اخباری گری و نظریه انسداد
تبهای اولیه
اخباری گری و نظریه انسداد
سلام آیا اخباریت و نظریه انسداد درست است؟ اگر اشتباه نکنم اخباریت تنها به حدیث رجوع می کنند و عقل گرا نیستند و نظریه انسداد نیز باز اگر اشتباه نکنم دقیقا برعکس اند معتقدند که دسترسی به حجت الهی علیهم السلام نداریم پس ظن رو فقط باید به کار ببریم، آیا بر این ها اشکال وارده است؟ و وجه اشتراک شون این هست که خبر واحد رو حجت یا قابل اطمنینان نمی دونند البته شاید عالمی از این دو گروه باشد که چنین نباشد، این اطلاعاتم از روی اینترنته ممکنه دقیق نباشه.
سلام علیکم
اخباری ها به هر روایتی متعبد می شوند و خبر واحد را حجت می دانند و انسدادیون، قائلند که باب علم و یقین، بدون دسترسی مستقیم به معصوم بسته است و از این رو ظنون معتبره، حجیت پیدا می کنند. قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که هیچکدام از اخباری گری و انسداد را در مسائل عقیدتی و عقلی، که پایه های اصلی دین است، وارد نباید کرد. چون این موضوعات استدلالی و عقلی هستند، بنابر این جایی برای تعبد به هر جور روایتی نمی ماند و از طرفی عقل و استدلال، انسان را به یقین و علم می رساند، پس باب علم منسد نیست.
در امور فقهی و تعبدی، اینگونه نیست که تعداد زیادی روایت و خبر واحد و بدون قرینه وجود داشته باشد، طی سالیان متمادی تلاش شاگردان اهل بیت و فقها، اخبار، دارای قرائن روایی، قرانی و ... فراوانی هستند که اطمینان آور هستند. از سوی دیگر، علم و یقین در فقه و مانند آن، اطمینان عرفی است که با در بسیاری از موارد حاصل می شود و منظور از آن، قطع و یقین منطقی و عقلی نیست تا باب علم را منسد و بسته بدانیم.
سلام نوشته ی پر باری است اما من کامل یا راستشو بخوای اصلا متوجه نشدم (کلیت شو یکم گرفتم چی شد)
" قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که هیچکدام از اخباری گری و انسداد را در مسائل عقیدتی و عقلی، که پایه های اصلی دین است، وارد نباید کرد. "
این یعنی چه؟ (ویرایش: چیزی که الا فهمیدم این هست که این دو گرایش رو نباید در مسائل عقیدتی و عقلی وارد کرد)
" چون این موضوعات استدلالی و عقلی هستند، بنابر این جایی برای تعبد به هر جور روایتی نمی ماند و از طرفی عقل و استدلال، انسان را به یقین و علم می رساند، پس باب علم منسد نیست. "
نفهمیدم کامل ولی نشون میده که نه اخباری کاملا درسته و نه انسداد کاملا درست و احتمالا هر دو راه درست نیست.
