جمع بندی تصرف شیعیان در احکام ارث به خاطر حضرت علی علیه السلام
تبهای اولیه
سلام
سوال این هست
پسرعموی ابوینی در ارث مقدم بر عمو ی ابی هست
گفته شده این حکم سیاسی هست بخاطر حضرت علی علیه السلام و شیعه اون رو جزو احکام ارث قرار داده، دلیل بر رد این شبهه چیست؟
width: 700 | align: center |
---|---|
[TD="align: center"]با نام و یاد دوست | |
[/TD] | |
[TD="align: center"][/TD] | |
کارشناس بحث: استاد صدرا | |
[TD][/TD] | |
سلام
سوال این هست
پسرعموی ابوینی در ارث مقدم بر عمو ی ابی هست
گفته شده این حکم سیاسی هست بخاطر حضرت علی علیه السلام و شیعه اون رو جزو احکام ارث قرار داده، دلیل بر رد این شبهه چیست؟
با سلام و عرض ادب
از دیدگاه شیعه در صورتی که وارثان میّت تنها عموی پدری و پسر عموی پدری و مادری او باشند، با آنکه عمو مقدم بر پسر عمو است؛ اما در عین حال در این مورد خاص بر اساس اجماع فقهای شیعه که کاشف از نظر قطعی معصوم است، پسر عمو مقدم بر عمو در ارث بردن است. این حکم تنها مختص به این فرض بوده و در صورت تعدد ورّاث جاری نمی باشد.
در اینکه علت این حکم چه بوده در برخی از اخبار اشاره به تقدم امام علی (علیه السلام) در فرض نبود فاطمه (علیها السلام) بر «عباس» عموی پدری پیامبر (صلی الله علیه و آله) و همچنین محرومیت ارث بردن «عباس» از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به واسطه ی عدم هجرت او و تمرد وی نسبت به امر پیامبر (صلی الله علیه وآله) شده است.
توضیح:
بر اساس قانون ارث خویشاوندان سببی میّت از او ارث می برند. این خویشاوندان در سه طبقه به ترتیب اولویت در ارث، دستهبندی میشوند.[1] لذا تا زمانی که یک وارث از طبقه ی پیشین وجود داشته باشد بر اساس قاعده ی «الاقرب یمنع الابعد»[2] نوبت به ارث طبقه بعدی نخواهد رسید.[3] بر این اساس طبقه ی سوم ارث عبارت است از: «عموها، عمهها، داییها و خالهها و فرزندان آنان»،[4] که با توجه به قاعده ی «اقربیت» عموها، عمهها، داییها و خالهها، مقدم بر اولاد آنان می باشند؛ لذا تا زمانی که عموها و خاله ها زنده هستند نوبت به فرزندان آنها نخواهد رسید.[5]
استثناء تقدیم پسر عموی ابوینی بر عموی ابی
از قاعده ی فوق در فقه شیعه یک مورد استثناء شده و آن فرض وجود دو وارث در طبقه سوم برای میت است به اینکه از میّت تنها یک «پسر عموی ابوینی» و یک «عموی ابی» باقی مانده باشد، که بر اساس قاعده ی اقربیت، عموی پدری مقدم بر پسر عموی ابوینی است؛ اما با این حال به «اجماع فقهای شیعه»[6] در این مورد خاص، پسر عموی پدری و مادری مقدم بر عموی پدری است که چنین اجماعی کاشف از قول معصوم (علیه السلام) است.
