جمع بندی درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان
تبهای اولیه
سلام
اخیرا در برخی از جلسات عرفانی گفته می شود:
که برای حل مشکلات زندگی، و نیز برای دریافت هدایت و آرامش و آسایش از فرشتگان الهی درخواست کمک نموده و به آنها توسل جویید.
آیا درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان ممکن است؟
آیا این کار صحیح است؟
و اگر صحیح نمی باشد پس چرا در قران کریم ، از برخی از فرشتگان طلب دعای خیر شده است؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TR] | |
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD="align: center"]![]() | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD] | |
کارشناس بحث: استاد حافظ | |
[/TD] | |
[/TR] | |
[TR] | |
[TD][/TD] | |
[/TR] |
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت شما؛
اخیرا در برخی از جلسات عرفانی گفته می شود:
که برای حل مشکلات زندگی، و نیز برای دریافت هدایت و آرامش و آسایش از فرشتگان الهی درخواست کمک نموده و به آنها توسل جویید.
آیا درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان ممکن است؟
آیا این کار صحیح است؟
و اگر صحیح نمی باشد پس چرا در قران کریم ، از برخی از فرشتگان طلب دعای خیر شده است؟
اگر اثبات شود که فرشتگان دارای قدرت شفاعت کردن از ما انسانها هستند –حتی اگر در این شفاعت کردن مستقل نباشند- میتوان به این نتیجه رسید که میتوان از فرشتگان استمداد و یاری جست. به عبارتی اگر ثابت شود کسی دارای حق شفاعت است ثابت میشود که میتوان به او توسل پیدا کرد و از او یاری جست.
اما با استناد به آیات «بقره ۲۵۵ و انبیا ۲۸ و مریم ۸۷» نمیتوان برای آنان حق شفاعت استقلالی قائل شد بلکه همه به اذن خداوند و به امر او عمل خواهند کرد؛ زیرا «لله الشفاعة جمیعا».
به عبارتی اگرچه، فرشتگان مدیران نظام عالم اند. اما باید همه بدانیم که لا مؤثر فی الوجود الا الله. هیچ موثر حقیقی در عالم جز خدا وجود ندارد در مورد شفاعت نیز مؤثر واقعی خداوند است.
ملاصدرا با استناد به حدیثی بیان میدارد که وقتی فرشتگان و انبیاء و مؤمنان شفاعتشان تمام شد سپس خداوند میفرماید فرشتگان شفاعت کردند و پیامبران شفاعت کردند و مؤمنان شفاعت کردند و باقی نماند مگر خداوند و بعد از انقضای شفاعت شافعین، حکم ارحم الراحمینی او ظهور پیدا میکند.[1]
همین معنا در احادیث نیز بیان شده که آخرین کسی که شفاعت میکند عبارت است از ارحم الراحمین.[2]
پس بهتر است به در استمداد از ملائکه به حضرت ابراهیم اقتدا کنیم و به جای درخواست از دفتردار، به رئیس اداره عرض حاجت بریم.
در داستان حضرت ابراهیم، ملک مقرب الهی از ایشان اذن یاری دادن خواست اما جناب ابراهیم در پاسخ به این جملهی ملک که آیا حاجتی داری؟ فرمود: «أما الیک فلا» حاجت دارم ولی به تو نه.
ملائکه به ما کمک میکنند ولی نه به دلبخواه خود و بدون اذن از خداوند، بلکه هر گاه خداوند بفرماید که فلان جا ورود کنید ورود میکنند. اینان سربازان تحت امر فرمانده کلاند و هیچگاه از فرمان فرمانده تمرد و سرپیچی نمیکنند. پس نمیتوان کارمان را با حذف خواهش و درخواست از خدا، با خواهش و درخواست از ملائکه راه بیندازیم.
با نظر به ادبیات عرفانی نیز باید بگوییم انسان کامل مظهر اسم الله است و جملهی اسمها از این اسم جامع –اسم الله- استمداد میجویند؛ در نتیجه باید گفت همه موجودات کمالات خودشان را از مرتبه انسان کامل مییابند؛ لازمه این سخن آن است که هر فیضی که به ملائکه نیز میرسد از ممرّ انسان کامل میرسد؛ یعنی ملائکه نیز ریزه خور انسان کامل اند.
هم در صلوات شعبانیه و هم در زیارت جامعه کبیره میخوانیم که اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام «مختلفالملائکه» (محل رجوع و رفت و آمد ملائکه) میباشند.
پس اگر بناست برای استمداد و عرض حاجت، به کسی غیر از خدا توسل جوییم، مافوق ملائکه اولویت دارد. به عبارت دیگر، عاقل میان انتخاب خوب و خوبتر، خوبتر را انتخاب میکند نه خوب را.
