پس از طلاق

رفتارهای نامناسب دخترم پس از طلاق

سلام علیکم
مشاوره میخاستم درمورد اینکه :
دختری دارم ۲۰ ساله در ایام نامزدی طلاق گرفته با وجودی که خانواده و کلا فامیلمون مذهبی هستیم اما این دختر اصلا مقید نیس که هیچ، بدتر آرایش میکنه و جلو نامحرم حجابشم رعایت نمیکنه
وقتی تذکر میدیم میگه خودم می دونم موهام پیداس و خودم بیرون میذارم
من خیلی اذیت میشم بابت این رفتاراش .
البته گاهی میبینی خوب رعایت میکنه ولی گاهی کلا عوض میشه.

متاسفانه جدیدا متوجه شدم در تلگرام با چند نفر پسر و مرد زندار گفتگو میکنه و عکس رد و بدل میکنن
و با عرض معذرت حرفای خیلی بد میزنن...
دیگه دارم داغون میشم البته به روش نیاوردم که میدونم
تورو خدا راهنمایی کنین نمیدونم چکار کنم؟
متشکرم

زندگی پس از طلاق و ترس از همه چیز !

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام
من دختری هستم حدودا 28 ساله که در دوران نامزدی جدا شدم البته چند سال استرس داشتم و الان یکساله جدا شدم.

مشکل من ترس هست. البته حس های مختلفه که خودم بتازگی اسم ترس و روش گذاشتم.
من قبلا دختر شاداب نترس و بدون تنبلی و با آرزوهای زیاد و کمی درسخوان بودم و اراده داشتم. اما الان اوضاع کلا فرق کرده.
الان بعد گذراندن دوران پر استرسی که کمی به آرامش رسیدم و خدا رو بسیار شاکرم تغییراتی در من بوجود اومده.
مثلا تنبل و بیحال هستم با اینکه آزمایشاتم مشکلی ندارن.
دلم نمیخواد شرایطمو تغییر بدم اما توی دلم از حالت الانم بشدت ناراضیم. دوست ندارم از خونه بیرون برم اما توی خونه هم حالم گرفته میشه.
دوست دارم برای کنکور دکترا آماده بشم اما روزامو با بطالت سپری میکنم و نمیتونم بشینم درس بخونم.
دوست دارم مستقل بشم و کار کنم اما تا موقعیت شغلی جدی میشه انقدر طولش میدم که از دست میره.
بیشتر صبح زود وقتی برای نماز صبح بیدار میشم افکار استرس زا میاد سراغم و مثلا اگر قراره فردا برم جایی برای کار یا درس و .. افکار منفی میاد که ولش کنم.
همش فکر میکنم ضعیفم و نمیتونم و باید تقویت کنم تخصصمو اما انقدر گویا تنبل شدم که دو صفحه هم نمیخونم.
از اینکه صبح زود بیدار بشم وحشت دارم و این برام کابوس شده.
با اینکه کاریو بخوام به نحو احسن انجام میدم و بسرعت تمومش میکنم و بسیار وسواس بخرج میدم. از ظاهر خودمم راضی نیستم و بعضی جاهامو لاغر و بعضا چاق میدونم و خودمو شایسته حضور تو مراسم یا ازدواج نمیدونم
جالبه از لحاظ عقلی خودمو از خواستگارام بالاتر میدونم و تو تناقض میمونم و ردشون میکنم. میترسم اگر ازدواج کنم و بعدش خیانت یا دوست نداشتن باشه چه کنم پس نباید محبت کنم. با اینکه همه قیافه و ظاهرمو تایید میکنن و نگاه ها رو منه اما من عیب های خودمو میدونم. از بچه نگه داشتن، چرخوندن زندگی میترسم از اعتماد به فرد همسر میترسم.
از کار کردن میترسم از شروع به درس خودندن میترسم. کمی هم به دیگران حسود شدم که مستقل هستند و قوی و دارای همسر و فرزند ولی بشدت مهربونم و ایجاد ارتباطم با دیگران خیلی خوبه. منم دلم میخواد اما خودمو با عیب های ظاهری شایسته نمیدونم و از طرفی برای آیندم هیچ تلاشی نمیکنم هر کاری توی بیرون یا حتی صبح زود بیدار شدن برام بشدت سخت و طاقت فرسا میاد. روزهام با بطالت و عذاب وجدان سپری میشن. از طرفی خودمو بعضی وقتا خیلی با سیاست و با استعداد میدونم.
از خودم خسته شدم.
از طرفی بشدت استرسی شدم و هرکاری میکنم نمیتونم کنترلش کنم و دستام یخ میزنه و تپش قلب و حالت تهوع میگیرم و روی خوابم تاثیر میذاره. حتی برای تعریف بیماری یکی دیگه هم استرس میگیرم. یا نتیجه آزمون فلان فامیلم.

