«خط ولایت» (هر ماه در محضر زعیم)

تب‌های اولیه

383 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=times new roman] [h=1][=times new roman]97/11/20 دعا در پایان مراسم عزاداری فاطمیه ۱۴۴۰
[/h][=times new roman][=times new roman]دعای رهبری
[=times new roman]
[=times new roman]اللَّهُمَّ املَأ قُلوبَنا حُبّاً لَکَ، وَ خَشیَهً مِنکَ، وَ تَصدیقاً و ایماناً بِکَ، وَ فَرَقاً مِنکَ، وَ شَوقاً اِلَیکَ، یَا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرامِ. اَللَّهُمَّ حَبِّب اِلَینا لِقَائَکَ، وَ اجعَل لَنا فِی لِقائِکَ خَیرَ الرَّحمَةِ وَ اَلبَرَکَةَ، و اَلحِقنا بِالصّالِحینَ، وَ لاَ تُؤَخِّرنا مَعَ الاَشرارِ، وَ اَلحِقنا بِصَالِحِ مَن مَضیٰ، وَ اجعَلنا مَعَ صَالِحِ مَن بَقِی، وَ خُذ بِنا سَبِیلَ الصّالِحینَ، وَ اَعِنَّا عَلیٰ أنفُسِنا بِمَا تُعینُ بِه الصّالحینَ عَلیٰ اَنفُسِهِم...

[=times new roman] [=times new roman]اَللَهُمَّ اَعطِنا نَصراً فی دینِکَ وَ قُوَّةً فی عِبادَتِکَ وَ فَهماً فی خَلقِکَ وَ کِفلَینِ مِن رَحمَتِک و بَیِّض وُجوهَنا بِنورِکَ وَ اجعَل رَغبَتَنا فیما عِندَکَ وَ تَوَفَّنا فی سَبیلِکَ عَلیٰ مِلَّتِکَ وَ مِلَّةِ رَسولِک.[1]
[=times new roman] [=times new roman]اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِینَ بِهِبَتِکَ، وَ اکْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِینَ بِصِلَتِکَ حَتَّی لَا نَرْغَبَ إِلَی أَحَدٍ مَعَ بَذْلِکَ، وَ لَا نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِکَ...

[=times new roman] [=times new roman]اللَّهُمَّ إِنَّمَا یَکْتَفِی الْمُکْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ محمدٍ، وَ اکْفِنَا، وَ إِنَّمَا یُعْطِی الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَعْطِنَا، وَ إِنَّمَا یَهْتَدِی الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِکَ، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اهْدِنَا...

[=times new roman] [=times new roman]اللَّهُمَّ کِدْ لَنَا وَ لَا تَکِدْ عَلَیْنَا، وَ امْکُرْ لَنَا وَ لَا تَمْکُرْ بِنَا، وَ أَدِلْ لَنَا وَ لَا تُدِلْ مِنَّا.[2]

[=times new roman] [=times new roman]

[=times new roman] [=times new roman]پروردگارا از همه قبول کن؛ از مستمعین، از گویندگان، از فراهم‌آورندگان، از برادران عزیز خدمتگزار، از پاسداران و همه‌ی حضّار به کَرمت این توسل را در این چند شب مورد قبول قرار بده، پروردگارا به محمد و آل محمد قلب مقدس ولی‌عصر را از ما راضی کن، روح مطهر فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها را از ما راضی کن، معرفت کامل به آنها به ما عنایت بفرما، محبت آنها را در دل ما روزبه‌روز افزون‌تر بفرما، ما را از آنها در دنیا و آخرت جدا مفرما، پروردگارا مهمّات و مشکلات مردم را حل کن، پروردگارا این ملت را بر دشمنانش پیروز کن، پروردگارا به محمد و آل محمد خدمتگزاران را توفیق خدمت روزافزون به این ملت عنایت کن، پروردگارا ما را بر آنچه که مورد رضای تو است عارف و واقف و عامل بفرما، آنچه ما را از تو دور میکند ما را از او دور کن، تعجیل در فرج ولی‌عصر بفرما؛ ما، پدرانِ ما، مادرانِ ما، گذشتگانِ ما را مشمول رحمت و مغفرت خودت قرار بده. رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات.

[=times new roman] [=times new roman]
[=times new roman] [=times new roman]


[/HR][=times new roman] [=times new roman] [=times new roman][1] الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج‌۲، ص۵۸۶، (دعای جامع از امام صادق علیه‌السلام).
[=times new roman] [=times new roman]ترجمه:
[=times new roman] [=times new roman]ابن أبی یعفور از حضرت صادق علیه السلام حدیث کند که میخواند: بارخدایا دل مرا سرشار از محبت خود و ترس از خودت و تصدیق و ایمان به تو و بیم و هراس از تو و اشتیاق به سویت کن، ا‌ی صاحب جلال و اکرام. بار خدایا لقائت را محبوب من گردان، و در لقائت برا‌ی من بهترین رحمت و برکت را قرار داده، و مرا به نیکان ملحق ساز، و با بدان به دنبال مینداز، و مرا به نیکان گذشته بپیوند، و با نیکان باقیمانده قرار ده، و به راه نیکوکارانم ببر، و مرا درباره خودم کمک کن بدان چه نیکان را درباره خودشان کمک کنی...

[=times new roman] [=times new roman]بار خدایا توفیق یار‌ی درباره دینت، و نیرویی در عبادتت و فهمی درباره آفریدگانت و دو بهره از رحمتت به‌من عطا فرما، و رو‌ی مرا به نور خود سپید [و روشن] گردان، و رغبت مرا [فقط] در آنچه نزد تو است قرار ده، و جان مرا در راه خودت بگیر (و بمیران] بر آئین خودت و آئین پیامبرت.
[=times new roman]
[=times new roman] [=times new roman] [=times new roman][2] صحیفه سجادیه، دعای پنجم. (دعای امام سجاد علیه‌السلام برای خود و نزدیکانش)
[=times new roman] [=times new roman]ترجمه:
[=times new roman] [=times new roman]خدایا ما را به بخشش خود از بخشش دیگران بی‌نیاز ساز، و ترس گسستن دیگران را از ما با پیوستن ما به خودت کفایت فرما، تا با وجود عطا‌ی تو از دیگر‌ی نخواهیم، و با احسان تو از احد‌ی نهراسیم.
[=times new roman] [=times new roman]بار خدایا بدون شک بی‌نیازان به فضل قوّت تو بی‌نیازند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را از هر چه غیر خودت کفایت کن، و به حقیقت که بخشندگان از افزونی داده‌ها‌ی تو می‌بخشند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و از نعمتت بر ما عطا کن، و همانا که -راه یافتگان- در پرتو نور ذات تو راه می‌یابند، پس بر محمد و آلش درود فرست، و ما را هدایت نما‌ی.

[=times new roman] [=times new roman]بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و در هر کار به نفع ما چاره ساز و بر زیان ما چاره مساز، و به سود ما تدبیر کن و به ضرر ما تدبیر مفرما، و ما را چیرگی ده و دیگران را بر ما چیره مساز.

[=times new roman]
[=times new roman]
[=times new roman]

[h=1]97/11/29 گزیده بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
[/h][h=2]اعتماد امام خمینی به مردم تبریز برای خنثی نمودن توطئه دشمن بعد از انقلاب[/h]در حوادث اوّل انقلاب -شما جوانها یادتان نیست- تبریزی‌ها شقّ‌القمر کردند به معنای واقعی کلمه؛ توطئه‌ای که دشمن در تبریز تدارک دیده بود، به دست خود مردم تبریز به بهترین وجه خنثی شد. همان وقتی که همه نگران بودند که تبریز چه خبر خواهد شد و دشمنان و ضدّانقلاب از اطراف لشکرکشی کرده بودند که بتوانند تبریز را از انقلاب جدا کنند، امام فرمودند -به این مضمون- که نگران نباشید؛ تبریزی‌ها خودشان جواب خواهند داد؛ همین هم شد. در آن روز، بعد در دفاع مقدّس، بعد در حوادث بعد، بعد در سال ۸۸، بعد در نهم دی -که همه‌ی کشور نهم دی [آمدند]، تبریز هشتم دی؛ یک روز جلوتر، زودتر- در همه جا پیشگام بودند الحمدلله. عزیزان من! در این گام دوّم هم پیشگام باشید و ان‌شاءالله خواهید بود.
[h=2]شرمساری عده ای از گذشته انقلابی خود و افتخار مردم تبریز به یوم‌الله بیست‌ونهم بهمن [/h]مردم تبریز به یوم‌الله بیست‌ونهم بهمن افتخار میکنند. ببینید! این نکته است، این خیلی مهم است. یک عدّه‌ای ضعیفند، بیچاره‌اند، منفعلند؛ یک روز هم ممکن است یک حرکت انقلابی کرده باشند [امّا] حالا زیر فشار توطئه‌ی دشمن و البتّه تمایلات دنیایی، از گذشته‌ی خودشان شرمسارند. مردم تبریز مثل اکثر ملّت ایران به گذشته‌ی انقلابیِ خودشان مفتخرند، افتخار میکنند؛ سرشان را بالا میگیرند، میگویند ما بودیم که این حرکت انقلابیِ چهلم را، اربعین‌ها را راه انداختیم؛ راست میگویند. و همین آمدنِ شما به اینجا و این اجتماع عظیم و پُرشور شما بخصوص جوانان عزیز، یکی از محورها و از نشانه‌های این افتخار بزرگ و پُرمعنا است.
[h=2]راهپیمایی بیست و دوم بهمن چهل سالگی اقنلاب و دلها دست خداوند[/h]ملّت ایران در بیست‌ودوّم بهمن امسال، کار بزرگی انجام دادند. من به شما عرض بکنم این حضور پُرحجم مردم در خیابانها را -که [طبق] گزارشی که به من دادند، در همه‌ی کشور یا در صدی نودوهشتِ شهرهای کشور، یا بیشتر، جمعیّت از سالهای قبل بیشتر بود؛ یک جاهایی پنجاه درصد بیشتر بود، یک جاهایی چهل درصد بیشتر بود، یک جاهایی سی درصد بیشتر بود- دشمن میبیند؛ البتّه کتمان میکنند در تبلیغات. در تبلیغات میگویند هزاران نفر آمدند در خیابانهای ایران؛ دیگر نمیگویند میلیون‌ها نفر و در همه‌ی شهرها مجموعاً ده‌ها میلیون آمدند در خیابان؛ دشمن این را نمیگوید امّا میفهمد. و در دنیا همه میدانند، آن کشوری که مردمش این‌ جور متّحد وسط میدان باشند، هیچ آسیبی از کِید دشمن نمیشود به او زد؛ این را همه میدانند. یعنی این حضور شما در صحنه‌ی سیاسی کشور و صحنه‌ی انقلابی کشور و یادبود بیست‌ودوّم بهمن سال ۵۷ در همه‌ی کشور، یک حرکت سیاسی و امنیّتی مهمّی بود که به وسیله‌ی ملّت ایران انجام گرفت. خدا را باید سپاسگزار بود؛ دلها دست خدا است. اِلَیکَ نُقِلَتِ الاَقدامُ وَ اِلَیکَ ... مُدَّتِ الاَعناق؛[1] دستها به سوی خدا دراز است، دلها دست خدا است، خدا مردم را آورد؛ از خدا سپاسگزاری میکنیم، از مردم عزیز هم با همه‌ی وجود سپاسگزاری میکنیم. مردم آمدند و همان شعارها را دادند.
[h=2]«مرگ بر آمریکا» حرکتی روشنفکرانه، آگاهانه، انسانی و یعنی مرگ بر سلطه‌گری [/h]«مرگ بر آمریکا» یعنی مرگ بر سلطه‌گری، مرگ بر تجاوزگری، مرگ بر دست‌درازی به حقوق ملّتها؛ معنایش این است. یک حرکت روشنفکرانه، آگاهانه، انسانی و پُرمعنا و پُرمضمون را مردم با این شعار در همه‌ جای کشور انجام دادند، که واقعاً جای سپاسگزاری است.
[h=2]نسبت ضعف با نقلاب توسط انسانهای ضعیف[/h]یک عدّه‌ای خودشان ضعیفند، خودشان منفعلند، میگویند انقلاب ضعیف شده؛ خودشان ضعیفند، قیاس به نفْس میکنند. خودشان دل باخته‌اند، دلشان را از دست داده‌اند، خیال میکنند این مردم همین ‌جور هستند. ضعفهای خودشان را به مردم نسبت میدهند؛ نه، مردم این [کسانی] هستند که شما در خیابانها روز بیست‌و‌دوّم بهمن مشاهده کردید. خداوند شماها را، ملّت ایران را، مجموعه‌ی پُرهمّتی که این جور با بصیرت از انقلاب خود، از نظام خود، از هویّت خود، از کشور خود دفاع میکند، مورد رحمت و لطف خودش قرار بدهد.
[h=2]حادثه تروریستی زاهدان (سال 97) و عدم قدردانی عده ای از امنیت بدست آمده با خون شهیدان و تشییع جنازه عجیب اصفهانی ها[/h]راجع به این جوانهای عزیزی است که در راه امنیّت کشور جانشان فدا شد. خب، ظاهر قضیّه این است که بیست سی نفر جوان به شهادت رسیدند. ما که خیلی شهید داده‌ایم امّا این نکته قابل تأمّل است و ما را باید آگاه کند، هشیار کند که امنیّت به چه قیمتی به دست می‌آید. ببینید! اینهایی که از امنیّت موجود کشور در کارشان، کاسبی‌شان، هنرشان، ورزششان، درس خواندنشان، در همه‌کارشان استفاده میکنند، آن وقت بعضی از همین استفاده‌کننده‌ها که نمک خوردند، نمکدان را میشکنند! این امنیّتی که ما در آن زندگی میکنیم، به این قیمت به دست می‌آید؛ به قیمت خون جوانان ما و بهترین جوانهای ما. درود خدا بر این جوانهای اصفهانی، درود ملائکه‌ی الهی بر آنها، درود خدا بر مردم شهیدپرور اصفهان که پریروز آن تشییع‌ جنازه‌ی عجیب را برای این جوانها به راه انداختند. مردم اصفهان هم جزو پیشگامان این نهضت و این حرکتند. این خیلی کار مهمّی است.
ما یادمان نرود که امنیّت چه جوری حفظ میشود؛ امنیّت مرزهای ما، امنیّت داخل کشور، امنیّت جادّه‌ها، امنیّت شهرها، امنیّت عجیب این همه جمعیّت در روز بیست‌و‌دوّم بهمن. با این جمعیّت عظیم در بیست‌و‌دوّم بهمن، این مراسمها با امنیّت به پایان برسد، چیز کوچکی است؟ این چیز کمی است؟ چه کسانی هستند اینهایی که امنیّت را حفظ میکنند برای ما؟ قدرشان را میدانیم؟ آنها را می‌شناسیم؟ درود خدا بر سپاه پاسداران و بقیّه‌ی عناصر حافظ امنیّت؛ بر نیروی انتظامی، بر ارتش و دیگران که این جور فداکاری میکنند و جانبازی میکنند. این انقلاب، این عزّت ملّی، این امنیّت، با این جانفشانی‌ها به دست آمده.
[h=2]قیام بیست‌و‌نهم بهمن تبریز و شناخت وقت و عمل به آن دو عنصر مهم موفقیت و عدم وقت شناسی توابین [/h]نکته‌ی مهم در باب قیام بیست‌و‌نهم بهمن تبریز -که واقعاً یک قیام بود؛ یک قیام به معنای واقعی کلمه؛ البتّه در یک شهر بود امّا اثر گذاشت بر روی تمامی کشور؛ همه را کشاند وارد میدان کرد و منتهی شد به آن انقلاب عظیم و مردمی- که خدا به آن برکت داد، این است که مردم تبریز توانستند وقت‌شناسی کنند، این یک، و اقدام بهنگام کنند، این دو. این دو عنصر خیلی مهم است. در همه‌ی حوادث شخصی و اجتماعی، این دو عنصر خیلی مهم است که [اگر] وقت را، موقع را بشناسیم، و بعد هم که شناختیم و فهمیدیم که وقت عمل است، آن عمل را بموقع و بهنگام انجام بدهیم، این موفّقیّت پیش خواهد آمد. اگر چنانچه این وقت‌شناسی نباشد، از اقتضای وقت غفلت بشود یا حرکت مقتضی بهنگام انجام نگیرد، آن وقت هر حرکتی که انجام بگیرد، بی‌فایده خواهد بود. نمونه‌اش در تاریخ توّابینند؛ توّابین آن جماعتی بودند که بعد از آنکه حادثه‌ی کربلا اتّفاق افتاد و امام حسینِ عزیزِ دل پیغمبر با آن وضع به شهادت رسید و آن ‌همه حادثه اتّفاق افتاد، اینها به جوشش آمدند که عجب، ما نشسته‌ایم؟ بلند شدند قیام کردند -عدّه‌ی زیادی هم بودند- رفتند، حکومت هم با اینها مقابل شد، همه‌ی آنها هم کشته شدند، شهید شدند، امّا آیا اثر کار صد نفر از آنها به قدر اثر کار آن غلامِ سیاهی است که در کربلا شهید شد؟ اثر صد نفر از آنها به قدر اثر یک نفر حبیب‌بن‌مظاهری است که در کربلا شهید شد؟ نه، [چون] کار را به وقت خودش انجام ندادند. اگر شماها میخواستید دفاع کنید از امام حسین، از پیغمبر، از حریم ولایت، از حرکت حق در مقابل باطلِ یزیدی، روز عاشورا باید [کاری] میکردید؛ وقت را از دست دادید! این تاریخ است؛ در تاریخ نمونه‌های این جوری فراوان داریم.
[h=2]تشکیل دولت موقت در 15 بهمن 57 نشان وقت شناسی امام[/h]من فراموش نمیکنم، اوّل انقلاب، امام روز دوازدهم بهمن که وارد تهران شدند، در بهشت زهرا فرمودند که من دولت تشکیل میدهم، وعده دادند که من دولت تشکیل میدهم؛ زمینه هم کاملاً آماده بود. به نظرم روز چهاردهم، پانزدهم بود، امام فرستادند دنبال ماها -چون مسئول فراهم ‌کردن مقدّمات تشکیل دولت، شورای انقلاب بود که ماها بودیم، بنده عضو شورای انقلاب بودم و چند نفر دیگر- رفتیم خدمت ایشان در مدرسه‌ی علوی. ایشان گفتند «آقا! چه شد پس؟ تشکیل دولت چه شد؟» یعنی مقدّمات را چرا فراهم نکردید؟ ببینید، این درست است؛ این وقت‌شناسی و استفاده‌ی از فرصت است. بعد هم همان فردایش یا پس‌فردایش دولت موقّت را معیّن کردند، حکم دادند و آن قضایا به آن شکل ادامه پیدا کرد. این وقت‌شناسی است.

مردم تبریز -که خدا به کار شماها که برکت داد، به خاطر این وقت‌شناسی بود- فهمیدند الان وقتی است که ضربه را وارد کنند. نظام حاکم با خطایی که کرد، مردم را به جوش و خروش انداخت، قضیّه‌ی قم اتّفاق افتاد، آنجا یک خطای دیگری کرد، عدّه‌ای از مردم قم را به شهادت رساند، زمینه آماده بود؛ این زمینه‌ی آماده چه جوری باید بُروز پیدا کند؟ بهترین مناسبت، چهلم بود. مردم تبریز این را فهمیدند؛ «چهلم»، شد مظهر حرکت و قیام و انقلاب. وقت را شناختند، از وقت هم به بهترین وجهی استفاده کردند؛ لذا خدا برکت داد. این درس است.
[h=2]استفاده از ظرفتهای کشور طبق قوانین و مصلحت کشور معنی آتش به اختیار[/h]ظرفیّتهای کشور خیلی بیش از آن چیزی است که در کاغذهای ما، در نوشته‌های ما، در گفته‌های ما آمده. هر جایی از کشور، [از جمله] همین آذربایجان شما و تبریز شما -که آقای امام جمعه‌ی محترم الان گفتند و درست گفتند- دریایی از ظرفیّتهای گوناگون اقتصادی و علمی و اجتماعی و هنری و بقیّه‌ی جنبه‌های زندگی‌ است؛ دریایی است از ظرفیّت؛ این ظرفیّتها باید شناخته بشود و از آنها استفاده بشود؛ چه کسی باید بکند این کار را؟ ما مسئولین؛ به عهده‌ی ما مسئولین است. البتّه اینکه میگویم ما مسئولین، معنایش این نیست که تکلیف از گردن جوانها برداشته است. معنای آتش به اختیاری که ما گفتیم، این است: یعنی همه‌ی جوانها، همه‌ی گروه‌های مؤمن در زمینه‌های مختلف، هر کاری که برایشان میسّر است، و مطابق با قوانین کشور و مصلحت کشور [است]، باید انجام بدهند و معطّل کسی نباید بمانند.[2]
[h=2]ضعف دشمن و مشکلات داخلی و خارجی آمریکا[/h]دشمن ما هم امروز ضعیف است. ببینید، نمیخواهیم ساده‌لوحی به خرج بدهیم؛ بنده بارها تکرار کرده‌ام و گفته‌ام «دشمن نتوان ضعیف و بیچاره شمرد[3]»، یعنی این جور نیست که ما از نقاط قوّتِ دشمن غفلت کنیم امّا وقتی که درست نگاه میکنیم، می‌بینیم دشمن گرفتار است؛ دشمنِ اصلی نظام جمهوری اسلامی که استکبار است، مظهرش رژیم متجاوز آمریکا است که امروز گرفتار است؛ هم گرفتار مسائل داخلی‌اش است، هم گرفتار مسائل خارجی‌اش است؛ گرفتار درگیری میان سران کشور است؛ با همدیگر اختلاف دارند سر قضایای مختلف که در خبرها می‌بینید؛ گرفتار بدهکاری عجیب و غریبِ دولت آمریکا است به مردم خودش و به کشورهای خارجی؛ یعنی اینها یک و نیم تریلیون دلار گرفتار وام و بدهکاری هستند؛ گرفتار مشکلات اجتماعی داخلش است. مردم آمریکا و جوانهایشان طبق اسنادی که خود‌شان میگویند -اینها اطّلاعات داخلی ما نیست؛ اطّلاعاتی است که از خود آنها گرفته‌ایم؛ در مطبوعاتشان، در بعضی از اسنادشان، اینها هست که در اختیار ما قرار گرفته- دچار افسردگی، دچار خودکشی [هستند]. قتل در آنجا بیشتر از همه‌ی دنیا [است]؛ در روز تعداد زیادی قتل در آمریکا انجام میگیرد؛ قتلهای مردم به دست همدیگر، قتلهای مردم به دست پلیس. اعتیاد و موادّ مخدّر؛ سالی صد میلیارد دلار هزینه‌ی موادّ مخدّر در آمریکا است؛ آمریکا پنجاه میلیارد دلار خرج میکند -اینها از آمارهای خودشان است- برای مبارزه‌ی با موادّ مخدّر در میان کشور و بی‌اثر [است]، اثر ندارد. روز‌به‌روز موادّ مخدّر آنجا رو به توسعه است؛ گرفتارند.

شما در سوریه وضعشان را ملاحظه کنید، در افغانستان وضعشان را ملاحظه کنید، در عراق وضعشان را ملاحظه کنید؛ همین گرفتاری‌ها اینها را عصبانی میکند و آن وقت شما می‌بینید آن دولتمردان ضعیف‌العقل یا واقعاً -همان طور که گفتیم- احمق درجه یک، عصبانی میشوند و علیه ملّت ایران بنا میکنند به فحّاشی کردن، بدگویی کردن؛ خودشان را به در و دیوار میزنند، کنفرانس ورشو را تشکیل میدهند[4]، به جایی نمیرسد؛ کشورهای همکار خودشان را، مزدورهای خودشان را، دولتهای مرعوب و ضعیف را دعوت میکنند به ورشو برای اینکه علیه جمهوری اسلامی ایران تصمیم‌گیری کنند، به نتیجه هم نمیرسد. اینها همه نشانه‌ی ضعف دشمن است. پس دشمن ضعیف است.
[h=2]جنجال دشمن نشان ضعف او[/h]وقتی دشمن ضعیف است، هارت و هورت زیاد میکند، جنجال زیاد میکند؛ این جنجال نبایستی توی دلِ فلان مسئول را خالی کند یا فلان جوان را دچار اشتباه و خطا بکند، و خیال کند که حالا چه خبر است؛ نه. آن روزی که این انقلاب یک نهال ضعیفی بود، همه‌ی اینها دست به یکی کردند تا این نهال ضعیف را از زمین بکَنند، نتوانستند؛ امروز آن نهال ضعیف به این درخت تناور، این شجره‌ی طیّبه‌ی عظیم تبدیل شده، هیچ غلطی نمیکنند؛ همان جمله‌ای که حضرت زینب به یزید فرمود: کِد کَیدَکَ وَ اسعَ‌ سَعیَکَ ...‌ فَوَاللهِ لا تَمحو ذِکرَنا؛[5] هر غلطی میتوانی بکنی بکن، [امّا] بدان که هیچ غلطی نمیتوانی بکنی. البتّه آبروی خیلی از سران کشورهای بظاهر مسلمان در این حوادث رفت، آبرویشان بر خاک ریخت؛ اینهایی که نشستند با رژیم صهیونیستی در ورشو و امثال آنجا علیه اسلام و مسلمین و جمهوری اسلامی با صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها هم‌پیمان شدند، آبرویی در بین ملّت خودشان هم ندارند؛ چه بعضی از این عربهای منطقه‌ی خلیج فارس، چه بعضی دیگر، بین ملّت خودشان هم آبرویی ندارند. اینها این جوری‌ هستند.
[h=2]صبرُ تدبیرُ اتحاد و جدیت موجب حل مشکلات[/h]عرض من این است: میگویم الان ما در نشاط چهل سالگی و آمادگی و قدرت لازم برای حرکت به طرف جلو هستیم، امکانات داریم، ظرفیّت داریم، همه‌‌ی این مشکلاتی که وجود دارد، قابل رفع است؛ گرانی قابل رفع است، کاهش ارزش ریال قابل رفع است، مشکل مسائل تولید داخلی قابل رفع است، همه‌‌ی اینها قابل رفع است؛ یک مقداری صبر، یک مقداری تدبیر، یک مقداری اتّحاد و اتّفاق، یک مقداری جدّیّت در حرکت و مانند اینها را لازم دارد. امکانات ما بسیار خوب، و دشمن هم در حال ضعف و ان‌شاءالله ضعیف‌تر شدنِ هر چه بیشتر [است]. از این فرصت باید استفاده کرد، مثل همان جوری که در بیست‌و‌نهم بهمن سال ۵۶ شما تبریزی‌ها از فرصت استفاده کردید، ضربه‌ی خودتان را وارد کردید، کار خودتان را کردید، اقدام خودتان را کردید.
[h=2]توصیه به مسؤولین برای فریب نخوردن از دشمن[/h]توصیه‌ به مسئولین کشور هم این است که دشمن را درست بشناسند، فریب خدعه‌‌ی دشمن را نخورند. دشمن از طرق مختلف وارد میشود؛ گاهی دندان نشان میدهد، گاهی مشت نشان میدهد، گاهی هم لبخند نشان میدهد؛ همه‌ی اینها به یک معنا است. لبخند دشمن هم مثل همان دندان نشان دادنِ دشمن است، فرقی نمیکند، دشمنی است: قَد بَدَتِ البَغضاءُ مِن أَفواهِهِم وَما تُخفی صُدورُهُم أَکبَرُ؛[6] آنچه در دلهای نجس و سرشار از بغض و کینه‌ی آنها وجود دارد از اسلام و مسلمین و بخصوص جمهوری اسلامی، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حرفهایشان ظاهر میشود. فریب دشمن را نخورند، خدعه‌ی دشمن را قبول نکنند. امروز شما ملاحظه میکنید که غربی‌ها به معنای واقعی کلمه دارند خدعه میکنند. حالا کار آمریکا که دیگر از خدعه گذشته و کاملاً آشکار و شمشیرازرو[بسته] است، [امّا] اروپایی‌ها هم دارند همین‌ جور با خدعه عمل میکنند. من نمیگویم چه کار کنند؛ دولتی‌ها بنشینند فکر کنند، [منتها] مواظب باشند مخدوع(و فریب خورده) نشوند، مواظب باشند فریب نخورند، از دشمن رودست نخورند، به امید اینکه بتوانیم یک کاری بکنیم، خودشان را و ملّت را دچار مشکل نکنند؛ هم فریب نخورند، هم از دشمن وحشت نکنند؛ بدانند که دست خدا بالای دستها است و خدای متعال طرف‌دار و پشتیبان ملّتی است که دین او را نصرت میکنند و یاری میکنند و این ملّت بحمدالله این کار را انجام خواهد داد.


[/HR][1] مناقب آل ابی‌طالب، ج ۳، ص ۱۸۱

[2] معظّمٌ‌له در پاسخ به شعار «ما همه‌ سرباز توایم خامنه‌ای، گوش به فرمان توایم خامنه‌ای» حضّار فرمودند: بونی که بیلیرم؛ قبلاً بویور می‌سیز، بنده بیلیرم. (این را که میدانم؛ قبلاً شما فرموده‌اید، بنده میدانم) خدا ان‌شاء‌الله خیرتان بدهد، خدا ان‌شاء‌الله حفظتان کند.


[3] سعدی: دانی که چه گفت زال با رستم گرد / دشمن نتوان حقیرو بیچاره شمرد

[4] کنفرانس «صلح و امنیّت خاورمیانه» که در تاریخ ۲۴ و ۲۵ بهمن سال جاری به دعوت آمریکا و در ورشو لهستان تشکیل گردید.

[5] لهوف، ص ۱۸۵

[6] آل عمران: 118


[h=1]97/12/05 بیانات در ابتدای درس خارج فقه درباره نشاط در کارها
[/h][h=2]حدیث «لَیسَ‌ لِحاقِنٍ رَأیٌ ...»: حوصله کاری و عاقبت اندیشی خوصا توصیه به مسؤلان
[/h]عَن اَبی قَتادَةَ، قالَ اَبو عَبدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ: لَیسَ‌ لِحاقِنٍ رَأیٌ، وَ لا لِمَلولٍ صَدیقٌ، وَ لا لِحَسودٍ غِنًى، وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِبِ، وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوبِ.[1] لَیسَ‌ لِحاقِنٍ‌ رَأی
[امام صادق علیه السّلام میفرماید:] ‌«حاقِن» -یعنی کسی که محصور است به فشار ادرار و غیره- رأی ندارد، اصلاً. لذاست که در نماز هم مکروه است که انسان زیر فشار، مشغول نماز بشود، چون حواس انسان جمع نیست؛ این اوّل حدیث.

بعد میفرماید: وَ لَا لِمَلولٍ صَدیق
آدم ملول، دوست و صدیق پیدا نمیکند. «ملول» یعنی کم‌حوصله. آدمهایی که خسته‌اند، افسرده‌اند، کم‌حوصله‌اند، همراه و رفیق پیدا نمیکنند. درست است. اگر میخواهید کار جمعی بکنید، با جماعت حرکت کنید، مسابقه بدهید، پیش بیفتید، باید بانشاط باشید؛ اینکه ما مرتّب میگوییم نشاط و در صحبتها و گفته‌ها مکرّر بنده تکرار میکنم نشاط، بعضی‌ها خیال میکنند که نشاط یعنی رقّاصی، که فلان برنامه‌ی موسیقی را یا فلان برنامه را فلان جا بگذاریم، در تئاتر بگذاریم، در تلویزیون بگذاریم تا مردم نشاط پیدا کنند! معنای نشاط این نیست؛ نشاط یعنی حوصله‌ی کار، نشاط کار، تحرّک، که دل انسان آماده باشد برای حرکت کردن، کار کردن، فعّالیّت‌ کردن؛ خسته و ملول و افسرده و مانند اینها نباشد؛ این معنای نشاط است. اگر این [جور] شد، آن وقت انسان، همکار هم پیدا میکند، دیگران هم می‌آیند دُور شما جمع میشوند، کار را پیش میبرید. بخصوص شما جوانها خیلی به این احتیاج دارید.

بعد فرمود: وَ لا لِحَسودٍ غِنًى
آدمی که حسود است، بی‌نیازی پیدا نمیکند؛ طبیعت آدم حسود این است؛ و چون نسبت به برخورداری‌های افراد حسادت میکند، یک اثر طبیعی‌ای خدای متعال در این [حسادت] قرار داده که انسان عقب می‌افتد.

وَ لَیسَ بِحازِمٍ مَن لَم یَنظُر فِی العَواقِب
«حازم» یعنی آدم خردمند، باهوش، کسی که کار را محکم‌کاری میکند؛ همه‌ی اینها در کلمه‌ی «حزم» وجود دارد؛ هم محکم‌کاری کردن -به آن بندی که چیزی را محکم میکند، چه زیر شکم شتر را، چه کفش را، میگویند «حِزام»- و همچنین به معنای هوشمندی و عقل و خردمندی هم می‌آید؛ مجموعه‌ی اینها در کلمه‌ی حزم هست. میفرماید: آن کسی که عاقبت کار خودش را ملاحظه نکند، خردمند و محکم‌کار نیست. ببینید، اینها همه درس است برای ماها، بخصوص آن کسانی از شماها و ماها که یک مسئولیّتی دارند، در یک نقطه‌ای تصمیمی میسازند یا تصمیمی میگیرند. خب، یک کاری است که آدم خوشش می‌آید انجام بدهد و منفعتی هم دارد امّا عاقبتش را در نظر نمیگیرد؛ وارد کار میشود بدون اینکه [عاقبتش را در نظر بگیرد]. فرض کنید که ظهر تابستان آدم وارد حیاط خانه میشود -حالا که حیاط کم است؛ آن وقتهایی که حیاط بود، ما این مثال را که میزدیم، همه میفهمیدند- حوض وسط حیاط پُر از آب زلال، انسان هم بدنش داغ شده، عرق کرده، فوراً پیراهن را میکَند و خودش را می‌اندازند داخل آب؛ کار بدی است؟ نه، امّا این آب که شما خودت را داخلش انداختی، موج برمیدارد، میخورد به یک لیوان بلورِ قیمتی که گذاشته‌اند روی پاشوره‌ی حوض، می‌افتد میشکند. اگر چنانچه شما از اوّل فکر این را کرده بودی، جور دیگر میرفتی داخل آب؛ فکر عاقبت را نکردی، فکر دنباله‌‌اش را نکردی، لذا خودت را انداختی داخل آب و نتیجه این شد. آن کسی که فکر عاقبت کار را نکند، حازم نیست.

[مثلاً] وقتی که دارید مسابقه میدهید، بدانید طرف مقابل شما در مقابل این حرکتی که شما انجام میدهید، چه حرکتی انجام خواهد داد، فکر آن را بکنید، آن وقت برای آن حرکتی که او بعداً انجام خواهد داد، یک آمادگی‌ای پیدا کنید، بعد حرکتتان را شروع کنید؛ عاقبت کار را دیدن. همه‌ی اینها درس است! درسهای فردی هم نیست، درسهای مهمّی است برای مسائل مهمّ کشور، برای اداره‌ی کشور، برای مدیریّتهای کلان. البتّه به درد خانواده و به درد زندگی شخصی هم میخورد. این دستورات اخلاقی این جوری است.

وَ النَّظَرُ فِی العَواقِبِ تَفتَحُ القُلوب
یعنی اگر ما در عواقب کارمان دقّت کنیم، دل را باز میکند، منافذ فکری انسان را، منافذ روحی و معنوی انسان را باز میکند. اگر در عاقبت کارهایمان دقّت کنیم، گناه نمیکنیم، فسق نمیکنیم؛ اگر به عاقبت کارمان فکر کنیم، از لغزشهایی که معمولاً برای ماها پیش می‌آید، اجتناب میکنیم. هم در مسائل شخصی این جور است، هم در مسائل بزرگ این جور است، هم در مسائل کلان کشوری این‌ جور است. اگر این جور شد، آن وقت دیگر با امید باید پیش برویم.

توصیه‌ی من به همه‌ی کسانی که مدیریّتی دارند، مسئولیّتی دارند، چه در قوّه‌ی مجریّه، چه در قوّه‌ی قضائیّه، چه در مدیریّتهای گوناگون، این است که افسردگی و ملالت را و بی‌حوصلگی را از خودشان دور کنند، ناامیدی را از خودشان دور کنند، و بدانند که کار دارد پیش میرود، انقلاب حرکت میکند. دیدید به توفیق الهی در بیست‌ودوّم بهمن چه حادثه‌ی عظیمی در این کشور اتّفاق افتاد. انقلاب است دیگر؛ انقلاب دارد حرکت میکند، پیش میرود. چهل سال از نهضت عظیم این ملّت و امام بزرگوار میگذرد و باید همه چیز از یادها رفته باشد، [امّا] مردم جوری با این حادثه برخورد میکنند مثل اینکه همین دیروز اتّفاق افتاده! جوری می‌آیند به خیابانها که -آن طوری که به من از جاهای مختلف گزارش دادند- در تهران، در این خیابانهای منتهی به میدان آزادی جمعیّت نمیتوانست جلو برود؛ شهرهای دیگر هم همین جور. از همه‌ی سالهای گذشته جمعیّت بیشتر آمدند؛ چرا؟ چون تهدید دشمن بیشتر بود، مردم احساس نشاط و احساس تکلیف کردند. کارها دارد پیش میرود. بنابراین بی‌حوصلگی و مانند اینها را همه، اعمّ از مدیران ارشد، مدیران متوسّط، مدیران پائین کنار بگذارند؛ این یک.

دوّم، عاقبت‌اندیشی؛ کاری که میخواهند انجام بدهند، ببینند عاقبتش چه میشود؛ این تصمیمی که شما میخواهی بگیری، این حرکت را تصویب کنی یا رد کنی، ببین عاقبتش چه میشود، دنباله‌اش چیست، حرکت دشمن در قبال این چیست، شما چه کار میتوانی بکنی؛ فکر اینها را بکن، بعد آن وقت مخلصاً ‌للّه عمل کن.


[/HR][1] امالی طوسی، مجلس یازدهم، ص ۳۰۱؛ ‌«امام صادق علیه‌السلام میفرمایند: انسانی که گرفتار فشار ادرار است، نظری ندارد و انسان کم‌حوصله دوستی ندارد و آدم حسود هم بی‌نیازی پیدا نمیکند. و کسی که عاقبت کارها را ملاحظه نمیکند، انسان خردمند و محکم‌کاری نیست و ملاحظه‌ی عاقبت کارها منافذ فکری و روحی انسانها را باز میکند.»


97/12/15 بیانات پس از کاشت نهال در روز درخت‌کاری

فرهنگ عمومی و لزوم کاشت درخت میوه دار

روز درخت‌کاری، هم مژده‌ی بهار است و هم یادآور اهمّیّت پوشش گیاهی در کشور است. عمده این است که در فرهنگ عمومی کشور، مسئله‌ی درخت و گیاه و پوشش گیاهی و جنگل و مرتع، جایگاه واقعی خودش را پیدا کند. ما امروز از ناحیه‌ی بی‌اعتنائی به جنگل، بی‌اعتنائی به مرتع، عدم توجّه درست به پوشش گیاهی در سراسر کشور خسارتهایی را متحمّل میشویم و اگر چنانچه در فرهنگ عمومی، حفظ پوشش گیاهی، حفظ درخت، حفظ گیاه، حفظ سبزه جایگاه درست خود را پیدا بکند، به نظر من کشور بهره‌های بیشتری خواهد برد.
این درخت‌کاریِ ما -که مثلاً دو اصله درخت ثمربخش را، دو اصله درخت میوه را در اینجا غرس میکنیم- به‌عنوان یک نماد است. ما میخواهیم که غرس درخت، حفظ درخت و اهمّیّت دادن به درخت و گیاه و پوشش گیاهی، در کشور به‌صورت یک عرف عمومی و یک فرهنگ عمومی دربیاید.

پرهیز از تبدیل باغات به ساختمان و کاشت درختهای مضر برای بیابان زدایی

گاهی شنیده میشود که مراکز پُردرختی را به‌خاطر احداث ساختمان و امثال اینها دچار آسیب میکنند، درختها را از بین میبرند؛ دستگاه‌های مسئول کشور جدّاً باید در مقابل این بِایستند و نگذارند. همچنان‌که گاهی شنیده میشود در مورد غرس برخی از نهالهای مضر در بعضی از نقاط کشور بی‌توجّهی میشود؛ به این مسئله خیلی باید اهمّیّت داده بشود. شنیدیم در بعضی از مراکز کشور به‌خاطر جلوگیری از پیشرفت صحرا و بیابان‌زایی، برخی از نهالها و اصله‌هایی که مناسب نیست و مضر است، کاشته میشود! خیلی ضروری است که دستگاه‌های مسئول مراقبت کنند که چنین اتّفاقی نیفتد. متقابلاً، در حفظ مراتع و حفظ جنگلها بایستی جدّاً کوشید. دستگاه‌های ذی‌ربط، از جمله دستگاه‌های ناظر مثل دستگاه قضائی، در مورد تعرّض به جنگلها بایستی کمال اهتمام را داشته باشند.

تکریم فضای سبز کوجب برکت گیاه و سبزه

و امیدواریم که ان‌شاءالله با گسترش روحیه‌ی علاقه‌ی به درخت و علاقه‌ی به فضای سبز و تکریم فضای سبز، کشور و مردم در آینده منافع بیشتری از این ناحیه ببرند و خدای متعال هم ان‌شاءالله برکت خواهد داد و برکات گیاه و سبزه و مانند اینها برای کشور بسیار زیاد خواهد بود، ان‌شاءالله.

97/12/16 انتصاب حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید ابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضائیه

آقای رییسی دارای فقاهت، تحصیلات حقوقی، تجربه، سلامت و امانت و کارآمدی در خدمت

آغاز دهه‌ی پنجم انقلاب و گذشت چهل سال از تشکیل دادگستریِ مبتنی بر فقه و حقوق اسلامی، ایجاب میکند که با تکیه بر تجربه‌ها و دستاوردها و رهنمودهای انباشته در این نصاب زمانی، تحوّلی متناسب با نیازها و پیشرفتها و تنگناها در قوه‌ی قضائیه صورت گیرد و دستگاه عدالت با نَفَسی تازه و انگیزه‌ئی مضاعف و نظم و تدبیری حکمت‌آمیز، دوران جدیدی را که زیبنده‌ی گام دوم انقلاب است، با قدرت و جدیت آغاز کند.
اینجانب برای تحقق این مقصود حیاتی، جنابعالی را برگزیده‌ام که دارای سوابق طولانی در سطوح مختلف قوه‌ی قضائیه و آشنا با همه‌ی زوایای آن میباشید و از طرفی در کنار فقاهت از تحصیلات حقوقی و دانش و تجربه در این عرصه مهم برخوردارید، و سلامت و امانت و کارآمدی خود را در مقاطع گوناگون خدمت نشان داده‌اید.

ملزومات سند تحول قضایی: زمان بندی، مردمی انقلابی و ضد فساد بودن، توجه به عنصر نیروی انسانی صالح، مبارزه با فساد از درون قوه موجب سرآفرازی قضات، گسترش عدل و احیاء حقوق عامه و آزادیهای مشروع و نظارت بر اِعمال قانون، عدم ملاحظه این و آن در برخوردهای قضایی، مسؤولیت دادن به جوانان صالح انقلابی و فاضل، ایجاد احساس عزت در قاضی به عنوان مانع انحراف، هم افزایی با قوا.

سند تحول قضائی پیشنهادی جنابعالی را ملاحظه کردم. بر اساس مشورتها و نظرات کارشناسی، آنرا مفید و کارساز میدانم. با این حال چند نکته را مؤکداً به جنابعالی سفارش میکنم.
نخست آنکه برای همه‌ی فصول این سند و بندهای ذیل آنها، زمان تعیین کنید و خود و همکارانتان را بر پایبندی به سرآمد برنامه الزام نمائید. در زمانبندیها نه عجله و نه مماطله نباید راه داده شود.
دوم آنکه در همه‌ی فصول تحول، مردمی بودن و انقلابی بودن و ضد فساد بودن را رعایت کنید.
سوم آنکه عنصر نیروی انسانی صالح را در رأس عوامل تحول و پیشرفت قوه بدانید. سلامت قضات و پاکیِ دامن آنان از هر گونه فساد، شرط لازم و اوّل برای همه توفیقات شما است. در ریشه‌کنی فساد از درون قوه که مایه‌ی مباهات شما و سرافرازی اکثریت قضات دادگاهها و دادسراها است، هیچ تردید و درنگ نکنید.
چهارم آنکه گسترش عدل و احیاء حقوق عامه و آزادیهای مشروع و نظارت بر اِعمال قانون را که در شمار هدفهای قوه قضائیه در قانون اساسی است در رأس برنامه‌ها قرار دهید. این موجب اعتماد مردم و دلگرمی آنان به قوه قضائیه در حوادث و منازعات خواهد شد.
پنجم آنکه در برخورد قضائی ملاحظه‌ی این و آن را نکنید.
ششم آنکه از جوانان صالح و انقلابی و فاضل در مسؤولیتهای قوه استفاده کنید.
هفتم آنکه قاضی و دادگاه را عزیز بدارید. احساس عزت و شرافت در قاضی، سدّ محکمی در برابر انگیزه‌ها و عوامل نفوذ و انحراف است.
هشتم آنکه همکاری با قوای مجریه و مقننه و هم‌افزایی با آنان را که سفارش همیشگی اینجانب است در نظر داشته باشید. آنان نیز موظف به همراهی و همکاری با شمایند.

[h=1][=&quot]97/12/19 بیانات در مراسم اعطای نشان عالی ذوالفقار به فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران
[/h] [h=2][=&quot]بهشت و رضوان الهی مزد مجاهدان[/h] [=&quot]مجاهدتهای در راه خدا با این چیزها قابل مقابله و قابل جبران نیست. خدای متعال میفرماید: «إِنَّ اللهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ»(توبه: 111) آنچه در برابر مجاهدت در راه خدا وجود دارد و خدای متعال در مقابل تقدیم کردن و روی دست گرفتن جان و مال در راه خدا قرار داده، بهشت است، رضای خدا است. آن چیزهایی که در دست و بال ما است -چه تشکّر زبانی‌مان، چه تشکّر عملی‌مان، چه نشانمان، چه درجه‌ای که میدهیم- چیزهایی است که بر حسب محاسبات مادّیِ دنیایی قابل ذکر است امّا بر حسب محاسبات معنوی و الهی قابل ذکر نیست. الحمدلله همه‌ی شماها این مجاهدتها را کردید، تلاش کردید.

[h=2][=&quot]سلیمانی و در معرض تهاجم دشمن قرار دادن جان و دعای رهبری برای ایشان: زندگی با سعادت و عاقبت با شهادت[/h] [=&quot]الحمدلله خدای متعال به این برادر بسیار عزیزمان -آقای سلیمانی-(فرمانده نیروی بروزن مرزی قدس سپاه) هم توفیق داده. ایشان بارها، بارها، بارها جان خودشان را در معرض تهاجم دشمن قرار داده‌اند، در راه خدا، برای خدا و مخلصاً لِلّه؛ و مجاهدت کرده‌اند. ان‌شاءالله خدای متعال به ایشان اجر بدهد و تفضّل کند و زندگی ایشان را با سعادت، و عاقبت ایشان را با شهادت قرار بدهد، البتّه نه حالا. هنوز سالها جمهوری اسلامی با ایشان کار دارد. امّا بالاخره آخرش ان‌شاءالله شهادت باشد. ان‌شاءالله مبارکتان باشد.
[=&quot]

[h=1][=&quot]97/12/12 بیانات رهبر انقلاب در ابتدای درس خارج فقه درباره صفت‌های برجسته‌ اخلاقی
[/h] [h=2][=&quot]حدیث: «یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها ...» صدق و تفاوت صفات اخلاقی در انسانها [/h] [=&quot]وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن‌ اَبی‌قَتادَة قالَ: قالَ ابوعَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعضٍ، یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاءُ تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فی اِبنِهِ وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِهِ: صِدقُ الحَدیثِ

[=&quot]وَ صِدقُ النّاسِ وَ اِعطاءُ السّائِلِ وَ المُکَافَاَةُ بِالصَّنائِعِ.[=&quot][1][=&quot]
[=&quot]
[=&quot]وَ بِهٰذَا الاِسنادِ عَن‌ اَبی‌قَتادَةَ قال:
[=&quot]این چند حدیثی که روزهای قبل خواندیم و این [حدیثی] که امروز میخوانیم، سندهای صحیح و بسیار معتبری دارد؛ ابی‌قتاده هم ثقه است.
[=&quot]
[=&quot]قالَ اَبوعَبدِاللهِ عَلَیهِ‌السَّلامُ لِداوُدَ بنِ سِرحانَ: یا داوُدُ اِنَّ خِصالَ المَکارِمِ بَعضُها مُقَیَّدٌ بِبَعض
[=&quot][امام صادق (علیه‌السّلام) میفرماید:] بعضی از مکارم اخلاق و خصلتها بسته‌ی به بعضی دیگر است، یعنی با هم ارتباط دارد؛ یا ارتباط علّی و معلولی دارد که یکی علّت آن دیگری است، یا به نحوی ارتباط عملیّاتی و رفتاری با همدیگر دارند.
[=&quot]
[=&quot]یُقَسِّمُهَا اللهُ حَیثُ یَشاء
[=&quot]اینها را هم مثل بقیّه‌ی چیزها از خدا بدانید؛ این را هم خدا میدهد. بله، کار خدای متعال بی‌حکمت نیست و رفتار ما، اختیار ما، و اراده‌ی ما در ایجاب رحمت الهی تأثیر دارد لکن بالاخره آنچه به ما داده میشود، از همه‌ی مکارم، از همه‌ی خوبی‌ها، از همه‌ی نِعَم -از جمله مکارم اخلاق- از طرف خدا است، خداوند تقسیم میکند؛ به شما یک چیزی میدهد، به دیگری یک چیز میدهد، به آن دیگری یک چیز [دیگر] میدهد.
[=&quot]
[=&quot]تَکونُ فِی الرَّجُلِ وَ لا تَکونُ فِی ابنِه
[=&quot]گاهی یک صفت خوبی در پدر هست، در پسر نیست. اینکه حالا میگویند ژن یا ژنِ [خوب]! اینها خیلی اعتباری ندارد. گاهی اوقات پدر یک صفت خوبی دارد، پسر ندارد؛ عکسش هم هست که پسر یک صفت خوبی دارد که پدر ندارد. اینها ایجاب الهی و اِنعام الهی است.
[=&quot]
[=&quot]وَ تَکونُ فِی العَبدِ وَ لا تَکونُ فی سَیِّدِه
[=&quot]این جور هم نیست که موقعیّت اجتماعی و شأن اجتماعی هم تأثیر داشته باشد؛ نه، گاهی یک صفت خوبی را یک برده‌ای دارد که سیّد او، ارباب او ندارد. مستخدم شما گاهی اوقات یک خصوصیّتی دارد که شما آن خصوصیّت را ندارید. یک صفت خوبی در فرد زیردست ما هست که آن صفت در ما نیست؛ یعنی او بالاتر از ما است. خب، حالا این صفات و مکارم اخلاق که این قدر هم درباره‌اش فرموده‌اند، چه چیزهایی است؟ چند صفت را حضرت بیان میفرمایند. اینها واقعاً همان جلوه‌های درخشان اسلام است؛ لبّ اسلام اینها است. این خصوصیّات [است] که انسانهای برجسته میسازد و به برکت وجود انسانهای برجسته در یک اجتماع، در یک جامعه‌ی بشری، نظام اجتماعیِ برجسته به وجود می‌آورد و [اگر] انسانهای کریم، انسانهای شجاع، انسانهای باگذشت، انسانهای صادق در یک جامعه‌ای باشند، این جامعه، جامعه‌ی برجسته‌ای میشود؛ [البتّه] عکسش هم صادق است. واقعاً انسان باید اینها را مثل دُر و گوهر گرانبها روی چشمش بگذارد و به دنیا عرضه کند. حالا این صفات چیست؟ اوّل:
[=&quot]
[=&quot]صِدقُ الحَدیث
[=&quot]راستگویی. الان کشور خود ما کشور اسلامی است و از بسیاری از جوامع دنیا هم انصافاً بهتر و پاکیزه‌تر و طاهرتر است امّا در عین حال شما ببینید خیلی از مشکلات داخل کشور ما ناشی از نبودنِ همین صفت است؛ صدق‌الحدیث نیست، راستگویی نیست. راستگویی یعنی چه؟ یعنی شما حرفی را که میزنید، مطابق با واقع باشد. اگر دانستید مطابق با واقع است و گفتید، این راست است؛ اگر نه، نمیدانید مطابق واقع است یا نیست امّا میگویید، این صدق نیست. «صدق» عبارت است از اینکه شما چیزی را که میدانید مطابق واقع است، بیان میکنید. فضای مجازی را ملاحظه کنید که بر اثر حرف، شایعه، دروغ، خلاف، تهمت، نسبت بدون واقعیّت به این، به آن، به بالا، به پایین، به همدیگر، یک فضای دروغ در کشور به وجود می‌آید؛ ببینید، اینها اشکال است. پس اوّل «صِدقُ الحَدیث» [یعنی] همه‌ سعی کنیم راست بر زبان جاری کنیم. دوّم:
[=&quot]
[=&quot]وَ صِدقُ النّاس
[=&quot]با مردم هم صادق باشید؛ با مردم با تقلّب و خدعه و فریب و دورویی برخورد نکنید. «صِدقُ النّاس» یعنی صدق عمل با مردم؛ انسان در مواجهه‌ی با مردم با صداقت وارد بشود، با کلک و دروغ و فریب و مانند اینها با مردم برخورد نکند. اگر ما در مسائل گوناگون اجتماعی‌مان، سیاسی‌مان، انتخاباتمان، و مانند اینها، همین یک مورد را مراعات کنیم، ببینید چقدر دنیا آباد خواهد شد؛ «وَ صِدقُ النّاس». این هم دوّم.
[=&quot]
[=&quot]وَ اِعطاءُ السّائِل
[=&quot][اگر سائل] از شما چیزی خواست، به او بدهید اگر چنانچه میتوانید. یک وقت یک فقیری است که از شما سؤال نکرده، خب [اگر] به او کمک کنید خوب است امّا اگر چنانچه از شما درخواست کرد -سؤال کرد یعنی درخواست کرد- آن وقت این مکرمت بزرگی است و او را رد کردن، خلاف مکرمت انسانی است.
[=&quot]
[=&quot]وَ المُکافَاَةُ بِالصَّنائِع
[=&quot]«صَنیعة» یعنی کارهای نیک؛ خدمتهای نیک به دیگران را میگویند «صنیعه». «مُکافئه‌ی به صنایع بکنید» یعنی [اگر] کسی به شما نیکی کرد، شما هم در مقابل به او نیکی کنید. این جور نباشد که نیکی دیگران را با اهمال و احیاناً با بدی پاسخ بدهیم. [اگر] کسی به ما نیکی کرده، خب در مقابل باید به او نیکی کنیم. این هم سوّم.


[/HR] [=&quot][1][=&quot] [=&quot]الأمالي (للطوسي)، ص: 301


97/12/23 بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

اقایان شاهرودی و مؤمن ملاهای در خدمت اهداف انقلاب بدون هیچ چشمداشتی و لزوم ملّاهای قوی و به‌روز و آگاه از مسائل کشور

لازم است بنده هم به نوبه‌ی خودم ابراز تأسّف بکنم از فقدان دو عالم و فقیه باارزش و حقیقتاً ملّا، مرحوم آقای شاهرودی و مرحوم آقای مؤمن؛ حقیقتاً هر دو استوانه‌هایی بودند برای حوزه‌ی علمیّه‌ی قم، مفید بودند، ملّا بودند؛ ملّاهایی که در خدمت اهداف انقلاب حرکت میکردند واقعاً، و برای ما، برای حوزه، فقدان این عزیزان ضایعه بود. هم مرحوم آقای مؤمن، هم مرحوم آقای شاهرودی به معنای واقعی کلمه در خدمت آن چیزی که احساس میکردند برای کشور و برای انقلاب لازم است قرار داشتند؛ بدون هیچ چشمداشتی. خداوند ان‌شاءالله درجاتشان را عالی کند و به ما عوض بدهد در برابر فقدان اینها. ان‌شاءالله فقهای جوان ما تلاششان، دقّتشان، کارشان در زمینه‌ی مسائل فقه اسلام را هر چه میتوانند قوی‌تر کنند، دقیق‌تر کنند، کارها دنبال‌گیرتر انجام بگیرد؛ [وجود] ملّاهای قوی و به‌روز و آگاه از مسائل کشور لازم است.

لزوم گفتمان سازی و رساندن مردم به فهمی عمومی در باره مسائل عمده توسط روحانیون متنفّذ

بحثی که امروز بنده آماده کردم که خدمت آقایان عرض بکنم، یک بحث جدیدی برای شما نیست؛ علّت اینکه مطرح میکنم، این است که هر کدام از شما بحمدالله در یک منطقه‌ای -چه در بین مردم، چه در بین طلّاب و حوزه‌های علمیّه- جایگاهی دارید و حرفتان شنیده میشود؛ ذکر این مطالب برای این است که این عناوین، این سرفصل‌هایی که ما عرض میکنیم، به وسیله‌ی شما آقایان با علمیّتی که دارید، با مهارتی که دارید، با توانایی تجزیه و تحلیلی که دارید، تبیین بشود برای مردم و به صورت گفتمان دربیاید، به صورت فهم عمومی دربیاید. اینکه مردم ما در این زمینه، در مورد این مسئله‌ی خاص که حالا عرض میکنم، به یک فهم عمومی برسند، خیلی برای کشور مهم است.

برخورد دو گانه با چالشها: فعال و انفعال، ابتکاری و عکس العملی، مأیوسانه و امیدوارانه، ترس و دلیری، دوراندیشی و سهل انگاری، توأم تهدید و فرصت و یک جانبه گری، شناخت و عدم شناخت واقعیتها، رها نمودن و کنترل احساسات، رعایت و عدم رعایت ضوابط، کسب و یا عدم کسب تجربه، پریدن بخود و پریدن به دشمن و پرهیز از شتابزدگی و بهانه گیری در چالشها

آنچه بنده میخواهم به ‌عنوان موضوع مورد بحث عرض کنم، عبارت است از این مسئله: نوع مواجهه‌ی کشور و افراد مؤثّر کشور با چالشها، با حوادث؛ این را میخواهیم بحث کنیم. بالاخره هر کشوری، هر جامعه‌ای حوادثی دارد؛ این حوادث بعضاً حوادث خوب است، بعضاً حوادث تلخ است، بعضاً فشار هست -فرض کنید ما دچار تحریمیم، دچار تهاجم فرهنگی هستیم و از این قبیل چیزها، یا بعضی از کشورها دچار تهاجم سخت و تهاجم نظامی هستند؛ حوادثی برای کشورها پیش می‌آید- گاهی هم پیشرفتهایی پیش می‌آید. نوع مواجهه‌ی با این حوادث خیلی مهم است که چه‌ جور با این حوادث مواجه بشویم. بحث من و موضوعی که میخواهم عرض کنم، این است.

چند دوگانه را من عرض میکنم در این زمینه؛ یعنی نوع مواجهه به چند صورت میتواند تصویر بشود: گاهی مواجهه‌ی ما با این حوادث، مواجهه‌ی فعّال است، گاهی مواجهه‌ی انفعالی و مواجهه‌ی منفعل. فعّال یعنی اینکه وقتی با یک حادثه‌ای روبه‌رو میشویم، نگاه کنیم ببینیم ما در قبال این حادثه -برای دفع آن، برای رفع آن، برای تضعیف آن، یک جاهایی برای تقویت آن- چه‌ کار باید بکنیم؛ فکر کنیم و فعّال وارد میدان بشویم؛ این مواجهه‌ی فعّال. مواجهه‌ی انفعالی این است که وقتی یک حادثه‌ی تلخی، سختی، مشکلی پیش می‌آید، بنا کنیم آه و ناله کردن، دائم به زبان آوردن، دائماً گفتن، مدام تکرار کردن؛ بدون اینکه یک تحرّکی در مقابل آن داشته باشیم. پس دو جور مواجهه داریم: مواجهه‌ی فعّال، مواجهه‌ی انفعالی.

از نگاه دیگر: مواجهه‌ی ابتکاری یا مواجهه‌ی عکس‌العملی. مواجهه‌ی عکس‌العملی این است که فرضاً وقتی در مقابل یک دشمن قرار گرفتیم، و دشمن ما را به یک میدان مواجهه‌ای میکشانَد، ما هم برویم در همان میدان، و طبق برنامه‌ریزی او -که یک حرکتی انجام میدهد- مثل خود او یک حرکتی انجام بدهیم؛ این مواجهه‌ی انفعالی است، این مواجهه‌ی عکس‌العملی است؛ یعنی در واقع حرکت ما تابعی از نوع حرکت او است. مواجهه‌ی ابتکاری این است که نه، فرضاً دشمن از یک ناحیه‌ای به ما حمله میکند، ما از ناحیه‌ی دیگری به او حمله کنیم، ما به شکل دیگری ابتکار عمل را به دست بگیریم و نوعی برخورد کنیم که مثلاً ضربه بزنیم. این دو جور مواجهه است.

یک دوگانه‌ی دیگر این است: مواجهه‌ی مأیوسانه یا امیدوارانه. گاهی انسان با یک حادثه‌ای که مواجه میشود، توجّه به توانایی‌های دشمن یا حرکت دشمن موجب میشود که انسان مأیوس بشود؛ حالا ممکن است وارد میدان هم بشود امّا مأیوسانه وارد میشود؛ این یک جور مواجهه است. یک جور مواجهه این است که نه، انسان امیدوارانه وارد میدان بشود؛ اینها با هم فرق میکنند. اگر مأیوسانه وارد میدان شدیم، ادامه‌ی کار یک جور خواهد بود، اگر امیدوارانه وارد شدیم، ادامه‌ی کار جور دیگری خواهد بود؛ این هم یک دوگانه‌ی دیگر.

یک دوگانه‌ی دیگر، دوگانه‌ی ترس و دلیری است. یک وقت انسان وارد میدان میشود امّا میترسد؛ از دشمن، از حادثه، از ورود در غمرات(تنگناها) میترسد، با ترس وارد میشود؛ این یک جور عکس‌العمل و واکنش و حضور در مقابل دشمن است، یک وقت با دلیری وارد میشود. در روایات دارد «خُضِ الغَمَراتِ لِلحَقّ‌»؛[1] وارد میدان میشود با دلیری، با شجاعت؛ این هم یک جور دیگر برخورد. ببینید، ما نگاه کنیم به وضع کشورهای دنیا؛ کشورهایی که ما با آنها آشنا هستیم، مسائلشان را میدانیم؛ هر دو جور حرکتها را ما در کارهای اینها می‌بینیم. فرض بفرمایید مثلاً یک جاهایی وارد میشوند [در مقابل] فشار آمریکا روی بعضی از کشورها؛ یک جا با شجاعت وارد میشوند، با دلیری وارد میشوند، یک جا با ترس وارد میشوند؛ هر کدام یک جور است؛ آن کسی هم که با ترس وارد میشود، ممکن است یک حرکتی بکند امّا نوع آن حرکت با نوع حرکت آن کسی که امیدوارانه، با شجاعت وارد میشود تفاوت دارد.

یک دوگانه‌ی دیگر این است که حرکتی که در مقابل دشمن میخواهیم انجام بدهیم، با حزم(دوراندیشی) و تدبیر باشد یا با سهل‌اندیشی و سهل‌انگاری باشد. مثلاً فرض کنید در بیانات آقایان راجع به فضای مجازی و مسائل مانند اینها؛ خب نوع برخورد با این قضیّه دو جور ممکن است: میتواند به صورت مدبّرانه عمل کردن [باشد] ، یک جور هم نه، میتواند به صورت سهل‌اندیشانه. [البتّه] سهل‌انگاری یک حرف است، سهل‌اندیشی یک حرف دیگر است؛ سهل‌اندیشی یعنی انسان پیچیدگی کار را نبیند، آن پیچهای کار و مشکلات کار را انسان توجّه نکند؛ این سهل‌اندیشی است. سهل‌انگاری هم این است که انسان نگاه کند، بی‌تفاوت از مقابل خطر عبور کند. هم میتوان این جوری عمل کرد، هم میتوان با تدبیر، با دقّت، با ملاحظه‌ی جوانب وارد میدان شد.

یک دوگانه‌ی دیگر، نگاه به حوادث، [به صورت] تهدید و فرصت توأماً است، یکی هم نگاه یک‌جانبه است: یا تهدیدنگر یا فرصت‌نگر. فرض بفرمایید وقتی ما در مقابلِ دشمنیِ آمریکا قرار میگیریم، دو جور میتوانیم برخورد بکنیم: نگاه کنیم ببینیم فرصتهای ما در مقابل این دشمن علی‌الظّاهر مقتدر چه چیزهایی است، تهدیدهایی که در مقابل ما قرار دارد چه چیزهایی است؛ هر دو را ملاحظه کنیم، جمع‌بندی کنیم، آن وقت تصمیم بگیریم؛ یک وقت هست که نه، فقط تهدید را می‌بینیم، فرصتهای خودمان را نمی‌بینیم، یا اینکه نه، یک فرصتهایی داریم که آنها را می‌بینیم و تهدید را توجّه نمیکنیم؛ خب این جور نگاهِ یک‌جانبه‌نگر خطا است؛ میتوان نگاه جامع داشت در مقابل یک چنین مسئله‌ای. این هم یک دوگانه‌ی دیگر.

ببینید، همه‌ی اینها برای مردم مهم است؛ مخصوص مسئولین نیست؛ البتّه مسئولین مخاطب اوّلند در این گونه توصیه‌ها و حرفها -مسئولین سیاسی یک جور، مسئولین نظامی یک جور، مسئولین مسائل اجتماعی یک جور- لکن عامّه‌ی مردم در این زمینه‌ها باید صاحب‌نظر باشند، باید درک و فهم عمیق داشته باشند. اینکه عرض میکنیم به یک فهم عمومی باید برسیم بین مردم، به این معنا است؛ حالا بعداً یک خُرده بیشتر توضیح خواهم داد.

یک دوگانه‌ی دیگر، شناخت واقعیّتهای میدان است. شناخت واقعیّتهای میدان و نشناختن واقعیّتهای میدان؛ یعنی ما بدانیم که الان در کجا قرار داریم: «ما کجا هستیم، دشمن کجا هست، جایگاه ما چیست؟» این از جمله‌ی آن چیزهایی است که دشمن روی آن خیلی تلاش میکند. سعی دشمن در این چند سال همیشه این بوده و عوامل داخلی‌اش هم همین کار را تکرار میکنند که جایگاه خودی را ضعیف نشان میدهند، جایگاه دشمن را قوی نشان میدهند؛ تلقین این معنا که «بیچاره شدیم، پدرمان درآمد، کاری از دستمان ساخته نیست». این از جمله‌ی آن چیزهایی است که یکی از دوگانه‌های اساسی است؛ بدانیم واقعاً کجا [هستیم]. فرض کنید اگر چنانچه ما ندانیم که موقعیّت ما در منطقه الان به نحوی است که دشمن از ما حساب میبرد، یک جور عمل میکنیم، اگر دانستیم که موقعیّت ما به نحوی است که دشمن از ما حساب میبرد، جور دیگری عمل میکنیم. آن کسانی که مثلاً حالا فرض بکنید راجع به حضور ما در منطقه حرف میزنند، مینویسند، اعتراض میکنند،‌ ایرادهای بیجا میکنند، اینها در واقع نادانسته -حالا بنده کسی را متّهم نمیکنم- دارند به این نقشه‌ی دشمن کمک میکنند. این هم یک دوگانه‌ی دیگر که جایگاه خودمان را در میدان و جایگاه دشمن را در میدان مواجهه و مقابله بشناسیم.

یک دوگانه‌ی دیگر، مسئله‌ی بُروز احساسات است. در حوادث گوناگون گاهی هست که انسان احساسات را رها میکند -حالا چه احساسات مثبت، مثلاً شادی را که انسان از یک موفّقیّت خرسند میشود، شاد میشود، احساسات خودش را رها میکند، یا احساس منفی را [مثلاً] غم را، غصّه را، ناراحتی را- این یک جور است؛ یک جور نه، کنترل احساسات، خرج کردن احساسات به قدر لازم. یکی از مواردی که واقعاً ممکن است ما ضربه بخوریم -یک وقتهایی هم یک ضربه‌هایی از آن خورده‌ایم- عدم کنترل احساسات عمومی است. حالا مثلاً بنده روی جوانها خیلی تکیه میکنم و به معنای واقعی کلمه هم اعتقاد دارم به مسئله‌ی جوانها -خب، از قبل از انقلاب هم با جوانها کار کرده‌ایم، در طول انقلاب هم همیشه تا الان همراه با جوانها بوده‌ایم- امّا این را باید توجّه کرد که ما به جوانها اعتماد میکنیم امّا احساسات جوانها نبایستی به صورت رها، به صورت بی‌کنترلی در جامعه حکم‌فرمایی بکند؛ احساسات باید کنترل بشود. دو جور میشود برخورد کرد؛ یکی برخورد با احساساتِ بدون کنترل، یکی هم برخورد با احساسات که به اندازه‌ی لازم بُروز داده بشود که اینها کارهای آسانی هم نیست.

یک دوگانه‌ی دیگر، رعایت ضوابط و حدود شرعی و عدم رعایت اینها است. گاهی ما در دوره‌ی مبارزات هم، قبل از انقلاب میدیدیم، بعضی‌ها که در کار مبارزه خیلی فعّال بودند، خیلی از مسائل شرعی و مانند اینها را اهمّیّت نمیدادند. میگفتند آقا داریم کار میکنیم برای مبارزه، برای هدف؛ حالا مثلاً فرض کنید نماز اوّل وقت هم نشد، نشد؛ یا فلان مسئله هم نشد؛ تهمت و غیبت و از این چیزها هم اگر چنانچه پیش می‌آمد، برایشان خیلی اهمّیّت نداشت. خب، این یک جور برخورد است، یک جور برخورد هم این است که انسان تقوا را ملاحظه کند. امیرالمؤمنین آن طور که نقل شده فرمود: لَو لَا التُّقی لَکُنتُ اَدهَی العَرَب؛[2] چه کسی از امیرالمؤمنین داهی‌تر(زیرک تر) و آگاه‌تر و زرنگ‌تر و باهوش‌تر؟ امّا خب تقوا گاهی جلوی بعضی از کارها را میگیرد. این هم یک دوگانه‌ی دیگر.

بهره‌گیری از تجربه‌ها یا دو بار از یک سوراخ گزیده شدن؛ این هم یک مسئله [است]. حالا در همین مسائل مواجهه‌ی ما با دشمنان خارجی -مثلاً با غرب، با آمریکا، با اروپا- خب یک قضایایی داریم دیگر؛ قضایای گذشته را داریم، از اوّل انقلاب هم قضایایی داریم، امّا این اواخر هم قضیّه‌ی برجام [را داشتیم] و تعهّدات اینها و بعد هم زدن زیر تعهّدها و عدم رعایتشان، عدم ملاحظه‌شان؛ خب، این یک تجربه است. ما در برخورد با این جناحی که با ما این‌ جور برخورد کرده و علی‌رغم عُهود و مواثیق مؤکّد، به وظایف خودش عمل نکرده و همین ‌طور با لبخند و با ریشخند و با این حرفها قضایا را پیش برده، باید نوع برخوردمان با این طرف، با این آدم، با این دولت، با این جبهه، با استفاده‌ی از این تجربه باشد و بدانیم که با اینها چگونه باید برخورد کنیم.

یک نکته‌ی دیگر، یک نوع حرکت دیگر، یک دوگانه‌ی دیگری که حالا این هم آخری‌اش باشد، این است که ما در مواجهه‌ی با حوادث دائم به خودمان بپریم، مدام به خودمان انتقاد کنیم، درون خودمان، من شما را مقصّر بدانم، شما من را مقصّر بدانید؛ این یک جور برخورد است که متأسّفانه در خیلی از مواقع پیش می‌آید که وقتی مجموعه‌ها با سختی مواجه میشوند -حالا مجموعه‌ها چه یک حزب باشد، چه یک دولت باشد، چه یک ملّت باشد- همدیگر را متّهم میکنند، یا اینکه نه، به جای اینکه سر همدیگر داد بکشیم، به تعبیر امام «هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید»؛ طرف مقابل، او است. بنده مکرّر در صحبتهای عمومی گفته‌ام، ما دچار این اشتباه نمیشویم که دشمن خودمان را نشناسیم؛ دشمن ما معلوم است. کسان دیگری هستند که علیه ما کار میکنند -امّا روی غفلت است یا مانند اینها- اینها اهمّیّتی ندارند؛ آن که دشمن واقعی است «وَ هَلُمَّ‌ الخَطبَ فی ابنِ اَبی‌ سُفیان»،[3] که امیرالمؤمنین فرمود. [در مورد] آن قضایایِ این جوری بیخودی سر هم داد نکشیم، بیخودی با همدیگر دعوا نکنیم. ببینیم واقعاً با چه کسی باید دعوا کرد، با چه کسی باید طرف شد؛ این جوری عمل بکنیم.