که البته شفاعت و امدادرسانیِ اهلبیت علیهمالسلام نیز در چارچوب رضایت خداوند است. پس اول و آخر کار باید دمِ خدا را دید تا در نزد عالم و آدم شرافتمند شویم.
[/HR][1]. صدرالمتألهین، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، قم: انتشارات بیدار، ۱۳۶۶، ص ۷۱ و ۱۵۸
[2]. صدرالمتألهین، الحکمة المتعالیة، قم: انتشارات مصطفوی، ج۹، ص ۳۸۱.
سلام
اخیرا در برخی از جلسات عرفانی گفته می شود:
که برای حل مشکلات زندگی، و نیز برای دریافت هدایت و آرامش و آسایش از فرشتگان الهی درخواست کمک نموده و به آنها توسل جویید.
آیا درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان ممکن است؟آیا این کار صحیح است؟
و اگر صحیح نمی باشد پس چرا در قران کریم ، از برخی از فرشتگان طلب دعای خیر شده است؟
باسلام
کدام جلسه عرفانی؟؟؟ هر کسی چهار تا واژه و کلمه از عرفان گفت دلیل بر این نیست که وی عالم و عامل به این امر هست! حتی اگر به علوم غریبه و ... تا حدودی آگاهی داشته باشد!
در مورد کمک گرفتن از فرشته و جن، اگر آنها را برادر پاک و مومن خود در نظر بگیریم و از آنها در برخی مسائل کمک و مدد بگیریم اشکالی ندارد اما اگر خود را پایینتر از آنها در نظر بگیریم و نوعی حاجت روا بودن، رازق و شافی بودن و... برای آنها فرض کنیم و حالت پرستش آنها به خود بگیرد این چه بسا شرک محسوب شود!
انسان به دلیل اعطای درد عشق از سوی خداوند بر فرشتگان برتری دارد!
(جلوهای کرد رُخَش، دید مَلَک عشق نداشت*** عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد)
لذا نوعی عزت و والایی در انسان هست که باید بخاطر این کرم و لطف الهی خود را ناچیز نگیرد! چه بسا برای همین هست که در دعاهای ائمه نازنین، در برخی جاها به فرشته یا جنّی امر کردند که مثلا جن را از فلانی دور کن یا ... نه اینکه ملتمسانه و شبیه طلب حاجات از خداوند از آنها مدد بگیریم!
برای مواردی مثل هدایت و آرامش و آسایش و کسب رزق و... نباید از آنها مدد گرفت مگر اینکه اول آنها را خُدّام خداوند در نظر گرفت و ... مثلا سوره حمد را خوانده و بگوییم ای فرشتگان پاک و جویای رضای خداوند کریم و واسطه در رساندن رزق رازق به مرزوق، با توکل بر خداوند مرا در افزایش رزق یاری کنید و.... یا به واسطه قرب و منزلتی که نزد خداوند و خالقتان دارید ....
برای ما شیعیان که معصومین را برای توسل داریم نیازی به این قبیل توسلات نیست! و توسل به معصومین که برتر از ما و مقرب تر و برتر از فرشته هستند صحیح است!
همین که قبل دعا و بعد از پایان دعا، صلوات میفرستیم نوع توسل و وسیله قرار دادن این عزیزان است! حتی در ادعیه معصومین بزرگوار هم می بینید که بارها در آنها حاجت طلبی با صلوات آغاز میشود:
اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ احْمِلْنِی بِكَرَمِكَ عَلَى التَّفَضُّلِ، وَ لَا تَحْمِلْنِی بِعَدْلِكَ عَلَى الِاسْتِحْقَاقِ...
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ كُنْ لِدُعَائِی مُجِیباً، وَ مِنْ نِدَائِی قَرِیباً، وَ لِتَضَرُّعِی رَاحِماً، وَ لِصَوْتِی سَامِعاً... (صحیفه سجادیة، قم: نشر الهادی، ۱۳۷۶، ص ۷۰)
کسانی که توصیه به توسل یا کمک گرفتن از فرشتگان میکنند خودشان چه بسا اهل نماز هم نباشند مثل مسیحیان که بیشتر به این قبیل استمدادها متوسل میشوند .....
باسلام
چرا به فرشتگان متوسل شویم ؟ ولو اینکه مقام ما بالاتر از ایشان است ، بله تا زمانی که بر ولایت امام علی ع باشیم مقام ما از برترین فرشتگان مقرب عرش خداوند بالاتر است.
از ائمه معصومین ع توسل بجوییم ، توسلی همیشگی و بدونه توقف توسلی دائمی " «الذین هم على صلاتهم دائمون» " مفهوم نماز ولایت ائمه معصومین ع هستند دائم متصل باشیم تا دائم مورد فیض قرار بگیریم.. ان شا الله.