و سوال آخر با وجود سنگین بود متن، "قرینه" و "قرائن روایی" یعنی چه؟
مستنبط said in سلام علیکم
سلام علیکم اخباری ها به هر روایتی متعبد می شوند و خبر واحد را حجت می دانند و انسدادیون، قائلند که باب علم و یقین، بدون دسترسی مستقیم به معصوم بسته است و از این رو ظنون معتبره، حجیت پیدا می کنند. قبل از هر چیز تذکر این نکته لازم است که هیچکدام از اخباری گری و انسداد را در مسائل عقیدتی و عقلی، که پایه های اصلی دین است، وارد نباید کرد. چون این موضوعات استدلالی و عقلی هستند، بنابر این جایی برای تعبد به هر جور روایتی نمی ماند و از طرفی عقل و استدلال، انسان را به یقین و علم می رساند، پس باب علم منسد نیست. در امور فقهی و تعبدی، اینگونه نیست که تعداد زیادی روایت و خبر واحد و بدون قرینه وجود داشته باشد، طی سالیان متمادی تلاش شاگردان اهل بیت و فقها، اخبار، دارای قرائن روایی، قرانی و ... فراوانی هستند که اطمینان آور هستند. از سوی دیگر، علم و یقین در فقه و مانند آن، اطمینان عرفی است که با در بسیاری از موارد حاصل می شود و منظور از آن، قطع و یقین منطقی و عقلی نیست تا باب علم را منسد و بسته بدانیم.سلام خدمت متخصص خوش قلب و مهربان، الان بعد سه ماه اومدم سوالی کنم، این متن شما رو خواندم و الان متوجه شدم! فقط اطمینان عرفی به چه معنی است؟ بیایید فرضا پا را فراتر بذاریم، اخباری گری بعنوان نقدکننده نظریه انسداد، چگونه به ما اجازه می دهد ظن که بدون وجود یقین ثقلینی و یا عقل محض (مانند دو دوتا) حکم بدهیم؟ باز هم اخباری گری شدید، فقط ثقلینی حکم بدیم و در موارد عقلی حکم و مجازات را از مسلمانان برداریم به این حدیث که هم در نهج الفصاحه اومده و هم در در میزان الحکمه، مبنی بر دور کردن هر چه بیشتر مجازات از مسلمانان چرا که در عفو خاطر بهتر از از اشتباه در مجازات. و اما از آن طرف نظریه انسداد بعنوان نقدکننده اخباری گری، (متاسفانه یادم رفت چه می خواستم بگویم) به هر حال می توان همچنین حرفی زد درباره نقد اخباری گری مثلا ممکن است با حدیثی بدون در نظر گرفتن عقل حکم اشتباه بدهیم، اعتماد به احادیث وقتی می دانیم که باب جعل، تحریف و دروغ بستن در غیبت باز است. در زمان غیبت تنها راه پرسش و یادگیری از علماست. ولی روش فقها و گرایش ها متفاوته. در بعضی موارد ناباورانه اخباری گری افراطی پا را فراتر می گذارد و به کلی از احادیث بی سند ممکن است اعتماد کند افراط در انسداد، عدم حجیت کل اخبار اعم از واحد و متواتر را در پی دارد! اما راه درست کدام است ما بین این هاست؟ یا جدای از این ها؟ خب، ممکن است حدیثی بخاطر شرایط مثل تقیه فقط یک بار امام گفته شده یا در کتب قدیمی فقط یک بار آمده شده (البته این فرض رو خودم در نظر گرفتم شاید اینطور نباشه!) به هر حال، انسداد محض را به کار ببندیم، وجود تقیه و همچنین احادیث مختلف و ظاهرا و یا باطنا متضاد/مخالف، و احتمال وجود حدیث جعلی این نظریه را تقویت و حدیث محوری را تضعیف می کند، از طرفی علم رجال به نظر می رسد که کاملا قطع نمی کند که تمام احادیث طبق سند و راویانش باشند ممکن است حدیث ضعیفی حدیثی درست باشد همچنین امکان جعل و تحریف حدیث با سلسله روات ثقه (مورد اعتماد) وجود دارد. سوال دیگر، آیا تمام احادیث معصومین علیهم السلام که کتابت شده، و توسط کتب فعلی، به دست ما رسیده؟ مثلا ما کتاب مدینه العلم شیخ صدوق را از دست داده ایم! فکر می کنم ما با احادیث موجود سوال و جواب و مؤاخذه شویم! درست است یا اشتباه می کنم؟ درایه و تطابق با سنت و راه های دیگر که در مقبوله عمر بن حنظله ذکر شده، گرفتن آنچه خلاف مخالفین است (کل حدیث را یادم نیست) روش های بررسی متنی حدیث هست برای فقها. از طرفی عقل حجت باطنی (درونی) است، هر چند خود این نیز از حدیث هست!
