هم کفو بودن

هم کفو نبودن در ازدواج و مشکلات پیش رو

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام و خسته نباشید
برای اینکه سئوالم را بپرسم مجبورم کمی در مورد خودم توضیح دهم .من خانمی هستم متاهل با سه فرزند و مذهبی و عاشق دینم و متعصب نسبت به اشخاص مذهبی و دینی برعکس همسرم چنین نیستند هر چند که از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم اما بزرگترین مشکل این است که آدم با همسرش همفکر و عقیده نباشد.چونکه وقتی می خواهم روزه قضا بگیرم در خانه ما داد و بیداد است چرا چونکه من روزه قضا گرفتم حالا مستحبی بماند یا در فعالیتهای قرانی خیلی علاقمند هستم که فعالیت کنم و این استعداد خدادادی را بجا استفاده کنم .که از طرف موسسه قرانی خیلی درخواست کردند برای فعالیتم در آن موسسه اما هیچ کنار نمی آید کلا هر کاری که بخواهم انجام دهم بهانه ای می آورد در ضمن هیچ کم و کسری نه از خودم و نا از خانه و نه از فرزندانم نمی گذارم حال شما بگویید که من چه کنم که خلاف گفته خدا هم نباشد واقعا درمانده شده ام کمکم کنید از این که صبوری کرده و حرفهایم را گوش دادید ممنونم.

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

خانواده ها در ازدواج چه نقشی دارند ؟!

[="magenta"]تناسب خانواده ها[/]

یکی از مهم ترین روابطی که همسران را تحت تأثیر قرار می دهد رابطه ی خانواده های آن ها با یکدیگر است که اگر مناسب نباشد زوجین دچار مشکل می شوند تنها زمانی رابطه خانواده ها کم ترین تأثیر را دارد که پسر و دختر افرادی مستقل و پخته باشند شخصیت اخلاقی و معنوی افراد در خانواده شکل می گیرد ویژگی های اخلاقی فرزندان بازتاب تربیت خانوادگی آن هاست گاهی در خانواده هایی که با شرایط نامناسب افرادی شایسته رشد می یابد و برعکس در خانواده های خوب فرزندان نا صالح بار می آیند.

تناسب خانواده ها بهتر است در این جنبه ها باشد: [="seagreen"]اعتقادات مذهبی و دینی، عوامل فرهنگی، طبقه بندی اقتصادی و اجتماعی.[/]

اگر وجوه مشترکی بین خانواده ها نباشد در اولین قدم این خود همسران هستند که آسیب می بینند مخصوصاً اگر وجوه متفاوت یکدیگر را درک نکنند و نخواهند که درک بکنند و یا نتوانند درک بکنند.

در اینجاست که زن و شوهر به جای اینکه به همدیگر در زندگی کمک کنند گاهی همدیگر را تحقیر و سرزنش می کنند یا به بهانه گیری می پردازند. پس در اولین قدم آنها آسیب می بینند و در پرتو این آسیب قطعاً فرزندان و دیگران مرتبط با آنها آسیب خواهند دید. همچنین بسیاری وقتها پدیده طلاق ناشی از همین عنصر یا عامل مهم است.

مساوی و هم کفو بودن در ازدواج

از شرایط بسیار مهم ازدواج هم کفو بودن زوجین است. کفو در لغت به معناى شبیه و مانند است، در مسئله ازدواج تا حدّى باید از نظر ظاهر و باطن بین دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد.