با سلام مجدد؛
آیا درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان ممکن است؟
آیا این کار صحیح است؟
توضیح تکمیلی دیگر این که ملائکه عمّال خداوند در جهان هستی میباشند و از منظر عرفانی، هر یک مظهری از اسماء الهیاند؛ برخی مظاهر اسمهای کلیاند و برخی مظاهر اسمهای جزئیتراند.
به عنوان مثال، برخی از ملائک مظهر اسم «شافی» و برخی مظهر اسم «رازق» و ... میباشند.
البته اینچنین نیست که اسم شافی و رازقِ خداوند تنها در ملائکه مظهریت یابند بلکه انسانها هم میتوانند در سایه اعمال اختیاری و نزدیکی به خداوند به این درجه و مقام نائل شوند؛
از این منظر، اگر قرار است از ملجأ و مرجعی استمداد و کمک گرفته شود بهتر است -لازم است- از اسم اداره کننده آن مظهر یعنی اسم شافی یا رازق که بر مظهر ملَکی آن حکومت دارد استمداد و یاری جسته شود و الا خود مظهر (ملک) خودْ تحت امرِ اسمِ اداره کننده آن است و کاری جز اقتضاء اسم اداره کننده خود انجام نمیدهد؛
از زاویهی دیگر، همه این اسمها تحت اسم جامع الله بوده؛ از او منتشی -منشعب- شدهاند؛
اسم «الله»ی که مظهرش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و وارثان او هستند پس اگر بخواهیم آب را از سرچشمه طلب کنیم باید متوسل به این اعظم و مظهر آن یعنی پیامبر خاتم و وارثان ایشان شویم؛ زیرا اسماء دیگر همه تحت امر این اسم اداره میشوند.
به عبارت دیگر، اسمهای منشعب از اسم الله -و مظاهر آنها- بر اساس آنچه در اتاق فرماندهیِ اسم الله بدانها مخابره میشود رفتار میکنند و لا غیر.
پس برای توسل و استمداد راهی نمیماند جز استمداد و توسل به اسم الله و مظهر انسانی آن؛ یعنی پیامبر ختمی و وارثان معصوم ایشان.
نکته مهم پایانی این که در تمام این مباحث، مقصود از اسم یا اسماء الهی، الفاظ دلالتکننده بر آنها نیست بلکه مراد از اسماء الله، حقایق وجودیایی هستند که در عالم دارای مابإزاء وجودی و حقیقی اند و حامل کمالی از کمالات خداوند میباشند.
توسل به معصومین یا معصومینی ک شهید شدن چه حکمی دارد ممنون میشم پاسخ دهید
قسم دادن معصومین یا خداوند جایز است ؟
اسم «الله»ی که مظهرش پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و وارثان او هستند پس اگر بخواهیم آب را از سرچشمه طلب کنیم باید متوسل به این اعظم و مظهر آن یعنی پیامبر خاتم و وارثان ایشان شویم؛ زیرا اسماء دیگر همه تحت امر این اسم اداره میشوند.
در این مورد در سایت حوزه مطلبی ذکر شده، اما احادیثی که بهشون ارجاع شده چنین مطلبی رو به صراحت ذکر نمی کنند.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/8014/105119/%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85(%D8%B5)-%D9%85%D8%B8%D9%87%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%91%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D9%85-%D8%A7%D8%B9%D8%B8%D9%85-%D8%AD%D9%82-%D8%AA%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C
و یک شبهه ممکنه اینجا پیش بیاد: الله نه تنها قابل توسل است، بلکه قابل پرستش هم هست. پس اگر ما پیامبر را مظهر الله بدانیم، باید طوری مسئله را مطرح کنیم که این مظهر قابل توسل باشه اما قابل پرسش نباشه.
با سلام و ادب خدمت جناب فروردین؛
و یک شبهه ممکنه اینجا پیش بیاد: الله نه تنها قابل توسل است، بلکه قابل پرستش هم هست. پس اگر ما پیامبر را مظهر الله بدانیم، باید طوری مسئله را مطرح کنیم که این مظهر قابل توسل باشه اما قابل پرسش نباشه.
نکته به جا و دقیقی است و تشکر میکنم.
در پاسخ به این نکته باید گفت؛ اساسا مظهر یعنی المثنی و آینه و سایه؛ و بدون اصل و صاحب صورت و صاحب سایه، هیچ است.
مظهر اگر چه کمالات صاحب مظهر -صاحب سایه و صاحب صورت- را دارد اما این کمالات، تبعی است؛ به تبع اصل دارد و لازمه اشتراک در کمالات، اشتراک در همه احکام -از جمله پرستش- نیست؛ زیرا پرستش شایستهی آن صاحب کمالی است که کمالاتش را به صورت مستقل، از خودش دارد ولی آن صاحب کمالاتی که کمالاتش عاریتی و غیر مستقل است -انعکاسی است- شایسته و مستحق پرستش نیست.
