نقد عرفان و فلسفه

خلقت یا صدور و تجلی؟؟؟!!!

انجمن: 

بسم الله الخالق

رابطه خداوند با سایر موجودات چگونه است؟!

آیا موجودات، مخلوقات خداوندند که آنها را بدون سابقه وجودی (لا من شیء) ایجاد کرده است؟

یا اینکه موجودات، خود خداوندند که بصورت ایشان ظهور و تجلی نموده است؟! یا به عبارت دیگر موجودات اجزاء ذات خداوند هستند؟!

اینکه در فلسفه سخن از صدور موجودات از خداوند و یا در عرفان سخن از تجلی موجودات از خداوند یا به عبارتی تجلی و ظهور خداوند بصورت موجودات است، به همان معنای آفرینش و خلقتی است که در ادیان مطرح است یا اینکه معنای دیگری مراد است؟!
اگر معنای دیگری غیر از خلقت منظور است آن معنا چیست؟!

چند اشکال طلبگی

انجمن: 

اشکال اول:
علامه حسن زاده آملی معتقدند که ذات حقّ درموجودات سریان دارد وچنین نوشته اند:

انّ سریان الهویّه الالهیّة فی الموجودات کلّها اُوجب سریان جمیع الصّفات الالهیّة فیها من الحیوة والعلم والقدرة والسّمع والبصر و غیر ها، کلّیها وجزئیها[رساله ی انّه الحقّ، ص ۶۱٫].

و در جای دیگر فرموده اند:

ولولا سریان الحقّ فی الموجودات والظّهور فیها بالصّورة ما کان للعالم وجود، کما انّه لولا تلک الحقایق المعقولة الکلیّة ما ظهر حکم فی الموجودات العینیّة[ ممدّالهمم، ص ۶۲].

ایشان بهتر از همه می دانند که از جمله مسائلی که در باب خداشناسی از طرف پیشوایان معصوم دین ما به شدّت از آن نهی گردیده است، سخن گفتن درذات حق تعالی است که به هیچ کسی از پیروان اسلام اجازهö بحث دراین زمینه داده نشده است.

برای نمونه به چند حدیث ذیلاً نظر شما راجلب می کنم:

پیامبر اسلام علیه السلام فرموده است:

۱٫ تفکّروافی آلاء الله ولاتتفکّروافی ذات الله[لسان المیزان، ج ۶، ص ۲۱۳، چاپ بیروت].

امام علی علیه السلام فرموده است:

۲٫ من تفکّرفی ذات الله فقد الحد[غررآمدی، ج ۵، ص ۳۰۵، چاپ دانشگاه تهران].

امام باقر علیه السلام فرموده است:

۳٫ تکلّموا فی خلق الله ولاتتکلّموافی الله فانّ الکلام فی الله لایزداد صاحبه الّا تحیّراً[ اصول کافی، ج ۱، ص ۹۲، چاپ بیروت].

در روایت دیگر از قول آن حضرت از حزیر چنین آمده است:

۴٫ تکلّموا فی کلّ شیء ولاتتکلّموا فی ذات الله[کافی، ج ۱، ص ۹۲].

بر طبق قرآن وبمفاد کلام الهی: لیس کمثله شیء: خداوند را نمی توان به چیزی تشبیه نمود.

همچنین بر طبق احادیث فراوان از جمله احادیث زیر:

۵٫ ما عرف الله من شبّهه بخلقه[ توحید صدوق، ص ۴۷، چاپ قم].

۶٫ من شبّه الله بشیء من المخلوقین فقد کفر[ کشف الاسرار، ج ۳، ص ۱۶۹].

درروایت دیگری از پیامبراسلام علیه السلام چنین نقل شده است:

۷٫ من شبّه الله بشیءٍ أو ظنّ أن الله یشبهه شیء فهو من المشرکین[ کنز العمّال، ج ۱، ص۹۹، حدیث ۴۵].

۸٫ انّ الخالق لا یوصف الّا بما وصف به نفسه وأنّی یوصف الّذی تعجز الحواس ان تدرکه والاوهام ان تناله والخطرات ان تحدّه والابصار عن الاحاطة به جلّ عمّا وصفه الواصفون وتعالی عمّا ینعته النّاعتون[ توحید شیخ صدوق، ص۶۱ –کافی، ج ۱،ص ۱۳۸].

