مجموعه آثار
بررسی متن منتسب شده به دکتر شریعتی علیه حکومت مذهبی
ارسال شده توسط sayedali در دوشنبه, ۱۳۹۵/۰۱/۲۳ - ۱۲:۳۴[/B]
[B]السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)
السلام علیکم یا اهل بیت نبوه (ع)
السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)
================================
سلام
متن زیر به دکتر شریعتی منتسب و در فضای مجازی منتشر شده است:
حکومت مذهبی چیست؟
حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی، رجال مذهبی(روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند، و به عبارت دیگر، حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت.
آثار طبیعیچنین حکومتی، یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق هیچ اظهارنظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهور مردم، بنابر این یک حاکم غیرمسؤول است، و این مادر استبداد و دیکتاتور فردی است، و چون خود را سایه و نمایندۀ خدا میداند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچگونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمیدهد، بلکه رضای خدا را در آن میپندارد.
گذشته از آن، برای مخالف، و برای پیروان مذاهب دیگر حق حیات نیز قائل نیست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس، و دشمن راه دین و حق میشمارد، و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدایی تلقی میکند..
مذهب علیه مذهب - مجموعه آثار ۲۲، صفحۀ ۱۹۷
1-آیا این متن واقعا منتسب به دکتر شریعتی هست؟ یا این که شایعه می باشد؟
2-لطفا متن را بصورت علمی نقد کنید
تشکر
[/B]
دو نقطه ضعف مردم در مجالس عزادارى
ارسال شده توسط رضا در یکشنبه, ۱۳۸۹/۰۸/۱۶ - ۰۴:۰۲با سلام
كتاب: مجموعه آثار ج 17 ص 128
نويسنده: شهيد مطهرى
يكى از نقاط ضعف اين است كه معمولا،هم صاحبان مجالس يعنى مؤسسين مجالس-چه آنهايى كه در مساجد تاسيس يك مجلس مىكنند و چه آنهايى كه در منازلشان،بالخصوص كسانى كه در منازلشان-و هم مستمعين[خواهان زيادى جمعيت هستند]و اين در حدودى كه من تجربه دارم استثنا ندارد.
گر چه من يكى دو سال است كه ديگر منبر نمىروم و بحثهايم منحصر استبه همين جلسات محدودى كه اينجا بحث مىكنم يا در انجمن اسلامى مهندسين سالى دو سه جلسه بحث مىكنم،ولى در چند سالى كه گاهى مىرفتم،اين را احساس مىكردم و مىتوانم بگويم براى اين امر استثنا نديدم كه هم مؤسسين و هم حتى مستمعين آن چيزى را كه مىخواهند ازدحام جمعيت است.
اگر جمعيت ازدحام بكند راضى است،اگر جمعيت ازدحام نكند راضى نيست.اين،نقطه ضعف است.
اين جلسات كه براى اين نيست كه جمعيت ازدحام بكند يا نه!مگر ما مىخواهيم سان ببينيم؟
مگر ما مىخواهيم رژه برويم؟
هدف چيز ديگرى است.هدف آشنا شدن با حقايق و مبارزه كردن با تحريفات است.اين مىشود يك نقطه ضعف.
گوينده در مقابل اين نقطه ضعف قرار مىگيرد،چه بكند؟
با اين نقطه ضعف مبارزه كند يا مثل تاج نيشابورى از اين نقطه ضعف استفاده كند؟اگر بخواهد با اين نقطه ضعف مبارزه كند،حقايق را به مردم بگويد،با تحريفات مبارزه كند،با هدف صاحب مجلس و هدف مستمعين كه از جمع شدن دور يكديگر و از شلوغ شدن و از اينكه خودشان را با هم زياد ببينند خوششان مىآيد،جور در نمىآيد.
و اما اگر بخواهد از اين نقطه ضعف استفاده كند،فقط در اين فكر است كه ما چه كار بكنيم كه جمعيتبيشتر جمع بشود.
اينجاست كه يك عالم سر دو راهى قرار مىگيرد:از اين نقطه ضعف استفاده كنم،بهره بردارى كنم،به عبارت ديگر روى دوش اين جمعيتسوار بشوم،حالا كه اينها اين قدر احمق و نادان هستند و چنين نقطه ضعفى دارند،من هم از همين نقطه ضعف استفاده كنم؟
يا عليرغم اين نقطه ضعف،من با آن مبارزه كنم،بروم دنبال حقيقت،چه كار دارم به اينكه اجتماع مىشود يا اجتماع نمىشود.
نقطه ضعف دوم عوام الناس در مجالس عزادارى-كه خوشبختانه بايد بگوييم كمتر شده است-اين مساله شور و واويلا بپا شدن است.
بايد منبرى حتما در آخر ذكر مصيبت كند و در اين ذكر مصيبت هم نه تنها مردم اشك بريزند،اشك بريزند قبول نيست،بايد مجلس از جا كنده بشود،بايد شور و واويلا بپا بشود.
من نمىگويم مجلس از جا كنده نشود، من مىگويم اين نبايد هدف باشد.