اگر بخواهیم رد پای این بحث را در احادیث و ادعیه ببینیم جمله زیر شاهد خوبی برای این مطلب است. در فقرهای از دعاهای ماه رجب می خوانیم:
«لا فرق بینک و بینها إلا أنهم عبادُک و خلقُک»
هیچ فرقی بین خدا و حضرات معصومین نیست الا اینکه اینها بندگان و مخلوقات اویند معنایش این است که آنها ولو در کمالات مشترک اند اما چنین اشتراکی، اشتراک در همه احکام را -از جمله استحقاق پرستش- در پی ندارد.
یا این حدیث نورانی که فرمود:
«إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينَا قُولُوا إِنَّا عَبِيدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ»
ترجمه: از غلو درباره ما بپرهیزید ، بگویید که ما بندگانی هستیم تحت اراده رب ، وهر چه خواستید در فضیلت ما بگویید.
کلام نورانی فوق هم سایه بودن و مظهریت اهلبیت نسبت به خدا را ثابت میکند -در قسمت قولوا فی فضلنا ما شئتم- و هم نفی اشتراک در همه احکام از قبیل استحقاق پرستش -در فقرهی «قولوا إنا عبید مربوبون-.
چون از دیدگاه عارفان مسلمان، اسم، ربِّ مظهر است و مظهر، مربوب اسم اداره کننده آن است.
ممنونم از توضیحات خوبتون
پس تفسیر شما از حدیث اینه که ما هر چه در فضیلت اهل بیت بگیم اشکالی نداره، به جز قائل شدن مقام الوهیت. بعد از اون نتیجه میگیریم که مظهر اسم الله دانستن ایشان اشکالی نداره.
اما خیلی از آیات احادیث تبصره هایی دارند که به صراحت ذکر نمیشه. چطور مطمئن میشیم که این فضیلت استثنایی غیر از آنچه ذکر شده ندارد؟
با سلام و تحیت؛
اما خیلی از آیات احادیث تبصره هایی دارند که به صراحت ذکر نمیشه. چطور مطمئن میشیم که این فضیلت استثنایی غیر از آنچه ذکر شده ندارد؟
اینها نمونهای از احادیث و ادعیهای بود که به نفع این معنا استفاده شد. احادیث و نمونههای دیگر نیز هست که ما را به یک اطمینان خاطر در این زمینه میرساند.
به عنوان نمونه، تأمل بر روی مفهوم «خلافت و خلیفه» ما را بر این باور راسختر میکند.
یا بحث سجدهی فرشتگان بر آدم که در قرآن بدان اشاره شده.
براستی چرا باید آدمی باشد و بعد خداوند به ملائکه دستور سجده بر او را دهد!
ملائکه که بارها و بارها امتحان خودشان را در زمینه اطاعت از فرامین خداوند پس داده بودند! پس نمیتوان گفت صرفا این یک امر امتحانی بود تا خداوند درجه اطاعتپذیری آسمانیها را با آن بسنجد.
به نظر میرسد آدم در مقایسه با دیگر موجوداتِ عِلوی (آسمانی) سجده شدنی بود به همین خاطر خدا این دستور را صادر کرد.
آدم مسجود ملائک شد چون بر صورت خداوند خلق شده است (اشاره به حدیثی بر این مضمون که گویای خلق آدم بر صورت خداست: «أن الله خلق آدم علی صورته»).
سلام
اخیرا در برخی از جلسات عرفانی گفته می شود:
که برای حل مشکلات زندگی، و نیز برای دریافت هدایت و آرامش و آسایش از فرشتگان الهی درخواست کمک نموده و به آنها توسل جویید.
آیا درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان ممکن است؟
آیا این کار صحیح است؟
و اگر صحیح نمی باشد پس چرا در قران کریم ، از برخی از فرشتگان طلب دعای خیر شده است؟
سلام
البته نفرمودید کدام کلاس عرفانی، توسل به چه فرشتگانی و چه نوع توسلی
ولی در اکثر این به اصطلاح کلاسهای عرفانی، موجوداتی که در این کلاسها قرار است از آنها استفاده شود جن هستند
اما با اسامی دیگری مثل فرشته یا موکل آنها را معرفی میکنند البته این موضوع سابقهء طولانی دارد و همین الان در خیلی از فرهنگها به شیطان میگویند فرشتهء سقوط کرد (Fallen Angel)
در برخی موارد هم به موجودات فرازمینی اشاره میکنند و میگویند باید آنها را پرستید!! از جمله مکتب رائیلیسم
اما در تمام موارد آنچه که با او ارتباط برقرار میشود جن است
و اگر وارد زندگی انسان بشوند دیگر به این راحتی نمیشود از شر آنها خلاص شد
از این مکاتب دروغی باید به شدت پرهیز کرد
آدم مسجود ملائک شد چون بر صورت خداوند خلق شده است (اشاره به حدیثی بر این مضمون که گویای خلق آدم بر صورت خداست: «أن الله خلق آدم علی صورته»).
