مشکل عصبی

آیا روان پزشک می تواند مشکل عصبی ضعف عضلات را توسط روانکاوی درمان کند؟

انجمن: 

سلام
یکی از نزدیکان بنده خانم 23 ساله ای هستند که در دوران کودکی در منزلی پرسرو صدا (ترافیک) زندگی می کردند و مشاجرات و دعواهای زیادی در خانه اونها بود!
این خانم از حدود سال 88 به بعد به عارضه عصبی دچار شدند که بعضی صبحها تا یک ساعت بعد از بیدار شدن تعادل کاملی روی بدن ندارند و هر از گاهی زمین می خورند و سه چهار بار تا به حال بیهوش هم شدند و چیزی رو که به دست می گیرند ناگهانی رها می شه و بعد از یک ساعت از بیدار شدن، تعادلشونو به دست میارند و دیگه همه چیز نرمال می شه!
به گفته خود ایشون وقتی می خوان صبحها موهاشون رو ببندن و یا دستشونو بالا ببرن، یهو حالت خواب نیم ثانیه ای رو تجربه می کنند و یهو چشماشون با رعشه ای تو بدن بسته می شه و یه لرزشی تو بدن حس می کنند!
یعنی هر چند روز یه بار (علل الخصوص در دوران نزدیک به عادت ماهیانه) بعد از بیداری
به تعداد 10-20 رعشه کوچیک که هر کدومشون 0.5 تا 1 ثانیه طول می کشه و بعضیاشون منجر به ول شدن اجسام از دستشون منجر می شه و یا در معدود شرایط زمین می خورند رو تجربه می کنند! ایشون به همراه خانواده به انواع پزشکان مغز و اعصاب مراجعه کردند و این آخریه یه mri از مغزشون گرفته و تشخیص داده که تشنج مغزی حاصل از نیمکره راستشون هست و از دوران کودکی و بیشتر به دلایل ذاتی بوجود اومده و امید دادن با مصرف داروهاشون، تا 2 سال بعد خوب می شند!
سوال من این هست که بنده شنیده بودم روان پزشکی می فرمودن:
خانمی تازه ازدواج کرده، وقتی می خواستند با همسرشون شروع به نزدیکی جنسی کنند، پاهاشون قفل می شده و نمی تونستند رابطه رو شروع کنند! بعد از انواع روش های درمانی به این روانپزشک مراجعه کرده بودند و ایشون تحت روش های مختلف روانکاوی و نهایتا هیپتونیزم به دوران کودکی این خانم راه پیدا کرده بودند و فهمیده بودند در دوران ده سالگی این خانم، عموشون قصد تجاوز به ایشون رو داشتند که موفق نشده بودند و این خاطره در ضمیر ناخودآگاه به شکل ترس شکل گرفته بود و با پاک کردن این خاطره در ضمیر ناخودآگاهشون، ایشون رو کاملا درمان کرده بودند! چنین چیزی رو در مورد خانمی که چاق بودند و نمی تونستند با ورزش لاغر شند رو هم شنیده بودم و با هیپنوتیزم، مشخص شده بود با همسرشون لج کرده بودند که لاغر نکنند و این لج تو ضمیر ناخودآگاه شکل گرفته بود و مغز اجازه لاغری به ایشون نمی داد!
خوب اگر ضمیر ناخودآگاه چنین کارایی رو می تونه انجام بده، احتمالش هست این خانم هم بتونه با مراجعه به یک روان پزشک، توسط روانکاوی و هیپنوتیزم به دلایل روانی این مشکل عصبی راه پیدا کنه و بتونه مساله ای رو که احتمالا در یک روز صبح بعد از بیداری رخ داده (مثل دعوا- سرو صدای بوق ماشین - سر و صدای تصادف ماشین) و احیانا ترس ناخودآگاه یا ... که در ضمیر ناخودآگاه باعث رعشه و ... می شه رو درمان کنند!
آیا مراجعه ایشون به روان پزشک متبحر رو در کنار مصرف داروهاشون که پزشک عصب شناس به ایشون دادند رو پیشنهاد می دید؟

از این وسواس فکری دیگه کلافه شدم!

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

سوال یکی از کاربران که تمایل نداشتند با مشخصات و آیدی خودشون مطرح بشه

با حفظ امانت در این تاپیک طرح می شود و جهت پاسخگویی به کارشناس محترم ارجاع داده می شود.

اما سوال ایشون:


سلام این وسواس فکری موضوعیه که بارهاشنیدین و تو این سایت هم بارها مطرح شده امامن واقعاکلافه شدم و به اون جوابی که میخوام نرسیدم و نتونستم کلامشکلمو حل کنم.
تمام مشکل من اینه که این افکارگناه هستن یانه؟این افکار واقعا دارن منو آزارمیدن. افکاری درمورد خدا و اهل بیت(ع) و در مورد سایر افراد
واقعا حالمو بد میکنن.
بارهاشنیدم که گناه نیستن واسه همین هر بارمیان سراغم سعی میکنم بی خیال باشم و همین آرومم میکنه ولی بعضی وقتا رو اعصابه
انگاریکی باید مرتب بهم بگه این افکار گناه نیست و تا من آرامش پیداکنم خسته وکلافه شدم واقعاواقعا.
جدیدا که انگار این افکار مثلا دارم یه حدیث یا آیه ای رومیخونم اما انگار هر جاش تو ذهنم باب میلم نباشه حرفای خوبی به ذهنم نمیاد و حتی مثل قبل ناراحتم نمیشم:Ghamgin:میمونم بین حس اینکه فقط ازخودم بدم میادوهمه اش عذاب وجدان دارم
همه اش فکرمیکنم 50درصدم احتمال بدم بازخداواهل بیت ع منومیبخشن! چرادیگه مثل قبل ناراحت نمیشم تازه ته دلمم خوشحال میشه؟
اخه چرابایداینطورباشه من که عاشق اهل بیت ع بودم وهستم خیلی بدم میادازاین حرفاحتی خوابشم دیدم بهم گفته شدگناهن این حرفاوخدادیگه دوستم نداره چطورمیتونست اشتباه باشه خوابم درحالیکه به دوتاگناه دیگه اشاره شدومن بهش مبتلابودم
انگارهرمطلبی میخونم وبیشترمیدونم بیشترازارم میده مثلادررساله خونده بودم که اگه این افکاربه زبان بیادوعملی ویاحتی بااشاره نشان داده بشه گناهه ودرماه رمضان هم باعث بطلان روزه میشه این افکارحتی باعث شده منومجبورکنه به زبون بیارم این حرفاوشبهاتومثلاجایی سوال بپرسم یابااشاره بگم واقعاکلافه شدم واصلاروم نمیشه ازخداواهل بیت ع دیگه چیزی بخوام واقعاازدست خودم عصبانیم که دیگه حتی مثل قبل ناراحتم نمیشم
فقط بادوتاجمله میتونم خودمواروم کنم 1.گناه نیستند2.اگه گناه باشن خداواهل بیت ع بااستغفارمنومیبخشن


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

چگونگی ترک عادات بد؟

بسم الله الرحمن الرحیم



سوالی داشتم خدمت شما:

ترک عادت های بد مثل ناخ جویدن و شکستن انگشتان چه طوری باید انجام بشه؟
افرادی هستند که میدونن این کارها ظرر داره اما انگار نمیتونن جلوشو بگیرن و خود به خود دستشون میره توی دهنشون و بعدا می فهمن چه قدر ناخن خوردن :Nishkhand:

کارشناس بحث : حامی