خب، به نظر من این دوگانه‌ها سؤالات [مهم] است؛ ما از خودمان باید سؤال کنیم که در این دوگانه‌ها چه جوری باید عمل کنیم. البتّه پاسخ‌ دادنِ زبانی به اینها آسان است امّا پاسخ‌ دادن عملی و ملتزم شدن، به این آسانی نیست. به نظر من پاسخ اینها در منابع اسلامی ما روشن است. [مثلاً] در مواجهه‌ی با پیروزی‌ها قرآن به ما درس میدهد: اِذا جاءَ نَصرُ اللهِ وَ الفَتحُ، وَ رَاَیتَ النّاسَ یَدخُلونَ فی دینِ اللهِ اَفواجًا، فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ وَ استَغفِرهُ اِنَّه کانَ تَوّابًا؛[4] نمیگوید خوشحالی کن، مثلاً برو وسط میدان شعار بده؛ فَسَبِّح بِحَمدِ رَبِّک؛ [میگوید] برو تسبیح کن؛ این مربوط به تو نیست، مربوط به خدا است؛ استغفار کن. در خلال این حرکت ممکن است یک غفلتی از تو سر زده باشد، از خدای متعال طلب مغفرت کن؛ در برخورد با حوادث مثبت این جوری باید برخورد کرد: دچار غرور نشدن، و از خدا دانستن که «وَ ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتَ وَلکِنَّ اللهَ رَمی».[5] این اغترار به نفْس و اغترار [نسبت] به خدا که انسان غرّه بشود، [درست نیست]؛ «فَحَقُّ لَکَ اَن لا یَغتَرَّ بِکَ الصِّدّیقون»؛[6]در دعای صحیفه‌ی سجّادیّه [آمده] که صدّیقون هم نبایستی اغترار پیدا کنند به تو که بگویند «ما که دیگر با خدا وضعمان روشن است و ...»؛ نخیر، خدای متعال با صدّیقون هم رودربایستی ندارد؛ [اگر] یک وقت خطائی بکنند، ضربه را خواهند خورد. کاری که انجام میگیرد، کار خوبی را که انجام گرفته، از خودمان ندانیم، از خدا بدانیم. واقع قضیّه هم همین است.

خب، بیست‌و‌دوّم بهمنِ امسال از سالهای قبل قوی‌تر و شلوغ‌تر بود، چه کسی کرد این کار را؟ کدام عامل، کدام آدم میتواند ادّعا کند که من مؤثّر بودم در این قضیّه؟ ما هر چه نگاه میکنیم، جز دست قدرت الهی چیز دیگری نبود. همه گفتند که امسال در جاهای مختلف بهتر از سالهای قبل بوده؛ این جز قدرت الهی چیز دیگری نیست، این دست قدرت خدا است. یک وقتی در دوران بیماری امام (رضوان‌ الله ‌علیه) که من یک چیزی را گفتم که این کار خدا بود و یک موفّقیّتی بزرگی بود، ایشان به بنده گفتند که من از اوّل انقلاب یا از اوّل کار -یک چنین چیزی- تا حالا میبینم که یک دست قدرتی دارد کارهای ما را پیش میبرد. من عین عبارت ایشان را بعد که بیرون آمدم نوشتم حالا الان [عین عبارت] یادم نیست؛ [فرمودند] یک دست قدرتی را میبینم. واقع قضیّه همین است؛ دست قدرتی است که دارد این کارها را انجام میدهد. منتها این دست قدرت خدا برای این است که اگر چنانچه ما رفتارمان را خوب کنیم، رحمت خدای متعال شامل خواهد شد. اَللهُمَّ اِنّی اَسئَلُکَ موجِباتِ‌ رَحمَتِک‌؛[7] موجبات رحمت دست ما است. امام (رضوان الله علیه) فرمود خرّمشهر را خدا آزاد کرد؛ این همه جوانها آنجا مجاهدت کردند، شهید شدند، کار کردند، [امام فرمود] خدا آزاد کرد؛ این درست است؛ خدا آزاد کرد. میتوانستند همین قدر شهید بدهند و هیچ اتّفاقی هم نیفتد. در عملیّات رمضان، -در جنگی که همان وقتها انجام گرفت- خدا نخواست ما فتح کنیم امّا در خرّمشهر اتّفاق افتاد؛ این اراده‌ی الهی بود. این در مواجهه‌ی با حوادث خرسندکننده و حوادث مثبت بود.

در مواجهه با حوادث سخت مثل همین تحریم که یک حادثه‌ی سخت است، یا فرض بفرمایید مثل حمله‌ی نظامی، حرکت نظامی -اینها حوادث سختی است که از طرف دشمن ممکن است تحمیل بشود- اینجا هم خدای متعال دستور خودش را و روش درست را به ما یاد داده: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه وَ ما زادَهُم ‌اِلّا ایمانًا وَ تَسلیمًا.[8] ما توقّع نداشتیم که حکومت اسلامی در دوران سیطره‌ی مادّیّت و حکومتهای مادّی در دنیا به وجود بیاید و مادّیّون دنیا که همه‌ی قدرتهای مادّی را هم دارند، ساکت بنشینند تماشا کنند؛ معلوم بود که معارضه میکنند، معلوم است که اگر بتوانند تحریم میکنند، معلوم است که اگر بتوانند جنگ نظامی میکنند؛ ما باید کاری بکنیم که به فکر نیفتند این کارها را بکنند و اگر به فکر افتادند و اقدام کردند، سرکوب بشوند؛ وَالّا توقّعِ اینکه دشمن به ما حمله نکند، توقّعِ درستی نیست. بنابراین، این هم دستور الهی است.

در مواجهه‌ی با حوادث نباید دچار ترس و دلهره شد. اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون‌؛[9] این [آیه] در سوره‌ی یونس است؛ نگاه کردم، در سوره‌ی بقره [هم] شاید چهار پنج جا[10] «لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لاهُم یَحزَنون» در مورد مؤمنین آمده. خب این به خاطر ایمان است، به خاطر ارتباط با خدا است، به خاطر قبول ولایت الهی است؛ خوف و مانند آن نباید باشد. امام (رضوان الله علیه) واقعاً نمیترسید. ما یک وقتی خدمت ایشان نشسته بودیم -همان اوّل انقلاب؛ همان وقتهایی که با آن بنده‌خدا(بنی صدر) یک‌ودو داشتیم سر قضایای نیروهای مسلّح و این حرفها- بنده به ایشان گفتم «علّت اینکه شما مثلاً فلان جمله را درباره‌ی فلان شخص گفتید این است که میترسید ...»؛ میخواستم بگویم «میترسید که نیروهای مسلّح مثلاً بدشان بیاید»، تا گفتم «میترسید»، ایشان همین جور بلافاصله گفتند «من از هیچ چیز نمیترسم». ایشان منتظر نشدند که متعلَّق ترس را بگویم؛ تا گفتم «شما میترسید»، ایشان گفتند «من از هیچ چیز نمیترسم». واقعاً هم همین جور بود؛ ایشان از هیچ چیز نمیترسید. «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون‌» یعنی این. چرا بترسد؟ انسان بزرگی مثل او واقعاً همین جور بود.

در آن دوگانه‌ی امیدواری و نومیدی، دچار نومیدی هم نباید بشویم: لا تَایئَسوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّه لا یَایئَسُ مِن رَوحِ اللهِ اِلَّا القَومُ الکّْفِرون-که در سوره‌ی یوسف است- این مربوط به مسائل دنیایی است؛ «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» مربوط به مسائل معنوی نیست، مربوط به پیدا کردن یوسف است: یابَنِیَّ اذهَبوا فَتَحَسَّسوا مِن یوسُفَ وَ اَخیهِ وَ لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله‌؛[11] «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» در پیدا کردن یوسف، که یک امر دنیایی است. پس بنابراین، این «لا تَایئَسوا مِن رَوحِ الله» یک امر کلّی است در امور دنیایی. البتّه در امور اخروی هم همین جور است امّا آیه در مورد امور دنیایی است. لا تَایئَسوا! چرا انسان مأیوس باشد؟ نخیر، ما امیدواریم که بتوانیم بینی این قدرتهای مستکبر را به خاک بمالیم و رغم اَنفشان کنیم؛ میتوانیم این کار را [بکنیم]، امیدواریم؛ [اگر] تلاش کنیم، همّت کنیم، بخواهیم، به خدا توکّل کنیم، از خدا بخواهیم، میشود.

دچار شتاب‌زدگی و بهانه‌گیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه‌ -من، شما آقایان- در شهرها، در خُطَب نماز جمعه، در بین طلّاب، فضلا، حوزه‌های علمیّه باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بی‌صبری و شتاب‌زدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی(سرآمدی) دارد، همه چیز باسرعت انجام نمیگیرد. یک وقتی یک نفری آمد خدمت امام و به ایشان از وضع دولت شکایت کرد -آن وقت بنده رئیس‌جمهور بودم- یک چیزی گفت؛ امام به او یک جمله‌ای گفتند که من یادم نمیرود، گفتند «آقا! اداره‌ی کشور سخت است»؛ بنده که خودم رئیس‌جمهور بودم، وقتی امام این را گفتند واقعاً از ته دل این را تصدیق کردم. خیلی از کارها حتماً باید بشود و باید برای آن آماده شد و باید کمر همّت بست، منتها تا رسیدن به آنجا یک مقداری فرصت لازم است. این شتاب‌زدگی و پا به زمین کوبیدن و احساس اینکه دیر شد، احساس خوبی نیست.

بنده اینجا این آیه‌ی شریفه را یادداشت کرده‌ام که قضیّه‌ی حضرت موسی است وقتی که برگشت و الواح را آورد و دید که آن قضایای گوساله اتّفاق افتاده. قالَ یقَومِ اَلَم‌ یَعِدکُم‌ رَبکُم‌ وَعدًا حَسَنًا؛ خب خدا که به شما وعده داده که زندگی شما را درست خواهد کرد؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهد، آیا طول کشیده؟ مگر از زمانی که بایستی وعده‌ی الهی انجام بگیرد گذشته که شما این جور بی‌صبری میکنید؟ خب صبر کنید، خدای متعال وعده‌ی خودش را عملی خواهد کرد. حُسن ظنّ به خدای متعال -که من یک بار دیگر در همین جلسه عرض کرده‌ام- یک چیز لازمی است و سوء ظنّ به وعده‌ی الهی که «چرا نشد، چرا نشد؟» جدّاً مذموم است در آیات؛ اَفَطالَ عَلَیکُمُ العَهدُ اَم اَرَدتُم اَن یَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبٌ مِن رَبکُم.[12] من احتمال میدهم «یًّاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لاتَکونوا کَالَّذینَ ءاذَوا موسی فَبَرَّاَهُ اللهُ مِمّا قالوا»[13] اشاره‌ای به این باشد: «وَاِذ قالَ موسی لِقَومِه! یقَومِ لِمَ تُؤذونَنی وَقَد تَعلَمونَ اَنّی رَسولُ الله»[14] احتمالاً‌ اشاره‌ای به این است که مرتّب فشار می‌آوردند که «آقا، چرا نشد، چرا نشد؟» که البتّه اینها مال بعد از نجات از دست فرعون است، امّا قبل از نجات از دست فرعون هم همین‌ جور بود؛ قالوِّا اوذینا مِن قَبلِ اَن تَأتِیَنا وَ مِن بَعدِ ما جِئتَنا،[15] به حضرت موسی اعتراض میکردند که حالا هم که تو آمده‌ای، باز [برای] ما همان اذیّتها وجود دارد؛ یعنی ایرادهای بنی‌اسرائیلی که میگویند، واقعاً همین ‌جور است؛ باید مواظب باشیم که اینها دامن ما را نگیرد.

لزوم مرزبندی با دشمن برای مصونیت از تهاجم نرم و پرهیز از دشمن دانستن مخالفین

خب، یک مسئله‌ی دیگر که باز این را هم عرض کنیم، مرزبندی با دشمن برای مصونیّت از تهاجم نرم [است]. یکی از کارهای بسیار لازم همین است که ما نگذاریم مرزمان با دشمن کم‌رنگ بشود. مرزبندی با دشمن، اگر مرزبندی با دشمن نبود و مرز، برجسته نبود، عبور از این مرز -چه از این طرف به آن طرف، چه از آن طرف به این طرف- ممکن میشود؛ درست مثل مرزهای جغرافیایی. اگر مرزِ جغرافیایی نباشد و برجسته نباشد، خب از آن طرف یک نفری بلند میشود می‌آید اینجا نفوذ پیدا میکند؛ آدم قاچاقچی، آدم دزد، آدم جاسوس از آن طرف می‌آید این طرف؛ از این طرف هم یک آدم غافل، آدم خواب‌آلوده از مرز عبور میکند میرود آنجا گیر می‌افتد. مرز اعتقادی و مرز سیاسی هم عیناً همین ‌جور است؛ وقتی که مرز روشن نبود، دشمن میتواند نفوذ کند، میتواند خدعه کند، میتواند فریبنده عمل بکند، میتواند بر فضای مجازی مسلّط بشود. اگر مرز با دشمن روشن بود، تسلّط او بر فضای مجازی، بر محیط فرهنگی به این آسانی نخواهد بود؛ این هم یک مطلب است که در آیه‌ی شریفه‌ی «لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُم اَولِیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم»، تا میرسد به اینجا که «تُسِرّونَ اِلَیهِم بِالمَوَدَّةِ وَ اَنَا اَعلَمُ بِما اَخفَیتُم»،[16] خدای متعال از این منع کرده که ما با دشمن به این صورت برخورد بکنیم. این هم یک نکته است.

این مرزبندی با دشمن که عرض کردم، یک حاشیه‌ای دارد که آن حاشیه هم به نظر من خیلی مهم است و آن، همه را دشمن به حساب نیاوردن [است]؛ این هم یک مسئله‌ِی مهم [است]. گاهی اوقات هست که ما به خاطر تعصّبمان علیه دشمن -که آن تعصّب، بجا هم هست، تعصّب خوبی است- یک نفر تا یک حرفی میزند که با آن چیزی که رؤیت ما نسبت به دشمن است موافق نیست، این [فرد] را متّهم میکنیم که تو با دشمن هستی؛ این درست نیست. خب الان فرض بفرمایید که در داخل کشور راجع به فلان کنوانسیون، راجع به فلان موضوع بین‌المللی مِن‌ باب مثال، بحث هست و یکی مخالف است، یکی موافق است؛ هیچ دلیل ندارد که آن که موافق است، آن کسی را که مخالف است متّهم کند؛ یا آن که مخالف است، آن کسی را که موافق است متّهم کند؛ خب دو نظر است، دو استدلال است؛ این [یکی] استدلال او را قبول ندارد، او هم استدلال این را قبول ندارد. متّهم نکردن یکدیگر، به جان خودی نیفتادن، همان مطلبی است که قبلاً هم عرض کردم؛ یعنی ما مرزبندی را با دشمن از دست ندهیم؛ مسئله‌ی مرزبندی با دشمن خیلی مهم است امّا این موجب این نشود که تا دیدیم کسی مثلاً یک ‌خُرده‌ای در یک نقطه‌ای با ما اختلاف‌ نظر دارد، فوراً او را به دشمن وصل کنیم، بگوییم این [فرد] عامل دشمن است؛ نه، این هم به نظر ما درست نیست.

لزوم بسیج حداکثری در مقابل تهاجم حداکثری آمریکا و ذکر برای غلبه بر او

من در پایان دو نکته را عرض کنم: اوّلاً تهاجم حدّاکثری دشمن، به بسیج حدّاکثری نیروها احتیاج دارد. امروز تهاجم دشمن حدّاکثری است؛ یعنی از همه‌ی امکانات و وسایلشان دارند استفاده میکنند؛ در درجه‌ی اوّل آمریکایی‌ها، در حاشیه و ذیل آنها صهیونیست‌ها یعنی حکومت صهیونیستی؛ و در کنار و پشت سر آنها هم عموماً غربی‌ها و همه‌ی اروپایی‌ها. حالا الان مثلاً فرض کنید در اروپا منع خرید نفت بعضی از کشورهای اروپا هم از طرف آمریکا برداشته شده امّا از ما نفت نمیخرند؛ خب این دشمنی است دیگر؛ یعنی این هیچ وجه دیگری ندارد؛ منتها این یک نوع دشمنی است، یک نوع خاصّ دشمنی است؛ بسیجِ حدّاکثری کرده‌اند؛ بارها آمریکایی‌ها تکرار کردند که تحریمی که ما علیه ایران وضع کردیم، شدیدترین تحریم در طول تاریخ است، راست هم میگویند. بنده هم یک وقت در صحبت در جوابشان گفتم که شکستی هم که آمریکا در مقابل این قضیّه خواهد خورد، سخت‌ترین شکست در طول تاریخ است برای آمریکا ان‌شاء‌الله؛ اگر ما ان‌شاء‌الله درست همّت کنیم و درست حرکت کنیم و پیش برویم. بنابراین بسیجِ همه‌ی امکانات لازم است. در مقابل تهاجم حدّاکثری، بسیج حدّاکثریِ امکانات لازم است؛ این یک نکته.

نکته‌ی دوّم هم اینکه اساس کار، ذکر الهی است: وَلا تَنِیا فی ذِکرِی.[17] خدای متعال به موسیٰ و هارون در آن موقعیّت حسّاس که دو نفر آدم تنها دارند میروند به طرف یک قدرت جبّار قهّار مسلّطی مثل فرعون با آن همه امکانات، فرمود: وَلا تَنِیا فی ذِکرِی؛ مواظب باشید. بارها فرمود: لا تَخافا اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَاَرى[18]-من کمکتان میکنم، من حمایتتان میکنم- امّا این را هم فرمود که «لا تَنِیا فی ذِکرِی»؛ کوتاهی نکنید. ذکر الهی وسیله و مایه‌ی همه‌ی این توانایی‌هایی است که شمردیم و عرض کردیم که بایستی به کار گرفته بشود و استفاده بشود؛ ذکر الهی زمینه‌ی همه‌ی اینها است.

امیدواریم ان‌شاء‌الله خدای متعال به ما و شما توفیق ذکر و توفیق توجّه به خدای متعال را عنایت کند و وعده‌ی خودش را در حقّ این ملّت، در حقّ این امّت ان‌شاء‌الله بزودی تحقّق ببخشد.

مردود بودن نسبت دادن جمله «جوانگرایی یعنی پیرزدایی» به رهبری

ضمناً این را هم عرض بکنیم: شنیدم بعضی‌ها گفتند فلانی میگوید «جوانگرایی یعنی پیرزدایی»؛ بنده این را رد میکنم، مراد من پیرزدایی نیست. جوانگرایی یک معنایی است، باید روی آن فکر کرد، تأمّل کرد؛ یک معنای روشنی از جوانگرایی داریم؛ معنایش پیرزدایی نیست.



[/HR][1] نهج‌البلاغه، نامه‌ی ۳۱

[2] کافی، ج ۸، ص ۲۴

[3] امالی صدوق، ص ۶۱۹

[4]سوره نصر

[5]انفال: 17

[6]فَأَهْلٌ أَنْ لَا يَغْتَرَّ بِكَ الصِّدِّيقُون‏ (صحیفه‌ی سجّادیّه، دعای سی‌ونهم)

[7]دعای کمیل

[8]احزاب: 22

[9]یونس: 62

[10] از جمله، ‌آیات ۶۲، ۱۱۲، ‌۲۶۲، ‌۲۷۴، ‌۲۷۷

[11]یوسف: 78

[12]طه: 86

[13]احزاب: 69

[14]صف: 5

[15]اعراف: 129

[16]ممتحنه: 1

[17]طه: 42

[18]طه: 46


[h=1]98/01/01 گزیده بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی
[/h][h=2]تهدیات تو خالی دشمنان درباره سال 97
[/h]اینها در باره‌ی سال ۹۷ هم از همین رجزخوانی‌ها داشتند و سعی میکردند توی دل بعضی‌ها را خالی کنند. یکی از همان احمقهای درجه یک که چند وقت قبل آنها را معرّفی کردم،[1] در اواسط یا اوایل سال ۹۷ گفت که ما اگر از برجام خارج بشویم -یعنی اگر آمریکا خارج بشود- در خیابانهای ایران شورش اتّفاق می‌افتد، مردم نان هم دیگر نمیتوانند بخرند. یکی دیگر از همین حضرات احمقهای درجه یک، اظهار نظر کرد که در سال ۲۰۱۹ آقایان آمریکایی‌ها کریسمس را در تهران خواهند گرفت. (جان بولتون، مشاور امنیّت ملّی آمریکا) خب اینها حرفهایی است که زدند. من نمیدانم؛ یعنی واقعاً دو نظر وجود دارد که آیا اینها واقعاً تحلیلشان این قدر نسبت به مسائل منطقه و کشور دور از واقعیّت است که این حرفها را جدّی میزنند یعنی واقعاً گفتن این حرفها [از] حماقت است؟ یا نه؛ قصد جنگ روانی دارند و خباثت میکنند و این حرفها را پخش میکنند در فضای رسانه‌ای عالم به منظور جنگ روانی؟ این برای من روشن نیست؛ ممکن است هر دو باشد، هم حماقت، هم خباثت.

[h=2]تحریم موجب رهای از اقتصاد نفتی همچون رشد صنایع دفاعی در دوران جنگ
[/h]امّا تحریم میتواند فرصت باشد؛ چرا؟ زیرا تجربه نشان داده است کشورهایی که از منابع طبیعی -مثل نفت- برخوردار هستند، هر وقت درآمدهایشان از ناحیه‌ی این منابع کاهش پیدا میکند، اینها به فکر اجرای اصلاحات اقتصادی می‌افتند، انگیزه پیدا میکنند، انگیزه‌ی اصلاحات پیدا میکنند، انگیزه پیدا میکنند که خودشان را از وابستگی نجات بدهند و اقدامات مناسبی را انجام میدهند. این مال وقتی است که درآمد حاصل از آن منابع طبیعی کاهش پیدا میکند؛ بعد که این منابع دوباره به حال اوّل برمیگردد و منابع مالیِ مورد استفاده‌ی آنها افزایش پیدا میکند، از ادامه‌ی کار اصلاحات غفلت میکنند، فراموش میکنند. پس فشارِ کاهش درآمد منابع طبیعی، این حُسن بزرگ را نه ‌فقط برای ما، [بلکه] برای همه‌ی کشورهای مشابه ما دارد که آنها را از وابستگی به این منبع طبیعی، از این تک محصولی بودن، از این اقتصاد نفتی -که یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اقتصاد ما این است که نفتی است، وابسته به نفت است- نجات خواهد داد. واقعاً هم همین ‌جور است؛ الان در کشور، هم در سطوح دولتی، هم در سطوح تحقیقاتی و دانشگاهی، مطالعات وسیعی شروع شده است برای اینکه ما چگونه بتوانیم کشور را با درآمد‌های غیرنفتی اداره کنیم؛ این خیلی چیز مهم و خوبی است. آن وقتی که درآمد نفتی به صورت فراوان در اختیار باشد، نه مسئولین دولتی و نه دیگران طبعاً به این فکر نمی‌افتند. شبیه این را ما به‌ طور محسوس و عینی در باب امکانات دفاعی کشور امتحان کردیم. در سالهای دفاع مقدّس، جنگی که بر ما تحمیل شد، قدرتهای مادّی شرق و غرب، یعنی هم قدرتهای مادّی سرمایه‌داری، و هم قدرتهای مادّی سوسیالیستی و کمونیستی، بهترین امکانات جنگی را در اختیار صدّام قرار دادند ولی دست ما بسته بود. به ما حتّی -آن طوری که مشهور شد و همه دانستند- سیم خاردار هم نمیفروختند؛ البتّه سخت بود امّا همین سختی موجب شد که جوانهای ما، صاحبان فکر، صاحبان استعداد و ابتکار به فکر بیفتند، وضع وابستگی ما را به سلاح بیگانه تغییر بدهند. امروز وضعیّت ما به لطف الهی از لحاظ امکانات دفاعی تقریباً از همه‌ی کشورهای این منطقه بهتر و بالاتر است؛ دشمنهای ما هم روی این دارند تکیه میکنند، آنها هم اعتراف میکنند، برای اینکه این را وسیله‌ی فشاری قرار بدهند؛ که البتّه وسیله‌ی فشار قرار نخواهد گرفت. ما به کوری چشم آنها تقویت بنیه‌ی دفاعی را ادامه خواهیم داد. آن روز در دوران دفاع مقدّس اگر به ما سلاح میفروختند، تانک میدادند، موشک میدادند، امکانات میدادند، ما به فکر نمی‌افتادیم که خودمان تولید کنیم؛ خب [اگر] داشتیم، وابستگی باقی میماند، احتیاج به دیگران از بین نمیرفت؛ مثل خیلی از کشورهای دیگری که در منطقه‌ی ما هستند و می‌شناسید؛ کشورهایشان انبار سلاح است امّا سلاحهای متعلّق به دیگران، وابسته به اراده‌ی دیگران؛ خودشان نه قدرت دارند، نه توان علمی و عملی دارند که از آنها درست استفاده کنند؛ میشدیم مثل آنها؛ امروز به توفیق الهی این جور نیست. پس نیاز برای ما حرکت ایجاد میکند، انگیزه ایجاد میکند. وقتی که دستمان از درآمد نفتی به طور کامل -یعنی درآمد کاملِ نفتی- کوتاه شد، طبعاً راه‌های جایگزین را میگردیم پیدا میکنیم؛ این کاری است که شروع شده و به توفیق الهی به نتیجه خواهد رسید؛ ملّت ایران بعدها ثمره‌ی آن را خواهد چشید، نتیجه‌اش را خواهد دید.

[h=2]باور امروز مسؤولین به جنگ اقتصادی دشمن با ما
[/h]امروز همه قبول دارند که دشمن در حال جنگ اقتصادی با ما است؛ این را همه میدانند. البتّه این را که دشمن در حال جنگ با ما است، همیشه ما تکرار میکردیم، میگفتیم، [امّا] بعضی باور نمیکردند؛ امروز همه باور کرده‌اند؛ همه‌ی مسئولین فهمیده‌اند و قبول کرده‌اند که دشمن در حال جنگ با ما است. جنگ فقط توپ و تفنگ نیست؛ جنگ اقتصادی، جنگ امنیّتی، جنگ اطّلاعاتی، جنگ سیاسی، اینها هم جنگ است؛ گاهی خطرناک‌تر از جنگ نظامی هم هست. دشمن در حال جنگ با ما است؛ خب بُروز و ظهور این جنگ در امر مسائل اقتصادی است؛ این را همه امروز قبول دارند.

ما البتّه در این جنگ باید دشمن را شکست بدهیم و به توفیق الهی دشمن را شکست خواهیم داد؛ بله، دشمن را شکست خواهیم داد امّا این کافی نیست. حرف من و مطالبه‌ی من از مجموع فعّالان گوناگون کشور، چه در بخش مسئولین دولتی، چه در بخشهای دانشگاهی، مردمی، عمومی، چیز دیگری است؛ من میگویم ما باید علاوه‌ی بر شکست دشمن، بازدارندگی ایجاد کنیم؛ حرف من این است. گاهی شما دشمن را شکست میدهید امّا دشمن منتظر فرصتی میماند و یک ضربه‌ی دیگری بعداً وارد میکند؛ این فایده‌ای ندارد؛ ما باید به نقطه‌ای برسانیم خودمان را که بازدارنده باشد؛ یعنی دشمن احساس کند که از رخنه‌ی اقتصادی، از معبر مسائل اقتصادی نمیتواند به کشور عزیز ما ضربه وارد کند و به ملّت فشار بیاورد؛ باید به اینجا برسیم؛ بازدارندگی؛ این هم ممکن است، همچنان که -باز اینجا از مسائل نظامی مثال بزنم- در مسائل نظامی خوشبختانه وضعیّت ما این جوری است. یک روزی بود که ما می‌نشستیم و هواپیمای دشمن می‌آمد در ارتفاع بالا و شهرهای ما را بمباران میکرد، ما هم وسیله‌ی دفاعی در این حد نداشتیم، یا [وقتی] موشک میفرستاد وسیله‌ای نداشتیم برای مقابله؛ بعد که امکانات پیدا کردیم، امروز دشمنان ما -حدّاقل در منطقه؛ آنهایی که در منطقه هستند یا در منطقه نیرو دارند- میدانند که جمهوری اسلامی با موشکهای نقطه‌زن و فعّال و دقیق خود در این منطقه با هر دشمنی میتواند مقابله کند و مواجهه کند و او را بکوبد؛ این را فهمیدند. این بازدارندگی است؛ این معنایش این است که دشمنانی که گاهی هوس تهاجم نظامی به سرشان میزند، ملاحظه کنند؛ بفهمند که نه، این جوری نیست، جمهوری اسلامی، مشت محکم و دست قوی‌ای دارد درمقابل؛ این میشود بازدارنده؛ ما در مسائل اقتصادی باید به اینجا برسیم. این بنابراین فرصتی است که در سایه‌ی تحریم دشمنان در اختیار ما است؛ امروز میتوانیم روی این زمینه کار کنیم؛ این بحث اوّل.

[h=2]سه قرن پدیده استعمار و انتظار خیانت از غربی ها و کمک آنها فراهم نمودن شرائط کار برای خودشان
[/h]من میگویم برای اینکه ما در خودمان، این قدرت بازدارندگیِ اقتصادی را به وجود بیاوریم، بکلّی باید از کمک و همراهیِ غربی‌ها چشم بپوشیم، منتظر آنها نباید باشیم. برای خاطر اینکه غربی‌ها نشان دادند که نمیتوان از آنها انتظار کمک داشت؛ انتظار توطئه میشود داشت، انتظار خیانت میشود داشت، انتظار خنجر‌ازپشت‌زدن میتوان داشت، [امّا] انتظار کمک و صداقت و همراهی نمیشود داشت. آنجایی که شما می‌بینید غربی‌ها به یک دولتی، به یک کشوری کمک میکنند، در حقیقت برای خودشان دارند کار فراهم میکنند. بله، غربی‌ها به رژیم طاغوت کمک میکردند امّا این در واقع کمک به او نبود، کمک به فروش سلاح خودشان بود، کمک به تسلّط بی‌قیدوشرط‌شان بر نفت کشور بود، کمک به وجود ۶۰ هزار نیروی مستشار نظامی در کشور بود. آن روزی که انقلاب پیروز شد، حدود ۶۰ هزار نیروی آمریکایی در کشور -عمدتاً در تهران- متمرکز بودند، از بیت‌المال مسلمانها میخوردند و برای خودشان کار میکردند. اگر یک جایی کمکی هم بکنند، در واقع کمک به خودشان است، کفّه‌ی خودشان را دارند سنگین میکنند، از آنها انتظار کمک نمیشود داشت. این مخصوص ما هم نیست، این جور نیست که ما بگوییم غربی‌ها [فقط] با جمهوری اسلامی این جوری‌ هستند یا بگوییم با ایران این جور هستند؛ نه، با همه‌ی کشورهایی که زورشان به آنها برسد، رفتار کشورهای غربی این است؛ ببینید، سه قرن پدیده‌ی استعمار -استعمار کشورهای ضعیف- صدها میلیون جمعیّت را فشرده و پدرشان را درآورده و زیر فشار قرار داده؛ اروپایی‌ها -آن روز، آمریکایی در بین نبود- در آسیا، در آفریقا، در آمریکای لاتین، کشورها را استعمار کردند و مکیدند، منابع آنها را به سود خودشان خالی کردند و بردند و آنها را از پیشرفت علمی و عملی و فنّاوری مانع شدند و عقب انداختند. این پدیده‌ی استعمار، مخصوص ما هم نبود؛ مال همه‌ی کشورهای دیگری بود که زورشان به آن کشورها رسیده بود. در مورد ایران، از اواسط قاجار، اروپایی‌ها به ما ضربه زدند. در جنگهای ایران و روس، انگلیس‌ها به ایران خیانت کردند؛ به عنوان واسطه وارد میدان شدند، امّا از پشت خنجر زدند. در قضیّه‌ی امتیاز تنباکو، در قضیّه‌ی امیرکبیر و رفتاری که با امیرکبیر کردند؛ فشارهای انگلیس‌ها و سفارتخانه‌های اروپایی در تهران بود که پادشاه ابله قاجار را وادار کرد خون امیرکبیر را بریزد و او را که میتوانست ایران را متحوّل کند، کنار بگذارد. [همچنین] رفتار اروپایی‌ها در روی کار آوردن حکومت دیکتاتوری رضاخان، رفتار اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها در ساقط کردن دولت مصدّق، رفتار آنها در قضایای گوناگون اقتصادی و سیاسی و امنیّتی ما و رفتار آنها در قضیّه‌ی جنگ تحمیلی و بعد هم رفتار آنها در قضیّه‌ی تحریم؛ اینها را ما نباید از یاد ببریم. غربی‌ها با ما همیشه همین جور رفتار کرده‌اند؛ نمیتوانیم به آنها هیچ امیدی داشته باشیم. در همین قضیّه‌ی اخیر، در قضیّه‌ی برجام، وظیفه‌ی اروپایی‌ها چه بود؟ خب یک قرارداد هفت‌جانبه‌ای بسته شده بود -شش کشور و ایران این طرف؛ هفت کشور- یک طرف که آمریکا است خارج شد؛ وظیفه‌ی طرفهای دیگر چه بود؟ وظیفه‌ی اروپایی‌ها این بود که می‌ایستادند در مقابل آمریکا، میگفتند ما به تعهّد خودمان پایبندیم؛ تعهّد آنها این بود که تحریمها به طور کلّی برداشته بشود؛ باید محکم می‌ایستادند، [امّا] با بهانه‌های مختلف نَایستادند. علاوه بر اینکه در مقابل آمریکا نَایستادند، خودشان هم در عین اینکه مدام به ما تأکید کردند و میکنند که «نبادا از برجام خارج بشوید»، عملاً از برجام خارج شده‌اند؛ یعنی حتّی تحریمهای جدیدی را علیه ایران به وجود آورده‌اند. این رفتار اروپایی‌ها است؛ از اینها میشود توقّع داشت؟ این کانال مالی‌ای هم که اخیراً مدام گفته میشود یک کانال مالی درست کرده‌اند، این به شوخی شبیه‌تر است؛ البتّه شوخی تلخی است. این هیچ معنی‌ای ندارد؛ آن چیزی که وظیفه‌ی آنها است با آنچه آنها دارند مطرح میکنند زمین تا آسمان فرق میکند. در آخرین مسئله‌ی بین‌المللی ما، باز اروپایی‌ها مثل گذشته از پشت خنجر زدند، به ما خیانت کردند. از اینها توقّع نمیشود داشت؛ هیچ توقّعی نمیشود داشت.

[h=2]وحشی بودن سیاستمداران اروپا و ترور نخواندن قضیّه‌ی نیوزیلند
[/h]ببینید! به طور کلّی من این را به شما عرض بکنم؛ این نتیجه‌ی مطالعات فراوان و مشاهده‌ی تجربیّات خودمان و تجربیّات دیگران است: من عرض میکنم سیاست و قدرت در غرب، در دولتهای غربی اعمّ از آمریکا و اروپا، هم ظالم است، هم زورگو است، هم بی‌منطق است، هم زیاده‌خواه است. اینها هیچ منطقی سرشان نمیشود؛ با منطق واقعاً [بیگانه‌اند]. در باطن، سیاستمداران غربی آدمهایی هستند به معنای واقعیِ کلمه وحشی. تعجّب نکنید؛ بله، کت و شلوار میپوشند، کراوات میبندند، ادکلن میزنند، کیف سامسونت دستشان میگیرند، امّا وحشی‌اند؛ عملاً کارهای وحشی‌ها [را میکنند]. شما ملاحظه کنید در همین قضیّه‌ی اخیر نیوزیلند و کشتار مسلمانان، خب در دو مسجد یک نفری وارد میشود، ده‌ها نفر را به رگبار میبندد، بیش از پنجاه نفرِ آنها را به قتل میرساند، شهید میکند؛ خب این اسمش تروریسم نیست؟ اروپایی‌ها، نه سیاستمدارانشان، نه مطبوعاتشان حاضر نشدند نام حرکت تروریستی روی این کار بگذارند؛ گفتند حرکت مسلّحانه! این حرکت مسلّحانه است؟ پس تروریسم چیست؟ هر جایی که یک حرکتی علیه یک فرد حتّی انجام بگیرد که مورد علاقه‌ی آنها است، آنجا تروریسم و حقوق بشر و همه‌ چیز ردیف میشوند برای مقابله امّا اینجا -به این وضوح- به این حرکت، [حرکت] تروریستی نمیگویند! اینها این جوری‌ هستند.

[h=2]مراکز تولید موشک عربستان در تصرف مجاهدین در آینده نزدیک
[/h]کشوری در این منطقه و شاید در همه جای دنیا، به بدیِ دولت سعودی من سراغ ندارم؛ دولت سعودی، هم مستبد است، هم دیکتاتور است، هم ظالم است، هم وابسته است، هم فاسد است. برای این دولتِ این جوری، امکانات هسته‌ای فراهم میکنند؛ اعلان کردند که نیروگاه هسته‌ای برایش میسازند، اعلان کردند که مراکز تولید موشک برایش درست میکنند! آنجا اشکالی ندارد؛ آنجا چون وابسته‌ی به آنها است، چون متعلّق به آنها است، اشکال ندارد که بسازند. حالا البتّه دارند اعلان میکنند، اگر هم بسازند، بنده شخصاً ناراحت نمیشوم؛ چون میدانم که اینها ان‌شاءالله در دوران نه چندان دوری، به دست مجاهدان اسلامی خواهد افتاد.

[h=2]کم کاری مجلس در مقابل طرحهای کنگره آمریکا علیه ایران
[/h]بنابراین، شرارت و شیطنت، طبیعت قدرتهای غربی است، آمریکا و اروپا هم ندارد؛ البتّه آمریکا شرورتر است، شرارت آمریکا به دلایل مختلف بیشتر است، مخصوص این شخصی هم که حالا در رأس دولت آمریکا است، نیست، [بلکه] سیاستشان این است. به من گزارش دادند که در همین قضایای اخیر، کنگره‌ی آمریکا -این آمار جالبی است- در سالهای ۹۶ و ۹۷، ۲۲۶ طرح و لایحه علیه جمهوری اسلامی، یا تصویب کرده، یا ارائه کرده! ۲۲۶ طرحِ ضدّیّت و خباثت علیه جمهوری اسلامی؛ شرارت است دیگر. حالا البتّه اینجا من یک گِله‌ای هم از مجلس خودمان بکنم: مجلس شورای اسلامی خودمان چند طرح و لایحه در مقابل خباثتهای آمریکا ارائه کرده‌اند یا تصویب کرده‌اند؟ خب، پس این قدرتهای غربی این [طور] هستند، از اینها انتظار نمیشود داشت.

[h=2]بزک کننده گان غرب و پشتیبان سند 2030 برای تغییر سبک زندگی اسلامی رهروان تقی زاده ها
[/h]البتّه در داخل متأسّفانه بعضی‌ها غرب را بَزک میکنند، بدی‌های غرب را توجیه میکنند، رتوش میکنند، نمیگذارند افکار عمومی متوجّه بشود که همین دولتهای ظاهر‌الصّلاح -مثل فرانسه، مثل انگلیس، مثل دیگران- در باطنشان چقدر شیطنت و شرارت وجود دارد؛ مطبوعاتچی‌ها بینشان هست، رسانه‌ای‌ها بینشان هست؛ مثل تقی‌زاده. در دوره‌ی طاغوت، آدمی مثل تقی‌زاده، به این مضمون گفت که ایران باید از فَرقِ سر تا ناخن پا غربی بشود؛ یعنی سبک زندگی در ایران باید غربی بشود. امروز هم تقی‌زاده‌های جدید از این حرفها میزنند؛ البتّه به این صراحت نمیگویند امّا مضمون حرفشان این است. آنهایی که افکار غربی را، سبک زندگی غربی را، روشهای غربی را، لغات غربی را به طور پیوسته در داخل، در ادبیّات ما، در افکار ما، در دانشگاه‌های ما، در مدارس ما تزریق میکنند، پمپاژ میکنند، اینها همین تقی‌زاده‌های جدیدند. آنهایی که پشت سر سند ۲۰۳۰ -سند ۲۰۳۰ یعنی برگرداندن سبک زندگی اسلامی به زندگی غربی- می‌ایستند، همان تقی‌زاده‌های امروز هستند؛ البتّه امروز به توفیق الهی جوانهای مؤمن ما و مردم انقلابی ما نخواهند گذاشت این تقی‌زاده‌ها حرفشان به کرسی بنشیند.

[h=2]پرهیز از اعتماد و اشکال نداشتن روابط با کشورهای غربی
[/h]بنده در دولتهای مختلف، در طول این سالها همیشه دولتها را به ایجاد رابطه با کشورهای مختلف تشویق کرده‌ام؛ با همسایگان یک جور، با کشورهای اسلامی یک جور، با حرکتهای مختلف یک جور، با کشورهای اروپایی هم همین جور؛ الان هم معتقدم. ارتباط اشکال ندارد، دنباله‌رَوی اشکال دارد، اعتماد اشکال دارد؛ من میگویم اعتماد نکنید. شاید بسیاری یا لااقل بعضی از مشکلات ما ناشی از این است که به غربی‌ها اعتماد شد؛ در مذاکرات گوناگون، در قراردادهای گوناگون، در تصمیم‌گیری‌های سیاسی گوناگون، به غربی‌ها اعتماد شد. ارتباط مانعی ندارد، ارتباط پیدا کنید، منتها طرفتان را بشناسید؛ با لبخند آنها، با ترفند آنها، با سخن دروغ آنها، راه را اشتباه نکنید، عوضی نروید؛ حرف من این است؛ ارتباط هیچ مانعی ندارد. البتّه امروز خوشبختانه مسئولین دولتی ما به این نتیجه رسیده‌اند که با غربی‌ها نمیشود درست در یک مسیر حرکت کرد؛ این را احساس کرده‌اند؛ شاید در آینده ان‌شاءالله رفتارها و برخوردها -بر اثر این فهم جدیدی که در مسئله پیدا شده- تفاوت پیدا کند.

[h=2]غلط بودن دو گرایش تحجر و غرب زدگی
[/h]ببینید دو گرایش متضاد در مورد غرب هست که هر دو غلط است؛ یک گرایش عبارت است از تحجّر و تعصّب بیجا و ندیدن مثبتات غرب؛ غربی‌ها در دانش، حرکت خوبی کردند، همّت کردند، پیشرفت کردند، دنبال‌گیری کردند؛ در فنّاوری همین جور، در بعضی از خصوصیّات اخلاقی، که من بارها در سخنرانی و غیره اینها را گفته‌ام؛ اینها را نباید رد کرد. ما هر چیز خوب را از هر جای دنیا باید بگیریم. بارها من گفته‌ام، ما حرفی نداریم شاگردی کنیم؛ پیش هر کسی که بیشتر از ما بلد است، ما شاگردی میکنیم، حرفی نداریم؛ منتها سعی‌مان باید این باشد که همیشه شاگرد نمانیم؛ بنابراین تحجّر در مقابل غرب و تعصّب بیجا در مقابل غرب که بگوییم هر چه از غرب می‌آید، هر چه باشد غلط است، نه؛ این را ما نمیگوییم و قبول نداریم. نقطه‌ی مقابلش غرب‌زدگی است؛ غرب‌زدگی خطر بزرگی است. در دل حکومت غرب‌زده‌ی پهلوی، یک روشنفکر ریشه‌دار در مسائل دینی، یعنی مرحوم جلال آل‌احمد که عالم‌زاده و پسر یک روحانی و دارای ارتباطات دینی است -با ما هم بی‌ارتباط نبود، به امام هم اظهار ارادت و علاقه میکرد در دوران تبعید امام- آن روز در سال ۴۲ مسئله‌‌ی غرب‌زدگی را مطرح کرد. امروز مسئله‌ی غرب‌زدگی مسئله‌ی مهمّی است؛ باید فراموش نکنیم آن را. خب پس بنابراین گرایش تعصّب‌آمیز و تحجّرآمیز از سویی، گرایش غرب‌زده از سویی، [هر دو] غلط است؛ نسبت به غرب همان طور که گفتم اعتماد نمیشود کرد؛ ارتباط باید داشت، [ولی] تکیه‌ی به آنها نباید کرد؛ از علم آنها و از مثبتات آنها باید استفاده کرد و[لی] مطلقاً به آنها اطمینان نباید کرد؛ این حرف ما [است]. این [هم] مطلب دوّم.

[h=2]شکوفایی اقتصاد کشور نیازمند به کاری مجاهدانه و عالمانه
[/h]برای شکوفایی اقتصاد کشور، به کاری احتیاج داریم که هم مجاهدانه باشد، هم عالمانه باشد. با تنبلی، با بی‌حالی، کم‌انگیزگی، مسئله‌ی اقتصاد کشور حل نخواهد شد. کار جهادی باید انجام بگیرد، مدیریّتهای جهادی باید بر مسائل اقتصادی کشور احاطه داشته باشند، تصمیم‌گیری کنند؛ کار جهادی. کار جهادی یعنی کاری که هم در آن تلاش هست، خستگی‌ناپذیری هست، هم اخلاص هست؛ [یعنی] انسان میفهمد که برای خودش، برای پُر کردن کیسه‌ی خودش کار نمیکند، دارد برای مردم کار میکند، برای خدا کار میکند؛ هم این، و هم عالمانه؛ یعنی بنشینند و با موازین علمی، با شیوه‌ی دقیق عالمانه راه‌های صحیح را پیدا کنند؛ هم باسواد باشند، کارآمد باشند، هم امکانات گوناگونی داشته باشند؛ اینها بنشینند کار کنند؛ اقتصاد کشور قطعاً شکوفایی پیدا خواهد کرد.

بنده اقتصاددان نیستم امّا حرفهای کارشناس‌ها را میخوانم، مطالعه میکنم، از اینها نظر میخواهم، نظرهای آنها را کاملاً بادقّت میبینم. کارشناس‌های ما معتقدند که ظرفیّتهای کشور برای شکوفایی اقتصاد، ظرفیّتهای بسیار آماده و مستعد و کاملی است. ما کمبود نداریم. ظرفیّت نیروی انسانی ما بسیار خوب است، ظرفیّتهای طبیعی ما بسیار خوب است، ظرفیّت جغرافیایی ما بسیار خوب است که من در بیانیّه‌ی گام دوّم مقداری از این ظرفیّتها را تشریح کردم که این ظرفیّتها وجود دارد؛ بنابراین ظرفیّتها هست، پول هم وجود دارد در کشور. این نقدینگی‌ای که مرتّب گله میکنند و شِکوه میکنند که نقدینگی زیاد شده -و درست هم هست و البتّه نقدینگی اگر مورد توجّه قرار نگیرد ضربه خواهد زد- اگر یک مدیریّت خوبی انجام بگیرد و همین نقدینگی تبدیل بشود به سرمایه‌گذاری، کشور را شکوفا خواهد کرد، اقتصاد را بالا خواهد برد. بنابراین ظرفیّت کاملاً در کشور وجود دارد.

[h=2]گلایه از نرفتن لایجه اصلاح امور بانکی به مجلس
[/h]گاهی در بعضی از موارد کار با تعلّل و تأخیر انجام میگیرد. در یک نامه‌ای به نظرم در سال ۹۳ یا ۹۴ یکی از مسئولین عالی‌رتبه به بنده نوشته بود که ما برای اصلاح امور بانکی کشور، مسئله‌ی بانک، اصلاح موارد بانکی -که یکی از مشکلات اقتصادی ما مشکلات بانکی است- لایحه‌ای داریم تنظیم میکنیم که تا چند ماه دیگر این لایحه به مجلس خواهد رفت. به من گزارش دادند که الان چهار سال از آن وقت میگذرد، هنوز این لایحه به مجلس نرفته! اینها تأخیر است، اینها تعلّل است. آن بخشهایی که خوب کار کرده‌اند باید تشویق بشوند، [به] آن بخشهایی که تأخیر داشته‌اند بایستی تذکّر داده بشود، بنده هم تذکّر داده‌ام؛ این حرفها را آن وقتی بنده در مجمع عمومی و در مقابل آحاد وسیع مردم میگویم که بارها به طور خصوصی به خود حضرات تذکّر داده‌ایم. اینها باید به بخشهایی از افکار عمومی و مطالبات عمومی تبدیل بشود.

[h=2]آثار رونق تولید در اشتغال و تورم و توازن بودجه و ارزش پول ملی
[/h]به تولید باید کمک بشود. ما گفتیم «رونق تولید». امسال، باید سال رونق تولید باشد. سال گذشته که حمایت از کالای ایرانی را مطرح کردیم، حرکت خوبی انجام گرفت؛ مردم اجابت کردند، بعضی از تولیدکنندگان واقعاً اجابت کردند. ما اطّلاع داریم که خود مردم در مراجعاتشان به فروشگاه‌ها -بسیاری از مردم- مطالبه‌ی جنس ایرانی و کالای ایرانی کردند؛ مشابه خارجی‌اش را آوردند، قبول نکردند؛ یعنی کار پیشرفت کرد. امّا اگر بخواهیم بگوییم به طور کامل به آن عمل شد، نه، این را من نمیتوانم بگویم، گزارشها بر خلاف این است. بنابراین آن شعارِ حمایت از کالای ایرانی همچنان به قوّت خودش باقی است؛ امّا این مسئله‌ی اصلی و اساسی، رونق تولید است. اگر تولید شد، آن وقت در بخشهای مختلفی تحوّل ایجاد خواهد شد؛ اگر رونق تولید وجود داشته باشد، هم تأثیر میگذارد در اشتغال، هم تأثیر میگذارد در کم کردن تورّم، هم حتّی تأثیر میگذارد در وضع توازن بودجه، هم تأثیر میگذارد در بالا رفتن ارزش پول ملّی. ببینید، اینها همه مشکلات مهمّ اقتصادی ما است. صاحب‌نظران و کسانی که مطّلع از مسائل اقتصادی هستند، تصدیق میکنند، تأیید میکنند که اگر تولید در کشور رونق پیدا بکند، مسلّماً یک چنین فواید و نتایجی خواهد داشت. این باید انجام بگیرد و در برنامه قرار بگیرد؛ هم در برنامه‌ی دولت، هم در برنامه‌ی مجلس، هم در برنامه‌ی آحاد مردمی که توانایی ورود در وادیِ تولید را دارند. ما کسانی را داشتیم و می‌شناختیم افرادی را که پول داشتند، امکانات داشتند، میتوانستند این پول را بگذارند در بانک و از منافعش سالها بی‌دردسر استفاده کنند، [امّا] این کار را نکردند، [بلکه] پول را بردند در مسئله‌ی تولید و گفتند میخواهیم کشور پیش برود. اینها پیش خدا اجر دارند؛ این کسانی که این جور عمل میکنند، پیش خدای متعال اجر دارند. بایستی به تولیدکننده کمک بشود، به سرمایه‌گذار کمک بشود، به فعّال اقتصادی باید کمک بشود -فعّال اقتصادی سالم- به کسی که برای کشور ثروت‌آفرینی میکند باید کمک بشود، در بهبود فضای کسب و کار بایستی حتماً تلاش بشود؛ با قوانین لازم، با روشها و رویّه‌های لازم.

[h=2]مصادیق ابتکار مبتکر ایرانی در شیطنتهای اقتصادی
[/h]از سوءاستفاده‌ها غفلت نشود. بعضی‌ها سوءاستفاده کردند؛ سوءاستفاده میکنند؛ سوءاستفاده‌چی وجود دارد؛ انواع و اقسامی هم [دارد]؛ این ابتکار ایرانی، این ذهن مبتکر ایرانی همین جور که در کارهای خوب به درد میخورد، در شیطنت هم گاهی اوقات همین ابتکارها به وجود می‌آید؛ یک روشهای عجیب و غریبی را برای سوءاستفاده انسان میبیند و در گزارشها مشاهده میکند. خب، مسئولین بایست مراقبت کنند؛ هم قوّه‌ی مجریّه، هم قوّه‌ی قضائیّه؛ دستگاه‌های ناظر بایست مراقبت کنند؛ من این را به رئیس‌جمهور محترم گفتم. ایشان در اظهار عمومی گفتند که ما میخواهیم کارخانه‌های فلان جا را بفروشیم؛ من گفتم مراقب باشید؛ [چون] طرف می‌آید کارخانه را از شما میخرد؛ نه به قصد اینکه کار را ادامه بدهد و تولید را ادامه بدهد؛ کارخانه را میخرد، ماشین‌آلات را میفروشد، زمین را هم برج درست میکند، کارگرها را هم بیرون میکند. مراقب یک چنین افرادی باید بود، مراقب این سوءاستفاده‌کن‌ها باید بود. طرف می‌آید بانک ایجاد میکند با استفاده از اجازه‌ی توسعه‌ی بانک‌ها -که یکی از کارهای غلطی که در کشور شد این است که اجازه میدهند همین‌ طور پشت سر هم بانک به وجود بیاید- پولهای مردم را جمع میکنند، بعد شرکتهای صوری درست میکنند، پولهای مردم را به عنوان قرض، وام و تسهیلات بانکی به شرکتهای خودشان میدهند، جیب خودشان را پُر میکنند، از این کارها دارند میکنند، اینها را بایستی مراقبت کرد، از اینها غفلت نباید کرد. اگر جلوی اینها گرفته بشود و در مقابل به کارآفرین سالم کمک بشود و تولید رونق پیدا بکند، کارشناسان میگویند که آن وقت مشکل بیکاری حل میشود، مشکل تورّم حل میشود، مشکل فقر در طبقات ضعیف حل میشود، معضل نظام بانکی حل میشود، مسئله‌ی ارزش پول ملّی حل میشود، حتّی مسئله‌ی کسری بودجه‌ی دولت با رونق تولید حل میشود؛ اینها را میتواند از این طریق حل کند. بنابراین مسئله، مسئله‌ی مهمّی است.

[h=2]واردات موجب شکست تولید داخلی و عدم تحقق عملی اقتصاد مقاومتی
[/h]از واردات بی‌رویّه باید جلوگیری بشود. یکی از بخشهای مهم و بندهای مهمّ اقتصاد مقاومتی که ما مطرح کردیم و دائم دیگران -دوستان؛ مسئولین و غیر مسئولین- مرتّباً از اقتصاد مقاومتی دَم میزنند و شعار میدهند و توضیح میدهند، همین مسئله‌ی تولید داخلی است؛ و شرط رونق تولید داخلی، کنترل واردات بی‌رویّه است. حالا به من گزارش داده میشود که ما داریم برای اقتصاد مقاومتی این کارها را [میکنیم]، این برنامه‌ها را چیده‌ایم و داریم انجام میدهیم؛ بسیار خوب، مطمئنّاً این گزارشها مطابق با واقع است، یعنی کار را کرده اند؛ امّا تحقّق عملی پیدا نکرده، دلیلش این است که واردات می‌آید، انسان میبیند بازار پُر از واردات است؛ تولید داخلی را به شکست میکشانند. چیزی که در داخل تولید میشود، از خارج وارد میکنند؛ این موجب میشود که تولید داخلی شکست بخورد. مسئولین جلوی اینها را باید بگیرند و [اینها] مسائل مهمّی است. آن وقت اقتصاد مقاومتی به معنای واقعی کلمه انجام خواهد گرفت.

[h=2]اظهار خرسندی از تجاوب جوانان و نخبگان به بیانیه گام دوم و لزوم پرداخت هزینه ایستادگی برای نسلهای بعد
[/h]باید عرض بکنم که تجاوب(پاسخ) قشرهای مختلف از نخبگان و آحاد جوانان و دانشجویان و روحانیّون و طلّاب و دیگران به این بیانیّه‌ی چهلمین سال، بیانیّه‌ی گام دوّم، بسیار بجا و خرسندکننده بود. این نشان‌دهنده‌ی این است که نیاز به تبیین وجود دارد و آمادگی در کلّ کشور بخصوص در بین جوانها هست؛ از این آمادگی حدّاکثر استفاده را مسئولین کشور باید بکنند. عرض من این است که جوانها باید شانه‌شان را زیر بار مسئولیّتهای دشوارِ کوچک و بزرگ بدهند؛ علاج مشکلات کشور این است. ما در گام دوّم انقلاب بایستی حرکت کشور را بر دوش جوانها قرار بدهیم همچنان که در گام اوّل در دوره‌ی انقلاب هم هدایت را امام میکرد امّا حرکت را و موتور پیشرفت را جوانان روشن میکردند، حرکت را آنها به وجود می‌آوردند. امروز تلاش شما و سعی شما این است که استقلال کشور را و عزّت کشور را تأمین کنید؛ هزینه‌ی این کار را شما امروز دارید میدهید؛ [هزینه‌ی] امروز ملّت ایران و جوانان ما، هزینه‌ی رسیدن به استقلال کامل -در جهات مختلف- و به عزّت ملّی و به جامعه‌ی اسلامی است؛ نسلهای بعد، از این دست‌آورد شما استفاده خواهند کرد؛ همچنان که یک روز جوانها، هزینه‌ی مبارزه‌ی با دستگاه طاغوت را قبول کردند و دادند، زندانش را رفتند، کتکش را خوردند و انقلاب بحمدالله به پیروزی رسید، نظام طاغوت ویران شد؛ یا در دوران جنگ تحمیلی خانواده‌‌‌ها هزینه‌ی دفاع از کشور را دادند و امروز شما در امنیّت دارید زندگی میکنید؛ امروز هم شما باید هزینه‌ی ایستادگی در مقابل دشمن را بدهید تا نسلهای آینده ان‌شاءالله از دست‌آورد شما استفاده کنند.

[h=2]گام دوم انقلاب: شناخت ظرفیتها و فسادها و ایستادگی
[/h]امروز گام دوّم انقلاب این است: شناختن ظرفیّتها و مزیّتها و استفاده‌ی از آنها، و شناختن فسادها و رخنه‌ها و کمبودها و مشکلها و سینه سپر کردن برای حلّ آنها. به این توجّه کنید که غرب و آمریکا به این نتیجه رسیده‌اند که اگر ملّت ایران یک چیزی را اراده کند، حتماً به دست خواهد آورد؛ به این نتیجه رسیده‌اند که با اراده‌ی ملّی ملّت ایران نمیشود مبارزه کرد؛ اگر [ملّت ایران] اراده کردند، مانع‌تراشی و سنگ‌اندازی فایده‌ای نخواهد کرد. چه کار میکنند؟ به این نتیجه رسیده‌اند که بایستی کاری کنند که ملّت ایران اراده نکند، اراده‌اش ضعیف بشود؛ در فکر این هستند. امروز در دنیا میلیاردها پول دارد خرج میشود برای اینکه در اعتقادات سیاسی و دینی جوانان ما رخنه ایجاد کنند تا اراده‌ی حرکت، اراده‌ی قیام در اینها از بین برود؛ میخواهند اراده را از بین ببرند، میخواهند شما تصمیم نگیرید. تلاش آنها این است که نگذارند اراده‌ی ملّت ایران برای پیشرفت، برای مقابله، برای ایجاد جامعه‌ی اسلامی و تمدّن اسلامی شکل بگیرد؛ میدانند که اگر این اراده شکل گرفت، بدون تردید تحقّق پیدا خواهد کرد. البتّه قبلها و سالها پیش هم این کار را انجام داده‌اند.

[h=2]تبلیغ دشمن برای ضدیت دین با پیشرفت و پیشرفت علمی توسط جوانان متدین
[/h]در دوران رژیم طاغوت به جامعه‌ی جوان کشور این جور تفهیم میکردند که اگر میخواهید به تمدّن و پیشرفت برسید باید دین را کنار بگذارید؛ میگفتند دین و دین‌داری و ایمان دینی با علم و پیشرفت و مانند اینها نمیسازد. امروز بیایند چشمهای کورشان را باز کنند، ببینند که بهترین صنایع ما، پیشرفته‌ترین صنایع بزرگ ما که در رقابت با کشورهای درجه‌ یک دنیا در صدر فهرست قرار داریم، به وسیله‌ی جوانهای دعای کمیل‌خوان و نمازشب‌خوان دارد پیشرفت میکند؛ جوانهای اهل اعتکاف، جوانهای اهل دعای ندبه، جوانهای متدیّن. ما در بحثهای صنایع پیشرفته‌ی امروز دنیا، در نانو، در هسته‌ای، در موشکی، در فنّاوری زیستی و در بقیّه‌ی فنون پیشرفته‌ی دنیا، امروز ما در رقمهای بالا قرار داریم، در صفوف مقدّم قرار داریم؛ عمده‌ی کسانی که این کارها را میکنند، جوانهای متدیّن که ما از نزدیک با خیلی از اینها آشنا هستیم، هستند. جوانها در میدان علم، در میدان فکر و معرفت، در میدان سیاست، در میدان کار باید تلاش خود را مضاعف کنند؛ جوانها به مسائل فرعی و حاشیه‌ها نپردازند؛ به مسائل اختلاف‌افکن نپردازند؛ وحدت را، حرکت متمرکز را، حرکتهای مؤمنانه و مجاهدانه را، جوانها دنبال کنند؛ در همین بخشهایی که گفته شد، مرزهای با دشمن را پُررنگ کنند؛ امّا با خودی، با نیروهای داخلی، به اندک اختلاف سلیقه‌ای مرز ایجاد نکنند. همان طور که امام فرمودند، هر چه فریاد دارند بر سرِ دشمنان و بر سرِ آمریکا بکشند. دولت و مجلس و قوّه‌ی قضائیّه‌ و دیگران هم هر چه میتوانند به جوانهای کشور کمک کنند برای این پیشرفت. و من به شما عرض بکنم -همچنان که بارها گفته‌ایم- به فضل الهی فردای این کشور بسیار بسیار بهتر از امروزِ ما خواهد بود؛ به توفیق الهی و ان‌شاءالله.



[/HR][1] بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم قم (۱۳۹۷/۱۰/۱۹)


[h=1][=&quot]98/01/14 گزیده بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
[/h] [h=2][=&quot]روح همبستگی در میان مردم ایران و حالت بسیج‌شوندگی برای خدمت یک چیز استثنائی[/h] [=&quot]بحمدالله تلاش مردمی در این قضیّه تلاش خیلی خوبی بود. این، بار اوّل هم نیست؛ در همه‌ی حوادث طبیعی و بلایای طبیعی -که حوادثی [است] که ظاهر بلا دارد، اگر چه باطنش ممکن است نعمت و عطای الهی باشد- ملّت ایران حقیقتاً جانانه وارد میدان میشوند؛ ما این را بارها و بارها آزموده‌‌ایم. این روح همبستگی در میان مردم ما و حالت بسیج‌شوندگی برای خدمت به هم‌میهنان یک چیز استثنائی است؛ مشوّق مسئولین دولت هم هست،
[h=2][=&quot]بعثت، حرکتی عظیم برای عبودیت و اجتناب از طاغوت[/h] [=&quot]در مسئله‌ی مبعث یک نکته‌ای وجود دارد و آن، این است که از ارسال رسل، فرستادن پیامبران -که برای هدایت بشر است- در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن؛ ارسال رسل را در قرآن تعبیر میکند به «بَعث»؛ لَقَد مَنَّ اللهُ عَلَی المُؤمِنینَ اِذ بَعَثَ فیهِم رَسولًا؛(آل عمران: 164) هُوَالَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولًا؛(جمعه: 2) وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا؛(نحل: 36) نکته‌ی مهمّی است: «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درس‌آموز نیست. پیغمبری که در جامعه‌ای ظهور میکند، فقط این نیست که آمده تا یک چیزهایی را به مردم یاد بدهد؛ بله، «یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة» هست، «یُزَکّیهِم»(بقره: 129) هست امّا همه‌ی اینها در قالب یک بعثت است، در قالب یک حرکت عظیم است. بعثت یعنی برانگیختگی. جهت این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سوی این برانگیختگی چیست؟ سَمت و سو عبارت است از همان که در خود قرآن باز مکرّر ذکر شده است: وَ لَقَد بَعَثنا فی کُلِّ اُمَّةٍ رَسولًا اَنِ اعبُدُوا اللهَ وَ اجتَنِبُوا الطّاغوت؛(نحل: 36) اوّلاً عبودیّت خدا، یعنی چهارچوب حیات را در خدمت اوامر الهی و نواهی الهی قرار دادن؛ و [ثانیاً] اجتناب از طاغوت. طاغوت کیست؟ همه‌ی ظالمان، همه‌ی پادشاهان خبیث، در مثل امروزی همه‌ی رؤسای جمهور مثل اینهایی که امروز در آمریکا و در بعضی از کشورهای دیگر هستند -اینها همان طواغیتند- معنای اجتناب از طواغیت این نیست که دامنت را از آنها دور کن تا آلوده نشوی؛ معنایش این است که یک خطّی در مقابل خطّ توحید و خطّ عبودیّت الهی وجود دارد و آن، خطّ طاغوت است. کفر به طاغوت، همراه و ملازم با ایمان بالله است؛ این، جهت بعثت انبیا است.
[h=2][=&quot]بعثت انبیاء برای ایجاد جامعه فاضله و تمدن و ضرورت قتال برای اهداف الهی [/h] [=&quot]بعثت انبیا برای ایجاد یک جامعه‌ی فاضله است؛ همان طور که اشاره کردند، برای ایجاد یک تمدّن است. خب، این تمدّن همه چیز دارد؛ در تمدّن همه‌ چیز هست؛ هم علم هست، هم اخلاق هست، هم سبْک زندگی هست، هم جنگ هست. جنگ هم هست، کما اینکه شما ببینید در قرآن چقدر از آیات، مربوط به جنگ است. این ‌جور نیست که ما بتوانیم بگوییم که اسلام آمد برای اینکه جنگ را از بین ببرد؛ نه، جهت جنگ مهم است؛ جنگ با چه کسی؟ جنگ برای چه؟ این مهم است. طواغیت عالم میجنگند برای هوای نفْس، برای قدرت‌طلبی‌های خودشان، برای اشاعه‌ی فساد. الان سالها است صهیونیست‌ها دارند میجنگند امّا برای مقاصد خبیث میجنگند؛ در مقابل آنها مؤمنین هم میجنگند -مجاهدین فلسطینی میجنگند، مجاهدین حزب‌الله میجنگند، ملّت عزیز ما در دفاع مقدّس و جنگ هشت‌ساله جنگید- امّا این جنگ، مذموم نیست، ممدوح است، جهاد فی‌سبیل‌الله است؛ اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله؛ این مهم است که مؤمن قتال میکند امّا برای اهداف الهی. وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوا اَولِیاءَ الشَّیطان. (نساء: 76) ببینید، توجّه به نکات تعبیرات قرآنی برای ما دریچه‌هایی را باز میکند.

[h=2][=&quot]انقلاب ادامه بعثت پیامبر[/h] [=&quot]چرا میگویند بعثت، ارسال رسل، فرستادن رسول؟ خب فرض بفرمایید یک فیلسوفی هم یک وقتی در یک جامعه‌ای به وجود می‌آید، مثلاً فرض کنید افلاطون یا سقراط؛ اینها هم کسانی بودند که به بشریّت چیزهایی یاد دادند امّا آنها «بَعث» نیست؛ انبیا از آن قبیل نیستند؛ انبیا بعثت دارند. بعثت پیامبر مکرّم و معظّم اسلام هم برترین بعثتها، جامع‌ترین بعثتها، کامل‌ترین بعثتها، و ماندگارترین بعثتها است یعنی این بعثت امروز هم هست؛ امروز هم پیغمبر اکرم در حال بعثت است. [یعنی] شما که قرآن را میخوانید، درسی میگیرید، انگیزه‌ای پیدا میکنید و یک حرکت را شروع میکنید، ادامه‌ی بعثت پیغمبر است. ملّت ایران که پشت سر یک شخصیّت عظیمی مثل امام بزرگوار قرار میگیرد، از موانع عبور میکند، سختی‌ها را تحمّل میکند، سختی‌ها را زیر پا لِه میکند و به جلو حرکت میکند، یک بنای پوسیده‌ی طاغوتیِ خبیثِ چندهزارساله را در مهم‌ترین نقطه‌ی منطقه یعنی در ایران به هم میریزد و یک بنای اسلامی درست میکند، همان ادامه‌ی بعثت پیغمبر است. انقلاب، ادامه‌ی بعثت پیغمبر بود، جمهوری اسلامی ادامه‌ی بعثت پیغمبر است؛ حرف ما این است. آن که با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی دشمن است، مثل همان دشمنانِ صدر اسلام، با بعثت اسلامی و با حرکت توحیدی دشمن است؛ حرف ما این است.

[h=2][=&quot]زدن حرف پیامبر موجب دشمنی و رفع دشمنی با عبودیت طاغوت و پیروزی با ادامه حرکت[/h] [=&quot]بعضی‌ها میگویند «آقا، دشمن‌تراشی نکنید»؛ نه، ما دشمن‌تراشی نمیکنیم؛ ما همین حرف پیغمبر و حرف خدا و حرف توحید را بر زبان می‌آوریم و خود همین گفتن، یک عدّه دشمن به وجود می‌آورد. دشمن، به خاطر ایجاد حرکت توحیدی دشمن میشود. رفع دشمنیِ او هم به این است که شما دست از حرکت بردارید و برگردید به همان چیزی که آنها میخواهند، یعنی عبودیّت طاغوت، پیروی طاغوت و مانند اینها؛ آمریکا این توقّع را از ما دارد، نوکرهای آمریکا مثل آل‌سعود -این تَبَعه‌ی منطقه‌ای آمریکا- هم همین جور؛ هرچه آنها میگویند، اینها هم همان را تکرار میکنند؛ در واقع «یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوت».(نساء: 76) همین کسانی که دارند برای طاغوت مبارزه میکنند، برای طاغوت حرکت میکنند.

[=&quot]خب، در این مصافی که وجود دارد، این مصاف حق و باطل، مصاف توحید و طاغوت -که ناگزیر چنین مصافی وجود دارد- آن که خدای متعال مقدّر کرده است که پیروز بشود، جبهه‌ی حق است؛ یعنی شما ملّت ایران، اگر همان جور که تا حالا حرکت کرده‌اید، حرکت را ادامه بدهید، قطعاً بر دشمنانتان پیروز خواهید شد؛ یعنی بر آمریکا پیروز [خواهید شد]: وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثین.(قصص: 5) هُوَ الَّذیِ اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُـظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه؛(توبه: 33) خدای متعال این جور مقدّر فرموده، [امّا] من و شما میتوانیم این نتیجه را عوض کنیم؛ چه جوری؟ کوتاهی بکنیم، همراهی نکنیم، در حرکتی که انجام میدهیم صداقت به خرج ندهیم، از خودمان مایه نگذاریم، مجاهدت و تلاش فی‌سبیل‌الله نکنیم.

[h=2][=&quot]جوانهای امروز انگیزه و معرفت و آمادگی اشان بیشتر[/h] [=&quot]جوانهای امروز ما از ماها که یک دوره‌ای دوره‌ی جوانی‌مان را در خدمت این مبارزه و مانند اینها گذراندیم، انگیزه‌شان بیشتر، معرفتشان بیشتر، آمادگی‌شان بیشتر است. اینکه بنده خطاب به جوانها میکنم و حرف میزنم، به خاطر این است؛ جوانهای ما امروز آماده‌اند، جوانهای ما آماده‌ی حرکتند در جبهه‌های مختلف. [البتّه] این مبارزه و مجاهدت ملّت ایران فقط به معنای این نیست که تفنگ دست میگیرد؛ نه، ما با هیچ کس جنگ نمیکنیم؛ تا وقتی که به ما حمله نشود، ما حمله نمیکنیم معمولاً؛ امّا در جبهه‌های دیگر [مثلاً] در جبهه‌ی علم پیشرفت میکنیم، در جبهه‌ی اخلاق ان‌شاء‌الله پیشرفت میکنیم، در جبهه‌ی سبْک زندگی پیشرفت میکنیم، حرکت میکنیم. انگیزه‌های جوانهای ما امروز خیلی خوب است؛ همین طور قدم‌به‌قدم [پیشرفت میکنیم].

[h=2][=&quot]لزوم فعال تر بودن جوانها در همه زمینه های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی[/h] [=&quot]در زمینه‌ی مسائل اقتصادی بایستی همه فعّال باشند، بخصوص جوانها؛ در جبهه‌ی مسائل فرهنگی همه باید فعّال باشند، بخصوص جوانها؛ در جبهه‌ی حرکتهای سیاسی و آگاهانه همه باید فعّال باشند، بخصوص جوانها. جوانها آماده‌اند و میتوانند فعّال باشند و فعّال هم خواهند بود به توفیق الهی. و فردای این کشور متعلّق است به جوانهای مؤمن و پُرانگیزه‌ای که میتوانند با اراده‌ی قاطع، با نیروی جوانی، با فکر روشن، با ابتکار پی‌در‌پی، این کشور را ان‌شاء‌الله به اوج اعتلاء برسانند؛ این، آن چیزی است که ما توقّع داریم. از بعثت، از عید مبعث، این‌ جور برداشت در ذهن خودمان باید به وجود بیاوریم تا عید مبعث فقط یک خاطره و تجدید خاطره و تجلیل از پیغمبر بزرگوار نباشد، یک چیز زبانی نباشد؛ واقعاً برای ما درس‌آموز باشد.