آیا این حدیث منافاتی با آموزه های دینی نداره؟
آخه خدا صورت و جسم نداره که انسان شبیهش باشه.
با سلام؛
آیا این حدیث منافاتی با آموزه های دینی نداره؟
آخه خدا صورت و جسم نداره که انسان شبیهش باشه.
صورت در اینجا به معنای صورت جسمانی نیست.
مثل همان تعبیر «وجهالله» است یا تعبیر یدالله فوق ایدیهم.
عارفان خلق آدم بر صورت حقتعالی را به اسماء و صفات تفسیر کردهاند؛ یعنی نمونهای از هر یک از اسماء و صفات الهی در انسان قرار داده شده است (جامی، نقدالنصوص، ص ۹۴: يعنى، «خلق آدم على صفة اللَّه عزّ و جلّ"، أي حيا، عالما، مريدا، قادرا، سميعا، بصيرا، متكلّما» ).
قیصری نیز میگوید:
«و المراد ب «الصورة» الأسماء و الصفات الإلهية. أي، خلقه موصوفاً بجميع تلك الأسماء و الصفات، بل هويته[خدا] التي اختفت و حقيقته التي تسترت في الحقيقة الإنسانية، فأظهرتْ الإنسان، فهويته[انسان] عين هوية الحق، و حقيقته عين الحقيقة الإلهية. و هو اسمه[حقتعالی] الأعظم الجامع لحقائق الأسماء كلها» (قيصري، شرح فصوصالحکم، ص 790).
سلام و عرض ادب؛
البته نفرمودید کدام کلاس عرفانی، توسل به چه فرشتگانی و چه نوع توسلی
ولی در اکثر این به اصطلاح کلاسهای عرفانی، موجوداتی که در این کلاسها قرار است از آنها استفاده شود جن هستند
اما با اسامی دیگری مثل فرشته یا موکل آنها را معرفی میکنندالبته این موضوع سابقهء طولانی دارد و همین الان در خیلی از فرهنگها به شیطان میگویند فرشتهء سقوط کرد (Fallen Angel)
در برخی موارد هم به موجودات فرازمینی اشاره میکنند و میگویند باید آنها را پرستید!! از جمله مکتب رائیلیسماما در تمام موارد آنچه که با او ارتباط برقرار میشود جن است
و اگر وارد زندگی انسان بشوند دیگر به این راحتی نمیشود از شر آنها خلاص شد
از این مکاتب دروغی باید به شدت پرهیز کرد
با مطالب جناب reza-d کاملا موافقم.
عارفان خلق آدم بر صورت حقتعالی را به اسماء و صفات تفسیر کردهاند؛ یعنی نمونهای از هر یک از اسماء و صفات الهی در انسان قرار داده شده است
در این موضوع در مورد همه انسانها مطرح فرمودید. با این حساب، جلوه خدا بودن در مورد همه انسانها اثبات میشه. که البته این می تونه مرتب داشته باشه، یکی کمتر و یکی بیشتر.
این سوالها رو بیشتر برای بازشدن مسئله می پرسم.
با سلام خدمت فروردین عزیز؛
در این موضوع در مورد همه انسانها مطرح فرمودید. با این حساب، جلوه خدا بودن در مورد همه انسانها اثبات میشه. که البته این می تونه مرتب داشته باشه، یکی کمتر و یکی بیشتر.
فرق انسان با دیگر مخلوقات این است که دیگر مخلوقات کمالاتشان را به صورت بالفعل دارند ولی انسان به صورت بالقوه دارد.
چون دارای عنصر اختیار و اراده است. بایستی با عنصر اراده و اختیار این قابلیتها را به فعلیت برساند.
مطلبی که در مورد مظهریت انسان برای اسم جامع الله گفته شد چشمانداز انسان ایدهآل است که با قابلیتهایی که خدا در وی نهاده میتواند به این نقطه برسد.
راه برای خداگونه شدنِ انسان باز است؛ در حالیکه ملائکه کمالشان میخ کوب است رشد ندارد در همان حد و اندازه که هستند باقی میمانند.
ممنون از توضیحات خوب شما
پس استدلال به این صورت در میاد که چون انسان بر صورت خدا آفریده شده، پس انسانهای کامل خداگونه اند. دایره تعریف خداگونه بودن را هم می تونیم تا جایی که حدیث منع نکرده گسترش بدیم. به جز قابلیت پرستش که در احادیث نفی شده، سایر مسائل گفتنشون آزاده. پس می تونیم هر مطلبی که دلالت بر فضیلت کنه و حالت پرستش به خودش نگیره رو بیان کنیم. مثلا بگیم که انسانهای کامل جلوه اسم الله هستند.
