جمع بندی جاهلیت ایران قبل از اسلام
تبهای اولیه
جاهلیت ایران قبل از اسلام
چرا علمای محترم ما به آن اندازه که به جاهلیت عرب پرداخته اند از جاهلیت ایران پیش از اسلام غافل شده اند؟
کتاب وندیداد به عنوان کتاب احکام زرتشتی پر از این احکام جاهلانه است که میتوان به موارد زیر اشاره کرد
ترویج ازدواج با محارم
تقسیم تمام موجودات به خوب و بد که کشتن موجودات بد همچون مورچه ها دارای ثواب دانسته میشد
عدم تناسب میان جرم و مجازات مانند این مورد :
هرکس بر مرده ای پارچه ای بپوشاند هرچند کوچک به اندازه جوراب هزار تازیانه ی اسب رانی مجازات اوست
جمشید چوکسی محقق زرتشتی در کتاب ستیز و سازش اشاره میکند
یکی از دلایل گسترش اسلام در ایران اسلام آوردن زنان بود که از اجرای احکام طهارت ماهیانه خسته شده بودند
که به این صورت بود که موبدان زرتشتی باید به طور ماهیانه زنان را 30 بار با خاک آب و ادرار گاو شست وشو می دادند
این عوامل تا چه اندازه در گسترش اسلام در ایران موثر بوده است ؟
آیا اگر یک ارزیابی بدون تعصب انجام دهیم به این نتیجه نخواهیم رسید که جاهلیت ایران بسیار شدید تر و ظالمانه تر از جاهلیت عرب بود که مقایسه ی این دنیای جاهلی با ایران پس از اسلام که بحث دیگری است ؟
در مورد جاهلیت ایران پیش از اسلام چه کتاب هایی نوشته شده است؟
با سلام و احترام
در این باره که چرا به موضوع جاهلیت عصر اعراب پرداختند و به جاهلیت ایران باستان کمتر پرداخته شده باید مطالبی را عرض کنم
جاهلیت عرب در شبه جزیره عربستان قدمت بسیار زیادی دارد وقتی که اسلام در این منطقه به منصه ظهور رسید و توانست ان جاهلیت عظیم عربی را با توجه به بت پرستی، شرک، زنده به گور کردن دختران و ... از بین ببرد، حائز اهمیت گردید و بدان پرداخته شد. در قرآن به موضوع جاهلیت و این اصطلاح اشاره شده است آیات 154 سوره آل عمران، 50 سوره مائده، 33 سوره احزاب و ایه 26 سوره فتح به موضوع جاهلیت اعراب قبل از اسلام در شبه جزیره پرداخته است و غالبا مراد از جاهلیت این دوران رفتار مردم این منطقه است که با نوعی خود سری و روح تکبر آمیخته شده بود. پرداختن به جاهلیت عرب از انجا بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که دینی مانند اسلام در این منطقه باعث اضمحلال و نابودی جاهلیت میگردد. و اسلام جای خود را به جاهلیت عربی میدهد اگر چه مواردی از مظاهر جاهلیت هنوز در برخی از اقشار جامعه حتی پس از اسلام دیده میشود اما اسلام جای خود را به عنوان یک دین الهی برتر پیدا میکند.
اما اینکه چرا به جاهلیت عصر ایران باستان کمتر پرداخته شده باید عرض شود که برخی از آثار و منابعی که به ایران قبل از اسلام پرداخته اند به مظاهر جاهلیت هم اشاره کردند مانند کتاب ایران قبل از اسلام از حسن پیر نیا. اما نکته اینجاست که کسی از مطالبی که در کتاب وندیداد آمده تعبیر به جاهلیت نکرده است بلکه آن را از مسائل دینی و اعتقادی عصر باستان دانستند که به عنوان یک فرامین دینی به ان عمل میشده. اگر چه میتوان گفت دین زرتشت دستخوش تحریفات زیادی گردید همان گونه که دین یهود و مسیحیت این گونه شد اما باز به عنوان یک اموزه دینی به آن عمل میشد در حالی که جاهلیت عرب به مظاهر شرک و بت پرستی میپرداخت. نکته دیگر اینکه در این باره منابع کمتری در دسترس است.
ممنون از پاسخ شما
کمی منابع که اشاره میکنید عذر موجهی است.