۹٫ من زعم انّ لله وجهاً کالوجوه فقد أشرک ومن زعم أن له جوارح کجوارح المخلوقین فهو کافر[وسایل الشّیعه، ج ۱۸، ص ۵۶۲].

۱۰٫ انّ الله أعلی وأجلّ واعظم من ان یبلغ کنه صفته، فصفوه بما وصف به نفسه وکفّوا عمّا سوی ذلک[کافی، ج ۱، ص ۱۰۲، چاپ بیروت].

۱۱٫ لایوصف بشی ء من صفات المخلوقین[تحت العقول، ص ۲۴۲ – بحار الانوار، ج۴، ص۳۰۱].

۱۲٫ «انّ الله لا یشبه شیئاً ولا یُشبهه شی ءٌ وکلُّ ما وقع فی الوهم فهو بخلافه[محجة البیضاء، ج۱، ص۲۱۹- بحار الانوار، ج۳ ص ۲۰۹].

۱۳٫ امام رضا علیه السلام فرموده است:

من شبّه الله بخلقه فهو مشرک، ومن نسب الیه ما نهی عنه فهو کافر[بحار الانوار، ج ۳، ص ۲۹۴].

۱۴٫ در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، تشبیه خلق به خالق، بالاترین گناه شمرده شده است چنانکه محمدبن سماعه گفته است:

سأل بعض اصحابنا الصّادق علیه السلام فقال له: اخبرنی ایّ الاعمال افضل ؟ قال: توحید لرّبک، قال: فما أعظم الذّنوب؟ قال: تشبّهک لخالقک[همان، ص ۲۸۷- هدایة الامّة الی معارف الائمّة، ص ۲۲۲].

۱۵٫ امام صادق علیه السلام فرموده است:

اذا انتهی الکلام الی الله فأمسکوا، وتکلّموافیمادون العرش ولاتکلّموا اینمافوق العرش، فان قوماً تکلّموافیمافوق العرش، فتاهت عقولهم، حتّی کان الرّجل ینادی من بین یدیه فیجیب من خلفه، و ینادی من خلفه فیجیب من بین یدیه[همان، ص ۲۹۵- هدایة الامّة الی معارف الائمّة، ص ۱۴۴- اصول کافی، ج۱،ص ۹۲٫].

۱۶٫ امیرالمؤمنان علی علیه السلام فرموده است:

اتّقوا أن تمثّلوا بالرّب الّذی لامثل له، او تشبّهوه من خلقه، او تلقوا علیه الأوهام، او تعملوا فیه الفکروتضربوا له الامثال، أو تنعتوه بنعوت المخلوقین فانّ لمن فعل ذلک ناراً[ همان، ص۲۹۸، چاپ بیروت – هدایة الامّة الی معارف الائمّة، ص ۱۴۵].

اگر گفته شود که سیّاری از امام رضا علیه السلام نقل نموده، آن حضرت فرمود:

لیس العبادة کثرة الصّوم والصّلاة، انّما العبادة فی التّفکّر فی الله[همان، ص ۲۶۱، حدیث۱۱، چاپ بیروت].

در جواب می گوئیم: سیّاری همام احمد بن محمدبن سیّارابوعبدالله کاتب بصری است واز کُتّاب آل طاهر درزمان حضرت ابی محمّد: بوده وضعیف الحدیث و فاسد المذهب است. چنانکه در رجال نجّاشی درباره وی چنین ذکر شده است:

احمد بن محمّد بن سیّار ابو عبدالله الکاتب البصریّ، کان من کُتّاب آل طاهر فی زمن ابی محمّد علیهم السّلام ویعرف بالسّیاری ضعیف الحدیث، فاسد المذهب[ رجال مامقانی، ج۱، ص ۸۷، چاپ سنگی].

۱۷٫ از معمربن خلّاد نیز چنین نقل شده است:

سمعت ابی الحسن الرضا علیه السلام یقول: لیس العبادة کثرة الصّلواة والصّوم، انّما الاعبادة، التّفکرّ فی امر الله[بحار الانوار، ج ۷۵، ص۳۳۵، حدیث ۳- هدایة الامّة الی معارف الائمّة، ص ۱۴۱٫].

بنابر این عبارت التّفکّر فی الله قابل قبول نمی باشد.