پرسش:
آیا درخواست کمک از فرشتگان و توسل به آنان صحیح است؟ و اگر صحیح نمیباشد چرا در قرآن از برخی از فرشتگان طلب دعای خیر شده است؟
پاسخ:
میتوان فرشتگان را به عنوان عمّال خداوند در امور عالم معرفی کرد. برخی امور محول شده به آنان عبارتند از:
۱- کارگردانی امور عالم:
امام سجاد (علیهالسلام) در دعایی شیوا گروههایی از فرشتگان را خزانهداران آب و باران و رانندگان ابرها، مشایعتکنندگان دانههای برف و تگرگ و فرود آورندگان باران بر زمین خواندهاند. (۱)
با توجه به موارد یاد شده میتوان نقش ملائکه را در بسیاری از امور طبیعی دیگر تعمیم داد همانطور که علامه طباطبایی مینویسد:
«هیچ حادثهای از حوادث و هیچ واقعهای مهم و غیر مهم نیست مگر آنکه ملائکه در آن دخالت دارند و یک یا چند ملک، موکل و مأمور آن هستند. اگر آن حادثه یک جنبه داشته باشد، یک ملک، موکل و مأمور آن است اگر آن حادثه چند جنبه داشته باشد، چند ملک بر آن موکلند و دخالتی که دارند تنها و تنها این است که امر الهی را در مجرایش به جریان اندازند و آن را در مسیرش قرار دهند. (۲)
۲- دعا و صلوات:
دستهای از ملائکه به همراه تسبیح، برای همه زمینیان طلب آمرزش دارند (۳) و حتی حاملان عرش پروردگار به همراه تسبیح، چنین زمزمهای دارند:
«ای پروردگاری که رحمت و علم تو به وسعت همه هستی است پس گناه توبهکنندگان و آنان را که از راه تو پیروی میکنند بپذیر. و آنها را از عذاب جهنم محفوظ دار». (۴)
و نیز علاوه بر این تمنا، پیوسته همراه خداوند بر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و آلِ او درود و صلوات میفرستند. (۵)
۳- ولایت و نصرت:
در نتیجهی ایمان و اعتقاد پاک و مقاومت بر سر این عقیده ملائکه از جانب خداوند مأمور میشوند که این گونه مؤمنان را به بهشت و دوری از حزن و اندوه مژده و بشارت دهند. (۶) آنان با زمزمههای محبت خود در گوشِ جان مؤمنان، قدمهایشان را در راه خدا استوار و محکم نگاه داشته (۷) و آنها را از لغزش محافظت میکنند و اگر آنان اراده گناه کردند با هشدارهای خود آنان را از آن کار منع کرده و اگر اراده خیر داشته باشند به حمایت و کمک آنان میپردازند و از قول خداوند به مؤمنان میگویند: «نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة». (۸)
۴- شفاعت:
میتوان با استناد به این کریمه قرآنی: «يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْديهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون» (۹) ترجمه: و (فرشتگان) جز براى كسى كه (خدا از او) خشنود باشد، شفاعت نمىكنند؛ و آنان از هراس او بيمناكند؛ این گونه برداشت کرد که شفاعت فرشتگان مورد تأیید قرآن است.
اما با این همه، فرشتگان در برابر خدا مؤدب هستند و فرمانهای او را اجرا میکنند؛ آنان اگر چه شفیعان روز رستاخیزند ولی از حق تعالی میترسند و در برابر او فروتناند.
به عبارتی اگرچه، فرشتگان مدیران نظام عالم اند. اما باید بدانیم که از رهگذرِ لا مؤثر فی الوجود الا الله (هیچ موثر حقیقی در عالم جز خدا وجود ندارد) تأثیرشان بیشتر از آنچه که خدا به آنان تفویض نموده نیست. پس اختیار و ولایت بر دستگیری از بندگان بیشتر از آنچه که خداوند به آنها عطا کرده ندارند.
پس آنان از نزد خود کاری که برخلاف خواست و اراده الهی باشد مرتکب نمیشوند؛ همانطور که قرآن در وصف آنان میفرماید: «يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ»؛(۱۰) ترجمه: «و از قهر خدا كه فوق همه آنهاست مىترسند و هر چه مأمورند اطاعت مىكنند».
و در جای دیگر میفرماید:
«... لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون»؛ (۱۱)
ترجمه: «... [فرشتگان] هرگز نافرمانى خدا را در اجراى قهر و غضب حق نخواهند كرد و آنچه به آنها حكم شود انجام دهند».
پس ما برای هر گونه تقاضای کمک موظفیم به درگاه خدا چنگ زنیم.
این در حالی است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) و وارثان ایشان دارای چنین ولایتی هستند. (۱۲)
علت این امر آن است که ملائکه اگر چه در میان خلائق صاحب امتیازاتی چند میباشند ولی صاحب و واجد مقام خلافت الهی نشدند و این انسان بود که این مقام را به خود اختصاص داد.