[h=1]98/01/19 بیانات در دیدار جمعی از پاسداران و خانواده‌های آنان
[/h][h=2]دستگاه همه‌کاره‌ی سپاه جلودار در همه عرصه ها و همین علت کید ناکام دشمن علیه سپاه[/h]دستگاه وسیع و همه‌کاره‌ی سپاه، امروز یک دستگاه برجسته است در کشور؛ اگر مقابله‌ی با دشمن است از لحاظ سیاسی، سپاه جلو است؛ اگر مواجهه‌ی با دشمن است در میدان عملی و نظامی و عملیّاتی، سپاه جلو است؛ اگر این دشمن در داخل مرزهای ما، داخل کوچه و خیابان ما است، سپاه جلو است؛ اگر این دشمن در چند هزار کیلومتر آن‌طرف‌تر در اطراف حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) است، باز هم سپاه جلو است.
برای همین است که می‌بینید آمریکایی‌ها چه گربه‌رقصانی‌ای برای سپاه میکنند! البتّه به جایی هم نمیرسد. آنها کید میکنند، آنها به خیال خودشان علیه سپاه و در واقع علیه انقلاب و علیه کشور نقشه میکشند، امّا قرآن میگوید «فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون».(طور: 42) آن که در واقع دارد فریب میخورد، آن که دارد حرکت میکند به خیال اینکه به سمت قلّه میرود در حالی که دارد به سمت حضیض(و پستی) میرود، او «اَلَّذینَ کَفَروا» است؛ یعنی ترامپ، یعنی همین شیاطین، اشرار و احمقهای دُور و بَر نظام حاکمه‌ی آمریکا؛ اینها هستند.
[h=2]تلاش ناموفق دشمن برای از بین بردن جمهوری اسلامی [/h](نظام حاکمه‌ی آمریکا) خیال میکنند دارند پیشرفت میکنند، [در حالی که] همین تجربه‌ی چهل‌ساله‌ی قبلی را باز دارند با کمال بی‌عقلی تکرار میکنند. خب بابا، شما در این مدّت فشار سیاسی آوردید، فشار اقتصادی آوردید، تبلیغات فراگیر کردید، حمله‌ی نظامی کردید، حمله‌ی امنیّتی کردید، رژیم صهیونیستی را تقویت کردید، همه فقط به خاطر اینکه بلکه بتوانید جمهوری اسلامی را از بین ببرید؛ توانستید از بین ببرید؟ جمهوری اسلامی یک روز یک مجموعه‌ای بود که نه اقتصاد داشت، نه ارتش داشت، نه امکانات نظامی داشت، نه امکانات دیپلماسی داشت، نه بلد بود -سابقه نداشتیم؛ تازه داشتیم تجربه میکردیم- آن روز شما نتوانستید غلطی بکنید؛ امروز جمهوری اسلامی همه چیز دارد. نگاه نکنید به اینکه قیمت فلان کالا بالا رفته؛ خب بله، از این قضایا اتّفاق می‌افتد -یک مقداری بی‌توجّهی است، یک مقداری نابلدی است، یک مقداری هم خباثت دشمن است، موجب میشود که ناگهان مثلاً شما ببینید قیمت گوشت فلان [قدر] شد؛ اینها اتّفاقات است- امّا حرکت عظیم این انقلاب، حرکت عظیم جمهوری اسلامی، این باز شدنِ دستِ جمهوری اسلامی در منطقه و بلکه در دنیا، اینکه آمریکا با همه‌ِی ادّعایش اعلام میکند میخواهد در مقابل جمهوری اسلامی بِایستید -که می‌ایستد و هیچ غلطی هم نمیتواند بکند- نشان‌دهنده‌ی این است که روشی که آمریکا در این چهل سال در پیش گرفته، روش شکست‌خورده است، [منتها] این بی‌عقل‌ها باز دارند همان روش را تکرار میکنند.
[h=2]جمهوری اسلامی مورد احترام دنیای اسلام بخاطر بصیرت و مقاومت نه بمب اتم [/h]خب، اینکه ما دائماً به اینها میگوییم «بی‌عقل» و میگوییم «احمق» و میگوییم «خبیث» و غیره، مشکلی را حل نمیکند؛ مشکل آن وقتی حل میشود که ما بدانیم چه کار میخواهیم بکنیم و در راهِ آنچه میخواهیم انجام بدهیم، به معنای واقعی کلمه حرکت کنیم و شأن خودمان و نقش خودمان و تأثیر خودمان را بشناسیم و معیّن کنیم و پیش برویم. ما میخواهیم یک نظامی، یک جامعه‌ای، بر اساس احکام الهی به وجود بیاوریم که در آن، هم سعادت دنیا هست، هم سعادت آخرت هست، هم پول هست، هم عزّت هست، هم قدرت مادّی هست، هم سلطه‌ی بر همه‌ی مناطق عمده‌ی دنیا هست، هم معنویّت هست، هم توجّه هست. دیگران سلطه را با بمب اتم، یعنی با وسیله‌ِی جنایت به دست می‌آورند، [امّا] نظام اسلامی بمب اتم را حرام کرده. این احمقها حالا مدام تکرار میکنند «بمب اتم»؛ قبل از اینکه آنها بگویند، خودمان گفتیم ما نمیخواهیم، این خلاف مبانی مذهبی ما و مبانی فقهی ما است. بحث تسلّط ما تسلّط دیگری است. این قدرتی که امروز جمهوری اسلامی پیدا کرده به خاطر بمب اتم است؟ به خاطر غنی‌سازی هسته‌ای است؟ ابداً! مسائل دیگری مطرح است.
دنیای اسلام برای این ملّت احترام قائل است به خاطر فداکاری‌اش، به خاطر ایستادگی‌اش، به خاطر بصیرتش.
[h=2]حرکت مجموعه ای در حد نصاب از ملت ایران به سمت جلو یا بصیرت و استقامت[/h]اینکه میگوییم «بصیرت»، خب ما هشتاد و چند میلیون جمعیّتیم و از این جمعیّت، عدّه‌ای کودک و نوجوانند و وارد مقولات نیستند، از آن عدّه‌ای هم که هستند، بعضی‌هایشان مخالف این راهند؛ معنایش این است که یک مجموعه‌ی در حدّ نصابِ لازم در این کشور وجود دارد که پای این حرف محکم ایستاده؛ معنای ایستادگی ملّت این است. اینکه شما می‌بینید یک نفری یک چرندی در یک روزنامه‌ای مینویسد یا خلاف مبانی حرف میزند یا فلان شبکه‌ی فرض بفرمایید اینترنتی مِن باب مثال یک وسوسه‌ای را القا میکند، این تعیین‌کننده‌ی مسیر ملّت ایران نیست؛ تعیین‌کننده‌ی مسیر ملّت ایران همین حرکت اصلی است که دارد حرکت میکند به سمت جلو، و روزبه‌روز هم پیش‌تر خواهد رفت.
[h=2]لزوم شناسایی نقش در حرکت ملت ایران[/h]این راه ما است؛ شماها هم نقش دارید در این زمینه، نقش مهمّی هم دارید. همه‌ی سپاه نقش دارد؛ بخشهای مختلف سپاه، هر کدام نقشهایی دارند، دستگاه‌های دولتی و دستگاه‌های نظامی دیگر هم هر کدام نقشهایی دارند. همه‌ی ما بدانیم نقشمان چیست؛ من نقش خودم را تشخیص بدهم و به آن عمل کنم به معنای واقعی، نه برای خاطر اینکه مردم بگویند عمل کرد، [بلکه] برای خاطر خدا. رَبَّنَا اغفِر لَنا ذُنوبَنا وَ اِسرافَنا فی اَمرِنا!(آل عرمان: 147) با خدا ارتباطمان را مستحکم کنیم و قوی کنیم. این راه را اولیای خدا باز کردند، امام باز کرده. امام به معنای واقعی کلمه یک عبد صالح بود، یک ولی بود. امام این جوری بود: مؤمن در راه خدا؛ همه‌ی حقایق حوزه‌ی دین برای دل این مرد واضح بود، روشن بود؛ دل سپرده بود به این راه و حرکت میکرد و میرفت. لذا آن روزی که این خبرها نبود و این همه جمعیّت نبود و حکومتی نبود و دولتی نبود و همه چیز دست دشمنها بود و دست رژیم پهلوی، آن روز رو کرد به رأس رژیم طاغوت، به آن طاغوت اصلی، او را توبیخ کرد، او را ملامت کرد، به او بد گفت؛ یعنی مسئله‌اش مسئله‌ی خدا است. این راه همین جوری پیش خواهد رفت. ان‌َشاءالله جوانها نقش خودشان را بیابند، نوجوان‌ها ان‌شاءالله خودشان را آماده کنند، پدرها و مادرها جوانها و نوجوان‌ها را ان‌شاءالله برای آینده آماده کنند و همه خودشان را در صراط مستقیم ثابت‌قدم بدارند.

98/01/26 بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن


تأثیر معنوی و فکری تلاوت قرآن

آنچه مهم است، این است که ما قدر قرآن را بدانیم. قرآن فقط برای تلاوت کردن نیست؛ تلاوت قرآن مقدّمه‌ی فهم قرآن و به دست آوردن معرفت قرآنی است؛ این را بایستی برای خودمان تأمین کنیم. اگر تلاوت، تلاوت درست و به‌جایی باشد، دو فایده‌ی مهم را باید به ما بدهد: یکی اینکه معنویّت ما را، روح معنوی ما را تعمیق کند، عمق ببخشد. ما غرق در امور مادّی هستیم؛ انسانها احتیاج دارند به توجّه معنوی، به روح معنویّت و این با تلاوت قرآن -اگر خوب تلاوت کنیم قرآن را- حاصل میشود. و دوّم اینکه به فکر خودمان و اندیشه‌ی خودمان مدد برسانیم و آن را از معرفت قرآنی تغذیه کنیم؛ یعنی قرآن، هم در دل ما اثر میگذارد، هم در ذهن ما اثر میگذارد. اگر با قرآن مأنوس بشویم، خیلی از مفاهیم حیات و زندگی برای ما روشن خواهد شد. کج‌رَوی‌ها، بدفهمی‌ها، یأسها، خیانتهای انسانها به یکدیگر، دشمنی‌های انسانها با یکدیگر، ذلیل کردن انسانْ خود را در مقابل طواغیت عالم و امثال اینها، همه ناشی از دوری از قرآن است. قرآن، هم به ما معنویّت میدهد، هم به ما معرفت میدهد.

سعادت دنیوی با قرآن: عزت، رفاه، دانش، قدرت و وحدت

قرآن کتاب سعادت بشر است بلاشک سعادت دنیا و آخرت. قرآن فقط برای سعادت آخرت نیست؛ سعادت دنیا را هم قرآن تأمین میکند. سعادت دنیا یعنی برخورداری از نِعَم الهی در این نشئه؛ این را با قرآن میشود تأمین کرد. میشود ملّتها با قرآن، با عمل به قرآن عزّت پیدا کنند، رفاه پیدا کنند، دانش پیدا کنند، قدرت پیدا کنند، وحدت و انسجام پیدا کنند، سبْک زندگی شیرین پیدا کنند؛ اینها همه امور دنیوی است. آخرت هم که حیات معنوی و حقیقی و مستمر و ابدی است، با قرآن حاصل میشود. پس قرآن کتاب سعادت دنیا و آخرت است، به شرط آنکه ما به قرآن عمل بکنیم، ببینیم قرآن چه میگوید.

فراموش نمودن «اشداء علی الکفار» با ساختن با آمریکا و صهیونیستها و «رحماء بینهم» با تکفیر مسلمین

ببینید! موارد عمل نکردن به قرآن در بین ما امّت اسلامی یکی دو مورد نیست و گرفتاری‌های ما هم ناشی از همینها است. مثلاً فرض بفرمایید قرآن درباره‌ی پیروان پیغمبر میفرماید: اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا یَبتَغونَ فَضلًا مِنَ اللهِ وَ رِضوانًا؛(فتح: 29) پس «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم». بعضی از ما «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش میکنیم، میگذاریم کنار. مثل چه کسانی؟ مثل همینهایی که در کشورهای اسلامی با آمریکا ساختند، با صهیونیست‌ها ساختند، خون فلسطینی‌ها را لگد کردند، حقّ فلسطینی‌ها را ضایع کردند؛ اینها «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» را فراموش کردند و شدند نوکر کفّار، شدند دنباله‌روِ کفّار، امربرِ کفّار. الان بسیاری از سران کشورهای عربی از این قبیلند؛ اینها یک دسته‌اند. یک دسته‌ی دیگر هم «رُحَماءُ بَینَهُم» را فراموش کرده‌اند، اختلافات بین مسلمانها را [به وجود می‌آورند]. وَ المُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعض؛(توبه: 71) این را قرآن میگوید.
آن وقت اینها می‌آیند مؤمن بالله را، مؤمن بالقرآن را، مؤمن بالکعبه را، مؤمن بالقبله را تکفیر میکنند، میگویند کافر است؛ این «رُحَماءُ بَینَهُم» فراموش میشود. وقتی «رُحَماءُ بَینَهُم» نبود، جنگهای داخلی در کشورهای اسلامی راه می‌افتد؛ سوریه را ببینید، یمن را ببینید؛ الان بیش از چهار سال است که یمن دارد بمباران میشود؛ آن بمباران‌کننده کیست؟ کافر است؟ نه، یک مسلمانی است؛ بِظاهر او هم مسلمان است امّا به مسلمان رحم نمیکند. معنای «اَلَّذینَ جَعَلُوا القُرءانَ عِضین»(حجر: 91) این است که به یک قسمت از قرآن [عمل میکنند]؛ اَفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتاب وَ تَکفُرونَ بِبَعضٍ؟(بقره: 85) حالا خیلی از اینها که به هیچ چیزِ قرآن اعتقاد ندارند.

معنای ذکر: انجام ندادن عملی بر خلاف رضای خداوند

تلاوت قرآن مقدّمه‌ی عمل است، مقدّمه‌ی معرفت است، مقدّمه‌ی آشنایی است. ما به سهم خودمان ببینیم در این عرصه‌ی عمل چه کار میتوانیم بکنیم. اوّلش این است که یاد خدا را فراموش نکنیم؛ بعد، این است که تقوای الهی را معیار کار خودمان قرار بدهیم؛ اینها کارهای آسان است، اینها کارهای ممکن است، اینها کارهای نشدنی نیست که بگوییم «چه جوری؟». به یاد خدا باشید: یااَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اذکُرُوا اللهَ ذِکرًا کَثیرًا * وَ سَبِّحوهُ بُکرَةً وَ اَصیلًا؛(احزاب: 41 و 42) هر کاری انسان میخواهد بکند، به این فکر باشد که آیا این کار موافق رضای الهی است یا نیست؛ اگر احراز نکرد که مخالف رضای الهی است اشکالی ندارد، لکن مواظب باشد که مخالف رضای الهی نباشد؛ این ذکر الهی است. ذکر فقط به زبان نیست؛ توجّه به این معنا، ذکر الهی است.

تقوا یعنی مواظبت هنگام عبور از منطقه ی خارزار عالم ماده و وجود

هدایت قرآن در اختیار افراد باتقوا است. معنای تقوا هم این است که مراقب خودمان باشیم؛ مراقب خودمان! مثل کسی که از یک جادّه‌ی باریکی عبور میکند که اطرافش پرتگاه است، دو طرفش پرتگاه است؛ اینجا هر قدمی که برمیدارید، زیر پایتان را نگاه میکنید. «تقوا» در روایات تشبیه شده است به راه رفتن در منطقه‌ی خارزار؛ آن منطقه‌ای که پُر از خار است؛ میگویند اینجا مواظبید که این لباسهای شما یا مثل ما قبای بلندتان، عبای بلندتان یا شلوارتان به این خارها گیر نکند یا خار به پایتان فرو نرود؛ مراقبت میکنید. چطور مراقبید! تقوا یعنی این؛ یعنی مراقب باشید که در این خارزار عالم وجود و عالم مادّه که از اطراف، خارها انسان را احاطه کرده‌اند، گیر نکنید. ...
عزیزان من! با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. آنچه من تأکید میکنم و توصیه میکنم، این است که با قرآن بیشتر اُنس بگیرید. این ذکر الهی و تقوایی که عرض کردیم، اگر برای ما حاصل بشود، آن وقت هدایت قرآنی هم برای ما آسان‌تر میشود؛ [چون] «هُدًی لِلمُتَّقین»؛(بقره: 2) تقوا که بود، هدایتْ حتمی است؛ چون این قرآن، «هادیِ» بعضی و بعضی را «مُضل»[1] [است]؛ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدی مَن یَشاء؛(نحل: 93) این جوری است که بعضی‌ها را از آن طرف میبرد، بعضی‌ها را هدایت میکند. هدایت مال متّقین است. هر چه تقوا بالاتر باشد، هدایت روشن‌تر و بالاتر است؛ باید این را دنبال بکنیم.

شهید علی چیت سازیان و شهادت بالاترین مرحله تقوا

تقوا مراتبی دارد؛ مرتبه‌ی عالی‌اش مال آن کسانی است که از جانشان گذشتند. رحمت خدا، رضوان خدا بر آن شهید عزیزی(علی چیت‌سازیان) که این کلمه را یاد ما داد که اگر از سیم خاردار نفْس خودت گذشتی، میتوانی از سیم خاردار دشمن هم بگذری. رضوان خدا بر این شهیدان! خیلی چیزها یاد ما دادند.

امداد سیل زدگان آموزش شهدا

الان همین حرکتی که شما در امداد به سیل‌زدگان خوزستان و دیگر مناطق می‌بینید، آموزش شهدای ما است؛ امروز حرکت عظیم مردم از سرتاسر کشور به سمت مناطق سیل‌زده یک پدیده‌ی عجیبی است؛ به این توجّه دارید؟ حالا خوزستان یک جور، لرستان یک جور، ایلام یک جور، مازندران یک جور، گلستان یک جور؛ مردم، جوانها میروند آنجا و همراه با جوانهای خود آن محلها، با تنشان، با دستشان، با امکاناتشان، بعضی‌ها با پولشان، با جنسشان، با هدایایشان امداد میکنند؛ حرکت عظیمی راه افتاده؛ اینها در دنیا کم‌نظیر است. حالا در جاهای مختلف دنیا دستگاه‌های موظّف مثل هلال‌احمرها یا مثلاً فرض کنید بعضی از بخشهای دولتی میروند و کارهایی میکنند امّا [اینکه] آحاد مردم این جور سیل‌آسا حرکت کنند بروند، یک پدیده‌ی مهمّی است؛ این درس شهدای ما است.

نفسهای آخر دشمن

بدانید که آنچه امروز دشمنان علیه جمهوری اسلامی به یک صورت، و علیه امّت اسلامی به یک صورت -منتها ظهور دشمنی‌ها نسبت به جمهوری اسلامی بیشتر است- انجام میدهند، نَفَسهای آخرِ دشمنی دشمن نسبت به جمهوری اسلامی است. هر چه آنها سخت‌تر بگیرند، اراده‌ی ما قوی‌تر خواهد شد؛ هر چه آنها شدّتِ عمل به خرج بدهند، ما قوی‌تر خواهیم شد. هر چه آنها نسبت به پایبندی ما به مفاهیم قرآنی و معارف قرآنی بیشتر عصبانی بشوند، به توفیق الهی تمسّک ما به قرآن بیشتر خواهد شد. تمسّک به قرآن، مایه‌ی سعادت ما است، مایه‌ی قوّت ما است، مایه‌ی عزّت ما است؛ و از خداوند متعال میخواهیم که این تمسّک را روز‌به‌روز در ما بیشتر کند و ما را به آن اهدافی که قرآن برای ما معیّن کرده است برساند.


[/HR][1] اشاره به بیتی از دفتر ششم مثنوی: «در نُبی فرمود این قرآن ز دل / هادی بعضی و بعضی را مضل»


[h=1]98/02/04 بیانات در دیدار کارگران
[/h][h=2]کار همچون بهار موجب شکوفایی استعدادها[/h]همچنان که بهار، استعدادهای زیرزمینی و استعدادهای طبیعی را شکوفا میکند -در بهار درختان میوه میدهند، برگ و بار میدهند، سایه می‌اندازند؛ در بهار طبیعت زنده میشود و استعدادهای درونیِ خودش را بُروز میدهد- کار هم همین جور است؛ کار، همه‌ی استعدادهای باطنی و واقعی را در معرض بُروز و ظهور می‌آورد. اگر علم باشد امّا این علم به کار نیفتد چه فایده‌ای دارد؟ اگر ابتکار و استعداد درونی در افراد باشد امّا کار نباشد و به کار نیفتد، این استعداد سودی به کسی نمیبخشد؛ کار است که استعدادها را، ظرفیّتها را، واقعیّتهای موجود را در منابع انسانی بُروز میدهد، ظهور میدهد و مورد استفاده قرار میدهد؛ خب این اهمّیّت کار است.
[h=2]
کار نه تنها یک نیاز بلکه یک ارزش
[/h]یکی از وظایف بزرگ جامعه‌ی اسلامی و مسئولان همین است که ارزش کار را برای افکار عمومی روشن کنند؛ کار بشود یک ارزش، نه فقط یک نیاز. البتّه کار، نیاز است -نیاز جامعه است، نیاز خود فرد است؛ هم نیاز زندگی است، هم نیاز روحی و روانی است؛ [یعنی] کار، نیاز روحی و روانی هم هست- امّا صرفاً یک نیاز نیست؛ کار، یک ارزش والا در جامعه است؛ این را بایستی ما به شکل فهم عمومی و ادراک عمومی مردم دربیاوریم؛ اگر این معنا -به معنای واقعی کلمه- روشن شد، آن وقت ارزش کارگر بالا خواهد رفت. کارگر را در جامعه بایستی ارزشمند معرّفی کرد. فرق هم نمیکند؛ کارگرِ همه‌ی بخشها؛ این بخشهایی که اسم آوردند -که شما دوستان، نماینده‌ی آن بخشها هستید- و بقیّه‌ی بخشها؛ هر جایی که کار هست، هر جایی که تحرّک هست، هر جایی که تولید هست.
[h=2]
رونق تولید از ارکان اقتصاد مقاومتی و معلول کار جهادی و ثمره آن متکی نبودن اقتصاد به نفت و عزت ملی
[/h]رونق تولید به شرایطی متوقّف است که یکی از آنها کار است. این کار باید جهادی باشد؛ کارِ فوق‌العاده باید در کشور انجام بگیرد تا رونق تولید به وجود بیاید؛ اگر رونق تولید به وجود آمد، این خود یکی از ارکان اصلی اقتصاد مقاومتی است. وقتی اقتصاد مقاومتی [محقّق] شد، معنایش این است که جامعه نگران این نخواهد بود که فلان اراذل آمریکایی یا صهیونیستی یا غیره چه تصمیمی درباره‌ی نفت ما میگیرد یا درباره‌ی اقتصاد ما میگیرد یا مواردی مانند اینها. اینکه من روی رونق تولید و وسیع‌تر [از آن] روی اقتصاد مقاومتی تکیه میکنم و روی کالای ایرانی و روی تحرّک کاری در کشور تکیه میشود، برای این است. ملّت به عزّت و استغناء از بیگانگان نیاز دارد. یک ملّت در کنار اصلی‌ترین نیازهای خود، عزّت ملّی را قرار میدهد. ملّتها راضی نیستند تحت نفوذ و تأثیر تصمیم‌گیرانی باشند که یا دوست این ملّت نیستند یا دشمن این ملّتند. امروز بسیاری از این تصمیم‌گیران دنیا در مسائل اقتصادی، دشمنان ملّت ایرانند. البتّه میگویند [فقط] دشمن جمهوری اسلامی هستیم، امّا دشمن ملّت ایرانند، چون جمهوری اسلامی به مدد و کمک ملّت ایران برپا است؛ بدون کمک ملّت ایران، نه جمهوری‌ای بود، نه اسلامی‌ای بود.
[h=2]
تکیه دشمن رو جامعه کارگری و این جامعه جزو وفادارترین به انقلاب
[/h]دشمن از راه‌های دیگر مأیوس شده. ببینید! شما بحمدالله فرزانگان هستید؛ بسیاری از شماها جزو افرادی هستید که ذهنتان و فکرتان در زمینه‌های گوناگون، مولّد و سازنده و مبتکر و آگاه است؛ میدانید دشمن از اوّلِ انقلاب تا امروز بر روی همه‌ی نقاطی که ممکن است کشور را به هرج و مرج بکشد تکیه کرده، از جمله بر روی مسئله‌ی کار و کارگر -شاید هم بیشتر از بخشی از موارد دیگر، روی این نقطه تکیه کرده- ولی در همه‌ی این موارد، کارگران کشور در مواجهه‌ی با دشمن توی دهن دشمن زده‌اند، دشمن را مأیوس کرده‌اند. این مال امروز فقط نیست؛ چهل سال است که این مسئله وجود دارد؛ جامعه‌ی کارگری جزو وفادارترین جوامع به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بوده و هست. بنابر‌این، دشمن روی این مسئله خیلی تلاش کرده، خیلی کار کرده. مسئولین کشور و صاحب‌اختیارها و سیاست‌گذارها و سیاست‌سازها و مجریان سیاستها باید مراقبت کنند؛ این را قدر بدانند.
[h=2]
تحریم در نهایت به نفع کشور و موجب ابتکارات مثل تولید سلاح های مدرن
[/h]بارها افراد خیرخواه و دلسوز گفته‌اند و بنده هم تأیید میکنم که تحریم در موارد بسیاری به سود کشور است، به سود ملّت ایران است، این را افراد دلسوز و علاقه‌مند و مطّلع بیان میکنند. بله، تحریم یک مشکلاتی را ایجاد میکند؛ تحریم مبادلات بانکی، تحریم نفتی و غیره ممکن است یک مشکلاتی را به وجود بیاورد امّا در نهایت به نفع کشور است. یکی از مسئولین کشور میگفت که در یک جلسه‌ی خارجی، یک نفر از سیاستمداران خارجی به ما میگفت آقا! شما در دوران تحریم توانستید این همه سلاحهای مدرن تولید کنید؛ خیلی تواناییِ‌ شما بالا است؛ با اینکه تحریم بودید توانستید یک چنین کارهای بزرگی انجام بدهید؛ اگر تحریم نبودید، چه کار میکردید. این آقا میگفت: به او گفتم اگر تحریم نبودیم، این کارها هیچ کدام انجام نمیگرفت؛ درست هم گفته. تحریم موجب میشود که ما به خودمان مراجعه کنیم، دنبال تولید [برای تأمین] نیازها از درون خودمان باشیم، ابتکارات خودمان را شناسایی کنیم، بشناسیم. من به شما عرض میکنم -شما کارگر هستید، کارگرهای سطوح بالا هستید، بسیاری از شما تحصیلات عالیه دارید- قدر بدانید این امکان تولید را، این امکان ابتکار را؛ و مسئولین هم باید این را قدر بدانند، مسئولین هم بایستی این را قدر بدانند.
[h=2]
بی جواب نماندن پاسخ دشمنی با ملت ایران
[/h]دارند دشمنی میکنند، بدانند این دشمنی آنها بی‌جواب نخواهد ماند؛ پاسخ این دشمنی را اینها خواهند گرفت، ملّت ایران ملّتی نیست که بنشیند تماشا کند علیه او توطئه کنند، علیه او کار کنند و او ساکت بنشیند.
[h=2]
لزوم پرهیز رسانه ملی از کارهای بخت آزمایی و دستاورد واقعی محصول تلاش
[/h]دستگاه‌های مختلف، صدا و سیما و دیگران باید متوجّه این معنا باشند که نوع کارهایی از قبیل کارهای بخت‌آزمایی را ترویج نکنند. همین آیاتی که این قاری محترم با لحن بسیار خوبی بیان کردند، اینها به ما درس میدهد: وَ اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعی؛(نجم: 39) دستاورد واقعی و حقیقی انسان آن چیزی است که محصول سعی او و تلاش او باشد؛ این است. اینکه غذای پخته را جلوی انسان بگذارند، در دهان انسان بگذارند، این انسان را به جایی نمیرساند. آن جایی که ذهن انسان کار میکند، فکر انسان کار میکند، بازوی انسان کار میکند، همّت و اراده‌ی انسان کار میکند، آن است که انسان را، فرد را و جامعه را رشد میدهد. جوامعی هم که در دنیا از لحاظ مادّی رشد کردند، در اثر این تلاش رشد کردند؛ تلاش کردند و رشد کردند. خدای متعال وعده داده که به آن کسانی که برای دنیا هم کار میکنند و به فکر معنویّات و آخرت هم نیستند، کمک میکند تا در همان راهی که هستند بتوانند حرکت بکنند؛ باید تلاش کرد.
[h=2]
جوانان تحصیلکرده پر انگیزه بدنبال تحقق گام دوم انقلاب
[/h]من نگاه میکنم به مجموعه‌های گوناگون در سراسر کشور، اغلب هم جوان، اغلب هم تحصیلکرده، اغلب هم دارای انگیزه، انگیزه‌های معنوی، میبینم بحمدالله این حرکت شروع شده. اینکه ما گفتیم گام دوم، معنایش این است که همان انگیزه‌ای، همان حرکتی، همان همّت بلندی که توانست این کشور را بعد از سالهای متمادی از زیر لگد استعمارگران و مستکبرین خارج کند -که خیلی همّت بلندی لازم بود و ملّت ایران این همّت را با رهبری امام بزرگوار انجام داد- امروز [هم] وجود دارد برای اینکه بتواند یک حرکت عظیمی را انجام بدهد و ان‌شاءالله این حرکت عظیم به آینده‌ی روشن ملّت ایران منتهی خواهد شد و به توفیق الهی ملّت ایران به آن اوج و قلّه‌ی رفعت و عزّت از لحاظ مادّی و معنوی خواهند رسید. و این کار شما جوانها است؛ این کار جوانهای ما است و امروز جوانهای ما بحمدالله توانایی‌اش را دارند، انگیزه‌اش را دارند، رشد لازم فکری و بلوغ لازم فکریش را دارند، همّتش را هم دارند. دشمن البتّه از این عصبانی است، از این ناراحت است.
[h=2]
یک پارچه بودن ملت ایران در یاری رساندن به سیل زدگان و آخرین نفسهای دشمن
[/h]ملّت ما خوشبختانه ملّت یکپارچه‌ای هم هست؛ شما ملاحظه کنید، این قضیّه‌ی سیل که اتّفاق افتاد، کسی هم خیلی دعوت نکرد مردم را -ما یک وقتی در قضایای گوناگون اصرار میکنیم، دنبال میکنیم، مردم را دعوت میکنیم، این دفعه اصلاً نیازی به این نبود- مردم خودشان مثل سیل به سراغ سیل‌زده‌ها رفتند. حادثه‌ای که امروز در کشور اتّفاق افتاده در مقابل تهاجم این بلای طبیعی -که سیل یک بلای طبیعی بود- خود این حادثه یک حادثه‌ی عظیمی است، حادثه‌ی مهمّی است، بیش از حادثه‌ی سیل اهمّیّت دارد. جوانها از همه‌ی اطراف کشور راه افتادند رفتند، با محلّی‌ها و جوانهای محلّی همکاری کردند، کمک کردند، اموالی که اهدا کردند، کمکی که اهدا کردند، کمک جسمی‌ای که اهدا کردند، اینها خب چیزهای مهمّی است؛ این حوادث در کشور وجود دارد و همه‌ی اینها نوید‌دهنده‌ی یک آینده‌ی خوب است. دشمنان البتّه این را نمیتوانند ببینند و دارند تلاش خودشان را میکنند. من آن روز گفتم که این تلاشهای دشمن در واقع آخرین نفَسهای دشمنی دشمن است،(بیانات در دیدار شرکت‌کنندگان در مسابقات بین‌المللی قرآن ۱۳۹۸/۱/۲۶) امروز هم همین را تأکید میکنم و دشمن بالاخره از دشمنی خسته خواهد شد و ملّت ایران به توفیق الهی خسته نخواهد شد.

[h=1][=&quot]98/02/11 بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
[/h] [h=2][=&quot]شهید مطهری دارای فکر خوب، بیان خوب و دنبال کننده خب [/h] [=&quot]شهید عزیز ما، مرحوم آقای مطهّری (رضوان ‌الله ‌تعالی‌ علیه) به معنای واقعی کلمه یک معلّم دلسوز بود، خوب فکر میکرد، خوب بیان میکرد، خوب دنبال میکرد؛ صِرف اینکه حرفی بزنیم و تکلیفی اداء کنیم نبود. ما از نزدیک میدیدیم که چگونه دلسوزانه، رسوخ اندیشه‌های عمیق اسلامی خود را در ذهن جوانهای آن دوره -با همه‌ی محدودیّتهایی که وجود داشت- دنبال میکرد و در این راه شهید شد؛ این مهم است؛ این شهادت، امضای قطعی حقّ متعال پای کارنامه‌ی این شهید عزیز است.

[h=2][=&quot]
توان مالی بدون نیروی انسانی موجب سفاهت و یا سطله پذیری (نفت) و معلم انسان ساز
[/h] [=&quot]خب، قشر معلّم واقعاً یک قشر شریف و محترمی است؛ علّت هم این است که برای یک کشور، برای یک تمدّن، برای یک ملّت، مهم‌تر از همه‌ی سرمایه‌ها، سرمایه‌ی انسانی است؛ یعنی اگر شما پول داشته باشید امّا سرمایه‌ی انسانی درست و حسابی نداشته باشید، به جایی نمیرسید؛ مثل همین کشورهای پول‌داری که می‌بینید پولهایشان کجاها خرج میشود، دست چه کسانی میرود؛ جیبهای گشاد پُرپولشان به صورت بسیار سفاهت‌آمیز در اختیار دستهای خائن به بشریّت قرار میگیرد؛ خب این در نتیجه‌ی چیست؟ [چون] پول دارند، انسان ندارند؛ پول دارند، اندیشه‌ورز ندارند، نیروی انسانی ندارند، سرمایه‌ی انسانی‌شان ضعیف است. اگر منابع زیرزمینی فراوانی داشته باشیم، [امّا] نیروی انسانی نداشته باشیم، فایده‌ای ندارد. کشور ما روی دریای نفت خوابیده بود؛ [ولی] نه خبر داشتیم، نه بلد بودیم؛ نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که آنهایی که خبر داشتند و بلد بودند، آمدند مسلّط شدند به نفت ما. نفت ما را میبردند، تمدّن خودشان را میساختند، کارخانه‌های خودشان را راه می‌انداختند و در دوران جنگی که بود، از این نفت برای پیروزی خودشان استفاده میکردند و یک چیز مختصری هم به ما میدادند؛ زمان طاغوت این جوری بود؛ [این] نتیجه‌ی سرمایه‌گذاری نکردن بر روی منابع انسانی است. خب، این منابع انسانی را شما الان دارید تولید میکنید؛ ببینید اهمّیّت کار کجا است! شما دارید پرورشش میدهید، شما دارید [آن را] پردازش میکنید. بنده اهل تعارف نیستم؛ آنچه بنده سالهای متمادی درباره‌ی نقش معلّم و دانشجو یا معلّم و آموزش و پرورش اظهار کرده‌ام، برخاسته‌ی از این احساس است؛ برخاسته‌ی از این باور است که معلّم یک چنین نقشی دارد.

[h=2][=&quot]
معلم جهادگر میدان مبارزه با جهل و پایه ریز تمدن نوین: فکر و بعد فرهنگ و بعد تمدن
[/h] [=&quot]در واقع، پایه‌ریز تمدّن نوین، شما هستید؛ چون نیروی انسانیِ شایسته اگر نباشد، تمدّنی به وجود نخواهد آمد. شما جهادگرانی در میدان کارزار با جهل و بی‌سوادی هستید. ببینید! یک جوان را، یک کودک را، یک نوجوان را شما از وادی بی‌سوادی و ظلمات می‌آورید به وادی نور و علم، با جهاد؛ کار سختی هم هست. شما در واقع هویّت‌سازی فرهنگی میکنید. هویّت‌سازی خیلی مهم است؛ هویّت‌سازی برای انسانها در یک جامعه خیلی مهم است؛ [انسانها باید] احساس هویّت کنند. هویّت انسان به فرهنگ او است، به دانسته‌های او است، به سبک زندگی او است. تمدّن، متّکی به فرهنگ است؛ اگر فرهنگ قوی و غنی وجود نداشته باشد، تمدّن به معنای مصطلح و رایجِ خودش به وجود نمی‌آید. فرهنگ چیست؟ مجموعه‌ی عناصر سازنده‌ی فکر و عمل انسان؛ این فرهنگ است. این از کجا ناشی میشود؟ فرهنگ به نوبه‌ی خود متّکی است به فکر، اندیشه و جهان‌بینی؛ [یعنی] نوع تلقّی انسان و مجموعه‌ی انسانی از جهان و عالم وجود و هستی و آفرینش و مانند اینها؛ این است که پایه‌ی اصلی فرهنگ است و پایه‌ی اصلی تمدّن است.

[h=2][=&quot]
سند 2030 تغییر دهنده سبک زندگی بر اساس مبانی غربی و تربیت سرباز برای غربی های وحشی
[/h] [=&quot]عزیزان من! درست توجّه کنید؛ مخصوصاً مسئولین عزیز و محترمی که تشریف دارند، توجّه کنند. اینجا است که اهمّیّت سند ۲۰۳۰ معلوم میشود. لُبّ کلام و جان کلام در این سند ۲۰۳۰ که فصل مهمّی مربوط به آموزش و پرورش دارد، این است که نظام آموزشی باید سبک زندگی را و فلسفه‌ی حیات را بر اساس مبانی غربی به کودک بیاموزد؛ این آن لُبّ کلام در سند ۲۰۳۰ است. یعنی چه؟ یعنی جنابعالی، انسان متدیّن و علاقه‌مند به کشورتان، علاقه‌مند به آینده‌تان، در کلاس درستان سرباز برای غرب درست کنید. (معظّمٌ‌له در پاسخ به شعار حضّار فرمودند: «اینجا جای گوش کردن است، جای شعار دادن نیست؛ درست توجّه کنید.») این که روی سند ۲۰۳۰ این قدر اصرار دارند و کار میکنند، آشکار و غیر آشکار سعی میکنند این را تحکیم کنند بر مناسبات کشورها از جمله کشور ما، این معنایش این است؛ چون دستورات و توصیه‌ها و نکات اصلی موجود در این سند برای آموزش و پرورش این است که آموزش و پرورش باید جوری مناسبات فکری شاگردان را تنظیم کند که فلسفه‌ی زندگی‌شان، اساس زندگی‌شان، مفهوم حیات در نظرشان، طبق تفکّر غربی باشد. همین که عرض کردم؛ شما اینجا بنشینید سرباز درست کنید برای انگلیس و فرانسه و آمریکا و بقیّه‌ی این وحشی‌های کراوات‌زده‌ی ادکلن‌زده‌ی ظاهرساز؛ همینهایی که آدم میکشند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند، به آدمکش کمک میکنند بدون اینکه خم به ابرو بیاورند؛ میگویند آقا چرا شما به سعودی کمک میکنید؟ میگویند ما به پولش احتیاج داریم؛ میدانند که در یمن چه ‌کار دارد میکند، در عین حال کمکش میکنند. اینها بنشینند آنجا، ما برای اینها در ایران و در کشورهای آسیا و غرب آسیا و کشورهای اسلامی و مانند اینها، سرباز و پشتیبان و رعیّت تربیت کنیم؛[سند] ۲۰۳۰ این است.

[h=2][=&quot]
به علل سیاسی تلاش برای بی قدر نمودن آموزش و پرورشِ خدوم به انقلاب در تربیت دانشمندان و مجاهدان و جوان امروز اهل معنویت
[/h] [=&quot]خب، یک نکته‌ای که حتماً باید مورد توجّه باشد این است که جامعه‌ی فرهنگیان -یعنی معلّمین و کارمندان فرهنگی- در این چهل سالِ دوران انقلاب کارهای بزرگی انجام دادند، کارهای ثمربخشی انجام دادند. درست توجّه بفرمایید؛ یک عدّه‌ای میخواهند آموزش و پرورش را به دلایل گوناگون سیاسی بی‌قدر و قیمت کنند؛ این بی‌انصافی است، این خلاف واقع است. من البتّه نواقص موجود آموزش و پرورش را میدانم، بنده فاصله‌ی آموزش و پرورش کنونی را با نقطه‌ی مطلوب میدانم، امّا فاصله‌ی آموزش و پرورشِ موجود با آن وضع اسفباری که قبل از انقلاب داشت، را هم میدانم. آموزش و پرورش در دوره‌ی انقلاب -در این چهل سالِ ‌انقلاب- کارهای بزرگی انجام داده. همین دانشمندان گوناگونی که کشور شما را از لحاظ فنّاوری نانو جزو پنج کشور اوّل دنیا قرار دادند، در آموزش و پرورش تربیت شدند؛ همین نسل سوّم و چهارم انقلاب که نه امام را دیده، نه دوران دفاع مقدّس را دیده، نه شهدای نامدار دوره‌ی هشت‌ساله را دیده، امروز محکم و استوار در مقابل دشمن می‌ایستد، اصرار میکند که برود از حرم دفاع بکند و میرود دفاع میکند، یکی شهید میشود، ده نفر هم شهید نمیشوند و برمیگردند. این انگیزه‌ی مجاهدت کردن چیز کمی نیست، اینها را چه کسی تربیت کرده؟ آموزش و پرورش تربیت کرده؛ آن هم در این دنیا. [اینکه] در دنیای اینترنت، در دنیای مفاسد گوناگون اخلاقی، در دنیای ماهواره، این جور جوان تربیت کنید، این خیلی هنر است. این اردوهای جهادی را چه کسی تهیّه میکند؟ چه کسی میرود اردوهای جهادی؟ این جوانها میروند؛ اینها را آموزش و پرورش تربیت کرده. این همه کار بزرگ علمی در این کشور انجام گرفته، این همه مظاهر و نشانه‌های حقیقی دین‌داری در جامعه وجود دارد -که بنده بارها گفته‌ام، جوان امروز با قرآن و با دعای ندبه و با ماه رمضان و با گریه و با توسّل و با تضرّع و با پیاده‌روی به کربلا و با اینها زندگی میکند- این حرفها کجا بود، کِی بود؟ این همه شهیدِ دانش‌آموز ما داریم، چندین هزار شهید دانش‌آموز ما داریم، چه تعداد زیادی شهید معلّم داریم، این دانش‌آموزهای شهید را چه کسی تربیت کرده؟ همین معلّمین، همین آموزش و پرورش. دست‌کم نگیرید آموزش و پرورشِ دوره‌ی انقلاب را؛ در دوره‌های مختلف خیلی کار کردند.

[h=2][=&quot]
هدف آموزش پرورش تربیت انسانهای دانا، توانا، خردورز، پارسا، کارآمد، مبتکر، شجاع، اهل اقدام نترس و هوشیار و محور مرزهای جدید علم
[/h] [=&quot]خب ببینید، آن وضع مطلوبی که ما میخواهیم این است: آموزش و پرورش باید بتواند انسانهایی تربیت کند دانا باشند، توانا باشند، خردورز باشند، پارسا باشند، پرهیزکار باشند، پاکدامن باشند، کارآمد باشند، مبتکر باشند، شجاع باشند، اهل اقدام باشند، از دشمن نترسند، از تهدید نترسند، خواب‌رفتگی و غفلت پیدا نکنند؛ انسانهای این ‌جوری تربیت کند. این [طور] اگر شد، این کشور به همانی که بنده آرزو کردم و گفتم و وعده دادم و ان‌شاء‌الله خواهد شد، خواهد رسید؛ یعنی ما تا چند دهه بعد -آن روز من گفتم تا پنجاه سال که حالا چند سالش گذشته- مثلاً تا پنجاه سال دیگر [به جایی میرسیم که] هر کسی در دنیا بخواهد مرزهای جدید علم را به دست بیاورد، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت یک چنین انسانهایی، یک چنین جوانهایی، پایه‌ی اصلی ایرانِ سربلند فردا است، پایه‌ی اصلی تمدّن نوین اسلامی است.

[h=2][=&quot]
تحقق سند تحول آموزش و پرورش نیازمند روحیه انقلابی
[/h] [=&quot]عزیزان من! سند تحوّل، یک ریل‌گذاری است؛ سند تحوّل میتواند آموزش و پرورش را به آن سرمنزل مورد نظر برساند؛ ما باید کاری کنیم که این اتّفاق بیفتد. خب گفتند ابلاغ کردیم، درست هم هست ابلاغ شده لکن ابلاغ کافی نیست، ابلاغ قدم اوّل است؛ باید کاری کنیم که این سند محقّق بشود. من پارسال گفتم جوری عمل کنید که بدنه‌ی آموزش و پرورش این سند را بخواند، بشناسد، بنیوشد، بفهمند که چه کار بنا است در آموزش و پرورش انجام بگیرد؛ سند، سند بسیار خوبی است؛ این دنبالگیری میخواهد، کار میخواهد. اوّلین چیزی که لازم است و نیاز اصلی این حرکت است، روحیه‌ی انقلابی است.

[h=2][=&quot]
نگذشتن خداوند از تضعیف کننده روحیه انقلابی و این روحیه جان ملت ایران
[/h] [=&quot]خداوند نخواهد گذشت از آن کسانی که با قلمشان، با بیانشان سعی میکنند روحیه‌ی انقلابی را در بین مردم ما و جوانهای ما تضعیف کنند؛ خدا از اینها نمیگذرد. این انقلاب به وسیله‌ی جانهای مردمِ همین کشور تحقّق پیدا کرد؛ این انقلاب بود که توانست کشور را از زیر سلطه و بار حکومتی که به وسیله‌ی بیگانگان در این کشور بر سرِ کار آمده بود و برای بیگانگان کار میکرد، خارج کند. عزیزانِ من؛ حکومت پهلوی‌ای که به وسیله‌ی انقلاب بَرافتاد، دو پادشاه داشت: رضا و محمّدرضا؛ رضا را انگلیس‌ها سرِ کار آوردند، محمّدرضا را هم انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها. خب شما ببینید این حکومتی که به وسیله‌ی دستهای بیگانه سرِ کار بیاید، برای مردم خودش چه نسبتی خواهد داشت، برای آن بیگانه چه نسبتی خواهد داشت. رضای پهلوی -رضاخان- به وسیله‌ی انگلیس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟ انقلاب آمد این حکومت را سرنگون کرد، انقلاب آمد کشور را از زیر پای این انسانهای حقیر و پست و ظالم بیرون کشید. روحیه‌ی انقلابی جان این ملّت است، روح این ملّت است. آن وقت آن قلمی که این روحیه را در مردم تضعیف کند و تشکیک کند در انقلاب، این را خدا خواهد بخشید؟

[h=2][=&quot]
رضا شاه دارای روحیه هیتلری و میدان دهنده به آلمانها و نوکر انگلیس و محمد علی فروغی دلال و عامل انگلیس
[/h] [=&quot]عزیزانِ من؛ حکومت پهلوی‌ای که به وسیله‌ی انقلاب بَرافتاد، دو پادشاه داشت: رضا و محمّدرضا؛ رضا را انگلیس‌ها سرِ کار آوردند، محمّدرضا را هم انگلیس‌ها و آمریکایی‌ها. خب شما ببینید این حکومتی که به وسیله‌ی دستهای بیگانه سرِ کار بیاید، برای مردم خودش چه نسبتی خواهد داشت، برای آن بیگانه چه نسبتی خواهد داشت. رضای پهلوی -رضاخان- به وسیله‌ی انگلیس‌ها آمد سرِ کار، بعد در دوران شروع جنگ به خاطر هیاهوهایی که هیتلر میکرد و مانند اینها، [چون] طبیعتش، طبیعت هیتلری بود، یک مقداری علاقه‌مند به طرف آلمانها شد و گرایش به آلمانها پیدا کرد؛ معمار آلمانی بیاید، مهندس آلمانی بیاید؛ اینها انگلیس‌ها را عصبانی کرد؛ آنها خودشان او را سرِ کار آورده بودند، خودشان [هم] به او گفتند برو؛ و رفت. خب برای یک کشور، برای یک ملّت بیش از این سرافکندگی که در رأس کشور یک کسی باشد که حکومت انگلیس او را بیاورد سرِ کار، بعد که نپسندید و بر خلاف میلش شد، بگوید برو؛ او هم مجبور باشد برود! خیلی خب انگلیس‌ها پیغام دادند که باید تو بروی! تو اگر مَردی، اگر انسانی، اگر غیرتی در وجود تو هست، اگر یک جو غیرت داری، بگو نمیروم؛ بگذار تو را بکشند؛ نخیر، بلند شد رفت خانه‌ی محمّدعلی فروغی که دلّال و عامل انگلیس‌ها بود و واسطه بود، گفت که بله، بنده آماده هستم بروم؛ ماشین در اختیارش گذاشتند، رفت اصفهان و از طریق راه‌های مختلف رفت تا دَم دریا و سوار کشتی‌اش کردند و بردند. برای یک ملّت، ننگ از این بالاتر؟

[h=2][=&quot]
تحوّل آموزش و پرورش نیازمند روحیه‌ی انقلابی یعنی اهل اقدام بودن و استقبال کننده نقد و سم بودن کارهای تزیینی
[/h] [=&quot]برای تحوّل آموزش و پرورش روحیه‌ی انقلابی لازم است. روحیه‌ی انقلابی یعنی ترس نداشته باشید، ملاحظه‌کاری نداشته باشید، محافظه‌کاری نداشته باشید؛ وقتی تشخیص دادید، عمل کنید، اقدام کنید؛ پیش بروید، به توقّف راضی نشوید؛ کارها را تزیینی انجام ندهید. گاهی انسان یک کاری انجام میدهد، حالت تزیینی و تشریفاتی دارد؛ اینها سَم است؛ نخیر، کار را جدّی انجام بدهید؛ اینها تحوّل را عملی میکند، ممکن میکند، تحقّق پیدا میکند. البتّه معنای اینکه من میگویم توقّف نکنید، بروید، حرکت کنید، اقدام کنید، این نیست که اگر نقد عالمانه‌ای به شما شد، گوش نکنید؛ نخیر؛ یکی از حرکتهای انقلابی هم همین است؛ نقد عالمانه را به گوش بگیرید، قدر بدانید، از ناقد و نقّاد استقبال کنید.

[h=2][=&quot]
سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی قلب آموزش و پرورش و لزوم جدیت برای تطبیق متون آموزشی با سند تحول
[/h] [=&quot]سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی قلب آموزش و پرورش است، این قلب را گرامی بدارید، اهمّیّت بدهید و حفظ کنید؛ برنامه‌ریزی آموزشی خیلی چیز مهمّی است. متون آموزشی‌ای که در این مرکز، در این سازمان تولید میشود، باید با شیوه‌نامه‌ی همین تحوّل منطبق باشد؛ این کار لازمی است؛ البتّه شنیده‌ام که مشغول شده‌اند؛ گزارش گرفته‌ام، این کار را دارند میکنند منتها باید با سرعت و جدّیّت انجام بگیرد. دوازده سال زمانْ معیّن شده آن طور که به من گزارش کردند؛ نه! دوازده سال قابل قبول نیست. متون آموزشی دوازده سال دیگر با سند تحوّل تطبیق پیدا کند؟ نه! امروز روزی است که «ساعتها» در پیشرفت جوامع نقش دارند، ساعت! دوازده سال؟ نه! زمان معیّن کنید، زمان کوتاه؛ تلاش را، جدّیّت را بیشتر کنید.

[h=2][=&quot]
لزوم گنجانیده شدن معارف انقلاب و منحصر نشدن آن در کتب معارف دینی و ادبیات
[/h] [=&quot]یکی از چیزهایی که در این متون باید حتماً مورد توجّه قرار بگیرد این است که پیامهای انقلاب و معارف انقلاب در این متون باید گنجانده بشود. معارف انقلاب فقط در کتاب معارف دینی و مانند اینها نیست، یا در کتاب مثلاً ادبیّات و امثال اینها؛ در همه‌ی متون میشود به مناسبت‌هایی معارف انقلاب را، اشاره‌های انقلاب را،‌ درسهای انقلاب را گنجاند. بنده مکرّر گفته‌ام؛ گاهی یک معلّم ریاضی، یک معلّم فیزیک، سرِ کلاس یک کلمه ممکن است بگوید که از یک ساعت سخنرانیِ این حقیر تأثیرش در آن دانش‌آموز بیشتر باشد.

[h=2][=&quot]
لزوم تربیت معلم تقوا و انقلاب و رعایت مر قانون زیر فشارها
[/h] [=&quot]یک مسئله‌، مسئله‌ی دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی است که آقای وزیر اشاره کردند؛ بله، بنده هم اطّلاع دارم که کمّیّتها بالا رفته؛ باید هم بالا برود، هنوز هم کم است، هنوز هم آموزش و پرورش در معرض بازنشستگی وسیعی است و باید جبران بشود؛ هم کمّیّتها را باز هم باید زیاد کرد، هم کیفیّت‌ها را باید بالا برد، هم نوع کاری که در این دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی انجام میگیرد بایستی موجب تربیت دینی و انقلابی معلّمین باشد. کاری کنید که مدرسه و کلاس، از معلّمی بهره‌مند بشود که خود این معلّم به معنای واقعی کلمه معلّم دین و تقوا و پارسایی و انقلاب باشد. فشار این و آن را هم قبول نکنید؛ شنیده‌ام که گاهی اوقات اِعمال فشار میشود از طرف مراکز گوناگون قدرت. زیر فشار [قرار نگیرید]، مرّ قانون را رعایت کنید، بر طبق قانون حرکت کنید.

[h=2][=&quot]
لزوم حفظ جایگاه در المپیادهای جهانی و تقویت مدارس استعداهای درخشان
[/h] [=&quot]در همین رابطه، مدارس استعدادهای درخشان است که خیلی مهم است، نخبه‌پروری خیلی مهم است، مدارس استعدادهای درخشان نبایست تضعیف بشود، هر چه میتوانید اینها را تقویت کنید و جایگاه کشور در المپیادهای جهانی بایستی حفظ بشود. البتّه من شنیده‌ام در چند رشته تنزّل پیدا کرده‌ایم؛ در ریاضی، در فیزیک، در رایانه، در شیمی، رتبه‌های ما پایین آمده. باید اینها جبران بشود. یکی از افتخارات کشور، همین بچّه‌های المپیادی هستند که میروند رتبه‌های بالا را در دنیا کسب میکنند و می‌آیند؛ نگذارید رتبه‌ی اینها تنزّل پیدا کند.

[h=2][=&quot]
رسالت اموزش و پرورش نشاط با ورزش و برنامه های جذاب نه با بزن و بکوب و رقاصی
[/h] [=&quot]یک موضوع دیگر و نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی نشاط و سرزنده بودن در محیط دانش‌آموزی است. بنده این حرف را زیاد تکرار کرده‌ام -چه برای دانشجوها، چه برای عموم جوانهای کشور، چه برای دانش‌آموزها- که بایستی محیطشان محیط نشاط باشد. این را خیلی‌ها بد میفهمند. خیال میکنند وقتی میگوییم «نشاط»، یعنی باید آنجا بزن و بکوب و رقّاصی و [امثال اینها باشد]! نشاط این نیست؛ نشاط یعنی جوان سرزنده باشد، پژمرده نشود؛ با ورزش، با فوق‌برنامه‌های آموزنده و جذّاب، با این چیزها، نه با آن کارهایی که شنیده‌ام در بعضی از مدارس میشود، البتّه اینها را باید شماها مراقبت کنید، دنبال بکنید؛ یعنی مسئولیت مستقیمش به عهده‌ی خود آموزش و پرورش است. شنیده‌ام بعضی از مدارس از این جهت وضع خوبی ندارند؛ به اسم «نشاط» [کارهایی میکنند]. «نشاط» این است که شما کاری کنید که این جوان، سرحال، سرزنده، باامید، باانگیزه، آماده‌ی به کار، پُرانرژی مشغول کار بشود، درس بخواند.

[h=2][=&quot]
فشار درسی گاهی ضد نشاط و فشار برای امتیاز بالاتر آموزشگاه در کنکور
[/h] [=&quot]گاهی اوقات فشارهای درسی، ضدّ نشاط است؛ در بعضی از مدارس، آن قدر روی این نوجوان و جوان فشار درسی می‌آورند که آدم میبیند این پژمرده شد، افسرده شد. حالا البتّه نیّتشان ان‌شاءالله خیر است امّا بعضی‌ها میگویند اینها برای این است که [آن] آموزشگاه در کنکور اسم پیدا کند؛ [یعنی] به فکرِ این جوان نیستند، به فکر آموزشگاهند تا بگویند ما فلان قدر در کنکور مثلاً فرض کنید که قبولی داشتیم یا نمره‌ی زیر ۱۰۰ داشتیم و از این قبیل؛ فشار می‌آورند روی جوان و نوجوان، برای نام خودشان. به نظرم باید بنشینید روی اینها فکر کنید؛ همه‌ی اینها چیزهایی است که احتیاج دارد به کار کردن، فکر کردن و بعد دنبال کردن. این هم یک نکته که حائز اهمّیّت است.

[h=2][=&quot]
لزوم حل کرد کنکور با وجود صندلی خالی در دانشگاه
[/h] [=&quot]برای کنکور هم یک فکری بکنید. من البتّه هیچ اظهارنظری نمیکنم، یعنی من واقعاً کارشناسِ این قضیّه نیستم لکن کارشناس‌های آموزش و پرورش بنشینند فکر کنند و ببینند واقعاً حالا که دانشگاه‌های ما میگویند: «ما صندلی خالی داریم» -هر سال اعلام میشود کلاس‌های دانشگاه‌ها، صندلی خالی دارند- بودن این کنکور، نبودنش، به همین شکل بودنش، تغییر پیدا کردنش [کدام بهتر است]. بالاخره بنشینید یک فکر صحیح، عمیق و عملی کنید، بعد هم دنبالش اقدام کنید، این قضیّه را حل کنید.

[h=2][=&quot]
نقص معاونت پرورشی در ساختار اداری و نیروی انسانی پرانگیزه و انقلابی و منابع مالی
[/h] [=&quot]یک مسئله‌ی خیلی مهم، مسئله‌ی معاونت پرورشی است که بنده در همین جلسه در سالهای گذشته بارها روی مسئله‌ی معاونت پرورشی تکیه کردم. یک سیاست نانوشته -و بعضاً نوشته‌ای- وجود داشت برای حذف معاونت پرورشی. خب در سالهای اخیر نه، الحمدللّه کارهایی شده است، معاونت پرورشی باز وجود دارد، منتها این مقداری که تا الان تحقّق پیدا کرده به نظر بنده کافی نیست. معاونت پرورشی نقصهایی دارد، هم در ساختار اداری، هم در نیروی انسانی پُرانگیزه و انقلابی، هم در منابع مالی.

[h=2][=&quot]
لزوم حفظ عزت نفس معلم با حمایتهای مالی و سوء استفاده سیاسی و جناحی از این مسئله
[/h] [=&quot]معلّم محترم، شریف و آبرودار است؛ باید عزّت نفْس معلّم محفوظ بماند. نوع رفتار با مسئله‌ی درآمدهای مالی معلّمین باید جوری باشد که عزّت نفْس معلم مورد تعرّض قرار نگیرد. افرادی که در مسائل گوناگون جناحی، سیاسی، گاهی [همراه با] دستهای احیاناً بیگانه حرکت میکنند و فکر میکنند، در صددند از این نقطه‌ی ضعف استفاده کنند برای مقاصد خودشان؛ آن یک مسئله است، امّا قطع نظر از آن هم که حساب بکنیم، باید جوری عمل کنید که عزّت نفْس معلّم محفوظ بماند.

[h=2][=&quot]
لزوم تعمیر و ساخت مدارس آسیب دیده در سیل به کمک دولت و خیرین مدرسه ساز
[/h] [=&quot]نکته‌ی دوّم راجع به دانش‌آموزان سیل‌زده است؛ نگذارید از لحاظ تحصیلی عقب بمانند؛ هم تعمیر مدارس و ساخت مدارس -که ان‌شاء‌الله وعده‌اش هم داده شد و باید ان‌شاء‌الله در روال طبیعی خود با جدّیّت دنبال بشود و خیّرین مدرسه‌ساز که انصافاً یک جریان بسیار خوب و مفیدی در کشور هستند، اینها کمک کنند که این کار انجام بگیرد؛ مدارس زیادی ویران شده، ساختن اینها و مجدّداً آباد کردن اینها تلاش زیادی لازم دارد، منابع مالی زیادی هم لازم دارد، این کار به کمک دولت و مردم و خیّرین انجام بگیرد- و هم تا وقتی که این کار انجام نگرفته است، همین دانش‌آموزانی که هستند، چه در مراکز اقامتشان یا اردوگاه‌هایشان، هر کجا که هستند، جوری باشد که از تحصیل عقب نمانند؛ مسئله‌ی تحصیل خیلی مهم است.

[h=2][=&quot]
تلاش علمی گسترده در کشور توسط جوانهای متدین و متعبد باطل کننده ادعای جدایی دین از علم و سخن روزنامه‌نگار عرب
[/h] [=&quot]دستگاه‌های علم و آموزش و تحقیق در کشور -که الحمدللّه زیادند؛ امروز ما در کشور دستگاه‌های تحقیق و پژوهش و علم و مانند اینها زیاد داریم- افتخار کنند که توانسته‌اند وسوسه‌ی دروغین معارضه‌ی علم و دین را باطل کنند؛ این وسوسه‌ای است که قدرتمندان مادّی دنیا از دو سه قرن قبل روی این کار کردند که اثبات کنند علم و دین با هم نمیسازند؛ امروز در جمهوری اسلامی پرچم دین از همه جا برافراشته‌تر است، از لحاظ علمی هم کشور، یکی از کشورهای پیشرو از لحاظ علمی است. کشورهای سکولار، کشورهای تحت امر آمریکا، کشورهایی که سیاستشان تابع سیاستهای غربیِ آمریکایی است، نه فقط از دین عقب مانده‌اند، از علم هم عقب مانده‌اند. شنیده‌ام یک روزنامه‌نگار عرب خطاب به همان حکّامِ خودشان نوشته بوده است که «فرق شما و ایران این است که ایران رآکتور میسازد، شما کاباره میسازید؛ آنها غنی‌سازی هسته‌ای میکنند، شما شراب توزیع میکنید، مفاسد غربی را در جامعه‌تان ترویج میکنید»؛ این افتخارِ بزرگِ کشور ما است.

[=&quot]امروز هزاران دانشمندِ محقّق و متفکّر -چه در دانشگاه‌ها، چه در مراکز علمیِ دیگر- مشغول تعلیم و تدریس و کارند؛ بنده از روی اطّلاع عرض میکنم؛ غالباً هم جوان، غالباً هم متدیّن، خیلی‌شان [هم] بسیار متعبّد؛ با هویّت دینی و اسلامی، با هویّت ایرانیِ سربلند، در حوزه‌های گوناگون با انگیزه‌ی بالا دارند کار میکنند؛ نوآوری میکنند، آموزش میدهند، تحقیق میکنند؛ هم تولید علم میکنند، هم بر اساس آن علم، در بخشهای مختلف، فنّاوری به وجود می‌آورند. البتّه چون عقب‌افتادگی‌ ما زیاد بوده، این حرکتی که امروز در کشور وجود دارد، باید سالها ادامه پیدا کند؛ حرکتِ خیلی خوب و پرتلاشی است منتها باید ادامه پیدا کند تا اینکه ان‌شاءالله نتایجش کاملاً دیده بشود.

[h=2][=&quot]
مهارت آموزی، یادگیری نحوه تحقق یافته های علمی موجب برکات
[/h] [=&quot]یک مسئله هم، مسئله‌ی مهارت‌آموزی است که من قبلاً هم روی این تکیه کرده‌ام؛ یعنی یافته‌های علمی را در عمل پیاده‌ کردن و تحقّق ‌دادن و این را به دانش‌آموز و جوان و دانشجو یاد دادن؛ که البتّه مرکز اصلی‌اش آموزش و پرورش است، یعنی از دبیرستان باید شروع بشود، از مدرسه باید شروع بشود. اگر روح مهارت‌یابی در جوان زنده شد، یعنی یاد گرفت که یافته‌ی علمی را بتواند تحقّق عملی ببخشد، آن وقت این خیلی برکات در آینده خواهد داشت.

[h=2][=&quot]
آرایش جنگی دشمن از نظر اقتصادی و سیاسی و فضای مجازی و دولت ترامپ نشانده دهنده واقعیت عریان آمریکا
[/h] [=&quot]توجّه بکنید، امروز دشمنِ ما از همه‌ی اطراف مشغول تهاجم است؛ از لحاظ اقتصادی که می‌بینید؛ از لحاظ اطّلاعاتی، مشغول برنامه‌ریزی‌اند که نفوذ اطّلاعاتی کنند؛ از لحاظ فضای مجازی، دارند برنامه‌ریزی میکنند برای اینکه از این طریق به کشور ضربه بزنند. دشمن است دیگر! دشمن در درجه‌ی‌ِ اوّل یعنی آمریکا و صهیونیسم؛ مخصوص این حکومتِ فعلیِ آمریکا هم نیست، قبلی‌ها هم همین جور بودند، منتها با شکلهای مختلف. کمکی که این شخصی که حالا سرِ کار است به ما کرده -که باید ممنون باشیم- این است که آمریکا را عریان نشان میدهد. قبلی‌ها آن طور که من گفته بودم، دست چدنی را داخل دستکش مخملی میکردند. خیلی‌ها نمیدیدند، اشتباه میکردند؛ [امّا] این بی‌عقلها چدن را کشیدند بیرون، دارند به همه نشان میدهند. حرکتشان، حرکت آشکار است. از همه طرف دشمن وارد شده. مسئولین کشور و آحاد توانا و آحاد مردم باید در مقابله‌ی با این دشمن هر کاری که میتوانند [انجام دهند]. در هر بخشی، در هر رشته‌ای که میتوانند، بایستی خودشان را آماده کنند، وارد میدان باشند. احساس مسئولیّت کنند. آرایش دشمن آرایش جنگی است؛ از لحاظ اقتصادی آرایش جنگی گرفته؛ از لحاظ سیاسی آرایش جنگی گرفته؛ فقط از لحاظ نظامی علی‌الظّاهر آرایش جنگی ندارد که آن هم البتّه حواس نظامی‌های ما جمع است؛ همان‌ طور که عرض کردم از لحاظ فضای مجازی آرایش جنگی گرفته؛ در مقابل این دشمنی که آرایش جنگی در مقابل ملّت ایران گرفته، ملّت ایران بایستی آرایش مناسب بگیرد، باید خودش را آماده کند در همه‌ی بخشهای مختلف.

[h=2][=&quot]
اقتدار در اتحاد مردم و اقوام و مسؤولین
[/h] [=&quot]و یکی از اساسی‌ترین کارها حفظ اتّحاد و وحدت کلمه است. آحاد ملّت مراقب باشند به خاطر اختلاف نظرهای کوچک و اختلاف سلیقه‌های کوچک، در مقابل هم قرار نگیرند. بدانند که قدرت این ملّت در اتّحاد است؛ اتّحاد آحاد مردم، اتّحاد گروه‌های اجتماعی گوناگون، اتّحاد اقوام مختلفی که در کشور زندگی میکنند، اتّحاد مسئولین کشور با مردم، مردم با مسئولین کشور؛ این است که به این کشور اقتدار میبخشد و تا حالا اقتدار بخشیده و بحمدالله این اقتدار هست؛ این [اقتدار] را حفظ کنند. و بدانند به توفیق الهی این توطئه‌هایی که دشمن دارد انجام میدهد، همه‌ی این تدبیرهایی که علیه ملّت ایران دارند انجام میدهند، با وجود تبلیغات وسیعی که برای مشوب(پریشان) کردن ذهنها و مخلوط کردن صحنه دارند، به ضرر خود او تمام خواهد شد.

[h=2][=&quot]
دیدن جوانها شکست امریکا و صهیونیسم
[/h] [=&quot]شما جوانهای عزیز به توفیق الهی شکست آمریکا را خواهید دید؛ به توفیق الهی به زانو در‌آمدن صهیونیسم را خواهید دید؛ به توفیق الهی عظمت و عزّت نهایی ملّت ایران را مشاهده خواهید کرد. رحمت خدا بر امام بزرگوارمان، رحمت خدا بر شهدای عزیزمان، رحمت خدا بر همه‌ی مجاهدان راه حق.