۱۸٫ عن علیّ بن موسی الرّضا عن ابیه عن آبائه عن امیر المؤمنین علیه السلام قال: قال رسول الله علیه السلام قال الله جلّ جلاله: ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی وماعرفنی من شبّهنی بخلقی وما علی دینی من استعمل القیاس فی دینی[وسائل الشّیعه، ج ۱۸، ص۶۸- توحید شیخ صدوق، ص ۶۸].

۱۹٫ عن محمّد بن مسلم عن ابی جعفر علیه السلام قال: ایّاکم والتّفکّر فی الله …[فصول المهمّة، ص۴۷- اصول کافی، ج۱، ص۹۳- وسائل الشّیعة، ج ۱۱، ص۴۵۳٫].

حدّثنا محمّد بن موسی بن المتوکّل، رضی الله عنه، قال: حدّثنا ابوالحسن محمّد بن جعفر الاسدیّ قال: حدّثنا محمّد بن الحسین الصّوفی قال: حدّثنا یوسف بن عقیل، عن اسحق بن راهویه، قال: لمّاوافی ابوالحسن الرّضا۷ بنیسابور واراد ان یخرج منها الی المأمون، اجتمع الیه اصحاب الحدیث فقالوا له: ابن رسول الله علیه السلام ترحل عنّا ولاتحدّثنا بحدیث فنستفیده منک وکان قد قعد فی العماریّة فاطلع رأسه وقال: سمعت ابی موسی بن جعفر یقول: سمعت ابی جعفر بن محمّد یقول: سمعت ابی محمّد بن علیّ یقول: سمعت ابی علیّ بن الحسین یقول: سمعت ابی، الحسین بن علیّ بن ابی طالب یقول: سمعت ابی امیرالمومنین علی بن ابی طالب یقول: سمعت رسول الله۶ یقول: سمعت جبرئیل یقول: سمعت الله جلّ جلاله یقول: کلمة لااله الّاالله حصنی فمن دخل حصنی أمن من عذابی، قال: فلمّا مرّت الرّاحلة نادانا: بشروطها وأنامن شروطها…[توحیدشیخ صدوق، ص ۳۵- عیون اخبارالارضا(ع)، ج۲،ص۱۳۵- بحارالانوارج۳،ص۷] .

از حدیث قدسی فوق استفاده می شود که امکان شناخت خداوند بدون رهبری وراهنمایی معصومین علیه السلام میسور ومیّسر نمی باشد وتنها عرفان برخاسته از قرآن وسخنان پیشوایان معصوم عرفان صحیح واسلامی است نه عرفان برخاسته از اندیشه های دیگران که درواقع عرفان نوع دوم عرفان نمایی یا سراب عرفان است چنانکه امام باقر علیه السلام فرموده:

انّمایعرف الله عزّوجلّ ویعبده من عرف الله وعرف امامه منّاأهل البیت ومن لایعرف الله عزّوجلّ ولایعرف الامام منّااهل البیت فانّمایعرف ویعبدغیرالله هکذاوالله ضلالاً[ اصول کافی، ج۱، ص۱۸۱، چاپ بیروت].

لذادرشناخت خداونداگربه کلمات پیشوایان معصوم توجّه نشود نه تنهاخداوندشناخته نمی شودبلکه به مصداق کلام منقول ازمحی الدّین بن عربی، همه چیزخدامی گردد تا جایی که نعوذبالله، خدابه شکل اسب رؤیت می شودچنان که گفته است:

رأیت الله فی صورة الفرس، رأیت ربّی جالساً علی کرسیّه فسلّم علیّ فأجلسنی علی کرسیّه وقام بین یدی وقال:انت ربّی وأناعبدک[چهل مجلس یارساله ی اقبالیّه علاء الدّوله سمنانی، ص۱۶۳].

وبالاخره عارفی که ازغیرراه قرآن وعترت پیامبرمنازل سیروسلوک راپیموده باشدخداراعین همه چیزمی بیندچنانکه ابن عربی گفته است:

فانّ العرف من یری الحقّ فی کلّ یشیءٍ بل یراه عین کلّ شیء[فصوص الحکم، ص ۱۹۲- شرح فصوص الحکم محمّدپارسا، ص ۴۵۸].

ونویسندهö تفسیربیان السّعادة نیزبخود اجازه می دهدکه بگوید عبادت هرچیزی عبادة الله است حتّی عبادت وپرستش ذَکَروفَرج(آلت مرد و زن)!!!!![بیان السّعادة سلطانعلیشاه گنابادی، ج۲، ص ۴۳۷، چاپ دوم].
با تشکر