از جمله اخباری كه بر حكم مذكور دلالت می كند، خبر «حسن بن عماره» است كه گفته است: امام صادق(علیه السلام) فرمود: «كدام یك از پسرعموی پدر و مادری و عموی پدری به میت نزدیك ترند؟ گفت: عرض كردم «ابواسحاق سبیعی» از «حارث اعور» از امیرمومنان علی(علیه السلام) برای ما خبر آورده كه می فرمود: كسانی كه دارای پدر و مادر واحدی هستند از آنانكه فقط دارای پدر واحدی می باشند، به میت نزدیكترند. «حسن بن عماره» گوید: امام(علیه السلام) در نشستن خود تغییری داده و سپس فرمود: آنرا از چشمه زلالی آوردی به تحقیق كه «عبدالله» پدر پیامبر (صلی الله علیه وآله) برادر پدر و مادری «ابوطالب» بود».[7].[8]
مرحوم «شیخ صدوق» (متوفی:381هـ) در كتاب: «من لایحضره الفقیه» در رابطه با چنین استثنائی می نویسد: «اگر بازمانده مرده ای عموی پدری و پسرعموی پدری و مادری او باشند، تمام مال از آن پسر عموی پدر و مادری اوست؛ زیرا او دارای دو كلاله است؛[9] كلاله پدری و مادری و این مورد طبق اصل و قاعده مانع بودن اقرب از ابعد نیست- هر چند ابعد دارای چند جهت باشد- بلكه این حكم در این مورد مسلم است، به دلیل خبر صحیحی[10] كه از ناحیه امامان وارد شده است».[11]
بررسی استثنای عدم ارث بردن عموی پدری با وجود پسر عموی ابوینی
با نگاهی به نصوص روایی مشخص می گردد که تنها وارث اموال پیامبر (صلی الله علیه وآله) حضرت زهرا (سلام الله علیها) به همراه همسران آنحضرت بوده است. یک هشتم اموال پیامبر (صلی الله علیه وآله) به همسران آنحضرت رسیده[12] و ما بقی آن متعلق به حضرت زهرا (سلام الله علیها) بوده است. براین اساس با وجود حضرت فاطمه (علیها السلام) شخص دیگری وارث اموال پیامبر (صلی الله علیه وآله) نبوده است؛[13] چنانکه در روایات بر این امر تصریح شده است.[14]
اما با این حال در منابع روایی و تاریخی اهل سنت آمده است که پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله) بدنبال سهم ارث خویش از پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوده است؛[15] که چنین امری بر اساس دیدگاه اهل سنت است که اگر وارث میّت تنها دختر او بوده باشد، نیمی از میراث به دختر رسیده و نیم باقی مانده به اقوام نزدیک وی می رسد.[16] و این در حالی است که بر اساس دیدگاه شیعه تمامی ارث به فرزند دختر می رسد؛[17] چنانکه در روایت «فضیل بن یسار» از امام باقر (علیه السّلام) آمده است که آنحضرت فرمودند: «نه بخدا قسم، نه عبّاس و نه علىّ (علیه السّلام) هیچ یك از رسول خدا (صلّى اللّٰه علیه و آله) ارث نبردهاند، پیامبر (صلّى اللّٰه علیه و آله) جز فاطمه (علیها السّلام) وارثى نداشته است. و برداشتن سلاح و سایر اشیاء متعلّق به پیامبر (صلّى اللّٰه علیه و آله) از سوى علىّ (علیه السّلام) جز براى آن نبوده است كه او دین پیامبر (صلّى اللّٰه علیه و آله) را اداء كرده است.[18] سپس امام (علیه السّلام) فرمود: (أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِی كِتٰابِ اللّٰهِ)».[19]
محرومیت عباس از میراث پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)
از دیدگاه اهل سنت نیمی از سهم ارث پیامبر (صلی الله علیه وآله) به بازماندگان نزدیکتر آنحضرت رسیده، بر این اساس «عباس بن عبدالمطلب» مقدم بر امام علی (علیه السلام) نسبت به ارث بردن از آنحضرت بوده امری که در سوال «هارون الرشید» و پاسخ امام کاظم (علیه السلام) بدان پرداخته شده است.
در سوال «هارون الرشید» آمده است: «به چه دلیل شما ادّعا می كنید كه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) إرث می برید، و می گوئید: ما وارث رسول خدا (صلی الله علیه وآله) هستیم در حالی كه شما أولاد «علىّ بن أبى طالب» هستید، و ما أولاد «عبّاس»؟! «علىّ بن أبى طالب» پسر عموى پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود و «عبّاس» عموى ایشان محسوب مى شد؛ و با وجود عمو، نوبت به پسر عمو نخواهد رسید؛ زیرا عمو پسر عمو را حَجْب مى كند. و این مطلب هم مسلّم است كه وقتى رسول خدا (صلّى الله علیه و آله) رحلت كردند أبو طالب از دنیا رفته بود».
