پدیده سخن گفتن
ارسال شده توسط گمنام در دوشنبه, ۱۳۸۹/۰۲/۱۳ - ۱۳:۳۵
تکرارهای زندگی شگفت انگیز نیست، هر چند شگفتی آورترین پدیده جهان باشد. جنگل برای کسی که در جنگل زندگی می کند، دریا برای جزیره نشین و شتر برای صحرا نوردان عرب فرح انگیز نمی باشد. هوا برای انسان ها عادی ترین پدیده می باشد و بسیاری از انسان ها هوا را لمس نکرده و آگاهی از آن نداشته اند و ندارند. سخن، نیز چنین است، یعنی شگفت انگیز نیست؛ زیرا که در زمره تکرارهای زندگی انسان قرار دارد. سخن چیست؟ چرا در میان سلسله جانداران تنها انسان سخنگو شد؟ چرا بقیه حیوانات این قوه را ندارند و چرا انسان دارد؟ این ویژگی برای وی از کجا پیدا شد؟!
پاره ای از دانشوران را نظر این است که نیاز و احتیاج به اظهار مقصد، این پدیده را برای انسان پدید آورده است. ولی این نظریه را تجربه ای باطل کرد. دانشمندان میمونی را در ویترینی قرار دادند و آن را گرسنه نگاه داشتند و در برابرش خوراکیهائی را که دوست می دارد، نهادند، مانند موز و نارگیل. میمون چند روز در این قفس شیشه ای در حال گرسنگی بسر برد و به سخن نیامد و نظریه احتیاج باطل شد. اگر این نظریه درست بود، بایستی انسانی لال، در جهان یافت نشود، چون بطور قطع، به اظهار خواسته خود، نیاز دارد. اگر این نظر، درست باشد بایستی جانورانی که دارای هوش سرشار هستند و هزاران سال از عمر آنها می گذرد، مانند اسب، فیل، میمون و دولفین تاکنون به زبان آمده باشد و سخنگوئی را برای خود میراث گذارده باشند؛ چون همه آنها نیازمند هستند و به اظهار خواسته خویش احتیاج دارند. احتیاج نمی تواند عامل سخنگوئی انسان باشد. بایستی بدنبال عاملی دیگر رفت و آن عامل، انسانیت انسان است. موجودی که انسان را پدید آورد، همو، سخنگوئی را بوی ارزانی داشت. عقل حکم می کند که این ویژگی را کسی به انسان داده است که دارای دانشی بی پایان، قدرتی بی پایان و حکمتی بی پایان بوده و می باشد. پدید آورنده انسان پیش از آنکه انسان پای در نردبان علم بگذراد، از قوانین فیزیکی آگاه بوده و آنها را پیاده گرده و نتیجه گرفته است و انسان را از بند محرومیت خاموشی نجات داده است و هر انسانی را در هر زمانی، در هر مکانی از آن بهره مند کرده است. حیف که انسان نمک می خورد و نمکدان را می شکند.
منبع=نشانه هایی از او، جلد 2، صفحه 194-192