یحیی

نگاهی به ارث یحیی از زکریا

[=times new roman][=&quot]آيا حضرت يحيي توانست از زکريا ارثي ببرد؟ [/][/]

[=times new roman][=&quot]بعضي اعتراض کرده‏اند که ارث زکريا (ع) را، نمي‏توان به مال تفسيرکرد، زيرا که يحيي (ع) نتوانست از مال پدر چيز[/][=&quot]ی[/][=&quot] [/][=&quot]به ارث ببرد، چون در زمان حيات او به شهادت رسيد، و از اين رو بايد ارث را، به ارث نبوت تفسير کرد که يحيي (ع) آن را به دست آورده، و بدين ترتيب دعاي زکريا (ع) هم، به استجابت رسيده است. اما بايد دانست که اين اعتراض، نمي‏تواند به بخشي از معني ارث اختصاص يابد، چون يحيي (ع) هم چنان که از پدر مالي به ارث نبرد، در نبوت نيز جانشين او نشد. بعلاوه آن چه از علم و فيض نبوت بدو رسيد، هرگز موروثي نبود و درخواست زکريا (ع) هم با آن تطبيق نمي‏کرد. چون آن حضرت از خداوند خواسته بود، بدو وارثي عطا کند که بعد از مرگ، ميراث بر او باشد. چنانکه در دعاي خود گفت: «و اني خفت الموالي من ورائي» يعني مي‏ترسم بعد از مرگ من... اين سخن او به خوبي نشان مي‏دهد که او وارثي مي‏خواست که جانشين او شود نه پيامبري که با او همزمان باشد، و گرنه ترسي که او از موالي، و پس از وفات خود، داشت بر جاي خود مي‏ماند. بهر تقدير بايد آيه‏ي شريفه‏ي مذکور را، به وجهي تفسير کنيم که چنين ابهاماتي در آن نباشد. يعني بگوئيم: جمله «يرثني و يرث من آل يعقوب» در مقام جواب دعا و معني آن چنين است : فرزندي به من عطا کردي که از من ارث مي‏برد، والا نمي‏توان آن را در محل صفت دانست به نحوي که بنابر مدلول آن زکريا از خداي خود، ولي ارثي درخواست کرده باشد. به نظر ما آنچه حضرت زکريا (ع)، از پروردگار خود درخواست کرد- و آن داشتن فرزند پسري بود- برآورده شد، اما ارث بردن مال يا نبوت، جزيي از درخواست او نبود، بلکه از لوازم تقاضاي او (ع) بود.[/][=&quot] [/][=&quot]اگر جمله را در محل صفت، يا محل دعا بدانيم، داراي اعراب مختلفي خواهد شد، يعني اگر وصفيه باشد، مرفوع و اگر جواب باشد، مجزوم است و اين هر دو صورت در قرائت آن وارد شده است. اما وقتي قصه‏ي زکريا (ع) را در جاي ديگري از قرآن کريم بررسي کنيم، مي‏بينيم :او از خداي خود، تنها ذريه طيّبه‏اي آرزو مي‏کند. خداوند تعالي در سوره‏ي آل[/] [=&quot]عمران، آيه 38 مي‏فرمايد: «در آن هنگام زکريا عرض کرد، پروردگارا مرا به لطف خويش فرزندي پاک سرشت عطا فرما».و از آنجا که بهترين راه براي فهم دقيق قرآن کريم، استناد به خود قرآن است، از اين آيه فهميده مي‏شود که زکريا (ع) در دعاي خود خواسته‏ي زيادي نداشت، و جز ذريه‏ي طيّبه، چيزي از خداي خود نمي‏خواست در يکجاي ديگر، قرآن کريم دعاي زکريا (ع) را در جمله‏اي جمع کرده، و نيز در جايي ذرّيه و اوصاف آن را با دعاي مستقلي بيان فرموده است. در نتيجه جمله‏ي «هبلي من لدنک وليا» جمله‏اي است در بيان طلب ذرّيه و جمله‏ ي «واجعله ربي رضياً» درخواست پاک بودن ذريه است.وقتي اين دو جمله را با هم جمع کنيم به همان معنايي مي‏رسيم که جمله‏ي «هب لي من لدنک ذريه طيّبه» افاده مي‏کند. و بالاخره با مقايسه اين دو جمله قرآني، جمله‏ي (يرثني) از موضوع دعا خارج مي‏گردد، و بي‏شک بايد جواب دعا دانسته شود.[/][/]