[h=1]98/02/16 گزیده بیانات در محفل انس با قرآن کریم
[/h][h=2]حدیث «ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق»: قرآن اثر هنری بی نظیر و انس با قرآن سبب درک این زیبایی و لزوم اجرای هنری تلاوت به سبک تفهیم معانی بخاطر تأثیرگذاری همچون شیخ عبدالفتّاح شعشاعی و مصطفی اسماعیل
[/h]قرآن یک اثر هنری بی‌نظیر است، یعنی یک جنبه‌ی از عظمت قرآن و اهمّیّت قرآن عبارت است از زیبایی هنری قرآن؛ اتّفاقاً آن چیزی که در درجه‌ی اوّل دلها را مثل مغناطیس به سمت اسلام جذب کرد، همین جنبه‌ی هنری قرآن بود. عربها، هم موسیقی الفاظ را میفهمیدند، هم با زبان ادب آشنا بودند -در آن محیط عربی این جوری بود- ناگهان دیدند یک پدیده‌ای وسط آمد که شبیه آن را نشنیده‌اند؛ نه شعر است، نه نثر است امّا یک پدیده‌ی هنری فوق‌العاده است. این همان چیزی است که امیرالمؤمنین (علیه السّلام) میفرماید: ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیق؛(نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ۱۸) «اَنیق» یعنی آن زیبایی شگفت‌آور، آن زیبایی‌ای که وقتی انسان در مقابل آن قرار میگیرد، به حیرت می‌افتد؛ زیبایی در قرآن این جوری است. البتّه ما فارس‌زبانها یعنی غیر عرب‌زبان‌ها و خیلی از عرب‌زبان‌ها این توفیق را ندارند که این زیبایی را درک کنند؛ [ولی] با اُنس زیاد با قرآن میشود درک کرد. وقتی انسان با قرآن اُنس بگیرد، زیاد تلاوت کند، زیاد بشنود، آن وقت میفهمد که غیر از جنبه‌ی معنوی، این زبان، این جملات، چقدر شیوا است، چقدر زیبا است.
خب، این اثر هنری را باید هنری اجرا کرد. یک وقت هست که من و شما در منزل برای خودمان قرآن میخوانیم، خب هر جور خواندیم مانعی ندارد؛ با صوت بخوانیم، بی صوت بخوانیم -البتّه ظاهراً آنجا هم وارد شده است که صدای قرآن از خانه‌ها بیرون بیاید؛ آن برای جنبه‌ی فضاسازی قرآنی در کلّ جامعه است که یک فضاسازی‌ قرآنی‌ای بشود، از خانه‌ها صدای قرآن بیرون بیاید، لکن وقتی انسان تنها میخواند، برای خودش میخواند، فرقی نمیکند که یواش بخواند، بلند بخواند، آهسته بخواند، با صوت بخواند- امّا وقتی شما مخاطبی دارید، مثلاً [قرائت] مجلسی میخوانید، اینجا میخواهید مخاطب را تحت تأثیر قرار بدهید؛ اینجا باید هنر بیاید وسط میدان، اینجا است که هنر بایستی نقش ایفا کند؛ مخاطب را با هنر میشود تحت تأثیر قرار داد. این تلاوتهایی که ما می‌شنویم و گوش میکنیم و تشویق میکنیم و تأیید میکنیم، معنایش این است؛ یعنی شما این اثر فاخر بی‌نظیر هنری را به شکل هنرمندانه اجرا میکنید، به شکل هنرمندانه میخوانید؛ آن وقت نتیجه این میشود که اثرش میشود چند برابر؛ البتّه به شرط اینکه این جنبه‌ی تلاوت هنری درست انجام بگیرد، با دقّت انجام بگیرد. مثلاً فرض بفرمایید بنده بارها به دوستان سفارش میکنم که قرآن را تلاوت از نوع تفهیم معانی [بخوانید]؛ جوری بخوانید که میخواهید معانی را تفهیم کنید. ما این را در شعرخوانی فارسی خودمان مشاهده میکنیم؛ مدّاح می‌آید می‌ایستد، با صدای خوش شعر میخواند؛ دو جور میتواند بخواند:
هان ای دل عبرت‌بین از دیده نظر کن هان
ایوان مدائن را آئینه‌ی عبرت دان(خاقانی)
میشود این جوری بخواند، میشود هم بگوید:
هان ای دل عبرت‌بین! از دیده نظر کن هان!
ایوان مدائن را، آئینه‌ی عبرت دان
این دو جور خواندن مثل هم است؟ این دو جور خواندن مثل هم نیست. دوّمی این جوری است که شما روی جملات، روی کلمات، تکیه‌ی مناسب میکنید. این کاری است که مثلاً فرض کنید شیخ عبدالفتّاح شعشاعی میکند، مصطفی اسماعیل میکند؛ این کار آنها است؛ یعنی در میان خواننده‌های قدیمیِ مصری هم، همه این جور نیستند، همه این کار را بلد نیستند یا توجّه ندارند، امّا بعضی‌هایشان میفهمند که چه کار دارند میکنند؛ وقتی که قرآن را میخواند، آنجایی که باید تکیه بکند، تکیه میکند؛ جوری حرف میزند که گویا شما مخاطب کلام خدا قرار میگیرید، دل شما جذب میشود. این معنا بایستی در تلاوتهای ما -و بخصوص شماها که الحمدللّه خوش‌صدا هستید؛ میبینم دیگر، الحمدللّه همه‌ی شما خوش‌صدا هستید و صداهایتان و نَفَسهایتان خوب است و مثلاً از جهات گوناگون بلدید- در قرآن خواندن ما در محافل و مجالس وجود داشته باشد.
البتّه آن جنبه‌ی دوّم هم -وَ باطِنُهُ عَمیق- با همین کار هنری ارتباط دارد، ارتباط پیدا میکند؛ یعنی این شیوه‌ی خواندن میتواند تا حدود زیادی ما را به آن باطن رهنمون بشود؛ امّا بایستی توجّه به باطن قرآن پیدا کرد. منظورم از «باطن قرآن» آن بطونی نیست که فقط اهل‌الذّکر، ائمّه‌ی هدی (علیهم السّلام) از آن آگاهند؛ آن کار ما نیست -آن را بایستی برویم یاد بگیریم از روایات، از بیانات ائمّه (علیهم السّلام) و بفهمیم- مراد همین عبارت ظاهر است. [مثلاً] قرآن میگوید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(اعراف: 128) خب عاقبت -پایان کار- یعنی چه؟ پایان کار متعلّق است به متّقین؛ هم پایان کار دنیا متعلّق به متقّین است، هم پایان کار آخرت متعلّق به متّقین است، هم مبارزات اگر بخواهد پیروز بشود متعلّق به متّقین است، هم در میدان جنگ اگر بخواهید بر دشمن پیروز بشوید باید متّقی باشید. ببینید! [اگر] دقّت بکنید، [می‌بینید] عاقبت مال متّقین است؛ این را یک خرده عمق پیدا کنیم، دقّت پیدا کنیم، از جمله نگذریم. [یا مثلاً:] وَ لَنَبلُوَنَّکُم بِشَیءٍ مِنَ ‌الخَوفِ وَالجوعِ وَ نَقصٍ مِنَ الاَموالِ وَ الاَنفُسِ وَ الثَّمَرتِ وَ بَشِّرِ الصُّبِرین؛(بقره: 155) این خوف چیست؟ جوع‌‌ چیست؟ انسان بایستی تأمّل کند بر روی این کلمات، بر روی این مفاهیم؛ معنای این، همان تدبّر در قرآن است؛ تدبّر در قرآن، اینها است.
بَاطِنُهُ عَمیق؛ این عمق را هر کسی به اندازه‌ی توانایی خودش، به اندازه‌ی آگاهی‌های خودش، مطالعات خودش، فهم و هوش خودش، میتواند پیش برود؛ همه به یک اندازه پیش نمیروند. ما هم میتوانیم بالاخره یک دست و پایی بزنیم؛ این دست و پا را بزنیم یعنی دقّت بکنیم که از قرآن معارف بفهمیم. اینکه گفته میشود «از قرآن درس زندگی بیاموزیم»، معنایش این نیست که مثلاً فرض کنید که بایستی ما قوانین و مقرّرات راهنمایی و رانندگی را هم در قرآن پیدا کنیم؛ نه، قرآن ذهن ما را به معارف عالی مزیّن میکند. وقتی ذهن انسان با معارف عالی بالا رفت، همه‌ی اسرار عالم را میتواند بفهمد؛ حکمت می‌آموزد:
آن که در او جوهر دانایی است
بر همه کاریش توانایی است(نظامی)
وقتی شما فهمیدید که معارفِ قرآنی اینها است و اینها مثلاً در ذهن جامعه، در ذهن مجموعه‌ی مجتمعِ در این کشور یا لااقل مجموعه‌ی قرآنی ما تثبیت شد، آن وقت بابهای معارف گوناگون بشری به روی انسان باز میشود.
[h=2]
لزوم توجه به عادت گذشته مثل دوره های خانگی قرآن و برنامه تلاوت در مساجد و حسینه ها
[/h]به نظر من یکی از کارهایی که خیلی مهم است، عبارت است از اینکه ما دوره‌های قرآن را، جلسات قرآن را زیاد کنیم. البتّه توجّه قرآنی در گذشته قابل مقایسه‌ی با امروز نیست؛ نمیشود گفت یک‌صدم، [بلکه] یک‌هزارم هم نبود؛ آن زمانی که ماها در عرصه بودیم و میدیدیم، واقعاً یک‌هزارمِ حالا هم نبود؛ امّا بعضی از عادتهای خوب وجود داشت که حالاها به خاطر تلویزیون قرآن و رادیوی تلاوت و مانند اینها که داریم -که خیلی هم خوب است- این چیزها یک خرده‌ای عقب افتاده که بایستی جبران بشود.
یکی همین دوره‌های خانگیِ قرآن بود، یکی همین قرآن [خواندن] در مساجد یا در حسینیّه‌ها بود. مساجد را پایگاه قرآن قرار بدهید. دو جور هم میشود جلسه‌ی قرآنی تشکیل داد: یکی همین که دُور هم جمع بشوند و یک استادی بنشیند آنجا، بخوانند، قرآنِ افراد را تصحیح کند، نکات را بگوید، تذکّرات را بگوید؛ این یک جور است. یک جور هم این است که جمع بشوند، یک نفر برود روی منبر، بنا کند قرآن خواندن، و نیم ساعت، یک ساعت قرآن بخواند -مثل منبری‌ای که منبر میرود و شما می‌نشینید پای منبرش، قرآن‌خوان، تالی قرآن، تلاوت‌گر برود روی منبر بنشیند و شروع کند به قرآن خواندن- شما هم بنشینید گوش کنید، [قرآن را] باز کنید، از روی قرآن نگاه کنید که این کار البتّه یواش‌یواش معمول شده. من وقتی میبینم در تلویزیون این کاری که در ماه رمضان‌ها در مشهد و قم و در خیلی از شهرهای دیگر راه افتاده است که جمع میشوند داخل صحن و یک جزء از قرآن را میخوانند، همه گوش میکنند، واقعاً لذّت میبرم -که از قم هم این کار شروع شد، دیگران هم یاد گرفتند- خیلی کار خوبی است. این بایستی در مساجد مختلف در طول سال -نه فقط در ماه رمضان- تکرار بشود. مساجد گوناگون پایگاه‌های قرآن باشند؛ اعلان کنند مثلاً فرض کنید که شب پنج‌شنبه، شب جمعه، شب شنبه -یک شبی در هفته؛ اگر هر شب نمیشود- یک نفر خواننده‌ی قرآن بیاید آنجا بنشیند، شما هم بروید آنجا بنشینید و قرآن را باز کنید، او بخواند و شما نگاه کنید؛ و به ترجمه هم مراجعه کنید؛ ترجمه‌های‌ خوب. زمان ما، آن وقتهایی که بنده در مشهد تفسیر میگفتم -دَه‌ها سال پیش- یکی دو ترجمه‌ی قرآن بود، آن هم ناقص؛ الان بحمدالله ترجمه‌های بسیار خوب، متعدّد وجود دارد در دسترس مردم، این ترجمه‌ها را بگیرند نگاه کنند؛ این یک کار.
[h=2]
اهمیت جلسات تفسیر قرآن و قرآن راهنمای راه اقوم
[/h]یک کار دیگر، جلسات تفسیر است؛ تفسیر هم بسیار بسیار مهم است. کسانی که میتوانند، کسانی که بلدند، عمدتاً آقایان روحانیّون محترم، فضلای محترم، کسانی که با قرآن اُنس دارند، مطالعه کنند، فکر کنند، مباحث تفسیری را بیان کنند، سطح معارف جامعه را بالا بیاورند. بالاخره اینکه فرمود: اِنَّ هذَا القُرءانَ یَهدى لِلَّتی هِیَ اَقوَم؛(اسراء: 9) این قرآن «اقوَم» را -«اَقوَم» یعنی استوارتر، بهتر، قوی‌تر، باقوام‌تر- به شما نشان میدهد، شما را به سمت «اقوَم» راهنمایی [میکند]؛ «اقوَم» در چه چیزی؟ «اقوَم» در زندگی دنیایتان، «اقوَم» در کسب عزّتتان، «اقوَم» در ایجاد حکومتتان و «اقوَم» در زندگی حقیقی و حیات اخروی‌تان که آن حیات حقیقی است -لَهِیَ الحَیَوان-(عنکبوت: 64) معارف قرآنی وقتی همه‌گیر بشود، این جوری میشود. البتّه امروز ما بحمدالله خیلی پیشرفت کرده‌ایم؛ امّا کم است؛ نسبت به آنچه باید باشد کم است، با اینکه نسبت به گذشته بسیار زیاد است؛ لکن بیشتر از این [باید باشد.] باید جوری بشود که جامعه‌ی ما، مرد و زن ما، جوانهای ما با معارف قرآنی اُنس بگیرند؛ اصلاً معارف قرآنی حاکم بر ذهنها باشد. اگر این شد، قدرت استدلال به وجود می‌آید، قوّت دفاع به وجود می‌آید، ایمانها کامل میشود، حرکتها [به نتیجه میرسد].
[h=2]
لزوم پرهیز از افراط در تشویق قاریان
[/h]در مورد جلسات قرآنی هم [نکته‌ای عرض بکنم:] حالا البتّه شما «الله الله» میگویید و خواننده را تشویق هم میکنید و بعضی‌ها هم یک خرده بالاتر، از روی نوارهای عربها که می‌آید و آنها یک هیاهوهایی انجام میدهند -که طبیعت آنها است، این جور نیست که این جزو لوازم قرآن باشد- [یاد گرفته‌اند و] سعی میکنند همانها را عیناً تقلید کنند که این لزومی ندارد. تشویق هم خوب است، اشکالی ندارد، منتها من میبینم گاهی اوقات بعضی از این خواننده‌های خارجی که اینجا می‌آیند میخوانند -مال کشورهای عربی که بعضی‌شان هم انصافاً خوبند، همه‌شان یک جور نیستند- این حضّاری که در جلسه نشسته‌اند، کأنّه موظّفند بعد از هر آیه‌ای یا نصف آیه‌ای که او میخواند، با صدای بلند تشویق کنند؛ چه لزومی دارد؟ یک عیب بزرگش این است که او میفهمد شما درست نمیفهمید تلاوت را؛(خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) چون او بد میخواند، شما میگویید «الله الله»، او میفهمد که شما ملتفت نیستید؛ نه، شما سعی کنید آنجایی که خوب میخواند [تشویق کنید]. البتّه بچّه‌های خودمان را هر چه تشویق کنید اشکالی ندارد،(خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) من با اینها مخالف نیستم امّا وقتی که آن قاری بیرونی اینجا می‌آید و میخواند، این جور نباشد که [مستمع] موظّف باشد که همین طور هر جور [خواند تشویق کند]؛ بخصوص گاهی اوقات با همان آهنگی که او میخواند «الله الله» میگویند؛ اینها لزومی ندارد؛ لکن خب جلسه‌ی گرم قرآنی، بسیار چیز خوبی است که در جامعه [رواج پیدا کند]. پس بنابراین آنچه عرض میکنم این است که قاریِ خواننده‌ی قرآن وقتی که مخاطبی دارد، به آن نکته‌ی جمله توجّه کند و روی آن تکیه کند، برای اینکه این تفهیم مفاهیم قرآنی آسان‌تر و بهتر بشود برای مخاطب.
[h=2]
گرفتاریهای بشر و مخالفت صریح قرآن با طاغوت و اعتماد به ظالم پیرئزی ملت ایران به رهبری امام به خاطر عمل به قرآن
[/h]عزیزان من! ما احتیاج داریم به قرآن؛ این قرآن نیاز امروز ما است؛ نه فقط ما ملّت ایران، جامعه‌ی اسلامی بلکه جامعه‌ی بشری، امروز واقعاً به قرآن نیاز دارند. قرآن است که با استکبار مخالفت میکند، قرآن است که با ظلم صریحاً مخالفت میکند، قرآن است که با کفر بالله صریحاً مقابله میکند، قرآن است که با طغیان و طاغوت با قدرت مقابله میکند: اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ اللهِ وَالَّذینَ کَفَروا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الطّاغوتِ فَقاتِلوِّا اَولِیاّْءَ الشَّیطان؛(نساء: 76) این لحن قرآن چه قوی است! اینها همین گرفتاری‌های امروز بشر است. اینهایی که می‌بینید عربده میکشند در موضع ریاست جمهوری فلان کشور یا پادشاهی فلان کشور علیه ملّتها، علیه مردم، علیه صلح، علیه آرامش، علیه ثبات حکومتها و کشورها، همانهایی هستند که قرآن بر سر آنها داد کشیده؛ این را باید مردم بفهمند. اینکه قرآن به ما [میگوید]: وَلا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار؛(هود: 113) اعتماد نکنید به ظالمین، این همین گرفتاری امروز مردم دنیا است. اعتماد میکنند، پدرشان درمی‌آید. دیدید در بعضی از این کشورهای عربی یک حرکت خوبی انجام گرفت، یک مبارزه‌ی خوبی به وجود آمد، یک غوغایی به پا شد، یک بیداری‌ای به وجود آمد، منتها مثل شعله‌ای که بیایند روی آن خاکستر بریزند و خاک بریزند، خاموش شد؛ چرا؟ چون «لا تَرکَنوا اِلَی الَّذینَ ظَلَموا» را عمل نکردند. رکون(اعتماد) کردند به آمریکا، به رژیم صهیونیستی؛ نفهمیدند چه کار باید بکنند، [لذا] این جوری میشود.
اگر چنانچه خدای متعال به یک ملّتی کمکی کرد و آن ملّت قدر آن کمک را ندانستند، کتکش را میخورند، سیلی‌اش را میخورند؛ باید قدر بدانند. ملّت ما بحمدالله از روز اوّل قدر دانست. این حرکت عظیم ملّت ما، این بقای انقلاب، این ایستادگی این ملّت و عزّت روزافزون این ملّت، این پیشرفت فوق‌العاده‌ی این کشور به خاطر همین است که این ملّت به برکت وجود امام بزرگوار به این چند جمله‌ی از آیات قرآن عمل کرد؛ او به ما یاد داد. خود او دلش پُر بود از ایمان به الله، سرشار و لبریز بود از ایمان به خدا و معارف قرآنی؛ به ما یاد داد که چه کار بکنیم و حرکت کردیم؛ و بحمدالله [ملّت] ایستاد. امروز هم راه همین است؛ امروز هم جز ایستادگی در مقابل شیاطین و طواغیت و کفّار راهی برای این کشور وجود ندارد و ان‌شاءالله که خدای متعال هم توفیقات خود و کمکهای خود را به این ملّت خواهد داد.
[h=2]
عاقبت همه امور (مثل مبارزه) از آن متقین
[/h]قرآن میگوید: وَ العاقِبَةُ لِلمُتَّقین؛(اعراف: 128) خب عاقبت -پایان کار- یعنی چه؟ پایان کار متعلّق است به متّقین؛ هم پایان کار دنیا متعلّق به متقّین است، هم پایان کار آخرت متعلّق به متّقین است، هم مبارزات اگر بخواهد پیروز بشود متعلّق به متّقین است، هم در میدان جنگ اگر بخواهید بر دشمن پیروز بشوید باید متّقی باشید. ببینید! [اگر] دقّت بکنید، [می‌بینید] عاقبت مال متّقین است؛ این را یک خرده عمق پیدا کنیم، دقّت پیدا کنیم، از جمله نگذریم.

[h=1][=&quot]98/02/18 بیانات در دیدار طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور[/h] [h=2][=&quot]پیشرفت نسل انقلاب و لزوم درون زایی برای حرکت و شعری از فاضل نظری[/h] [=&quot]یکی از آقایان به دوره‌ی جوانیِ من اشاره کردند؛ من عرض میکنم سطح اینهایی که شما گفتید و این حرفهایی که شما زدید، از سطح آنچه ما در جوانی فکر میکردیم، خیلی بالاتر است؛ یعنی واقعاً این ‌جوری است، این را بدون مبالغه عرض میکنم. خب ما هم در دوره‌ی جوانی چرا، یک فکرهایی به ذهنمان میرسید، حرفهایی میزدیم امّا الان سطح کار شما، سطح فکرتان، سطح فرهنگ بیانی‌تان خیلی بالاتر است از آنچه ما در دوره‌ی جوانی بودیم. معنای این چیست؟ معنایش پیشرفت است، معنایش حرکت است. و این حرکت، چیز بسیار مبارکی است. البتّه حرکت باید درون‌جوش، درون‌زا، متّکی به اصالتها باشد. یک شعر خیلی قشنگی یکی از آقایان خواندند که من نشنفته بودم این بیت را و یادداشت کردم:

[=&quot]آب طلب‌نکرده همیشه مراد نیست

[=&quot]گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند(فاضل نظری)

[=&quot]این آب طلب‌نکرده، این [چیزی] که از بیرون می‌آورند به ما میدهند، آب هم نیست، آب گل‌آلود است؛ باید از درون بجوشیم؛ باید مثل چشمه بجوشیم و حرکت کنیم و آبیاری کنیم. بنابراین برای من جلسه، جلسه‌‌ی خیلی خوبی است.

[h=2][=&quot]
آقای اعرافی (مدیر حوزه‌های علمیّه‌ی سراسر کشور) ظرفیتی بسیار مغتنم
[/h] [=&quot]یک اشاره‌ای بکنم به مطالبی که آقایان فرمودند. جناب آقای اعرافی اشاره کردند به برنامه‌ای که در دست تهیّه دارند یا تهیّه شده و بنا است اجرا کنند؛ برنامه‌ای با این اصولی که ایشان ذکر کردند، بسیار جالب است و بسیاری از این خواسته‌هایی را که گفته شد پوشش میدهد و چون آقای اعرافی این را بیان میکنند، بنده کاملاً امیدوار هستم که این تحقّق پیدا کند؛ چون خود ایشان بحمدالله ظرفیّت بسیار مغتنمی هستند.

[=&quot] و من امیدواری زیادی دارم که ان‌شاءالله این کارها انجام بگیرد؛ البتّه باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید همکاری کرد، همّت کرد، سعی کنند که برنامه عمل بشود. تحصیل برنامه و تهیّه‌ی برنامه نیمی از کار است، نیم مهمّی هم هست لکن تحقّق برنامه خب یک مسئله‌ی بعدی است.

[=&quot]یکی از آقایان یک نکته گفتند که ایده‌پردازی‌های مربوط به حوزه، به کمک خود طلّاب انجام بگیرد و پیشنهاد کردند یک مرکز نوآوری به وجود بیاید؛ خوب است، بنده تأیید میکنم، فکر خوبی است. البتّه امکان‌سنجی و جزئیّاتش را باید آقایان بزرگان حوزه بررسی کنند امّا اینکه ما یک مرکزی داشته باشیم که بتواند ظرفیّتهای موجود طلّاب جوان را و امکان خلّاقیّتهای آنها را بررسی کند و جمع‌آوری کند، بانک اطّلاعات داشته باشد و در هنگامه‌ی نیاز از آنها استفاده کند، این فکر خیلی خوبی است؛ اگر بشود خیلی خوب است.

[h=2][=&quot]
فقه نظام زندگی اجتماعی و سیاسی و لزوم توجه به آفت تخصصی شدن
[/h] [=&quot]در مورد فقه حرف خیلی زیاد است. فقه خیلی اهمّیّت دارد؛ یک عدّه‌ای خیال میکنند فقه، چون اسمش فروع دین است یعنی کارهای فرعی؛ نخیر، فقه استخوان‌بندی و در واقع ستون فقرات زندگی اجتماعی است؛ فقه این است، متکفّل این است. حالا اگر ما به خیلی از بخشهایش توجّه نمیکنیم، نقص از ما است وَالّا فقه یعنی اداره‌ی زندگی، یعنی تبیین نظام زندگی اجتماعی و سیاسی. بالاخره اینکه ما در این زمینه تخصّص‌گرایی کنیم و تخصّصها را هر چه ریزتر کنیم، البتّه فکر خیلی خوبی است، دارد هم میشود، منتها غفلت نشود از برخی از عیوب تخصّص. سالها است عدّه‌ای از متفکّرین در دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که تخصّصی‌ شدن در کنار منافعی که دارد، مضارّی هم دارد. برخی از علوم بین‌رشته‌ای و مانند اینها برای این است که این نقصها را جبران کند؛ شما هم اگر چنانچه دنبال تخصّص میروید، باید به این نکته توجّه کنید که تخصّص خوب است امّا در کنارش ممکن است عیوبی هم داشته باشد که باید به آن برسید.

[=&quot]اشاره شد به تشکیل یک قرارگاه برای شناسایی؛ خب قرارگاه نمیخواهد تشکیل بدهیم، همین حوزه قرارگاه است، همین مجموعه‌ی مدیریّت حوزه، خودش قرارگاه است دیگر؛ دائم تشکیلات درست کردن در کنار هم، طبق تجربه‌ی ما خیلی کارآمد نیست.

[h=2][=&quot]
رشد زنان فاضل حوزوی و لزوم تبیین جایگاه حقوقی اینان در مراکز فرهنگی
[/h] [=&quot]یک مطلب دیگری که به نظرم مهم است، سؤال یکی از این خانمهای فاضل بود که جایگاه اجتماعی طلّابِ خواهر کجا است؟ بله، واقعاً سؤال بجایی است؛ البتّه به طور اجمال میدانیم. این خانمهای طلبه وقتی درس طلبگی میخوانند و ما این همه فاضل زن داریم، حضور اینها در بین خانواده‌ها، در اجتماعات زنان خیلی مغتنم است. یک روز یک بانوی اصفهانی بود، ملّای خوبی بود و در علوم عقلی و مانند اینها بیشتر تخصّص داشتند، خانم محترمی بود؛ مرحوم آقای طباطبائی دیدن ایشان رفته بودند، با ایشان ملاقات کرده بودند، مباحثه کرده بودند و مانند اینها؛ و خب افتخار میکردیم که یک بانوی فاضله‌ی عالمه‌ای داریم؛ حالا چند ‌ده هزار طلبه‌ی فاضل [داریم] که بینشان تعداد زیادی فضلای برجسته هستند -چه در زمینه‌ی علوم عقلی، چه در زمینه‌ی فقه و بقیّه‌ی دانشهای رایج حوزه- [این] خیلی چیز مهمّی است؛ [باید] جایگاه اینها معلوم بشود.

[=&quot]و این آخر هم یکی دیگر از خانمها پیشنهادهایی در همین زمینه داشتند که آنها هم مهم است، [از جمله اینکه] ظرفیّتهایی که در طلّاب خواهر هست، به رسمیّت شناخته بشود و در مراکز گوناگون فرهنگی و فکری و مانند اینها، در این کمیسیون‌ها، کمیته‌ها، شوراها و در مراکز رسمی از اینها استفاده بشود؛ این به نظر من جزو کارهای مهمّی است که در حوزه باید انجام بگیرد. ما هم اگر از لحاظ اجرائی کمکی لازم باشد بکنیم، حرفی نداریم. این کار، کار ما نیست، کار حوزه است؛ منتها ما میتوانیم از لحاظ اجرائی سفارش کنیم، کمک کنیم، که میکنیم اگر مطلبی برسد.

[h=2][=&quot]
مسؤولیت سنگین تر حوزویان در عصر حاضر بخاطر نیاز و قبول بیشتر و استقبال از نامه رهبری به جوانان غربی
[/h] [=&quot]عزیزان! بدانید امروز وظیفه‌ی حوزه‌های علمیّه از گذشته سنگین‌تر است. علّت هم این است که امروز نیاز و قبول بیشتر از گذشته است؛ هم نیاز بیشتر است، هم قبول بیشتر است. امروز اقبال به مفاهیم برجسته و عالی دینی در بین جوانان -نه فقط جوانان ما، جوانان دنیای اسلام و بلکه جوانان خارج از دنیای اسلام- وجود دارد. حالا مبالغه نمیخواهیم بکنیم، [امّا] در کشورهای اسلامی، در بعضی از جاها واقعاً اقبال فراوان است، در بعضی جاها کمتر است لکن وجود دارد؛ در غیر کشورهای اسلامی هم همین جور. مثلاً ما یک نامه‌ای نوشتیم به جوانان کشورهای غربی؛ خب اقبال شد یعنی در یک مواردی بازخوردش دیده شد. [البتّه] بعضی‌ها مبالغه کردند که این پخش شد، چنان شد؛ نه، آن جوری نبود، امّا به آن توجّه شد، پاسخ داده شد؛ به ما پیغام دادند، نامه دادند، نوشته دادند. این نشان‌دهنده‌ی این است که این حرفها مستمع دارد، طالب دارد. لذا نیاز به مفاهیم عالی حوزه امروز زیاد است، قبول هم زیاد است.

[h=2][=&quot]
شهادت شیخ فضل الله نوری بدون بازتاب و شهادت طلبه همدانی (مصطفی قاسمی) با آن بازتاب
[/h] [=&quot]شاید [در میان] کسانی که مثلاً صد سال پیش زندگی میکردند، ایمانهای قرصی در بین مردم متدیّن وجود داشت لکن جلوه‌ی عملی نداشت. شما ملاحظه کنید شیخ فضل‌الله نوری با آن عظمت را، ملّای به آن بزرگی را، اینجا وسط تهران به دار کشیدند، آن کسی هم که او را به دار کشید یک ارمنی بود -یک افسرِ ارمنیِ ایرانی؛ یعنی غیر مسلمان بود- عدّه‌ای هم گوشه ‌کنار یک اشکی ریختند، امّا هیچ حرکتی انجام نگرفت؛ با اینکه آن وقت رضاخانی هم سر کار نبود که حالا بگوییم مثلاً حکومت دیکتاتوریِ آنچنانی‌ای بود؛ یعنی تحرّک وجود نداشت. حالا این را مقایسه کنید با این شهیدِ طلبه‌ی همدانی ما؛(مصطفی قاسمی) یک طلبه‌ی همدانی، در خیابان با مظلومیّت به شهادت رسید؛ شما دیدید همدان چه غوغایی شد برای تشییع او! چه انعکاسی در ایران پیدا کرد؟ همه احساس همدردی کردند، همه احساس علاقه کردند؛ اگر آن جنازه‌ی مطهّر در تهران یا در مشهد یا در اصفهان یا در تبریز تشییع میشد، همین ‌جور اجتماع عظیمی به وجود می‌آمد؛ امروز مردم این‌ جوری‌ هستند. حالا یک عدّه‌ای تبلیغ میکنند که مردم از دین فاصله گرفته‌اند؛ نخیر، به هیچ وجه این‌ جوری نیست. ما آن زمان را هم دیده‌ایم، آن زمان هم طلبه بودیم.

[h=2][=&quot]
وضعیت بهتر مردم در استقبال از روحانیت با شرکت در منبر و نماز جماعت و وجوهات
[/h] [=&quot]بعضی آقایان تبلیغ میکنند که روحانیّت بعد از تشکیل جمهوری اسلامی سقوط کرد؛ ابداً، این حرفها چیست؟ [آن دوران] روحانی را در کوچه و خیابان مسخره میکردند. بنده در ایستگاه راه‌آهن مشهد [ایستاده بودم که] چند نفر جوان رد میشدند، به طور علنی و صریح -آن وقت بنده‌ یک طلبه‌ای بودم، مدرّس رسائل و مکاسب بودم در حوزه‌ی مشهد- بنا کردند اهانت کردن به ما، مسخره کردن، هِرهِر خندیدن؛ چه‌ کار میتوانستیم بکنیم؛ با خودم گفتم که این ممکن است سواد خواندن و نوشتن درست هم نداشته باشد [امّا] من مدرّس حوزه‌ام؛ این وضعیّتِ نظم اجتماعی آن روز [بود]. امروز با این همه حمله‌ای که علیه روحانیّت دارد میشود در دستگاه‌های تبلیغاتی و مانند اینها، ببینید [استقبال] مردم را، ببینید نمازهای جماعت را، ببینید پای منبرها را؛ هیچ‌ وقت، هیچ ‌وقت در هیچ شهری، در هیچ جلسه‌ی منبری، اجتماعاتی که امروز پای این منبرها شما مشاهده میکنید وجود نداشت -نه اینکه [اصلاً] وجود نداشت؛ یک‌دهمِ این هم وجود نداشت- در مشهد، ‌اصفهان، تهران، و جاهای دیگر؛ ما خب در مجالس بودیم؛ هم خود ما منبر میرفتیم، هم منبرهای منبری‌های بزرگ را میدیدیم؛ این اجتماعاتی که امروز پای منبرها تشکیل میشود، که غالباً هم جوانند، وجود نداشت؛ نمازهای جماعت همین‌ جور، وجوهات [همین جور]؛ پول ملاک خوبی است دیگر! امروز وضع مردم هم از لحاظ مالی خوب نیست امّا می‌آیند وجوهات میدهند؛ به ما، به مراجع دیگر وجوهات میدهند؛ یعنی مردم متدیّنند، در میدان دینند؛ این حرفها چیست؟ روحانیّت محترم است، روحانیّت مورد اعتماد است. اینها واقعیّاتی است که وجود دارد. خب سیاه‌نمایی و حرفهای بی‌ربط هم علیه همه‌ی این حرفها گاهی زده میشود؛ بدون تحقیق میدانی، بدون ملاحظه، بدون هیچ معیار و ملاک علمی، یک چیزهایی گفته میشود که حرفهای غلطی است، یک عدّه هم باور میکنند؛ لکن واقعیّت این است که بنده عرض کردم و این، آن وقت وظیفه‌ی حوزه‌ها را سنگین میکند.

[h=2][=&quot]
حوزه مرکز تعلیم اسلام و تحقق آن با هدایت مردم
[/h] [=&quot]حوزه‌های علمیّه مرکز آموزش اسلامند؛ بالاخره دین باید فهمیده بشود، شناخته بشود، دانسته بشود، عمق‌یابی بشود، [لذا] مرکز لازم دارد؛ این مرکز، حوزه‌های علمیّه‌اند که عالِم دینی درست میکنند. حوزه‌های علمیّه، مرکز تعلیم اسلامند. اسلام فقط معرفت نیست، تعهّد به عمل و تحقّق احکام اسلام هم جزو اسلام است؛ یعنی یک وقت هست که ما اسلام را -که میخواهیم در حوزه یاد بگیریم- فقط عبارت میدانیم از اصول و فروع و اخلاق و همینهایی که هست -[که] واقعیّت هم همین است؛ [یعنی] اصول دین، فروع دین، ارزشهای اخلاقی، سبک زندگی، آئین حکمرانی، اینها همه جزو اسلام و جزو معارف اسلامی است- خب اینها را باید برویم در حوزه‌ی علمیّه یاد بگیریم.‌ لکن این [برداشت] درست نیست؛ این بخشی از کار حوزه‌های علمیّه است؛ چرا؟ چون این بخشی از اسلام است؛ بخش دیگرِ اسلام عبارت است از محقّق کردنِ این حقایق در متن جامعه، در متن زندگی مردم، یعنی هدایت؛ این بخشی از اسلام است دیگر. اسلام فقط توحید به معنای علم توحید با همان عمق و معرفتِ عرفانی و فلسفی و [مانند] اینها نیست، بلکه اسلام عبارت است از استقرار توحید در جامعه؛ یعنی جامعه موحّد بشود؛ این هم جزو اسلام است.

[h=2][=&quot]
عالمان وارث انبیاء در تحقق دین در جامعه با حکمرانی (جهاد و مقاتله)
[/h] [=&quot]مگر شما نمیگویید: اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء؟(کافی، ج ۱، ص ۳۲) علمای دین، ورثه‌ی انبیائند دیگر؛ اینجا مراد از علما، علمای دین هستند و اینها ورثه‌ی انبیائند. انبیا چه کاره بودند؟ [آیا] انبیا آمدند تا معارف دین را فقط بیان کنند یا نه، معارف دین را در جامعه محقّق کنند؟ حتماً این دوّمی است: لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط.(حدید: 25) این «لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط» نشان میدهد که حضور انبیا برای «قیام به قسط» لازم است، یعنی رابطه هست بین حرکت انبیا و «قیام به قسط» در جامعه؛ حالا این «لام» در «لِیَقومَ» چه «لامِ» علّیّت باشد، چه «لامِ» عاقبت و نتیجه باشد، فرقی نمیکند؛ یعنی نبی باید اقامه‌ی قسط کند در جامعه و چون اقامه‌ی قسط میخواهد بکند، مبارزه میکند؛ وَالّا اگر نبی نمیخواست اقامه‌ی قسط بکند، توحید را نمیخواست عملی بکند، اندادالله (همتایان خداوند) را نمیخواست به کنار بزند، جهاد لازم نبود. این «وَ کَاَیِّن مِن نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیرٌ فَما وَهَنوا لِمآ اَصابَهُم فی سَبیلِ الله»(آل عمران: 146) برای چیست؟ چرا مجاهدت کردند؟ همه‌ی انبیا مجاهدت کردند، حالا بعضی‌ها توانستند، دستشان رسید، مقاتله کردند: قاتَلَ مَعَه رِبِّیّونَ کَثیر، [بعضی هم نتوانستند.] ما خب خبر انبیا را نداریم امّا در بعضی از روایات اشاره‌ای هست: اَوَّلُ مَن قاتَلَ فی‌ سَبیلِ‌ اللَّهِ‌ اِبراهیم‌؛(الجعفريات (الأشعثيات)، ص: 28) حالا ما در حالات حضرت ابراهیم [در قرآن] این را نداریم امّا در روایت این را داریم؛ و بقیّه‌ی انبیا [هم] مقاتله کردند، مجاهده کردند فی‌سبیل‌الله. در اسلام [هم که داریم] «قاتِلُوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّار»،(توبه: 123) یا «اَلَّذینَ ءامَنوا یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله»،(نساء: 76) این قتال و جهاد برای چیست؟

[=&quot]پیغمبر اکرم قبل از اینکه بیاید مدینه، از مردم مدینه که آمده بودند، از نمایندگان اوس و خزرج بیعت گرفت؛ گفت با جانتان، با مالتان باید همراه من باشید، آنها هم قبول کردند، پیغمبر [هم] تشریف آورد مدینه. وقتی هم وارد مدینه شد، هیچ سؤال نکرد که حالا مثلاً حاکمیّت هم به عهده‌ی ما است یا نه؛ نه، معلوم بود، همه میدانستند آمده و حاکمیّت و حکمرانی و اداره‌ی حکومت به عهده‌ی او است. دین برای این است: ما اَرسَلنا مِن رَسولٍ اِلّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله؛(نساء: 64) معنای «لِیُطاعَ» فقط این نیست که اگر گفت نماز بخوانید، نماز بخوانید؛ نه، [معنایش] اطاعت در همه‌ی امور زندگی [است]، یعنی حکمرانی. خب پس این بخشی از اسلام است، یعنی بخشی از اسلام عبارت است از معارف اسلامی که این معارف شامل عقلیّات و نقلیّات و ارزشهای اخلاقی و بیان سبک زندگی و شیوه‌ی حکومت است؛ و همه‌‌ی اینها جزو معارف اسلامی است که دانستن اینها لازم است. این بخشی از اسلام است؛ بخشی از اسلام هم عبارت است از تحقّق اینها در خارج؛ یعنی توحید محقّق بشود در خارج، نبوّت به معنای در رأس جامعه بودن تحقّق پیدا کند. خب «اَلعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنبیاء» را باید شما محقّق کنید. نمیگویم حتماً باید شما در رأس جامعه باشید -خب شکل حکومت ممکن است انواع و اقسامی داشته باشد- امّا شما به عنوان عالم دین و متخصّص دین موظّفید که اسلام را در خارج، در محیط زندگی محقّق کنید؛ این وظیفه‌ی ما است. این کاری است که امام بزرگوار کرد. یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور روحانیّت و آن نامه‌ی مفصّل امام. منشور روحانیّت را بخوانید، مکرّر بخوانید. امام به معنای واقعی کلمه حکیم بود -حکیم فقط آن کسی نیست که فلسفه بلد است- حکمت در رفتار او، در گفتار او، در نوشتار او موج میزد.

[h=2][=&quot]
تبیین و تبلیغ اسلام و مبارزه (نیش و عسل زنبور) کار اصلی حوزه
[/h] [=&quot]این کاری که حوزه‌ی علمیّه در زمان مبارزات اخیر -یعنی مبارزات منتهی به [تشکیل] جمهوری اسلامی- با رهبری امام انجام داد، این درست همان وظیفه‌ای است که حوزه بایستی انجام میداد. این جور نیست که ما بگوییم حوزه کاری خارج از وظایف خود در دوران مبارزات انجام داد؛ نخیر. امام در رأس بود، طلّاب و فضلا و خیلی از بزرگان حوزه همراهی کردند، پشت سر امام راه افتادند و حرکت کردند. بنده یک وقتی تشبیه کردم این حرکت طلّاب را در آن روز در سطح عظیم کشور به آنچه در این آیه‌ی شریفه آمده است: وَ اَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّا یَعرِشونَ، ثُمَّ کُلی مِن کُلِّ الثَّمَراتِ فَاسلُکی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخرُجُ مِن بُطونِها شَراب مُختَلِفٌ اَلوانُه فیه؛(نحل: 68) گفتم هم عسل داشتند، هم نیش داشتند؛ مثل زنبور عسل. طلبه‌ی آن روز، هم میرفت مردم را هشیار میکرد، بیدار میکرد و جوان را سیراب میکرد از معارف انقلاب و مبارزه‌ی در راه خدا و در راه اسلام، هم نیش خودش را به آن که باید بزند میزد؛ این واقعیّت قضیّه است. این وظیفه‌ی حوزه بود، و کاری بود که انجام داد. آن روز آن کار را باید میکرد، امروز هم که بحمدالله نظام اسلامی به وجود آمده، تشکیل شده، ما منتظریم که دولت اسلامیِ به معنای واقعی و سپس جامعه‌ی اسلامیِ به معنای واقعی و سپس تمدّن اسلامیِ به معنای حقیقی به وجود بیاید، حوزه‌ی علمیّه مسئولیّتهای متناسب با این کار بزرگ را دارد، باید انجام بدهد. چه کار باید بکنید؟ باید بنشینید فکر کنید دیگر؛ اینها جزو آن موضوعات و مباحث فکری شما است.

[=&quot]من الان بین صحبت آقایان که صحبت میکردند، به نظرم رسید این بیانهای خوب، این لحن و ادا و ادبیّات مناسبی که الحمدللّه طلّاب جوان ما دارند، این خیلی امروز مورد احتیاج است. بروید پخش بشوید در سرتاسر کشور؛ حالا هم سنّت منبر [هست]. این حرفهای خوب را، این مطالب عالی را در همین زمینه‌های گوناگون به مردم بزنید؛ مسئله‌ی سبک زندگی، مسئله‌ی حکمرانی اسلامی،‌ مسئله‌ی مبارزه‌ی با طاغوت، مسئله‌ی استقرار توحید به معنای واقعی کلمه در جامعه، و مسئله‌ی عدالت که جزو اساسی‌ترین مسائل است؛ بروید بگویید اینها را، معرفت مردم را بالا ببرید، گفتمانهای انقلابی در مردم به وجود بیاورید؛ و البتّه وجود دارد، تقویت کنید. خیلی کار از عهده‌ی حوزه برمی‌آید؛ بخشی مربوط به دستگاه‌های متصدّی این کار در حوزه و در خارج حوزه است، بخشی هم مربوط به خود طلّاب است.

[h=2][=&quot]
هویت حوزه تحقق معارف دینی و آمادگی شاه آبادی استاد عرفان امام برای خروج در صورت داشتن یار
[/h] [=&quot]پس ببینید! ما یک مسئله داریم [با عنوان] هویّت حوزه، چیستیِ حوزه؛ حوزه چیست؟ حوزه عبارت است از مرکزی که عالم دین پرورش میدهد، که عالِم دین آن کسی است که معارف دین را فرامیگیرد و برای تحقّق آن وارد میدان میشود. فرق هم نمیکند که این عالم دین در رشته‌ی فقه تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشته‌ی فلسفه‌ تخصّص پیدا کرده باشد یا در رشته‌ی کلام تخصّص پیدا کرده باشد؛ تفاوتی نمیکند. امام بزرگوار ما فقیه بزرگی بود؛ انصافاً ایشان فقیه برجسته‌ای بود امّا در عرفان نظری [هم] ایشان یک مجتهد به تمام معنا و صاحب‌نظر [بود]. یا استاد ایشان مرحوم شاه‌آبادی؛ امام یک وقتی به خود بنده فرمودند «شما خیال نکنید که آقای شاه‌آبادی در کار مبارزات نبود؛ چرا، ایشان مبارزه میکرد». حالا تعبیر ایشان یادم نیست؛ به نظرم یک جایی یادداشت کردم که مرحوم شاه‌آبادی، عارف آن‌چنانی، به امام گفته بود که «اگر من یاوری داشتم، خروج میکردم»؛ قریب به این الفاظ، به این مضمون. خب، پس هویّت حوزه‌ی قم و حوزه‌های دیگر این است؛ این شاکله‌ی اصلی حوزه است؛ همه‌ی کارهایی که در حوزه انجام میگیرد باید با این نگاه انجام بگیرد. این تخصّصی که شما میگویید، این نظاماتی که شماها مطالبه میکنید، این پیشنهادهایی که در مورد ظرفیّت‌شناسی و امثال اینها گفتید، [این] حرفهای بسیار خوب همه باید در این چهارچوب و با این نگاه انجام بگیرد.

[h=2][=&quot]
جهت گیری علوم غیر مرتبط با دین تکلیف حوزه
[/h] [=&quot]در زمینه‌ی مسائلی که ارتباط مستقیمی با دین ندارد، مثل علوم طبیعی و مانند آن که مستقیماً ارتباطی با زیربنای فکریِ دینی ندارد، جهت‌گیری اینها را هم حوزه بایستی معیّن کند؛ یعنی جهت‌گیری حرکت علمی را حوزه‌ها باید معیّن کنند، چون این کارِ دین است؛ دین است که به علم جهت میدهد. علم میتواند در خدمت بشر باشد، میتواند علیه بشر باشد؛ میتواند در خدمت عدالت باشد، میتواند در خدمت ظالمین و مستکبرانِ طواغیتِ عالم باشد؛ کمااینکه الان هست. این جهت دادن به علم هم به عهده‌ی حوزه است.

[h=2][=&quot]
لزوم یادیگری فقه و روش استنباط برای فراگیری معارف اسلامی
[/h] [=&quot]یک نکته راجع به «درس خواندن» عرض میکنم: درس را جدّی بگیرید؛ درس فقه را جدّی بگیرید. ببینید! عالِم دین میخواهد معارف اسلامی را به دست بیاورد؛ از کجا؟ از کتاب و سنّت و عقل؛ این است دیگر؛ بخشی‌اش مربوط به عقل است، بخشی‌اش هم مربوط به کتاب و سنّت و نقل است؛ خب باید بداند که چه جوری باید به دست بیاورد؛ این همان اجتهاد است. اجتهاد یعنی چگونگی استفاده‌ی این معارف از منابعش؛ یعنی متُدِ -به تعبیر فرنگی که بنده اصرار دارم [استفاده] نکنم امّا اینجا ناچارم- استفاده‌ی حقایق و معارف از منابعش؛ این اجتهاد است. خب این اجتهاد را اگر بخواهد انسان دارا بشود، باید تمرین کند، باید کار کند. این درس فقهی که شما میخوانید ولو طهارت باشد -حالا بعضی‌ از طلبه‌ها میگویند: «آقا، چرا همیشه طهارت و صلات و مانند اینها؟»- فرقی نمیکند؛ آن چیزی که به شما این شیوه‌ی استنباط را یاد بدهد، مورد نیاز شما است. [این] گاهی در یک مسئله‌ی مربوط به طهارت است، گاهی در مسئله‌ی مربوط به صلات است، گاهی مسئله‌ی مربوط به بحث معاملات و اجاره و مانند اینها است؛ شما باید بدانید چه جوری استنباط کنید. اگر این طریقه‌ی استنباط را یاد گرفتید، آن وقت ارزشهای اخلاقی را هم درست از کتاب و سنّت استنباط میکنید؛ [نه] مثل بعضی از نیمه‌سوادها -حالا احترامشان کنیم، نگوییم بی‌سواد؛ نیمه‌سواد- که یک چیزی یا چهار کلمه‌ای یاد گرفته‌اند، راجع به مسائل دینی اظهار نظر میکنند، به یک آیه هم گاهی استناد میکنند؛ خب معنای این آیه این نیست؛ این به خاطر ضعف در فهم آیه و استنباط از آیه است، و به خاطر همین است که اجتهاد وجود ندارد. پس درس ‌خواندن برای مجتهد شدن لازم است؛ البتّه من نمیگویم همه باید مجتهد بشوند -در واقع یک واجب کفائی است- یک عدّه هم ممکن است نیاز به مجتهد شدن نداشته باشند، امّا برای فراگیری معارف اسلامی اجتهاد لازم است. این یک نکته که درس را باید خوب خواند. طلبه‌ی روشنفکر امروزی حق ندارد بگوید که «آقا، ول کن این حرفها را، [این] درسها را»؛ نه، باید درس خواند؛ بی‌مایه [فطیر است]. زمان مبارزات که ما مثلاً مکاسب میگفتیم، کفایه میگفتیم، بعضی از طلبه‌های پُرشور داغ دُور و بَر ما بودند در مشهد که واقعاً هم مبارزه میکردند، [امّا] گاهی می‌شنفتم میگویند «آقا، این چیست؟»؛ من به آنها میگفتم اگر [این بحثها را] نکنید، بعد نمیتوانید به درد نظام اسلامی بخورید، نمیتوانید استفاده کنید، نمیتوانید به مردم چیزی یاد بدهید. این است که درس ‌خواندن، یک مسئله است.

[h=2][=&quot]
لزوم مدیریت اختلافات در حوزه و پشتیبانی شیخ مجتبی قزوینی و آمیرزا جواد آقای تهرانی ضد فلسفه و عرفان از امام لبّ فلسفه و عرفان رفاقت صاحب حدائق اخباری و آقا باقر بهبهانی اصولی

[/h] [=&quot]یک مسئله این است که در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف ‌نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف‌ نظر هست، در جهت‌گیری‌های فکری که اختلاف ‌نظر هست، در زمینه‌های سیاسی هم اختلاف‌ نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف ‌نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهره‌ی یکدیگر نینجامد! ما در گذشته در سنّت حوزه‌های خودمان داشته‌ایم که حالا من آخرین موردش را که بخواهم عرض بکنم، مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی (رضوان ‌الله علیه) [است که] ملّای برجسته‌ی بزرگی در مشهد بود، ضدّ فلسفه و عرفان. بنده خودم جزو ارادتمندان ایشان بودم و هستم؛ مرد واقعاً بزرگی بود امّا سلیقه‌ی علمی ایشان این بود: درست ضدّ فلسفه و ضدّ عرفان که کتاب هم در این زمینه نوشته بود، تدریس هم میکرد؛ جزو برجسته‌ترین شاگردهای مرحوم آمیرزا مهدی اصفهانی بود؛ و امام بزرگوار، مغز فلسفه و عرفان بود، لُبّ فلسفه و عرفان بود؛ خب اینها خیلی با هم فاصله دارند، یعنی درست بکلّی در دو قطب یک طیف قرار دارند. وقتی که مبارزات شروع شد و امام نشان داد که رهبر این مبارزه است -امام از روزهای اوّلِ مبارزه این را اثبات کرد- این آقای حاج شیخ مجتبی قزوینی با همه‌ی این اختلافاتی که داشت، بلند شد از مشهد و یک جماعتی را هم با خودش برداشت، آمدند دیدن امام در قم؛ آمدند اظهار ارادت به امام کردند. تا وقتی هم ایشان زنده بود -سال ۱۳۴۶ ایشان از دنیا رفت- پای انقلاب بود، یعنی واقعاً امید ما طلبه‌های مبارزِ آن روز در مشهد به مرحوم حاج شیخ مجتبی بود، با اینکه اختلاف سلیقه‌اش با امام این جوری بود.

[=&quot]مرحوم آمیرزا جواد آقای تهرانی ملّای دیگری بود در رتبه‌های بعدی از همان جماعتِ مخالفین فلسفه و عرفان که ما خدمت ایشان درس هم خوانده بودیم. ایشان خب نقطه‌ی مقابل بودند دیگر. ایشان قبل از انقلاب اظهار ارادت به امام میکرد. من خودم قبل از پیروزی انقلاب از ایشان شنیده بودم اظهار ارادت و علاقه‌ی به امام را؛ بعد از پیروزی انقلاب هم این آدم بلند شد رفت جنگ؛ پیرمرد هفتاد هشتاد‌ ساله بلند شد، رفت لباس بسیجی پوشید و پای خمپاره [ایستاد] و مشغول جنگ شد؛ یعنی ما آدمهای این جوری داشتیم. [یعنی] اختلاف فکری، در عین حال اتّحاد به معنای واقعی کلمه؛ للّه، فی‌الله، فی‌سبیل‌الله.

[=&quot]در قدیم هم داشتیم؛ مرحوم صاحب حدائقِ اخباری -البتّه اخباریِ واقعاً ملّا؛ صاحب حدائق واقعاً ملّا است- و مرحوم آقا باقر بهبهانی، اصولیِ متمحّضِ(متمرکز) قُحِّ(خالص) اصول و در واقع زنده‌کننده‌ی اصول در یک برهه‌ای از تاریخ حوزه‌های علمیّه‌ی ما؛ این دو نفر هر دو کربلا بودند، با هم مباحثات تند و زیادی داشتند. مرحوم صاحب حدائق وصیّت کرد که [وقتی] از دنیا رفتم، نماز من را آقا باقر بهبهانی بخواند و همین کار هم شد؛ ایشان از دنیا رفت، مرحوم آقا باقر بهبهانی نماز ایشان را [خواند]. یعنی این چیزها در حوزه وجود داشته. البتّه ضدّش و خلافش هم بوده؛ تزاحمات بیخودی، تعارضهای بیجا، از اینها هم داشته‌ایم؛ امّا برجستگان ما این جور بودند.


[h=1][=&quot]98/02/24 گزیده بیانات در دیدار مسئولان نظام[/h] [h=2][=&quot]ماه رمضان ماه تقوا و تقوا موجب فرقان و بن بست شکنی[/h] [=&quot]ماه رمضان ماه تقوا است؛ من و شما که مسئولیم -همه‌ی ما- به رعایت تقوا بیش از دیگران نیاز داریم. چند کلمه‌ای، چند دقیقه‌ای در این زمینه عرایضی میخواهم عرض بکنم. خب در آیه‌ی شریفه‌ی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُون»،(بقره: 183) این «لَعَلَّکُم تَتَّقُون» -شاید تقوا پیشه کنید- به معنای امید است، یعنی امید این هست که این اتّفاق بیفتد. خب، امید در مورد خدای متعال معنا ندارد؛ خدا عالم به سرّ ‌و خفیّات و همه چیز است، امید معنی ندارد؛ بنابراین مراد این است که این ماه رمضان را، این تشریع الهی را قرار دادیم تا زمینه‌ای باشد، بستری باشد برای رواج تقوا؛ خطاب هم خطاب به عموم است، یعنی بین شما مردم تقوا رواج پیدا کند. بنابراین ماه رمضان، ماه رواج تقوا است.

[=&quot]تقوا یعنی چه؟ تقوا آن طوری که در ترجمه‌ها رایج شده که درست هم هست، یعنی «پروا کردن»، یا در تعبیرات معمولی ماها «ملاحظه کردن»؛ [مثلاً] میگویند فلانی ملاحظه‌ی فلانی را دارد، یا شما ملاحظه‌ی فلان کس را دارید؛ پروا یعنی این. پروا کردن، ملاحظه کردن، معنای تقوا است. اِتَّقُوا الله، یعنی ملاحظه‌ی خدا را بکنید، پروا داشته باشید از خدای متعال. یک خطّ مستقیمی به شما نشان داده است در این حرکت عظیم حیات بشری که محفوف به مشکلات است. فرض کنید مثل زمینی که این گوشه و آن گوشه‌اش مین وجود دارد که یک راهی را باز میکنند، میگویند این راه، راه سلامت است، راه امنیّت است، از اینجا بروید؛ صراط مستقیم این است. ملاحظه‌ی خدا -اِتَّقُوا الله- یعنی حواستان باشد از این راه منحرف نشوید، کج و راست نشوید که گرفتار خواهید شد، مشکل برایتان درست میشود.

[=&quot]اگر از این راه رفتید، آن وقت نتایج خوبی به دست شما خواهد رسید که آن نتایج را هم خدا در قرآن مکرّر در آیات متعدّد قرآنی بیان کرده: اِتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُرحَمون؛(حجرات: 10) رحمت الهی؛ لَعَلَّکُم تُفلِحون(بقره: 189) -فلاح یعنی رستگاری- اگر تقوا بود، رستگاری برای انسان پیش می‌آید؛ لَعَلَّکُم تَهتَدون؛(بقره: 53) -که در بعضی از آیات هست- تقوا موجب هدایت است، وقتی تقوا پیشه کردید، مشکلات، کوره‌راه‌ها از جلوی شما عقب خواهد رفت و راه درست برای شما روشن خواهد شد. اگر تقوا داشته باشید، موجب فرقان است: یَجعَل لَکُم فُرقانًا؛(انفال: 29) فرقان یعنی قدرت تشخیص؛ [این] خیلی مهم است. ما در همه‌ی مسائل زندگی نیاز داریم به قدرت تشخیص که راه درست را از نادرست، حق را از باطل تشخیص بدهیم؛ با «تقوا» فرقان به وجود می‌آید، قدرت تشخیص به وجود می‌آید. یک چیز دیگر: وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً(طلاق: 2) -«مَخرَج» یعنی بن‌بست‌شکنی- اگر تقوا باشد، بن‌بستی وجود ندارد، بن‌بست در کارتان نیست. در همه‌ی زمینه‌ها اگر تقوا داشته باشید، مراعات کنید، همان پروای مورد نظر و ملاحظه‌ی از خدای متعال را داشته باشید، بن‌بستی در مقابل شما وجود ندارد. و بصیرت [هم به انسان میدهد]. اینها وعده‌های قرآنی است برای تقوا. وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؛(نساء: 122) هیچ کس، هیچ وعده‌دهنده‌ای صادق‌تر از خدای متعال نیست؛ وقتی خدای متعال وعده میدهد، تحقّق پیدا میکند، قطعی است و در این شکّی نیست.

[h=2][=&quot]
لزوم پرهیز از تقوای قدرتهای غیر خدایی
[/h] [=&quot]در حاشیه‌ی دعوت به تقوا در قرآن -که از اوّل تا آخر آن بارها و بارها ماها به تقوا دعوت شدیم؛ به همین حقیقت کارساز و راهگشا- و در قبال این، تقوای از غیر خدا هم مطرح شده که به نظرم در سوره‌ی نحل است: وَ لَهُ الدّینُ واصِبًا اَفَغَیرَ اللهِ تَتَّقون؛(نحل: 12) آیا از غیر خدا ملاحظه میکنید؟ خب، غیر خدا یعنی چه؟ ملاحظه‌ی پدر انسان، مادر انسان که خوب است، ملاحظه‌ی برادر مؤمن که خیلی خوب است، اینها مراد نیست؛ یعنی قدرتهای غیر خدایی، قدرتهای ضدّ خدایی. پس وقتی ما پایبند تقوا شدیم، از قدرت خدا پروا میکنیم، از قدرتهای غیر خدا پروا نمیکنیم؛ «پروا نمیکنیم» یعنی ملاحظه‌ی آنها را نمیکنیم. نه اینکه حواسمان را جمع نمیکنیم؛ چرا، باید حواسمان جمع باشد امّا از آنها نمیترسیم، فکر نمیکنیم که زندگی ما، سعادت ما، آینده‌ِی ما، سرنوشت ما دست آنها است؛ این لازمه‌ی تقوا است. ببینید؛ اینها همه راه‌های پیروزی یک ملّت است‌، یعنی در یک امّت اسلامی وقتی تقوا بود، و این جور اندیشیدن، و این جور عمل‌ کردن بود، قهراً شکوفایی پیش می‌آید، حرکت پیش می‌آید و پیشروی، اعتلا، ارتقا، و آن وقت « لِیُظهِرَهُ عَلَی الدّینِ کُلِّه»(فتح: 28) میشود که [از سوی] خدای متعال، مکرّر و چند بار در قرآن آمده است.

[h=2][=&quot]
تقوا یعنی پرهیز از شهوات مادی و معنوی (جاه طلبی)
[/h] [=&quot]تقوا دامنه‌ی وسیعی هم دارد؛ یعنی از خلوت دل شما تقوا وجود دارد که شهوات را در دل راه ندهید، رَیب(تردید) و شکّ در حق را در دل راه ندهید، هوای نفْس را از خودتان دور کنید؛ [یعنی] این مشکلاتی که ماها دچارش هستیم. دیشب تلویزیون یک برنامه‌ای از امام (رضوان‌ الله ‌علیه) پخش میکرد. خب واقعاً امام، حکیم به معنای واقعی کلمه بود، یعنی حرف که میزد، دائم حکمت از دل او جاری میشد -البتّه ما بودیم در آن جلسه امّا خب تذکّر خیلی لازم است- یک جمله‌ای ایشان میگفتند که «ماه رمضان موجب میشود که از شهوات، خودمان را دور کنیم، بخصوص شهوات معنوی؛ شهوت معنوی سخت‌تر است؛ قدرت‌طلبی، جاه‌طلبی، اینها شهوات معنوی [است]. اینکه انسان سعی کند در همه‌ی میدانهای زندگی خودش را تحکیم کند، این آن شهوت معنوی است؛ شهوات ظاهری و مادّی و اخلاقی و [مانند] اینها هم که به جای خود محفوظ است. تقوا از اینجا شروع میشود تا به عرصه‌ی اجتماع؛ در جنگ، تقوا وجود دارد، در فعّالیّتهای سیاسی تقوا معنا میدهد، در فعّالیّتهای اقتصادی همین جور.

[h=2][=&quot]
تقوای سیاسی و مدیریتی و اهمیت بیشتر تقوای مسؤولین بخاطر ارتباط با حقوق و سرنوشت مردم
[/h] [=&quot]من و شما که [جزو] مسئولین هستیم در کشور و مدیریّتهای مختلف به عهده‌ی ماها است، حرکتمان، قولمان، فعلمان، ضمیرمان، تصمیممان، به سرنوشت مردم ارتباط پیدا میکند؛ و اینجا است که تقوا اهمّیّت پیدا میکند. اینکه گفتم تقوا برای من و شما مهم‌تر از مردم عادی است، به خاطر این است؛ باید مراقبت کنیم، تقوا به خرج بدهیم. کارگزار حکومت، مبتلا به ارتباط نزدیک با حقوق مردم است؛ اگر چنانچه بی‌تقوا باشد، حقوق مردم پامال خواهد شد، آن وقت دیگر قابل جبران نیست؛ حالا فلان کار خلاف شخصی و ظلم به نفْس را که انسان انجام میدهد، خب توبه میکند، بعد یک جوری جبران میشود امّا وقتی حقوق مردم پامال شد، چه جوری انسان میخواهد این را جبران کند؟

[=&quot]این را به‌ عنوان یک تعهّد مدیریّتی در نظر بگیرید؛ جنابعالی که میخواهید کسی را به یک جایی منصوب کنید، یک کاری را به کسی بسپرید، دارا بودن این خصوصیّت را، یعنی خصوصیّت تقوا و تعهّد در امور مربوط به مردم را، جزو صلاحیّتهای مدیریّتی بدانید. یکی از صلاحیّتهای مدیریّتی این است که ببینید این طرف، دارای تقوا است، یعنی کاری که به او می‌سپرید، با امانت انجام میدهد یا نه. خب اگر این جور شد، آن وقت خدا مهم‌ترین مؤلّفه در همه‌ی تصمیم‌گیری‌های ما خواهد بود؛ معنی اینکه برای خدا کار کنیم، این جوری خواهد شد؛ آن وقت کارتان میشود عبادت. یکی از امتیازات کار برای حکومت اسلامی و دولت اسلامی همین است که اگر چنانچه کار برای خدا شد، کار تبدیل میشود به عبادت؛ خود آن امضائی که میکنید، آن کاغذی که مینویسید، آن حرفی که میزنید، میشود یک عبادت. در دعای مکارم‌الاخلاق این جمله هست: وَ استَعمِلنی‌ بِما تَسأَلُنی غَداً عَنه -که دعای بیستم صحیفه‌ی سجّادیّه است و دعای بسیار خوبی است و من توصیه میکنم بیشتر [بخوانید]؛ دوستان [البتّه] میخوانند لکن بیشتر بخوانید این دعا را- فردا در قیامت یقه‌ی ما را میگیرند که چرا فلان کار را نکردی. بعضی از کارها را که نباید بکنیم، میکنیم -خب این را همه میدانیم- بعضی از کارها را باید بکنیم، توجّه نمیکنیم، غفلت میکنیم، تنبلی میکنیم، ملاحظه‌ی این و آن را میکنیم و آن کارها را انجام نمیدهیم؛ از ما سؤال میکنند.

[=&quot]از جمله‌ی جاهایی که تقوا باید خودش را نشان بدهد اینجا است؛ یکی مسئله‌ی رعایت بیت‌المال است، یکی مسئله‌ی خویشتن‌داری در برابر طغیان نفْس است؛ مال‌اندوزی، مشکلات اخلاقی، میل به زندگی تجمّلاتی و اشرافیّت؛ اینها چیزهایی است که ما مسئولین جمهوری اسلامی باید خیلی مراقب باشیم. وَ سَکَنتُم فی مَساکِنِ الَّذینَ ظَلَموِا؛(ابراهیم: 45) خب، اینکه ما در همان ساختمانی که آن طاغوت حکمرانی میکرد حکمرانی کنیم، مثل او هم عمل بکنیم که نشد، [در این صورت] ما با او فرقی نداریم. روشمان بایستی با روش بندگان شیطان و اَتباع شیطان متفاوت باشد.

[h=2][=&quot]
راه دنیایی رسیدن به قدرت و مقام (ریاست جمهوری برای شهوات نفسانی) و راه انبیاء
[/h] [=&quot]دو جور ممشی و مسلک وجود دارد در رسیدن به قدرت. در همه‌ی کسانی که به قدرت دست پیدا میکنند این معنا وجود دارد: یک ‌جور مال اهل دنیا است، که منتظرند به قدرت دست پیدا کنند، به حکومت دست پیدا کنند تا به مطامع شخصی خودشان برسند؛ یعنی [فرد] تلاش میکند برای اینکه به ریاست جمهوری برسد، [چون] در دوره‌ی ریاست جمهوری زمینه‌هایی فراهم میشود که زندگی او یک زندگی بهتری میشود؛ یعنی برای او رسیدن به قدرت، وسیله‌ای است برای رسیدن به شهوات نفسانی، برای رسیدن به مال و ثروت و شهوات و چیزهایی که نفْس او طلب میکند؛ این یک‌ جور است که غالباً اهل قدرت این ‌جوری بودند؛ چون غالباً اهل دنیا بودند، دنبال دنیا بودند، قدرت هم برایشان دنیا بود و نتایج آن قدرت هم برایشان جز دنیا چیز دیگری نیست. این یک نحوه‌ی سلوک و نحوه‌ی مشی کسانی است که به قدرت دست پیدا میکنند؛ یکی هم نحوه‌ی مشی انبیا است: درباره‌ی پیغمبر [نقل شده]: یَجلِسُ جَلسَةَ العَبِیدِ یَأکُلُ اَکلَ العَبِید[=&quot][1]؛ نشستنش روی زمین مثل نشستن برده‌ها، مثل غلامها [بود]؛ یعنی با آن عظمتی که مقام او دارد، هیچ گونه تعیّنی(شخصیتی) برای خودش قائل نبود در ‌غذا خوردنش، رفاقت کردنش؛ یا امیرالمؤمنین [میگوید]: اَلا و اِنَّ‌ اِمامَکُم قَدِ اکتَفى مِن دُنیاهُ بِطِمرَیهِ وَ مِن طُعمِهِ بِقُرصَیه؛[=&quot] [=&quot][این] زندگی امیرالمؤمنین است؛ این هم یک [نمونه] است. البتّه معنایش این نیست که من و شما مثل پیغمبر یا مثل امیرالمؤمنین عمل کنیم؛ [اصلاً] ما قادر نیستیم؛ خود حضرت هم میفرماید: اَلا وَ اِنَّکُم لا تَقدِرونَ عَلى ذلِک؛ شماها نمیتوانید این‌ جوری رفتار کنید، وَ لکِن اَعینونی بِوَرَعٍ وَ اجتِهاد؛[=&quot][2] تلاش کنید؛ خطّ اصحاب قدرت دنیوی را دنبال نکنید.

[=&quot]بنابراین کسانی که مسئولیّتی دارند در نظام جمهوری اسلامی، یکی از چیزهایی که باید واقعاً به آن اهتمام داشته باشند و لازمه‌ی تقوا است، این است که دنبال زندگی تجمّلاتی و تشریفاتی و مانند اینها نروند. زندگی معمولی داشته باشند، اسراف و مانند اینها نداشته باشند. البتّه حرف درباره‌ی تقوا زیاد است. این اصل عرضی که ما به شما خواستیم بکنیم همین است، که البتّه در واقع خود بنده بیشترین مخاطب این حرفها هستم و احتیاجم بیشتر از شماها است. و باید تقوا را هدف اصلی خودمان، مسیر اصلی خودمان، وسیله‌ی اصلیِ در اختیار خودمان بدانیم و دنبال تقوا باشیم؛ این حرف اساسی ما بود.

[h=2][=&quot]
مشکلات اقتصادی سبب فشار به قشار ضعیف و طمع دشمن و کاهش اعتبار کشور و وجود موانع نه بن بست
[/h] [=&quot]مشکل عمده و نقد کشور فعلاً مشکل اقتصادی است. علّتش هم فشار بر مردم است دیگر، فشار بر معیشت مردم بخصوص طبقات ضعیف است، حتّی طبقات متوسّط هم تا حدودی زیر فشار هستند لکن بیشتر، طبقات ضعیف [تحت فشارند] که طبعاً وقتی که اقتصاد کشور دچار مشکل شد، مردم و ضعفا در جامعه زیر فشار قرار میگیرند، دشمن [هم] طمع میکند؛ یکی از اشکالات کار این است که دشمن طمع میکند و امید میبندد؛ اعتبار کشور هم کاهش پیدا میکند، یعنی واقعاً [اگر] مشکل اقتصادی و نداشتن برنامه‌ی خوب اقتصادی و پیشرفت اقتصادی در هر کشوری وجود داشته باشد، اعتبار آن کشور را لطمه میزند؛ لذا واقعاً باید به مسئله‌ی اقتصاد به طور جدّی پرداخت. و عرض میکنیم هیچ بن‌‌بستی هم به معنای واقعی کلمه در اینجا وجود ندارد، یعنی واقعاً هیچ بن‌بستی نیست؛ بله، مشکلات هست، موانع هست [ولی] بن‌بست وجود ندارد.

[h=2][=&quot]
تحریم های بی سابقه و اشتباه محاسباتی امریکا و استحکام فلز جمهوری اسلامی تحت فشار
[/h] [=&quot]خب، دشمنان ما و در رأسشان آمریکا به امید اینکه بلکه بتوانند از این راه به جمهوری اسلامی ضربه‌ای وارد کنند، تحریمها را تشدید کردند؛ به قول خودشان تحریمهای بی‌سابقه. راست هم میگویند؛ این تحریمهایی که اینها بر جمهوری اسلامی تحمیل کردند بی‌سابقه است، منتها مهم این است که جمهوری اسلامی فلزّ محکمی دارد؛ این را بعضی از ناظرین جهانی هم گفته‌اند که اگر این تحریمها و این فشارها به هر کشور دیگری وارد میشد، تأثیرات مهمّی روی آنها میگذاشت لکن جمهوری اسلامی به اتّکاء مردم، به توفیق الهی، به همّت مسئولینی که در گوشه ‌و ‌کنار کشور مشغول کارند، استحکام دارد وَالّا فشار [هست]. آنها کار خودشان را کرده‌اند؛ دشمن همه‌ی تلاش خودش را به خرج داده و کار خودش را کرده؛ او از خباثت و بدجنسی خودش کم نگذاشته؛ هدفشان هم این است که مسئولین را به تسلیم وادار کنند و محاسباتشان را جوری تغییر بدهند که منتهی بشود به اینکه تسلیم بشوند، یعنی بیایند در مقابل آمریکا تسلیم بشوند؛ و مردم را هم در مقابل نظام قرار بدهند؛ هدف دشمن این است.

[=&quot]این محاسبه، محاسبه‌ی غلطی است؛ یعنی محاسبات آمریکا، محاسبات غلطی است. قبلاً هم در سالهای گذشته، در این چهل سال، همین‌ جور محاسباتی را آمریکایی‌ها داشته‌اند و نتیجه نگرفته‌اند و ضرر کرده‌اند و ضربه‌ی مورد نظر خودشان را نتوانستند بر جمهوری اسلامی وارد کنند؛ حالا هم همین ‌جور است؛ این دفعه هم قطعاً‌ شکست خواهند خورد؛ در این تردیدی نیست، منتها آن کینه و بغضی که اینها نسبت به ایران اسلامی دارند، اینها را کور کرده، یعنی محاسباتشان را خراب کرده و نمیتوانند درست محاسبه کنند. این کینه و بغضشان واقعاً آنها را کور کرده، وَالّا در خود آمریکا افراد زیادی هستند که با این شیوه‌ی برخوردِ خباثت‌آلود و وحشیانه که نسبت به ایران و گروه‌های مسلمان و گروه‌های مقاومت به کار گرفته میشود مخالفند، [امّا] دستشان به جایی بند نیست؛ مقالاتشان، گفته‌هایشان، کارهایشان را می‌بینیم، میخوانیم، میدانیم که چه میگویند لکن اینها نمیفهمند؛ مسئولین کنونی آمریکا واقعاً درکی ندارند و نمیفهمند.

[h=2][=&quot]
قدرت تشر دشمن (آمریکا) بیش از قدرت واقعی او
[/h] [=&quot]هیچ‌ کس از هیبت ظاهری آمریکا نباید بترسدهیچ کس؛ یعنی این واقعاً خیلی خطا است. آدم احساس میکند بعضی‌ها از این هیبت ظاهری و تشر و هیاهو و مانند اینها جا میزنند و وحشت میکنند؛ ترس از این هیبت ظاهری غلط است؛ ابرقدرت‌ها کارشان را همین جوری پیش میبرند؛ با هیاهو. آن قدرت واقعی آنها به قدر آن هیاهویی که میکنند نیست؛ خیلی کمتر است؛ منتها تشر میزنند، هیاهو میکنند، تهدید میکنند، این و آن را میترسانند. هیچ کس نباید [بترسد]؛ نه از آنها باید ترسید، نه از ثروت این قارون‌های خلیج فارس؛ این قارون‌هایی هم که اطراف ما هستند، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. میلیاردها تا حالا خرج کرده‌اند علیه ما در بخشهای مختلف، به جایی هم نرسیده‌اند یعنی واقعاً دستشان به جایی بند نشده. آمریکا در سال ۱۳۵۷ که سال انقلاب عظیم اسلامی ما است، از حالا بمراتب قدرتمندتر بود. جیمی کارتر که آن وقت رئیس‌جمهور آمریکا بود، از این بابا که حالا سر کار است،(دونالد ترامپ) هم عاقل‌تر بود، هم قدرتش بیشتر بود؛ این، هم قدرتش کمتر است -هم قدرت مالی‌اش کمتر است، هم قدرت سیاسی‌اش کمتر است- و هم عقلش کمتر است. و یک مأموری هم در داخل ایران داشتند که بر همه‌ی امور مسلّط بود؛ محمّدرضای پهلوی مأمور آنها بود، برای آنها کار میکرد، طرف‌دار آنها بود و در اینجا هم همه‌ی امور کشور دست او بود؛ این را هم داشتند. در عین حال، ملّت با دست خالی توانست آمریکا را شکست بدهد. ممکن است شما بگویید «خب آن انقلاب بود»؛ الان هم انقلاب است؛ الان هم تعداد جوانهای پُرشور انقلابی از آن روزی که انقلاب پیروز شد کمتر نیست و عمق اندیشه‌ی انقلابی آنها بیشتر هم هست؛ این جوری است. نمونه‌هایش را شما در حوادث گوناگونی که در کشور پیش می‌آید، [مثلاً] در بزرگداشت‌های انقلاب، ملاحظه میکنید؛ امروز آن حرکت انقلابی، شور انقلابی، خودش را در جای لازم نشان میدهد. بنابر‌این، هیبت آمریکا کسی را نهراساند.