امام کاظم (علیه السلام) در پاسخ به «هارون» فرمودند: «پیامبر براى كسى كه مهاجرت نكرده است إرث قرار نداده است؛ و ولایتى را براى او تا زمانیكه مهاجرت نكند ثابت نكرده است. و پدر ما علىّ بن أبى طالب (علیه السّلام) مهاجرت كرد در حالیكه عبّاس پدر شما مهاجرت ننمود. پس عبّاس چون عصیان داشت و غیر مهاجر بود، از إرث ممنوع شد؛ ولى چون جدّ ما علىّ بن أبى طالب، هم مسلمان بود و هم مهاجر، از پیامبر إرث برد».
«هارون» در پاسخ به امام گفت: دليل شما بر اين مطلب چيست؟ حضرت در پاسخ وی فرمودند: «گفتار خداوند تبارك و تعالى شاهد و حجّت بر اين مدّعى است كه مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهاجِرُوا»؛[20] و كسانى كه ايمان آوردند و هجرت نكردند شما هيچ گونه پيوندى با آنان نداريد تا مهاجرت نمايند. و عموى من عبّاس هجرت نكرد».
«هارون» از حضرت سؤال نمود: آيا اين مسأله اى را كه اكنون براى من بيان كردى، تا بحال به كسى از دشمنان ما خبر داده اى؟! يا براى بعضى از فقهاء، اين مسأله و اين مطلب را بازگو كرده اى، و آنان را از دليل مسأله مطّلع نموده اى؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «نه! خدايا تو شاهدى كه من به كسى خبر ندادم، و نگفتم؛ و از اين مسأله كسى از من سؤال نكرده است مگر أمير المؤمنين هارون الرّشيد!».[21]
بر اساس این خبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) «عباس بن عبدالمطلب» را بخاطر عدم هجرت محروم از ارث بردن از خویش ساخت؛ علاوه بر آنکه امام علی (علیه السلام) از آن جهت که هم از طریق پدر و هم از طریق مادر پسر عموی پیامبر (صلی الله علیه وآله) بوده از عباس به آنحضرت نزدیکتر بوده است.
چنین حکمی هر چند مربوط به آنحضرت (بر فرض نبود فاطمه علیها السلام) بوده؛[22] اما در بیان معصوم (علیه السلام) به صورت یک استثناء جاری باقی مانده است؛ لذا در صورتی که بازماندگان میّت تنها یک عموی پدری و یک پسر عموی پدری و مادری باشند، پسر عمو مقدم بر عمو خواهد بود.
موفق باشید.
[/HR][1] . طبقه اول عبارتند از: «پدر و مادر و فرزندان میت، در طبقه اول ارث قرار دارند. پدر و مادر و اولاد، درجه اول، اولادِ اولاد (نوه)، درجه دوم و اولادِ اولادِ اولاد (نبیره) درجه سوم از طبقه اول هستند. همچنین زوج یا زوجه نیز با پدر و مادر یا اولاد در ارث شریک هستند. طبقه دوم عبارتند از: پدربزرگ و مادربزرگ و خواهر و برادر و خواهرزادگان و برادرزادگان میت، در طبقه دوم ارث قرار دارند. پدرِپدر، پدرِمادر، مادرِمادر، مادرِپدر و برادر و خواهر میت، درجه اول؛ پدرِجد، مادرِجد، پدرِجده، مادرِجده، خواهرزادگان و برادرزادگان میت، درجه دوم طبقه دوم ارث هستند.[1] طبقه سوم عبارتند از: عموها، عمهها، داییها و خالهها و فرزندان آنان در طبقه سوم ارث قرار دارند. عموها، عمهها، داییها و خالهها، درجه اول؛ اولاد آنان، درجه دوم طبقه سوم ارث هستند.( ر.ک: مسعودی، شرح کتاب ارث، ۱۳۷۸ش، ص۸).
[2] . کسی که به میت نزدیکتر است، خویشان دورتر به میت را از ارث محروم می کند.
[3] . طوسى، خواجه نصير الدين، جواهر الفرائض (بالعربية)، در يك جلد،ص18، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1426 ه ق.: «عمومة الميّت و عمّاته، و خئولته و خالاته، و يقوم أولادهم مقامهم بالشرط المذكور، إلّا في صورة واحدة خاصّة؛ و هي أنّ ابن العمّ للأب و الامّ يحجب العمّ للأب وحده، و يأخذ نصيبه، و لا يتعدّى إلى غيرها».
[4] . مسعودی، شرح کتاب ارث، ۱۳۷۸ش، ص۸.