اما یک ایرادی که به این مطلب وارد می دانم این است که دین به اصطلاح زرتشتی رایج در عصر ساسانی را یک دین تحریف یافته همانند آیین یهود و نصاری می دانید
در حالی که بین زرتشت و رسمی شدن آیین زرتشتی در ایران در عهد ساسانی هزار سال یا بیشتر فاصله است و از آنجایی که چیز زیادی از زرتشت باقی نمانده بود
آن موبدان از شنیده های مختلف خود ملغمه ای ساختند و به عنوان دین زرتشت در ایران رسمی کردند
گرچه در کتاب گاتها به عنوان کتاب خود زرتشت صحبت از خدای یگانه رفته است
و به نظر می رسد این قسمت واقعا متعلق به زرتشت واقعی که احتمالا پیامبر بوده باشد
اما در کتاب های دیگر بر خلاف گاتها آنچه دیده میشود پرستش ایزدان ستارگان و ارکان اربعه است و نه خدای یگانه
و این در مخالفت کامل با مسیر پیامبران و ادیان توحیدی است
پس چه فرقی است بین پرستش بت ها توسط اعراب و پرستش آتش توسط ایرانیان؟
دین یهود و نصاری هم گرچه گرفتار تحریفاتی شده اند که میتوان به عقیده ی تثلیث در میان مسیحیان یا باور به جسم داشتن خدا در میان یهودیان اشاره کرد
اما بسیاری پایه های توحیدی خود را حفظ کرده اند
در حالی که موبدان زرتشتی ایران حتی همین آیین های تحریف یافته را نیز تحمل نمی کردند و عده ی زیادی از مسیحیان را قتل عام می نمودند
و به عنوان جاسوس روم با آنها برخورد می نمودند
حتی در برخی روایات گفته شده در زمان جنگ های ایران و روم عده ای از مسلمانان علاقه مند به پیروز شدن روم بودند چون آنها را از لحاظ فکری به خود نزدیک تر میدانستند
هم طراز دانستن یهود و نصاری با زرتشتیان دوره ی ساسانی شاید قدری بی انصافی باشد
با سلام و احترام
اجازه بفرمایید مطالب بعدی کاملتر در پستهای بعدی ارائه گردد هنوز مطالب من کامل نیست. پس از تکمیل مطالب به میاحث بعدی شما پرداخته خواهد شد.
ممنون از همراهی شما
با سلام و احترام
طبق آنچه که در آیین زرتشتی آمده بود زنان از منزلت بالایی برخوردار بودند اما به مرور زمان پس از مرگ زرتشت زنان جایگاه سابق خود را از دست داده و از حق طبیعی خود محروم بودند (1)
به نظر میرسد مطالبی که در وندیداد بیان شده همان تحریفاتی است که دین زرتشت دچار آن شد از جمله آنها وضعیت اسفبار زنان در عصر ساسانیان بود. در این دوره زن به موجود بی ارزشی تبدیل شده بود که شوهر میتوانست او را به هر مرد دیگری هدیه دهد و رضایت زن در این باره شرط نبود.(2) حتی مرد دوم میتوانست ان زن را با آگاهی شوهر اصلی خود به مرد سومی اجاره دهد بدون رضایت قلبی زن(3)
انان دختران باکره را به عنوان کفاره گناهان به مردان اشو (مرد پارسا) هدیه میکردند. (4) حتی ازدواج جمعی هم در ان دوره مطرح بوده زیرا مرد میتواند دختر باکره خود را به ازدواج مردان اشو دراورد(5)
عدم مشورت با زنان، عدم راز داری انان و بدعهد بودن انها از موارد دیگر است. این موارد نشان از ظلم و ستم حکومت ساسانی و ایین تحریفی زرتشت به زنان این مرز و بوم بود.
پی نوشت:
1. ویل دورانت، تاریخ تمدن، سازمان انتشارات و اموزش انقلاب اسلامی 1371ش، ج 1 ص 552
2. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات ابن سینا، تهران 1351ش، ص 353
3. هاشم رضی، وندیداد، انتشارات فکر روز، 1376ش، ج 1 ص 505-512
4. همان ج 3 ص 1433
5. همان
طبیعتا یکی از عوامل روی آوردن ایرانیان به دین اسلام ظلم و ستم به زنان و تضییع حق آنان بود. این که در منابع به این مطلب جزئی اشاره شده باشد که زنان ایرانی به خاطر ظلمی که به انان میشد دین اسلام را زودتر پذیرفتند، یافت نشد اما مشخص است که عامل مهم روی اوردن ایرانیان به دین اسلام همین تبعیضها و جنایتها به مردم از جمله زنان بوده است.
