مریم

محرم بودن با اهل بیت (ع)

سلام من سید و مذکر هستم.حضرت مریم و حضرت خدیجه و حضرت فاطمه و حضرت معصومه  و اسیه کدوم به من در این دنیا محرم اند کدوم نامحرم یعنی موقع رجعت در دوران امام زمان منظورم است که اینها به دنیا میان.ایا نامحرم به این منظور هست که میشه باهاشون ازدواج کرد این فقط سواله  برای اطلاعات.نه اینکه هدف ازدواج داشته باشیم.ما کنیز  اینها هم نمیشیم. 

عیسی پیامبری که از نو باید شناخت

انجمن: 

چندین وقت پیش یک سوالی برام مطرح شده بود که چرا خدا عیسی ع را بی پدر بدنیا آورد که زمینه ای ایجاد کند که یک دین خرافی و شرک آمیز و تحریف شده پدید بیاد.
خوب من با دید انتقادی به داستان نگاه می کردم... و با همین دید با یک سری از اسطوره ها و تاریخ و داستان های مصری آشنا شدم.و نظر کارشناسانی که می گفتن تثلیث در مسیحیت از اسطوره های مصری برداشت شده که به نظر بیراه نمی گفتن رو شنیدم و برام سوالاتی ایجاد شد....
که حالا خلاصه وار مطرحشون می کنم.
سکانس اول.سرزمین مصر :jangjoo::khoshgel:
آیزیس و ازیریس برادر و خواهر بودن و ست هم برادر ایندو بود.آیزیس و ازیریس خواهر برادری با هم ازدواج می کنن.ست از روی حسادتی که داشته ازیریس رو می کشه و بعد از طی یک ماجرایی بدن برادرش ازیریس رو کشته بوده، تیکه تیکه می کنه و در مناطق مختلف مصر پخش می کنه که مبادا دست ایزیس به اون تیکه ها برسه و بخواد اونا رو سر هم بکنه و دوباره ازیریس رو زنده کنه.ناقلا ایزیس می ره و می گرده و تیکه های برادر و یا همون شوهرش رو پیدا می کنه و به هم می چسبونه که البته در این بین یکی از تیکه های شوهرش رو نمی تونه پیدا کنه.که همون آلت جنسی شوهرش هست.ازیریس یک حالت نیمه مرده نیمه زنده پیدا می کنه و می شه خدای مردگان.خوب ازیریس که آلت تناسلی نداشت و نمی تونست در فرزند آوری نقشی داشته باشه ولی با این حال ایزیس می تونه باردار بشه و هروس رو بدنیا می آره.در واقع هروس رو بی پدر بدنیا می آره.بعد هروس بزرگ می شه و می ره عموشو (ست) رو می کشه و انتقام پدرش رو می گیره و الی آخر که کاری نداریم...خلاصه اینجا ایزیس و ازیریس و پسرشان هروس در مصر محبوب و مطرح می شن و به عنوان خدایان سه گانه شناخته می شن و پدر پسر و مادر خدایان سه گانه مصری شناخته می شن...
سکانس دوم.مدرسه اسکندریه در مصر :Narahat az:
پولس مقدس یکی از دانش آموزان مدرسه اسکندریه، در مصر با عقاید و اسطوره ها و داستان های مصر و خصوصا با ماجرای خدایان سه گانه و تثلیث مصری آشنا می شه

سکانس دوم.تبلیغ مسیحیت توسط پولس مقدس :Esteghfar:
پولس مقدس از مدرسه اسکندریه بر می گرده به غرب رفته و اولین انجیل رو به زبان یونانی می نویسه و خدایان سه گانه و یا تثلیث رو از عقاید مصر وارد مسیحیت می کنه.البته با شکلی متفاوت.در مصر داشتیم پدر پسر مادر اما در تبلیغات پولس داشتیم پدر پسر روح القدس


در تصویر بالا می بینید تندیسی از ایزیس و هروس به جای مانده از تمدن مصر و نقاشی از مریم باکره و پسرش عیسی


گره های داستانی :Motehayer:
1-اولین بار قضیه بی پدر بودن عیسی ع توسط چه کسی و چه زمان در مسیحیت مطرح شد؟؟

2-آیا این احتمال مطرح هست که عیسی تحریف شده یا ساخته شده گروهی از اشخاص و مخصوصا پولس و کپی ای از عقاید کهن مصری یونانی باشد؟و در پی آن قرآن هم به تقلید از مسیحیت بی پدر بودن مسیح را تکرار کند؟؟(یکی از قزائن برای این ادعا این است که قرآن اشاره می کند که عیسی ع در نوزادی به سخن آمده و یک معجزه به نمایش گذاشته.در حالی که همچین اشاره ای در کتب عهد جدید و یا اناجیل مشاهده نمی شود.چرا مبلغان و نویسندگان مسیحیت سخن گفتن مسیح در نوزادی را که یک معجزه است و باعث تشویق و جذب مردم می شود را پنهان کرده اند و حرفی به میان نیاورده اند؟این دلیل نمی شود که قرآن عقیده مسیحیت را گرفته و با اشاراتی از خود مثل سخن گفتن عیسی در نوزادی ترکیب کرده و برای عموم مطرح کرده؟؟)

