسی ( ۲ / ۱ ) : الحدیث موثق
شیخ مفید هم این خبر را تایید کرده و می گوید ثابت نشده که هشام بن حکم از عقیده خود که خداوند حِسم است برگشته باشد(الحکایات – الشیخ المفید – ( 77 – 80 )
– [ اتهام التشبیه ] [ وقول هشام بالتجسیم اللفظی ] قلت : فإنی لا أزال أسمع المعتزله یدعون على أسلافنا : أنهم کانوا – کلهم – مشبهه . وأسمع المشبهه من العامه یقولون مثل ذلک . وأرى جماعه من أصحاب الحدیث من الإمامیه یطابقونهم على هذه الحکایه ، ویقولون : إن نفی التشبیه إنما أخذناه من المعتزله ! فأحب أن تروی لی حدیثا یبطل ذلک . فقال : هذه الدعوى کالأولى . ولم یکن فی سلفنا رحمهم الله من یدین بالتشبیه من طریق المعنى . وإنما خالف هشام وأصحابه ، جماعه أبی عبد الله علیه السلام بقوله فی الجسم ، فزعم أن الله تعالى : " جسم لا کالاجسام " . وقد روی : أنه رجع ( عن هذا القول بعد ذلک . وقد اختلفت الحکایات ) عنه ، ولم یصح – منها – إلا ما ذکرت . وأما الرد على هشام ، والقول بنفی التشبیه ، فهو أکثر من أن یحصى من الروایه
آقای برقی در رجال خود صفحه ۳۵ در مورد هشام بن حکم می گوید(هشام بن الحکم : مولى بنی شیبان کوفی ، تحول من بغداد إلى الکوفه ، و کنیته أبو محمد ، و فی کتاب سعد له کتاب و کان من غلمان أبی شاکر الزندیق ، جسمی رؤیی).
آقای نجاشی هم هشام بن حکم را تایید کرده در رجال خود باب الهاء(و روى هشام عن أبی عبد الله و أبی الحسن موسى علیهما السلام، و کان ثقه فی الروایات، حسن التحقیق بهذا الأمر )ص۴۳۴نفر هفتم :مؤمن الطاق ( محمد بن علی النعمان الأحول ).
اعتقاد ایشان در مورد الله تعالی (الکافی – الکلینی – ( ج۱ / ص ۱۰۰ – 102 )
محمد بن أبی عبد الله ، عن محمد بن إسماعیل ، عن الحسین بن الحسن ، عن بکر بن صالح ، عن الحسن بن سعید ، عن إبراهیم بن محمد الخزاز ومحمد بن الحسین قالا : دخلنا على أبی الحسن الرضا علیه السلام فحکینا له أن محمد صلى الله علیه وآله رأى ربه فی صوره الشاب الموفق فی سن أبناء ثلاثین سنه وقلنا : إن هشام بن سالم وصاحب الطاق والمیثمی یقولون : إنه أجوف إلى السره والبقیه صمد).
نفر آخر: علی بن منصور ، وعلی بن إسماعیل بن میثم ، ویونس بن عبد الرحمن مولى آل یقطین
(رسائل المرتضى – الشریف المرتضى – ( ج ۳ / ص ۲۸۱ )
وقال هشام بن الحکم ، وعلی بن منصور ، وعلی بن إسماعیل بن میثم ، ویونس بن عبد الرحمن مولى آل یقطین ، وابن سالم الجوالیقی ، والحشویه وجماعه المشبهه : إن الله عز وجل فی مکان دون مکان ، وأنه یتحرک وینتقل ، تعالى الله عن ذلک علوا " کبیرا " . انتهى

(شام بن حکم وعلی بن منصور وعلی بن اسماعیل بن میثم و یونس بن عبد الرحمن مولی آل یقطین و حشویه وحِماعت مشبهه می گویند خداوند حرکت می کند و منتقل می شود) والعیاذ بالله