[h=2][=&quot]
بیماری اقتصاد: وابستگی به نفت، مداخلات غیر لازم دستگاه‌های حکومتی در امر اقتصاد، تخریب فضای کسب ‌و کار، اصلاحات ساختاری بودجه
[/h] [=&quot]اقتصاد ما چند بیماری مزمن دارد که اینها را اگر بتوانیم در این برهه حل کنیم -این برهه‌ای که با مسئله‌ی نفت گلاویز هستیم و تحریم و این چیزها مطرح است- به نظر من اقتصاد ما جهش پیدا خواهد کرد.

[=&quot]یکی مسئله‌ی وابستگی به نفت است. عیب بزرگ اقتصاد ما وابستگی به نفت است. ما این مایع را از زیرِ زمین درآورده‌ایم، بدون هیچ گونه ارزش افزوده‌ای این پول نقد را -مثل پول نقد است- داده‌ایم دلار گرفته‌ایم، خرج امور جاری و امور زندگی کرده‌ایم؛ [این] غلط است. این صندوق توسعه‌ای که ما تشکیل دادیم، به خاطر همین بود که ما بتوانیم بتدریج خودمان را از نفت جدا کنیم. الان هم فرصت خوبی است؛ یکی از کارهایی که واقعاً باید در برنامه‌ریزی‌های کلان مسئولین اقتصادی ما قرار بگیرد همین است: باید کاری کنیم که وابستگی به نفت روزبه‌روز کمتر بشود.

[=&quot]یکی مسئله‌ی مداخلات غیر لازم دستگاه‌های حکومتی در امر اقتصاد است؛ این هم یکی از مشکلات ما است. اصلاً سیاستهای اصل ۴۴ برای این بود که این باب بسته بشود؛ کارهایی هم شده لکن نه، آن کاری که باید انجام بگیرد در این زمینه، انجام نگرفته. دولت نقش نظارت و مراقبت و هدایت باید داشته باشد در فعّالیّتهایی که لزوم [ندارد وارد بشود]؛ حالا در بعضی از فعّالیّتها ناگزیر دولت باید وارد بشود و کسی غیر دولت نمیتواند، امّا در بسیاری از اینها هم [لازم نیست]؛ یکی این است.

[=&quot]یکی، مسئله‌ی تخریب فضای کسب ‌و کار است؛ این پیچ‌ و‌ خم‌ها و دالانهای عجیب و غریب دستگاه‌های دولتی هم که موجب میشود که فضای کسب ‌و‌ کار در جامعه تخریب بشود، یکی از مشکلات ما است. من شنیدم که در بعضی از کشورهای دنیا برای راه انداختن یک کار تولیدی، یک نصفه‌روز مثلاً وقت لازم است؛ در اینجا خیلی مشکلات وجود دارد؛ حالا این دست دولت و دست مجلس و دست مسئولین است، بایستی فضای کسب و کار را [تسهیل کنند]. حالا من بعد راجع‌ به تولید عرض خواهم کرد که چقدر این مسئله اهمّیّت دارد.

[=&quot]یکی هم مسئله‌ی اصلاحات ساختاری بودجه است که اشاره کردند، بنده هم تأکید میکنم؛ بنا بر این شد، قرار بر این شد که در چهار ماه اوّل سال ۹۸، مجلس و دولت با همکاری [همدیگر،] این مشکل ساختاری بودجه را برطرف کنند، حل کنند؛ دو ماهش گذشته، الان دو ماه بیشتر باقی نیست؛ این یکی از کارهای اساسی و مهمّی است که بایستی انجام بگیرد. در زمینه‌ی اصلاح ساختار نظام بانکی هم حرفهای زیادی هست و جایش هم در این مجلس نیست و ما با مسئولین مکرّر در این زمینه‌ها صحبت کردیم.

[h=2][=&quot]
مدیریّت شجاعانه، امیدوارانه، جهادی، با اِشراف میدانی بر مشکلات، عدم انفعال در برابر دشمن، شرطی نکردن اقتصاد کشور به تصمیم این و آن
[/h] [=&quot] به نظر میرسد که میتوانیم در زمینه‌ی اصلاح ساختارها (ی بودجه) در این برهه کار کنیم. یک مقداری احتیاج دارد به مدیریّت شجاعانه؛ یک مقدار مسئولین دولتی با شجاعت در این قضیّه وارد بشوند؛ ملاحظه‌ی غیر وظیفه و غیر قانون و غیر مصلحت کشور را نکنند. من اینجا یادداشت کرده‌ام «مدیریّت شجاعانه، امیدوارانه، جهادی، با اِشراف میدانی بر مشکلات -خیلی از مشکلات را در اتاق اداره و مدیریّت و پشت میز نمیشود فهمید، باید رفت در صحنه، در عرصه، تا مشکلات را بتوان لمس کرد- عدم انفعال در برابر دشمن، شرطی نکردن اقتصاد کشور به تصمیم این و آن»؛ یکی از مسائل مهم این است. اقتصاد را به این وابسته نکنیم که ببینیم آیا آمریکا آن معافیّتها را تمدید خواهد کرد یا نخواهد کرد؛ اصلاً هیچ؛ از اوّل یکی از مشکلات کار ما همین است؛ در این چندساله مکرّر این اتّفاق افتاد. خود ما که مسئولین حکومتی هستیم، خیلی از فعّالیّتهای خودمان را به این موکول کرده‌ایم که ببینیم آن طرف که در اختیار ما نیست چه تصمیمی خواهد گرفت؛ خب وقتی ما این کار را میکنیم، فلان تاجر، فلان سرمایه‌گذار، فلان کار‌آفرین هم همین‌ جور ملاحظه خواهد کرد؛ خیلی از کارهای مهم و اقدامات لازم عمرانی همین ‌طور معطّل مانده که ببینیم دیگران چه تصمیمی میگیرند؛ نه، اقتصاد را نباید شرطی کرد نسبت به کارهای دیگران.

[h=2][=&quot]
پیشرفت با اعتماد به جوانان در عرصه تولید (موشکهای بالستیک و کروز نقطه زن، غنی سازی اورانیوم)
[/h] [=&quot]هر جایی که ما به جوانهایمان اتّکاء کردیم، اعتماد کردیم، به آنها امکانات دادیم، حدّاقل امکانات را هم [دادیم] -غالباً جوانها این جوری‌ هستند [که با] حدّاقل امکانات [کار میکنند]- پیش رفتیم. نمونه‌هایش را همین چند‌ساله ملاحظه کردید. یک نمونه در این تولیدات نظامی ما است. خب، واقعاً این مسئله‌ی تولیدات نظامی که دشمن هم روی آن خیلی حسّاس است، خیلی چیز مهمّی است. این موشکهای دقیق نقطه‌زن -چه موشکهای بالستیک، چه موشکهای کُروز- که از فاصله‌ی مثلاً ۱۵۰۰ کیلومتر، ۲۰۰۰ کیلومتر پرتاب میشوند، و با پنج متر، شش متر این ور آن ور هدف را میزند، خیلی چیز مهمّی است. این هم که می‌بینید جنجال میکنند روی [مسئله‌ی] موشک و مانند اینها، به خاطر همین پیشرفتها است. اینها را چه کسی کرده؟ همین جوانها کرده‌اند. جوانهای مؤمن و پُرانگیزه کار میکنند، خسته نمیشوند از کار کردن.

[=&quot]یا آن روزی که ما احتیاج داشتیم به اورانیوم غنی‌شده‌ی بیست درصد برای همین دستگاه‌های لازمی که در تهران و جاهای دیگر داشتیم برای دارو و مسائل پزشکی و مانند اینها، خب اورانیوم غنی‌سازی‌شده‌ی بیست درصد را ما قبلها وارد میکردیم؛ مقداری را سالها پیش وارد کرده بودیم، داشت تمام میشد؛ تمام میشد یعنی این داروهای هسته‌ای که با استفاده‌ی از پرتوزاییِ هسته‌ای [تولید میشود] و در مسائل گوناگون مورد استفاده است، بکلّی میخوابید؛ مسئولین در جریان این قضیّه قرار گرفتند، دنبال کردند، تلاش کردند، [طرف مقابل] اوّل گفتند میفروشیم؛ بعد این شرط را گذاشتند، آن شرط را گذاشتند، دیدیم مشکلات درست میشود و حاضر نیستند؛ گفتیم و خواستیم از مسئولینِ خودمان که دنبال کنید، خودتان دنبال کنید؛ هیچ کس باور نمیکرد؛ دنبال کردند و کارِ به این بزرگی را، کارِ به این مهمّی را انجام دادند؛ یعنی توانستند به اورانیوم غنی‌شده‌ی بیست درصد دست پیدا کنند. همان وقت هم من -در همین جلسه بود به نظرم- گفتم که مشکل‌ترین بخشِ این فرآیند غنی‌سازی، تا همین بیست درصد است؛ بعدش تا مراحل بالاتر به این مشکلی نیست، خیلی آسان‌تر از [این است]؛ این قسمت مشکل را، این بخش سختِ راه را توانستند بروند. چه کسی رفت؟ جوانهای ما. خب اینها چرا نتوانند مشکلات صنایع ما را حل کنند؟ چرا نتوانند حلقه‌های مفقوده‌ی چرخه‌ی برخی از کارهای تجاری و صنعتی ما را حل کنند؟ میتوانند؛ باید به اینها اعتماد کرد؛ این یک کار اساسی است.

[h=2][=&quot]
لزوم جلوگیری از تعطیلی کارخانجات و تکلیف وزارت صنایع
[/h] [=&quot]مسئله‌ی رونق تولید را باید جدّی گرفت. مسئولین محترم روی خوابیدن و تعطیل ‌شدن کارخانه‌های تولیدی و جاهای تولیدی، خیلی باید حسّاس باشند. گاهی خبرهایی میرسد که واقعاً خبرهای تلخی است؛ [مثلاً] فلان کارخانه‌ِی معروف با محصولات زیاد، به خاطر یک مشکلی تعطیل میشود. البتّه من یادداشت کرده بودم بعداً بگویم حالا همین ‌جا [میگویم]؛ واقعاً [مسئولین] وزارت صنایع نگاه کنند ببینند آن بخشهای مورد نیاز -چه در زمینه‌ی ماشین‌آلات و قطعات، چه در زمینه‌ی کالاهای واسطه‌ای و موادّ به‌اصطلاح لازم برای تولید- کجاها کمبود دارند؛ یک فهرستی تهیّه کنند، فراخوان بدهند و از مسئولین گوناگون کشور [بخواهند]؛ حالا که وارد کردنش از خارج مشکلاتی دارد، میتوانند خیلی از این مواد را تولید کنند. یک چیزهایی هست که هیچ ربطی هم به مسائل هسته‌ای و مانند اینها ندارد امّا روی خباثت و بدجنسی، خرید اینها را، وارد کردن اینها را ممنوع کرده‌اند و نمیگذارند؛ خیلی خب، در داخل تولید کنیم. جوانهای ما آمادگی دارند، دارای ابتکارند؛ از اینها بخواهند، یک نمایشگاه‌های دائمی تشکیل بدهند، نیازها آنجا تعریف بشود، تولیدات آنجا تعریف بشود. این یک مسئله است.

[h=2][=&quot]
تفکر صرفه اقتصادی مانع خودکفایی
[/h] [=&quot]یک فکر جدیدی، یک فکر تازه‌ای در یک بُرهه‌ای متأسّفانه وارد شد در دستگاه‌های تصمیم‌گیری ما که ما را از خودکفایی دور کرد؛ و آن «صرفه‌ی اقتصادی» بود. گفتند تولید گندم و خودکفایی گندم صرفه‌ی اقتصادی ندارد؛ صرفه‌ی اقتصادی به این است که گندم را وارد کنیم. خب، بله معلوم است، ممکن است یک وقت صرفه‌ی اقتصادی در این باشد؛ امّا وقتی جلوی گندمِ شما را گرفتند، جلوی واردات را گرفتند، به شما گندم نفروختند، چه ‌کار میکنید؟ کدام دولت عاقلِ دنیا این کار را میکند؟ گفتند بروید مثلاً زعفران بکارید، گندم را وارد کنید، چون زعفران گران‌تر در دنیا فروش میرود؛ صرفه‌ی اقتصادی این است.

[h=2][=&quot]
پالایشگاه ستاره‌ی خلیج فارس مصداق خودکفایی و اسراف در مصرف بنزین
[/h] [=&quot]در زمینه‌ی نفت هم همین‌ جور، بنزین هم همین ‌جور. حالا آقای رئیس‌جمهور اشاره کردند؛ این پالایشگاه میعانات گازی که در بندرعبّاس به عنوان ستاره‌ی خلیج فارس راه افتاد، یک نمونه‌ای از خودکفایی است. الان حدود یک‌سوّمِ مصرف مُسرفانه‌ی بنزین کنونی را همین تشکیلات، همین پالایشگاه دارد به ما میدهد -الان مصرف بنزین در کشور مُسرفانه است؛ همین صد میلیون لیتر و نود میلیون لیتر و گاهی بیشتر و گاهی یک خرده کمتر در روز، مسرفانه است، نباید باشد؛ لکن تقریباً یک‌سوّمِ همین را به وسیله‌ی همین پالایشگاه [تأمین میکنیم]- که این [پالایشگاه] سال ۸۶ شروع شد، یک مدّتی لنگ شد، باز به همّت سپاه بحمدالله راه افتاد، الان هست؛ خودکفایی یعنی این. این را خیلی باید اهمّیّت داد. در همه‌ی زمینه‌ها ما بایستی به خودکفایی فکر کنیم. قدرت کشور در خودکفایی است؛ اقتدار کشور، آبروی کشور در خودکفایی است؛ باید بتوانیم ارکان لازم نیازهای خودمان را خودمان تهیّه کنیم.

[h=2][=&quot]
رونق تولید با آسان نمودن قوانین کسب و کار و بعد هدایت یافتن نقدینگی
[/h] [=&quot]یک مسئله‌ی سوّم که آن هم جزو چیزهای اساسی است، مسئله‌ی فضای کسب و کار و افزایش سهولت کسب و کار است که قبلاً اشاره کردم. یعنی واقعاً این قدر مقرّرات گوناگون و متناقض در این دستگاه، آن دستگاه [وجود دارد که] تولید مشکل میشود. ما این را دو سه مرتبه تا حالا در جلسات مسئولین دولتی هم مطرح کرده‌ایم، از آنها خواسته‌ایم؛ خب به اندازه‌ی لازم همّت نشده. من خواهش میکنم این قضیّه را خیلی جدّی بگیرید. کاری بکنید که کار تولیدی تشویق بشود. خب امروز همه میدانند نقدینگی در کشور به حدّ خیلی زیادی رسیده؛ این نقدینگی میتواند بلا باشد، مایه‌ی تورّم باشد، به هر جایی هجوم بکند مثل سیل ویرانگری کند، همین نقدینگی اگر هدایت بشود به سمت تولید، میتواند مثل یک دریاچه یا مثل یک استخر، رحمت الهی باشد؛ چرا هدایت نمیشود؟ یکی از عللش این است که چون تولیدکننده دچار مشکل است، صرفه‌ی خودش را در این نمیبیند که کار تولیدی بکند. من امسال، اوّلِ سال در سخنرانی روز عید گفتم: بعضی‌ها بودند که مشکلات تولید را قبول میکردند، محض رضای خدا! خود من دیده بودم کسی را که میگفت میتوانم این سرمایه‌ را بگذارم در بانک و از سودش استفاده کنم -سپرده‌گذاری طولانی‌مدّت، دارای منافع زیاد، هیچ دغدغه‌ای هم ندارد- امّا میخواهم تولید کنم برای خاطر خدا؛ چون کشور به این تولید نیاز دارد. خب این جور آدمها کم هستند؛ باید کاری کنیم زیاد بشوند؛ موانع تولید را بایستی برطرف کنیم.

[h=2][=&quot]
وصل گروه های تحقیقاتی جوان و مبتکر به وزارتخانه ها توسط دفتر رهبری و فراخوان این گروه ها وظیفه وزارت صنایع مثل جبران خسارات سیل
[/h] [=&quot]ما امروز بحمدالله گروه‌های تحقیقاتی متعدّدی داریم؛ شاید هزارها گروه تحقیقاتی الان در کشور هست -هم در داخل دانشگاه‌ها هستند، هم در بیرون دانشگاه‌ها- اغلب هم جوان؛ بنده با بعضی از اینها ارتباطاتی دارم، می‌آیند، می‌نشینیم، از آنها میپرسیم، همه باانگیزه، دارای فکرهای خوب. مواردی را اینها به ما میگویند که بنده که با مسائل دولت آشنا هستم، میدانم این [چیزی] که او میگوید «من میتوانم ایجاد کنم»، درست مورد نیاز دستگاه‌های دولتی است. گاهی اوقات اتّفاق افتاده که ما اینها را به هم وصل کردیم؛ دفتر ما متصدّی این کار شدند، گفتیم اقدام کنند، این گروه تحقیقاتی را به فلان وزارتخانه وصل کردیم و کارشان راه افتاده. ما امروز از این جهت یک ثروت عظیمی داریم، ثروت بی‌بدیلی داریم: ثروت نیروهای انسانی کارآمد و پُرانگیزه. جوان، پُرانگیزه است، خسته‌نشو است، پُرحوصله است، دارای ابتکار هم هست -حالا آنهایی که بنده آشنا شده‌ام و می‌شناسم و از دور و نزدیک اطّلاع دارم- غالباً هم جوانهای متدیّن، انقلابی، پُرشور و علاقه‌مندند. از اینها باید دستگاه استفاده کند؛ [مسئولان] وزارت صنایع باید یک برنامه‌ی روشنی ارائه کنند، آن حلقه‌های مفقوده‌ی صنایع را معلوم کنند، فراخوان بدهند، از اینها بخواهند، امکانات در اختیارشان بگذارند؛ غالباً این جور است که با پولهای کمی اینها راه می‌افتند.

[=&quot]الان یکی از فرصتهایی که وجود دارد، همین جبران خسارات سیل است. خب سیل خسارات زیادی به امکانات زندگی و وسایل زندگی و مانند اینها وارد کرد؛ [باید] کارخانه‌های ما به کار بیفتند. یکی از کارهای اساسی همین است که ما این اعتباراتی که برای مناطق سیل‌زده در نظر میگیریم، جوری تنظیم کنیم، جوری برنامه‌ریزی کنیم، جوری اینها را هدایت کنیم که به رونق کارخانه‌جات کشور بینجامد؛ تولید این [است]. نرویم باز سراغ واردات بی‌رویّه؛ مثلاً فرض کنید که فلان جنس را میخواهیم به مناطق زلزله‌زده بدهیم، در کشور کم است یا نیست، برویم سراغ واردات؛ نه، برویم سراغ تولید، برویم سراغ نیروی تولید‌کننده‌ی داخلی؛ تسهیلات را و کمکها را به این صورت تنظیم کنیم. این هم یک مطلب.

[h=2][=&quot]
تولید مسکن مورد غفلت و موجب رشته های مختلف کارآفرین
[/h] [=&quot]اصلاً رشته‌ی مسکن از جمله رشته‌های کارآفرین در کشور است. یکی از غفلتهایی که در این چند سال شد، این بود که به مسکن پرداخته نشد؛ خود تولیدِ مسکن صنایع زیادی را به کار می‌اندازد؛ خود تولید مسکن صنایع زیادی را به خدمت میگیرد و به کار می‌اندازد؛ یعنی کارآفرین است، تولیدآفرین است و خودش تولید [را رونق میدهد]. الان ما نیاز داریم به مسکن در مناطق سیل زده -چه مسکنهایی که باید ترمیم بشوند، چه مسکنهایی که باید ساخته بشوند- این یک فرصت است، از این باید استفاده کرد. دستگاه‌هایی که میتوانند در این زمینه‌های به دولت کمک کنند کم نیستند، بخش خصوصی در اینجا میتواند حضور پیدا کند، به همین جوانهایی که اشاره کردم میتوانید فراخوان بدهید، از اینها بخواهید بیایند کمک کنند، یک حرکت عظیم اشتغال‌آفرینی در کشور به وجود می‌آید.

[h=2][=&quot]
چشم به خارج نداشتن در اصلاح امور و اروپا غیر پایبند به تعهدات در عین متعهد نشان دادن خود
[/h] [=&quot]برای اصلاح امور هم چشم به خارج از کشور نداشته باشید؛ دیگران به ما کمکی نخواهند کرد [بلکه] ضربه میزنند؛ خارج به ما ضربه [میزند]. اروپا را ملاحظه میکنید؟ این کشورهای اروپایی که دیگر آمریکا نبودند، ما با اینها که دعوایی نداشتیم، ما که با اینها اختلاف نداشتیم، با بعضی‌شان به‌اصطلاح روابط خوبِ دوستانه هم داشتیم. ملاحظه میکنید چه جوری برخورد کردند در همین قضیّه‌ی برجام و تعهداتشان و مانند اینها. حالا جالب هم این است که مدام هم تکرار میکنند که «ما پایبند برجامیم». اصلاً معنای پایبندی آلمان و فرانسه و انگلیس به برجام چیست؟ یکی از اینها سؤال کند که شما پایبندید، یعنی چه کار میکنید؟ شماها چه تعهدی در مقابل برجام دارید؟ به کدام تعهّد عمل میکنید؟ همین طور مدام میگویند ما متعهّدیم، ما پایبندیم. یعنی چه پایبندید؟ خب این [جور] است. بنابراین به بیرون نباید نگاه کرد. برای اصلاح کار باید درون را نگاه کرد. اصل اینجا است.

[h=1][=&quot]
آمریکا و لزوم کمتر بودن ترس از تهدید کننده نسبت به غیر تهدید کننده و اعتراضات در فرانسه بجای ایران
[/h] [=&quot]مسئله‌ی آمریکا. شک نیست که دشمنی آمریکا که از اوّل انقلاب شروع کرده به دشمنی، امروز شکل آشکار به خودش گرفته. توجّه کنید. اینکه ما خیال کنیم امروز دشمنی آمریکا بیشتر شده، نه، آشکار شده. قبلاً هم همین دشمنی‌ها بود [امّا] این جور صریح حرف نمیزدند؛ اینها صریح میگویند. میگویند میخواهیم چنین کنیم، میخواهیم چنان کنیم. تهدید میکنند. خب آدم باید بداند که قوّت و توانایی آن کسی که با صدای بلند تهدید میکند، ‌به قدر صدای بلندش نیست؛ انسان از آن کسی که تهدید نمیکند، بیشتر باید واهمه داشته باشد؛ از آن که تهدید میکند نه. بنابراین امروز آمریکایی‌ها دشمنی را آشکار کرده‌اند؛ مصالح رژیم صهیونیستی را هم بیشتر از هر دولت دیگری اینها رعایت میکنند؛ یعنی واقعاً باید گفت که فرمانِ کار بسیاری از سیاستهای آمریکا دست صهیونیست‌ها است؛ حالا نه لزوماً دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی، بلکه دست جامعه‌ی صهیونیستی است که بر امورشان مسلّط است. خودشان هم احتیاج دارند، یعنی این دولت کنونی آمریکا احتیاج دارد به اینکه هارت ‌و هورت کند؛ می‌بینید گاهی اوقات میگوید و چند بار تا حالا تکرار کرده که «این سیاستهای ما ایران را تغییر داد؛ ایران امروز، غیر از ایران [گذشته] است»؛ یعنی این سیاستهای من روی ایران اثر گذاشته. بله، این را راست میگوید، تغییر کرده؛ تغییرش این است که نفرت مردم از آمریکا دَه برابر شده. نفرت مردم از اینها بیشتر شده؛ نزدیک شدن آنها به تصرّف منافع جمهوری اسلامی دست‌نیافتنی‌تر شده؛ همّت جوانان ما برای اینکه کشور را آماده نگه دارند، بیشتر شده؛ نیروهای نظامی ما حواسشان جمع است، نیروهای امنیّتی ما حواسشان جمع‌تر شده؛ بله، تغییراتی که او میگوید، این جور تغییراتی اتّفاق افتاده. ببینید حالا واقعاً چقدر دستگاه محاسباتی این دشمن [دچار خطا است] که یک رئیس‌جمهور این را میگوید «هر جمعه در تهران علیه نظام راه‌پیمایی است»؛ اوّلاً جمعه نیست و شنبه است، تهران نیست و پاریس(اشاره به اعتراضات مردم فرانسه در پاریس) است.([=&quot] [=&quot]خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) اَلحَمدُ لله الَّذی جَعَل اَعدائَنا مِنَ الحُمَقاء. این دشمنی را اینها دارند؛ خب، این دشمنی که هست.

[h=1][=&quot]
41 میلیون گرسنه و نامشروع بودن چهل درصد ولادتها و 31 درصد تیراندازیهای جمعی در آمریک
ا
[/h] [=&quot]یک نکته‌ای که غالباً مورد توجّه نیست این است که آمریکا الان در درونِ خودش درگیر مشکلات بزرگ اجتماعی و اقتصادی و مانند اینها است؛ البتّه در زمینه‌ی اقتصادی یک پیشرفتهایی داشته‌اند، منتها صاحب‌نظران میگویند این پیشرفتها کوتاه‌مدّت است، ادامه‌دار نخواهد بود، لکن مشکلات مهمّ اجتماعی‌شان الان برقرار است. وضع دولتشان هم وضع منسجمی نیست؛ این حرفهایی متناقض که میزنند -یکی‌شان یک حرفی میزند، یکی‌شان یک حرف دیگری میزند؛ امروز یک چیزی میگویند، فردا ضدّ آن را میگویند- نشان‌دهنده‌ی آشفتگی است. حالا آنچه من اینجا یادداشت کرده‌ام که گزارشی است که وزارت کشاورزی آمریکا داده، ۴۱ میلیون آمریکایی دچار گرسنگی و نداشتن امنیّت غذائی‌اند؛ این وضع آمریکا [است]. یعنی این هیاهوها و هارت و هورت‌ها و به خیال خودشان فشار اقتصادی به ملّت ایران وارد کردن، از طرف یک چنین دولتی است که در کشور خودش طبق آماری که خودشان میدهند، ۴۱میلیون [نفر] دچار گرسنگی [هستند].

[=&quot]در زمینه‌ِی وضع اجتماعی؛ یک مرکزی دارند به نام «مرکز آمار ملّی حیاتی آمریکا» که این مرکز میگوید چهل درصد ولادتها در آمریکا نامشروع است. دو میلیون و دویست هزار زندانی در آمریکا وجود دارد که در دنیا بی‌نظیر است؛ یعنی به نسبت جمعیّت، بی‌نظیر است؛ هیچ جای دنیا، به نسبت جمعیّت، این همه زندانی ندارد. بالاترین آمار مصرف موادّ مخدر در جهان در آمریکا است. ببینید! مشکلات اجتماعی اینها است دیگر؛ گرفتارند. ۳۱ درصد تیراندازی‌های جمعی در دنیا در آمریکا اتّفاق می‌افتد؛ هر روز می‌شنوید، می‌بینید، در روزنامه‌ها میخوانید که در فلان مدرسه، در فلان باشگاه، در فلان ایستگاه مترو تیراندازی شده. اینها وضعِ اجتماعیِ اینها است؛ گرفتارند؛ دل آدم هم می‌سوزد برای مردم آنها. آن وقت چه کسی می‌آید میشود رئیس‌جمهورشان! آدمهایی که این همه دور از حقیقت و واقعیّتند. بنابر‌این، دشمن را بعضی‌ها خیلی بزرگ و خطرناک نکنند؛ دشمن، دشمنی است که گرفتار است.

[h=1][=&quot]
سم بودن مذاکره تا آدم شدن آمریکا
[/h] [=&quot]خب، حالا آدم میبیند و می‌شنود که او(ترامپ) که میگوید مذاکره، در داخل هم بعضی‌ها میگویند «حالا مثلاً مذاکره چه عیبی دارد»؛ مذاکره سَم است. تا وقتی آمریکا همینی است که الان هست -به تعبیر امام، تا وقتی آدم نشده؛ امام این جوری تعبیر کردند- مذاکره‌ی ما و آمریکا سَم است، و با این دولت کنونی [آمریکا]، یک سَمّ مضاعف است.

[=&quot]مذاکره یعنی معامله؛ یعنی یک چیزی بدهی، یک چیزی بگیری. آنچه در این معامله مورد نظر او است، درست نقاط قوّت جمهوری اسلامی است؛ مذاکره را روی این میبرند. نمیگویند بیایید راجع به آب و هوا، راجع به منابع طبیعی، راجع به محیط ‌زیست مذاکره کنیم، میگویند بیایید درباره‌ی سلاح دفاعی شما مذاکره کنیم؛ شما چرا سلاح دفاعی دارید؟ خب سلاح دفاعی برای یک کشور ضروری است. اینها میگویند بیایید روی این مذاکره کنیم؛ مذاکره کنیم یعنی چه؟ یعنی شما اگر چنانچه فرض کنید موشک میسازید با فلان بُرد، با فلان دقّت، این بُرد را کم کنید به طوری که به پایگاه ما که آمریکا هستیم نرسد که اگر ما یک روز شما را زدیم، شما نتوانید جواب ما را بدهید؛ خب این مورد معامله است؛ شما قبول میکنید این را، یا قبول نمیکنید؟ معلوم است که قبول نمیکنید، وقتی قبول نکردید همین آش است و همین کاسه، همین دعوا، همین سر و صدا؛ بحث دین و انقلاب و مانند اینها نیست، هیچ ایرانی غیرتمند و با‌شعوری نمیرود راجع ‌به نقاط قوّت خودش با طرف مقابل معامله کند؛ با طرفی که میخواهد این نقاط قوّت را از دست او بیرون بیاورد، معامله نمیکند اینها را؛ اینها را ما لازم داریم. عمق راهبردی ما در منطقه خیلی مهم است؛ خب برای هر کشوری مهم است؛ عمق راهبردی سیاسی و امنیّتی، مؤلّفه‌ی اساسی‌ای است برای حیات همه‌ی دولتها و ملّتها و ما بحمدالله عمق راهبردی‌مان در منطقه خیلی خوب است؛ اینها از این ناراحتند، میگویند بیایید روی مسائل منطقه صحبت کنیم یعنی شما عمق راهبردی‌تان را از دست بدهید؛ روی اینها میگویند مذاکره کنیم.

[h=1][=&quot]
نامه فدایت شوم اوباما به رهبری و بعد حمایت از فتنه گران 88
[/h] [=&quot]خب بنابراین اصل مذاکره غلط است. مذاکره با کسی که آدم حسابی باشد غلط است، حالا اینها که آدم حسابی هم نیستند؛ [مذاکره با] آدمهایی که زیر حرفشان میزنند، تعهّدشان را به هم میزنند، پابند به هیچ چیز نیستند -نه یک چیز اخلاقی، نه یک چیز قانونی، نه یک عرف بین‌المللی؛ به هیچ چیزی پابند نیستند- بنابراین مسخره است. البتّه در عقلای ما کسی نیست که دنبال این مسئله باشد؛ آحاد ملّت هم که خب معلوم است؛ [حالا] بعضی گوشه کنار گاهی یک سر و صدایی میکنند. مذاکره بنابراین مطلقاً معنی ندارد و همین ‌طور که قبلاً هم بارها گفته‌ایم، چنین چیزی نیست. در دولت قبل از اینها که ظاهرشان خیلی اتو‌کشیده‌تر و بهتر از اینها بود، اوباما یک نامه‌ی «فدایت شوم» برای ما نوشت و ما هم بعد از مدّتی یک جوابی به او دادیم و بلافاصله نامه‌ی دوّم را نوشت؛ من میخواستم باز هم جواب بدهم که در این بین فتنه‌ی ۸۸ پیشامد کرد؛ خوشحال رفتند سراغ فتنه‌گرها و دفاع از فتنه، حمایت از فتنه. آنهایی که حالا ظاهرشان، ظاهر این ‌جوری بود، باطن‌شان این بود که به مجرّد اینکه فتنه‌ای اینجا راه افتاد، همه‌ی آن حرفهایی که قبلاً زده بودند، آن اظهار ارادت‌ها، کأنّه فراموششان شد و به جریان فتنه علیه جمهوری اسلامی ملحق شدند؛ اینها که خب [وضعشان معلوم است].

[h=1][=&quot]
مقاومت در مقابل آمریکا در برخوvد اراده ها گزیده ملت ایران
[/h] [=&quot]گزینه‌ی قطعی ملّت ایران مقاومت در مقابل آمریکا است و در این رویارویی، در این مقاومت، او وادار خواهد شد به عقب‌نشینی. و بحث مقاومت هم بحث برخورد نظامی نیست؛ این که حالا بعضی هم مسئله‌ی جنگ را در روزنامه و در فضای مجازی و مانند اینها مطرح میکنند حرف بیخودی است. جنگی بنا نیست انجام بگیرد و به توفیق الهی انجام هم نخواهد گرفت. نه ما دنبال جنگیم، آنها هم به صرفه‌شان نیست که دنبال جنگ باشند و میدانند که به صرفه‌شان نیست. ما هم که خب اهل ابتدا به کارِ نظامی نیستیم ــ هیچ وقت نبودیم، الان هم نیستیم ــ این برخورد، برخورد اراده‌ها است؛ این رویارویی، رویارویی اراده‌ها است؛ و اراده‌ی ما از آنها قوی‌تر است. ما علاوه‌ی بر اراده‌ی قوی، توکّل به خدا را هم داریم. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکافِرینَ لا مَولی لَهُم؛(محمد: 11) آنها مولا ندارند؛ ما متّکی به اراده‌ی الهی هستیم. بنابراین ان‌شاء‌الله آینده، آینده‌ی خوبی است و سختی‌ها هم آن‌چنان که بعضی‌ها تصویر میکنند و توصیف میکنند، نیست و نخواهد بود. ان‌شاء‌الله دولت خودمان، مسئولین کشور با همّت، با قدرت، با اراده‌ی قوی، با مدیریّتها و -همین ‌طور که اشاره کردند- با تدبیرهای نو و تازه به مواجهه‌ی با حوادث خواهند رفت و پیروز خواهند شد.



[/HR] [=&quot][1][=&quot] [=&quot]رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّمَا أَنَا عَبْدٌ آکُلُ أَکْلَ الْعَبِیدِ وَ أَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبِیدِ. (عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج‏1، ص: 278)

[=&quot][2][=&quot] [=&quot]نهج البلاغه، نامه‌ی۴۵

[h=1][=&quot]98/02/30 گزیده بیانات در دیدار جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب[/h] [h=2][=&quot]شعرهای عشقهای زمینی و خالی از حکمت و مصالح ملی و انقلابی نشان عدم پیشرفت شعر در بعضی مجموعه ها[/h] [=&quot]جمعهای زیادی هستند در تهران و جاهای دیگر که مشغول کار شعر و مانند اینها هستند؛ بنده کم و بیش گاهی ارتباطی پیدا میکنم، شعرهایشان را میخوانم؛ آنها به قدر شماها پیشرفت نکرده‌اند؛ شعرهای عاشقانه‌ی محض، شعرهای عشقهای زمینی، شعرهای خالی از حکمت، خالی از معرفت، خالی از ذکر مصالح ملّی و انقلابی -که آن دوستان دنبال آن جور شعرها هستند- و احیاناً شعرهای عریان؛ آنها پیشرفتی نکرده‌اند.

[h=2][=&quot]
مضمون‌یابی‌، صیقل‌یافتگی الفاظ، نوآوری در مفاهیم خصوصیات شعر انقلاب
[/h] [=&quot]من نگاه میکنم میبینم در این شعری که شما دارید میخوانید، این مضمون‌یابی‌ها، این صیقل‌یافتگی الفاظ، نوآوری در مفاهیم، واقعاً بسیار چشمگیر است؛ من خیلی امیدوارم به شعر انقلاب که شعر شما است.

[h=2][=&quot]
«علمه البیان» و بیان و شعر معجزه آفرینشی برتر از خورشید و ماه
[/h] [=&quot]پدیده‌ی شعر یکی از معجزات آفرینش است، یکی از معجزات عالم خلقت همین پدیده‌ی شعر است؛ مثل خود بیان، بیان هم یکی از برترین معجزات پروردگار در عالم آفرینش است. اینکه شما قادر هستید که ذهنیّت خودتان را، صُوَر ذهنی خودتان را به کسی منتقل کنید با قالب کلمات، در قالب الفاظ، این خیلی حادثه‌ی مهمّی است، خیلی پدیده‌ی بزرگی است. خب ما [چون] عادت کرده‌ایم، به عظمتش توجّه نمیکنیم؛ این خیلی از ساخت خورشید و ماه و ستارگان و این چیزهایی که خدای متعال به آنها قسم میخورد بالاتر است؛ لذاست [میفرماید:] اَّلرَّحمن، عَلَّمَ القُرءان، خَلَقَ الاِنسان، عَلَّمَهُ البَیان؛(الرحمن: 1 - 4) اوّلین چیزی که خدای متعال بعد از اصل خلقت، در مورد خلقت انسان بیان میکند، تعلیم بیان است؛ «بیان» معجزه‌ی آفرینش است. در اقسام بیان، شعر این خصوصیّت را دارد که از جمال و زیبایی برخوردار است. هر بیانی زیبا نیست؛ معجزه است، مهم است امّا زیبایی در شعر است. در شعر، اینکه شما میتوانید یک مفهوم برجسته‌ای را در قالب الفاظی که کنار هم میگذارید، به مخاطب منتقل کنید زیبا است، زیبایی دارد؛ هنر بودنش هم به خاطر همین است که جنبه‌ی «زیبایی» دارد. خب، حالا که این ‌جور شد و امتیاز جمال را دارد، این امتیاز موجب شده است که یک رسانه‌ی اثرگذار باشد. شعر یک رسانه است؛ یک رسانه‌ی اثرگذار است و برای انتقال مفاهیم، کارآمدیِ مضاعف دارد نسبت به بیان غیر شعری؛ اغلب هنرها همین‌ جور هستند.

[h=2][=&quot]
مسؤولیت قدرت تأثیری گذاری شعر به نفع جریان بینات در مقابل جریان اغوا
[/h] [=&quot]قدرت تأثیری که در شعر وجود دارد، مسئولیّت‌آور است. به طور کلّی همه‌ی اشیاء، همه‌ی اشخاص، همه‌ی پدیده‌هایی که شأن بالاتری دارند، مسئولیّت بالاتری هم دارند. جنابعالی هم اگر چنانچه در مجموعه‌ای از آحاد جامعه بُرشِ بیان و نظر و رأی داشته باشید، مسئولیّتتان بیشتر از آن کسی است که این بُرش را ندارد. بنابراین شعر به مناسبت همین قدرت تأثیرگذاری، دارای مسئولیّت است، تعهّد دارد، تعهدّی بر دوش شعر هست؛ این تعهّد چیست؟ قرار گرفتن در خدمت جریان روشنگریِ الهی در طول تاریخ بشر. دو جریان در طول تاریخ وجود داشته: جریان بیّنات و جریان اغوا؛ جریان هدایت و جریان ضلالت، اضلال. «لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّنات»(حدید: 25) یک جریان است در طول تاریخ، «لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعین»(ص: 82) هم که حرف شیطان است، یک جریان دیگر است. مسئولیّتِ شعر این است که در خدمت آن جریان اوّل قرار بگیرد؛ علّتش هم واضح است، چون این را خدا داده، مال خدا و نعمت الهی است و ما بندگان خدا هستیم [پس] بایستی هر چه به ما نعمت داده، در خدمت جریان نبوّت و هدایت از سوی پروردگار قرار بدهیم؛ خب بنابراین، تعهّد این است.

[h=2][=&quot]
عدم جدای پذیری زیبا شناختی شعر از جنبه تعهد آن مثل اشعار بوستان سعدی و اشعار عرفانی حافظ (حافظ قرآن با چهارده روایت) و حکیم فردوسی و سید حمیری (شرح حالش در کتاب اغانی)
[/h] [=&quot]البتّه حرف، زیاد زده میشود؛ یک مغالطه‌ی ناشیانه‌ای هم در اینجا بعضی میکنند که جنبه‌ی زیباشناختی شعر و جنبه‌ی هنری شعر را از جنبه‌ی تعهّد شعر تفکیک میکنند و جدا میکنند؛ شعر را تقسیم میکنند به شعری که برای خودش رسالت قائل است، مسئولیّت قائل است، تعهّد قائل است، و به شعری که شعر محض است. میگویند آن اوّلی شعر نیست، شعار است؛ این یک مغالطه‌ی واضحی است؛ حالا یا ناشی از غفلت است، یا ناشی از کم‌سوادی است. ببینید، قلّه‌های شعر فارسی چه کسانی هستند؟ سعدی، حافظ، مولوی، فردوسی؛ اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند. شما ببینید شعر اینها که قلّه‌ی هنر شعریِ طول تاریخ ما است، در چه جهتهایی به کار رفته! سعدی یک بوستان دارد که بهترین اثر هنری او است -گلستان بعد از بوستان قرار میگیرد- در بوستان شما نگاه کنید، [می‌بینید] این هنر فاخرِ فوق‌العاده برجسته همیشه در خدمت اخلاق، در خدمت تعلیم، در خدمت تعهّد [است]؛ از اوّل تا آخرِ بوستان این جوری است [یعنی] هنر شعر در خدمت اخلاق است.

[=&quot]سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

[=&quot]عشق محمّد بس است و آل محمّد(سعدی)

[=&quot]یا:

[=&quot]به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست

[=&quot]عاشقم بر همه عالَم که همه عالَم از اوست(سعدی)

[=&quot]یا:

[=&quot]به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقی است

[=&quot]به ارادت بکشم درد که درمان هم از اوست(سعدی)

[=&quot]اینها مال سعدی است، اینها اوج هنر شعری ما است.

[=&quot]حافظ [همین طور]؛ البتّه عقیده‌‌ی بنده این است که شعر زمینی در دیوان حافظ هست امّا بلاشک شعر عرفانی، شعر برجسته و شعر ممتاز است؛ بزرگانی مثل مرحوم علّامه‌ی طباطبائی شعر حافظ را برای بعضی از شاگردانشان تفسیر میکردند که اینها نشسته‌اند آن تفسیرها را نوشته‌اند و جمع کرده‌اند و تدوین کرده‌اند؛ یعنی عرفانِ شعر حافظ این [جور] است.

[=&quot]عشقت رسد به فریاد گر خود بَسان حافظ

[=&quot]قرآن زبر بخوانی با چارده روایت

[=&quot]حافظ این [جور] است؛ قرآن را حالا از رو هم ما به سختی میخوانیم [امّا او] از بَر میخواند آن هم با چهارده روایت که هفت قاریِ معروفِ صاحبانِ سبکند که هر کدام دو راوی دارند، میشود چهارده روایت؛ یعنی اینها این جوری‌ هستند، این قلّه‌ی شعر است. فردوسی [همین طور]؛ فردوسی، «حکیم فردوسی» است؛ شما توجّه کنید، در بین شعرای ما «حکیم فردوسی» [مطرح] است؛ حکمت فردوسی حکمت الهی است. در عمق داستانهای فردوسی، حکمت گنجانده شده؛ تقریباً در همه‌ی داستانها یا بسیاری از داستانهای فردوسی، حکمت هست؛ لذا به فردوسی میگویند «حکیم فردوسی»؛ ما به کمتر شاعری در طول تاریخ حکیم میگوییم امّا اسم او حکیم فردوسی است. مولوی که دیگر وضعش معلوم است؛ مولوی که یکسره عرفان و معنویّت و حقیقت و اسلام ناب و معرفت توحیدیِ خالص [است]؛ او هم این [گونه] است. اینها قلّه‌های شعر فارسی‌اند؛ اگر چنانچه بنا باشد که ما تصوّر کنیم که جنبه‌ی هنری و زیبایی‌شناختی شعر از جنبه‌ی معنوی و رسالتی و پیامیِ او جدا است، باید همه‌ی اینها را از دایره‌ی شعر بیرون بریزیم، بگوییم اینها شعر نیست؛ در حالی که برترین شعرهای زبان فارسی، اینها است.

[=&quot]عربی هم همین‌ جور است تا آن حدّی که ما آشنا هستیم. سیّد حِمیری یا فرزدق یا دِعبل و امثال اینها که بزرگانِ شعرِ اهل‌‌بیت و شعرِ امامی هستند، همین‌ جور هستند؛ برترین شاعرهایند. من یک وقتی شاید گفته باشم که در این کتاب اَغانی که شرح حال شعرا و مانند اینها ضمناً در آنجا ذکر شده، میرسد به سیّد حِمْیری و میگوید سیّد حِمْیری شاعرِ برجسته‌ِی زمان خودش است -شاید [هم] میگوید برجسته‌ترین شاعر زمان خودش است- [بعد] صاحب اَغانی میگوید منتها عیبش این است که به بزرگان صحابه‌ی صدر اسلام در شعرش توهین کرد و فلان کرد و اگر این نبود ما درباره‌ی او بیشتر بحث میکردیم و حرف میزدیم؛ این را میگوید، بعد شرح حال سیّد حِمْیری را شروع میکند به نوشتن، که به نظرم از همه‌ی شعرایی که شرح حالشان را نوشته طولانی‌تر، پنجاه صفحه، پنجاه و خرده‌ای صفحه شرح حال او را ذکر میکند؛ یعنی عظمت سیّد حِمْیری این‌ جوری است. فرزدق که خب جایش معلوم است، دِعبل [هم] همین‌ جور؛ اینها قلّه‌های شعرند، شعرشان هم در خدمت معنویّت و در خدمت اهل بیت و این حرفها است. بنابراین اینهایی که شعر ناب را، شعر محض را از شعر هنری جدا میکنند، باید گفت سواد ادبیّاتی و شعری واقعاً ندارند؛ یعنی مغالطه میکنند؛ یک چیزی خودشان میفهمند، این را بیان میکنند.

[h=2][=&quot]
شعر متعهد (یعنی آن را در خدمت توحید و اخلاق و اهل البیت و منافع ملی و انقلابی قرار دادن) موجب ارتقاء شعر
[/h] [=&quot]ما وقتی که شعرمان را در خدمت مفاهیم عالی اخلاقی، در خدمت توحید، در خدمت بیان فضایل اهل‌بیت، در خدمت ارزشهای اخلاقی، در خدمت سرفصل‌های منافع ملّی و انقلابی قرار میدهیم، این جور نیست که فقط به آن ارزشها و به آن معارف خدمت کرده باشیم؛ به شعر خودمان هم خدمت کرده‌ایم؛ شعر ارتقا پیدا میکند. به نظرم -تا آنجایی که حالا در ذهنم هست- امشب شعرهای شما همه شعرهای متعهّد و مسئول بود و سطحش هم انصافاً بالا بود و خوب بود؛ سطح اینها با شعرهای صرفاً عاشقانه‌ی محض، آن هم عشق زمینی، انصافاً فرق میکند؛ یعنی اصلاً یک اعتلا و ارتقای ویژه‌ای این شعرها دارد. بنابر‌این، تعامل، دوجانبه است. البتّه اعتقاد بنده این است که شاعر، حکایت دلتنگی‌ها و آزردگی‌ها و رنجهای خودش را هم در شعر میگنجاند، هیچ اشکالی هم ندارد؛ یعنی ما نمیگوییم که شاعر حق ندارد غزلی در مورد دلتنگی‌های خود، آرزوهای خود و آشفتگی‌های خود بگوید؛ عقیده‌ی من اصلاً این نیست؛ نه، میتواند بگوید؛ منتها این یک فصلی از فصول شعر است؛ فصل عمده‌ی شعر همان فصل تعهّد است.

[h=2][=&quot]
رشد شعر انقلاب و در خدمت ایدؤلوژی انحرافی قرار داده شدن شعر توسط مخالفین ایدؤلوژی نمودن شعر
[/h] [=&quot]خب، خوشبختانه ما امروز در مجموعه‌ی کشور، شعرای متعهّد زیادی داریم. البتّه نمیگویم همه؛ کسانی هم هستند که بکلّی از این وادی دورند ــ که من تا حدودی بی‌اطّلاع هم نیستم از وضع آنها و شعرشان و مبلغ ارزش و وزن و وزانت شعرشان ــ لکن بحمدالله عمده‌ی جریان شعری انقلاب دارای تعهّد است؛ چه آنچه مربوط به شعر آئینی است، چه آنچه مربوط به شعر اخلاقی است، چه آنچه مربوط به شعر سیاسی و انقلابی است، چه آنچه مربوط به ارزشهای اخلاقی و توحیدی و مانند اینها است، چه آنچه مربوط به شعر حِکمی است. البتّه شعر حِکمی متأسّفانه کم است؛ ما هم قبلاً توصیه کرده‌ایم، [امّا] شعرای ما کمتر وارد این میدان میشوند. این مجموعه خوشبختانه امروز پیشرفت خیلی خوبی دارد. آن کسانی که اینها را شعر نمیدانند و میگویند «این شعار است، این ایدئولوژی است» -و انگار خودشان مخالفند که در شعر ایدئولوژی باشد- خودشان مسائل انحرافی و ایدئولوژی‌های انحرافی را خیلی بیشتر از شماها در شعرهایشان می‌آورند. [اینها] با احتواء شعر بر ایدئولوژی مخالف نیستند، با خود آن ایدئولوژی‌ای که شما می‌آورید مخالفند؛ [حالا] با هر بیانی و در هر قالبی؛ در قالب شعر هم باشد همین جور است، در قالب فیلم هم باشد همین جور است، در قالب داستان هم باشد همین جور است.

[h=2][=&quot]
شعر پرچم هویت و رفتار زیبای ملت ایران در حادثه سیل و لزوم آوردن آن در شعر
[/h] [=&quot]ببینید! ملّت ما رفتارهای زیبا دارد. رفتار ملّت ما در این قضیّه‌ی سیل شمال و جنوب، یک رفتار بسیار زیبا بود. آنهایی که مطّلعند که چه اتّفاق افتاد -چه در منطقه‌ی گلستان، چه در منطقه‌ی خوزستان، چه در خرّم‌آباد، چه در ایلام که اینها جاهای مهمّ سیل بود- حضور مردم را و فداکاری مردم را مطّلع هستند، میدانند که چه شُکوه و حماسه‌ی زیبایی مردم آفریدند؛ خب این را شما میتوانید در شعر بیاورید و توصیف کنید. وقتی که این چیزها را شما در شعر می‌آورید، در واقع شعر شما میشود پرچم هویّت این ملّت؛ این میشود پرچم هویّت ملّت شما؛ چه در زمینه‌ی معارف اسلامی، چه معارف انقلابی، چه معارف ملّی، چه ارزشهای اخلاقی، چه این حوادث این‌گونه؛ وقتی درباره‌ی اینها شعر میگویید، این شعر میشود پرچم هویّت. و هویّت برای یک ملّت خیلی مهم است عزیزان من؛ ملّتی که هویّت خودش را گم کرده باشد، خیلی راحت در مشت بیگانگان آب میشود و از بین میرود.

[h=2][=&quot]
نگرانی از فرسایش زبان فارسی و گلکه مندی از رسانه ملی بخاطر ترویج زبان بی هویت و غلط و فرنگی و قدرت تعریب در زبان عربی و خاطره بکار بردن لهچه فرانسوی در میان بعضی از مسؤولین اول انقلاب
[/h] [=&quot]راجع به زبان، بنده حقیقتش [این است که] نگرانم؛ واقعاً نگرانم. حالا در زمینه‌ی شعری خوشبختانه شعرهایی که شماها میگویید، خب شعرِ خوب، و زبان، زبان استوار است، امّا در جریان عمومی، زبان دارد دچار فرسایش میشود؛ این را آدم میبیند. حالا امشب یکی از برادرها از رادیو بودند و یک چیز خوبی را نقل کردند برای من، لکن من از صدا و سیما گله‌مندم به خاطر اینکه به جای اینکه زبان صحیح را، زبان معیار را، زبان صیقل‌خورده‌ی کاملاً درست را ترویج کنند، زبان بی‌هویّت، گاهی غلط، تعبیرهای غلط و بدتر از همه پُر از تعبیرات فرنگی و خارجی و مانند اینها را دارند ترویج میکنند. وقتی مثلاً فلان لغت فرنگی را که حالا یک نویسنده‌ای، یک مترجمی -که ترجمه میکرده یک مقاله‌ی انگلیسی یا فرانسوی را- آورده و عیناً به کار برده، و مجری شما این را در تلویزیون، در رادیو یک بار، دو بار تکرار میکند، این میشود عمومی؛ ما بیخود و مُفتامُفت داریم زبان خودمان را آلوده میکنیم به زوائد مضر.

[=&quot]حالا یک وقت هست که یک زبانی، یک لغتی را ندارد، از دیگری وام میگیرد که البتّه آنجا هم باید تصرّف کنند. من یک وقتی در جمع ادیبان فارسی چند سال قبل از این گفتم[=&quot][1] که عربها لغت را از فرنگی‌ها میگیرند، منتها تعریب میکنند؛ این خیلی خوب است. ما این کار را نمیکنیم؛ ما مقیّدیم که حتماً اگر میشود حتّی با لهجه [بیان کنیم]. ما اوّل انقلاب در جمع مسئولین انقلاب و مانند اینها که بودیم، مثلاً گاهی گفته میشد کمیسیون، کمیته؛ چند نفر بودند از آقایان تحصیلکرده‌های فرانسه میگفتند «کومیسیون»؛ «کُمیسیون» فایده نداشت، «کومیسیون» باید بگویند که به لهجه‌ی فرانسوی نزدیک باشد یا مثلاً «کُمیتی». این چه لزومی دارد؟ من گفتم ما میتوانستیم مثلاً همین طور که عربها وقتی که تلویزیون آمد، به آن گفتند «تِلْفاز» -تلفاز یک ساخت لغت عربی است؛ ([مثل] مرحاض؛ تلفاز)- بگوییم «تلویزان» که یک شکل فارسی دارد. ما اصلاً در فارسی کلمه‌ای شبیه رادیو نداریم، مگر حالا ممکن است بِندرت یک چیزی پیدا بشود؛ چه اشکال داشت که ما رادیو را میگفتیم «رادیان» تا میشد فارسی؛ اشکالی هم نداشت؛ این کار را هم نکردیم. مرتّب همین طور الفاظ دخیل، کلمات دخیل وارد میشود در زبان فارسی و همین طور دائم تکرار میشود؛ در مطبوعات مینویسند، در رادیو و تلویزیون تکرار میکنند، در کتابها مینویسند، حالا که دیگر فضای مجازی هم هست، در فضای مجازی مینویسند؛ من نگرانم. واقعاً یکی از کارهایی که باید انجام بگیرد [این است.] حوزه‌ی هنری میتواند در این زمینه [کار کند؛] حالا آن که در این جلسه‌ی فعلی ما میتواند مخاطب قرار بگیرد، یکی جناب آقای صالحی، وزیر محترم ارشاد هستند، یکی هم جناب آقای مؤمنی، رئیس حوزه‌ی هنری؛ واقعاً بنشینید روی این مسئله فکر کنید، نگذارید زبان فارسی دچار فرسودگی و دچار ویرانی بشود؛ ما باید [آن را] خیلی حفظ کنیم.

[h=2][=&quot]
ولنگ وازی زبان فارسی در ترانه ها و پخش آن در رسانه ملی و تمجید از شعر این بانگ آزادی حمید سبزواری و حفظ زبان توسط شعرا
[/h] [=&quot]گاهی اوقات میبینم در رژیم طاغوت که خب همه‌ چیزشان به فرنگی‌ها و به خارجی‌ها بسته بود، روی مسئله‌ی زبان، یک گوشه‌ای بود یک تعصّبی وجود داشت، یک چیزهایی داشتند؛ ما هم اوایل انقلاب از این جهت خیلی خوب بودیم، بعد یواش‌یواش خیلی ولنگ‌‌وواز شد.

[=&quot]حالا در عالَم شعر هم همین حالت ولنگاریِ زبانی وارد شده، منتها در بحث ترانه‌سازی‌ها، سطح بعضی از این ترانه‌هایی که ساخته میشود، واقعاً خیلی پایین است؛ حالا از لحاظ مضمون که معیوب است، از لحاظ ساخت لفظی هم بعضی از این ترانه‌ها بسیار ساختهای بدی دارد. آن ‌وقت این ترانه‌ها می‌آید با همین ساخت -حالا در فضاهای زیرزمینی و مانند اینها که بحث دیگری است- در تلویزیون، رادیو خوانده میشود، در تیتراژ فیلم‌ها تکرار میشود، پخش میشود و اینها شایع میشود؛ به نظر من روی اینها باید فکر کنید. ترانه‌های اوّل انقلاب. [مثل] همین ترانه‌ای که ایشان(آقای مرتضی امیری‌اسفندقه) خواندند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»، بسیار زیبا [است]. خدا رحمت کند حمید سبزواری را، ایشان از این قبیل [اشعار] زیاد داشت. ما بایستی حرمت زبان را حفظ بکنیم.

[=&quot]ببینید عزیزان من! قرنهای متمادی است که این زبان دست‌به‌دست به وسیله‌ی شعرا -یک مقدار هم به وسیله‌ی نویسندگان، امّا عمدتاً به وسیله‌ی شعرا- حفظ شده. [مثلاً] زبان سعدی؛ شما اگر امروز بخواهید مضمون همین شعری را که الان من خواندم: «به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست» بگویید، کلماتی از این گویا‌تر، فصیح‌تر سراغ دارید؟ یا فرض بفرمایید [شعرِ]:

[=&quot]کجایید ای شهیدان خدایی

[=&quot]بلاجویان دشت کربلایی

[=&quot]هیچ حدس میزدید که مال مولوی باشد؟ این مال مولوی است که هشتصد سال پیش گفته شده؛ کأنّه برای امروز گفته شده. یعنی زبان، این ‌جور سالم دست ما رسیده؛ همین ‌طور قرن‌به‌قرن آمده تا به دست ما رسیده. حتّی سبک هندی هم با اینکه از لحاظ مضمون، پیچیده و معقَّد(. گره دار) است امّا زبان، زبان شسته‌رُفته‌ی قوی‌ای است؛ بخصوص برجسته‌های سبک هندی مثل صائب، مثل کلیم، مثل خود حزین، ‌مثل بیدل، واقعاً زبانهای اینها زبانهای عالی است.

[=&quot]در هیچ پرده‌ نیست نباشد نوای تو

[=&quot]عالَم پُر است از تو و خالی است جای تو

[=&quot]هر چند کائنات گدای درِ تواَند

[=&quot]هیچ آفریده نیست که داند سرای تو(صائب)

[=&quot]شما اگر بخواهید همین مضمون را بگویید، امروز بعد از چهارصد سال از زمان صائب، میتوانید الفاظی روشن‌تر، واضح‌تر، فصیح‌تر از این بیاورید؟ زبان را این‌ جور نگه داشته‌اند، به ما رسانده‌اند؛ حالا ما بدهیم دست فلان ترانه‌سراهای بی‌هنر -واقعاً بی‌هنر!- که الفاظ را خراب کنند و بشکنند و مانند اینها، و بعد هم ما با پول بیت‌المال این را منتشر کنیم و در صدا و سیما یا در دستگاه‌های گوناگون دولتی و غیر دولتی این را پخش بکنیم!



[/HR] [=&quot][1][=&quot] بیانات در دیدار اعضاى مجمع بین‌المللى استادان زبان فارسى (۱۳۷۴/۱۰/۱۶)

[h=1][=&quot]98/03/01 گزیده بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان[/h] [h=2][=&quot]لزوم دقت در تعبیرهای انتقادی برای مصونیت از مؤاخذه الهی و تأثیرات خارجی نامطلوب مثل سوء استفاده طرف مقابل[/h] [=&quot]البتّه جوانهای عزیز که صحبت کردند، غالباً نگرانی‌ها و دردها را بیان کردند؛ خوب است، عیبی ندارد، من با بیان نگرانی‌ها و اشکالات و مانند اینها مخالف نیستم، کاملاً موافقم که گفته بشود و مطرح بشود، منتها در تعبیرها یک مقداری دقّت بشود؛ چون بی‌دقّتی در بیان و در تعبیر و مانند اینها ممکن است علاوه بر مؤاخذه‌ی خدایی، تأثیرات خارجی‌اش هم مطلوب نباشد؛ با دقّت بایستی انتقاد کرد. این روحیه‌ی نشاط و طلبکاری -که من حالا عرض میکنم این را- خیلی خوب است. ...

[=&quot]بعضی از دوستان انتقادهایی کردند که خب خوب است، بسیاری از انتقادها هم به‌جا است، منتها لحن انتقاد را خیلی تند نکنید، یعنی دو چیز را توجّه داشته باشید: یکی اینکه در انتقادها سعی کنید که نقطه‌ضعف به طرف مقابلتان ندهید؛ یعنی جوری حرف نزنید که بتوانند شما را در مرجع قضائی محکوم کنند؛ این را توجّه داشته [باشید]؛ من شاید یک بار، یا دو بار دیگر در جمع جوانها این را تذکّر داده‌ام؛ توجّه داشته باشید جوری حرف نزنید که مورد استفاده‌ی طرف مقابل قرار بگیرد برای محکوم‌ کردن قضائی شما؛ این یک.[=&quot]

[=&quot]دوّم اینکه از افراط و تفریط در بیان بپرهیزید. شما ملاحظه کنید در قرآن وقتی درباره‌ی مثلاً فرض کنید کفّار و مخالفین پیغمبر یک مطلبی را بیان میکند، بعد میگوید: وَلکِنَّ اَکثَرَهُم یَجهَلون؛(انعام: 111) نمیگوید «و لکنّهم یجهلون»، میگوید: اَکثَرَهُم یَجهَلون، یعنی یک عدّه‌ای هم در بینشان هستند که محکوم به این حکم نیستند. این جور نباشد که شما به طور قاطع یک مجموعه را نفی کنید یا اِشکالی بر آنها وارد کنید؛ در حالی که ممکن است بعضی از اینها مشمول این اِشکال شماها نباشند. اینها تذکّراتی است که [مهم است]. شماها هم بچّه‌های من هستید، یعنی واقعاً مثل فرزندان من هستید؛ دلم میخواهد که کارتان و همین جهتی که دارید حرکت میکنید، یک جهت درستی باشد.[=&quot]

[h=2][=&quot]
مشکلات نظام پارلمانی بیشتر از نظام ریاستی و مشکلات از کمبودهای کارگزاران
[/h] [=&quot]یکی از دوستان -از ناطقین محترم- سؤال کردند که «اشکالاتی که امروز ما در جامعه مشاهده میکنیم -همین کمبودها و همین اشکالاتی که شماها بعضی‌اش را گفتید- به ساختار برمیگردد یا به کارگزاران؟» ساختار قانون اساسی ساختار خوبی است، یعنی اشکالی ندارد؛ البتّه ساختارها در طول زمان تکمیل میشوند، نواقصشان، خلأ‌هایشان برطرف میشود؛ این [یک] امر طبیعی است. فرض بفرمایید که یک روزی ما مجمع تشخیص نداشتیم، این یک کمبودی بود، یک خلأیی بود، امروز این مجمع را داریم؛ و از این قبیل پیشرفتها که در همه‌ی نظامهای دنیا هم همین ‌جور است. فرض بفرمایید در یک نظام حکومتیِ ریاستی مثل آمریکا که حالا دویست‌وخُرده‌ای سال از تشکیل این نظام حکومتی میگذرد، همین چند سال قبل من میخواندم که یک چیزهایی را دارند تأسیس میکنند، به وجود می‌آوردند، یا کم میکنند؛ یعنی نظام را [تکمیل میکنند]. بنابراین ساختار ایرادی ندارد، ساختار خوب است؛ البتّه ممکن است کم و زیادش کرد. [در مورد] آن موضوع نظام پارلمانی -که یکی از دوستان گفتند- بحث شده؛ اینها را ما در آن مجلسی که برای بازنگری قانون اساسی بود مفصّل بحث کردیم و به این نتیجه‌ای که امروز هست رسیدیم؛ مشکلات نظام پارلمانی -برای ما لااقل- بیشتر از نظام ریاستی است. به ‌هر حال، من مشکلی در ساختار نمیبینم. بله، ما کارگزارها اشکال داریم؛ در این شکّی نیست. کارگزارها کوتاهی دارند، سلایق گوناگون دارند، ناتوانی‌هایی دارند، کمبودهایی دارند، و نتیجه این میشود که گاهی در حرکت اشتباه میکنیم. اشتباه ماها هم مثل اشتباه‌ اشخاص عادّی نیست؛ ما وقتی اشتباه میکنیم، اشتباهمان شکافهای بزرگی در متن جامعه به وجود می‌آورد.

[h=2][=&quot]
خطاهای بزرگ در خصوصی سازی و جلوگیری قسمتی از آنها توسط رهبری
[/h] [=&quot]یک مطلبِ دیگر اینکه یکی از دوستان گفتند «جلوی خصوصی‌سازی گرفته بشود». البتّه خطاهای بزرگی در زمینه‌ی خصوصی‌سازی انجام گرفته که این برادرمان هم به این خطاها اشاره کردند و بنده هم مکرّر تذکّراتی داده‌ام که بعضی جاها اصلاح شده، بعضی جاها جلوی یک کاری گرفته شده. اشکالاتی در کار خصوصی‌سازی هست منتها اصل خصوصی‌سازی، نیاز مبرم اقتصاد کشور ما است؛ این جزو همان مواردی است که ساختار را -که اوّل وجود نداشت- تکمیل میکند. ما از اصل مربوطه در قانون اساسی استفاده‌ای کردیم، آن استفاده را اعلام کردیم، همه‌ی صاحب‌نظرها از همه جهت تأیید کردند، گفتند چیز خوبی است و واقعاً هم چیز خوبی است، جلویش را نباید گرفت، منتها در عمل، مثل خیلی از کارهای دیگر اشکالاتی وجود دارد و خطاهایی انجام گرفته، بی‌توجّهی‌هایی شده؛ شاید در این زمینه لغزشهایی صورت گرفته، باید جلوی لغزشها را گرفت. آنچه وظیفه‌ی ما است، این است که جلوی لغزشها را بگیریم.

[h=2][=&quot]
اتهام تقابل با جوانان انقلابی به رهبری و تقابل ایشان تنها با عمل خلاف
[/h] [=&quot]یک مطلب دیگر [اینکه] به این حقیر نسبت داده‌اند مقابله‌ی با جوانهای انقلابی را؛ این را شما باور نکنید. من با جوانهای انقلابی هیچ وقت مقابله نمیکنم. جوانهای جریان انقلاب، بخصوص جریان جوان انقلابی را بنده همیشه تأیید کرده‌ام، باز هم تأیید میکنم؛ البتّه معنایش این نیست که فرض کنید اگر یک تعدادی از جوانهای انقلابی، یک وقتی یک عمل خلافی انجام دادند، یک عمل غلطی انجام دادند، آن را هم ما تأیید کنیم؛ نه. بنده هم یک روزی در این کشور جوان انقلابی بوده‌ام، عمری را در این زمینه گذرانده‌ام؛ من به خودم نگاه میکنم میبینم چقدر در کار من خطا وجود داشته؛ خب جوان انقلابی هم ممکن است یک جا خطا کند؛ آن خطا را من تأیید نمیکنم امّا جوان انقلابی را من حتماً تأیید میکنم. اگر چنانچه چیزی در این زمینه نقل بشود، حتماً قبول نکنید و باور نکنید.

[h=2][=&quot]
معتقد نبودن رهبری به برجام و عدم دخالت رهبری در امور اجرایی جز آنچه موجب انحراف مسیر انقلاب است
[/h] [=&quot]یکی از دوستان گفتند تصویب برجام را به رهبری نسبت داده‌اند؛ خب بله، امّا شما که چشم دارید، ماشاءالله هوش دارید، همه چیز را میفهمید! آن نامه‌ای را که من نوشتم نگاه کنید، ببینید تصویب چه جوری است؛ شرایطی ذکر شده که در این صورت این [توافق] تصویب میشود. البتّه اگر چنانچه این شرایط و این خصوصیّات اجرا نشد، اِعمال نشد، وظیفه‌ی رهبری این نیست که بیاید وسط و بگوید برجام نباید اجرا بشود. [البتّه]خود این، یک مقوله‌ای است که وظیفه‌ی رهبری در این جور مواقع اجرائی چیست. عقیده‌ی ‌ما این است که در زمینه‌های اجرائی، رهبری نباید وارد میدان بشود و یک کاری را اجرا کند یا جلوی اجرای یک کاری را بگیرد، مگر آنجایی که به حرکت کلّی انقلاب ارتباط پیدا میکند؛ آنجا چرا، وارد میشویم، امّا در موارد دیگر نه. بنابراین نه، برجام را به آن صورتی که عمل شد و محقّق شد، بنده خیلی اعتقادی نداشتم و بارها هم به خود مسئولینِ این کار -به آقای رئیس‌جمهور، به وزیر محترم خارجه، به دیگران- همین را گفته‌ایم و موارد زیادی را به آنها تذکّر داده‌ایم.

[h=2][=&quot]
فرصت تجدید ناپذیر جوانی برای کسب عادتهاتی پسندیده مثل انس با قرآ
ن
[/h] [=&quot]عزیزان من! ماه رمضان فرصت خیلی خوبی است برای شست‌وشوی دل و جان، برای تقویت رابطه‌ی با خدا؛ و به این تقویت رابطه شما احتیاج دارید؛ همه‌ی ما احتیاج داریم. ماه رمضان فرصت بسیار خوبی است. اُنس با قرآن، اُنس با نماز، اُنس با دعا، همین روزه‌ای که میگیرید، نعمتهای خدا است برای شما. موادّ این مهمانی الهی، که در روایات وارد شده [به عنوان] «ضیافت الهی»، همینها است؛ یعنی روزه یکی از آن مائده‌های آسمانی‌ای است که خدای متعال در این مهمانی، در این ضیافت به شما میدهد؛ دعا یکی دیگر از این مائده‌ها است؛ نماز همین جور، و این برای شما که جوانید، ده برابرِ امثال بنده که در سنین پیری و آخر خط هستیم، توانایی دارد، قدرت تأثیر دارد؛ این جوری است این را قدر بدانید. این فرصت جوانی‌ که در اختیار شما است، این تجدیدناپذیر است؛ از این فرصت استفاده کنید برای اینکه اُنس با خدا را، اُنس با نماز را، اُنس با قرآن را برای خودتان به صورت عادت دربیاورید؛ عادتهای پسندیده و نیکو؛ و آن وقت تا آخر عمر با شما همراه خواهد بود. اگر حالا [این کار را] نکردید، در سنین بالا، یا ممکن نخواهد شد برای بعضی‌ها، [یا] برای بعضی‌ها هم مشکل خواهد بود؛ ممکن است امّا مشکل است؛ امّا الان اگر چنانچه شما اقدام کردید، نه، این برای شما به صورت یک ملکه‌ی نفسانی باقی خواهد ماند و ذخیره‌ی جوانی شما است.

[h=2][=&quot]
نقش تشکلهای دانشجویی در حل مشکلات خصوصی سازی مثل نیشکر هفت تپه و ماشین سازی تبریز و فعّالیّتهای بین‌المللی و منطقه ای مثل مسئله یمن، نیوزیلند و نیجریه و این فعالیتها نیازمند متانت و عقلانیت
[/h] [=&quot]در این یکی دو سالِ گذشته -طبق گزارشهایی که به من میرسد- تشکّلهای دانشجویی و مجموعه‌های دانشجویی کارهای خوبی انجام داده‌اند در زمینه‌ی مسائل گوناگون؛ چه مسائل کشوری، چه مسائل بین‌المللی؛ فرض بفرمایید آنچه اینجا این برادرمان راجع به خصوصی‌سازی گفتند که بچّه‌های دانشجو در زمینه‌ی خصوصی‌سازی وارد کار شدند که در همین مسئله‌ی نیشکرِ هفت‌تپّه و ماشین‌سازیِ تبریز، دانشجوها رفتند و یک مشکلی را واقعاً حل کردند؛ یعنی نه پول دارند، نه قدرت قانونی دارند امّا در عین حال حضورشان میتواند یک کار بزرگ را، یک مشکل بزرگ را حل کند. مثلاً از جمله‌ی موارد این است: در حمایت از کارگران؛ یا در مطالبات از دستگاه‌ها، که این مطالبات اثر هم داشته؛ یعنی اینکه مجموعه‌ی دانشجویی از قوّه‌ی قضائیّه یا قوّه‌ی مقنّنه یا مجمع تشخیص یک چیزی را مطالبه بکند، تأثیرگذار است؛ این اثر داشته و این کاری بوده که شما کرده‌اید و بسیار خوب است. این مال همین یکی دو سال اخیر است که این تحرّکات را انسان در مجموعه‌های دانشجویی مشاهده میکند.