مهمترین مرحله شباهت، باید در چهره دیندارى جلوه کند به این معنا که به فرهنگ پاک حق، مومن هم کفو مومنه، و دین دار شبیه و مانند دیندار است.
به فرموده قرآن مجید:
وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ.
زنان پاک لایق مردان پاکند.
کتاب حق مى فرماید:
فَانْکِحُوا ماطابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ.
پس با زنان پاک ازدواج کنید.
این پاکى در زنان و مردان در مرحله اول پاکى و پاکیزگى باطن است، که عبارت از ایمان به خدا و قیامت و نبوت و قرآن و ملائکه و متخلّق بودن به اخلاق حق است.
بنابراین مرد مسلمان و مومن حق ازدواج با زنان غیر مسلمان و غیر مومنه را ندارد، و اگر این ازدواج انجام بگیرد، باطل است و فرزندان آنان بدون شک زاده زنا هستند، و همچنین زن مومنه حق ندارد با انسان غیر مومن ازدواج کند، زیرا از نظر شرعى این ازدواج باطل و حرام و فرزندان آنان زاده حرامند.
مومن و مومنه هم کفو غیر مومن و غیر مومنه نیستند، که اگر این ازدواج باطل صورت بگیرد درى از عذاب قیامت بر روى هر دو باز شده!!
قرآن مجید از ازدواج انسان پاک یعنى انسان مومن با انسان ناپاک منع شدید فرموده:
و لا تنکحوا المشرکات حتّى یومنَّ و لامه مومنه خیر من مشرکه و لو اعجبتکم و لا تنکحوا المشرکین حتّى یومنوا و لعبد مومن خیر من مشرک و لو اعجبکم اولئک یدعون الى النّار و الله یدعوا الى الجَّنه و المغفره باذنه و یبیِّن آیاته للناس لعلَّهم یتذکَّرون.
با زنان مشرک تا ایمان نیاورده اند ازدواج نکنید، کنیزان باایمان از زن آزاد مشرکه بهتر است، اگرچه زیبائى یا ثروت او شما را به شگفتى اندازد.
و زنان خود را به ازدواج مردان مشرک تا ایمان نیاورده اند در نیاورید زیرا یک بنده باایمان از یک مرد مشرک بهتر است اگر چه موقعیت و زیبائى او شما را شگفت زده کند، مشرکان دعوت به آتش مى کنند، و خدا دعوت به بهشت و آمرزش به فرمان خود مى نماید، و آیات خود را براى مردم بیان مى کند شاید اهل تفکر و اندیشه شوند.
بنابراین مواظب باشید دختر باایمان خود را به جوانى که اهل حق و حقیقت نیست، و در لجنزار انکار واقعیات دست و پا مى زند به زنى ندهید، و براى جوان پاک و مومن خود، دخترى که منکر اصول الهى است به همسرى انتخاب نکنید که شرط اول در صحت ازدواج ایمان پسر و دختر است تا دو نور و دو پاک و دو پاکیزه و دو مومن به هم برسند، و از به هم رسیدن آنان ثمرات شایسته و پاک که همان فرزندان صالحند بوجود بیایند.
تصور نکنید که زیبائى و مال و موقعیّت در مردى که ایمان ندارد، و در زنى که آراسته به حقیقت نیست موجب سعادت و سلامت و نشاط و دوام در زندگى است.
البته بر خانواده ها لازم است در مسئله هم کفو بودن، سختگیرى نکنند، وقتى پسر و دختر از نظر اعتقاد و اخلاق و عمل اسلامى، و از نظر قیافه و هیکل ظاهر نزدیک به هم باشند، این دو از نظر شرع مقدس هم کفو و شبیه و همانند یکدیگرند، و در ازدواج آنان رحمت و برکت حق تجلّى خواهد کرد.
در رابطه با مسئله کفو به روایات زیر توجه کنید:
عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ(علیه السلام) اَنَّهُ قالَ : الْکُفْوُ اَنْ یَکُونَ عَفیفاً وَ عِنْدَهُ یَسارٌ.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: آنکه داراى عفت همه جانبه است و زندگى در کنار او از نظر نفقه سهل و آسان است کفو دختر عفیفه و آسان زندگى کن شماست.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
اِذا جائَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ دینَهُ وَ اَمانَتَهُ یَخْطُبُ اِلَیْکُمْ فَزَوِّجُوهُ اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَهٌ فِى الاَْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ.
کسى که از دختر شما خواستگارى کرد و شما نسبت به دین و امین بودن وى رضایت داشتید، حتماً زمینه این ازدواج را فراهم نمائید، که منع ازدواج کفو با کفو از جانب شما زمینه ساز فتنه در روى زمین و فساد بزرگ است.
رسول خدا در روایت دیگر مى فرماید:
اِذا جائَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دینَهُ فَزَوِّجُوهُ و اِنْ لا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَهٌ فِى الاَْرْضِ وَ فَسادٌ کَبیرٌ.
آنکس که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود به او دختر بدهید، چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیرى کنید موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده اید.