توماس ارنولد یکی از مستشرقین تاریخ گسترش اسلام مینویسد: « زجرو شکنجه و تجسس عقائد و درن در تمام مردم ایران یک نوع حس تنفر علیه دین رسمی زرتشتی و خاندان پادشاهی که به تحمیل آن بر مردم کمک مینمود بوجود آورده بود و موجب شد که فتح اعراب بصورت یک نوع نجات و رهایی و آزادی جلوه کند»(1)
گوستاولوبون پیشرفت اسلام در ایران را آزادی دینی میداند زیرا اعراب مردم را در انتخاب دین آزاد گذاشتند.(2) از این رو وقتی مردم ایران از جمله زنان آزادی دینی را دیدند، اسلام را پذیرفتند.
قطعا عملکرد ساسانیان در ظلم و ستم به مردم ایران چه در مباحث دینی و اعتقادی چه در مباحث تبعیض نژادی بین زن و مرد چه موضوع بی عدالتی و ... نوعی جهالت و نادانی در ایران قبل از اسلام است. اینکه کتابی جدا گانه به این موضوع پرداخته باشد و همه موارد ظلم ستم به ایرانیان در عهد ساسانی را بیان کرده باشد سراغ ندارم و تصور نمیکنم چنین کتابی با این عنوان «جاهلیت در ایران قبل از اسلام» نگاشته شده باشد.
پی نوشت:
1. تاریخ گسترش اسلام، اثر توماس آرنولد، ترجمه دکتر ابوالفضل عزّتی، دانشگاه تهران، 1385، ص 149
2. گوستاولوبون، فلسفه قرآن و علت عالم گیر شدن آن، ص 145
اما یک ایرادی که به این مطلب وارد می دانم این است که دین به اصطلاح زرتشتی رایج در عصر ساسانی را یک دین تحریف یافته همانند آیین یهود و نصاری می دانید در حالی که بین زرتشت و رسمی شدن آیین زرتشتی در ایران در عهد ساسانی هزار سال یا بیشتر فاصله است و از آنجایی که چیز زیادی از زرتشت باقی نمانده بود آن موبدان از شنیده های مختلف خود ملغمه ای ساختند و به عنوان دین زرتشت در ایران رسمی کردندبا سلام و احترام در این باره که زرتشت در چه زمانی حضور داشته بحث و اختلاف است برخی وجود او را از 600 تا 6000 سال قبل از میلاد میدانند. در مورد کتاب اوستا هم بحث و نظر زیاد است. قدیمى ترین نسخه اوستا که به خط «دبیره» نوشته شده ۱۹۰۸ سال بعد از کشته شدن زرتشت نگهدارى مى شود مربوط به سال ۱۳۲۵ میلادى است. بنابراین به احتمال زیاد زرتشتیان حدود ۲۰ قرن کتاب مدون و شناخته شده اى نداشته و اگر داشته اند اثرى از آن در دست نیست. برخی در وثاقت کتاب مقدس تردید دارند زیرا کتابى که بیش از نوزده قرن پس از رحلت ابلاغ کننده آن گردآورى شود، آن هم براساس نوشته هاى پراکنده اى که تواتر تاریخى در مورد آنها ثابت نیست، به شدت اعتبار و وثاقت آن را مخدوش مى سازد. برخى نیز برآنند که اوستا در دوره هخامنشى مدون بوده و با حمله اسکندر از میان رفته و یا اسکندر آن را سوزانده است و تا ظهور ساسانیان اثرى از اوستاى مدون نبوده تا آن که به دستور اردشیر، یکى از روحانیون زرتشتى بار دیگر اوستا مرتب شد. سخن بنده بر این مبنا قرار دارد که اصل کتاب اوستا و مضامین ان مورد خدشه است حال تفاوتی ندارد چه قبل از عهد ساسانیان چه در دوره ساسانیان. به بیانی دیگر فاصله بین زرتشت و ساسانی باعث تحریف ان نشده بلکه از اصل و اساس و ریشه این کتاب دارای مشکل بوده است حال این مشکلات که به مرور زمان بیشتر گردید و موارد تحریفی بسیاری در این کتاب راه پیدا کرد در دوره ساسانی خود را نشان داد و باعث شد روحانیون زرتشتی چاره ای بیاندیشند. زرتشتیان در دوره ساسانی و قبل از ان در رقابت با ادیان مسیحیت و مانوی بودند از این رو روحانیون زرتشتی به فکر پالایش کتاب خود افتادند این پالایش با ظهور اسلام سرعت بیشتری یافت. آرتور کریستین سن در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» میگوید: «قراینى در دست داریم، که از روى آن میتوان گفت شریعت زردشتى در قرن نخستین تسلط عرب تا حدى اصلاح شده و تغییر پیدا کرده است و زردشتیان خود مایل بوده اند، که بعضى از افسانهها و اساطیر عامى و بعضى از اعتقاداتى را که، در فصول اوستا ثبت شده بود، حذف کنند.»