مشاوره
كتابخانه سايت تبيان زنجان بخش مشاوره
ارسال شده توسط حامی در جمعه, ۱۳۹۰/۱۰/۰۹ - ۱۴:۵۵جوانان و داستانهايى از بحارالانوار
ارسال شده توسط حامی در پنجشنبه, ۱۳۹۰/۱۰/۰۱ - ۱۳:۴۲جوانان و داستانهايى از بحارالانوار
نويسنده: محمد صالحنيا
ناشر و تهيهكننده: مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
ليتوگرافى: سروش مهر
چاپ و صحافى: نگارش
نوبت چاپ: اول / 1383
شمارگان: 1500
بها: 700 تومان
حق چاپ براى ناشر محفوظ است
نشانى: قم، بلوار امين، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
پست الكترونيكى: Email: [email]IRC@IRIB.COM[/email]
تلفن: 2935803 و 2910602 نمابر: 2933892
شابك: 5-00-8606-964ISBN: 964-8606-00-5
جوانى و خوديابى
ارسال شده توسط حامی در پنجشنبه, ۱۳۹۰/۱۰/۰۱ - ۱۳:۴۴شناسنامه
حسينىفر، رضا، 1351 ـ
جوانى و خوديابى / رضا حسينىفر؛ [براى] مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما. ـ قم: صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما، 1384.
106ص. ـ (مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما؛ 877)
7000 ريال : ISBN 964-514-028-5
فهرستنويسى بر اساس اطلاعات فيپا.
كتابنامه: ص. 105 ـ 106؛ همچنين به صورت زيرنويس.
1. خودشناسى ـ جنبههاى مذهبى ـ اسلام. 2. خودسازى (اسلام). 3. اخلاق اسلامى. 4. جوانان ـ اخلاق. الف. صدا و سيماى جمهورى اسلامى ايران. مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما. ب. عنوان.
9 ج 5 ح / 250BP 63/297
جوانى و خوديابى
كد: 877
نويسنده: رضا حسينىفر
ناشر و تهيهكننده: مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
ليتوگرافى: سروش مهر
چاپ: برهان
نوبت چاپ: اول / 1384
شمارگان: 1400
بها: 700 تومان
حق چاپ براى ناشر محفوظ است
نشانى: قم، بلوار امين، مركز پژوهشهاى اسلامى صدا و سيما
پست الكترونيكى: Email: [EMAIL="IRC@IRIB.IR"]IRC@IRIB.IR[/EMAIL]
تلفن: 2915510 و 2910602-0251 نمابر: 2933892
شابك: 5-028-514-964ISBN: 964-514-028-5
معرفی سایت ميكنا و گیگا پی پر
ارسال شده توسط حامی در دوشنبه, ۱۳۹۰/۰۸/۲۳ - ۰۱:۲۶| عمومي
بخش مشاوره سايت نهاد رهبري در دانشگاه ها
ارسال شده توسط حامی در پنجشنبه, ۱۳۹۰/۰۸/۱۹ - ۲۱:۴۹- خانواده
- فرزندان
- مسائل خانواده
- آسیب های خانواده
- ارتباط با آشنایان
- اوقات فراغت
- تعالی خانواده
- خانواده و اقتصاد
- خانواده و معنویت
- دخالت دیگران در زندگی
- مسئله اشتغال
- مشکلات زندگی
- پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها
- فوت نزدیکان
- سایر مباحث خانواده
- آسیب های خانواده
- همسران
- والدین
- فرزندان
- ازدواج
- ازدواج موقت
- خواستگاری
- مراسم ازدواج
- مشکلات و موانع ازدواج
- نقش والدین در ازدواج
- چند همسری
- راهکار های تعجیل ازدواج
- شرایط ازدواج
- همسر یابی
- فلسفه ی ازدواج
- معیار های انتخاب همسر
- نامزدی
- ازدواج موقت
- جوانان
- آراستگی و مد گرایی
- اشتغال ذهنی نسبت به ویژگی های جسمی
- آزادی
- ارشاد جوانان
- الگو
- اوقات فراغت
- جوانان و نیازها
- حجاب و عفاف
- روابط دختر و پسر، زن و مرد
- عشق
- مشکلات جوانان
- معنویت گرایی
- اشتغال
- بلوغ
- هویت، هدف
- دوستی ها
- آراستگی و مد گرایی
- مسائل جنسی
- اختلال هاي جنسي و هويت جنسي (عملكردي، تمايلي و...)