[5] . مرحوم امام خمینی (رضوان الله علیه) در رابطه با این فرض می نویسند: «هیچ یك از اولاد عمومه و خئوله با وجود یك نفر از عمومه یا خئوله، ارث نمىبرد. پس با بودن خاله مادرى مثلا، اولاد عمومه و همچنین اولاد خئوله مطلقا، ارث نمىبرند مگر در یك مورد و آن در جایى است كه عموى پدرى و پسر عموى پدر و مادرى باشد كه این پسر عمو بر آن عمو مقدم مىشود، به شرطى كه با آنها عموى پدر و مادرى و نه عموى مادرى و نه عمه مطلقا و نه دایى و خاله مطلقا نباشد. (خمینى، سید روح اللّٰه موسوى - مترجم: اسلامى، على، تحریر الوسیلة - ترجمه، 4 جلد، ج4، ص63، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم - ایران، 21، 1425 ه ق).
[6] . حائرى، سيد على بن محمد طباطبايى، رياض المسائل (ط - الحديثة)، 16 جلد، ج14، ص354، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم - ايران، اول، 1418 ه ق.: «و بالجملة لا شبهة فيما ذكره الأصحاب من كلّيّة قاعدة منع الأقرب الأبعد إلّا في اجتماع ابن عمّ لأب و أُمّ مع عم لأب ف إنّ ابن العمّ أولى بالميراث عند الإمامية، حكى إجماعهم عليه جماعة حدّ الاستفاضة، بل لعلّ الحكاية متواترة، و هو الحجة المخصّصة لتلك القاعدة. مضافاً إلى النصوص المستفيضة، كما ذكرها بعض الأجلّة»؛ نجفى، صاحب الجواهر، محمد حسن، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 43 جلد، ج39، ص176، دار إحياء التراث العربي، بيروت - لبنان، هفتم، 1404 ه ق.: « و لا يرث ابن عم مع عم و لا ابن خال مع خال و لا ابن عم مع خال و لا ابن خال مع عم بل و لا من هو أبعد مع الأقرب إلا في مسألة واحدة إجماعية و هي ابن عم لاب و أم مع عم لاب فابن العم أولى بلا خلاف فيه بيننا، بل الإجماع بقسميه عليه».
[7] . طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، تهذیب الأحكام، 10 جلد، ج9، ص326، دار الكتب الإسلامیة، تهران - ایران، چهارم، 1407 ه ق.: « الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ قَالَ حَدَّثَهُمْ مُحَمَّدُ بْنُ بَكْرٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مُهَاجِرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُمَارَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَیمَا أَقْرَبُ ابْنُ عَمٍّ لِأَبٍ وَ أُمِّ أَوْ عَمٌّ لِأَبٍ قَالَ قُلْتُ- حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ السَّبِیعِی- عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السلام) أَنَّهُ كَانَ یقُولُ- أَعْیانُ بَنِی الْأُمِّ أَقْرَبُ مِنْ بَنِی الْعَلَّاتِ قَالَ فَاسْتَوَى جَالِساً ثُمَّ قَالَ جِئْتَ بِهَا مِنْ عَینٍ صَافِیةٍ إِنَّ عَبْدَ اللَّهِ أَبَا رَسُولِ اللَّهِ ص أَخُو أَبِی طَالِبٍ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ»؛ همچنین این خبر در منابع اهل سنت نیز روایت شده که یک مصدر آن چنین است: ابن حنبل، احمد بن محمد، مسند الإمام أحمد بن حنبل، 50جلد، ج2، ص331، ح1091، مؤسسة الرسالة - لبنان - بيروت، چاپ: 1، 1416 ه.ق.: «وَإِنَّ أَعْيَانَ بَنِي الْأُمِّ يَتَوَارَثُونَ دُونَ بَنِي الْعَلات». «أعیان بنی الأم»: الإخوة لأب واحد و أم واحدة، و «بنی العلات»: الأخوة لأب من أمّهات شتّى.
[8] . عبدالمطلب دارای ده فرزند به نامهای: «حارث، عبد الله، زبیر، ابوطالب، حمزه، مقوم، عباس، ضرار، قثم، ابولهب (عبدالعزی) و غیداق» بوده که در این میان عبدالله و ابو طالب برادران ابوینی بودند؛ اما عباس تنها برادر پدری و نه مادری آنان بود. بر این اساس عبدالله و ابوطالب اقربیت بیشتری به عبدالمطلب داشتند و همچنین در ناحیه ی فرزندان آنها پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و امام علی (علیه السلام) پسر عموی ابوینی بودند؛ اما «عباس» عموی پدری آنان بود.