(1) و همین طور میگوید: «شریعت زردشتى، که در زمان ساسانیان دین رسمى کشور محسوب می شد،مبتنى بر اصولى بود، که در پایان این عهد بکلى میان تهى و بى مغز شده بود. انحطاط قطعى و ناگزیر بود. هنگامى که غلبه اسلام دولت ساسانى را، که پشتیبان روحانیان بود، واژگون کرد، روحانیون دریافتند، که باید کوشش فوق العاده براى حفظ شریعت خود از انحلال تام بنمایند.(2) پی نوشت: 1. آرتور کریستین سن؛ ایران در زمان ساسانیان، صفحه 208 – 209، ناشر: دنیای کتاب، تهران، چاپ ششم 2. همان ص 571
گرچه در کتاب گاتها به عنوان کتاب خود زرتشت صحبت از خدای یگانه رفته است و به نظر می رسد این قسمت واقعا متعلق به زرتشت واقعی که احتمالا پیامبر بوده باشد اما در کتاب های دیگر بر خلاف گاتها آنچه دیده میشود پرستش ایزدان ستارگان و ارکان اربعه است و نه خدای یگانه و این در مخالفت کامل با مسیر پیامبران و ادیان توحیدی است پس چه فرقی است بین پرستش بت ها توسط اعراب و پرستش آتش توسط ایرانیان؟بله این تحریفها در ایین زرتشتی به وجود امد مانند تقدیس اتش یا پرستش آتش که مانند دوران جاهلیت عرب شبیه پرستش بتها بود
دین یهود و نصاری هم گرچه گرفتار تحریفاتی شده اند که میتوان به عقیده ی تثلیث در میان مسیحیان یا باور به جسم داشتن خدا در میان یهودیان اشاره کرد اما بسیاری پایه های توحیدی خود را حفظ کرده اند در حالی که موبدان زرتشتی ایران حتی همین آیین های تحریف یافته را نیز تحمل نمی کردند و عده ی زیادی از مسیحیان را قتل عام می نمودند و به عنوان جاسوس روم با آنها برخورد می نمودند حتی در برخی روایات گفته شده در زمان جنگ های ایران و روم عده ای از مسلمانان علاقه مند به پیروز شدن روم بودند چون آنها را از لحاظ فکری به خود نزدیک تر میدانستند هم طراز دانستن یهود و نصاری با زرتشتیان دوره ی ساسانی شاید قدری بی انصافی باشدکشتار و شکنجه مسیحیان توسط زرتشتیان در تاریخ مشهود است
جمع بندی
پرسش:
چرا به جاهلیت ایران قبل از اسلام به اندازه جاهلیت عرب قبل از اسلام نپرداخته اند؟ تا چه اندازه جاهلیت ایران در پذیرش اسلام نقش داشت؟ در مورد جاهلیت ایران پیش از اسلام چه کتاب هایی نوشته شده است؟
پاسخ
جاهلیت عرب در شبه جزیره عربستان قدمت بسیار زیادی دارد وقتی که اسلام در این منطقه به منصه ظهور رسید و توانست ان جاهلیت عظیم عربی را با توجه به بت پرستی، شرک، زنده به گور کردن دختران و ... از بین ببرد، مورد توجه قرار گرفت. در قرآن به موضوع جاهلیت و این اصطلاح اشاره شده است آیات 154 سوره آل عمران، 50 سوره مائده، 33 سوره احزاب و ایه 26 سوره فتح به موضوع جاهلیت اعراب قبل از اسلام در شبه جزیره پرداخته است. غالبا مراد از جاهلیت این دوران رفتار مردم این منطقه است که با نوعی خود سری و روح تکبر آمیخته شده بود. پرداختن به جاهلیت عرب از آنجا بیشتر مورد توجه قرار میگیرد که دینی مانند اسلام در این منطقه باعث اضمحلال و نابودی جاهلیت میگردد. جاهلیت عربی جای خود را به اسلام میدهد، گر چه مواردی از مظاهر جاهلیت هنوز در برخی از اقشار جامعه حتی پس از اسلام دیده میشود اما اسلام جای خود را به عنوان یک دین الهی برتر پیدا میکند.