اطمینان عرفی:
عموم انسانها، از کلمات و جملات برداشتی دارند. مجموعه قراین را می بینند و با توجه به معنی کلمات و تاثیر قرینه ها و شرایط، قلب آنها نسبت به یک معنی و مفهوم طمانینه و آرامش پیدا می کند به گونه ای که شک، تردید و جهل در خود احساس نمی کنند. به این آرامش حاصل از فهم کلمات، جملات و قراین مختلف، که در نوع انسان، معدلی نسبتا واحد و مشابه دارد، اطمینان عقلایی و عرفی گفته می شود.
عموم انسانها، از کلمات و جملات برداشتی دارند. مجموعه قراین را می بینند و با توجه به معنی کلمات و تاثیر قرینه ها و شرایط، قلب آنها نسبت به یک معنی و مفهوم طمانینه و آرامش پیدا می کند به گونه ای که شک، تردید و جهل در خود احساس نمی کنند. به این آرامش حاصل از فهم کلمات، جملات و قراین مختلف، که در نوع انسان، معدلی نسبتا واحد و مشابه دارد، اطمینان عقلایی و عرفی گفته می شود.چرا معدل برداشت انسانها واحد و مشابه است؟ چون در ایجاد و وضع لغت، یک لفظ برای یک معنی قرار داد شده و در میان مردم رایج می شود، سپس وضع جمله و رابطه لغات و اصطلاحات با یکدیگر طبق یک دسته قواعد زبانی و انسانی، رایج می شود و تدریجا علم لغت و علم دستور زبان و صرف و نحو و علوم مربوط به زیبایی های بیانی و بلاغت و ... شکل می گیرد. طبیعی است که در این حالت نمی توان منکر برداشت مشابه و معدلی نسبی شد. از این رو اطمینان عرفی، نتیجه طبیعی زبان و لغت و قواعد آن است و حتی هر بیگانه ای می تواند با آشنا شدن با لغت و دستورات زبانی و تمرین گفتگو و محاوره، بر زبانهای دیگر، مسلط شود.
سوال دیگر، آیا تمام احادیث معصومین علیهم السلام که کتابت شده، و توسط کتب فعلی، به دست ما رسیده؟ مثلا ما کتاب مدینه العلم شیخ صدوق را از دست داده ایم!بلی، برخی کتب روایی، به دست ما نرسیده است اما عمده این کتابها در دست مولفان کتب اربعه (کافی، من لایحضر، تهذیب و استبصار) بوده است و حتی عمدتا به دست کسانی چون علامه مجلسی هم رسیده است. از طرفی مساله مهمتر این است که قرآن کریم، به عنوان اصل و بنیانی که قرار است روایات، شرح و توضیح آن باشند، بی کم و کاست و بی تحریف در دسترس همگان است. بنا بر این هر چند احتمال اینکه اندکی از احادیث مهم به دست ما نرسیده باشد، وجود دارد، اما چکیده یا اصول و عصاره آن کتب و مسائل اصلی و مهم آن در کتب بعدی، ثبت و به نوعی ادغام شده است یا اینکه آیات و احادیث مشابه آن به دست ما رسیده است.
فکر می کنم ما با احادیث موجود سوال و جواب و مؤاخذه شویم! درست است یا اشتباه می کنم؟با توجه به آنچه گفته شد، و با توجه به تجربه تاریخی و میدانی، عرصه های مختلف چه در عرصه های عقلی و چه در عرصه های نقلی و همین طور چه در عرصه های تجربی و چه در عرصه های تعبدی، مشکل در حدی نیست که نظام معرفتی یا نظام فقهی و حقوقی را دچار اختلال و انسداد کند. حجم انبوهی که از احادیث به دست ما رسیده و در صد و ده جلد بحار الانوار و سی جلد وسائل الشیعه گردآوری شده است، گویای آن است که در عمده مباحث و مسائل، به اندازه کافی از منابع برخورداریم و کمتر کمبودی احساس می شود. بنا بر این نسبت به مواخذه الهی و تکالیف دینی می توان گفت که اولا در بسیاری از عرصه ها، امکان مواخذه فراهم است، زیرا آیات و روایات فراوانند ثانیا اگر روایت موثری به دست ما نرسیده باشد و سایر آیات و روایات و ادله عقلی گویا و کافی نباشد، حتما حق تعالی ما را معذور می دارد و نسبت به همان مقدار، مواخذه نمی شویم.