3-گذشته از همه ی اینها به فرض واقعا عیسی پیامبر خداست و هر آنچه قرآن گفته صحیح باشد.چرا خدا عیسی ع را بی پدر بدنیا آورد تا زمینه و مقدمه ای فراهم آید برای تحریف دین و مطرح شدن خدا بودن عیسی ع؟؟

دو گره اول به نظر بیشتر سوالاتی تاریخی باشند.ولی سوال سوم سوالی مربوط به عقاید و کلام است.امیدوارم کارشناس محترم این سه گره ی داستان را باز کنند؟
با تشکر

واقعه 13 مه 1917 میلادی در کشور پرتغال (Lady Fatima)

انجمن: 

لطفا واقعه 13 مه 1917 میلادی در کشور پرتغال یا ماجرای lady fatima را بررسی کنید.

با تشکر

گلدان پشت شیشه

انجمن: 

بسم الله الرحمن الرحیم


متن زیر برگرفته از هفته نامه یالثارات الحسین:doa(4): شماره 654
نویسنده : ز. شریعتی



گلدان پشت شیشه


روز اول



مریم برایت یک دسته گل سرخ خریده است. همان که همیشه دوست داشتی. گلفروش فکر کرد، چون فقط گل سرخ خواسته ایم، دسته گل عروس است و داشت زیاد بهش می رسید. مریم نگذاشت. گفت: نه آقا! نمی خوام تزیینش کنید. مال پدرمه و با احتیاط پنج شاخه گل سرخ را که فروشنده با روبان و کاغذ سلیفون به هم پیچیده بود، گرفت. سرش را بلند کرد و به من گفت: برای روز پدر و بعد از مدت ها خندید.
روز میلاد بود و خیابان ها شلوغ. دیر رسیدیم. وقتی برای دیدنت آمدیم، از پشت آن اتاقک شیشه ای که سه متر با تو فاصله داشت، تو را دیدم که رنگ به رویت نیست و فقط لب هایت تکان می خورد. می دانستم چه می گویی. نذر زیارت عاشورا داشتی. به سختی سرت را برگرداندی و به ما نگاه کردی. پرستار آرام در گوشم گفت: حالش بدتر شده. فعالیت مغزی اش خیلی کم شده، شاید نفهمد که شما کی هستید.
خودم می دانستم حالت خوب نیست. اما تو حتما فهمیدی ما کی هستیم. مگر لب هایت به دعا تکان نمی خورد؟ پرستار این را نمی دید. ولی من دیدم.
قد مریم تا آنجا که سرت را ببیند، کفایت می داد. قسمت شیشه ای اتاقک از گردن مریم بالاتر بود. برای این که تو را بهتر ببیند، از زمین بلندش کردم. لبخند نامحسوس تو را دید و با ذوق و شوق دسته گل را برایت تکان داد.
فریاد زد: بابا روزت مبارک! و بعد از بغلم دولا شد و دست گل را جای همیشگی که می توانستی ببینی، در گلدان پشت شیشه گذاشت. حیف که نمی شد عطرشان را حس کنی! مریم می دانست. اما پرسید: حالا نمی شه بدهیم بابا بوش کنه؟ شاید بهتر شد؟
اما نگاه غمگین من و سر کج شده پرستار فهماند که نمی شود. عطر گل برایت زهر شده بود؛ همان که پیش از شیمیایی شدنت برایت عطر زندگی و شادابی بود.
مریم از پرستار پرسید: صدای مرا می شنوه؟
پرستار با سر جواب مثبت داد و از اتاق بیرون رفت. مریم همان طور که توی بغل بود، گفت: می خوام براش شعر بخونم، خسته نمی شی؟
او را محکم تر به خودم فشردم و گفتم: نه عزیزم! بلند بخون. بابا داره نگاهت می کنه و شروع کرد با صدایی شبیه فریاد به خواندن. فکر می کرد تو از پشت شیشه نمی توانی درست بشنوی. شعری را در جشن دیروز مدرسه خوانده بود، برایت خواند.
مریم منتظر پاسخ بود. لبخندی با تکان دستی؛ ولی من می دانستم که نمی توانی. زیارت عاشورایت تمام شده بود. تمام توانت را برای خواندن آن مصرف کرده بودی. در گوشش گفتم: چشم های بابا را ببین؛ بازتر شد.
و او به چشمهایت دقیق شد و خندید. فهمید که شنیده ای. خیالش راحت شد و خودش را از بغلم سر داد پایین. برایت سر تکان داد و رفتیم.

ادامه دارد....


روزه سكوت وحسن وقبح عقلي

انجمن: 

اگر افعال اختياري داراي حسن وقبح عقلي هستند چرا زماني روزه سكوت حلال بوده واكنون حرام است؟