[=&quot]یا در زمینه‌ی فعّالیّتهای بین‌المللی و فعّالیّتهای منطقه، [مثلاً] در زمینه‌ی یمن، در زمینه‌ی این مسئله‌ی اخیر نیوزیلند، در زمینه‌ی نیجریه که دانشجوها اعلام حضور کردند؛ و در مسائل متعدّدِ دیگر [هم] همین جور؛ این اعلام حضورها خوب است. یا گاهی اوقات یک تجمّعی مثلاً جلوی سفارتخانه خوب است؛ البتّه با متانت، با دقّت، با عقلانیّت و با نشان‌ دادن اقتدار روحی و معنوی. این‌ جور نیست که همیشه از دیوار بالا رفتن خوب باشد -یک جاهایی البتّه خوب است؛ در قضیّه‌ی تسخیر لانه‌ی جاسوسی، کار خوبی بود امّا همیشه این ‌جور نیست- لکن حضور شما، خواسته‌ی شما، حرف منطقی شما، نشان دادن اقتدار شما، نشان دادن اجتماع شما تأثیرگذار است. ممکن است شما تأثیرش را فوری به چشم نبینید امّا بدانید که اینها اثر گذاشته. خب این [حضور] بنابراین جزو مواردی است که من تأکید میکنم، تأیید میکنم و مایلم که این استمرار پیدا کند.

[h=2][=&quot]
وضعیت نامطلوب نهضت کتابخوانی در تشکلهای دانشجویی خصوصا مطالعه آثار شهید مطهری
[/h] [=&quot]البتّه طبق گزارشی که به من دادند، یک توصیه‌ای که ما همیشه میکردیم، [یعنی] مسئله‌ی کتاب‌خوانی و نهضت کتاب‌خوانی خیلی در بین مجموعه‌های دانشجویی رواج مطلوب را نداشته. من این را باز هم تأکید میکنم: شما احتیاج دارید بخوانید، احتیاج دارید بدانید. (حالا من ان‌شاءالله اگر فرصت شد عرض خواهم کرد) شما نهضت کتاب‌خوانی باید راه‌ بیندازید، واقعاً کتاب بخوانید، مطالعه کنید. من البتّه در جلسات قبلی که با دانشجوها داشته‌ام، مکرّر صحبت کتابهای شهید مطهّری را کرده‌ام امّا نمیخواهم بگویم صرفاً آن؛ نه، شماها خودتان، هیئتهای اندیشه‌ورزتان، بچّه‌های پیشکسوت‌ترتان بنشینند فهرست مطالعاتی و برنامه‌ی مطالعاتی برای جاهای مختلف، قشرهای مختلف برنامه‌ریزی کنند، طرّاحی کنند و تعریف کنند، و مانند این کارها. این خیلی چیز لازمی است.

[h=2][=&quot]
بیانیّه‌ی گام دوّم و چهار نقطه عطف: عظمت انقلاب، راه طی شده، چشم انداز و نقش نیروی جوان متعهد
[/h] [=&quot]ببینید، «بیانیّه‌ی گام دوّم» یک ترسیم کلّی از گذشته و حال و آینده‌ی انقلاب بوده. خب چهل سال [از انقلاب] گذشته -یک ترسیم کلّی است، وارد جزئیّات نشدیم- یک تصویرسازی کلّی شده راجع ‌به مسائل اصلی انقلاب. چهار نقطه‌ی به‌اصطلاح اصلی در این بیانیّه مورد تأکید بوده:

[=&quot]نقطه‌ی اوّل: «عظمت حادثه‌ی انقلاب». خیلی‌ها به این توجّه نمیکنند، خواستیم به این توجّه بشود، دقّت بشود: حادثه‌ی انقلاب؛ هم خود پدید آمدن انقلاب در این نقطه‌ی مشخّص جغرافیایی و در آن برهه‌ی مهمّ تاریخی، و بعد، ماندگاری انقلاب؛ بنابراین این یک نقطه است: عظمت انقلاب، هم از لحاظ وقوع، هم از لحاظ ماندگاری.

[=&quot]نقطه‌ی دوّم: «عظمت راه طی‌شده و کارکرد انقلاب تا امروز»؛ [یعنی] نقطه‌ی مقابل حرف آن کسانی که اصرار دارند بگویند انقلاب نتوانسته کارکردی از خودش نشان بدهد. بنده در این بیانیّه این را -البتّه به طور مجمل و کوتاه- بیان کردم که نخیر، انقلاب کارکرد کاملاً برجسته و ممتاز در زمینه‌های گوناگون داشته؛ هم در زمینه‌ی سیاسی، هم در زمینه‌ی اجتماعی، هم در زمینه‌ی علمی،‌ هم در زمینه‌ی عدالت، هم در زمینه‌ی آزادی. انقلاب در زمینه‌ی همه‌ی خواسته‌های مهمّ بشری و ملّی و بین‌المللی کارکردهای برجسته‌ای داشته. پس نقطه‌ی دوّم، عظمت کارکردهای انقلاب.

[=&quot]نقطه‌ی سوّم که در این بیانیّه مورد نظر است، «عظمت چشم‌اندازی است که باید به آن برسیم»؛ اینکه ما به کجا میخواهیم برسیم، میخواهیم چه کار کنیم، هدف ما کجا است.

[=&quot]و نقطه‌ی چهارم: «عظمت نقش نیروی جوان متعهّد»؛ نه هر جوانی؛ جوانی که احساس تعهّد کند،‌ احساس مسئولیّت کند. عظمت نقش این قشر یعنی جوان متعهّد در این مسیری که در پیش رو داریم و در رسیدن به آن چشم‌انداز مورد نظر.

[=&quot]این چهار نقطه‌ای است که ما اینجا خواستیم [بیان کنیم]. البتّه من عرض کردم به اجمال؛ در یک بیانیّه نمیشود خیلی این چیزها را تفصیل داد -یک کتاب یا دو کتاب باید نوشت- لکن جا برای تفصیل و فکر و مطالعه و تعمیق این حرفها وجود دارد.

[h=2][=&quot]
حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط نیازمند شناخت از وضعیت موجود، جهت گیری مشخص (جامعه اسلامی و تمدن پیشرفته اسلامی)، وجود نقطه امید بخش (ظرفیتهای ملی) و راهکارهای عملی
[/h] [=&quot]یک حرکتِ عمومیِ معقول و منضبط -منضبط! وقتی میگوییم منضبط، یعنی حرکت، غوغاسالارانه و بَلبشویی و مانند اینها نباشد؛ گاهی حرکتهای عمومی با بلبشو و غوغاسالاری و مانند اینها همراه است؛ آنها ارزشی ندارد- و صحیح و منتظم و عقلائی اگر بخواهد انجام بگیرد، به چند چیز نیاز دارد:

[=&quot]اوّلاً نیاز دارد به اینکه از صحنه یک شناختی وجود داشته باشد؛ یعنی این کسانی که این حرکت را انجام میدهند یا محور این حرکتند یا لااقل تحریک‌کننده‌ی این حرکتند، بایستی صحنه را درست بشناسند، عناصر درگیر در این صحنه را بشناسند. امروز شما در کشور خودتان، در جمهوری اسلامی، میخواهید یک حرکت انجام بدهید؛ خب باید بدانید جمهوری اسلامی امروز در چه وضعی است، با چه کسی روبه‌رو است، با چه کسی مواجه است، فرصتهایش کدامها هستند، تهدیدهایش کدامها هستند، دشمنهایش چه کسانی هستند، دوستهایش چه کسانی هستند؛ این باید دانسته بشود و شناخته بشود.

[=&quot]یک عنصر دیگری که لازم است برای این حرکت، این است که این حرکت باید یک جهت‌گیری مشخّصی داشته باشد؛ یک جهت‌گیری منطقی و قابل قبول، که در حرکت عمومی ملّت ایران که ما داریم پیشنهاد میکنیم و مطرح میکنیم، این جهت‌گیری، جهت‌گیری به سمت جامعه‌ی اسلامی یا تمدّن اسلامی است؛ یعنی میخواهیم برویم به سمت تشکیل یک جامعه‌ی اسلامی؛ و حرکت عمومی، ما را باید به اینجا و در نهایت به یک تمدّن پیشرفته‌ی اسلامی برساند. این هم عنصر دوّم.

[=&quot]عنصر سوّمی که [این حرکت] نیاز دارد، این است که یک عامل امیدبخشی باید وجود داشته باشد، یک نقطه‌ی روشنی باید وجود داشته باشد. در هر حرکتی اگر چنانچه این نقطه‌ِی روشن، این نقطه‌ی امیدبخش وجود نداشته باشد، حرکت پیش نمیرود. این خوشبختانه در کشور ما، برای جامعه‌ی ما، برای مردم ما، کاملاً در دسترس است؛ نقطه‌ی روشن عبارت است از ظرفیّتهای ملّی‌ای که ما اینها را شناخته‌ایم؛ یعنی امروز حتّی شما جوانها ظرفیّتهای ملّت خودتان را شناخته‌اید. ملّت ایران نشان داده که میتواند کارهای بزرگ را بخوبی انجام بدهد، از عهده بربیاید؛ ملّت ایران انقلاب را راه انداخت، تشکیل جمهوری اسلامی را راه انداخت؛ اینها مثل معجزه است. تشکیل جمهوری اسلامی در دنیای دوقطبیِ کاپیتالیسم و کمونیسم -که آن روز بود- مثل یک معجزه است؛ واقعاً شبیه معجزه‌ی عبور از دریا برای بنی‌اسرائیل یا عصای موسیٰ است؛ مثل یک معجزه است. خب ملّت ایران این کار را کردند؛ این یک ظرفیّت خیلی مهمّی است. بعد [هم] توانستند این را نگه دارند. دیگران هم از این کارها همین چند سال قبل از این [کردند]؛ دیدید دیگر؛ بعضی از این کشورهای منطقه‌ی شمال آفریقا و مانند آنها از این کارها کردند،امّا نتوانستند نگه دارند. ملّت ایران توانست نگه دارد. ملّت ایران توانست در مقابل ابرقدرت‌های بزرگ دوران سینه سپر کند، آنها را به عقب‌نشینی وادار کند؛ پس این خودش یک نقطه‌ی امید است. پس ما این نقطه‌ی امید را داریم. البتّه نقاط امید زیاد است؛ یکی‌اش این است. یکی از نقاط امید، فرسودگی جبهه‌ِی مقابل ما است. بنده به طور قاطع میگویم -البتّه یک عدّه‌ای فوراً بنا میکنند توجیه و تأویل و انکار و مانند اینها، لکن بنده قاطعاً این را میگویم، میتوانم این را ثابت هم بکنم که حالا وقتش نیست- امروز تمدّن غربی دچار انحطاط است، یعنی واقعاً در حال زوال است: عَلی شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانهارَ بِه؛ فی نارِ جَهَنَّم؛(توبه: 109) لب گودال است؛ این جوری است. البتّه حوادث و تحوّلات جوامع بتدریج اتّفاق می‌افتد؛ یعنی زود احساس نمیشود. حتّی خود اندیشمندان غربی این را احساس کرده‌اند و بر زبان می‌آورند و میگویند. این هم یکی از نقاط امید ما است. تمدّن غربی، تمدّن مادّی در مقابل ما قرار دارد و رو به فرسودگی است. این هم یکی از نقاط امیدبخش است؛ و بعد هم وعده‌ی تخلّف‌ناپذیر خدا که «اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم».(محمد: 7) خب، وَمَن اَصدَقُ مِنَ اللهِ قیلًا؟(نساء: 122) چه کسی از خدا راستگوتر است؟ وعده‌ی ‌چه کسی از خدا درست‌تر است؟ خدا میگوید: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم؛ اگر شما نصرت کردید خدا را، یعنی به سمت تمدّن اسلام و جامعه‌ی اسلامی و تحقّق دین خدا پیش رفتید، خدا شما را یاری میکند؛ نقطه‌ی امید. پس عنصر سوّم هم که وجود نقطه‌ی امید است، وجود دارد.

[=&quot]عنصر چهارم این است که بالاخره در هر برهه‌ای راهکارهای عملی لازم است. در هر برهه‌ای از زمان راهکارهای عملی مورد نیاز است. خب محلّ بحث ما اینجا است. آنچه شما سؤال میکنید -یعنی نسل جوان ممکن است سؤال بکند و یک سؤال مستتری(و پنهان) است- همین است که بالاخره راهکار عملی برای اینکه ما بتوانیم به عنوان یک جوان وارد میدان بشویم چیست. خب این چهار عنصری که گفتیم -همه‌ی اینها- که برای یک حرکت عمومی این چهار عنصر نیاز است، تبیین اینها نیاز دارد به ذهن فعّال و زبان گویا؛ منتها این [مورد] آخری که مسئله‌ی راهکارهای عملی باشد، احتیاج دارد به هدایت، تمرکز، پیگیری، فعّالیّت پی‌درپی و لحظه‌به‌لحظه برای اینکه بتواند این کاروان عظیم جامعه را و مهم‌تر از همه جوانهای جامعه را به پیش ببرد. این کارِ چه کسی است؟ این تمرکز، این ایجاد برنامه‌ی کار، پیدا کردن راهکار، ارائه‌ی راهکار، برنامه‌ریزی، به عهده‌ِی چه کسی است؟ این به عهده‌ی جریانهای حلقه‌های میانی است. این، نه به عهده‌ی رهبری است، نه به عهده‌ی دولت است، نه به عهده‌ی دستگاه‌های دیگر است؛ [بلکه] به عهده‌ی مجموعه‌هایی از خود ملّت است که خوشبختانه امروز ما این را کم هم نداریم. ما نخبه‌های فکری در زمینه‌های گوناگونِ مورد نیاز در میان جوانان، در میان مسئولین خودمان داریم. اینها میتوانند بنشینند برنامه‌ریزی کنند و هدایت کنند. تشکّلهای دانشجویی از این قبیلند، مجموعه‌های باتجربه و فعّال در زمینه‌های فرهنگی و فکری و مانند اینها از این قبیلند و هر که هم در این زمینه‌ها فعّال‌تر باشد، مؤثّرتر است؛ یعنی زمام کار دست کسانی است که فعّالیّت کنند؛ تنبلی و بی‌حالی و کسالت و مانند اینها به درد نمیخورد.

[h=2][=&quot]
راهکارهای عملی برای حرکت عمومی جامعه و حضور مدیریتی جوان و خنثی نمودن توطئه فلج نمودن جوان: کارگروه های فرهنگی (آتش به اختیار)، سیاسی (غیر از حزب بازی)، کرسی های آزاد اندیشی (جذب دانشجو)، گروه های نهضتی در ارتباط با مسائل بین المللی، علمی، فعّالیّتهای اطلاعاتی مردمی، کارهای اجتماعی
[/h] [=&quot]نمونه‌هایی را من اینجا یادداشت کرده‌ام، نمونه‌هایی از کارهایی که میتواند نسل جوان را در نقش و شأنِ محور بودنِ حرکت عمومی جامعه کمک کند و ظرفیّت لازم را به آنها بدهد. نمونه‌هایی را من اینجا یادداشت کرده‌ام. یکی تشکیل کارگروه‌های فرهنگی است؛ این کاری که الان دارد انجام میگیرد؛ این الان وجود دارد. بنده با بسیاری از اینها آشنا هستم، با بعضی، ارتباط هم دارم. کارگروه‌های فرهنگی در سراسر کشور و در مساجد -که در صحبت یکی از دوستان هم اتّفاقاً همین بود- یکی از کارها است. این «آتش به اختیار» که من چندی پیش گفتم، مربوط به این مجموعه است، [یعنی] مجموعه‌های فعّال در زمینه‌های فرهنگی که اینها میتوانند تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند. از اوّل انقلاب هم همین جور بوده، الان هم همین جور است. الان هر جایی که شما یک گروه جوان را پیدا کنید -جوان متشکّل و بافکر و صاحب ذهن فعّال- که دست به کار فرهنگی میزنند مثلاً در یک مسجدی، در یک هیئتِ عزاداری‌ای -همین طور که دوستان بیان کردند-اینها میتوانند روی جوانها تأثیر بگذارند، روی محلّه تأثیر بگذارند، روی خویشاوندان تأثیر بگذارند، روی مجموعه‌های دانشجویی تأثیر بگذارند، یک حرکتی، یک عزمی، یک بینش و بینایی‌ای را در یک مجموعه‌ای به وجود بیاورند.

[=&quot]یک کار دیگر، تشکیل گروه‌های فعّالیت‌ سیاسی [است]؛ البتّه منظورم حزب‌بازی نیست. حزب‌بازی کاری است که بنده برکتی در آن احساس نمیکنم؛ امّا کار سیاسی فقط حزب‌بازی نیست؛ نشستن، تحلیل سیاسی کردن، حوادث سیاسی را شناختن، فهمیدن، منتقل کردن، یکی از آن کارهای بسیار اساسی است که حرکت عمومی جامعه را تسریع میکند، شکل میدهد و کمک میکند؛ یکی از کارها این است.

[=&quot]تشکیل میزگردها و کرسی‌های آزاداندیشی در دانشگاه‌ها که بنده مکرّر این را تکرار کرده‌ام و تأکید کرده‌ام و توصیه کرده‌ام؛ و خب خیلی پیشرفتی نداشته. چه کسی باید این را بکند؟ [اگر] منتظر باشید که رئیس دانشکده یا معاون فرهنگی یا مانند اینها بکنند، فایده‌ای ندارد؛ خودتان باید بکنید. در دانشگاه‌ها کرسی‌های آزاداندیشی را باید تشکیل بدهید؛ منتها همین طور که گفتم همه‌ی این حرکتها باید منضبط باشد؛ با انضباط، با پیش‌بینی، با مطالعه‌ی خوب از سوی افرادی که صاحب ذهن فعّال و زبان گویا هستند راه [بیفتد]؛ اینها حتماً کمک میکند، تأثیر میگذارد. الان مجموعه‌ی دانشجویانی که همراه با تشکلّها هستند، درصد بالایی از دانشجوهای کشور نیست. اگر چنانچه شما این کارها را بکنید، این درصد قطعاً رشد خواهد کرد. خب دانشجویی که متعهّد نباشد یا سرگرم کارهای بی‌ربط باشد، در پیشرفت کشور هیچ تأثیر مثبتی نمیگذارد اگر تأثیر منفی نگذارد. شما میتوانید تأثیرگذاری کنید با همین [کار]. یک فصل هم این؛ یعنی یکی از راهکارهایی که ذکر میشود همین است.

[=&quot]یک راهکار دیگر تشکیل گروه‌های نهضتی در ارتباط با مسائل بین‌الملل و مسائل جهان [است]. همین طور که اشاره کردم بعضی از مجموعه‌ها این کارها را کرده‌اند. فرض کنید دعوت کردند از دانشجوهای فعّال کشورهای مقاومت که در تهران یا در بعضی شهرستان‌های دیگر آمدند، جمع شدند، جلسات خوبی هم بوده، به ما هم خبرش رسید و از این قبیل کارها میشود کرد؛ یعنی فعّال شدن در زمینه‌ی مسائل جهان اسلام. گروه‌هایی تشکیل بشوند و این کارها را دنبال بکنند: مسائل غزّه، مسائل فلسطین، مسئله‌ی یمن، مسئله‌ی بحرین، مسائل مربوط به مسلمانهای میانمار، مسائل مربوط به مسلمانهای اروپا -یکی از مسائل قابل بحث ما در محیط‌های فعّال دانشجویی مسلمانهای اروپایند که خب داستانی است- مسئله‌ی حوادثی که در بعضی از کشورها [پیش آمده]؛ مثلاً حوادث پاریس قابل بررسی است، قابل مطالعه است، قابل فعّال شدن است، یعنی در رابطه‌ی با این حوادث و حوادث منطقه یک مجموعه‌ی دانشجویی میتواند فعّال بشود؛ این هم یکی از راهکارها است.

[=&quot]یک راهکار دیگر تشکیل گروه‌های علمی و همکاری با مراکز علمی [است]. یک راهکار دیگر همکاری با شرکتهای دانش‌بنیان و کار اقتصادی [است]. یک راهکار بسیار مهم دیگر کارهای خدماتی [است؛ یعنی] همین کارهای گروه‌های جهادی که میروند به این مناطق مختلف که یکی از بهترین کارهای دانشجویی است؛ هر چه اینها توسعه پیدا کند و تقویت بشود و جهت‌دارتر و هدف‌دارتر بشود بهتر است؛ اینها تقویت جسم و روح و ایجاد آن حرکت عمومی است.

[=&quot]فعّالیّتهای اطلاعاتی مردمی. خیلی از کارهایی که دستگاه‌های اطّلاعاتی ما یا نمیتوانند انجام بدهند یا به دلایل مختلفی لابه‌لای کارها میماند، گاهی به وسیله‌ی عناصر هوشیار و آگاه اطّلاع‌‌رسانی میشود و تأثیر داشته. به خود ما گاهی اطّلاع‌‌رسانی شده، تأثیر کرده و دنبال شده و کارهای مثبتی انجام گرفته. فرض کنید [اطّلاع‌رسانیِ] یک سوء استفاده در زمینه‌ی قاچاق، در زمینه‌ی واردات گوناگون؛ مثل همین‌هایی که حالا یکی از دوستان اینجا اسم آوردند، خوراک سگ و امثال اینها؛ مجموعه‌هایی میتوانند در این زمینه‌ها فعّال باشند.

[=&quot]کارهای اجتماعی. ببینید، الان در این فهرستی که من گفتم تا حالا هفت هشت تا، ده دوازده تا راهکار شده؛ از این قبیل پنجاه تا راهکار میشود پیدا کرد. فعّالیّتهای اجتماعی، مثل همین کارهایی که گفتم در زمینه‌ی هفت‌تپّه و مانند اینها که بچّه‌های دانشجو انجام دادند، کارهای بسیار خوبی است. کارگروه‌هایی که ممکن است به هم مرتبط هم نباشند امّا بایستی هدایت بشوند، باید برنامه‌ریزی بشود. همه‌ی این کارها باید به وسیله‌ی جوانها برنامه‌ریزی بشود. البتّه همه‌ی اینها هم بایستی با الهام‌گیری از آن جهت‌گیری کلّی که عرض کردم [یعنی] در جهتِ رسیدن به جامعه‌ی اسلامی و تمدّن اسلامی است. در همه‌ی این کارها، آن برنامه‌ریزان، آن مراکز برنامه‌ریزی و هدایت -که گفتیم حلقه‌های میانی باید آن را انجام بدهند- باید به آن جهت‌گیری توجّه داشته باشند.

[=&quot]نتیجه‌ی اینها چه میشود؟ اینجا من این‌ جور یادداشت کرده‌ام که سرانجام [اینها]، کشاندن نسل جوان متعهّد به عرصه‌ی مدیریّت کشور [است]، که یکی از دوستان گِله میکردند که جوانها را به عرصه‌ی مدیریّت راه نمیدهند. خب چه ‌جوری وارد عرصه‌ی مدیریّت میشوند؟ ورود در عرصه‌ی مدیریّت برای نسل جوان از این راه‌ها اتّفاق می‌افتد و طبعاً اگر نسل جوان وارد عرصه‌ی مدیریّت شد، و مدیران ارشد نظام از جمله‌ی جوانهای متعهّد [شدند] -که من گفتم جوانهای متعهّد حزب‌اللهی، یعنی واقعاً باید حزب‌اللهی باشند؛ به معنای درست کلمه‌ی حزب‌اللهی- آن وقت آن حرکت عمومی کشور طبعاً استمرار پیدا میکند، سرعت پیدا میکند و انجام میگیرد. پس بنابراین این سؤال که جوان چگونه میتواند وارد میدان این حرکت عمومی بشود، به نظر من پاسخهای روشنی دارد که من یک مقداری از آنها را گفتم.

[=&quot]البتّه این تحرّکات نباید به کار علمیِ مجموعه‌ی دانشجوی جوان لطمه بزند؛ با هم منافات هم ندارد. یعنی اینکه شما بگویید «راهبرد بلند‌مدّت نظام، پیشرفت علمی و شکستن خطوط کنونی علم و رفتن به جلو است» درست است. ما قلّه‌ی علم را بلاشک باید فتح کنیم، [امّا] این کارها باید مانع آن نشود؛ منافات هم ندارد، میتوان همین کار را کرد و میتوان حرکت علمی هم کرد؛ میتوان در رشته‌های مختلف، دانشجوی برجسته‌ی صاحب رتبه‌های بالا بود و در عین حال در گروه جهادی حضور داشت، در هیئت دانشجویی حضور داشت، در مجموعه‌های خدماتی حضور داشت، در کار نشریّاتی حضور داشت. ...

[=&quot]یکی از مهم‌ترین توطئه‌هایی که امروز علیه کشور ما و انقلاب ما دارد انجام میگیرد، توطئه‌ی فلج کردن نسل جوان است و سرگرم کردنش به شهوات،‌ سرگرم کردنش به کارهای بیهوده،‌ [مثل] بازی‌های کامپیوتری و کارهای گوناگونی که وجود دارد، مبتلا کردنش به موادّ مخدّر و کارهای گوناگون از این قبیل؛ اینها فلج کردن نسل جوان است- با این شیوه‌ای که من عرض کردم (، خنثی میشود. توطئه‌ِی نومید کردن نسل جوان با همین حرکتها که نشاط‌آفرین و امیدآفرین است، از بین میرود. بنابر‌این، اگر چنانچه ان‌شاءالله شما جوانها با این حرکتها پیش بروید و زمینه را برای روی کار آوردن یک دولت جوان و حزب‌اللهی آماده کنید، بنده معتقدم که بسیاری از این نگرانی‌های شما و دغدغه‌های شما و غصّه‌های شما پایان خواهد پذیرفت؛ این غصّه‌ها هم البتّه فقط مخصوص شماها نیست.

[h=2][=&quot]
لزوم ایجاد شبکه‌ای از نویسندگانِ دانشجوی فعّالِ در نشریّاتِ دانشجویی، برای تداوم فعّالیّتها در حوزه‌ِی نشر
[/h] [=&quot]یک چیزی اینجا یکی از دوستان راجع ‌به نشریّات گفتند. اعتقاد من این است که این کسانی که در نشریّات دانشجویی قلم میزنند و کار میکنند، بایستی مجموعه‌هایی را تشکیل بدهند برای استمرار حرکتشان برای بعد از دوره‌ی دانشجویی. همان‌ طور که اشاره کردند درست است؛ همینهایی که الان در نشریّات قلم میزنند یک روزی دانشجو بودند، لکن همه‌ی آن کسانی که در دوره‌ی دانشجویی اهل این کار بودند، وارد جریان قلم‌زنی در نشریّات و اداره‌ی نشریّات و مطبوعات و مانند اینها نشدند. به نظر من میتوانند در این زمینه [هم کار کنند.] اینجا یادداشت کرده‌ام: «ایجاد شبکه‌ای از نویسندگانِ دانشجوی فعّالِ در نشریّاتِ دانشجویی، برای تداوم فعّالیّتها در حوزه‌ِی نشر».

[h=2][=&quot]
لزوم خودجوش بودن در عرصه های اندیشه ورزی و اجرایی و خاطره دوران مبارزه
[/h] [=&quot]شماها باید خودجوش باشید، باید خودکار باشید، باید منتظر این نباشید که شما را به کار وادار کنند؛ بخصوص جوانهایی که مثلاً مربوط به تشکّلهای گوناگون دانشجویی هستند. باید خودکار حرکت کنید، باید بچّه‌هایی که اهل اندیشه هستند؛ بعضی‌ها هستند در اندیشه‌ورزی پیشرو هستند، بعضی‌ها در حرکتهای اجرائی پیشرو هستند؛ هر کدام در هر قسمتی که توانایی‌اش را دارید بایستی خودجوش و خودکار باشید؛ مثل مبارزات مبارزین زمان طاغوت. خب، اگر باور میکنید ما هم یک وقتی هم‌سنّ شما بودیم،(خنده‌ِی معظّمٌ‌ٌله و حضّار) یک زمانی در همین دوره [بودیم]. اتّفاقاً در این سنین دوران مبارزات بود. واقعاً‌ آن روز ماها خودجوش حرکت میکردیم. نمیخواهم حالا من راجع به خودمان حرف بزنم امّا یک واقعیّتی است. آن روز -در آن سالهای مبارزه- کسی بالای سر ما نبود؛ نه حزبی بود، نه سازمانی بود، ‌نه جمعیّتی بود؛ [تنها] امام بزرگوار بود [آن هم] در نجف یا در ترکیه. گاهی اوقات یک پیامی از امام می‌آمد، یک اعلامیّه‌ای می‌آمد، خونی در رگهای ما به جریان می‌انداخت و ما را هدایت میکرد. خب موانع هم زیاد بود؛ هم کتک بود، هم زندان بود، هم موانع پولی بود، هم گرسنگی کشیدن بود، از این چیزها هم بود امّا در عین حال حرکت میکردیم، پیش میرفتیم. جوانها امروز باید این جوری حرکت کنند؛ مثل مبارزات مبارزین دوران طاغوت.

[h=2][=&quot]
پرهیز از نومیدی با دیدن اشکالات با دیدن عوامل امید بخش
[/h] [=&quot]یک چیزهایی ممکن است شما مشاهده کنید که برای شما ناپسند باشد؛ فرض کنید گرایش سیاسی فلان شخصیّت یا اِشکال در کار فلان مسئول در فلان قوّه برای شما ناخوشایند است. اگر صد مورد از این حوادث را هم مشاهده میکنید، ناامید نشوید؛ این آن توصیه‌ی قطعی و اصلی من است. ناامید نشوید! همه چیز امیدبخش است برای ما، همه چیز نویددهنده است برای ما. همان طور که اشاره کردم، ما یک ملّتی هستیم که عوامل مژده‌دهنده در پیرامون ما و در درون ما بمراتب بیشتر است از عوامل مأیوس‌کننده و ناامید‌کننده. این عوامل مژده‌دهنده را ببینید، پیدا کنید، به آنها دلگرم بشوید، به خدای متعال توکّل کنید، قصدتان را و نیّتتان را خالص کنید و بدانید که خدای متعال شما را کمک خواهد کرد و مدد خواهد کرد. ان‌شاءالله همه‌ی شماها زوال دشمنان بشریّت، یعنی همین تمدّنِ آمریکاییِ منحط و زوال اسرائیل را به لطف الهی خواهید دید.

[h=1][=&quot]98/03/08 گزیده بیانات در دیدار جمعی از استادان، نخبگان و پژوهشگران دانشگاه‌ها[/h] [h=2][=&quot]استادان دانشگاه دارای نقشی بی نظیر و یا کم نظیر و نیازمند مراقبتی دقیق تر از این نقش[/h] [=&quot]کار بزرگی بر دوش استادان دانشگاه‌ها و اعضای هیئت عملی دانشگاه‌ها است که حقیقتاً با کمتر شأنی و جایگاهی در کشور قابل مقایسه است. اگر با دقّت به جایگاه استاد دانشگاه و تربیت‌کننده‌ی دانشجو و جوان توجّه بشود، براحتی قابل قبول است که این جایگاه حقّاً و انصافاً یک جایگاه کم‌نظیری است؛ حالا نمیگوییم منحصر به فرد امّا واقعاً کم‌نظیر است. و همین جایگاه حسّاس موجب این است، یعنی اقتضا میکند که هم خود اساتید محترم، هم دستگاه‌های مدیریّت آموزش عالی در این زمینه با دقّت بیشتر، با مراقبت بیشتر حرکت کنند و اقدام کنند و تصمیم بگیرند.

[h=2][=&quot]
طرح 2040 و زیر سؤال بردن پیشرفتهای علمی کشور
[/h] [=&quot]خب، پیشرفتهای دانشگاهی به معنای واقعی کلمه چشمگیر است؛ این را نبایستی مورد غفلت قرار داد. اینکه من تأکید میکنم روی این قضیّه، به خاطر جریانی است که راه افتاده، نه فقط در ایران [بلکه] در دنیا، برای کوچک کردن، سبک کردن‌ و بی‌ارزش نشان دادن حرکت عظیم علمی کشور؛ الان در دنیا دارد روی این کار میشود؛ پول خرج میکنند، برنامه‌ریزی میکنند؛ یک نمونه‌اش این برنامه‌ی ۲۰۴۰ دانشگاه استنفورد است[=&quot][1] -که لابد شماها مطّلعید یا مطّلع میشوید- درباره‌ی ایران در ۲۰۴۰، [سال] ۲۰۴۰ و زیر سؤال بردن پیشرفتهای علمی کشور و کارهای مهمّ دانشگاهی کشور؛ که در اینجا هم کسانی هستند که با آنها هم‌صدایی میکنند، برای گُل زدن آنها بهشان پاس میدهند؛ اینجا هم از این کارها انجام میگیرد.

[h=2][=&quot]
پیشرفتهای علمی کشور و انکار آن حرکتی مرکب از خباثت و خیانت
[/h] [=&quot]بنده اصرار دارم تأکید کنم که به هیچ وجه این حرکت مرکّب از خباثت و خیانت، درست نیست؛ دانشگاه به معنای واقعی کلمه پیشرفتهای زیادی داشته، کار بزرگی شده در کشور. حالا اگر بخواهیم با دانشگاه قبل از انقلاب مقایسه کنیم که اصلاً زمین تا آسمان فاصله است؛ دانشگاه پیش از انقلاب، دانشگاه بود منتها ضعیف، بی‌اثر در مسائل دنیا، در حوزه‌ی علم در بین‌الملل و بی‌ نام و نشان، محتاج و وابسته‌ی به دیگران -که [برای] خدمات آموزشی و علمی بایستی خیلی اوقات از خارجی‌ها، از غربی‌ها استفاده میشد‌- آنکه اصلاً قابل ذکر نیست؛ لکن حتّی دانشگاه امروز با دانشگاه ۲۰ سال قبل و ۲۵ سال قبل و ۳۰ سال قبل هم تفاوتهای چشمگیری دارد؛ امروز دانشگاه به معنای واقعی کلمه پیشرفت کرده. به اذعان مراکز رتبه‌بندی بین‌المللی جهانی، تعداد زیاد و قابل توجّهی از دانشگاه‌های ما جزو دانشگاه‌های برجسته‌ی دنیا محسوب میشوند. ما امروز چهارده میلیون دانش‌آموخته‌ی دانشگاه‌ها داریم در کشور؛ چهارده میلیون رقم خیلی بالایی است! همین الان پنج درصد بلکه اندکی بیشتر از پنج درصدِ کلّ جمعیّت کشور، دانشجو داریم که در دانشگاه‌ها مشغول تحصیلند؛ رقم بالایی است.

[h=2][=&quot]
اتهام کشور به نداشتن دانش بومی محصولات دفاعی و سکوت در موضوع غنی سازی اورانیوم و سلولهای بنیادی
[/h] [=&quot]حالا متّهم میکنند -نمیدانم حالا شما این خبرها را [دارید یا نه؛] لابد در جریان قرار میگیرید- هم محصولات علمی ما را، [هم تحصیل‌کردگان ما را]. مثلاً فلان مقاله‌نویس مزدبگیر سعودی برمیدارد راجع‌ به محصولات دفاعی پیشرفته‌ی ما که آدمهای عاقل دنیا را میترساند، مقاله مینویسد و میگوید اینها چیزی نیست، اینها مال دیگران است، مال ایران نیست، مال خودشان نیست! اصلاً نمی‌شناسند. حالا او که آن [جور میگوید]، آن مقاله‌نویس خارجی هم -آمریکایی یا اروپایی- به کمک افراد خائن ایرانی، متّهم میکند این قشر عظیم تحصیل‌کرده‌ی دانشگاه را، این مجموعه‌ی عظیم اساتید امروز دانشگاه را به کم‌عمقی و کم‌سوادی! اگر اینها کم‌عمقند، پس غنی‌سازی بیست درصدِ اورانیوم را چه کسی در این کشور درست کرد؟ پیشرفت در دانش نانو را چه کسی دارد در کشور دنبال میکند؟ پیشرفت در همین سلّول‌های بنیادی را که ایشان ذکر کردند، چه کسی دارد در کشور پیش میبرد؟ اینها همه، چشمها را خیره میکند؛ البتّه چشمهای آدمهای وارد و مطّلع و چیزفهم را. بنابراین دانشگاه بحمدالله کار بزرگی را انجام داده و حتّی همین کسانی هم که با ظاهر غیر سیاسی و باطن سیاسی راجع‌ به مسائل علمی کشور حرف میزنند، در خلال گزارششان ناگزیر اعتراف میکنند به پیشرفتهای علمی کشور. بنابراین این یک حقیقتی است که وجود دارد و ما بر اساس این حقیقت باید فکر کنیم، کار کنیم، برنامه‌ریزی کنیم.

[h=2][=&quot]
پیدایش دانشگاه مهندسی برای وابسته نمودن کشور
[/h] [=&quot]مهندسی دانشگاه در کشور در آغاز پیدایشش، یک مهندسی برای وابسته ‌کردن کشور بود، نه برای استقلال کشور؛ اصلاً از اوّل این ‌جوری دانشگاه تولید شد؛ با همان منطق تقی‌زاده‌ای که «ایرانی باید سر تا پا غربی بشود»؛ دانشگاه با این نگاه، با این دید در کشور ایجاد شد. حالا همان دانشگاه است که دارد پرچم استقلال علمی و پیشرفت مستقلّ علمی را به اهتزاز درمی‌آورد؛ همان دانشگاه است. این خیلی حقیقت مهمّی است. خب، این حالا راجع ‌به اینکه دانشگاه بحمدالله از این جهت پیشرفت کرده.

[h=2][=&quot]
پیشرفت دانشگاه با وجود مانع تراشی برای حضور نخبگان در کشور
[/h] [=&quot]البتّه این را هم عرض بکنم که این پیشرفت دانشگاه در این وضعی که توصیف کردیم، در حالی اتّفاق افتاده که مزاحمتهای زیادی هم وجود داشته، یعنی پیشرفت علمی و تربیت علمی جوانان دانشجو در بخشهای مختلف در حالی اتّفاق افتاده که مزاحمهایی هم وجود داشته؛ یعنی کسانی بوده‌اند در داخل دانشگاه خودمان -مثلاً بعضاً استادهایی دیده شده‌اند- که دانشجو را تشویق میکردند به اینکه درس خواندن را در اینجا ادامه ندهد و بگذارد برود؛ یا آن تحصیل‌کرده و دانش‌آموخته‌ی در خارج از کشور را که رفته درس خوانده، خودش را تقویت کرده، حالا آمده و مایل است در کشور بیاید بماند و خدمت کند و فایده بدهد به کشور، مقرّراتی و آدمهایی و مجریانی وجود داشته‌اند که با این آدم رفتاری کرده‌اند که از آمدن پشیمان شده. این مطالبی که عرض میکنم مواردی است که بنده مثالها و نمونه‌هایش را خودم می‌شناسم. جوان دانش‌آموخته‌ی برجسته‌ی نخبه در فلان کشور پیشرفته‌ی دنیا یا فلان دانشگاه‌ها تحصیل کرده، حالا برگشته؛ گاهی اوقات جوری با او رفتار میشود یا مقرّراتی جلوی پای او قرار میگیرد که واقعاً او را از برگشتن پشیمان میکند؛ در عین حال با این موانع است که دانشگاه ما بحمدالله این پیشرفتها را کرده.

[h=2][=&quot]
معضل دانشگاه وجود مدرکهایی بدون عمق علمی و اما دارای ارزش بالای رسمی
[/h] [=&quot]یک مسئله، مسئله‌ی کیفیّت تحصیلی است که باید حتماً پیشرفت کند. این منافات ندارد با آن حرفی که گفتم «سطح ما از لحاظ کیفیّت علمی بالا است»؛ نه، الان در دانشگاه‌های ما مدرکهایی وجود دارد که نمیتواند حاکی از عمق علمی باشد، یعنی ارزش علمی بالایی ندارد امّا ارزش رسمی و مدیریّتی بالایی دارد؛ یعنی وقتی که این مدرک را کسی داشته باشد، از لحاظ رسمی، از لحاظ پیدا کردن کار و مانند اینها دارای ارزش است، در حالی که عمق علمی در این مدرک ملاحظه نشده و وجود ندارد.

[h=2][=&quot]
لزوم درگیر شدن دانشگاه با مسائل جامعه مثل اسیبهای اجتماعی (اعتیاد و طلاق و حاشیه نشینی) و تشکیل جلساتی در این موضوع با حضور رهبری
[/h] [=&quot]دانشگاه علاوه بر وظیفه‌ای که نسبت به درون خود دارد، یک وظیفه‌ای هم درباره‌ی جامعه دارد. وظیفه‌ی درونی، همین تولید علم، پیشرفت علمی، تربیت علمی است؛ وظیفه‌ی بیرونی، اثرگذاری در مجموع جامعه است. دانشگاه نمیتواند از مسائل جامعه منفک و منزوی باشد. این یک نکته‌ی بسیار مهمّی است که بنده به اساتید محترم، برادران و خواهران عرض میکنم: سعی کنید دانشگاه را درگیر مسائل اجتماعی کنید؛ البتّه خواهم گفت که دستگاه‌های مختلف باید از دانشگاه کمک بخواهند، راهنمایی بخواهند، کار بخواهند و دانشگاه به آنها کمک کند، لکن آن، رابطه‌ی بین دستگاه‌ها و دانشگاه است، و این حرف که حالا میزنیم، رابطه‌ی بین مردم و دانشگاه‌ها است با مسائل جامعه.

[=&quot]مثلاً فرض کنید ما در مورد آسیب‌های اجتماعی جلسه تشکیل دادیم. الان شاید حدود دو سه سال است که هر چند وقت یک بار جلسات منظّمی تشکیل میشود که خود بنده شرکت میکنم، مسئولین اصلی کشور هم شرکت میکنند، درباره‌ی آسیب‌های اجتماعی مثل اعتیاد، مثل طلاق، مثل حاشیه‌نشینی و از این قبیل در این جلسات بحث میشود، تصمیم‌گیری میشود، کارهای خوبی هم انجام گرفته، پیشرفتهای خوبی هم شده؛ اینها مسائل جامعه‌ی ما است. دانشگاه چه نقشی در این مسائل ایفا میکند؟

[h=2][=&quot]
جریان منحرف روشنفکری بخاطر منزوی بودن دانشگاه از مسائل جامعه
[/h] [=&quot]دانشگاه‌ها و بخصوص اساتید باید با [مسائل] مردم [ارتباط داشته باشند؛] راهش چیست؟ چه جوری اساتید میتوانند با مسائل جامعه ارتباط برقرار کنند؟ این موضوعی است که هیچ لزومی ندارد کسی از خارج دانشگاه این را معیّن بکند یا بنده مثلاً یک نکته‌ای در این زمینه بگویم؛ این، کار خود دانشگاه است. در خود دانشگاه، اساتید، مجموعه‌ها، گروه‌های علمی، جوامع علمی دانشگاهی بنشینند فکر کنند، ببینند نوع ارتباط اساتید با مسائل جامعه، با مشکلات جامعه چگونه باید باشد، راهش چیست. اگر این [طور] نشد و اساتید از جامعه منزوی شدند، آن وقت این خواسته که دانشگاه بتواند مشکلات جامعه را حل کند، دست‌نیافتنی خواهد شد. اساتید نباید از جامعه منزوی باشند؛ [مثل] همان بلائی که بر سر روشنفکریِ کشور ما آمد. جامعه‌ی روشنفکر ما از اوّل که تشکیل شد، به قول خودشان در برج عاج نشستند، با مردم مخلوط نشدند، با مردم همراه نشدند، خودشان هم این را اعتراف کردند، این را خودشان هم گفتند. من چند سال پیش در دانشگاه در بین دانشجوها این را گفتم که در آن نمایشنامه‌ای که آن شخص نوشته بود -آی باکلاه، آی بی‌کلاه- یک آقایی روی ایوان هست که قضایا را میبیند، مسائل را مشاهده میکند امّا هیچ اقدامی از او دیده نمیشود، مطلقاً؛ این روشنفکر است. روشنفکر غربیِ از غرب منشأ گرفته، وضعش این است، شأنش این است، شأنش همان آقای روی ایوان در ‌آن نمایشنامه است که هیچ اقدامی نمیکند، هیچ کاری انجام نمیدهد، فقط میبیند؛ خوب میبیند، مسائل را میتواند بفهمد، بشناسد امّا خطر نمیکند، وارد نمیشود، برای خودش مشکل و دردسر درست نمیکند، و فقط گاهی یک کلمه حرفی میزند. در انقلاب هم این دیده شد؛ در انقلاب اسلامی، در این حرکت عظیم مردمی، مردم در صفوف مقدّم بودند، روشنفکرها بعضاً از عقب می‌آمدند، بعضی‌ها هم اصلاً نیامدند، تا آخر هم نیامدند. نباید کاری کنیم که سرنوشت اساتید دانشگاه و مجموعه‌ی بزرگ باارزش دانشگاهی یک چنین سرنوشتی بشود؛ یعنی از مردم جدا بشوند، به مردم بی‌اعتنا بشوند، از مسائل مردم بی‌خبر بمانند.

[h=2][=&quot]
تلاش جریان یآس افرین در دانشگاه بخاطر جلوگیری از پیشرفت های علمی موجب نگرانی قدرتهای سلطه‌گر
[/h] [=&quot]خب حالا من چند نکته‌ را یادداشت کرده‌ام که عرض بکنم راجع به مسائل دانشگاه. یک نکته این است که یک شرط اساسی برای پیشرفت عبارت است از امید. امروز یک جریانی در داخل کشور و خارج کشور وجود دارد برای دمیدن روح یأس به جای دمیدن روح امید -که در اوّلِ صحبت اشاره کردم که در خارج می‌نشینند، راجع به مسائل ایران بحث میکنند، و استنتاجشان با تحلیل‌های مغرضانه و خبرهای بعضاً دروغ -یعنی خبرهای خلاف واقع- این است که در ایران حرکت علمی پیشرفتی ندارد و امیدی هم به پیشرفت آن نیست- یأس‌آفرینی. خب موفّقیّتها را طبعاً نادیده میگیرند و این روی دانشجو اثر میگذارد؛ این جریانِ یأس‌آفرین در ذهن دانشجو اثر میگذارد؛ وقتی او مأیوس شد، کار نمیکند. اگر چنانچه نخبه‌ای باشد -حالا تعداد اندکی این‌ جور هستند- و توانایی داشته باشد، امکانات داشته باشد، میگذارد میرود خارج، به عقبش هم نگاه نمیکند. ولیکن اکثر، این امکانات را ندارند؛ [لذا] مأیوس میشوند و دنبال یک مدرک دارای ارزش رسمی ولو بدون محتوای علمی می‌افتند برای اینکه یک شغلی پیدا کنند و یک کاری پیدا کنند؛ پیشرفت علمی پیش نمی‌آید. یأس این [جور] است؛ روی دانشجو اثر میگذارد، روی استادها کمتر اثر میگذارد امّا بعضاً دیده شده که روی استاد هم اثر بگذارد؛ یعنی این تبلیغات، استاد را که در واقع در وسط میدان دانشگاه ایستاده و میان‌دار مسائل دانشگاه است، از پیشرفت علمیِ دانشگاه مأیوس میکند؛ یأس‌آفرینی خطر بسیار بزرگی است. این را دیگرانی که [بیان] میکنند -خارجی‌ها- با حساب و کتاب میکنند؛ ببینید، مقاله نوشته‌اند و در مقاله تصریح کرده‌اند که پیشرفت علمیِ ایران مایه‌ی نگرانی است؛ این را صریحاً نوشتند: «پیشرفت علمیِ ایران مایه‌ی نگرانی است»؛ مایه‌ی نگرانیِ کیست؟ معلوم است؛ قدرتهای استعمارگر، قدرتهای متجاوز و سلطه‌گر که حیاتشان به سلطه‌ی بر ضعفا است، نمیتوانند ببینند که یک کشوری در یک موقعیّت حسّاسی مثل موقعیّت کشور ما، خودش را از ضعف نجات بدهد و به قوّت و قدرت برسد؛ مایه‌ی نگرانیِ آنها است. اینها خیلی راحت موفّقیّتها و پیشرفتها را ندیده میگیرند و بعضی [افراد] هم واقعاً فراموش میکنند. من از آن کسانی که یا آن استادی که به ما خبر میرسد، گزارش میرسد که مثلاً سر کلاس یا در برخورد با مجموعه‌ی دانشجویی یأس‌ْآور حرف میزند، واقعاً تعجّب میکنم که چطور اینها موفّقیّتهای کشور را ندیده میگیرند! این پیشرفت عظیم علمی، این حرکت علمی‌ای که بخصوص در دو دهه‌ی اخیر -در حدود هفده هجده سال اخیر، از اوایل دهه‌ی ۸۰- در کشور به وجود آمده و سهم ایران را در تولید علم در دنیا چقدر بالا برده، و توانایی‌های عملی را جلوی چشم همه قرار داده، می‌بینند، در عین حال آن دمدمه(فریب) و وسوسه‌ی یأس‌آفرین در آنها اثر میگذارد! [این] مایه‌ی تعجّب است.

[h=2][=&quot]
لزوم برنامه ریزی برای گشت و گذارهای علمی برای استد و دانشجو جهت مشاهده پیشرفتهای علمی
[/h] [=&quot]جوری برنامه‌ریزی بشود که موفّقیّتهای عظیم علمی دانشگاه‌ها در معرض دید قرار بگیرد، همه ببینند؛ این گشت و گذار علمی برای استاد و برای دانشجو یک برنامه‌ای باشد که اصلاً در بخشهای مختلف، گشت و گذار علمی کنند؛ پیشرفتهای علمی را بروند ببینند، مشاهده کنند. فرض کنید مثل نمایشگاه کالاهای فلان صنعت که میگذارند، همه میروند می‌بینند آشنا میشوند، پیشرفتهای علمی را معرّفی کنند تا همه ببینند، و مشخّص کنند که از کِی این اتّفاق افتاده؛ در چه سالهایی، در چه مدّتی این پیشرفتها اتّفاق افتاده است تا امید به وجود بیاید. بنده روی مسئله‌ی امید تکیه میکنم. خواهش من این است که برادران عزیز، خواهران عزیز، اساتید معظّم و مکرّم، این را در کلاسهای درس، در مواجهه‌ی با دانشجویان حتماً در نظر داشته باشید و کاری کنید تا این جوان امیدوار بشود. دشمن میخواهد یأس ایجاد کند؛ یک جریانی هم متأسّفانه در داخل کمک میکند به دشمن -این هست دیگر، وجود دارد- شما در مقابل این جریان خائن و خبیث بِایستید و ایجاد امید کنید.

[h=2][=&quot]
علم نافع در ارتباط یافتن دانشگاه با دستگاه های دولتی توسط معاونت علمی و پیدا نمودن راهی برای حل مشکلاتی مثل: بهره وری، اسراف در انرژی، اقتصاد نفتی، اقتصاد دولتی، نظام مالیاتی، نظام بودجه ریزی، شکستن تحریم
[/h] [=&quot]ما راجع به «علم نافع» زیاد صحبت کرده‌ایم؛ در دیدارهای مختلف دانشگاهی، دانشجویی و مانند اینها بحث کرده‌ایم راجع به آن. گفتیم «علم نافع» هم یعنی علمی که مسائل کشور را حل میکند؛ حلّ مسائل کشور، علمِ نافع است. یعنی با مسائل گوناگونی که در کشور وجود دارد، مواجهه‌ی علمی بشود؛ فقط هم مسئله‌ی ما، مسئله‌ی صنعت نیست. بله، ارتباط صنعت و دانشگاه یک نقطه‌ی خاص و مهمّی بود که ما خیلی [وقت] پیش روی آن تکیه کردیم -که من با رئیس‌جمهور وقت (دولت نهم) صحبت کردم و این معاونت علمی اساساً از آن وقت به وجود آمد که بین صنعت و دانشگاه یک ارتباط علمی برقرار بشود- این مربوط به صنعت بود، لکن مخصوص صنعت نیست. در بخشهای مختلف و گوناگون، ما نقاط کور داریم؛ حالا مثلاً در مسائل اقتصادی، بیماری‌های مُزمنی داریم؛ مِن ‌باب مثال، «پایین‌ بودن بهره‌وری». یکی از مشکلات اقتصادی ما پایین‌ بودن بهره‌وری فعّالیّتها است؛ خب این، راه [حلّ] علمی دارد، روی این باید کار علمی بشود، راه حلّ علمی دارد. فرض بفرمایید «اسراف در مصرف انرژی» -که شدّت مصرف انرژی ما چند برابر دنیا است- خسارت بسیار بزرگ و فراوانی است؛ این راه حل دارد. این را البتّه بنده چند سال پیش در سخنرانی گفته‌ام(۱۳۹۰/۱/۱) امّا این جوری نیست که با گفتن و مثل یک نصیحت، قضیّه حل بشود؛ نه، [برای] این باید راه حلّ علمی پیدا بشود و مشخّص بشود؛ اینجا و [در مسائلی] از این قبیل بایست از دانشگاه استفاده بشود.

[=&quot]یا فرض بفرمایید که همین مسئله‌ی وابستگی اقتصاد ما به نفت و نفتی ‌بودنِ اقتصاد، دولتی‌ بودنِ اقتصاد، مشکلات نظام مالیاتی، مشکلات نظام بودجه‌ریزی، همه‌ی اینها مشکلات است؛ و در همه‌ی اینها ارتباط بین دستگاه‌های دولتی و دانشگاه یک امر لازمی است. [مثلاً] طرحهای شکستن تحریم. ما اوّلین کشوری در دنیا نیستیم که تحریم میشویم؛ کشورهای زیادی [بوده‌اند]؛ تحریم راه حل دارد؛ طرحهایی وجود دارد؛ در مواجهه‌ی با تحریم راه حلّ علمی وجود دارد؛ باید این راه حل را جُست؛ جستجو کرد، پیدا کرد و به مسئولین ارائه کرد. یا استفاده‌ی مطلوب از تحریم؛ چون تحریم یک رنجی، مشکلاتی دارد امّا یک منافع و فوایدی هم دارد که ما را وادار میکند به اینکه به توانایی‌های درونی خودمان مراجعه کنیم. پس بنابراین اینها کارهایی است که میشود انجام داد. یا همین «رونق تولید» که ما امسال به عنوان شعار سال مطرح کردیم، خب راهکار علمی دارد؛ اینها بایستی در دانشگاه بررسی بشود. برای این کار اراده‌ی محکم لازم است.

[h=2][=&quot]
وظیفه دانشگاه در علم نافع در دو بستر علوم کاربردی و علوم پایه
[/h] [=&quot]باید واقعاً برای ورود اساتید دانشگاه و محقّقین و علما و فضلای دانشگاهی در این مسائل، راهکار پیدا بشود؛ یعنی ساز و کاری باید پیدا بشود که چگونه وارد بشوند؛ این هم کار خود دانشگاه است. مثلاً در مورد صنعت یکی از پیشنهادها این است که فرصت مطالعاتی بدهند برای اساتید در یک مرکز صنعتی، که استاد ذی‌ربط برود در این مرکز صنعتی و از نزدیک با مسئله‌ی صنعت آشنا بشود، مشکلات را ببیند. حالا ما ظاهراً چند هفته‌ی قبل بود،([=&quot] [=&quot]۱۳۹۸/۲/۲۴) صحبت کردیم که دستگاه‌های مختلف، نیازهای علمی خودشان را فهرست کنند؛ خوشبختانه وزارت صنعت فهرست کرد، ارائه کرد، در رسانه‌ی ملّی هم ارائه شد. خیلی خب، حالا الان وزارت صنعت میگوید من این معضلات را دارم، این اشکالات را دارم، این نیازها را دارم؛ دانشگاه باید وارد بشود؛ شما هم عرضه کنید؛ وزارت علوم با یک مدیریّت درست این قضیّه را جمع و جور کند و مشخّص کند که در قبال این درخواستِ کمکِ وزارت صنعت، دانشگاه چه کار میتواند بکند؛ هم برای صنعت مفید است، هم برای دانشگاه مفید است. به هر حال، این علمِ نافع است که عرض کردیم نیازهای کشور و نقاط کور بخشهای مختلف، چه صنعتی، چه اقتصادی، چه کشاورزی، چه بخشهای گوناگون مدیریّتی و امثال اینها، به وسیله‌ی تحقیقات دانشگاهی و مقالات دانشگاهی روشن بشود؛ این کمک [میکند]. این، علم نافع و کاربردی است. خب این را گفته‌ایم، الان هم عرض میکنیم، تکرار هم میکنیم، روی آن هم اصرار میکنیم، منتها در کنار این بایستی به تحقیقات عمیق و بلندمدّت هم توجّه کرد. کارهای مهمّی وجود دارد که سود نقد ندارد، دستاورد نزدیک ندارد، امّا جادّه و بستر پیشرفت علمی کشور است؛ یعنی بایستی به دانشمند این فرصت را داد، این اجازه را داد که بلندپروازی کند؛ در مسائل علمی، تحقیقات عمیق و بنیانی برایش مطرح باشد و آنها را دنبال بکند. بنابراین دو جریان وجود دارد، یعنی علم نافع که ما میگوییم، صرفاً دانشی نیست که جنبه‌ی کاربردیِ نقد دارد بلکه یکی‌اش این است؛ یک جریان هم کارهای مهم و اساسی است.

[h=2][=&quot]
کم کردن بودجه علم (علوم پایه) و فرهنگ اولین اولویت دولتها در برخورد با مشکلات بودجه ای
[/h] [=&quot]در همین زمینه، من به مسئله‌ی پرداختن به علوم پایه اشاره میکنم که قبلاً هم یک وقتی، یکی دو بار در صحبت با دانشگاهی‌ها مطرح کرده‌ام.([=&quot] [=&quot]۱۳۹۷/۳/۲۰) بحث علوم پایه خیلی مهم است منتها چون دستاوردِ نقدِ حاضر و آماده‌ای برایش وجود ندارد، گرایش به آن در بین دانشجوها و کسانی که رشته انتخاب میکنند، کم است. باید ترتیبی داده بشود که گرایش به این دانشهای علوم پایه یک گرایش بهتری، و گرم‌تری از سوی دانشجویان باشد. و علوم پایه، هم نیاز دارد به سرمایه‌گذاری دولت -چون متأسّفانه دولتها هم وقتی مشکل مالی پیدا میکنند، جزو اوّلین جاهایی که در بودجه حذف میشود، عبارت است از همین بخش علم و فرهنگ و مانند اینها؛ اینها هیچ مشکلی، دردسری ندارد؛ اوّل بودجه‌ی اینها را [قطع میکنند]؛ آمدند به من گفتند که بودجه‌ی بخشهای علمی را امسال پنجاه درصد کم کرده‌اند؛ خب یعنی پنجاه درصد از فعّالیّت‌ علمی کشور بایستی متوقّف بشود- دولت باید کمک بکند، هم خود صاحب‌نظران و دانشمندان باید کمک کنند، هم آموزش و پرورش در این زمینه وظیفه دارد؛ هدایت تحصیلی باید انجام بگیرد از طرف آموزش و پرورش؛ جوری این جوان را حرکت بدهند و هدایت تحصیلی بکنند که به سمت علوم پایه و مانند اینها حرکت بکند.

[h=2][=&quot]
لزوم سرمایه گذاری در علوم پایه و کشف بیشتر حقائق عالم
[/h] [=&quot]ما در علوم پایه باید سرمایه‌گذاری مستمر بکنیم و حرکتمان حرکت پیش‌دستانه باشد؛ یعنی سعی کنیم به استقبال حقایق کشف‌‌نشده‌ی عالم برویم. حقایق بسیاری در عالم وجود دارد که کشف نشده، کما ‌اینکه صد سال پیش خیلی از حقایقی که امروز کشف شده، کشف نشده بود؛ در طبیعت وجود داشت امّا کشف نشده بود. این جور نیست که فرض کنید که نیروی الکتریسیته تازه به وجود آمده [باشد]؛ از اوّلی که دنیا به وجود آمد، این بود، [لکن] کسانی همّت کردند، هوشمندی به خرج دادند و این را کشف کردند. ما دنبال حقایق کشف‌نشده‌ی عالم وجود باشیم؛ یکی از کارهای اساسی ما این است. پرداختن به علوم پایه و علوم بنیادی این خصوصیّت را دارد که جامعه‌ی علمی را میکشاند به سمت کشف حقایق کشف‌نشده؛ نه اینکه ما هم فقط صرفاً حول ‌و ‌حوش حقایقی که کشف شده است و حرکتهایی که دیگران انجام داده‌اند، حرکت بکنیم.

[h=2][=&quot]
لزوم رتبه بندی دانشگاه ها با ملاکهایی بعضا متفاوت از ملاکهای بین المللی مثل جنبه های فرهنگی
[/h] [=&quot]یک نکته‌ی دیگر، مسئله‌ی ارزیابی و رتبه‌بندی دانشگاه‌ها است که این را ما قبلاً هم گفته‌ایم که مخاطب این حرف، دستگاه‌های مدیریّتی آموزش عالی هستند؛ یعنی وزارت علوم و وزارت بهداشت و شورای عالی انقلاب فرهنگی و دستگاه‌های گوناگون مدیریّتی، مخاطبِ این کارند. بایستی ما دانشگاه‌هایمان را، هم ارزیابی کنیم -البتّه ارزیابی‌های بین‌المللی وجود دارد و آن هم به جای خودش ایرادی ندارد لکن خیلی از ارزیابی‌های بین‌المللیِ دانشگاه‌ها ناظر به شرایط و امکانات و سنّت‌های بومی و داخلیِ ما نیست؛ یک چیزهایی را به عنوان مزیّت و امتیاز دخیل میکنند که ممکن است ما آنها را به عنوان امتیاز قبول نداشته باشیم- خودمان در داخل بایستی رده‌بندی کنیم، امتیازدهی کنیم، مزیّتهای دانشگاه‌ها را مشخّص بکنیم -البتّه یکی از این مزیّتها جنبه‌های فرهنگی است که بعد یک اشاره‌ای خواهم کرد- [تا رتبه‌شان] معلوم بشود و این، رقابت مثبت بین دانشگاه‌ها را شکل بدهد- [هم رتبه‌بندی و] هم ارزیابی کنیم؛ مثلاً فرض بفرمایید بگوییم کارِ این دانشگاه رتبه‌ی بالایی داشته، پیشرفت خوبی داشته، به دانشگاه‌ها نمره بدهیم؛ این از جمله‌ی کارهایی است که در مدیریّتهای آموزش عالی به نظر من لازم است انجام بگیرد و در ارتقاء کیفیّت و شکل‌گیریِ فضای رقابتی هم اثر میگذارد.

[h=2][=&quot]
لزوم جریان سازی (نه امنیتی و انتظامی) تقابل با مشکلات فرهنگی دانشگاه و پاسخ به سؤالات فرهنگی دانشجویان توسط اساتید متدین انقلابی
[/h] [=&quot]اساتید انقلابی و متدیّن خوشبختانه در دانشگاه زیادند؛ جمع عظیمی از اساتید دانشگاه‌ ما اساتیدی هستند که به انقلاب از بُن دندان عقیده دارند، معتقدند، پایبندند و متدیّنند و مایلند پیشرفتهای انقلابی در همه‌ی زمینه‌ها همچنان ادامه و استمرار پیدا کند. به نظر من این مجموعه‌ی اساتید انقلابی بایستی همّت کنند تا در داخل دانشگاه جریان‌سازی کنند؛ این به نظرم خیلی مهم است. محیط دانشگاه به خاطر برخی از مشکلات فرهنگی، آن محیطی که مورد انتظار در نظام اسلامی و جمهوری اسلامی است، نیست؛ یعنی زیاد اتّفاق می‌افتد که یک جوانی با زمینه‌های مذهبی، با زمینه‌های انقلابی، با زمینه‌های فکریِ خوب وارد دانشگاه بشود و خالی از این زمینه‌ها یا بسیاری از این زمینه‌ها از دانشگاه خارج بشود؛ این وجود دارد، این میراث گذشته‌ی دانشگاه‌های ما است. ‌همان ‌طور که عرض کردم، مهندسیِ دانشگاه در کشور ما از اوّل برای این نبوده است که تدیّن و وابستگی به استقلال فکری و فرهنگی در آن شکل بگیرد [بلکه] ‌عکس این بوده؛ این تا حدود زیادی در دانشگاه‌های ما هنوز سریان و جریان دارد. شما اساتیدِ محترم متدیّن و انقلابی باید کاری کنید که جریان انقلابی و فکری و اسلامی در دانشگاه، جریان رایج بشود.

[=&quot]این [کار] احتیاج به این هم ندارد که حتماً با امکانات امنیّتی و انتظامی و غیره [باشد]؛ نخیر، این کار، کار انسانی،‌ کار اسلامی، کار فرهنگی است؛ جریان‌سازی است. خب، طبعاً دانشجوها سؤالاتی دارند؛ جوانند، این سؤالات را اساتید انقلابی پاسخ بدهند. هفته‌ی قبل(۱۳۹۸۳/۱) جمعی از دانشجوها اینجا بودند، تعدادی صحبت کردند، خب همینها سؤالات دانشجوها است، سؤالات دانشجوها از این قبیل است؛ این سؤالات باید پاسخ داده بشود. بهترین جا برای پاسخ دادن، محیط دانشگاه است، کلاس درس است؛ بهترین کس، شایسته‌ترین کس برای پاسخ‌گویی شما هستید؛ استاد دانشگاه‌. ذهن جوان را روشن کنید در زمینه‌های مختلف.

[h=2][=&quot]
لزوم مبارزه با ارتجاع و التقاط و انحراف در دانشگاه و وجود جریانهای چپ مارکسیستی در دانشگاه و فروپاشی شوروی بخاطر سست بودن بنیاد غلط مارکسیسم و آمریکا سود برنده از آن
[/h] [=&quot]در دانشگاه، هم بایستی با ارتجاع مقابله کرد، هم با التقاط باید مبارزه کرد، هم با انحراف باید مقابله کرد؛ امروز در دانشگاه‌ها حتّی جریان چپ مارکسیستی هم به خودش جرئت میدهد [حرف بزند]؛ مارکسیستی که مظاهر اصلی و عمده‌ی آن، در زیر فشار واقعیّتها و حقایق عالم وجود فرو ریخت، از بین رفت -شوروی را آمریکا از بین نبرد، شوروی را ناحق بودنِ پایه‌های تفکّر مارکسیستی از بین برد؛ البتّه آمریکایی‌ها استفاده‌اش را بردند، غربی‌ها استفاده‌اش را کردند- با وجود اینکه این بنیانهای غلط فرو ریخته، از بین رفته، باز حالا هنوز یک عدّه‌ای شعارهای چپ مارکسیستی را میخواهند زنده کنند؛ البتّه خیلی هم جدّی نیستند. به نظر من این کسانی که این روزها راجع به مسائل گوناگون چپ و چپ مارکسیستی و مانند اینها حرف میزنند، کسانی هستند که [وقتی] انسان در عمق حرفهایشان دقّت میکند، میبیند همان چپ آمریکایی [هستند]؛ مثل همان افرادی که ظاهر شعارهایشان چپ بود، باطنشان آمریکایی و غربی بود، اینها هم همین‌ جور هستند.

[h=2][=&quot]
ضرورت فعالیتهای فرهنگی در دانشگاه در راستای ساخته شدن جوان
[/h] [=&quot]در بعضی از دانشگاه‌ها مطلقاً فعّالیّت فرهنگی وجود ندارد؛ این هم یکی از نقایص است. برادران عزیز، خواهران عزیز! هدف دانشگاه فقط این نیست که معلومات به جوان بدهند؛ هدف، ساختن جوان است؛ ساختن یک انسان والا است با سلاح علم؛ بنابراین اخلاق هم، تربیت هم، سبک زندگی هم از جمله‌ی عناصری است که همراه با علم در دانشگاه باید به جوان داده بشود تا جوان ساخته بشود؛ این چیزی است که ضروری است. دانشگاه‌ها را از لحاظ فرهنگی باید غنی کرد، باید غنای فرهنگی لازم را به دانشگاه [داد]. البتّه در بعضی دانشگاه‌ها تا حدودی هست، در بعضی هم نیست، در بعضی هم عکسش هست! جوان باید مؤمن، انقلابی، پاکدامن، دلبسته به کشور، مستعد برای خدمت به مردم تربیت بشود؛ وَالّا اگر جوانی باشد که احساس مسئولیّت نکند، هیچ به سرنوشت کشور اصلاً اعتنائی نداشته باشد، با معلومات بالا هم از دانشگاه بیرون بیاید، چه فایده‌ای برای کشور خواهد داشت؟

[h=2][=&quot]
مذاکره یعنی معامله و عدم مذاکره با آمریکا بخاطر نداشتن سود و داشتن ضرر
[/h] [=&quot]مقصود از مذاکره‌ای که میگویند «ایران باید به میز مذاکره برگردد»، مطلق مذاکره نیست، مذاکره‌ی با خصوصِ دولت آمریکا است؛ وَالّا ما که با کشورهای دیگر -با کشورهای اروپایی، با دیگر کشورها- مشغول مذاکره هستیم، ما که مشکلی نداریم. بله، با اروپایی‌ها و دیگران هم که مذاکره میکنیم، مسئله، تعیینِ موضوع مذاکره است؛ روی هر موضوعی مذاکره نمیکنیم؛ روی مسائل ناموسیِ انقلاب -به این تعبیر بگویم، روشن‌تر است- مذاکره نمیکنیم. در مورد توانایی‌های نظامی‌مان با کسی مذاکره نمیکنیم؛ چون معنای مذاکره، معامله است؛ یعنی فرض کنید [میگویند] «شما کوتاه بیا و این امکانِ دفاعی را که تو را مقتدر میکند و توانای بر دفاع میکند، از دست بده»؛ خب اینکه قابل مذاکره نیست. مذاکره‌ی در این ‌جور مسائل دو کلمه است و تمام میشود: «او میگوید ما این را میخواهیم، ما میگوییم نه، ما قبول نداریم»؛ مذاکره‌ای پیش نمیرود، معامله‌ای انجام نمیگیرد. مثل همان قضیّه‌ی خواستگاری که گفت مسئله‌ی ازدواجِ شما به کجا رسید؟ گفت همه‌ چیزش تمام شده، فقط سر دو کلمه مانده؛ آن دو کلمه هم این است که ما میگوییم ما دختر شما را میخواهیم، آنها میگویند غلط میکنید!(خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) سر مسائل اساسی، سر دو کلمه، مسئله تمام میشود؛ یعنی قابل مذاکره نیست -مذاکره‌ی به معنای معامله؛ چون مذاکره به معنای معامله است؛ صِرف نشستن و گفتگو و گعده‌ کردن نیست- پس منظورشان از مذاکره که مدام میگویند ایران سر میز مذاکره بیاید -که هم خود آمریکایی‌ها میگویند، هم دیگران میگویند- یعنی مذاکره‌ی با آمریکا. خب، در مورد مذاکره‌ی با آمریکا مکرّر گفته‌ایم‌ ما مذاکره نمیکنیم. علّت چیست؟ علّتش را هم من بارها در بحثهای مختلف گفته‌ام: اوّل اینکه مذاکره‌ی با آمریکا برای ما هیچ فایده‌ای ندارد، دوّم اینکه ضرر دارد؛ یعنی چیزی است بی‌فایده و با ضرر. اینها را تشریح کرده‌ایم.

[h=2][=&quot]
مذاکره برای آمریکا تاکتیتی در کنار راهبرد فشار و فشار طرف مقابل راه مقابله با این ترفند مثل خروج تدریجی از برجام
[/h] [=&quot]من حالا اینجا یک اشاره‌ی دیگری میکنم. آمریکایی‌ها وقتی که یک چیزی را هدف میگیرند با یک دولتی، با یک کشوری و بنا میگذارند که با زور و با فشار آن مقصود خودشان را به دست بیاورند، فشار در اینجا برایشان راهبرد است، امّا در کنار این راهبرد، یک تاکتیک هم دارند و آن عبارت است از مذاکره. فشار می‌آورند تا طرف را خسته کنند؛ وقتی احساس کردند طرف خسته شده و حالا ممکن است قبول بکند، میگویند خیلی خب، بیایید مذاکره کنیم؛ این مذاکره مکمّل آن فشار است. این مذاکره برای این است که محصول آن فشارها چیده بشود، نقد بشود، تثبیت بشود؛ مذاکره برای این است. فشار بیاورند، حالا که طرف خسته شد، احساس کرد که دیگر واقعاً چاره‌ای ندارد، میگویند خیلی خب، حالا بیاییم مذاکره کنیم؛ می‌نشینند پشت میز مذاکره، همان چیزی را که در واقع زمینه‌اش را با فشار فراهم کردند تثبیت میکنند، نقد میکنند؛ مذاکره‌ی با آمریکا این است. راهبرد او مذاکره نیست؛ راهبرد او فشار است، و مذاکره یک ذیلی است در مقابل فشار.

[=&quot]راه مقابله‌ی با این ترفند هم جز یک چیز بیشتر نیست و آن، اینکه طرف مقابل هم اگر ابزار فشاری در اختیار دارد، از آن ابزار فشار استفاده کند؛ راه فقط این است. اگر چنانچه از آن ابزار فشار استفاده کرد، آن وقت طرف را میتواند متوقّف کند؛ یا فشار را کم کند یا فشار را متوقّف کند؛ اگر از ابزار خودش استفاده کرد. امّا اگر چنانچه نه، فریب دعوت به مذاکره را خورد، با خودش گفت «خب حالا که این میگوید بیاییم مذاکره کنیم، پس احتیاجی به این نیست که من از اهرمهای فشاری که در اختیارم هست استفاده کنم، چه لزومی دارد؟ مذاکره میکنیم»؛ اگر این فریب را خورد، لغزیده و رفته؛ یعنی باخت قطعی است.