سلام تشکر فراوان خدمت کارشناس دلسوز، درمورد قطعیت و یقین شاید بتونیم بهش برسیم، شاید هم شایدی در کار نباشه و حتما به یقین میشه رسید، در زمان پیش از اسلام، با وجود ادیان جدیدتر توسط پیامبران الهی، دین بنی هاشم دین ابراهیم علیهم السلام بود و در زمان غیبت، تنها راه اخذ علم دین علما هستند که از قرآن و کتب روایی و ... حکم را به ما نشان می دهند (در زمان حضور نبی، رسول یا وصی هم باقی است)؛ در واقع طبق حدیث، حجت، راویان حدیث هستند و چون برای ما امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف فرمودند منظور دوازده امامی ها هستند. با وجود احادیث جعلی، چگونه می توانیم به احادیث اطمینان پیدا کنیم، و از منابع چنین بر می آید که اطمینان و یقین را باید داشته باشیم! اختلاف اخباریون و انسدادیون به مقدار حداکثر است و این بین علمای شیعه 12 امامی است!
در زمان پیش از اسلام، با وجود ادیان جدیدتر توسط پیامبران الهی، دین بنی هاشم دین ابراهیم علیهم السلام بودسلام علیکم تا قبل از بعثت حضرت خاتم الانبیا -صلی الله علیه و آله- علاوه بر انبیای معروف، اوصیای فراوانی در مناطق مختلف وجود داشتند و مردم از تعالیم آنها بهره مند می شدند. بسیاری از انها هم ناشناخته هستند یا اگر آنها را می شناسیم، از وصایت آنها مطلع نیستیم یا کمتر می دانیم.
در زمان غیبت، تنها راه اخذ علم دین علما هستند که از قرآن و کتب روایی و ... حکم را به ما نشان می دهندقرآن و روایات منبع علم ما هستند، قرآن، "تبیانا لکل شیء" است، اما همین منبع اصلی، ما را تشویق کرده است که از راههای دیگری که خدای متعال قرار داده است هم به کسب علم و معرفت بپردازیم. دین می خواهد تمام راهها و ظرفیتهای الهی در درون انسان برای رسیدن به علم، فعال و شکوفا شود و راههای مختلفی که خدا قرار داده است، تعطیل نشود، اما میزان و معیار را هم مشخص کرده است و ثقلین را به عنوان ملاک و سنجه اصلی، قرار داده است تا خطوط اصلی گم نشود.
در زمان غیبت، تنها راه اخذ علم دین علما هستند که از قرآن و کتب روایی و ... حکم را به ما نشان می دهند ... در واقع طبق حدیث، حجت، راویان حدیث هستندامام صادق علیه السلام می فرماید: "يَا هِشَامُ إِنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ وَ الْأَئِمَّةُ ع وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُول"، ای هشام، خداوند دو حجت بر مردم دارد، حجتی که ظاهر است و حجتی که باطن است، حجت ظاهر و آشکار، پیامبران و امامان -علیهم السلام- هستند و حجت باطنی و درونی، عقل انسانهاست[1] می بینید که عقل در روایات به عنوان حجت الهی معرفی شده است، حجتی که در درون هر انسانی وجود دارد. حجت بودن عقل، استقلالی نیست، بلکه به این معناست که عقل، از هدایت الهی بهره می برد و حجیتش به دریافت انوار الهی است. بنا بر این، حجیت، انحصاری نیست و اساسا بدون عقل، نمی توان توحید، دین، رسالت، عصمت و حقایق اصلی دین که پایه و بنیان سایر علوم و احکام است را اثبات نمود. حتی عالمان دین و فقها که حجت اهل بیت بر مردم هستند، با کمک عقل است که به فهم و استنباط از آیات و روایات می پردازند و معارف الهی یا دستورات شرعی را استخراج می کنند. پی نوشت: [1]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - الإسلامية)، 8جلد، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. ج 1 ص 16. .