من مىگويم اگر كسى در آن مسير صحيح با بيان حقايق و واقعيات بدون آنكه يك روضه دروغى بخواند،
بدون اينكه جعلى بكند،بدون اينكه تحريفى بكند،
بدون اينكه براى امام حسين اصحابى بسازد كه در تاريخ نبوده و خود امام حسين آنها را نمىشناسد چون وجود نداشتهاند،بدون آنكه براى امام حسين فرزندانى ذكر كند كه چنين فرزندانى در دنيا وجود نداشتهاند،بدون اينكه براى امام حسين دشمنانى در كربلا با نام و نشان بسازد مثل ازرق شامى و بچههاى ازرق شامى كه كاكلشان چگونه بود،كه اصلا چنين كسانى وجود نداشتهاند،اگر اشكى از روى صداقت و حقيقت ريخت،شور و واويلا هم بپا شد،مجلس هم كربلا شد،بسيار خوب،ولى وقتى كه نبود،آن وقت ما بايد با امام حسين بجنگيم،دشمنى كنيم؟
دروغ ببنديم؟
دروغ بگوييم؟
يادم هست در فريمان خودمان،سالهاى اولى كه من از قم مىآمدم و به آنجا مىرفتم و گاهى منبر مىرفتم،آمده بوديم مشهد،روضه خوان قهارى بود كه در مشهد خيلى معروف بود،شبى ما در مسجد گوهرشاد در يكى از شبستانها رفته بوديم پاى روضه او و يكى از هم ولايتىهاى ما هم آنجا بود.
يك روضه صد در صد دروغى آنجا خواند،خودش هم گفت از بزرگان شنيدم(به قول مرحوم آيتى نگو از بزرگان،بگو از دروغگويان،مگر مقصود«از بزرگان دروغگويان»باشد)چون خودش مىفهميد كه اين در هيچ كتابى نيست.
آمد يك بچهاى براى امام حسين درست كرد كه چنين بچهاى امام حسينامام حسين داشتند كه جزء اسرا بود.يكى از لشكريان عمر سعد،خودش سوار بود و طنابى به گردن اين طفل بسته بود و او را با زور شلاق مىآوردند و مىكشيدند.
او سرگرم رفتن بود و اين طفل مجبور به دويدن.يك وقت متوجه شد كه اين طناب فشار آورده و سنگينى مىكند.
بعد متوجه شدند كه اين طفل خفه شده است.اين را گفت و واويلايى بپا شد.وقتى كه آمديم بيرون،يادم است آن هم ولايتى من آمد به من توصيه كرد گفت آقا جان بياييد پاى اين منبرها،از اين روضهها ياد بگيريد،اينها را براى مردم بخوانيد! نداشته است.
گفت طفلى
حال،اين،نقطه ضعف مردم عوام است.با اين نقطه ضعف چه بايد كرد؟آيا بايد از اين نقطه ضعف مردم استفاده كرد؟
بايد بهرهبردارى كرد؟
بايد سوارشان شد؟
بايد مثل تاج گفتحالا كه اينها احمقند من از همين حماقتشان استفاده مىكنم؟نه،بزرگترين رسالت و وظيفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است.اين است كه پيغمبر اكرم فرمود:
«اذا ظهرت البدع فى امتى فليظهر العالم علمه و الا فعليه لعنة الله» (1)
آنجا كه بدعتها و دروغها ظاهر مىشود،آنجا كه چيزهايى ظاهر مىشود كه در دين نيست،مسائلى پيدا مىشود كه من نگفتهام،بر عهده دانايان است كه حقايق را بگويند و لو مردم خوششاننمىآيد.
آن كسى كه كتمان مىكند،لعنتخدا بر او باد.بالاتر از اين را خود قرآن كريم فرموده است:
ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون (2)
آن دانايانى كه حقايقى را ما گفتهايم و آنها مىدانند،ولى كتمان مىكنند، مىپوشانند،اظهار نمىكنند،لعنتخدا بر آنها و لعنت هر لعنت كنندهاى بر آنها باد.
من در مقاله«ختم نبوت»نوشتم وظيفه علما در دوره ختم نبوت مبارزه با تحريف است و خوشبختانه ابزار اين كار هم در دست است و باز هم خوشبختانه هستند و بودهاند در ميان علما افرادى كه با اين نقاط ضعف مبارزه كردهاند.كتاب لؤلؤ و مرجان كه من در همين موضوع حادثه عاشورا در آن سه شب نام مىبردم از مرحوم حاجى نورى(رضوان الله عليه)،درستيك قيام به وظيفه بسيار مقدسى است كه اين مرد بزرگ كرده است،
مصداق قسمت اول اين حديث است كه«اذا ظهرت البدع فليظهر العالم علمه».در اين طور موارد وظيفه علماست كه حقايق را بدون پرده به مردم بگويند ولو مردم خوششان نمىآيد.وظيفه علماست كه با اكاذيب مبارزه كنند و مشت دروغگويان را باز كنند.
پىنوشتها:
1) اصول كافى،ج 1/ص 54.
2) بقره/159.