خلیفه در یک جمله به موجودی گفته میشود که نائب مناب خدا در امور مخلوقات است.
آن زمان که خداوند فرشتگان را از قصد خود برای تعیین خلیفهای بر روی زمین باخبر ساخت فرشتگان با لحن خاصی به جنبههای منفی اعمال انسان یعنی فساد و خونریزی اشاره نموده و سخن از تسبیح و تقدیس خود به میان آوردند و خداوند برای نشان دادن درجه و مقام خلیفه الهی مسابقهای بین حضرت آدم و فرشتگان ترتیب داد. یعنی ابتدا اسماء که حقایق عالیه یعنی باطن آسمانها و زمین اند را به حضرت آدم آموخت و این علم، خود زمینه احراز شایستگی مقام جانشینی خداوند بود. سپس اسماء را به ملائکه عرضه نمود. جالب است که قرآن در این موضوع، در مورد آدم تعبیر «علَّم آدم ...» و در مورد ملائکه تعبیر «عرضهم» (۱۳) به کار برده است و سپس به ایشان فرمود: اگر راستگو هستید آنچه میدانید اطلاع دهید اما ملائکه اظهار عجز و بیاطلاعی نموده و سپس خداوند از حضرت آدم میخواهد به اسماء ایشان اطلاع دهد. و ایشان به خوبی از عهده این کار بر آمده و بدین ترتیب برتری او محقق شد و فرمان عمومی سجده فرشتگان بر آدم که حامل نور محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) بود صادر گردید. (۱۴)
از این به بعد است که فرشتگان باید در خدمت پیامبران و اولیاء الهی در آیند بطوری که میتوان از انبیاء و اولیا با عنوان مخدوم و از ملائکه با عنوان خادم آنها یاد کرد.
از خلال همین مباحث میتوان به این نکته دست یافت که اگر امر دائر بین توسل به «ملائکه» و توسل به «انسان کامل» باشد، آنکه واجد حد نصاب این مرجعیت و ملجئیت است اولی و بلکه متعین است؛ و این حد نصاب چیزی نیست جز داشتن مقام خلافت و جانشینی از خداوند که فقط از آنِ انسانهای کامل است؛ و سرّ دستیابی به این مقام، یادگیری اسماء الهی است که در حقیقت همان تحقق به اسماء الله است و وجه مسجود ملائکه قرار گرفتنِ انسان نیز همین است بنابراین، بر دیگران –یعنی ملائکه- سرآمد است.
بهتر است چنین قاعدهای را از نظام آفرینش مخلوقات ارائه دهیم که «تقدیم مفضول بر فاضل» کاری غیر عقلانی و غیرحکیمانه است و خداوند که حکیم علی الاطلاق است نه خود کار غیر حکیمانه میکند و نه دوست دارد ما به عنوان خلیفه او در زمین، دست به کار غیر حکیمانه بزنیم. در نتیجه، اگر قرار بر مراجعه ما به غیر خدا به منظور طلب دستگیری و شفاعت باشد، بر ماست تا به خلیفه و جانشین خدا یعنی انسان کامل مراجعه کنیم؛ زیرا او از طرف خدا برای چنین کاری منصوب شده است.
پس میتوان مطلب را این گونه خلاصه کرد که توسل به ملائکه با وجود توسل به انسان کامل، کاری غیر حکیمانه و بر خلاف خواست و اراده خداوند است.
همچنین میتوان با استفاده از نظامِ ظاهر و مظهری که عارفان در تبیین عالم ارائه دادهاند بسط بیشتری به این موضوع داد.
عارفان بر این باورند که هر یک از موجودات در این عالم، مظهر اسمی از اسماء الهی اند؛ منتهی، برخی مظهر اسماء جزئیتر و برخی مظهر اسماء کلیتر. در این میان، انسانهای کامل، مظهر اسماء کلیتر خداوند میباشند؛ اسماء کلیایی که اسماء جزئی از آنها منشعب شدهاند.
عارفان برآنند پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) کاملترین انسان و مظهر کلیترین اسماء و به قولی اسم اعظم خداوند است. (۱۵) این در حالی است که دیگر موجودات از جمله ملائکه، از چنین مرتبه و جایگاهی به دورند. پس به جاست تا برای شفاعت و استمداد، تنها به سراغ مظهر اسم اعظم به عنوان کلیترین اسماء الهی رفته و تنها تمنای دستگیری از ایشان را در خود بپروریم.
ولی دقت به این نکته ضروری است که پیامبر ختمی (صلی الله علیه و آله) این جایگاه را مستقلاً از خود ندارد؛ زیرا اساسا مظهر به معنای المثنی و آینه و سایه بوده؛ بدون اصل و صاحب صورت و صاحب سایه، هیچ است.