[=&quot]تنها راه این است. ما در مقابل فشارهای آمریکا ابزارهای فشار داریم؛ این ابزارهای فشار هم بر خلاف آنچه آنها میخواهند تبلیغ کنند و بگویند، ابزارهای نظامی و مانند این چیزها نیست؛ حالا یک وقتی اگر لازم باشد، آنها هم هست، لکن آنچه مورد نظر ما است، این مسائل نیست، [این] ابزارها نیست؛ نه، ما ابزار فشار داریم. همین کاری که اخیراً شورای عالی امنیّت ملّی انجام داد و ابلاغ شد، یکی از ابزارهای فشار است. گفتند حالا که شما این جور دارید رفتار میکنید و اروپایی‌ها هم به وظایف خودشان عمل نمیکنند، ما هم به تعهّدات خودمان در این بخش و در این محدوده عمل نمیکنیم؛ یعنی ما هم خودمان را از تعهّد خارج میکنیم. کار درستی بود؛ حرکت، حرکت درستی بود. یکی از راه‌ها همین است. وقتی شما از ابزار فشار خودتان و از اهرم فشار خودتان استفاده نکردید، او خیالش راحت است، هیچ عجله‌ای هم ندارد، همین طور دائم کِش میدهد کار را، چون میداند که برای او ضرری پیش نخواهد آمد؛ امّا اگر چنانچه شما توانستید از ابزار فشار استفاده کنید، آن وقت او به فکر می‌افتد که یک کاری بکند.

[h=2][=&quot]
حرام بودن مصرف سلاح های کشتار جمعی و غیر منطقی بودن تولدی بدون مصرف آنها
[/h] [=&quot]توانایی‌های علمی ‌و فنّاوری‌ ما در زمینه‌ی مسائل هسته‌ای بالا است؛ دنبال سلاح هسته‌ای هم مطلقا نیستیم؛ نه برای خاطر آمریکا، نه برای خاطر تحریم، برای خاطر مبنا. مبنای فکری ما سلاحهای کشتار جمعی از قبیل اتمی و شیمیایی و مانند اینها را مجاز نمیکند، اینها شرعاً حرام است. بعضی هم به ما گفتند شما بگویید که تولید بکنند، [امّا] مصرف نکنند؛ نه، این هم یک کار غلطی است؛ برای خاطر اینکه اگر تولید کردیم، یعنی خرج و هزینه‌ی فراوانی را متحمّل شده‌ایم، در حالی که هیچ استفاده‌ای از آن نمیبریم و طرف مقابل وقتی میداند که ما بنا نیست از آن استفاده بکنیم، این مثل نداشتن است، هیچ فرقی نمیکند. بنابراین تولید در حالی که بنای بر استفاده نداریم، مطلقاً چیز منطقی و عقلایی محسوب نمیشود؛ بنابراین ما از لحاظ مبنائی مخالفیم با این قضیّه؛ مبنای فقهی ما و دینی و شرعی ما این است؛ دنبال سلاح نیستیم، امّا به غنی‌سازی هسته‌ای نیازمندیم. امروز ممکن است بالفعل خیلی این نیاز محسوس نباشد، امّا ده سال دیگر قطعاً محسوس خواهد بود. اگر ما امروز خودمان را آماده نکنیم و توانایی‌های کشور را در این زمینه بالا نبریم، ده سال دیگر باید از صفر شروع کنیم؛ این منطق ما است. بنابراین ما میتوانیم از این توانایی‌ها استفاده کنیم، این توانایی‌ها را تقویت کنیم؛ اینها جزو اهرمهای فشار ما است، طرف را متوقّف میکند. بنابراین این حرف که حالا مذاکره [کنیم، صحیح نیست.]

[h=2][=&quot]
اهمیت مسئله فلسطین در سال 98 بخاطر تلاش دنباله های امریکا در منطقه برای جا انداختن معامله قرن
[/h] [=&quot]مسئله‌ی روز قدس هم امسال از هر سال مهم‌تر است. البتّه مسئله‌ی فلسطین یک مسئله‌ی اساسی است و مخصوص دولتها و کشورهای اسلامی هم نیست؛ مسئله‌ی فلسطین یک مسئله‌ی انسانی است؛ وجدانهای انسانی وادار به واکنش میشوند در مقابل آنچه بر سر ملّت فلسطین آمد، صرفاً مسئله‌ی اسلامی نیست؛ البتّه برای مسلمانها این کار اهمّیّت بیشتری دارد، اولویّت بیشتری دارد، و غیر از جنبه‌ی انسانی، جنبه‌های شرعی و دینی هم دارد ولی مسئله، مسئله‌ی انسانی است. بنابراین راه‌پیمایی روز قدس که دفاع از فلسطین است به وسیله‌ی حضور مردمی، همیشه مهم است، امسال مهم‌تر است به خاطر این کارهای خیانت‌باری که بعضی از دنباله‌های آمریکا دارند در منطقه انجام میدهند برای جا انداختن «معامله‌ی قرن»[=&quot][2] که البتّه جا نخواهد افتاد و هرگز تحقّق هم پیدا نخواهد کرد؛ و آمریکا و دنباله‌هایش حتماً در این قضیّه هم شکست خواهند خورد. فرقشان با گذشته‌ها این است که حالا صریحاً میگویند که میخواهیم مسئله‌ی فلسطین را کأن‌لم‌یکن کنیم و حذف کنیم از مسائل مطرح دنیا، که البتّه چنین کاری را نخواهند توانست و ناکام خواهند ماند.



[/HR] [=&quot][1][=&quot] هدف از این پروژه، انجام تحقیقات در موضوعات اقتصادی و فنّی مرتبط با توسعه‌ی درازمدّت و پایدار و مطالعه و ارزیابی پیامدهای احتمالی آنها در حوزه‌ی جهانی عنوان شده است.

[=&quot][2][=&quot] طرحی از سوی ایالات متّحده‌ی آمریکا در راستای روند صلح بین فلسطین و اسرائیل؛ به‌گونه‌ای که در مقابل واگذاری امتیازات فراوان به اسرائیل، با تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی، شامل نیمی از کرانه‌ی باختری، تمام نوار غزّه و چند محلّه از بیت‌المقدّس شرقی موافقت میشود.

98/03/15 گزیده بیانات در مراسم سی‌امین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمه‌الله)

حضور مردم در مرقد امام و گرامی داشت روز قدس در جهان دلیل بر تداوم جاذبه امام علی رغم تلاشهای دشمنان و نیز افراد غافل

امروز درست سی سال از آن روز تلخ تاریخی میگذرد؛ سی سال از فراق امام محبوب بزرگوار ما، سی سال از آن وداع تاریخی و بدرقه‌ی باشکوه و بی‌نظیر که مردم از امام عزیزشان و بی‌نظیرشان انجام دادند. در این سی سال تلاشهای زیادی صورت گرفته است که یاد امام و نام امام کم‌رنگ شود. شیطنت‌های زیادی صورت گرفته است که اصول امام، فکر امام، راه امام در اداره‌ی کلان جمهوری اسلامی ایران نادیده گرفته شود. سعی شده است جاذبه‌ی بی‌نظیر امام بزرگوارمان کم‌رنگ بشود، کاهش پیدا کند. سی سال است از طرف دشمنان گوناگون و از طرف بعضاً افراد غافل این گونه تلاشها انجام میگیرد لکن واقعیّت، تماماً بعکسِ خواسته‌ی مخالفان و دشمنان جریان پیدا کرده است. واقعیّت این است که جاذبه‌ی امام نه فقط کاسته نشده است بلکه حتّی امتداد بیشتری هم پیدا کرده است. یک نشانه‌ی آن، همین اجتماع عظیم امروز است. سی سال بعد از رحلت امام بزرگوار، این جمعیّت پُرشور و عظیم، مراسم سالگرد او را در این روز ماه رمضان، عصر ماه رمضان، در این هوای گرم این جور با نشاط و شور رونق میبخشند. در کجای دنیا چنین چیزی نظیر دارد؟
جاذبه‌ی امام را چند روز قبل از این هم در راه‌پیمایی روز قدس مشاهده کردید و همه‌ی دنیا دیدند. چهل سال پیش، امام بزرگوار روز قدس را برای دفاع از مسئله‌ی مهمّ فلسطین ابداع کرد؛ چهل سال میگذرد [امّا] روز قدس کهنه نشده است. امسال در بیش از صد کشور در روز قدس به یاد امام بزرگوار راه‌پیمایی شد. در حالی که سعی سیاستهای استکباری آمریکا و حواشی آمریکا و دنباله‌روان آمریکا این است که مسئله‌ی فلسطین را به دست فراموشی بسپرند و صورت مسئله را پاک کنند -که می‌شنوید این خبرهای خباثت آمریکایی‌ها و خیانت بعضی از سران عرب را در این مورد- در یک چنین شرایطی عاملِ نفوذ امام بزرگوار ما موجب میشود که مسئله‌ی قدس در بیش از صد کشور مطرح بشود؛ نه به وسیله‌ی دولتمردان و سخنگویان رسمی‌ سیاسی [بلکه] به وسیله‌ی توده‌ی مردم، به وسیله‌ی متن مسلمانها. این نشانه‌ی جاذبه‌ی امام است که بعد از سی سال از وفات ایشان همچنان وجود دارد؛ هیچ جاذبه‌ای در دنیا با این نمیتواند برابری کند. البتّه من همین جا فرصت را مغتنم میشمرم و از مردم عزیزمان از اعماق دل تشکّر میکنم به خاطر آن حضور پُرشکوه و آبرومند در روز جمعه‌ی آخر ماه مبارک رمضان که در سراسر کشور اجتماعات عظیم مردم وارد میدان شدند؛ مردم حقیقتاً در عمل به توصیه‌ی امام کوتاهی‌ای نکردند و نمیکنند.

شخصیت امام سرّ جاذبه ایشان: شجاع، حکیم، متقی، ذاکر، عدالتخوا، صادق، مجاهد

سرّ این جاذبه چیست؟ این جاذبه‌ی بی‌نظیرِ امام بزرگوار ناشی از چیست؟ [تنها] یک گوشه‌ای از این مطلب را من عرض میکنم؛ این بحثِ وسیع‌تری لازم دارد. امام مختصّات شخصیّتی‌ای و موهبتهایی را دارا بود و خدا به او داده بود که این مختصّات، این خصوصیّات در کمتر کسی در این حد جمع میشود. امام این خصوصیّات را داشت: انسانی بود شجاع، انسانی بود باحکمت و باتدبیر، انسانی بود پارسا و پرهیزکار و دلبسته‌ی به خدای بزرگ، دلباخته‌ی به ذکر الهی؛ امام مردی بود ظلم‌ستیز؛ با ظلم کنار نمی‌آمد، با ظلم مبارزه میکرد، حامی مظلوم، استکبارستیز؛ امام مردی بود عدالتخواه، طرف‌دار مظلومان، حامی مظلومان؛ اهل صداقت، با مردم صادق بود، با مردم همان جوری سخن میگفت که دل او بود و احساس قلبی او بود؛ با مردم صادقانه رفتار میکرد؛ در راه خدا اهل مجاهدت بود، آرام نمی‌نشست، دائم در حال مجاهدت بود؛ [مصداق] این آیه‌ی شریفه: فَاِذا فَرَغتَ فَانصَب * وَ اِلی رَبِّکَ فَارغَب؛(انشراح: 7 و Dirol از یک کار بزرگ که فراغت پیدا میکرد، چشم به یک کار بزرگ دیگری میدوخت و آن را دنبال میکرد؛ اهل مجاهدت فی‌سبیل‌الله بود؛ اینها عوامل جاذبه‌ی امام است. این خصوصیّات در امام مجتمع شده بود؛ هر کسی با این خصوصیّات باشد، دلها به سَمت او جذب میشود؛ اینها همان عمل صالحی است که خدای متعال میفرماید: اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدًّا؛(مریم: 97) این وعده‌ی الهی است؛ این محبّتها هم محبّتهای الهی است، محبّتهای تبلیغی و تحمیلی و تلقینی نیست؛ کار خدا است، دست خدا است.

مقاومت امام در مقابل تلاش دشمن برای تغییر محاسبات سبب شکل گیری مکتب امام و مقاومت یعنی منصرف نشدن بخاطر موانع

خب، یک خصوصیّت از خصوصیّات امام هست که بنده امروز درباره‌ی آن بیشتر میخواهم صحبت کنم و آن، خصوصیّت «مقاومت» است؛ مقاومت، ایستادگی. آن چیزی که امام را در هیئت یک مکتب، یک اندیشه، یک تفکّر، یک راه، مطرح کرد برای زمان خود و در تاریخ، بیشتر این خصوصیّت بود؛ خصوصیّت ایستادگی، مقاومت، عدم تسلیم در مقابل مشکلات و موانع. در برابر طاغوتها امام مقاومت خودش را به رخ همه‌ی دنیا کشید؛ چه طاغوت داخل در دوران مبارزات که خیلی‌ها خسته‌ شدند، خیلی‌ها مشرف به ناامیدی شدند امّا امام محکم ایستاد، امام بدون ذرّه‌ای عقب‌نشینی در راه مبارزه ایستاد؛ که این مال دوران قبل از پیروزی انقلاب بود. و بعد از پیروزی انقلاب هم فشارها از نوع دیگر و به صورت همه‌جانبه‌تر در مقابل امام ظاهر شد، [امّا] امام باز هم اصل مقاومت را، ایستادگی را از دست ننهاد، مقاومت کرد. بنده وقتی به این خصوصیّت امام نگاه میکنم و به آیات قرآن مراجعه میکنم، میبینم امام حقیقتاً بسیاری از آیات قرآن را با همین ایستادگی خود و مقاومت خود معنا کرد. فرض بفرمایید اینکه قرآن میفرماید «فَلِذالِکَ فَادعُ وَاستَقِم کَما اُمِرتَ وَ لا تَتَّبِع اَهواءَهُم»،(شوری: 15) تهدید و تطمیع و فریب در امام اثر نگذاشت؛ نه اینکه تهدید نکردند یا تطمیع نکردند یا به فریب متّصل نشدند؛ چرا، [امّا] در امام مطلقاً اثر نمیگذاشت، ایستادگی او را مخدوش نمیکرد. مهم این است که تلاش دشمن و تهدید دشمن نمیتوانست دستگاه محاسباتی امام را به هم بریزد؛ چون یکی از کارهای مهمّ دشمنان همین است: با شما که مواجه میشود، نیّت شما را که میداند، تصمیم شما را که میداند، در صدد برمی‌آید کاری کند تا محاسبات شما عوض بشود، دستگاه محاسباتی شما را دچار اختلال کند؛ یکی از کارهای مهمّ دشمنی در عرصه‌های گوناگون این است. دشمن نمیتوانست دستگاه محاسباتی امام بزرگوار را که به بیّنات دین مبین اسلام متّکی بود، دچار اختلال بکند.
معنای مقاومت چیست؟ معنای مقاومت این است که انسان یک راهی را انتخاب کند که آن را راه حق میداند، راه درست میداند، و در این راه شروع به حرکت کند و موانع نتواند او را از حرکت در این راه منصرف کند و او را متوقّف کند؛ این معنای مقاومت است. فرض کنید یک وقت در یک جادّه‌ای انسان به یک مسیلی برخورد میکند، به یک حفره‌ای برخورد میکند، یا در حرکت در کوهستان که میخواهد مثلاً به قلّه‌ی کوه برسد، به یک صخره‌ای برخورد میکند؛ بعضی‌ها وقتی که برخورد میکنند به این صخره یا به این مانع یا به این دزد یا به این گرگ، برمیگردند، از ادامه‌ی راه منصرف میشوند؛ بعضی نه، نگاه میکنند ببینند راه دُور زدن این صخره چیست، راه مقابله‌ی با این مانع کدام است، آن راه را پیدا میکنند یا مانع را برمیدارند یا با یک شیوه‌ی عاقلانه از مانع عبور میکنند؛ مقاومت یعنی این؛ و امام این جوری بود؛ راهی را انتخاب کرده بود و در این راه حرکت میکرد؛ این راه چه بود؟ حرف امام چه بود که بر آن ایستادگی و پافشاری میکرد؟ حرف امام حاکمیّت دین خدا بود؛ حاکمیّت دین خدا و مکتب الهی بر جامعه‌ی مسلمین و بر زندگی عموم مردم؛ این حرف امام بود. بعد از آنکه توفیق این را پیدا کرد که بر موانع غلبه پیدا کند و نظام جمهوری اسلامی را تشکیل بدهد، اعلام کرد که ما نه ظلم میکنیم، نه زیر باز ظلم میرویم؛ ظلم نمیکنیم امّا زیر بار ظلم هم نمیرویم؛ با ظالم کنار نمی‌آییم و از مظلوم حمایت میکنیم؛ این حرف امام بود.

لزوم مبارزه با ظلم به تصریح قرآن و عقل

خب این حرف (مبارزه با ظلم) از متن دین گرفته شده است، متن قرآن است. علاوه‌ی بر اینکه قرآن این را تصریح میکند، عقل سالم هم همین را تأیید میکند. با ظلم مقابله کردن، از مظلوم دفاع کردن، با ظالم همکاری نکردن و کنار نیامدن، چیزی است که همه‌ی خردمندان عالم آن را می‌پسندند؛ بر این حرف ایستادگی کرد. خب بدیهی است که این حرف و این مَشی، دشمنان گردن‌کلفتی در عالم دارد. دستگاه‌های استکباری عالم اهل ظلمند. تا آن زمانی که امام، این نهضت عظیم را شروع کرد، بیش از دویست سال بود که دولتهای غربی، ملّتهایی را در گوشه و کنار دنیا -در آسیا، در آفریقا، در کشورهای متعدّد- زیر بار ظلمِ فزاینده‌ی خود قرار داده بودند؛ انگلیس‌ها در هند و کشورهای آن منطقه، فرانسوی‌ها در آفریقا، در الجزایر و کشورهای دیگر، و برخی از کشورهای دیگرِ اروپایی در کشورهای گوناگون، مشغول ظلم واضح و بدون پرده بودند؛ خب معلوم است که اینها از این شعار ناراحت میشوند. [اینکه] یک حکومتی در قلب آسیا، در این نقطه‌ی حسّاس، در ایران به وجود بیاید که شعارش این باشد که با ظلم کنار نمی‌آید، ظلم را قبول نمیکند، با ظالم آشتی نمیکند، از مظلوم حمایت میکند، معلوم است که برای اینها سخت و غیر قابل تحمّل بود؛ لذا از روز اوّل، دشمنی‌ها شروع شد.

شروع دشمنی با ظالمین و عدم سازگاری آنها با جمهوری اسلامی و پایگذاری راه مقاومت توسط امام و مقاومت دلیل بر صادر شدن طبیعی انقلاب

دشمنی را کسانی شروع کردند که اهل ظلم بودند، اهل تجاوز بودند، اهل باج‌‌گیری بودند؛ اینها با طبیعت پیام امام بزرگوار یعنی نظام جمهوری اسلامی، طبعاً نمیتوانستند سازگار باشند، [لذا] دشمنی‌ها از روز اوّل شروع شد؛ در دهه‌ی اوّل انقلاب، در زمان حیات مبارک امام بزرگوار یک‌ جور، بعد از رحلت امام هم، در این دو سه دهه‌ی اخیر، یک‌ جور دیگر. امام در مقابل این تهاجم ناجوانمردانه و خباثت‌آلود، از اوّل، فکر مقاومت را، فکر ایستادگی را، فکر گم نکردن راه و هدف را پایه‌گذاری کرد و به عنوان یک درس، به عنوان یک راه، برای ماها، برای ملّت ایران، برای مبارزان، برای مسئولان کشور، این راه را نشان‌دار کرد و گذاشت تا از این راه حرکت کنیم.
این مقاومت بتدریج از مرزهای جمهوری اسلامی فراتر رفت. نه اینکه ما بخواهیم این عنوان مقاومت را یا فکر مقاومت را صادر کنیم که بعضی‌ها -از سیاسیّون، از دیگران- در گوشه و کنار اعتراض میکنند که چرا میخواهید انقلاب را صادر کنید. ما انقلاب را صادر نمیکنیم؛ انقلاب، فکر است، اندیشه است، راه است؛ اگر مورد پسند و قبول یک ملّتی قرار بگیرد، به خودیِ خود آن ملّت آن را میپذیرد. ما مگر برای روز قدسِ امسال رفتیم به این کشورها گفتیم که شما بیایید راه‌پیمایی کنید؟ خودشان کردند، خودشان خواستند؛ خود مقاومت مورد قبول ملّتها قرار گرفت. امروز در منطقه‌ی ما، منطقه‌ی غربِ آسیا، کلمه‌ی مشترکِ ملّتها مقاومت است؛ مقاومت را همه قبول دارند. البتّه بعضی جرئت میکنند وارد میدان مقاومت بشوند، بعضی جرئت نمیکنند؛ امّا آن کسانی هم که جرئت میکنند کم نیستند. همین شکستهایی که در این چند سال، آمریکایی‌ها در عراق و در سوریه و در لبنان و در فلسطین و مانند اینها داشتند، محصول مقاومت گروه‌های مقاومت است. جبهه‌ی مقاومت، امروز یک جبهه‌ی قوی است.

انتخاب مسیر مقاوت علت دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی

البتّه این را ما انکار نمیکنیم که چون ما ملّت ایران، مقاومت را دودستی چسبیدیم و پیش رفتیم و موفّق شدیم، دیگران هم به مقاومت تشویق شدند. این را صاحب‌نظران غیر ایرانی، صاحب‌نظران سیاسیِ بین‌المللی هم گفته‌اند و تصریح کرده‌اند. یک چهره‌‌ی معروف بین‌المللیِ تحلیلگر -که آمریکایی هم هست، همه هم اسم او را شنیده‌اید- میگوید که یکی از مهم‌ترین علل دشمنیِ آمریکا با جمهوری اسلامی همین است که جمهوری اسلامی مسیر مقاومت را در پیش گرفت و موفّق شد، توفیق پیدا کرد، توانست بر موانع فائق بیاید؛ این یکی از علل دشمنی است. آنها میخواهند ما شکست بخوریم، آنها میخواهند ما منصرف بشویم، آنها میخواهند ما به عنوان تسلیم، دستهای خودمان را بالا کنیم؛ چون نمیکنیم، دشمنی میکنند.

علل منطقی مقاومت امام: واکنش طبیعی هر آزاده ای، موجب عقب نشینی دشمن، کمتر بودن هزینه آن در مقابل تسلیم شدن، وعده نصرت الهی، بودن قدرت مقاومت.

توجّه کنید تا من مطلب لازم و مهمّی را اینجا بگویم. خب، امام مسیر مقاومت را انتخاب کرده است. مطلب مهم این است که امام، مقاومت را از روی هیجان‌زدگی انتخاب نکرد، از روی احساسات زودگذر انتخاب نکرد؛ پشتوانه‌ی انتخابِ مقاومت از سوی امام بزرگوار ما یک پشتوانه‌ی منطقی است، پشتوانه‌ی‌ عقلانی است، پشتوانه‌ی علمی است و البتّه پشتوانه‌ی دینی؛ منطق، پشت سرِ ایستادگی امام و مقاومتِ امام وجود دارد؛ حالا من چند جزء از اجزای این منطق را عرض میکنم.
یک جزء این منطق این است که مقاومت، واکنش طبیعیِ هر ملّت آزاده و باشرف در مقابل تحمیل و زورگویی است؛ دلیل دیگری لازم ندارد. هر ملّتی که برای شرف خود، برای هویّت خود، برای انسانیّت خود ارزش قائل است، وقتی ببیند یک چیزی را میخواهند به او تحمیل بکنند، مقاومت میکند، امتناع میکند، ایستادگی میکند؛ خود این، یک دلیل مستقل و قانع‌کننده است؛ این یک.
دوّم: مقاومت موجب عقب‌نشینی دشمن میشود، بر خلاف تسلیم. وقتی که دشمن به شما زور میگوید، اگر شما یک قدم به عقب برداشتید، او جلو می آید؛ بدون تردید. راه اینکه او جلو نیاید، این است که شما بِایستید. ایستادگی و مقاومت کردن در مقابل زیاده‌خواهی دشمن و زورگیری دشمن و باج‌خواهی دشمن، راه جلوگیری از پیش‌ آمدنِ او است؛ پس صرفه با مقاومت است. خود ما هم همین جوری هستیم و تجربه‌ی خود ما در جمهوری اسلامی همین را نشان میدهد. من البتّه موارد زیادی را همین الان در ذهن دارم؛ نمیخواهم وارد بشوم و مثال ذکر بکنم؛ به طور کلّی بگویم: هر جا ما ایستادگی کردیم و مقاومت کردیم، توانستیم پیش برویم؛ هر جا تسلیم شدیم و طبق میلِ طرف مقابل حرکت کردیم، ضربه خوردیم. مثالهای واضحی وجود دارد و افراد هوشمند و مطّلع میتوانند مثالهایش را در زندگی چهل‌ساله‌ی جمهوری اسلامی براحتی پیدا کنند. این هم یک بخش دیگری از این منطق.
بخش سوّم از منطق مقاومت، آن چیزی است که من در همین جلسه -یکی دو سال گذشته (۱۳۹۶/۳/۱۴)- گفتم و آن این است که مقاومت البتّه هزینه دارد، بدون هزینه نیست، امّا هزینه‌ی تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینه‌ی مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم میشوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود -خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند امّا تسلیم بودند، میترسیدند- هم نفت میداد، هم پول میداد، هم باج میداد، هم توسری میخورد! امروز دولت سعودی هم همین جور است؛ هم پول میدهد، هم دلار میدهد، هم بر طبق خواست آمریکا موضع‌گیری میکند، هم توهین می‌شنود؛ به او میگویند «گاو شیرده»! هزینه‌ی سازش، هزینه‌ی تسلیم، هزینه‌ی عدم مقاومت، از هزینه‌ی مقاومت بمراتب بیشتر است؛ هزینه‌ی مادّی هم دارد، هزینه‌ی معنوی هم دارد.(شعار حضّار: «نه سازش، نه تسلیم، نبرد با آمریکا») (خواهش میکنم توجّه کنید؛ ما حالا بحث «نبرد» را نمیکنیم، بحث «مقاومت» را میکنیم؛ بحث «نبرد» جداگانه است؛ من دارم ایستادگی و مقاومت و عقب‌نشینی نکردن را میگویم؛ درست توجّه کنید.)
بخش چهارم و عنصر چهارم از منطق مقاومتی که امام بزرگوار پایه‌گذاری کرد در نظام جمهوری اسلامی، این بخشِ قرآنیِ وعده‌ی الهی است. خداوند متعال در آیات مکرّر قرآن این وعده را داده است که اهل حق، طرف‌داران حق، پیروز نهایی‌اند؛ آیات فراوان قرآن بر این معنا دلالت میکند. ممکن است قربانی بدهند امّا در نهایت شکست نمیخورند؛ آنها پیروز هستند در این صحنه؛ قربانی دارند امّا ناکامی ندارند. از مثالهای آیات کریمه‌ی قرآن، من دو سه آیه را اینجا ذکر میکنم؛ جوانهای عزیزی که اهل قرآنند، به اینها مراجعه کنند، روی آنها فکر کنند. اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛(طور: 42) خیال میکنند دارند زمینه‌سازی میکنند، توطئه برای جبهه‌ی حق و مقاومت درست میکنند، [امّا] نمیدانند که توطئه علیه خود آنها دارد چیده میشود طبق طبیعت و سنّت الهی. آیه‌ی دیگر: «وَ نُریدُ اَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الاَرضِ»(قصص: 5) تا آخر آیه. آیه‌ی دیگر: اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم؛(محمد: 7) آیه‌ی دیگر: وَ لَیَنصُرَنَّ‌ اللهُ مَن یَنصُرُه.(حج: 40) آیات فراوان قرآن همه همین عاقبت را نوید میدهند به آن کسانی که در راه مقاومتند. این هم یک استدلال. یک بخشی از استدلال قوی و منطق قوی امام همین آیات است -ده‌ها آیه است در قرآن کریم- که من حالا سه چهار آیه را خواندم.
نکته‌ی پنجم -که برای منطق مقاومت باید در نظر داشت و امام در نظر داشتند، و ما هم این را میدانیم و میفهمیم و محاسبه میکنیم- این است که مقاومت یک امر ممکن است؛ درست نقطه‌ی مقابلِ فکر غلطِ کسانی که میگویند و تبلیغ میکنند که «آقا! فایده‌ای ندارد؛ چطور میخواهید مقاومت کنید؟ طرف، گردن‌کلفت است، طرف قوی است.» خطای بزرگ، اینجا است؛ خطای بزرگ، این است که کسی تصوّر کند که در مقابل گردن‌کلفت‌های عالَم نمیشود مقاومت کرد، نمیشود ایستاد. من این را یک قدری بیشتر توضیح بدهم؛ چون مطلب مهم و رایج و مورد ابتلائی است؛ الان هم ما داریم کسانی را که زیر کسوت روشنفکری و مانند اینها، در روزنامه، در کتاب، در سخنرانی، اینجا و آنجا این جور القا میکنند که «آقا! فایده‌ای ندارد، نمیشود با اینها درافتاد، نمیشود در مقابل اینها ایستاد، باید قبول کنیم»؛ خلاصه‌اش این است که باید سواری بدهیم؛ سواری بدهیم و خیال خودمان را راحت کنیم. من عرض میکنم که این نگرش که بگویند «ما نمیتوانیم»، ناشی از همان خطای محاسباتی‌ای است که قبلاً اشاره کرده‌ام؛(۱۳۹۷/۱۰/۱۹) این اشتباه در محاسبه است.

لزوم شناخت خود و دشمن برای محاسبه قدرت مقاومت و شیوع اصطلاح «دکترین مقاومت امام خمینی» بعد از آزادسازی خرمشهر

خطای محاسباتی در هر قضیّه‌ای ناشی از این است که ما عوامل گوناگون این قضیّه را درست نبینیم. آنجایی که بحث بر سر یک مقابله است، بر سر یک برخوردِ دو جبهه با یکدیگر است، خطای محاسباتی از اینجا ناشی میشود که ما جبهه‌ی خودمان را هم درست نشناسیم، جبهه‌ی مقابل را هم درست نشناسیم؛ وقتی نشناختیم، در محاسبه اشتباه میکنیم؛ اگر درست شناختیم، محاسبه‌ی ما جور دیگری خواهد بود. من عرض میکنم که ما در محاسباتی که باید در مسئله‌ی مقاومت در مقابل زورگویان عالَم داشته باشیم، باید حقایق مربوط به این زورگویان را درست بدانیم، حقایق مربوط به خودمان را هم بدانیم. یکی از این حقایق، «قدرت مقاومت» است.
ببینید؛ در ادبیّات سیاسیِ بین‌المللی، عنوان «مقاومت به شیوه‌ی امام خمینی» یک عنوان است. آنچه در تعبیرات فرنگی‌ها وجود داشت و بعد از قضیّه‌ی آزادسازی خرّمشهر خیلی این اصطلاح شایع شد، «دکترین مقاومت امام خمینی» است؛ این را مطرح کردند و مقاله‌ها نوشتند. حالا من اینجا یک جمله‌ای را یادداشت کرده‌ام که نوشته‌ی یکی از چهره‌های سیاسی معروف دنیا است که اگر بگویم همه می‌شناسید؛ او آن را در یک مقاله‌ای نوشت؛ نوشته‌ است که «دوران نقش‌آفرینی منحصر به فردِ توان نظامی و اقتصادی در سیطره‌ی جهانی در حال افول است؛ اینکه یک کشوری توان نظامی زیادی داشته باشد و توان اقتصادی زیادی داشته باشد و بتواند به سیطره‌ی خود ادامه بدهد، دیگر در حال افول است؛ دنیا عوض شده»؛ او مینویسد که «در آینده‌ی نه چندان دور شاهد قدرتهای فرامرزی‌ای خواهیم بود که از لحاظ ماشین‌آلات جنگی -مثل بمب اتم- یا سهم در تولید صنعتی جهانی، چندان بالا نیستند امّا با قدرت تأثیرگذاری بر میلیون‌ها انسان، سیطره‌ی نظامی و اقتصادی غرب را به چالش خواهند کشید». این را یک سیاستمدار و صاحب‌نظر سیاسی غربی و آمریکایی میگوید. بعد هم اضافه‌ میکند که «دکترین مقاومت خمینی با تمام توان، شاهرگهای سیطره‌ی غرب و آمریکا را هدف گرفته است». راز ماندگاری جمهوری اسلامی اینها است؛ این خطّی است که این بزرگوار، این بنده‌ی صالح خدا، در میان ما باقی گذاشت؛ خطّ مقاومت، خطّ ایستادگی، خطّ قدردانی از آنچه داریم.

جبهه‌ی مقاومت در منسجم‌ترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته‌ و افول موریانه‌وار آمریکا

این را من عرض میکنم که امروز جبهه‌ی مقاومت در منسجم‌ترین وضعیّت در چهل سالِ گذشته‌ است؛ در منطقه و در مراکزی حتّی فراتر از منطقه؛ این یک واقعیّت است. نقطه‌ی مقابل، قدرت استکباری است؛ قدرت استکباری آمریکا، قدرت فتنه‌انگیزی و خباثت رژیم صهیونیستی، از چهل سال پیش به این طرف بمراتب تنزّل کرده‌اند و پایین رفته‌اند؛ ما این را در محاسبات خودمان باید لحاظ کنیم. اینکه در وضع سیاسی آمریکا یا در وضع اجتماعی و اقتصادی آمریکا چه اتّفاقاتی افتاده و دارد می‌افتد، باید در محاسبات ما وارد بشود. این را باز بعضی از خود آمریکایی‌ها گفته‌اند، بعضی‌ها میگویند «افول موریانه‌وار»؛ که این را [یک] نویسنده‌ی آمریکایی میگوید. در مورد افول اقتدار آمریکایی میگوید «افول موریانه‌وار»؛ یعنی مثل موریانه از درون دارد پوک میشود -خود نهادهای درون آمریکا این را میگویند- هم در عرصه‌ی اقتصادی این جور است، هم در عرصه‌ی‌ اجتماعی این جور است، هم در عرصه‌‌ی سیاسی این جور است. آمارهای واضحی وجود دارد در مورد وضع اقتدار اقتصادی آمریکا و تأثیر آمریکا در اقتصاد جهانی که در طول این چندین دهه به شکل عجیبی سقوط کرده که حالا آمارهایش هست، یادداشتش را هم من دارم منتها حالا جزئیّات یادداشت‌ها را لزومی ندارد که عرض بکنم. در بخش سیاسی هم اقتدار آمریکا افول کرده.

انتخاب دونالد ترامپ نشان افول سیاسی آمریکا و حمایت از تروریست نشان افول اخلاقی

برادران و خواهران عزیز! این را من به شما عرض میکنم: افول سیاسی آمریکا اگر یک دلیل -که حالا میگویم- بیشتر نداشته باشد کافی است، و آن دلیل عبارت است از انتخاب فردی با مختصّات آقای دونالد ترامپ در آمریکا. خود این انتخاب، نشانه‌ی افول سیاسی آمریکا است؛ سرنوشت سیصد و اندی میلیون جمعیّت دست یک آدمی با این مختصّات، نشانه‌ی افول سیاسی آمریکا است. کسی که در خود آمریکا نسبت به تعادل روانی او، تعادل فکری او، تعادل اخلاقی او این همه حرف هست، وقتی رئیس یک کشوری میشود، نشان‌دهنده‌ی افول آن کشور است؛ افول سیاسی، افول اخلاقی. از جنایتها و آدمکشی‌ها‌ی رژیم صهیونیستی اینها به طور مرتّب حمایت کردند و دفاع کردند؛ از جنایت مجموعه‌ی چند دولت در یمن و کشتار مردم بی‌گناه یمن اینها حمایت کردند؛ از جنایت حمایت میکنند؛ دیگر سقوط اخلاقی از این بالاتر؟

وضعیت اقتصادی و اجتماعی اسفبار آمریکا و دلسوزی ترامپ برای ملت ایران

در داخل خود آمریکا مشکلات فراوان [است]. آن روز به نظرم در یک جلسه‌ای، در اوایل ماه رمضان این را گفتم(۱۳۹۸/۲/۲۴) که وزارت کشاورزی آمریکا رسماً اعلام کرده است که ۴۱ میلیون نفر در آمریکا با مشکل گرسنگی دست و پنجه نرم میکنند؛ وضع آمریکا این است، وضع اقتصادی آمریکا این است. ۲۲۰۰ میلیارد دلار بدهکاری دولت آمریکا است -۲/۲ تریلیون- افسانه‌ای است، اصلاً این رقمها، رقمهای غیر قابل تصوّر است. اینها گرفتاری‌هایشان است، آن وقت این آقا برای ملّت ایران دلسوزی میکند، میگوید ما خوشبختی و سعادت و اشتغال ملّت ایران را میخواهیم؛ برو خودت را درست کن، اوضاع خودتان را اگر میتوانید رو‌به‌راه کنید. آمریکا در جرائم همراه با خشونت، در دنیا رتبه‌ی اوّل است؛ در مصرف موادّ مخدّر در دنیا، در رتبه‌ی اوّل است؛ در کشتار مردم خود کشور، در دنیا در رتبه‌ی اوّل است؛ در کشتار مردم به وسیله‌ی پلیس آمریکا، در دنیا در رتبه‌ی اوّل است. آمارهایی که دارند [نشان میدهد که] در همین هشت ‌ماه گذشته ۸۳۰ نفر از مردم آمریکا به دست پلیس در خیابان کشته شده‌اند؛ وضع اجتماعی این دولتی که برای ملّت ایران شاخ و شانه میکشد، اینها است.

هدف مقاومت رسیدن به نقطه بازدارندگی در بخش نظامی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعی

هدف مقاومت عبارت است از رسیدن به نقطه‌ی بازدارندگی. هم در اقتصاد، هم در مسائل سیاسی کشور، هم در مسائل اجتماعی، هم در مسائل نظامی باید به نقطه‌ای برسیم که این نقطه بازدارنده باشد، یعنی بتواند جوری خود را نشان بدهد که دشمن را از تعرّض به ملّت ایران در همه‌ی زمینه‌ها منصرف کند؛ دشمن ببیند فایده‌ای ندارد و با ملّت ایران نمیتواند کاری بکند. ما امروز در بخش نظامی تا حدود زیادی به این بازدارندگی رسیده‌‌ایم. این هم که می‌بینید روی مسئله‌ی موشک و مانند این حرفها اصرار میکنند، به‌ خاطر همین است؛ میدانند که ما به بازدارندگی رسیده‌ایم، به نقطه‌ی تثبیت رسیده‌ایم، میخواهند کشور را از این محروم کنند، و البتّه هرگز نخواهند توانست.

شرائط موفقیت: لزوم شجاعانه و امیدوارانه و معقولانه و مبتکرانه بودن در تقابل با مسائلمان و دشمنان و توجه به ترفند دشمن در تضعیف اندیشه مقاومت

مواجهه‌ی ما با مسائلمان و با دشمنانمان باید اوّلاً شجاعانه باشد، مرعوبانه نباشد؛ ثانیاً امیدوارانه باشد، مأیوسانه نباشد؛ ثالثاً عاقلانه و خردمندانه باشد، هیجانی و احساساتیِ سطحی نباشد؛ [رابعاً] مبتکرانه باشد، از روی انفعال نباشد؛ ابتکار کنیم؛ اگر به این کیفیّت حرکت کردیم، اگر این‌ جور حرکت کردیم، بدانید ملّت ایران در مواجهه‌ی با همه‌ی قدرتهای بزرگ توفیق خواهد یافت و خواهد توانست پیش برود.
یک شرط دیگر برای موفّقیّت این است که ما به ترفند دشمن برای تضعیف اندیشه‌ی مقاومت توجّه کنیم. ببینید عزیزان من! اندیشه‌ی مقاومت، قدرتمندترین سلاحِ یک ملّت است؛ پس طبیعی است که دشمن بخواهد این سلاح را از دست ملّت ایران بگیرد؛ [لذا] روی اندیشه‌ی مقاومت شروع میکنند به وسوسه کردن، تردید‌افکنی: «آقا، چه فایده دارد، نمیشود». باید اندیشه‌ی مقاومت از ترفند دشمن مصون بماند و با ترفند دشمن تضعیف نشود.

زرنگ بازی سیاسی آمریکا در جمله: «ایران با همین رهبران کنونی هم میتواند به پیشرفتهای بزرگی برسد» و نامبارک بودن قدم آمریکا

ترفند دشمن هم اقسام و انواعی دارد؛ گاهی تهدید میکند، گاهی تطمیع میکند، مثل همین مردِ رندیِ اخیرِ این رئیس‌‌جمهور محترم آمریکا که اخیراً ایشان اظهار کرده که «ایران با همین رهبران کنونی هم میتواند به پیشرفتهای بزرگی برسد»! این معنایش این است که رهبران کنونی ایران! ما نمیخواهیم شما را براندازی کنیم، ناراحت نباشید، ما قصد براندازی شما را نداریم، ما شما را هم حاضریم قبول بکنیم. این به ‌اصطلاح یک زرنگ‌بازیِ سیاسی است خطاب به رهبران ایران. البتّه این حرف درست است؛ اگر رهبران کنونی ایران، مسئولان کنونی ایران، دامن همّت به کمر بزنند، آستین‌ها را بالا بزنند، شب و روز نداشته باشند، مجاهدت کنند، هم‌زبانی کنند، هم‌دلی کنند، به ‌نحو مناسب و شایسته‌ای از امکانات مردم استفاده کنند، قطعاً پیشرفتهای بیشتری نصیب خواهد شد؛ در این شکّی نیست امّا شرطش این است که آمریکایی‌ها نزدیک نیایند؛ شرط پیشرفت این است که آمریکایی‌ها نزدیک نیایند. این زرنگ‌بازیِ سیاسی این آقا، مسئولان جمهوری اسلامی را فریب نمیدهد، ملّت را هم فریب نمیدهد. باید آمریکایی‌ها نزدیک نشوند. هر جا آمریکایی‌ها پا گذاشتند، یا جنگ شد، یا برادرکشی شد، یا فتنه شد، یا استثمار شد، یا استعمار شد، یا تحقیر شد؛ قدم آمریکایی‌ها قدم نامبارکی است. [اگر] نزدیک نشوند، خود ما میدانیم چه جوری رفتار کنیم؛ کار خودمان را بلدیم، خدای متعال هم توفیق خواهد داد و ان‌شاءالله پیش خواهیم رفت.

اقتصاد و هر زمان لزوم تمرکز روی یک مسئله و تأثیر گذار اقتصاد در مسائل فرهنگی و امنیتی

یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئله‌ی اصلی. در هر برهه‌ای یک مسئله‌ی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئله‌ی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برهه‌ای، مسئله‌ی «تثبیت نظام» بود، در یک برهه‌ای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همه‌ی کشور بر مسئله‌ی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئله‌ی اصلی و نقد، مسئله‌ی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همه‌ی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد.

مهمترین مسائل اقتصادی: رونق تولید، ارزش پول ملی، بهبود فضای کسی و کار، جدا کردن اقتصاد از نفت، تبدیل دخالت دولت به هدایت در اقتصاد، مبارزه با مفسدین اقتصادی

در مسئله‌ی اقتصاد، مسائل اصلی‌ای وجود دارد، عناوین مهمّی وجود دارد که من چند موردش را میگویم: یکی مسئله‌ی رونق تولید است، یکی مسئله‌ی ارزش پول ملّی است، یکی مسئله‌ی بهبود فضای کسب و کار است، یکی مسئله‌ی جدا کردن اقتصاد کشور از فروش نفت خام است -بند ناف بودجه و اقتصاد کشور را از نفت خام و فروش نفت خام و تجارت نفت خام بایستی ببُریم؛ این یکی از مسائل اصلیِ ما است- تبدیل دخالت دولت در اقتصاد به هدایت دولت و نظارت دولت هم جزو مسائل اصلی است، بریدن دست مفسدان اقتصادی یعنی اختلاس‌گر، تروریست اقتصادی، قاچاقچی بی‌رحم که دست اینها را از اقتصاد [باید برید]. ببینید، اینها مسائل اصلیِ اقتصاد کشور است. مسئولین کشور، عمدتاً قوّه‌ی مجریّه و در کنارش قوّه‌ی مقنّنه و در بعضی از مسائل قوّه‌ی قضائیّه باید متّفقاً روی این مسائل کار کنند، این مسائل را حل کنند؛ اینها مسائل اصلی است. روی این متمرکز بشویم، به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم، حاشیه‌سازی نکنیم. همبستگی ملّی بسیار مهم است، کنار گذاشتن دعواهای سیاسی و جناحی بسیار مهم است، و یکی از مهم‌ترین مسائل حفظ ارتباط قلبی با خدای متعال است.

[h=1][=&quot]98/03/15 گزیده خطبه‌های نماز عید فطر[/h] [h=2][=&quot]معامله قرن هرگز پا نخواهد گرفت[/h] [=&quot]در مسائل بین‌المللی، مسئله‌ی فلسطین، این روزها جزو مسائل درجه‌ی یکِ دنیای اسلام است. خیانتِ برخی از جهاتِ کشورهای اسلامی، موجب شده است که صریحاً نسبت به مسئله‌ی فلسطین، اقدامات خائنانه انجام بدهند. این اجلاسی که در بحرین قرار است اتّفاق بیفتد، متعلّق به آمریکایی‌ها است لکن حکّامِ بحرین با ضعف خودشان، با ناتوانی‌های گوناگون خودشان، با روحیه‌ی بسیار بدِ ضدّمردمی و ضدّاسلامی خودشان، زمینه‌ساز این کار شدند و متعهّد شدند که این اجلاس را انجام بدهند. هدف این اجلاس هم این است که نقشه‌ی غلطِ خائنانه‌ی خباثت‌آلود آمریکا در مورد فلسطین که اسمش را گذاشته‌اند «معامله‌ی قرن»، تحقّق ببخشند. البتّه این اتّفاق نخواهد افتاد و معامله‌ی قرن ان‌شاء‌الله به توفیق الهی هرگز پا نخواهد گرفت. و ما تشکّر میکنیم از آن کشورهای مسلمان یا کشورهای عرب‌ که با آن مخالفت کرده‌اند و همچنین گروه‌های فلسطینی‌ای که با این نقشه مخالفت کرده‌اند. این یک خیانت بزرگ به دنیای اسلام است. امیدواریم که حکّام بحرین و حکّام سعودی بفهمند که پا در چه باتلاقی دارند میگذارند و برای آینده‌ی آنها چه ضررهایی دارد.

[h=1][=&quot]98/03/15 بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی
[/h] [h=2][=&quot]
توفیق دشمن در از بین بردن امت اسلامی با صف آرایی بین مسلمین در لیبی و یمن و غفلت از فلسطین
[/h] [=&quot]اصرار داریم که این عنوان، این مضمونِ «امّت مسلمان» در ذهنهای همه‌ی آحاد مردم مسلمان، مخصوصاً مسئولین مسلمان زنده و برجسته شود؛ چون سعی دشمنان اسلام و مسلمین بر این بوده است که عنوان امّت مسلمان را از یادها ببرند و ما فراموش کنیم و این را یادمان برود که یک جمعیّت عظیم یک‌ونیم میلیاردی یا نزدیک دو میلیاردی در ده‌ها کشور اسلامی یک واحد محسوب میشویم؛ و متأسّفانه دشمنان موفّق هم شدند. امروز شما [اگر] نگاه کنید به منطقه‌ی ما، می‌بینید صف‌آرایی‌ها به جای اینکه بین اسلام و کفر باشد، بین مؤمنین و متجاوزین باشد، بین خود مسلمانها است. یک کشور اسلامی با مردم مسلمان امّا حاکمان لاابالی -به معنای واقعی کلمه- پیدا میشود که به جای دشمنی با رژیم غاصب صهیونیستی، در کنار او قرار میگیرد، به نفع او کار میکند، به نفع او حرف میزند، به نفع او شعار میدهد، آن وقت با یک کشور اسلامی مبارزه میکند. این توفیق را دشمنان متأسّفانه پیدا کردند و بین کشورهای اسلامی، بین برادران، صف‌آرایی و معرکه‌آرایی درست کردند. این را باید دنیای اسلام علاج بکند.
[=&quot]امروز شما ملاحظه کنید یک دشمن غاصب در دل کشورهای اسلامی، در مرکز کشورهای اسلامی یعنی فلسطین، حضور فعّال جنایت‌کارانه دارد که این ایجاب میکند که همه‌ی مسلمانها نسبت به این قضیّه حسّاس باشند، در مقابل این دشمن صف‌آرایی کنند، او را از جنایاتش باز بدارند، [امّا] به جای این، کسانی در دنیای اسلام با او میسازند، با دیگر برادران مسلمان خودشان بنا میکنند به پنجه انداختن و خراش انداختن به صورتها و جنگ کردن و دعوا کردن و اختلاف ایجاد کردن؛ اشکال کار این است.
[=&quot]عید فطر، عید امّت اسلام است؛ و باید به فکر اتّحاد امّت اسلام بود. ما نصیحت میکنیم این کشورهایی را، این دولتهایی را که فراموش میکنند قرآن از آنها چه خواسته است، یادشان میرود. همین آیاتی که تلاوت کردند: وَ الَّذینَ مَعَه، اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم،(فتح: 29) اینها «اشدّاء علی المؤمنین رحماء مع الکفّار» هستند؛ عکس؛ اینها مسلمانند؟ هر جایی که یک روز سیاستهای انگلیس، و امروز آمریکا در کشورهای اسلامی وارد شد، پا گذاشت، از این فتنه‌انگیزی‌ها به وجود آمد؛ هم بین کشورهای اسلامی اختلاف ایجاد میکنند، نفرت و نقار(ستیزه) ایجاد میکنند، هم در یک کشور. شما ببینید لیبی چه خبر است! چرا باید در یک کشور مسلمان، دو گروه خون یکدیگر را بریزند در حالی که هر دو مال یک کشورند، مال یک خاکند، مال یک آبند، مصالحشان به هم گره‌خورده است؟ چه کسی اینها را دارد تحریک میکند؟ چرا باید یک کشوری مثل یمن مسجدش بمباران بشود، بازارش بمباران بشود، بیمارستانش بمباران بشود، دبستانش بمباران بشود، زیرساخت‌های عمرانی و آبادانی کشورش بمباران [بشود]؛ چرا؟ به وسیله‌ی چه کسی بمباران میشود؟ به وسیله‌ی کسی که مدّعی اسلام است، کشوری که او هم یک کشور اسلامی است، مردمش مسلمانند. با بهانه‌های واهی بر طبق میل دشمنان اسلام در دل دنیای اسلام کار میکنند، تلاش میکنند؛ اشکال ما اینجا است.
[h=2][=&quot]
جلسه در بحرین با فریب سعودیها برای نابودی فلسطین
[/h] [=&quot]امروز مسئله‌ی فلسطین جزو مسائل درجه‌ی اوّل بلکه مسئله‌ی اوّل دنیای اسلام است، آن وقت در بحرین اجلاس تشکیل میدهند به دستور آمریکا علیه مسئله‌ی فلسطین، برای نابود کردن مسئله‌ی فلسطین! حکّام بحرین بدانند زیر پای خودشان را دارند خالی میکنند؛ گول سعودی‌ها را نخورند. خود اینها و سعودی‌ها هم دارند زیر پای خودشان را خالی میکنند، به ضرر خودشان [تمام میشود]: فَسَیُنفِقونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِم حَسرَة؛(انفال: 36) پول خرج میکنند، زحمت میکشند امّا بر خلاف خواسته‌ی آنها علیه خودشان تمام خواهد شد؛ این را قرآن به طور قطعی میگوید. و اینها هم علیه خودشان تمام میشود منتها نمیفهمند؛ متأسّفانه نمیفهمند. [اگر] برگردند، راه برگشتن باز است؛ [اگر] توبه کنند، راه توبه باز است: اِلَّا الَّذینَ تابوا وَ اَصلَحوا؛(بقره: 160) [اگر] اصلاح کنند؛ آن فسادهایی را که ایجاد کردند اصلاح کنند. امروز دنیای اسلام به این نیاز دارد. مشکلات دنیای اسلام با همراهی مسلمانها با هم، با همدلی مسلمانها با هم حل خواهد شد؛ باید برای این تلاش کرد، و روشنفکران دنیای اسلام موظّفند، علمای دنیای اسلام موظّفند.

[=&quot]ما در جمهوری اسلامی، هزینه‌های دفاع از فلسطین را پذیرفتیم. گفتیم از فلسطین دفاع میکنیم، دنیای استکبار در مقابل ما ایستاد و ضربه زد امّا ما استقامت کردیم، ایستادیم، باز هم خواهیم ایستاد، و مسلّم میدانیم که پیروزی نهایی متعلّق است به ملّت فلسطین.

[h=2][=&quot]
نریختن یهودیان به دریا و لزوم تسلیم رآی مردم فسلطین شدن
[/h] [=&quot]ما مثل بعضی از رهبران قدیمی عرب که گفتند یهودی‌ها را به دریا میریزیم، اهل به دریا ریختنِ یهودی‌ها نیستیم. ما میگوییم مبارزات همه‌جانبه‌ی ملّت فلسطین -مبارزات سیاسی، مبارزات نظامی، مبارزات اخلاقی و فرهنگی- باید ادامه پیدا کند تا کسانی که غاصب فلسطین هستند، تسلیم رأی ملّت فلسطین بشوند. از همه‌ی مردم فلسطین اعمّ از مسلمان و مسیحی و یهودی فلسطینی و آن کسانی که در خارج فلسطین تبعید‌شده‌ی از فلسطین هستند، نظرخواهی بشود، و اینها معیّن کنند که چه نظامی در فلسطین حاکم باشد و همه تسلیم آن باشند؛ مبارزه تا این زمان باید ادامه پیدا کند و ادامه پیدا خواهد کرد، و به لطف الهی و به توفیق الهی و به حول و قوّه‌ی الهی ملّت فلسطین در این مبارزه‌ی مسالمت‌آمیزِ انسانیِ مورد قبولِ همه‌ی عرفهای عاقل عالم مسلّط خواهد شد و کشور فلسطین به مردم فلسطین برخواهد گشت؛ و به توفیق الهی، شما جوانها ان‌شاء‌الله آن روز را خواهید دید.