اما اینکه چرا به جاهلیت عصر ایران باستان کمتر پرداخته شده؟ برخی از آثار و منابعی که به ایران قبل از اسلام پرداخته اند به مظاهر جاهلیت هم اشاره کردند مانند کتاب ایران قبل از اسلام از حسن پیر نیا. اما نکته اینجاست که هیچ کس از مطالب مندرج در کتاب وندیداد تعبیر به جاهلیت نکرده است بلکه آن را از مسائل دینی و اعتقادی عصر باستان دانستند که به عنوان یکی از فرامین دینی به آن عمل میشده. اگر چه میتوان گفت دین زرتشت دستخوش تحریفات زیادی گردید همان گونه که دین یهود و مسیحیت این گونه شد اما باز به عنوان یک آموزه دینی به آن عمل میشد در حالی که جاهلیت عرب به مظاهر شرک و بت پرستی میپرداخت.
طبق آنچه که در آیین زرتشتی آمده بود زنان از منزلت بالایی برخوردار بودند اما به مرور زمان پس از مرگ زرتشت زنان جایگاه سابق خود را از دست داده و از حق طبیعی خود محروم بودند (1)
به نظر میرسد مطالبی که در وندیداد بیان شده همان تحریفاتی است که دین زرتشت دچار آن شد از جمله آنها وضعیت اسفبار زنان در عصر ساسانیان بود. در این دوره زن به موجود بی ارزشی تبدیل شده بود که شوهر میتوانست او را به هر مرد دیگری هدیه دهد و رضایت زن در این باره شرط نبود.(2) حتی مرد دوم میتوانست ان زن را با آگاهی شوهر اصلی خود به مرد سومی اجاره دهد بدون رضایت قلبی زن(3)
طبیعتا یکی از عوامل روی آوردن ایرانیان به دین اسلام ظلم و ستم به زنان و تضییع حق آنان بود. این که در منابع به این مطلب جزئی اشاره شده باشد که زنان ایرانی به خاطر ظلمی که به انان میشد دین اسلام را زودتر پذیرفتند، یافت نشد اما مشخص است که عامل مهم روی اوردن ایرانیان به دین اسلام همین تبعیضها و جنایتها به مردم از جمله زنان بوده است.
توماس ارنولد یکی از مستشرقین تاریخ گسترش اسلام مینویسد: « زجر و شکنجه و تجسس عقائد و دین در تمام مردم ایران یک نوع حس تنفر علیه دین رسمی زرتشتی و خاندان پادشاهی که به تحمیل آن بر مردم کمک مینمود بوجود آورده بود و موجب شد که فتح اعراب بصورت یک نوع نجات و رهایی و آزادی جلوه کند»(4)
گوستاولوبون پیشرفت اسلام در ایران را آزادی دینی میداند زیرا اعراب مردم را در انتخاب دین آزاد گذاشتند.(5) از این رو وقتی مردم ایران از جمله زنان آزادی دینی را دیدند، اسلام را پذیرفتند.
قطعا عملکرد ساسانیان در ظلم و ستم به مردم ایران چه در مباحث دینی و اعتقادی چه در مباحث تبعیض نژادی بین زن و مرد چه موضوع بی عدالتی و ... نوعی جهالت و نادانی در ایران قبل از اسلام است. اینکه کتابی جدا گانه به این موضوع پرداخته باشد و همه موارد ظلم ستم به ایرانیان در عهد ساسانی را بیان کرده باشد سراغ ندارم و تصور نمیکنم چنین کتابی با این عنوان «جاهلیت در ایران قبل از اسلام» نگاشته شده باشد.
پی نوشت:
1. ویل دورانت، تاریخ تمدن، سازمان انتشارات و اموزش انقلاب اسلامی 1371ش، ج 1 ص 552
2. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، انتشارات ابن سینا، تهران 1351ش، ص 353
3. هاشم رضی، وندیداد، انتشارات فکر روز، 1376ش، ج 1 ص 505-512
4. تاریخ گسترش اسلام، اثر توماس آرنولد، ترجمه دکتر ابوالفضل عزّتی، دانشگاه تهران، 1385، ص 149
5. گوستاولوبون، فلسفه قرآن و علت عالم گیر شدن آن، ص 145