[9] . در اصطلاح فقه، کلاله برادر و خواهر متوفّی است، خواه پدری تنها، یا مادری تنها، یا پدری و مادری، که روی هم، کلالات ثلاث خوانده می شوند. برادر و خواهر پدری را «کلاله ابی»، برادر و خواهر مادری را «کلاله امّی» و برادر و خواهر پدر و مادری را «کلاله ابوینی» گویند.
[10] . شوشترى، محمد تقى، النجعة في شرح اللمعة، 11 جلد، ج10، ص378، كتابفروشى صدوق، تهران - ايران، اول، 1406 ه ق.: «و الخبر الذي قال بصحّته ليس بصحيح على الاصطلاح الحادث فهو ما رواه التهذيب و الاستبصار «عن الحسن ابن عمارة، عن الصّادق عليه السّلام قال: أيّما أقرب ابن عمّ لأب و أمّ أو عمّ لأب؟ قلت: حدّثنا أبو إسحاق السبيعيّ، عن الحارث الأعور، عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه كان يقول:...».
[11] . قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، ج4،ص292، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه ق.: «فَإِنْ تَرَكَ عَمّاً لِأَبٍ وَ ابْنَ عَمٍّ لِأَبٍ وَ أُمٍّ فَالْمَالُ لِابْنِ الْعَمِّ لِلْأَبِ وَ الْأُمِّ لِأَنَّهُ قَدْ جَمَعَ الْكَلَالَتَيْنِ كَلَالَةَ الْأَبِ وَ كَلَالَةَ الْأُمِّ وَ هَذَا غَيْرُ مَحْمُولٍ عَلَى أَصْلٍ بَلْ مُسَلَّمٌ لِلْخَبَرِ الصَّحِيحِ الْوَارِدِ عَنِ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام».
[12] . النساء/12.: « وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَكْتُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَكُمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُم».
[13] . پس از وفات حضرت زهرا (سلام الله علیها) ارث آنحضرت به فرزندان و امام علی (علیه السلام) رسیده است.
[14] . قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، ج4، ص261، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه ق.: «وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْحَنَّاطِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ مَا وَرِثَ رَسُولَ اللَّهِ ص الْعَبَّاسُ وَ لَا عَلِيٌّ علیه السلام وَ لَا وَرِثَتْهُ إِلَّا فَاطِمَةُ علیها السلام وَ مَا كَانَ أَخَذَ عَلِيٌّ علیه السلام السِّلَاحَ وَ غَيْرَهُ إِلَّا لِأَنَّهُ قَضَى عَنْهُ دَيْنَهُ ثُمَّ قَالَ علیه السلام- وَ أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اللّٰهِ».
[15] . مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد،ج3، ص1378، ح1757، باب حکم الفیء، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق.: «فَجِئْتُمَا، تَطْلُبُ مِیرَاثَكَ مِنْ ابْنِ أَخِیكَ، وَ یطْلُبُ هَذَا مِیرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِیهَا»؛ مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، 5جلد، ج3، ص1382، ح1759، دار الحديث - مصر - قاهره، چاپ: 1، 1412 ه.ق.: «فَأَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِینَةِ فَدَفَعَهَا عُمَرُ إِلَى عَلِی وَ عَبَّاسٍ. فَغَلَبَهُ عَلَیهَا عَلِی. وَ أَمَّا خَیبَرُ وَ فَدَكُ فَأَمْسَكَهُمَا عُمَرُ وَ قَالَ: هُمَا صَدَقَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ. كَانَتَا لِحُقُوقِهِ الَّتِی تَعْرُوهُ وَ نَوَائِبِهِ وَ أَمْرُهُمَا إِلَى مَنْ وَلِی الْأَمْرَ».