آرى سخت گیرى در ازدواج، و ایجاد موانع، و تکیه بر عادات و رسومات غلط، و پیگیرى شرایط سخت، و طلب جمال و ثروت و مقام، از جانب خانواده ها براى پسران و دختران خود، علت ازدیاد استمناء، لواط، زنا، فشارهاى عصبى، و بیماریهاى روانى در دختران و پسران است، و این همه فتنه و فساد عواقب و توابعش در دنیا و آخرت گریبانگیر آن پدران و مادران و اقوام و خانواده هائى است که در مسئله ازدواج سخت گیرى مى کنند.
رسول حق فرمود:
اَنْکِحُوا الاَْکْفاءَ وَ انْکِحُوا مِنْهُمْ وَ اخْتارُوا لِنُطَفِکُمْ.
زمینه ازدواج هم کفوها را فراهم کنید، و با هم کفو ازدواج کنید و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود درآورید.
آرى ایمان و اخلاق و امانت و درستى در پسر و دختر مایه هم کفویست، و بر پدران و مادران و خانواده ها واجب اخلاقى است، هر چه زودتر و سریع تر و با آسان گیرى کامل و پرهیز از شرایط غیر الهى و سنن غیر اخلاقى زمینه عروسى دو هم کفو را فراهم آورند، تا رضا و خوشنودى و رحمت و لطف حق را نسبت به خود جلب کنند.
حضرت باقر(علیه السلام) مى فرماید:
ما مِنْ رُزْءَه اَشَدَّ عَلى عَبْد اَنْ یَاْتِیَهُ اِبْنُ اَخیهِ فَیَقُولَ زَوِّجْنى فَیَقُولَ لا اَفْعَلُ اَنَا اَغْنى مِنْکَ.
مصیبتى از این شدیدتر نیست که جوان مومنى دختر برادر مومنش را خواستگارى کند، و پدر دختر جواب بدهد، من از این ازدواج عذر مى خواهم زیرا تو از نظر مالى در رتبه من نیستى!
در مسئله ازدواج عصبیّت قومى، شهرى، قبیله اى نباید لحاظ شود، زیرا اینگونه تعصّبات در آئین الهى مردود شناخته شده و باطل اعلام شده است.
فقر و غنا، این شهر و آن شهر، این قبیله و آن قبیله را ملاک ازدواج قرار ندهید، مردان و زنان همه و همه دختران و پسران یک پدر و مادرند، و براى هیچ یک بر دیگرى، جز به تقوا و پرهیزکارى امتیاز نیست.
نظر حضرت سجاد(علیه السلام) نسبت به کفو
امام پنجم حضرت باقر(علیه السلام) نقل مى کنند: پدر باکرامتم حضرت زین العابدین(علیه السلام)در یکى از مواقف حج به خانمى برخورد که اخلاق نیکش آن حضرت را جذب کرد، سئوال کردند این زن داراى همسر است؟ عرضه داشتند وى را شوهر نیست، پدرم بدون این که از حسب و نسب وى تحقیق کند از او خواستگارى کرد، و این خواستگارى منجر به ازدواج با او شد.
فردى از انصار از داستان آگاه شد، ازدواج به این سادگى براى او بسیار سنگین و گران آمد، به نظر آورد ممکن است آن زن فردى بى اصل و نسب باشد، و علت سرزنش نسبت به امام چهارم شود.
مدتى در مقام جستجو برآمد و معلوم شد آن زن از طایفه شیبان است، خدمت امام چهارم رسید و جریان را با آن حضرت در میان گذاشت که خدا را شکر همسر شما از فامیلى معروف و محترم است، امام به او فرمودند من شما را خردمندتر از این مى دانستم که به این امور پاى بند باشى، مگر نمى دانى خداوند عز و جل به برکت اسلام پستى ها را برداشت و نقصها را جبران فرمود، بزرگوارى و کرامت را جایگزین پستى و دنائت نمود، اینک مسلمان در هر موقعیتى باشد محترم است و او را پستى نیست، لئامت و خسّت از آنِ جاهلیت است و بس.
بنابراین هم قبیله بودن، همشهرى بودن، به اندازه هم ثروت داشتن، موجب هم کفوى نیست، بنا به حکم اسلام، عرب را بر عجم، سپید را بر سیاه، قرشى را بر غیر قرشى امتیازى نیست، امتیاز به تقواست و دو مرد و زن مسلمان با داشتن ایمان و تقوا و اخلاق و امانت و عفت و پاکى و طهارت و سلامت هم کفو یکدیگرند گرچه یکى عرب و دیگرى عجم، یکى شهرى و دیگرى روستایى، یکى غنى و دیگرى فقیر، یکى سپید و دیگرى سیاه، یکى قبیله دار و دیگرى بى قبیله باشد.
على بن اسباط به حضرت جواد(علیه السلام) نوشت: من براى دخترانم کسى را که در اخلاق و ایمان همانند خودم باشد نیافته ام تا آنان را شوهر دهم، حضرت در پاسخ نامه وى نوشت: آنچه را درباره دخترانت نوشته بودى یافتم، خداوند ترا مورد رحمت و لطفش قرار دهد، تا این حدود دقت در کار دختر لازم نیست، پیامبر فرمود اگر خواستگارى آمد که دین و اخلاقش مورد پسند بود قبولش کنید ور نه فتنه و فساد بزرگ در زمین روى مى دهد.
امام صادق(علیه السلام) به مردى به نام ابراهیم فرمود: هیچ مومنى بهره اى و سودى خطرناک تر از ثروت نبرده، ضرر مال از زیان دو گرگ درنده که به گله اى بى چوپان از سر و ته گله حمله کنند بیشتر است، این گرگها با گوسپندان چه مى کنند، عرضه داشتم جز فساد کارى نمى کنند، فرمود: راست گفتى، کوچکترین زیان مال این است که مسلمانى خواستگارى دختر مسلمان بیاید و او به عذر نداشتن مال او را براند و از دادن دختر به او خوددارى کند.