98/03/27 بیانات در دیدار دست‌اندرکاران کنگره شهدای استان کردستان شجاعت شهید (ماموستا محمّد) شیخ‌الاسلام مرحوم (ماموستا محمّد) شیخ‌الاسلام (نماینده‌ی مردم کردستان در مجلس خبرگان رهبری) من یادم نمیرود آن سخنرانی بسیار قوی و پُرمغز و پُرمطلبی که ایشان در مسجد جامع سنندج وقتی ما آنجا رفتیم،(سفر هشت‌روزه‌ی معظّمٌ‌له به استان کردستان در تاریخ ۲۲ تا ۲۸ اردیبهشت ۸۸) در حضور چند هزار نفر ایراد کرد. خب همان وقتی که ایشان این سخنرانی را ایراد میکرد، قطعاً میدانست که کسانی هستند در خود سنندج یا بیرون سنندج یا شاید در خود آن مجلس که با این بیانات و ابراز این بیانات مخالفند، امّا در عین حال این شجاعت را، این قدرت روحی را نشان داد و آن سخنرانی قوی را در آنجا ایراد کرد. حقیقت ملت کرد و استقبال مردم کرد مهاباد از رهبری من رفتم مهاباد، همه‌ی شهر مهاباد تقریباً تعطیل شده بود، آمده بودند برای سخنرانی؛ به نظرم در خیابان که ما آمدیم، همه‌ی این دکّانها تعطیل بود، همه‌ی این جمعیّت مردم شهر آمده بودند در آن محلّی که محلّ سخنرانی ما بود جمع شده بودند تا سخنرانی ما را گوش کنند؛ و شعار میدادند، ابراز احساسات میکردند. من آنجا در سخنرانی خطاب به ضدّانقلاب گفتم که کسانی که از قول قوم کُرد حرف میزنند، بیایند اینجا را ببینند؛ این قوم کُرد است. قوم کُرد اینها هستند، نه آن مزدوری که رفته در بیرون کشور یا در یک نقطه‌ای نشسته و به نام یک قوم حرف میزند؛ قوم کُرد این جمعیّت است. سنندج همین جور، جاهای دیگر همین جور. فداکاری بیشتر و مجاهدت واضح تر شهدای کرد کاری که هم در کردستان، هم در آذربایجان غربی به وسیله‌ی مردم کُرد انجام گرفته، کار بسیار بزرگی بوده. اینها حقیقتاً توانسته‌اند به انقلاب خدمت کنند و دشمن را مأیوس کنند؛ که خیلی با ارزش است. و در این راه شهدایی دادند؛ هم در جنگ تحمیلی شهید دادند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب شهید دادند، هم شهدایی دادند به خاطر حمایتشان از جمهوری اسلامی؛ مثل همین شهید شیخ‌الاسلام که اسم آوردیم، یا شهید عالیکه جزو علمای آنجا بود و شهید ذبیحی که اینها ماموستاها و علمای معروف منطقه‌ی کردستان هستند. شهادت اینها به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی بود؛ سخنرانی کردند، اقدام کردند، فعّالیّت کردند، همکاری کردند با جمهوری اسلامی و به شهادت رسیدند. در روستاهای کردستان و آذربایجان غربی کسان زیادی در همراهی با مأموران جمهوری اسلامی فعّالیّتهایی کردند که مورد انتقام ضدّانقلاب قرار گرفتند و به شهادت رسیدند؛ یعنی شهادت در این منطقه یک شهادتی است که با فداکاری بیشتر، با تلاش و مجاهدت صادقانه‌ی واضحی همراه بوده. خداوند ان‌شاءالله درجات این شهدا را عالی کند. هدف از کارهای تبلیغاتی برای شهدا، دانسته شدن قدر شهدا توسط مردم و جوانان حالا این گزارشی که سردار محترم سپاه دادند، خب گزارش خوبی است لکن اینها عدد و رقم است؛ آنچه ما توصیه میکنیم، آنچه بنده روی آن تکیه میکنم، خروجیِ کارهایی است که انجام میدهید. بایستی معلوم باشد این ارقام و اعدادی که ذکر کردید برای تشکیل مجامع، یا نشر بعضی از آثار، یا [کارهایی] مانند اینها، چقدر توانسته است در فضای فکری مردم، بخصوص جوانها، نسبت به تکریم مقام شهیدان اثر بگذارد؛ این مهم است. آنچه ما امروز احتیاج داریم، این است که مردم ما قدر شهدای ما را بدانند و بدانند که این جوانی که رفت به شهادت رسید، این عالمی که به شهادت رسید، این فرد کاسب زحمت‌کش یا زارع زحمت‌کشی که به شهادت رسید، چه خدمتی به کشور و به اسلام و به نظام جمهوری اسلامی کرده. ما در کردستان خانواده‌ای را داشتیم که شش شهید داده‌اند؛ اینها جزو چیزهای کم‌نظیر است، یعنی ما در کشور شبیه این را کم داریم؛ یک خانواده‌ای شش پسرشان را در راه خدا داده‌اند؛ هم در راه‌پیمایی‌هایی که شرکت کردند شهید شده‌اند، هم در مبارزه‌ی با ضدّانقلاب یا در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده‌اند؛ از این قبیل هست؛ این را بایستی نسل امروز بداند. جوان امروز باید بداند که اینکه ما به این وضعیّت رسیده‌ایم، بحمدالله شجره‌ی طیّبه‌ی انقلاب رشد کرده و به ثمر نشسته و کارهای زیادی انجام گرفته، چه تلاشهایی در این راه صورت گرفته؛ مهم‌ترینش همین تلاش شهدای ما است؛ این را باید نسل جوان بداند. پس بنابراین یک حرف این است که این کارهایی که انجام گرفته است به نحوی انجام بگیرد که خروجی مطلوبی داشته باشد؛ [یعنی] تأثیرگذاری بر روی افکار جوانها و برداشت جوان و تلقّی جوانها از مسائل کشور و مسائل گذشته‌ی خودشان [داشته] باشد. چهل سال از انقلاب دارد میگذرد؛ ما باید بدانیم که در پایه‌گذاری این انقلاب و محکم کردن پایه‌های این انقلاب چه تلاشهایی انجام گرفته؛ این را جوان امروز بداند؛ حالا آن که از نزدیک دیده، میداند؛ اگر چه بعضی از آنها هم دچار فراموشی میشوند و راه را کج میروند و حرکت را عوض میکنند، امّا عمده‌ی نگاه بنده به جوانها است. جوان امروز بداند که چه کارهایی انجام گرفته که این پایه این ‌جور مستحکم شده و میتواند نظام جمهوری اسلامی با سربلندی احساس افتخار بکند. این یک نکته است. وظیفه بودن تکریم شهداء و ضرورت تکریم زبانی و عملی وظیفه‌ی ‌ما تکریم شهدا است، این را فراموش نباید بکنیم؛ وظیفه‌ی ‌ما تکریم خانواده‌های شهدا است؛ خانواده‌های شهدا هم از لحاظ اهمّیّتِ صبرشان و کارشان در ردیف اوّل قرار دارند؛ باید از اینها تکریم کنیم و به اینها احترام کنیم. و این تکریم هم صرفاً تکریم زبانی نباشد، اگر چه تکریم زبانی هم مهم است. اینکه بعضی‌ها میگویند تعارف زبانی [خوب نیست]؛ نه، اینکه ما در زبان و در اظهاراتمان بزرگداشت برای شهید و مقام شهید قائل بشویم، چیز مهمّی است؛ کسانی هستند که همین را برنمیتابند و ما بایستی در این جهت حرکت کنیم لکن در کنار این اقدامات عملی، تسهیلات و کمکهای گوناگونی که وجود دارد، باید نسبت به خانواده‌های شهدا و خانواده‌های جانبازان و خانواده‌های ایثارگران و مانند اینها ان‌شاء‌الله انجام بگیرد.
98/04/05 بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه شهید بهشتی صاحب فکر، صاحب اراده‌ی قوی، منضبط، اهل کار، ‌ پُرنشاط، نعمت بزرگی هفته‌ی مربوط به دستگاه قضائی را به شما تبریک عرض میکنیم و یاد شهید بهشتی را گرامی میداریم. انصافاً این شهید بزرگوار یک نعمتی بود؛ هم برای انقلاب، هم بالخصوص برای نیروی قضائی جمهوری اسلامی؛ مرد صاحب فکر، صاحب اراده‌ی قوی، منضبط، اهل کار، ‌ پُرنشاط. نعمت بزرگی بود؛ یاد ایشان را گرامی میداریم. خداوند درجاتش را عالی کند ان‌شاءالله. حکومت امام زمان و عدالت، نیاز اصلی حیات طیبه خب، درباره‌ی اهمّیّت قوّه‌ی قضائیّه خیلی حرف زده شده، ما هم مطالبی را عرض کرده‌ایم؛ دیگران هم همه دربا‌ره‌ی اهمّیّت قوّه‌ سخن گفته‌اند؛ امر معلومی است. محور این اهمّیّت هم عدل است که در قرآن کریم [آمده] : وَ اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُموا بِالعَدل.(نساء: 58) عدالت، اساس کار حیات طیّبه‌ی انسانی است. شما برای تعجیل فرج امام زمان (ارواحنا فداه) هم که دعا میکنید، میگویید ایشان بیایند که عدالت را برقرار کنند؛ این است دیگر. یَملَاُ اللهُ‌ بِه الاَرضَ‌ عَدلًا وَ قِسطاً بعدَ ما مُلِئَت ظُلما وَ جَورا؛ با اینکه آن بزرگوار دین را هم، تقوا را هم، اخلاق را هم به جامعه تزریق خواهد کرد امّا شما نمیگویید: «یملا الله به الارض دیناً»؛ [بلکه] میگویید: «عدلاً»؛ این نشان‌دهنده‌ی این است که عدل، نیاز اصلی حیات طیّبه‌ی انسانی است. شما هم دادگستری هستید، عدلیّه هستید، مأموریّت اصلی شما اقامه‌ی عدل است. اهمّیّت قوّه‌ی قضائیّه از اینجا است. تحول در قوه قضائیه و تحول، ابداع روشهای نو برای تحقق اصول   قوّه‌ی قضائیّه در جمهوری اسلامی یک بنای جدید بود -مثل یک نهال- و با قوّه‌ی قضائیّه‌ی قبل از انقلاب تفاوتهای اساسی داشت. خب این نهال باید روزبه‌روز رشد کند. هر دوره‌ای باید نسبت به دوره‌ی قبل یک پیشرفتی داشته باشد؛ حالا هم یک دوره‌ی جدیدی شروع شده است و بایستی یک فضلی، یک امتیازی، یک آورده‌ای علاوه‌ی بر آنچه دیگران، گذشتگان انجام داده‌اند به قوّه‌ی قضائیّه اهدا کند؛ این آورده چیست؟ تحوّل، تحوّل در قوّه‌ی قضائیّه؛ معنای تحوّل چیست؟ معنای تحوّل این است که شما یک اصول معیّن و مشخّصی بر اساس اسلام و قرآن و جمهوری اسلامی دارید که بایستی اینها را رعایت کنید؛ پایبند به اینها و در چارچوب اینها باید حرکت کنید که اینها مأموریّتهای اساسی قوّه‌ی قضائیّه است؛ اینها که تغییر نمیکند؛ اینها همان است که از اوّل بود، حالا هم هست، بعد از این هم خواهد بود؛ تحوّل این است که شما برای پرداختن به این اصول، انجام این مأموریّتها، رسیدن به این آرمانها، شیوه‌ها و روشهای ابتکاری و مؤثّر و نو و دارای تأثیر فراوان را ابداع کنید، ایجاد کنید و از این شیوه‌ها استفاده کنید؛ این یک؛ عیوب و خلأها و نقصهایی را هم که در گذشته داشته است برطرف کنید؛ معنای تحوّل این است. تهیه برنامه بدون تحقق آن مساوی با عدم برنامه بنده یک وقتی این جوری میفهمیدم که تهیّه‌ی برنامه، پنجاه درصدِ کار است لکن این پنجاه درصد تا به آن پنجاه درصدِ بعدی مُنضَم نشود، مثل این است که انجام نگرفته، مثل این است که شما از تهِ یک چاهی میخواهید آب بیاورید بالا که مثلاً فرض کنید که صد متر طولش است؛ تا پنجاه متری آورده‌اید، بعد همان جا مانده باشد؛ مثل این است که نیاورده‌اید دیگر؛ تفاوتی نمیکند. اگر بخواهید آن محصول به دست شما برسد، این پنجاه درصد بعدی را که تحرّک و فعّالیّت و اقدام و بقیّه‌ی شرایطی که وجود دارد است، اینها را باید به کار بزنید تا ان‌شاء‌الله محصول حاصل بشود و من امیدوارم. وظائف قوه قضائیه: احیای حقوق عامه، گسترش عدل و آزادی، پیشگیری از وقوع جرم، حسن اجرای قانون شما به قانون اساسی مراجعه کنید و وظایف قوّه را در «قانون» ببینید. وظیفه‌ی قوّه فقط قضاوت کردن و محکمه‌داری نیست؛ وظیفه‌ی قوّه فراتر از اینها است. در قانون اساسی احیای حقوق عامّه جزو وظایف قوّه‌ی قضائیّه است؛ احیای حقوق عامّه، خیلی دامنه‌ی وسیعی دارد؛ از مسئله‌ی اقتصاد تا مسئله‌ی امنیّت تا عرصه‌ی بین‌المللی، جایگاه حقوق عامّه است. دفاع از حقّ مردم در عرصه‌ی بین‌الملل چیز خیلی مهمّی است؛ این جزو وظایف شما است؛ یا فرض بفرمایید گسترش عدل و آزادی که خب این گسترش عدل در کنار گسترش آزادی است؛ [منظور از] آزادی هم البتّه در قانون اساسی، آزادی‌های مشروع است؛ معلوم است. گسترش آزادی هم جزو وظایف شما است. چه جوری این را انجام میدهید؟ با چه شیوه‌ای؟ عرض کردم این شیوه‌هایی که باید انتخاب بکنید، شیوه‌های نو و ابتکاری [باشد]؛ به اینها همه نظر هست. یا پیشگیری از وقوع جرم؛ مسئله‌ی پیشگیری خیلی مهم است. خب بله یک بخشی از قوّه‌ی قضائیّه را معیّن میکنیم برای پیشگیری، خوب است، لازم است، لکن پیشگیری یک کار بسیار وسیعی است؛ باید جرم را بشناسید، علل جرم را بشناسید، عواملی که جرم را ایجاد میکنند بشناسید، کارهایی را که میتواند از وقوع جرم جلوگیری کند بشناسید؛ یک فصل عظیمی از کار در اینجا وجود دارد. هر کدام از این کارها هم یک کننده‌ی کار لازم دارد؛ نمیشود همین‌ جوری مثلاً بگوییم یک کمیته‌ای، فرض کنید به قولِ ما یک هیئتی گذاشته‌ایم برای این کار؛ نه، اینها باید دانه‌دانه‌ دنبال بشود. یا حُسن اجرای قانون؛ قانون را چه کسی نقض میکند؟ قانون که فقط مقرّرات راهنمایی یا فرض کنید فلان قانونی که فلان آدم لاابالی نقض میکند که نیست؛ قانون گاهی به شکل کلان نقض میشود؛ اینجا قوّه‌ی قضائیّه باید سینه سپر کند. غرض، هر چه انسان به قوّه‌ی قضائیّه نگاه میکند، عظمت این قوّه و گستره‌ی پهناور این قوّه را بیشتر مشاهده میکند؛ این دست شما است، ‌ این متعلّق به شما است؛ شما شانه‌ی خودتان را زیر این بارِ سنگین داده‌اید. اگر ان‌شاءالله بتوانید کاری انجام بدهید و موفّق بشوید، خیلی کار بزرگی است، خیلی خدا را راضی میکنید؛ یعنی اگر شما کارتان را ان‌شاءالله خوب انجام بدهید، از آن صدقات و انفاقات بی‌نظیر است. قاضی فاسد و مضاعف بودن عذاب افراد دارای شأن بالاتر (زنان پیامبر و حضرت یونس) این [قوّه قضائیه]، مسئولِ رفع فساد است؛ اگر خودش فاسد شد، گناه او نابخشودنی است. هر چه رتبه‌ی شأنی و حقوقیِ انسان بالاتر رفت، به همان اندازه اهمّیّت کار او بیشتر میشود؛ هم در جنبه‌ی مثبت، هم در جنبه‌ی منفی. شما ملاحظه کنید خداوند متعال به زنهای پیغمبر خطاب میکند در قرآن که «یا نِساءَ النَّبِیِّ‌ مَن‌ یَأتِ ‌مِنکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَینِ»(احزاب: 30) -هر کدام از شماها کار خلافی بکنید، عذابتان دوبرابر است؛ یعنی همان کاری را که یک زن دیگر اگر بکند پیش خدای متعال صد چوب خوردن دارد، اگر شما انجام بدهید، دویست‌ چوب به شما میزنند؛ چرا؟ چون زن پیغمبرید- «وَمَن یَقنُت مِنکُنَّ لِله وَ رَسولِه» (اجزاب: 31) آن وقت جزای او و پاداش او هم دو برابر است؛ کار خوب هم که بکنید، پاداشتان دو برابر است. این به خاطر اهمّیّت جایگاه انسان است. بنده خیلی اوقات دلم به حال حضرت یونس (سلام ‌الله‌ علیه) میسوزد. مگر چه کار کرده بود [که گفت] : سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمینَ‌؟(انبیاء: 87) [آن هم] با آن مجازات سختی که خدای متعال به حضرت یونس داد. خب ایشان هر چه قومش را دعوت کرد، هر چه کرد، گوش نکردند، این هم با آنها قهر کرد، گذاشت رفت بیرون [شهر]؛ کارش همین بود دیگر. حالا اگر چنانچه یک عالِمی مثلاً‌ فرض کنید در یک شهری نصیحت کند، مردم گوش نکنند حرفش را و بگوید پس من نمیمانم در این شهر و پا شود برود بیرون، خب کار بدی است امّا [آیا] مجازاتش این است که برود در دریا و در دل نهنگ و خدای متعال بگوید اگر او تسبیح نمیکرد، «لَلَبِثَ فی بَطنِه اِلی یَومِ یُبعَثونَ»؟(صافات: 144) بنا بوده تا قیامت در شکم ماهی بماند! جزائش این است؟ امّا [با این حال] یونس را خدای متعال این‌ جوری مجازات میکند؛ چرا؟ چون پیغمبر است؛ میگوید شما پیغمبری؛ فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیهِ‌ -خیال کرد ما بر او سخت نمیگیریم؛ «نَقدِرَ» یعنی سخت گرفتن- فَنادی فِی الظُّلماتِ اَن لا اِلهَ اِلّا اَنتَ سُبحانَکَ اِنّی کُنتُ مِنَ الظالِمینَ؛(انبیاء: 87) خودش را ظالم دانست، اعتراف کرد، فَاستَجَبنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الغَمِّ.(انبیاء: 88) این ‌جوری است، شما با آدم معمولی فرق میکنید؛ اگر آدم معمولی یک حرکتی انجام بدهد که دارای نکوهش است، شما اگر آن عمل را انجام دادید، نکوهش شما یا دو برابرِ او است یا چند برابرِ او است، تفاوت میکند. با این چشم به مفاسدِ درون قوّه نگاه کنید. لزوم تصویر سازی درست قوه قضائیه نزد مردم به داشتن حکمت، گوش شنیدن و اقتدار با عملکرد و تبلیغات مناسب یک نکته‌ی دیگر که خیلی مهم است، مسئله‌ی تصویرسازی از قوّه‌ی قضائیّه است. ممکن است شما خیلی هم خوب و شریف باشید امّا یک حادثه‌ای یا حوادثی پیش بیاید که در چشم مردم، آن شرافت، آن امانت، آن صداقت منعکس نشود، عکس آن منعکس بشود؛ این خیلی چیز بدی است. آنچه در چشم مردم باید منعکس بشود این است که قوّه‌ی قضائیّه، دارای این خصوصیّات است: اوّلاً دارای حکمت است، هم در انتصاباتش، هم در احکامش، هم در رفتارش، هم در گفتارش؛ نشان بدهد که دارای حکمت است؛ بخصوص مسئولان بالای قوّه‌ی قضائیّه در این [موضوع] میتوانند نقش ایفا کنند. نشان بدهد که دارای علم به مبادی قضا است، این باید نشان داده بشود، معلوم بشود که یک دستگاه عالِم است، از روی علم کار میکند، کارِ کارشناسی علمی انجام میدهد. علم هم یا قانون است یا فقه است؛ در دستگاه قضا، مبادی قضا عبارت است از فقه و قانون. قوّه‌ای است دارای گوش شنوا برای شنیدن. حوصله‌ی شنیدن باید داشته باشید، هم در دادسرا به وسیله‌ی بازپرس، هم در مواجهه‌ی با دادستان، هم در نهایت در دادگاه در مواجهه‌ی با دادرس و قاضی. بایستی گوش شنوا وجود داشته باشد. بشنوید! هم از آن کسی که شاکی است و آمده شکایت میکند گوش بدهید ببینید واقعاً چه میگوید، هم از آن کسی که متّهم است و از خودش دفاع میکند، کاملاً گوش کنید ببینید چه میگوید؛ این باید شنیده بشود؛ ممکن است حرف او را قبول هم نکنید امّا گوش کنید. یکی هم اقتدار و قاطعیّت است. باید دارای حکمت باشید، دارای علم باشید، دارای حالت و حسّ شنیداری باشید و دارای اقتدار. باید بفهمند قوّه‌ی قضائیّه دارای اقتدار است، آنچه را تشخیص میدهد، به آن قاطعاً عمل میکند. این ماندن پرونده‌ها که بنده بارها در همین جلسه‌ی دیدار با قوّه‌ی قضائیّه این را تکرار کرده‌ام، لگد به این حالت است. وقتی پرونده یک سال، دو سال، پنج سال، ده سال میماند، معنایش این است که دستگاه قضائی در این مسئله دچار «چه کنم - چه کنم» است، نمیداند چه کار باید بکند؛ این نمیشود؛ به هر نتیجه‌ای که رسیدند، قاطع آن نتیجه را عمل بکنند. خب حالا چه کار کنیم که این تصویر در ذهن مردم از قوّه‌ به وجود بیاید؟ این دیگر در رفتار شما، در گفتار شما، در عملکرد شما، در تبلیغات درستی که انجام میدهید باید انجام بگیرد؛ البتّه دستگاه‌های گوناگون، صدا و سیما و دیگران هم باید کمک کنند. دستگاه قضائی متعلّق به انقلاب است، متعلّق به مردم است، متعلّق به کشور است؛ همه‌ی دستگاه‌ها بایست به این معنا کمک کنند؛ این جور نباشد که یک چیز کوچک را مثلاً فرض کنید در تلویزیون یا در فلان مطبوعه -مثل فضای مجازی که بی‌مبالات هر چه دلشان میخواهد میگویند- آنها هم همین جور بگویند، یک چیز کوچکی را، یک چیز نامعلوم یا بی‌سند را منتشر بکنند که تضعیف قوّه‌ی قضائیّه باشد؛ نباید [این جور باشد]. این تصویرسازی به عهده‌ی همه است، هم به عهده‌ی خود شما است، هم به عهده‌ی دیگران است. خب این هم یک نکته. قوه قضائیه و لزوم رعایت خصوصیات انتصاب درست در نامه به مالک اشتر ببینید، امیرالمؤمنین (علیه ‌الصّلاة ‌و السّلام) در این فرمان معروف به مالک اشتر -که بلندترین نوشته‌ی ایشان است و یک بخشی مربوط به قوّه‌ی قضائیّه دارد و به غلط به آن میگویند عهدنامه، ‌عهدنامه نیست؛ «عهد» است؛ عهد یعنی فرمان- این ‌جوری میفرماید اوّل که «ثُمَّ اختَر لِلحُکمِ بَینَ النّاسِ اَفضَلَ رَعِیَّتِکَ فی نَفسِک‌»؛ برای قضاوت، برترین مردم را انتخاب بکن؛ «برترین»، این خیلی چیز مهمّی است. بعد آن وقت حضرت این خصوصیّاتی را که باید این شخص برتر داشته باشد، ذکر میکنند؛ ده دوازده خصوصیّت است، مراجعه کنید؛ من خواهش میکنم که حتماً همه -بخصوص مدیران قوّه‌ی قضائیّه و آن کسانی که دستشان در انتصابات هست و مانند اینها- مراجعه کنند نگاه کنند. خصوصیّاتی را حضرت ذکر میکنند که درست منطبق با همان نیازهایی است که انسان احساس میکند حضرت همه‌ی اینها را احصا فرموده است و بیان کرده‌اند که [قاضی باید] دارای این خصوصیّات باشد. پس انتصابات خیلی مهم است، گزینش‌های شغلی خیلی مهم است؛ هم انتصابات، هم گزینش‌ها. میخواهید قاضی گزینش کنید، میخواهید برای یک کارهایی گزینش بکنید، اینها را حتماً نگاه کنید و به این مراجعه کنید؛ من خواهش میکنم به این قسمت از نامه‌ی امیرالمؤمنین (علیه‌ السّلام)، [یعنی] فرمان حضرت به مالک اشتر مراجعه بشود. قوه قضائیه و لزوم تلطیف با رعایت اخلاق با مراجعین، با متهمین [وظیفه‌ی] قوّه‌ی قضائیّه قانون است و حقوق است و بریدن و حد معیّن کردن است؛ لکن لابه‌لای این چرخ و پَر مهمّ پولادین قوّه‌ی قضائیّه، بایستی وسیله‌ی تلطیف هم وجود داشته باشد. یک چیزهایی وجود دارد که اینها تلطیف میکند؛ هم خود قوّه‌ی قضائیّه را، هم محصول کار قوّه‌ی قضائیّه را؛ در خود قوّه‌ی قضائیّه با رعایت اخلاق [است].‌ بخصوص [پرهیز از] بداخلاقی با مراجعین؛ حالا با زیردست‌ها هم همین ‌جور است امّا بیشتر از زیردست‌ها، مراجعین [هستند]. خوش‌اخلاقی؛ حتماً موظّف کنید خودتان را که با اخلاق [با آنها] برخورد کنید. بازپرس در مقام بازپرسی، ‌ دادستان در مقام مجادله‌ی با متّهم یا وکیل متّهم در دادگاه، [وقتی] استدلال میکند، استدلال کند امّا این استدلال با اخلاق باشد. بعضی از این کارهایی که غربی‌ها میکنند و فیلم‌هایش را هم منتشر میکنند که مثلاً‌ فرض کنید دادستان فلان لحن را به کار برد، فلان [بی احترامی را] کرد، اوّلاً خیلی از اینها دروغ است، ثانیاً اصلاً کار غربی‌ها را هیچ ملاک عمل قرار ندهید؛ نگاه کنید ببینید اسلام چه میگوید، دستورات اسلامی چیست. با اخلاق برخورد کنید؛ بعد هم گاهی اوقات خود قاضی با متّهم بگومگو میکند، حرف میزند، یک چیزی میپرسد، یک چیزی جواب میدهد، [اینها] با اخلاق، با نرمش، با حوصله و صبر [باشد]؛ این مثلاً در برخورد درونی. در عملکردها، در آنجاهایی که تخاصم وجود دارد، توصیه‌ی به عفو و گذشت و بخشش و مانند اینها [باشد]. در اسلام هم در مسائل خانوادگی فرمودند: وَ الصُّلحُ خَیر؛ (نساء: 128)صلح بدهند، آشتی بدهند. همین مسئله‌ِی احیای حکمیّت که مربوط به خانواده است یا این شوراهای حل اختلاف -البتّه به شکل صحیح- اینها همان دخالت دادن اخلاق در مسائل قوّه‌ی قضائیّه و چرخ و پَر قوّه‌ِی قضائیّه است. خب، حالا اینکه مربوط به مسائل قوّه‌ی قضائیّه [بود]. ملت ایران و بروز هویت ایرانی با خصوصیات اسلامی توسط انقلاب راجع به مسائل جاری سیاسی روز هم بحمدالله ملّت ایران به معنای واقعی کلمه یک عزّت و عظمت و اقتداری را از خود نشان داده؛ نه حالا برای این قضایای اخیر -خب این هم یک نمونه‌ای است- [بلکه] در طول این چهل سال، واقعاً نشان داده. اینکه می‌بینید در خبرگزاری‌های خارجی از زبان سیاستمدارها و دیپلمات‌ها و مانند اینها این روزها زیاد تکرار میشود که ایران را با فشار و تحریم و تهدید و مانند اینها نمیشود به زانو درآورد، این ناشی از قضایای یک ماه و دو ماه و شش ماه اخیر که نیست، [بلکه] ناشی از چهل سال حرکت ملّت ایران است. ملّت ایران از لاک توسری‌خوری و ذلّتی که به او تحمیل شده بود، خودش را با انقلاب خلاص کرد؛ این لاک را شکست، آمد بیرون. هویّت ایرانی با خصوصیّات اسلامی در او بُروز کرده، طالب عزّت است، طالب استقلال است، طالب پیشرفت است، لذاست که هر چه دشمنان ظالم فشار می‌آورند تأثیری در او نمیگذارد. شما نگاه کنید این راه‌پیمایی‌ها را، شما نگاه کنید این روز قدس را، این بیست‌و‌دوّم بهمن را؛ چهل سال است، شوخی است؟ شما نگاه کنید این انتخابات‌ها را؛ این همه کارشکنی برای انتخابات‌های کشور کردند، [امّا] مردم با عزم و اراده‌ی واقعاً تحسین‌برانگیز در میدانهای انتخابات حاضر میشوند. حالا آخر امسال هم یک انتخاباتی هست؛ باز هم با وجود بعضی از تردیدآفرینی‌هایی که بعضی از افراد میکنند، من میدانم که مردم با شور و شوق در این انتخابات شرکت خواهند کرد؛ اینها عظمت ملّت ایران را نشان میدهد. حالا این ملّت بزرگ را، این ملّت شجاع را، این ملّت آبرومند را متّهم میکند؛ چه کسی؟ شریرترین حکومتهای دنیا، یعنی حکومت آمریکا؛ شریرترین دولتها و حکومتهای دنیا، عامل جنگ، عامل خونریزی، عامل تفرقه، عامل چاپیدن و غارت کردن ملّتها در طول تاریخ طولانی نه حالا در ظرف ده سال و بیست سال، منفورترین چهره‌های چنین دولتی، ملّت ایران را متّهم میکنند؛ هر روز که میگذرد یک دشنامی، یک اهانتی به ملّت ایران میکنند. ملّت ایران از این اهانتها جا نمیخورد؛ ملّت ایران با این توهینها و ناسزاها عقب‌نشینی نمیکند. ملّت ایران مورد ظلم قرار گرفته -همین تحریمهای ظالمانه، ظلم بارزی است به ملّت ایران- ملّت ایران مظلوم واقع شده لکن ضعیف نیست؛ ملّت ایران مقتدر است. به فضل الهی، به حول و قوّه‌ی الهی همه‌ی مقاصدی که ملّت ایران برای خودش ترسیم کرده، با قوّت و اقتدار، خودش را به آن مقاصد خواهد رساند. مطلومیت در عین اقتدار ملت ایران و همراهی آمریکا موجب عقب ماندگی نه پیشرفت ما مورد ظلم هستیم، مظلومیم، امّا ضعیف نیستیم؛ ما مقتدریم. بخش اصلی و مهمّ قوّت ملّت ایران به خاطر اعتقاد به حمایت الهی است؛ قالَ لا تَخافا «اِنَّنی مَعَکُما اَسمَعُ وَ اَرى»؛(طه: 46) خدای متعال با ما است، دارد کمک میکند؛ نشانه‌اش هم همین چهل سالی است که این همه علیه ما توطئه کرده‌اند، این همه فشار آورده‌اند، جنگ راه انداخته‌اند، فتنه راه‌ انداخته‌اند، نفوذ درست کرده‌اند، عوامل تروریستی را به جان مردم انداخته‌اند، هزار کار زشت و خیانت‌آمیز با این ملّت انجام داده‌اند، این ملّت مثل کوه ایستاد و روزبه‌روز هم استوارتر شد؛ امروز هم از ده سال پیش، بیست سال پیش قوی‌تر، قدرتمندتر و استوارتر است. حالا وقتی که نتوانستند مقاصد خودشان را از راه فشارها و مانند اینها به دست بیاورند، به خیال اینکه ملّت ایران، ملّت ساده‌ای هستند و گول‌خورند، آمده‌اند که «بیایید با ما مذاکره کنید؛ شما قابل پیشرفتید»! بله، ملّت ایران حتماً پیشرفت میکند امّا بدون شما؛ شما اگر بیایید پیشرفتی نیست. شما و انگلیس و دیگران، پنجاه سال در دوران پهلوی -و بخصوص آمریکا حدود سی سال در دوران پهلوی دوّم- همه‌کاره‌ی این مملکت بودید، این مملکت روزبه‌روز عقب رفت؛ شماها عامل پیشرفت نمیتوانید بشوید؛ شماها عامل عقب‌ماندگی ملّت ایرانید. ملّت ایران پیشرفت میکند به شرطی که شماها نزدیک نیایید. رفاه، عزت، عقلانیت، دانش، آرامش و امنیت اهداف انقلاب و اسلام اهداف ما مشخّص است. در این ده‌ها سال، بارها و بارها این اهداف تکرار شده و اهداف با‌ارزش و جذّابی است؛ رسیدن به رفاه مادّی، رسیدن به عزّت اجتماعی، رسیدن به عقلانیّت بالا، رسیدن به دانش برجسته و ممتاز و رسیدن به آرامش اجتماعی و امنیّت اجتماعی؛ اینها اهداف ما است که اسلام اینها را برای هر ملّتی قرار داده؛ برای ما هم این اهداف را اسلام ترسیم کرده و دنبال این، حرکت کرده‌ایم و به کوری چشم دشمن به همه‌ی آنها هم خواهیم رسید.
98/04/12 بیانات در دیدار کارگزاران حج حج مجموعه از ارزشهای اسلامی و نموداری از جامعه و تمدن اسلامی حج یک فریضه‌ی استثنائی است. در حج مجموعه‌ای از ارزشهای اسلامی جمع شده است که در هیچ واجب دیگری، در هیچ فریضه‌ی دیگری این‌ همه خصوصیّت از خصوصیّات مورد تمجید اسلام و مورد تعریض(اشاره) اسلام وجود ندارد. در واقع حج یک نمودار کوچکی از جامعه‌ی اسلامی برتر و در واقع یک نمونه‌ای از آن چیزی است که ما در تمدّن اسلامی، مورد نظر داریم؛ تمدّن اسلامی، این را باید به بشریّت اهدا کند. در تمدّن نوین اسلامی، معنویّت در کنار مادّیّت، عروج اخلاقی و معنوی و روحی و تضرّع و خشوع، در کنار پیشرفت زندگی مادّی [است]؛ حج مظهر یک چنین تمدّنی است. تضرع، وحدت، حرکت و اخلاق جمع شده در حج همین‌ طور که شما به طور واضح مشاهده میکنید، در حج، هم نمایش بندگی و خشوع وجود دارد -از اوّل تا آخر اَعمال حج خشوع است، بندگی است، تضرّع است- هم در عین حال در کنار این عاملِ صددرصد معنوی، یک عامل اجتماعی وجود دارد و آن وحدت است، برادری است، یکرنگی است؛ فقیر و غنی، اقوام گوناگون، ملّتهای گوناگون، نژادهای گوناگون، در کنار هم، با یک انگیزه، با یک هدف، یک عمل را انجام میدهند؛ ما دیگر کجا چنین چیزی را سراغ داریم؟ چه در بین فرایض اسلامی و چه در آنچه ما از ادیان گوناگون اطّلاع داریم، چنین چیزی وجود ندارد. در عین حال خود حج حامل عنصر تحرّک است؛ عبادت است امّا در این عبادت انسان مشاهده میکند حرکت هست، طواف هست، سعی هست، رفت ‌و ‌آمد هست؛ در عین حال نمایش تجمّع است. این تجمّعات عجیب مردمی در کنار هم که در عرفات یا در مشعرالحرام یا در ایّام منی انجام میگیرد هم یکی از مظاهر حیات اجتماعی اسلام است؛ همه‌ی اینها در حج وجود دارد. [حج] نمایش اخلاق است: فَلا رَفَثَ وَ لا فُسوقَ وَ لا جِدالَ فِی الحَجّ؛(بقره: 197) آنجا جای برادری است، جای اخلاق است، جای گذشت است، جای دعوا کردن با یکدیگر نیست، جای جدال‌ کردن نیست. می‌بینید همه‌ی این عناصر عجیب و سازنده و درس‌آموز در حج جمع شده است؛ فریضه‌ی حج یک چنین فریضه‌ای است. اعلان برائت و کار سیاسی در حج، تکلیفی دینی از جمله‌ی خطاهای بزرگی که همیشه می‌شنفتیم، حالا هم گاهی از بعضی از زبانهای بی‌مبالات نسبت به حقایق اسلامی صادر میشود این است که «حج را سیاسی نکنید»؛ یعنی چه سیاسی نکنید؟ آنچه ما در حج لازم داریم از امور سیاسی، عین تعالیم اسلام است؛ ایجاد وحدت یک امر سیاسی است، این امر اسلام است، این عبادت است؛ وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقوا.(آل عمران: 103) ما اگر در حج از ملّت فلسطین یا مظلومین دنیای اسلام مثل مظلومین یمن و دیگران دفاع میکنیم و حمایت میکنیم، این البتّه یک کار سیاسی است امّا سیاستی است عین تعالیم اسلامی؛ دفاع از مظلوم خودش یک فریضه است، یک واجب است؛ این [واجب] اتّفاق می‌افتد. یا برائت از مشرکین؛ اگر چنانچه روی مسئله‌ی برائت تکیه میکنیم و اصرار می‌ورزیم و آن را انجام میدهیم -که باید به بهترین وجهی ان‌شاءالله همه‌ساله انجام بگیرد- این به خاطر این است که یک فریضه‌ی اسلامی است؛ أَنَّ اللَّهَ بَریءٌ مِنَ المُشرِکینَ وَ رَسولُه؛(توبه: 3) مؤمنین هم «بُرَآءِ» از مشرکینند؛ إِنَّا بُرَآؤُا مِنکُم وَ مِمَّا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ کَفَرنا بِکُم وَ بَدا بَینَنا وَ بَینَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغضاءُ أَبَداً حَتَّی تُؤمِنُوا بِاللَّهِ وَحدَهُ؛(ممتحنه: 4) همه‌‌ی اینها مال دین است. بله، سیاست است، در عملِ حج کار سیاسی هست، امّا این کار سیاسی عیناً همان تکلیف دینی است، عیناً همان عبادت است؛ ‌ببینید که اینها جزو نکات مهمّی است. بله، اینکه بیایند منع کنند از این حرکات سیاسیِ این جوری، آن هم یک عمل سیاسی است، منتها سیاست غیر دینی، سیاست ضدّدینی؛ اینکه بگویند در حج حق ندارید به آمریکا بگویید بالای چشمت ابرو است، این [هم] یک حرکت سیاسی است، منتها حرکت سیاسی شیطانی است، حرکت سیاسی غیر اسلامی است. امّا اینکه شما آنجا ابراز برائت کنید از هر مشرکی، از هر ضدّاسلامی، این هم حرکت سیاسی است، منتها سیاستی که عین دین است؛ این سیاستِ دینی است. اینها نکاتی است که باید ما در مورد حج بدانیم. لزوم ایجاد الفت و برادری و اقامه نماز با اهل سنت یکی از چیزهایی که در حج خیلی مهم است، همین مسئله‌ی الفت و برادری است. در روایات صادره‌ی از ائمّه‌ی هدی (علیهم‌ السّلام) تأ‌کید شده است، تحریض(تشویق) شده است که در مسجدالحرام، یا مسجدالنّبی با کسانی که شیعه نیستند نماز بخوانید، در نماز آنها شرکت کنید، به آنها اقتدا کنید؛ [اینها] روایات ما است؛ این الفت است، این ایجاد الفت بین برادران مسلمان است. اینکه من شنیده‌ام حالا بعضی اصرار دارند که در محلّ کاروانها و هتل‌ها و غیره نماز جماعت برگزار کنند، سیاست درستی نیست، روش درستی نیست؛ بروند داخل مردم، با بقیّه‌ی مسلمانها در مسجدالحرام، در صفوف منظّم نماز در مسجدالنّبی شرکت کنند. تشکیل امّت اسلامی در اجتماعات بزرگ مسلمین، جزو آن چیزهایی است که در حج وجود دارد. لزوم مایه ابرو بودن حاجی ایرانی یکی از چیزهای مهمّی که حجّاج ایرانی باید به آن توجّه کنند، این است که حاجی ایرانی باید به ملّیّت ایرانی و هویّت ایرانی و جمهوری اسلامی ایران آبرو ببخشد؛ کونوا لَنا زَینا. رفتار حاجی ایرانی -چه رفتاری که با دوستانش دارد، در سلوک طبیعی زندگی‌اش دارد، با وقار، با متانت، با رفتار عاقلانه، خردمندانه؛ چه رفتاری که با بقیّه‌ی فرقه‌ها و ملّتها و مانند اینها دارد، محبّت، منطق، استدلال، رفتار محترمانه؛ در همه‌ی اینها- باید نشان بدهد برجستگی خُلقیّات اجتماعی ملّت ایران را؛ این واقعاً یک چیز مهمّی است. باز در روایات ما از طرف ائمّه (علیهم ‌السّلام) به شیعیان تأکید زیادی شده است که رفتارتان را، گفتارتان را، برخوردتان را، مُداراتتان را با بقیّه‌ی مسلمانها جوری کنید که مایه‌ی آبرو باشید، مایه‌ی عزّت باشید. دولت سعودی و لزوم تکریم و حفظ امنیت حجاج بدون امنیتی نمودن فضا آن کسانی هم که متصدّی امور این مناطق حج، مکّه و مدینه و امثال اینها هستند -[یعنی] دولت سعودی- وظایف سنگینی به عهده دارند؛ جزو وظایف اینها هم هست که امنیّت حجّاج را تأمین کنند، حرمت و کرامت حجّاج را تأمین بکنند. کرامت حاجی [مهم است]؛ ضیوف‌الرّحمان‌ هستند، اینها مهمانان خدای متعالند؛ باید احترام اینها محفوظ باشد. رفتارهایی که به کرامت اینها صدمه میزند و به معنای اهانت به حاجی است حتماً باید برداشته بشود. البتّه محیط را نباید امنیّتی کنند؛ امنیّت حجّاج را رعایت کنند امّا محیط را یک محیط امنیّتی نکنند؛ محیطِ آرام، محیطِ زندگی خوب. در این مدّتی که حجّاج در مکّه‌ و مدینه و بقیّه‌ی مناطق و مراکز هستند -حالا یک ماه کمتر، بیشتر- باید رفتارِ آنها یک رفتار مناسبی باشد. و به دعا و نماز و خشوع و توسّل خیلی اهمّیّت بدهید؛ واقعاً فرصت حضور در مسجدالحرام و مسجدالنّبی یک فرصت مغتنمی است که برای انسان عادی به‌آسانی به دست نمی‌آید؛ حالا برای شما، برای آن حجّاج محترم ایرانی حاصل شده، توانسته‌اند، توفیق پیدا کرده‌اند به اینجا رسیده‌اند. دعای در مسجدیْن، نماز در مسجدیْن، طواف در مسجدالحرام، تضرّع، توجّه، اینها را از دست نباید داد. اینکه بیفتند داخل بازارها و از اینجا به آنجا و خرید و مانند اینها، خلاف شأن یک مؤمن قدردان حجّ ابراهیمی است. حاصل مطلب این است که حج یک فریضه‌ی استثنائی و ممتاز است و آیاتی که در باب حج هست و روایاتی که در باب حج هست، همه نشان‌دهنده‌ی این است که بایستی این فریضه درسهای گوناگون فردی و اجتماعی بدهد به آن کسی که موفّق شده است این فریضه را انجام بدهد. اگر بخواهیم که به معنای واقعی کلمه این امر را، این فریضه‌ی بزرگ را اطاعت کنیم و به‌جا بیاوریم، باید این نکات را توجّه کنیم و رعایت کنیم. و برائت از مشرکین یکی از کارهای مهم و لازم است، همچنان که نمازهای جماعت در مسجدَیْن شریفیْن -که عرض کردیم- و همچنین دعا [لازم است.] دعای ندبه‌ی خوبی را، دعای کمیل خوبی را حجّاج ایرانی معمولاً اقامه میکردند و میکنند؛ بسیار کار خوبی است؛ تلاش بشود تا انجام بگیرد ان‌شاءالله؛ [چون] این یک تضرّع دسته‌جمعی است در بهترین مکانها و توجّه به خدای متعال است. از خدای متعال بخواهید که مشکلات و گرفتاری‌های امّت اسلامی را، گرفتاری‌های جوامع اسلامی را برطرف کند، شرّ دشمنان را از سر دنیای اسلام کم کند. حقائق اسلامی و پایبندی به آن موجب دشمنی با اسلام و مسلمین امروز همین معارف اسلامی، همین حقایق اسلامی، مورد دشمنی شدید دشمنان اسلام است. دشمنی واقعی همین مستکبرین، همین آمریکا که ملاحظه میکنید این‌ جور وحشیانه به فضای اسلامی و محیط اسلامی و مردم مسلمان در زمینه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و امنیّتی و غیره، تهاجم میکنند، با همین حقایق اسلامی است؛ اگر مسلمانها این حقایق اسلامی را کنار بگذارند و به رنگ آنها دربیایند و به شکل آنها زندگی بکنند، این دشمنی‌ها برداشته میشود. با این حقایق دشمنند، چون این حقایق اسلامی بر ضدّ منش ظالمانه‌ی آنها است. وقتی شما با تضرّع و خشوع نماز میخوانید، میگویید: اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعین،(حمد: 5) در مقابل خدا خضوع و خشوع میکنید و معنایش این است که در مقابل غیر خدا، قدرتهای مادّی، خضوع و خشوعی ندارید، تسلیم آنها نمیشوید؛ و همین مایه‌ی دشمنی‌ آنها است و همین مایه‌ی پیروزی و پیشرفت و صلاح و نجات امّت اسلامی است. پابندی به مبانی اسلام، پابندی به شریعت اسلام، آن چیزی است که ملّت اسلام را نجات خواهد داد. آنچه در جامعه‌ی خود ما محسوس است، این است که ما هر چه و در هر جایی که پایبندی خودمان را به مبانی اسلامی و حدود اسلامی بیشتر نشان دادیم، خدای متعال کمکش را بیشتر شامل حال ما کرد و توانستیم بر مشکلات فائق بیاییم؛ آنجایی که غفلت کردیم، چوب غفلت خودمان را خوردیم. و من آنچه برای آینده‌ی این کشور و حتّی آینده‌ی امّت اسلامی احساس میکنم و مشاهده میکنم، این است که دشمنان وحشی و درنده‌خو و ظالمِ عالمِ اسلام و ملّت ایران و امّت اسلامی، بالاخره مجبور خواهند شد در مقابل اسلام زانو بزنند؛ و آنچه در آینده به توفیق الهی پیش خواهد آمد، عزّت اسلام و مسلمین و پیشرفت جوامع اسلامی است. این آینده‌ی حتمی است، منتها تلاش لازم دارد؛ هیچ مقصودی و هیچ محصولی بدون تلاش، بدون مجاهدت، بدون گذشت، بدون همکاری به دست نخواهد آمد.
98/04/25 گزیده‌ای از بیانات در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور ائمه جمعه و لزوم نزدیک نشدن به صاحبان ثروت و قدرت و مراقبت از نزدیکان اجتناب از رفتن به سمت صاحبان ثروت و قدرت؛ یکی از چیزهای مهم این است که سر سفره‌ی اصحاب ثروت و قدرت تا میتوانیم حاضر نشویم. نامه‌ی حضرت به عثمان‌بن‌حُنِیف را که یادتان هست! حالا ما توقّع نداریم، [چون] نه عثمان‌بن‌حُنِیفی در بین ما هست، نه وضع ما با وضع امیرالمؤمنین (سلام ‌الله ‌علیه) قابل مقایسه است؛ امّا این را میتوانیم توصیه کنیم و میتوانیم برای خودمان قرار بدهیم که به آن طبقات برگزیده و اَشرافی زیاد نزدیک نشویم؛ نزدیک شدن به آنها به طور طبیعی مایه‌ی دور شدن از توده‌ی مردم و عامّه‌ی مردم است؛ همین چیزی که در قرآن مکرّر در مورد ائمّه [آمده]: وَلا تَطرُدِ الذینَ یَدعونَ رَبَّهُم بِالغَدوةِ وَالعَشِیِّ یُریدونَ وَجهَه؛(انعام: 52) یا در مورد حضرت نوح: هُم اَراذِلُنا بادِیَ الرَّأی،(هود: 27) که به او میگفتند اینها را از دُور خودت دور کن؛ و مکرّر در جاهای دیگر [هست]. بنابراین یک توصیه‌ی مؤکّد هم در مورد سلوک امام‌ جمعه و عمل امام‌ جمعه این است که از رفتن به طرف صاحبان ثروت و قدرت و کسانی که زبانهای چرب و نرم دارند، [باید اجتناب کرد]؛ بعضی از این نودولت‌ها، اینهایی که تازه توانسته‌اند با زرنگی و کارهای غیر قانونی به یک ثروتی برسند، دنبال این‌ هستند که یک ملجأیی پیدا کنند، یک جایی پیدا کنند که حاشیه‌ی امنی برایشان باشد؛ می‌آیند سراغ افرادی که مورد نظرشان است، از جمله سراغ ائمّه‌ی جمعه، از جمله سراغ شاخصهای روحانیّت، می‌آیند سراغ اینها؛ این برای این است که حاشیه‌ی امن برای خودشان درست کنند؛ اینجا باید حواسمان جمع باشد. یکی از موارد مهمّ سلوک عملی ائمّه‌ی جمعه مراقبت از نزدیکان است -مراقبت از فرزندان، مراقبت از نزدیکان- که اینها یک وقت دچار اشتباهی نشوند، دچار لغزشی نشوند. آن کسی که سراغ شما می‌آید و شما با زرنگی و الهام خدایی او را رد میکنید، ممکن است سراغ فرزند شما بیاید، از آن طریق نفوذ بکند. یکی از مسائل مهم این است که مراقب رفتارهای فرزندانمان، مراقب رفتارهای نزدیکانمان باشیم. تکبر، آفت بزرگ دولتهای غربی و بدعهدی اروپائیها در برجام آفت بزرگ دولتهای غربی تکبّر آنها است، این را آقایان توجّه داشته باشید. یکی از گرفتاری‌های این دولتهای غربی، از جمله‌ دولتهای اروپایی -که واقعاً گرفتاری آنها است- این است که متکبّرند؛ این تکبّر موجب میشود که نتوانند درست دور و بر خودشان را و حقایق را بفهمند؛ این تکبّر و خود‌بزرگ‌بینی آنها را درون مشکلات بزرگی می‌اندازد، کمااینکه انداخته. البتّه، اگر در طرف مقابل آنها یک دولت ضعیفی، آدمهای مرعوبی وجود داشته باشند، این تکبّر کار خودش را میکند؛ مثل هر متکبّری که وقتی طرف از او ترسید، لرزید، عقب‌نشینی کرد، او خب احساس میکند که این تکبّر را باید بیشتر کند؛ امّا اگر چنانچه طرفْ واقعیّت او را دید، شناخت، فهمید، از او نترسید، در مقابل او ایستاد، او زمین میخورد؛ مشکل اینها این است. الان هم در قضایایی که بین ما و اروپایی‌ها هست، علّتِ اینکه مشکل باقی میماند تکبّر آنها است. خب به گفته‌ی وزیر خارجه‌ی محترم ما -که خب واقعاً اینها زحمت هم میکشند- اروپا یازده تعهّد در مقابل ایران، در قضیّه‌ی برجام داشته و به هیچ کدام از این یازده تعهّد عمل نکرده؛ یعنی این حرفی است که وزیر خارجه‌ی ما دارد میگوید؛ وزیر خارجه خب معمولاً ملاحظات دیپلماتیک دارند، امّا با وجود این ملاحظات دیپلماتیک، وزیر خارجه‌ی ما بصراحت دارد این حرف را میزند که اروپا یازده تعهّد در قبال ما دارد و به این یازده تعهّد عمل نکرده؛ ما چه؟ ما به آن تعهّداتی که در برجام بود و به چیزی بالاتر از آن عمل کردیم، حالا که شروع کردیم در مقابل آنها تعهّداتمان را کاهش بدهیم، آنها طلبکارانه جلو می‌آیند که «عجب! چرا شما تعهّدتان را کاهش میدهید؟»؛ خب پُرروها! شما یازده تعهّد داشتید، هیچ عمل نکردید؛ چرا از ما میخواهید که ما به تعهّداتمان پابند باشیم؛ حالا ما تازه شروع کرده‌ایم به کم‌ کردن تعهّدات و این فرآیند قطعاً ادامه خواهد یافت. در بین این حیص‌وبیص و این توقعّات بی‌موردی که دارند، حالا انگلیس خبیث -که واقعاً خُبث او واضح است- دزدی دریایی میکند، کشتی ما را در واقع میدزدند؛ در واقع این دزدی است. حالا معمولاً رفتارشان این جوری است که جنایت را میکنند، به جنایت خودشان میخواهند یک قالب قانونی بدهند، یک چیزی هم درست میکنند که بله، علّتش این بوده؛ امّا واقع قضیّه همین است که یک دزدی دریایی است؛ دزدی دریایی هم میکنند که البتّه ان‌شاءالله جمهوری اسلامی و عناصر مؤمن آن، این کارها را، این خباثتها را بی‌جواب نمیگذارند، در فرصت خود و جای خود پاسخ خواهند داد.  
98/05/13 بیانات در جمعی از زوج‌های جوان لزوم شکر گذاری برای یافتن همسر مناسب با اسلامی نمودن زندگی مشترک یک جمله‌ای من عرض کنم. اوّلاً نعمت ازدواج -چه برای پسر، چه برای دختر- نعمت بزرگی است که خیلی‌ها توجّه ندارند. اینکه خدای متعال به شما توفیق بدهد و کمک کند که همسر خوبی پیدا کنید، یکی از بزرگ‌ترین نعمتهای الهی است؛ این نعمت را باید شکر بکنید. شکر این نعمت هم به این است که آن شکلی را که خدای متعال برای خانواده‌ها، برای زن، برای شوهر تعیین کرده و اخلاق خانوادگی‌ای را که در اسلام مقرّر شده، به طور کامل رعایت کنید. و قدر این زندگی را بدانید؛ سعی کنید ان‌شاءاللّه هر چه بیشتر این زندگی را اسلامی کنید. این یک نکته است. زیادی نسل موجب زیاد شدن افراد صالح و موجب ارزش اجتماعی و سیاسی و بین المللی مثل چین و هند این حدیثی که من خواندم از قول پیغمبر اکرم که « تَنَاكَحُوا تَنَاسَلُوا تَكْثُرُوا»، خدای متعال از مسلمانها خواسته که زیاد بشوند، افزایش پیدا کنند. واقعاً هم این جور است که اگر چنانچه عدد ملّت مسلمان -حالا در یک کشور اسلامی مثل کشور ایران یا در فضای اسلامی مثل امّت اسلامی- زیاد باشد، این زمینه و امکان برای رشد و تعالی در آنها وجود دارد؛ یعنی وقتی که عدّه زیاد است، افراد صالح در آن قهراً زیادترند، توانایی‌ها قهراً بیشتر است، نیروی انسانی قهراً راقی‌تر (ترقی کننده) است؛ این چون طبیعی است اگر چنانچه جمعیّت زیاد باشد. جمعیّت کم، مقهور (مغلوب) واقع میشود. امروز در دنیا آن کشورهایی که جمعیّت‌های زیادی دارند، به برکت آن به خیلی امکانات دست یافته‌اند؛ چین یک نمونه‌ است، هند یک نمونه‌ است؛ با اینکه مشکلاتی هم دارند امّا در عین حال خود این جمعیّت زیاد به عنوان یک ارزش اجتماعی، ارزش سیاسی، یک ارزش بین‌المللی برای آنها توانسته موفّقیّتهایی را به وجود بیاورد. بنا بر این نسل باید افزایش پیدا کند؛ اینکه من تکرار میکنم، تأکید میکنم، به خاطر این است. و البتّه امروز در کشور ما مردم گوش میکنند، حرفی ندارند؛ آن کسانی که این حرف به آنها میرسد، حرفی ندارند و گوش میکنند منتها مسئولینی که بایستی عملاً دنبال کنند و زمینه‌ها را فراهم کنند، آن کار لازم را انجام نمیدهند. البتّه مسئولین [رده] بالا میگویند قبول داریم امّا مسئولین میانی درست عمل نمیکنند؛ به هر حال افزایش فرزند باید به صورت یک فرهنگ دربیاید. شما ببینید، در بعضی از کشورهای غربی ــ مثلاً در آمریکا ــ خانواده‌ای پانزده تا بچّه دارند، بیست تا بچّه دارند و از این قبیل، تشویق [هم] میشوند و هیچ کس مذمّتشان نمیکند. امّا نوبت به کشور ما که میرسد، این طرف قضیّه تشویق میشود، [یعنی] کم‌فرزندی و مانند اینها. بنابراین این هم یک نکته است که ان‌شاءاللّه باید مورد توجّه باشد. لزوم کمک همسران به بودن در صراط حق با زیاد نمودن محبت زن و شوهر در صراط حق و راه حق به همدیگر کمک کنید. زن میتواند کمک کند به شوهرش برای اینکه در صراط حق پایدار باشد، ثابت‌قدم باشد و پیش برود؛ مرد میتواند همین کمک را به زن بکند. مثل دو شریک، مثل دو هم‌سنگر با هم زندگی کنید. عملاً، هم در شریعت، هم در واقعیّت خارجی، زن و شوهر نزدیک‌ترین افراد به هم هستند؛ هر چه میتوانید صمیمیّت را، صفا را، محبّت را بین خودتان افزایش بدهید. محبّت مایه‌ی اصلیِ زندگیِ شیرین خانوادگی است؛ سعی کنید محبّت را روز‌به‌روز افزایش بدهید که به دست خود انسان هم هست و انسان میتواند این کار را بکند.  جامع الأخبار(للشعيري)، ص: 101
98/05/16 بیانات در دیدار مدال‌آوران المپیادهای علمی و اعضای تیم ملی والیبال جوانان اهدای مدالها به رهبری اهدای به یک نماد و قبول و برگرداندن آن توسط رهبری تشکّر میکنم از اینکه مدال‌هایتان را لطف کردید و به من اهدا کردید که البتّه این اهدای به شخص نیست، من کاملاً توجّه دارم؛ این اهدای به یک نماد است، به یک نظام است، به یک حقیقت است. در واقع یک حقیقتی را شما تصوّر کردید، دارید تأیید میکنید آن حقیقت را با اهدای مدال‌ها. من البتّه تشکّر میکنم؛ این هدیه‌ی با ارزش و بسیار مهم را از شما عزیزان میپذیرم، بعد هم مدال‌ها را برمیگردانم، [چون] دلم میخواهد اینها را شماها نگه دارید، داشته باشید، پیش خودتان باشد. افتخار مسؤولان و نظام به افتخار جوانان ما به افتخار کردن شما افتخار میکنیم، به سرافرازی شما سرافراز میشویم، این را شما بدانید. در هر عرصه‌ای، در هر میدانی که جوانهای ما امروز خودی نشان بدهند و سربلند باشند، کشور سربلند میشود، نظام سربلند میشود، علاقه‌مندان به نظام سربلند میشوند؛ آنهایی که برای تشکیل این نظام کاری کرده‌اند، زحمتی کشیده‌اند، تلاشی کرده‌اند، عمری گذرانده‌اند، سربلند میشوند؛ سربلندی شما مایه‌ی سربلندی ملّت و همه‌ی ما است. نخبگان و ظرفیت انسانها بی پایان و لزوم پنهان نکردن استعداد راه نخبگی یک راه بی‌انتها است. این جور نیست که ما بگوییم این جوان از لحاظ فکری، ذهنی نخبه است، حالا هم یک مدال گرفت و قضیّه تمام شد؛ نه، این مدال یکی از نشانه‌های حرکت شما در یک مسیر است؛ مسیر نخبگانی، مسیر تلاشی که برخاسته‌ی از یک ظرفیّت و استعداد و توانایی خاص است؛ در این مسیر باید شما حرکت کنید، باید تلاش کنید. خب وقتی که به مدال میرسید، نشان‌دهنده‌ی این است که در این مسیر یک مقداری پیش رفته‌اید [امّا] در هر رشته‌ای که هستید باید این پیشرفت را ادامه بدهید، باید کار کنید، تلاش کنید، فکر کنید. نگذارید که این ظرفیّت و استعداد در همین حد پنهان و تمام بشود و در واقع سر این چشمه‌ی جوشان گرفته بشود؛ نگذارید این کار اتّفاق بیفتد. عقیده‌‌ی من این است که توان انسان، ظرفیّت انسان -همه‌ی انسانها، حتّی غیرنخبه‌ها- یک ظرفیّت فوق‌العادّه‌ای است منتها یکی ممکن است در یک جنبه‌ی زندگی ظرفیّت بی‌پایانی داشته باشد، دیگری در یک جنبه‌ی دیگری امّا همه‌ این ظرفیّتها را دارند؛ مجموعه، مجموعه‌ی ظرفیّتها را دارد. این ظرفیّتها بی‌پایان است؛ نگذارید که وسط راه بمانید و ادامه ندهید کار را، و راه را. طبیعی بودن عروج و افول ملتها به شرط عدم تحمیل خارجی همچون افول ایران با وجود استعداد برتر و لزوم جلو بردن مرزهای علمی عزیزان من! ما خیلی هنوز کار داریم. ببینید، ما یک روزی در تاریخ از لحاظ دانش ملّی و عمومی، در دنیا سرآمد بودیم؛ یک روزگاری این‌ جور بوده؛ بعد یواش‌یواش یک تنزّلی پیدا شده؛ این تنزّل، خیلی جای ایراد و اشکال نیست. خب کشورها، ملّتها، تمدّنها بالا و پایین رفتن و فراز و فرود دارند، نمیشود توقّع داشت؛ یک وقت تنزّل میکنند، یک وقت پیش میروند لکن در این یکی دو قرن اخیر که پای خارجی‌ها و اِعمال سیاستهای آنها در کشور باز شده، انسان احساس میکند این تنزّل و این عقب‌رفت، دیگر یک امر طبیعی نیست [بلکه] این عقب‌رفت، تحمیل شده به ما. من نمیدانم شماها چقدر علاقه دارید و دوست دارید تاریخ را بدانید؛ توصیه‌ام این است که حتماً لااقل با تاریخ این یکی دو قرن اخیر آشنا بشوید؛ حقایق زیادی برای شما روشن خواهد شد. ما را به معنای واقعی کلمه عقب نگه داشتند؛ در دوران حکومت قاجار یک‌ جور، در دوران حکومت پهلوی یک‌ جور دیگر؛ ما عقب ‌نگه ‌داشته شدیم. استعداد ایرانی از متوسّط استعداد جهانی بالاتر است. من یک وقتی سالها پیش این را میگفتم، احساس میکردم که بعضی‌ها تردید دارند؛ امروز این حرف در دنیا دارد تکرار میشود و گفته میشود که استعداد ایرانی استعداد بالاتر است. بنابراین عقب‌ نگه داشته شدیم، عقب ماندیم؛ دنیا پیش رفته، دانش بشری پیش رفته. با همه‌ی تحرّکی که بعد از انقلاب، بخصوص در این حدود بیست سال اخیر پیش آمده که یک تحرّک علمی خیلی خوبی شده و کارهای زیادی انجام گرفته، هنوز نتوانستیم مرزهای دانش را جلو ببریم، مرزهای فنّاوری را جلو ببریم؛ هنوز نتوانسته‌ایم. این کار را باید بکنیم؛ چه کسی باید بکند؟ غیر از شماها چه کسی باید بکند؟ نسل شما و نسل بعد از شما کسانی هستید که بایستی تولید کنید، بسازید. امروز مسئله‌ی تلاش ما ادامه‌ی موفّقیّت‌آمیز در راهی است که دیگران آن راه را باز کردند؛ ما امروز در نانو مثلاً جزو پنج شش کشور اوّل دنیا هستیم؛ در این شکّی نیست؛ امّا نانو را چه کسی کشف کرد؟ این مهم است؛ من میخواهم شما دَه‌ها، صدها [امثال] نانو کشف کنید؛ مایلم دَه‌ها، صدها پدیده‌های علمیِ زیست‌فنّاوری را کشف کنید. دنیا خیلی بزرگ است، عالم طبیعت خیلی دارای عمق است، خیلی چیزها برای کشف کردن وجود دارد که ما کشف نکرده‌ایم؛ کما اینکه هزاران سال، این نیروی برق در دنیا بود، در طبیعت بود و انسانها کشف نکرده بودند آن را؛ بعد کشف کردند. امروز ممکن است میلیون‌ها پدیده که در زندگی بشر تأثیر دارد -مثل نیروی برق- در طبیعت وجود داشته باشد که اینها کشف‌نشده است؛ باید اینها کشف بشود؛ کشف کنید اینها را، دنبال کنید، پیشرفت کنید. این احتیاج دارد به اینکه این جوهر نخبگی در شما تعالی پیدا کند؛ این نباید متوقّف بشود. شما نخبه‌اید، عزیزید و ارجمندید به خاطر نخبگی‌تان؛ در این هیچ تردیدی نیست. حالا گیرم به قول آن جوان عزیزمان قدر ندانند و به نخبگیِ شماها اهمّیّت ندهند ولی خب شما نخبه‌اید، بدون شک؛ امّا معنایش این نیست که راه شما همین‌ جا تمام شد؛ «یعنی بنابراین شما دیگر احتیاج به اینکه بیشتر تلاش کنید ندارید [چون] نخبه هستید»؛ نخیر، بایستی تلاش کنید، باید کار کنید، باید بر ظرفیّت وجودی خودتان بیفزایید؛ در همه‌ی رشته‌ها ما این نیاز را داریم و باید پیش برویم. پس بنابراین این توصیه‌ی اوّل: ادامه‌ی حرکت و ادامه‌ی کار. لزوم بصیرت یعنی نگاه انقلابی مبتنی بر تفکر اسلامی برای مفید واقع شدن برای کشور شما اگر بخواهید برای کشورتان به معنای واقعی کلمه مفید باشید، باید نگاه انقلابی را، نگاه و نگرش انقلابِ بنیانی‌ای را که مبتنی بر تفکّر اسلامی است، در خودتان حفظ کنید و تقویت کنید. امروز خوشبختانه میبینم [با توجّه به] آنچه در حرفهایتان احساس میشود، این نگاه در شما هست؛ این را هر چه میتوانید تقویت کنید. بصیرت که بنده روی آن این همه تکیه کرده‌ام و بحث کرده‌ام، به خاطر همین است؛ اگر چنانچه ما این نگاه انقلابی را دنبال نکنیم، عقب خواهیم ماند، پیشرفتِ ما متوقّف خواهد شد؛ اگر پیشرفتی هم در اشخاص ما و افراد ما به وجود بیاید، به سود کشور نخواهد بود کما اینکه در گذشته، در دوران طاغوت همین‌ جور بود. آن روز هم ما نخبگانی داشتیم امّا این نخبه‌ها به کار کشور نمی‌آمدند؛ حالا علاوه بر اینکه ظرفیّتها بُروز نمیکرد و استعدادها بُروز و ظهور نمیکرد، آن مقدار اندکی هم که بُروز میکرد، به نفع دیگران تمام میشد، در خدمت دیگران قرار میگرفت. فکر انقلابی، نگاه انقلابی را حتماً در خودتان تقویت کنید، حفظ کنید. توکل توصیه مؤکد رهبری و کمک خداوند برای هر تلاشگری و کمک ویژه برای مؤمنین و توکّل به خدا را و استمداد از پروردگار را هم فراموش نکنید؛ این توصیه‌ی مؤکّد من است؛ خداوند توفیق میدهد. البتّه قرآن به ما میگوید هر کس تلاش کند، خدا کمکش میکند: کُـلًّا نُمِدُّ؛ یعنی کمک خدا صرفاً مال مؤمنین نیست؛ حتّی خدای متعال آن کسانی را هم که برای دنیا دارند کار میکنند، وقتی تلاش بکنند، به خاطر تلاششان کمک میکند. کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هؤُلاءِ؛(اسراء: 20) امّا کمکهای ویژه‌ی الهی مال مؤمنین است و آنجایی که کسی با خدا ارتباط دارد. دلهای شما دلهای پاکیزه‌ای است، شما جوانید، دلهایتان پاکیزه است؛ ارتباط شما با خدای متعال و توکّل شما به خدای متعال و استمداد شما از خدای متعال، به شما کمک میکند که بتوانید بهتر پیش بروید، راحت‌تر مشکلات را پشت سر بگذارید و امیدوارانه‌تر با مشکلات دسته و پنجه نرم کنید و پیش بروید؛ این هم نکته‌ی بسیار مهمّی است. و این ارتباط قلبی با خدا را که من همیشه به جوانها توصیه میکنم و به شما هم توصیه میکنم: در درجه‌ی اوّل، اجتناب از گناه، آشنایی دل با خدای متعال، توجّه به نماز، توجّه به ذکر؛ اینها توصیه‌های حتمی ما است بازی کودکی رهبری و بازی خیلی خوب بودن والیبال در مورد [موفّقیّت‌] جوانهای والیبالیست ما و ورزشکارهای ما که خب واقعاً بنده را خوشحال میکند. حالا گفتند فلانی در والیبال وارد است؛ نه، من ورودی ندارم، فقط بچّگی‌ها ما در کوچه والیبال بازی میکردیم، یعنی همین اندازه؛ و در دوره‌ی جوانی، مجال و فرصت بازی کردن واقعاً نبود برای ما وَالّا دوست میداشتیم. ما وسط کوچه نخ می‌بستیم -آرزوی تور واقعی داشتیم که گیرمان نمی‌آمد- و والیبال بازی میکردیم. والیبال، بازی خیلی خوبی است؛ یعنی واقعاً جزو بازی‌های بسیار خوب است؛ حالا من نمیخواهم اسم از بازی‌های دیگر بیاورم که اهانت به [رشته‌ی دیگری] نشود؛ امّا به‌ هر حال والیبال خیلی خوب است. خوشحالی رهبری از موفقیت تیم ملی والیبال و نیزخوشحالی از خوشحالی مردم خب الحمدلله جوانهای ما توانستند افتخار بیافرینند؛ آن هم کجا، در کدام کشور! همین‌ طور که ایشان گفت، آنجایی که(بحرین) البتّه مردمش با ما خیلی خوبند؛ مردمِ آنجا طرف‌دار شما هستند، دوستدار شما هستند و برای شما، هم کف میزنند، هم صلوات میفرستند، از این کارها میکنند؛ منتها حکومتشان خب بله، بدند. شما آنجا رفتید در قلّه‌ی والیبال جهان ایستادید؛ این خیلی چیز باارزشی است و مردم خوشحال شدند و بنده، هم خودم خوشحال شدم، هم از خوشحالیِ مردم خوشحال شدم؛ و از هر دو جهت از شماها تشکّر کردم، باز هم تشکّر میکنم. سرمربی بودن تیم ملی والیبال وعدم لزوم آوردن سر مربی خارجی [اهمّیّت] سرمربّی ایرانی است؛ اعتقاد من همیشه این بوده. یک وقتی هم برای فوتبال یک سرمربّی ایرانی بود [که وقتی] آمدند پیش من، تشکّر کردم از اینکه یک سرمربّی ایرانی گذاشته شده؛ واقعاً هم عقیده‌ام این است. من حالا وارد نمیشوم در این مسائل، یعنی کارهای اجرائی است، مربوط به مسئولین خودش است، بنده دخالتی نمیکنم که بگویم این کار بشود، این کار نشود؛ امّا واقعاً معتقدم که شایسته است برای کشور ما که در ورزش، سرمربّی‌های باشگاه‌ها، [مسئولین] فدراسیون‌ها و مجموعه‌ها ایرانی باشند. یعنی واقعاً لزومی ندارد؛ حالا بعضی‌ها بیخودی احساس لزوم میکنند و میخواهند این را اثبات کنند [امّا] بنده توی کَتم نمیرود که این واقعاً یک چیز لازمی است؛ نه نخیر، از اینکه الحمدلله یک سرمربّیِ ایرانی و [همکارانش] توانسته‌اند‌ این جوانها را به اینجا برسانند، من خیلی خوشحال هستم. ان‌شاء‌الله موفّق باشید و پیشرفت کنید. حضور نخبگان در محیط سربازی موجب تحول آن موارد مطرح‌شده را هم من بررسی میکنم دیگر؛ به دفتر میدهم تا بررسی کنند ببینند چه کار ما باید انجام بدهیم. [چون] شما که اسم سربازی می‌آورید فوراً [بقیّه] هم میگویند سربازی؛ یعنی همه [میگویند]، در حالی که واقعاً اگر یک جمع نخبه‌ی این ‌جوری بروند در محیط سربازی، اصلاً یک تحوّل در محیط نیروهای مسلّح ما به وجود می‌آوردند،( خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار) یعنی واقعاً وجود اینها خیلی مغتنم است؛ البتّه این هم باز به معنای قضاوت نیست، نمیخواهیم قضاوت کنیم. زهرا هدایتی‌متین و تقدیر رهبری از مدال آوری در عین داشتن همسر و فرزند امروز برای من روز خیلی خوبی بود، دیدار شماها، دیدار بسیار شیرینی بود برای من، و امیدوارم که خداوند [شما را] کمک کند. این هم جالب بود که این خانم محترمِ مدال‌آور،( خانم زهرا هدایتی‌متین (دارنده‌ی مدال طلای المپیاد ادبیّات دانش‌آموزی)) بچّه‌ی کوچکش را هم با خودش آورده و الحمدلله پیدا است که میشود با داشتن همسر و فرزند و مانند اینها [هم] مدال آورد؛ این کار بنابراین ممکن است. اینکه بعضی‌ها فکر میکنند که نمیشود این کارها را کرد، نه، این ‌جور نیست، میشود. خداوند ان‌شاء‌الله همه‌ی شما را موفّق بدارد.
98/05/19 پیام به حجاج بیت‌الله الحرام حج تصویر جامعه‌ی اسلامی در پایه‌های اصلی آن: ذکر و عبودیت، اتحاد، تلاش و تحرک بر پایه توحید، برداشتن تبعیض‌ها و همگانی کردن فرصتها   در حج، اکسیر ذکر و عبودیّت که عنصر اصلی در تربیت و پیشرفت و اعتلای فرد و جامعه است، در کنار اجتماع و اتّحاد که نماد امّت واحده است، و همراه با حرکت بر گرد مرکز واحد و در مسیری با هدف مشترک که رمز تلاش و تحرّک امّت بر پایه‌ی توحید است، و با یکسانی آحاد حج‌گزار و نبود تمایز که نشانه‌ی برداشتن تبعیض‌ها و همگانی کردن فرصتها است، مجموعه‌ای از پایه‌های اصلی جامعه‌ی اسلامی را در نمایی کوچک نشان میدهد. هر یک از احرام و طواف و سعی و وقوف و رمی و حرکت و سکون در اعمال حج، یک اشاره‌ی نمادین به بخشی از بدنه‌ی تصویری است که اسلام از اجتماع مطلوب خود ارائه کرده است. دستاورد حیاتی حج: تبادل دانسته ها، خبرگیری، نزدیک شدن دلها و انباشتن مقابله با دشمن تبادل دانسته‌ها و داشته‌ها میان مردم کشورها و مناطق دور از هم، و تعمیم آگاهی‌ها و تجربه‌ها، و خبرگیری از وضع و حال یکدیگر، و زدودن بدفهمی‌ها و نزدیک کردن دلها و انباشتن توانها برای مقابله با دشمنان مشترک، دستاورد حیاتی و بسی بزرگ حج است که با صدها گردهمایی مرسوم و معمول نمیتوان آن را به دست آورد. آئین برائت به معنی بیزاری از همه‌ی فسادهای طواغیت هر زمان از برکات بزرگ حج آئین برائت که به معنی بیزاری از همه‌ی بی‌رحمی‌ها و ستمها و زشتی‌ها و فسادهای طواغیت هر زمان و ایستادگی در برابر زورگویی و باج‌گیری مستکبران دورانها است، یکی از برکات بزرگ حج و فرصتی برای ملّتهای مظلوم مسلمان است. امروز برائت از جبهه‌ی شرک و کفر مستکبران و در رأس آن آمریکا، به ‌معنی برائت از مظلوم‌کشی و جنگ‌افروزی است؛ به ‌معنی محکوم کردن کانونهای تروریسم از قبیل داعش و بلک‌واتر آمریکایی است؛ به ‌معنی نهیب امّت اسلامی بر سر رژیم کودک‌کش صهیونیست و پشتیبانان و کمک‌کنندگان آن است؛ به ‌معنی محکومیّت جنگ‌افروزی‌های آمریکا و دستیارانش در منطقه‌ی حسّاس غرب آسیا و شمال آفریقا است که رنج و مرارت ملّتها را به نهایت رسانده و هر روزه مصیبت‌های سنگینی بر آنان وارد کرده است؛ به معنی بیزاری از نژادپرستی و تبعیض بر اساس جغرافیا و نژاد و رنگ پوست است؛ به‌ معنی بیزاری از رفتار استکباری و خباثت‌آمیز قدرتهای متجاوز و فتنه‌انگیز دربرابر رفتار شرافتمندانه و نجیبانه و عادلانه‌ای است که اسلام، همه را به آن دعوت میکند. ترفند معامله قرن جنایتی در حق جامعه بشری نه فقط ملت فلسطین امروز یکی از مهم‌ترین مسائل جهان اسلام، مسئله‌ی فلسطین است که در رأس همه‌ی مسائل سیاسی مسلمانان با هر مذهب و نژاد و زبان قرار دارد. بزرگ‌ترین ظلم قرنهای اخیر در فلسطین اتّفاق افتاده است. در این ماجرای دردآور، همه چیزِ یک ملّت -سرزمینش، خانه و مزرعه و دارایی‌هایش، حرمت و هویّتش- مصادره شده است. این ملّت به توفیق الهی شکست را نپذیرفته و از پا ننشسته و امروز از دیروز پُرشورتر و شجاعانه‌تر در میدان است؛ ولی نتیجه‌ی کار نیازمند کمک‌ همه‌‌ی مسلمانان است. ترفند معامله‌ی قرن که به ‌وسیله‌ی آمریکای ظالم و همراهان خائنش زمینه‌سازی میشود، جنایتی در حقّ جامعه‌ی بشری و نه ‌فقط ملّت فلسطین است. ما همگان را به حضور فعّال برای شکست این کید و مکر دشمن فرا میخوانیم و به حول و قوّه‌ی الهی آن را و همه‌ی ترفندهای دیگر جبهه‌ی استکبار را در برابر همّت و ایمان جبهه‌ی مقاومت، محکوم به شکست میدانیم. قال الله العزیز: اَم یُریدونَ کَیدًا فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون.(طور: 42) صدق الله العلیّ العظیم.
۹۸/۵/۱۰ بیانات در دیدار جمعی از اعضای گروه‌های جهادی جهاد یعنی حرکتی جوشیده‌ی از اعتقاد و به کارگیری توانایی‌ها و حد نداشتن توانائیها و لزوم پیشرفت در فکر و کار جهادی میدان جهاد، میدان خیلی وسیعی است؛ یعنی شاید ده برابرِ این مقداری که شما حالا پیش رفته‌اید، میتوانید پیش بروید؛ جهاد این ‌جوری است.‌ جهاد یعنی یک حرکت جوشیده‌ی از اعتقاد و باور قلبی و ایمان و به کارگیری توانایی‌ها؛ اگر چنانچه‌ آن ایمان وجود دارد، آن باور قلبی وجود دارد، پس این کار حدّ نهایی ندارد؛ چون توانایی‌ها حدّ نهایی ندارند؛ توانایی‌های انسان واقعاً هیچ حدّی ندارد، اندازه ندارد. دل شما، روح شما، ذهن شما، مغز شما توانایی فوق‌العاده‌ای دارد؛ یعنی [مثل] این کارهایی که کرده‌اید. همین که از بیست سال پیش تا حالا از کارهای ساده‌ی آن‌چنانی رسیده‌اید به برنامه‌ریزی‌های کلان این‌چنینی، این را ادامه بدهید؛ همین طور پیش بروید و بگذارید ما یک مجموعه‌ی عظیمی از نسل انقلاب اسلامی را در کشورمان شاهد باشیم که از لحاظ سطح فهمِ مسائل مدیریّتی و خدمت‌رسانی و ایجاد عدالت و قیام به قسط ــ که اینها در اسلام لازم است و جامعه‌ی اسلامی قیام به قسط لازم دارد ــ به جایی برسد که ذهنهای معمولی بشر به آنجا نرسیده و باید از آن الگو بگیرند. این یک [نکته] که خلاصه‌اش پیشرفت در جهت اندیشه‌ی جهادی و کار جهادی و فکر جهادی است. عمومی شدن کار جهانی با تبدیل آن به گفتمان و لزوم اطلاع رسانی درست مثل محرومیت زدایی در قلعه گنجی ببینید، آن وقتی کار، شکل عمومی و مردمی پیدا خواهد کرد که این فکر شما، این جهت‌گیری شما تبدیل به یک گفتمان عمومی بشود. [شما] در این مجموعه‌ی دوازده هزار [گروهی] که ایشان میگویند،( مهدی زهرایی از اعضای گروه‌های جهاد در مورد تغییر تعداد گروه‌های جهادی از چهل گروه در سال 1379، به دوازده هزار گروه در سال 1398) ده درصد جوانهای کشور، یا مثلاً پانزده درصد جوانهای کشور هستید؛ آن 90 درصد یا 85 درصد دیگر چرا باید از این حرکت جهادی مبارک، از این کار محروم بمانند؟ سعی کنید ترویج کنید و این ترویج در صورتی آسان خواهد شد که به گفتمان تبدیل بشود. ما در طول گذشته‌ی خودمان، در مسائل گوناگونی این را داشته‌ایم که حالامثالهایش در ذهنم هست و دیگر نمیخواهم [بگویم]. شما میتوانید با ترویج این گفتمان عدّه‌ی خودتان را افزایش بدهید؛ همچنان که کیفیّت خودتان را زیاد میکنید، کمیّت خودتان را هم میتوانید افزایش بدهید که یکی از وسایلش همان است که به ایشان گفتم:(1) [یعنی] کار تبلیغاتی است؛ تبلیغات درست، تبلیغات هنری. (1) پاسخ معظّمٌ‌له به گزارش آقای عظیم ابراهیم‌پور(از اعضای گروه‌های جهادی) در مورد اشتغال زایی و محرومیّت‌زدایی 2898 روستا در مدّت زمان دو سال و نیم توسّط نیروهای جهادی: «این فعّالیّتهایی که شما میگویید در 2800 روستا و مانند اینها انجام گرفته، یک‌ جوری به اطّلاع مردم باید برسد؛ یعنی یک کار رسانه‌ای عُقلایی و هنرمندانه و درست باید انجام بگیرد. در این زمینه‌ها به نظر من خیلی کم کار میشود؛ یعنی شما الان فکر کنید، مثلاً میگویید هزارها روستای محروم وجود دارد -که وجود دارد و ما هم میدانیم- منتها چند هزار روستا را یک گروه جوان بدون اینکه از بودجه‌ی دولت استفاده کنند، بدون اینکه تحمیلی بر کسی باشند، توانسته‌اند به این نقطه برسانند که حالا یا کارآفرینی بشود یا از این قبیل کارها و از محرومیّت خارج کنند؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این را چرا مردم نمیدانند؟ نوع ارائه‌ی خبر و اطّلاع‌رسانی خیلی مهم است؛ [اینکه] چه جوری اطّلاع‌رسانی خواهید کرد؛ یعنی واقعاً یک گروهی گماشته بشوند برای همین که ببینند چه جوری میشود اطّلاع رسانی کرد.» من گاهی اوقات میبینم که تبلیغات و کارهای خوبی شده؛ حالا مثلاً فرض کنید همین قلعه‌ی گنجی(شهری در استان کرمان) که یکی از دوستان اشاره کردند و بنده در جریانش هستم؛ خب [در مورد] قلعه گنج هم مدام گفته شده، امّا مردم این را نمیدانند که یک کاری در یک گوشه‌ی کشور، در یک منطقه‌ِی محروم به وسیله‌ِی یک جمعِ با‌همّت انجام گرفته که تقریباً محرومیّت را از یک بخشی از منطقه ریشه‌کن کرده؛ این چیز مهمّی است؛ این را مردم نمیدانند؛ اگر چنانچه همین معلوم بشود، شما ببینید چقدر امید در جوانها به وجود می‌آورد. حالا در دنباله‌ی موضوع افزودن بر کمّیّت عاملین به فکر جهادی و جهادگران، این را عرض بکنم که باید این فکر را، این کار را، این حرکت را در محیط‌های خانوادگی، در محیط‌های دانشکده، در مدرسه، در محیط کار ترویج کنید که ان‌شاءاللّه دنبال کنند؛ این هم یک نکته. جوان در معرض دو آسیبِ عدم ثبات و ابتلائات بشری و علاج آن با کار اعتقادی و عبادت و خلوص نکته‌ی مهمّی که  به نظر من هست، مسئله‌ِی ثبات و عدم لغزش است؛ من خواهش میکنم به این اهمّیّت بدهید. شما با یک مجموعه‌ِی جوان دارید کار میکنید؛ جوان در معرض دو آسیب است: یکی آسیب عدم ثبات در راه، آن تغیّر فکری؛ یکی هم آسیب دچار شدن و مبتلا شدن به ابتلائات بشری؛ مُجمل و سربسته‌اش این است. مراقب باشید این جوانهای شما از این آسیب‌ها محفوظ بمانند؛ در صراط مستقیم ثبات لازم است، باید دارای ثبات باشند.  حالا غیر از کار اعتقادی و فکری و مانند اینها که حتماً در جای خود لازم است، یک مقداری‌اش مربوط میشود به کار عملی؛ یعنی عبادت، ‌توجّه، اوّل وقت نماز خواندن، حتماً هر روز قرآن خواندن، در حدّ امکان پرداختن به مستحبّات. فرض کنید در یک منطقه‌ای یک مشت جوان دارند کار میکنند، حتماً نمازشان را در مسجد بخوانند و اوّل وقت بخوانند و نماز خوب و با توجّه بخوانند. رعایت اخلاص؛ سعی کنند که کار را برای خدا انجام بدهند که این کار در سنین ماها کار سختی است؛ اگر سابقه نداشته باشیم، نکرده باشیم، از جوانی به فکرش نبوده باشیم و حالا بخواهیم خودمان را مخلصاً وارد میدان بکنیم، خیلی کار سختی است. در سنین شماها خیلی کار آسانی است؛ در سنین جوانی اخلاص آسان است. میتوانید واقعاً نیّتتان را برای خدا خالص کنید؛ وقتی که نیّت را خالص کردید، رحمت الهی و هدایت الهی از همه طرف برای شما میبارد؛ هُدًی لِلمُتَّقین‌؛(بقره: 2) قرآن هدایت خودش را برای متّقین قرار میدهد. واقعاً اگر چنانچه این رعایتها بشود، هدایت الهی و کمک فکری الهی هم زیاد خواهد شد. ان‌شاءاللّه موفّق باشید. چند توصیه به جهادگران خدمت رسانی جوانان عزیز گروه‌های جهادی و بسیج سازندگی! اوّلاً: کارتان با ارزش است؛ سپاس امثال من حقّ آن را ادا نمیکند؛ سپاس خدا نصیبتان باد، شکرالله مساعیکم. ثانیاً: کار جهادی، به معنی کار برخاسته از ایمان و به کارگیرنده‌ی هر چه بیشتر از ظرفیّت وجودی انسان است؛ و این دو هیچ یک، نقطه‌ی پایان ندارد؛ پس کار جهادی امروز شما میتواند ده‌ها و صدها برابر، کیفیّت و ارتقا و گسترش یابد. ثالثاً: ارتقای فکری و عملی جهادگران -که گزارش آن را دادید- آنها را از خدمت‌رسانی‌های ابتدایی و یَدی، غافل و دور نکند. تعمیر دیوار و بام و خانه‌ی آن پیرزن روستایی، به شما و کارهای بزرگتان برکت و نورانیّت میبخشد. رابعاً: شعار «خدمت‌رسانی برای تحقّق عدالت و پیشرفت» را همگانی کنید. منظومه‌ی معرفتی اسلام در این‌باره را که مشتمل بر صدها درس از لزوم انفاق و لزوم تعاون در بِرّ و تقوا و لزوم نفع رساندن به مردم و لزوم قیام به قسط و امثال اینها است، در برابر میلیون‌ها جوان کشور بگذارید. خامساً: جهادِ خدمت‌رسانی پیش از سود رساندن به گیرنده‌ی خدمت، به خود خدمت‌رسان سود میرساند. دل کندن از بهره‌های شخصی برای بهره رساندن به دیگران، دل را روشنی و ذهن و اندیشه را ارتقا و اراده را قوّت میبخشد و فراتر از همه، رضای الهی را جلب میکند. این را با قول و عمل خود به کسانی که هنوز قدم در وادی خدمت‌رسانی نگذاشته‌اند، نشان دهید. سادساً: در محیط خدمت‌رسانی با اخلاق نیکو و عمل مؤمنانه، اجتناب از محرّمات، تقیّد به مستحبّات، فضای پیرامون خود را آکنده از عطر ایمان و عمل صالح کنید. سابعاً: حتماً خودِ مردم منطقه‌ی خدمت‌رسانی، به ویژه جوانان را در کار خدمت‌رسانی شریک کنید؛ این نیز خدمتی بزرگ به آنها است. ثامناً: به ارتباط گروه‌های جهادی با یکدیگر و ارتباط آنها با دستگاه‌های قادر بر پشتیبانی بپردازید؛ بی‌آنکه دچار ارتباط‌های اداری مرسوم و دست‌وپاگیر شوید. تاسعاً: کارهای خود، پیشرفتهای خود، موفّقیّتهای خود، توانایی‌های روزافزون خود را به‌شکل هنرمندانه به اطّلاع همگان برسانید. نشان دهید که جهادِ موفّق شما که فقط بر گوشه‌‌ای از ظرفیّتهای انسانی کشور متّکی است، چقدر زیبا و شوق‌انگیز است. لزوم همراهی کار یدی جهادی با کار فکری ارتقای فکری و عملی جهادگران -که گزارش آن را دادید- آنها را از خدمت‌رسانی‌های ابتدایی و یَدی، غافل و دور نکند. تعمیر دیوار و بام و خانه‌ی آن پیرزن روستایی، به شما و کارهای بزرگتان برکت و نورانیّت میبخشد. جهادِ خدمت‌رسانی موجب روشنی دل، ارتقاء اندیشه و قدرت اراده خدمت رسان جهادِ خدمت‌رسانی پیش از سود رساندن به گیرنده‌ی خدمت، به خود خدمت‌رسان سود میرساند. دل کندن از بهره‌های شخصی برای بهره رساندن به دیگران، دل را روشنی و ذهن و اندیشه را ارتقا و اراده را قوّت میبخشد و فراتر از همه، رضای الهی را جلب میکند. این را با قول و عمل خود به کسانی که هنوز قدم در وادی خدمت‌رسانی نگذاشته‌اند، نشان دهید.
انا لله و انا الیه راجعون... ببخشید اینجا مینویسم هیچ جای دیگه امکانات نوشتن این موضوع برام ممکن نبود. شاید چون با گوشی میام اینطوره. مرحوم روح بخش روز جمعه به رحمت خدا رفتند و روز شنبه تشییع جنازشون تو نازی آباد بود و نماز میت به اقامت آیه الله صدیقی برگزارشد و اینطور که اطلاع دارم قرار بود به مشهد منتقل و خاکسپاری بشن.   فاتحه و ذکر و دعای خیر و نماز برای این عالم گرانقدر فراموش نشه.