با وجود احادیث جعلی، چگونه می توانیم به احادیث اطمینان پیدا کنیم،
در هر باب، آیات و مخصوصا احادیث زیادی داریم که بر فرض اگر یک روایت جعلی بود، بقیه روایات، می تواند محک خوبی برای جلوگیری از اشتباه باشد. مخصوصا که اصول و قواعد اصلی، در بخشهای مختلف در قرآن بیان شده است. اشتباهات جزیی ممکن است اما با وجود قرآن و روایات مهم و اصلی که چارچوبها را مشخص می کند، این اشتباهات کلیت نظام معرفتی یا نظام عبادی یا نظام فقهی و حقوقی را مخدوش نمی کند و قابل اغماض می تواند باشد.
از طرفی ابوابی که یک روایت در آن باشد، کم است، گذشته از آن که فقها در فتوا دادن تنها به روایات یک باب اکتفا نمی کنند و معمولا چندین باب را برای رسیدن به یک استنباط، مقایسه و بررسی می کنند.
با وجود احادیث جعلی، چگونه می توانیم به احادیث اطمینان پیدا کنیم،در هر باب، آیات و مخصوصا احادیث زیادی داریم که بر فرض اگر یک روایت جعلی بود، بقیه روایات، می تواند محک خوبی برای جلوگیری از اشتباه باشد. مخصوصا که اصول و قواعد اصلی، در بخشهای مختلف در قرآن بیان شده است. اشتباهات جزیی ممکن است اما با وجود قرآن و روایات مهم و اصلی که چارچوبها را مشخص می کند، این اشتباهات کلیت نظام معرفتی یا نظام عبادی یا نظام فقهی و حقوقی را مخدوش نمی کند و قابل اغماض می تواند باشد. از طرفی ابوابی که یک روایت در آن باشد، کم است، گذشته از آن که فقها در فتوا دادن تنها به روایات یک باب اکتفا نمی کنند و معمولا چندین باب را برای رسیدن به یک استنباط، مقایسه و بررسی می کنند.
دقت داشته باشید که در این عالم، بنای شریعت بر سخت گیری و عمل بر اساس علم صد در صدی و یقین منطقی و فلسفی نیست. چون در بسیاری از امور، اساسا امکان ندارد که به چنان علم و یقینی برسیم به نحوی که هیچ خدشه ای در آن نباشد و احتمال دیگری مطرح نشود. اگر کشف ابعاد مختلف یک حقیقت و شیء خارجی مطرح بود، علم و یقین مناسب آن مطرح می شد، اما زندگی انسان و امورات مختلف آن، بیشتر مسائل عملی و رهایی از تحیر در مقام عمل است که در اینجا علم عرفی به معنی اطمینان عقلایی حجت و کفایت است.
لذا آنچه مهم است، حجیت و قبول آن در درگاه الهی است. لذا علمی که حجت است، علمی است که عرفا قابل دستیابی باشد، نه چیزی که در مسائل فلسفی و عقلی محض مطرح است و در عمده امور زندگی محقق نمی شود و اصلا چنان علمی در امورات اجتماعی، حقوقی و ... فایده عملی چندانی ندارد و اطمینان عقلایی و عرفی است که چرخ امور زندگی، عبادت، اقتصاد و ... را به حرکت وامی دارد.