[16] . طبق نظر اهل سنت اگر مجموع سهام معین وارثان از کل میراث کمتر باشد آن مقدار اضافه بدون رعایت طبقه و درجه به عصبه میت تعلق میگیرد. در فقه شیعه تعصیب مورد قبول نیست و چنانچه مجموع سهم افراد کمتر از کل میراث باشد مابقی ارث به همان نسبت سهام میان همان وارثان قسمت میشود و به طبقه دیگر تعلق نمیگیرد. این نظر به استناد قاعده «اَلاقْرَبُ یَمْنَعُ الاَبْعَدَ» برگرفته از قرآن و حدیث است.
[17] . نیمی از ارث به فرض و نیمی دیگر به رد به دختر می رسد.
[18] . چنین امری مربوط به متاع دنیوی همچون اساس خانه بوده است. اما بر اساس اخبار امام علی (علیه السلام) برخی از اشیاء که مختص به وصی پیامبر (صلی الله علیه وآله) و از ودایع نبوت بوده را به ارث برده و این اشیاء به ائمه ی پس از آنحضرت رسیده است؛ چنانکه در روایت کلینی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «تَرَكَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) فِي الْمَتَاعِ سَيْفاً وَ دِرْعاً وَ عَنَزَةً وَ رَحْلًا وَ بَغْلَتَهُ الشَّهْبَاءَ فَوَرِثَ ذَلِكَ كُلَّهُ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (علیه السلام)»؛ و در روایت حمران از امام باقر (علیه السلام) آمده است: «سَأَلْتُهُ عَمَّا يَتَحَدَّثُ النَّاسُ أَنَّهُ دُفِعَتْ إِلَى أُمِّ سَلَمَةَ صَحِيفَةٌ مَخْتُومَةٌ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) لَمَّا قُبِضَ وَرِثَ عَلِيٌّ (علیه السلام) عِلْمَهُ وَ سِلَاحَهُ وَ مَا هُنَاكَ ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحَسَنِ ثُمَّ صَارَ إِلَى الْحُسَيْنِ (علیه السلام) فَلَمَّا خَشِينَا أَنْ نُغْشَى اسْتَوْدَعَهَا أُمَّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَبَضَهَا بَعْدَ ذَلِكَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (علیه السلام)قَالَ فَقُلْتُ نَعَمْ ثُمَّ صَارَ إِلَى أَبِيكَ ثُمَّ انْتَهَى إِلَيْكَ وَ صَارَ بَعْدَ ذَلِكَ إِلَيْكَ قَالَ نَعَمْ». (كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد،ج1، ص234، ح3و7، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق).
[19] . قمّى، صدوق، محمّد بن على بن بابويه، من لا يحضره الفقيه، 4 جلد، ج4، ص261، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم - ايران، دوم، 1413 ه ق.: «وَ رَوَى أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْحَنَّاطِ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ مَا وَرِثَ رَسُولَ اللَّهِ ص الْعَبَّاسُ وَ لَا عَلِيٌّ علیه السلام وَ لَا وَرِثَتْهُ إِلَّا فَاطِمَةُ علیها السلام وَ مَا كَانَ أَخَذَ عَلِيٌّ علیه السلام السِّلَاحَ وَ غَيْرَهُ إِلَّا لِأَنَّهُ قَضَى عَنْهُ دَيْنَهُ ثُمَّ قَالَ علیه السلام- وَ أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلىٰ بِبَعْضٍ فِي كِتٰابِ اللّٰهِ».
[20] . الانفال/72. [21]. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليه السلام، 2جلد، ج1، ص82، نشر جهان - تهران، چاپ: اول، 1378ق؛ شيخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، 30جلد،ج26، ص108، مؤسسة آل البيت عليهم السلام - قم، چاپ: اول، 1409 ق.: « قال فلم ادعيتم أنكم ورثتم النبي ص و العم يحجب ابن العم و قبض رسول الله (صلی الله علیه وآله) و قد توفي أبو طالب قبله و العباس عمه حي فقلت له».
[22] . مرحوم فیض کاشانی در توضیح این روایت می نویسد: «هذا رد لما زعمته العامة أن وارثه صلی الله علیه وآله كان مع فاطمة علیها السلام عمه العباس بناء على ما يرونه من التعصيب و عندنا أنه لو لا فاطمة علیها السلام لكان وارثه أمير المؤمنين لأنه كان ابن عم أخيه لأبيه و أمه دون العباس لأنه كان أخا أبيه لأبيه دون أمه». (فيض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافي، 26جلد،ج25، ص732، كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام - اصفهان، چاپ: اول، 1406 ق).