- اخلاق جنسي
- انحراف جنسی
- توليد مثل و تنظيم خانواده
- غريزه جنسي
- مسائل زنا شویی(روابط جنسی همسران)
- اختلال هاي جنسي و هويت جنسي (عملكردي، تمايلي و...)
- اختلالات روان شناختی
- اختلال های کاستی توجه و رفتارهای ایزایی
- اختلالات خلقی
- روان گسستگی
- سایر موارد اختلالات
- شخصیت
- خود بیمار پنداری
- ادراک و یاد گیری
- اختلالات اضطرابی
- اختلالات خواب
- کلیات اختلالات
- وهم گرایی، تخیل
- اختلال های زبان
- اختلال های کاستی توجه و رفتارهای ایزایی
- مشاوره تحصیلی
- برنامه ریزی
- مطالعه
- ابزار تحصيل
- استاد
- اضطراب از کنفرانس
- اضطراب امتحان
- افت تحصيلي و موفقيت در تحصيل
- انتخاب رشته و تغيير رشته
- انگيزه
- تحصيل و معنويت
- تدريس
- توجه به درس و تمركز حواس
- حافظه
- دانشجو
- دوست تحصيلي، همكلاسي
- كنكور
- هوش
- يادگيري
- پشت كار
- برنامه ریزی
- رسانه
- مهارت های زندگی
- موفقیت ها و ویژگی های مثبت
- ...
این سرگذشت کسی ست که عاشق شده و ...
ارسال شده توسط آنجل در یکشنبه, ۱۳۸۹/۰۶/۱۴ - ۱۱:۳۵بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
دوستان به تاپیک توجه کنین: این سرگذشت کسی ست که عاشق شده و ... بقیه اش رو خودتون بخونین. البته از زبان خودش نقل شده است. از کارشناسان محترم میخوام نظرشون رو بدن تا بلکه برای رضای خدا هم که شده به ایشان کمکی کرده باشیم.
دختری در آستانه 21 سالگی هستم که گرفتار عشقی شده ام که نمی دانم با دردش چه کنم...یک سال پیش از طریق تلفن با پسری آشنا شدم.(1). اوایل فکر می کردم یک مزاحم است و ردش می کنم که پی کارش برود. البته فکر نکنید من از آن دخترهایی هستم که... نه اصلا به این چیز ها اعتقاد نداشتم و این جور دوستی ها رو اصلا قبول نداشتم اما خودم گرفتارش شدم(2). روزها گذشت و درباره خودش حرف زد. تحصیلات(فوق لیسانس روانشناسی)، ظاهر خوب، ایمان، پول و... البته برای من ایمان داشتن به خدا و این جور چیزها مهم بود و به حسین هم این ها رو گفته بودم. او اهل شهر دیگری بود و من اهل شهر دیگر... قرار شد روزی بیاید و یکدیگر را ببینیم... از شانس بدمان شب رسید و چون نمی توانستیم همدیگر را شب ببینیم قرار شد برای فردای آن شب. از آنجایی که هیچ آشنا و فامیلی در شهر من نداشت شب را بیرون ماند. نزدیک های صبح با یکی تو پارک دعوایش شده بود و کتک مفصلی هم خورده بود. روز بعدی که قرار بود یکدیگر را ببینیم حسین در بیمارستان بود. خواستم به دیدنش برم که مانعم شد و گفت لباس ها و صورتم داغون شده و من دوست ندارم تو مرا با این وضعیت ببینی... کلی برام دلیل روانشناسی آورد که از نظر روانشناسی دیدار اول خیلی مهمه و از این حرف ها... به هرحال با آن حال داغون به شهرشون برگشت بدون اینکه همدیگر را ببینیم...
روزها گذشت و هر بار که می خواست بیاید اتفاقی می افتاد... مثلا روزی که از قبل برای آمدنش تعیین کرده بود اتفاقی روز انتخاب واحدشان بود و نشد که بیاید و یا اتفاقاتی دیگر...
خلاصه نشد که ما همدیگر را که حالا این قدر عاشق هم شده بودیم ببینیم. تصمیم گرفتیم عکس هایمان را برای هم ارسال کنیم. او اول عکسش را برای من فرستاد بعد من هم فرستادم(3).
دلمان به همین عکس ها خوش بود...