از این رو، مظهر –مظهر اسم «الله»- اگر چه کمالات صاحب مظهر -صاحب سایه و صاحب صورت- را دارد اما در فهرست این کمالات، «پرستش و عبادت» نخواهد بود؛ زیرا اگر چه مظهر در کمالاتِ «ظاهر» شریک است ولی لازمه اشتراک در کمالات، اشتراک در همه احکام از جمله مورد پرستش واقع شدن نیست؛ پس نمیتوان گفت همان گونه که اسم الله، پرستیدنی است مظهر او –وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله)- نیز پرستیدنی است؛ زیرا پرستش تنها شایستهی آن صاحب کمالی است که کمالاتش را به صورت مستقل، از خود دارد ولی آن صاحب کمالی که کمالاتش عاریتی و غیر مستقل است -انعکاسی است- شایسته و مستحق پرستش نیست.
اگر بخواهیم رد پای این بحث را در احادیث و ادعیه بیابیم، جمله زیر شاهد خوبی برای این مطلب است. در فقرهای از دعاهای ماه رجب میخوانیم:
«لا فرق بینک و بینها إلا أنهم عبادُک و خلقُک» (۱۶)
هیچ فرقی بین خدا و حضرات معصومین نیست الا اینکه اینها بندگان و مخلوقات اویند. معنایش این است که آنها ولو در کمالات مشترک اند اما چنین اشتراکی، اشتراک در همه احکام را -از جمله استحقاق پرستش- در پی ندارد.
یا این حدیث نورانی که فرمود:
«إِيَّاكُمْ وَ الْغُلُوَّ فِينَا قُولُوا إِنَّا عَبِيدٌ مَرْبُوبُونَ وَ قُولُوا فِي فَضْلِنَا مَا شِئْتُمْ» (۱۷)
ترجمه: از غلو درباره ما بپرهیزید ، بگویید که ما بندگانی هستیم تحت اراده رب، و [آنگاه] هر چه خواستید در فضیلت ما بگویید.
کلام نورانی فوق، هم سایه بودن و مظهریت اهلبیت نسبت به خدا را ثابت میکند -در قسمت قولوا فی فضلنا ما شئتم- و هم نفی اشتراک در همه احکام از قبیل استحقاق پرستش را -در فقرهی «قولوا إنا عبید مربوبون-.
به عقیده عارفان مسلمان، اسم، ربِّ مظهر خویش است و مظهر، مربوب اسمِ اداره کننده آن است؛ و تنها «ربّ» است که شایسته پرستش است نه «مربوب». پس اگر چه وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله) مظهر اسم اعظم الهی است ولی مجاز به پرستش آن نمیباشیم ولی از آنجا که برترین خلیفه و جانشین خداوند است میتوان در استمداد و شفاعت به او روی آورد.
نتیجه:
اگر چه ملائکه صاحب مقاماتی در میان مخلوقات خداوند هستند ولی از آنجا که اولاً بدون اذن و فرمان پروردگار هیچ گونه اقدامی در عالم انجام نمیدهند؛ و ثانیاً، نسبت به انسانهای کامل که به عنوان خلیفه و جانشین الهی در زمین معرفی شدهاند هیچ گونه خلافتی ندارند، حق نداریم به جای مراجعه به خلیفهی الهی یعنی پیامبر و اهلبیت معصومین (علیهم السلام) به آنان مراجعه کنیم. این موضوع، به لحاظ هستیشناسی عرفانی اینگونه تبیین شده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله) مظهر کلیترین اسم خداوند یعنی «الله» است در حالیکه حتی برترین ملک، چنین مظهریتی ندارد. پس از باب عدم تقدیم مفضول بر فاضل، نباید به جای توسل و استمداد از معصومین (علیهم السلام) به سراغ ملائکه برویم.
پینوشتها
۱. صحیفه سجادیه، قم: نشر الهادی، ۱۳۷۶ش، ص ۳۸، دعای سوم.
۲. علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش، چ پنجم، ج۱۷، ص ۱۲.
3. شوری: ۵.
4. احزاب: ۴۳.
5. احزاب: ۵۶.
6. فصلت: ۳۰.
7. انفال: ۱۲.
8. فصلت: ۳۰ و ۳۱.
9. انبیاء: ۲۸.
10. نحل: ۵۰.
11. تحریم: ۶.
12. اشاره به حدیثِ «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه».
13. بقره: ۳۱.
14. ر.ک: علامه طباطبایی، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۷۴ش، چ پنجم، ج۱، ص ۱۸۵.
15. فرغانی، سعیدالدین، مشارق الدراری، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹، چ دوم، مقدمه آشتیانی، ص ۷۱.
16. شیخ طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعة، ج۲، ص ۸۰۳.
17. ابن بابویه (شیخ صدوق)، الخصال، تصحیح علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص ۶۱۴.