baran

اگر باران نبود


آبهای روی زمین در اثر حرارت خورشید بخار می شود. بخار بالا می رود و به طبقات سردسیر می رسد، ابر می شود. ابر هم باران می شود. همه می دانند که اگر باران بر زمین نبارد چه می شود. آیا این را هم می دانند که اگر حرارت خورشید به اندازه کافی به آبهای روی زمین نرسد بارانی نخواهد بود؟ اگر آبها جوری بودند که برای تبخیر احتیاج به حرارت شدیدتری داشتند بارانی نبود. اگر بخاری که بالا می رود نتواند خود را به طبقات سردسیر برساند بارانی نبود. اگر بخار که به طبقات سردسیر می رسید، جوری بود که بسته نمی شد، ابر نمی گردید، بارانی نبود. اگر ابرها ناقص می ماندند و نمی رسیدند بارانی نبود. اگر جاذبه زمین قطرات باران را جذب نمی کرد، و به سوی خود نمی کشید، بارانی نبود. و اگر صدها علل دیگر که در وجود باران دخیل هستند نمی بودند، بارانی نبود. تبخیر آبهای روی زمین، لطفی است از او. ابر شدن بخارها لطف دیگری است پس در فرود آمدن باران صدها لطف نهفته است.

اگر باران و برف بیشتر بود

باران و برف اگر بیشتر از اندازه بود، همه سودهای آنها تبدیل به زیانها می گردید. سیلابها راه می افتاد. هر کوی و برزن را ویران می کرد. درختان و گیاهان را می شست و می برد. نه شهری می ماند، و نه دهی؛ و نه باغی و نه بوستانی. مردابهای بسیار در جمیع مناطق پیدا می شد و بهترین مؤسسه تولید حشرات می گردید. فرآورده های این مؤسسه، زنده ای در روی زمین باقی نمی گذاردند. گل و لای آن قدر زمین را می پوشاند، که دیگر قابل کشت و زرع نبود. برای جانوران جایی یافت نمی شد. کم کم همگی نابود می شدند. جانوران که می رفتند، انسان ها در دنبالشان بودند. آیا تشخیص مقدار احتیاج زمین را به باران، و دادن همان مقدار به زمینیان، نشانه او، نمی باشد؟ آیا هزارها سال به این روش ادامه دادن نشانه او، نشانه حکمت او، نشانه دانش او، نشانه قدرت او نمی باشد؟

باران شیرین


آیا می دانید که همه آبهای شیرین و گوارای زمین، از آب شور پیدا شده است؟ یک چهارم کره زمین، خشکی است و سه چهارم آن را دریاهای شور، تشکیل می دهند. و همه بارانهای شیرین، از این آبهای شور می باشد. او، آبهای دریاها را، تقطیر کرده، و آب شیرینی، برای سلسله گیاهان، و سلسله جانوارن و انسانها فرستاده است. دستگاه تقطیر آب دریاها، مانند دستگاه تقطیر بشر، کوچک نیست. این دستگاه تقطیر، آن قدر بزرگ است که همه دریاها در آن، جای می گیرند. دستگاه تقطیر آب دریاها، ساخته او می باشد، نه ساخته دست انسان که از زیر حرارت ببیند. دستگاه تقطیر آب دریا، جوری ساخته شده که از رو، حرارت می بیند. خورشیدی که هزاران بار، از کره زمین بزرگ تر می باشد، آبهای دریاها را گرم می کند. آب بخار می گردد. بخار بالا می رود. باز هم بالا می رود. باد در بالا رفتن بخار کمک می کند. بخار که بالا رفت در آن جو پهناور کثیف می شود، ابر می گردد؟ ابر حرکت می کند و نزدیک زمین اشباع می شود و می بارد. رودها جاری می شود. جویها روان می گردد. زمین زنده می شود. دیبای سبز بر تن می کند و فرش زمردین می گستراند. بخشی دیگر از باران به زمین فرو می رود، منابع و مخازن زیرزمینی تشکیل می دهد. در اثر آن چشمه سارها پیدا می شود، کاریزها آماده می گردد. بخشی دیگر از آب باران، به وسیله رودها دوباره به دریاها باز می گردد، جریان سابق تکرار می شود. قطره ای از این آبها در اثر تقطیر به هوا نمی رود. چون یا انسانها و جانورها و گیاهان از آن بهره بر می دارند و یا زمین می مکد و یا بخار می شود و یا به دریا باز می گردد.

آب پیوسته این مسافرت دوره را طی می کند. دریا، بخار می شود. بخار، ابر می شود. ابر باران می شود. باران، جوی می شود. جوی، رود می شود. رود، دریا می گردد. تا وقتی که او بخواهد این گردش ادامه خواهند داشت. آیا ماده بی شعور ناتوان، قادر به این تقطیر عظیم می باشد؟ هرگز. این ماده، هنگامی که به عالیترین مرحله تحول خود رسید و انسان شد قادر به تقطیر به این بزرگی و عظمت نیست، هر چند جمیع افراد انسان در آن شرکت کنند. پس چگونه می تواند قبل از تکامل و در مرحله بدایت قادر به آن باشد، وقتی که نه آب شیرینی می شناخته نه آب شور. آیا این سخن مانند آن نیست که بگوئیم رستم هنگام پهلوانی، قادر به کشتن اشکبوس نبوده ولی هنگام شیرخوارگی قادر بوده؟!