یه نکته دیگه ای که باید اضافه کنم اینه از چند ماه بعد از جدایی کم کم من از هر صدای یهویی یا حتی دیدن یهویی شخصی توی اتاق یا هر حرکتی فورا میترسم اما نه زیاد عمیق و خانوادم ناراحت میشن گاهی حس میکنن عمدیه.
نمیدونم پیش مشاور برم یا نه چون تمایل و اعتقادی به قرص ندارم باید روحا تغییر کنم اما روانشناسا کمک زیادی در این خصوص نمیکنن.

ببخشید که خیلیی طولانی نوشتم میخوام هرچی باعث رنجشم میشه راحت بشم چون تنها جایی بود که تونستم اولین بار هرچی تو دلمه بگم
کمکم کنید مشکلاتمو از سر راهم بردارم
اجرتون با خدا


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

@};-

آیا بیماری های متعدد دلیل غیر علمی نیز دارند؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

با نام خدا
و سلام خدمت دوستان

من چند ماهی هست که طلاق گرفتم و مشکلات زیادی با نامزد سابقم و خانوادش داشتم. و مادر ایشون از دعا حرف میزدند و بنده هم توی یکی از وسایل هام ماده زرد رنگی دیدم. من از حدودا بعد از یک سال عقد با ایشون دائما بیمار بودم و توی مطب دکتر ها. این درحالی بود که من دفترچه بیمه ام همیشه تاریخش انقضا میشد و کم استفاده می کردم. و لی بعد ازدواج شاید توی یک سال 3 بار دفترچه من تموم شد و خیلی هم لاغر شدم و چهرم زشت. با اینکه مشکلی توی آزمایشاتم پیدا نمیشد که کم کم خدا لطف کرد و خوب شدم اما با اینکه حالم خوبه ولی باز مشکلات کوچیک هستن مثلا چشمم درد میکنه تا میام درمانش میکنم پام بعد مو و غیره یعنی بازم دکتر میرم درسته مشکلات کوچیکن اما سردرگم شدم گاهی میگم نکنه اطرافیانم حس کنن جلب توجه می کنم اما نه.
گاهی شک می کنم شاید ردی از سحر یا جادو باشه. در این صورت اصلا علاقه ای به رفتن پیش دعا نویس ها ندارم خصوصا که علم و تحصیلاتی هم ندارن میشه اگر چنین چیزی واقعیت داره از کارشناس محترم میخوام لطف کنن و توضیحی بدن و بفرماین چه دعا یا ذکر یا نمازی هست که این سحر ها رو باطل میکنه. لطفا اگه کسی تجربه ای داره بگه.
در ضمن میدونم که سحر و جادو ممکنه مشکلاتی به وجود بیارن اما نمیتونن کاری کنن و این اراده و خواست خداست که سرنوشت رو رقم میزنه.
اگر هم همچنین چیزی نیست آیا من دچار وسواس فکری و بدبینی شدم؟
ممنونم و آرزوی صحت و خوشبختی برای همه دارم.



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید