جمع بندی دلیل عدم اشاره به برخی احکام در قرآن چیست؟
تبهای اولیه
دلیل عدم اشاره به برخی احکام در قرآن چیست؟
سلام و تشکر از زحمات
لطفا بفرمایید دلیل عدم اشاره به برخی احکام در قرآن چیست؟ و مسلمانان برای دستیابی به احکام صحیح چه راههایی پیش رو دارند؟
با تشکر
با نام و یاد دوست
سلام
از اینکه سوال تان را با این مرکز درمیان گذاشتید سپاسگزاریم
در خصوص سوالی که مطرح نموده اید به اطلاع می رساند
پاسخ سوال شما در تاپیک های زیر توسط کارشناس محترم ارائه شده است:
چرا خداوند جزییات احکام دین را در قرآن نیاورده است؟
چرا خداوند دین ناقص برای بشر فرستاد ؟؟؟
خواهشمندم تاپیک های فوق را به دقت مطالعه نمایید، اگر سوالی داشتید اطلاع دهید.
نکته: لطفا قبل از ارسال پرسش با جستجوی آن در سایت از عدم وجود آن اطمینان حاصل کنید.
در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید
سلام به همه و سلام ویژه خدمت مدیر محترم ارجاع
صبر و حوصله' شما در برخورد با پرسش های تکراری ستودنی است و از اینکه در نظر میگیرید ارسال پرسش تکراری لزوما به معنای بی توجهی کاربر به آرشیو سایت نیست تشکر میکنم. هدف از طرح پرسش نگاه به موضوع از زاویه ای تازه میباشد سوال های مطرح شده درتاپیکهای آرشیو بیشتر بر چرایی تاکید دارند و ادله' کارشناس محترم حول این محور است. در این تاپیک چرایی فرع است و اصل بررسی و بحث در این خصوص است که اساسا عدم اشاره به برخی احکام در قرآن حکمتی دارد که صلاح بشر در آن است ممنون.
سلام
در تاپیک دیگر کارشناس محترم جناب مسلم بزرگوار دلیل عدم اشاره به برخی احکام در قرآن را وجود راههای مناسب برای تحصیل آنها عنوان کردند یعنی چون خداوند میدانستند بشر از راههای دیگر به احکام صحیح دست پیدا میکند ذکر آنها در کتاب شریف لازم نبوده است همچنین استدلال کردند وقتی خداوند به انجام عبادت دستور میدهد لغو است اگر احکام آنرا به انسان آموزش ندهد و نتیجه گرفتند راه رسیدن به احکام صحیح رجوع به روایات و احادیث است در مقابل عرض شد اگر جلوی درب خانه ای زنگ نبود لزوما به معنای این نیست که باید با سنگ به در کوبید و باید علت های دیگر را در نظر گرفت ضمن اینکه اگر علم خداوند به وجود راههای رسیدن به احکام علت باشد آیا اختلاف میان مسلمانان در احکام مختلف قابل توجیه خواهد بود؟ چگونه است که خداوند به وجود راههای رسیدن به احکام صحیح علم داشته اند ولی بروز اختلاف در بین مسلمین را پیش بینی نکرده اند؟ این تناقض ها میطلبد در موضوع بازنگری کرده و اساس را بر این موضوع قرار دهیم که شاید عدم اشاره به برخی احکام حکمتی غیر از وجود راههای رسیدن به آنها دارد که صلاح بشر در آن است. شاید خداوند با اینکار قصد رساندن پیامی به انسانها داشته تا خود را درگیر اختلافات در هر امری نکنند و به جای پرداختن به حل اختلاف اساسا از شکل گیری آنها جلوگیری نمایند.
سلام
قرآن منشا احکام است.
لکن مسلمانها، برداشتهای متفاوتی از آیات قرآن دارند.
این تفاوت تا اندازه ای متکی به نوع بیان قرآن دارد.
مثلا از کلماتی استفاده شده است که احتمالات و تفاسیر متفاوتی را رقم می زند.
در اینجا ، روایات می توانند به ما کمک کنند تا به تفسیر متقن دست یابیم. یا از میان تفاسیر و احتمالات تفسیری ، وجه درست را برگزینیم.
مثلا در آیه وضو، احتمالات تفسیری مطرح است.
کدام درست است؟
ابزار ادبیات ، کمک کننده هستند و گاهی تمام کننده.
اما در کنارش روایات نیز کمک کننده و گاهی تمام کننده هستند.
مثلا در آیه سوره تحریم درباره دو همسر پیامبر می فرماید :
صغت قلوبکما
این واژه دو پهلو است.
برخی تصور کردند از حق رویگردان شدند
برخی تصور کردند به سوی حق تمایل پیدا کردند یا شاید توبه کردند.
در آیه صوم و روزه احتمالات تفسیری متفاوت وجود دارد.
درباره ازدواج همینطور
درباره برده داری همینطور
درباره آیات زکات و موارد زکات همینطور
و....
خیلی از احکام مورد اختلاف هستند، نه به خاطر اختلاف در روایات...
بلکه به خاطر برداشت متفاوت از یک آیه...
گرچه خود روایات هم مورد اختلاف هستند.
اما این مسئله نسبی است.
یعنی رجوع به روایات، زاویه اختلافات را کم میکند.
مثلا رجوع به سنت و روایات باعث میشود نماز بین شیعه و سنی اشتراکات زیادی داشته باشد.
اما برخی که روایات را کنار گذاشتند، نماز را به شیوه دیگری تبیین کردند. مثلا نماز یعنی همان قرآن خواندن و برخی دعا کردن...
باز بین شیعیان، اختلافاتی در نماز و حدود و صغورش وجود دارد اما اختلاف زاویه کمتر شده است
این نوع بیان قرآن، بیان معمولی نیست.
لذا باید پرسید، چرا قرآن بیانش معمولی نیست؟
علت را میتوان در اعجاز قرآن جستجو کرد
باید به این توضیح دقت کنید.
اگر بیان و صحبت ها معمولی باشد، طبیعتا کمتر دچار این اختلاف برداشت می شویم.
اما اگر بیان و سخن، در قالب یک ادبیات زیبا و اسرار آمیز نگاشته شود، نمیتوان انتظار داشت از کلمات ساده استفاده کرد.
قرآن، اعجاز بیانی دارد لذا کتابی حقوقی یا معمولی محسوب نمیشود.
این شیوه از بیان، باعث شده است احتمالات تفسیری بیشتری ایجاد شود.
حتی برخی گفته اند این عمدی است... یعنی قرآن به گونه ای احکام را بیان میکند که چند پهلو باشد.
چرا؟
چون قرآن متکی به متن نیست بلکه متکی به خواننده است.
یعنی اگر انسان عاقل و فقیه باشد، درک درست تری دارد.
و هر چه قدر متمایل به جهل و هوای نفس باشد، تفسیر بدتری خواهد داشت.
لذا یک عده، تفسیرشان داعش را رقم می زند.
و عده ای ، تفسیرشان شیعه را.....
به همین جهت بهترین مفسر قرآن پیامبر و ائمه هستند.
بیت المعمور said in این نوع بیان قرآن، بیان
حتی برخی گفته اند این عمدی است... یعنی قرآن به گونه ای احکام را بیان میکند که چند پهلو باشد. چرا؟ چون قرآن متکی به متن نیست بلکه متکی به خواننده است. یعنی اگر انسان عاقل و فقیه باشد، درک درست تری دارد. و هر چه قدر متمایل به جهل و هوای نفس باشد، تفسیر بدتری خواهد داشت. لذا یک عده، تفسیرشان داعش را رقم می زند. و عده ای ، تفسیرشان شیعه را..... به همین جهت بهترین مفسر قرآن پیامبر و ائمه هستند.سلام و ارادت عذرخواهی میکنم در فرمایشات جنابعالی تناقضاتی وجود دارد که پرداختن به همه آنها دشوار است انشااله به کمک شما موارد یک به یک بررسی و توضیح داده شود. مشخص نکردید بر اساس کدام ملاک و معیار رمزآلود و اسرارامیزبودن متون یک کتاب نشاندهنده اعجاز آن است و آیا صرفا با عدم فهم خواننده از مطالب میتوان حکم به اعجاز داد؟ در مورد برداشت معانی مختلف از یک عبارت که از آن نتیجه گرفته اید قرآن کتابی متکی به خواننده است باید عرض کنم زمانی میتوان چنین استدلالی کرد که خواننده یک نفر و معانی قابل استخراج متعدد باشد اینکه چند نفر از یک متن چند برداشت مختلف داشته باشند الزاما به معنای چند منظوره بودن متن نیست. در مورد نقش عقلانیت در فهم آیات شریف باید در نظر بگیریم که این ویژگی مختص خوانندگان قرآن نیست مطالعه مطالب هر کتاب و فهم و درک معانی آن نیازمند پیش فرضهایی است که سبب میشود بهره' هر شخص از مطالعه بر اساس آنها متفاوت باشد. با شما موافقم که بهترین مرجع برای فهم صحیح آیات قرآن ، کلام پیامبر و ائمه معصوم علیهما السلام است اما در عمل چنین اتفاقی یا مقدور نیست یا تمایلی به آن وجود ندارد. لطفا در نظر داشته باشید نقطه' تمرکز تاپیک بر احکامی است که هم اکنون انجام میپذیرد ولی در قرآن به آنها اشاره' مستقیم نشده است تلاش میشود عقلانی ترین دلایل این سکوت بررسی و نزدیکترین آنها به مقصد شعائر مقدس شناسایی گردد انشاالله.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و احترام
در تاپیک دیگر کارشناس محترم جناب مسلم بزرگوار دلیل عدم اشاره به برخی احکام در قرآن را وجود راههای مناسب برای تحصیل آنها عنوان کردند یعنی چون خداوند میدانستند بشر از راههای دیگر به احکام صحیح دست پیدا میکند ذکر آنها در کتاب شریف لازم نبوده است همچنین استدلال کردند وقتی خداوند به انجام عبادت دستور میدهد لغو است اگر احکام آنرا به انسان آموزش ندهد و نتیجه گرفتند راه رسیدن به احکام صحیح رجوع به روایات و احادیث است در مقابل عرض شد اگر جلوی درب خانه ای زنگ نبود لزوما به معنای این نیست که باید با سنگ به در کوبید و باید علت های دیگر را در نظر گرفت ضمن اینکه اگر علم خداوند به وجود راههای رسیدن به احکام علت باشد آیا اختلاف میان مسلمانان در احکام مختلف قابل توجیه خواهد بود؟ چگونه است که خداوند به وجود راههای رسیدن به احکام صحیح علم داشته اند ولی بروز اختلاف در بین مسلمین را پیش بینی نکرده اند؟ این تناقض ها میطلبد در موضوع بازنگری کرده و اساس را بر این موضوع قرار دهیم که شاید عدم اشاره به برخی احکام حکمتی غیر از وجود راههای رسیدن به آنها دارد که صلاح بشر در آن است. شاید خداوند با اینکار قصد رساندن پیامی به انسانها داشته تا خود را درگیر اختلافات در هر امری نکنند و به جای پرداختن به حل اختلاف اساسا از شکل گیری آنها جلوگیری نمایند.در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید: نکته اول: آنکه می فرمایید اگر دری زنگ نداشت نباید با سنگ به در کوبید بلکه باید راه های دیگر را در نظر گرفت اولا خیر اتفاقا، هر کسی می داند اگر دری زنگ نداشت برای درب زدن باید با کوبیدن آن با اشیای مختلف مثل سنگ و مانند آن در زد. علاوه بر اینکه بله فرمایش شما درست است، باید ره های دیگری جست، اما شما خودتان هم قبول دارید که اگر راه دیگری جز سنگ زدن نبود، باید با سنگ در زد؟ خب اینجا هم راهی برای رسیدن به احکام جز از طریق سخنان معصومین و اهل بیت(ع) نیست، اگر هست بفرمایید تا روی آن فکر کنیم. نکته دیگر اینکه مراجعه به روایات برای فهم احکام هم در خود قرآن به آن اشاره شده، و هم در روایات متواتر آمده است، مانند آیه شریفه ای که می فرماید برای تبیین آیات باید به پیامبر(ص) مراجعه کرد: « وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ و ما بر تو قرآن را نازل کردیم تا برای مردم آنچه که به ایشان نازل شده را تبیین کنی.(نحل:44) همچنین در روایاتی چون حدیث ثقلین به این مطلب اشاره شده است. نکته دوم: اختلاف انسان ها و مسلمانان لزوما به معنای ناکارامدی ادله و احکام نیست، اساسا در هیچ موضوعی نیست که اختلاف نظر وجود نداشته باشد؛ نمیشود گفت که به خاطر اختلافات، ادله کاستی دارند، بلکه مشکل ممکن است از سر لجاجت، تعصبات و مانند آن باشد... الان من یک مثال برای شما اشاره می کنم، پیامبر(ص) در یک روایت مشهور و متواتر که منابع معتبر اهل سنت مثل صحیح بخاری هم نقل کرده اند فرموده است که بعد از من 12 خلیفه خواهند آمد که مادامی که ایشان هستند اسلام عزیز خواهد بود و همه آنها هم از قریش هستند. این روایت به لحاظ سندی اینقدر معتبر است که احدی از اهل سنت آن را انکار نمی کند، اما باز هم مدلول آن را توجیه می کنند و سعی می کنند با شمردن خلفای راشدین و برخی خلفای اموی این را درست کنند اما هرگز تا کنون نتوانسته اند. اینجا این روایت واقعا مشکلی ندارد، اما مدلول آن که باید مایه وحدت بشود را نمی پذیرند، خب در اینجا خدا و پیامبر(ص) چه تقصیری دارند؟ نکته سوم: اگر آن احتمالی که شما می فرمایید که خدا فقط می خواسته بفرماید خود را درگیر اختلافات نکنند درست باشد در این صورت معنای این حرف این است که اولا خداوند واقعا نمی خواسته مردم نماز بخوانند و روزه بگیرند و حج بروند و...، و ثانیا از آن طرف اینکه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) شروع کرده اند به تبیین کیفیت آن احکا کاملا کارشان لغو وبیهوده و خلاف اراده خداوند بوده است. ثالثا به لحاظ عقلی میتوان به روشنی فهمید اینکه شما مردم را به چیزی امر کنید اما کیفیت آن را بیان نکنید قطعا این روش نه تنها مایه رفع اختلاف نخواهد شد، بلکه خودش مایه اختلاف خواهد بود، چون هر کسی می آید می گوید کیفیت کار این است که من می گویم. خدا هم که هیچ جا نفرموده من شوخی کرد! اصلا نماز و روزه از شما نمیخواهم ، فریب این و آن را نخورید! بنابراین هرگز بیان دستورات و بیان نکردن جزئیات آن نمی تواند حکمتش این باشد که خداوند خواسته جلوی اختلاف را بگیرد، قطعا با اندکی تأمل می توان فهمید مسئله بر عکس است. یعنی هر کجا روایاتی کمتر وجود دارند اختلافات بیشتر شده است، مثلا شیعه که روایات اهل بیت(ع) را قبول دارد کمتر دچار اختلاف شده است، و اهل سنت که روایات اهل بیت(ع) را قبول ندارند و جز اندکی از روایات پیامبر(ص) به آنها نرسیده است به قدری دچار اختلافات شدند که بالاجبار باب اجتهاد را بستند و گفتند دیگر کسی حق ندارد اجتهاد کند.
سلام
جناب مسلم گرامی از وقتی که برای راهنمایی اختصاص میدهید ممنونم و اعتراف میکنم از شما بسیار آموخته ام در باب فرمایشات اجازه دهید مطابق تقسیم بندی شما عرض کنم :
نکته اول: بر چه اساس تصمیم خود را به جمع تعمیم داده و از عبارت "هر کس" استفاده میکنید وقتی با درب بسته بدون زنگ مواجه میشویم تنها زمانی میتوان با اطمینان با سنگ به در کوبید که قبلا و با همان کیفیت تاکید میکنم همان کیفیت اینکار انجام شده باشد در غیر اینصورت هیچکس نمیتواند واکنش صاحبخانه (اختلافات موجود) را پیش بینی کند و باید برای هر برخوردی آماده باشد حتما مغازه هایی را دیده اید که مشتریان را راهنمایی کرده اند در صورت بسته بودن درب چه کنند در صورتیکه طبق فرمایش شما تکلیف ما با درهای بسته روشن و از پیش تعیین شده است. در ادامه بدرستی فرموده اید وقتی فقط یک راه وجود دارد حق انتخاب نداریم و باید به آن متوسل شویم ولی در این مورد لازم است اثبات شود راه دیگری برای اجرای فرمان خداوند وجود ندارد و اساسا آیا این راه متضمن این امر هست. آنچه از آیات شریف شاهد آوردید ناظر بر تبیین آیات قرآن به مردم است و جواز استخراج احکام از آیات نیست. نکته دوم: این صحیح است که اختلاف به معنای ناکارآمدی احکام نیست ولی برخی احکام عامل اختلاف هستند که اگر نبودند لااقل در میان علمای یک مذهب نباید شاهد بروز اختلاف باشیم علمای دین در خصوص احکامی که در قرآن تصریح شده اختلاف نظر ندارند اما فقهای شیعه در مورد احکام استنباطی که سند قرآنی ندارند تفاوت نظر دارند و هرگز نمیتوان با قاطعیت حکم بر صحت یک نظر داد. نکته سوم: نمیتوانیم نتایج عملی را که هنوز واقع نشده و تجربه ای مشابه از آن نداریم پیش بینی کنیم شما از آثار مخرب انجام ندادن اعمالی سخن میگویید که شاید قرار نبوده انجام شود مسلم است وقتی راهی به اشتباه طی میشود عده ای اشتباه بودن آنرا دیگر نمی پذیرند و به حرکت خود در همان مسیر ادامه میدهند و اصلاح موجب تفرق بیشتر میگردد اما چنانچه از همان ابتدای حرکت هدایت به مسیر خطا صورت نگیرد و اساسا مسیر اشتباه باز نگردد پراکندگی و اختلاف نظر موضوعیت نخواهد داشت اگر لازم بدانید احتمالی که در کنار با سنگ به در کوبیدن وجود دارد مطرح خواهم کرد با ارادت و تشکر.
سلام شکسته دل
شما قرآن را در کنار متون دیگر بگذارید.
قطعا متن قرآن از آن متونی است که قابلیت چند پهلویی و ایهام بیشتری دارد.
اختلافات زیادی که در دین وجود دارد، یکی از عمده دلایلش، همین نوع بیان قرآنی است.
به همین جهت برخی به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال هستند :
چرا چنین بیانی انتخاب شده است؟ و اختلاف را در پی دارد؟
پاسخ ها متعدد هستند.
حتی در روایتی به این مضمون داریم که قرآن برای کسی روشن است که مورد خطابش بوده و یا بر او نازل شده است.
به همین جهت، برخی می گویند این نوع بیان قرآنی، عامدانه بوده و دلیل دارد.
در تبیین این دلایل عرض کردم، هدف اصلی قرآن اعجاز بوده و نه تبیین احکام.
و الا قرآن می توانست در بیان آیات الاحکام، از بیانی استفاده کند که معمولی تر و واضح تر باشد.
اما این کار را نکرده است زیرا استفاده از واژگان دو پهلو و چند معنا، عامدانه است. و قصد خداوند این نیست که با بیانی ساده، مقصود را منتقل کند.
لذا حتی کتاب نوشته شده است با این عنوان :
چند معنایی در قرآن
کسی که با ادبیات و لغت و تفاسیر آشنا باشد، کاملا متوجه حرف بنده میشود.
نتیجه اینکه، شفافیت قرآن یک مسئله نزولی است.
یعنی هر چه موضوع کلی تر باشد، واضح تر است.
اما هر چه قدر جزئی تر بشود، مبهم تر میشود.
و اینها باز بستگی به مخاطب و عقل و بینش او نیز دارد.
در مقابل، عده ای تلاش دارند تا بگویند قرآن شفاف است و هیچ ابهامی ندارد و حتی به آیات قرآن استشهاد می کنند.
این دسته افراد، فقط استنباط خود را می پذیرند و مخالفین استنباط خودشان را متهم می کنند به تعصب و روایت زدگی.
در حالی که حتی قرآنیست ها نیز با هم اختلاف دارند.
اما خود قرآنیست ها به خودشان هم رحم نمیکنند و می گویند فلانی تحت تاثیر فرهنگ و روایتها بوده و حرف من درست است نه فلان قرآنیست....
از سوئی ، منتقدان و منکرین قرآن می گویند
وقتی لباس شویی یا تلویزیون میخریم، دفترچه راهنما دارد.
قرآن حتی به اندازه این دفترچه راهنما شفافیت ندارد.
گر چه این حد از اتهام به ابهام، اغراق و دروغگویی است.
اما تا اندازه ای صحیح است.
به نظر می رسد، خداوند عامدانه از چنین روشی استفاده می کند.
در آیه غدیر و ولایت
در آیه وضو و صلاه
در صوم
در زکات
در بسیاری از آیات این مسئله مطرح است.
البته این مسئله هست که تقریبا همه قبول دارند که
تمامی احکام اسلام، در قرآن ریشه دارد.
و لذا میتوان این سوال را پرسید :
کدام احکام، ریشه در قرآن ندارد؟
کدام حلال یا حرام، در قرآن ریشه ندارد؟
عمده احکام شیعه یا سنی در قرآن ریشه دارد :
مثل خمس و چند همسری و متعه و برزخ و شهدا و جهاد و امر به معروف و نماز و وضو و غسل و تیمم و روزه و زکات و حج و بهشت و جهنم و ولایت و نکاح و طلاق و ارث و قضاوت و دیه و قصاص و لواط و زنا و سرقت و قتل ....
بیت المعمور said in سلام شکسته دل
سلام شکسته دل شما قرآن را در کنار متون دیگر بگذارید. قطعا متن قرآن از آن متونی است که قابلیت چند پهلویی و ایهام بیشتری دارد. اختلافات زیادی که در دین وجود دارد، یکی از عمده دلایلش، همین نوع بیان قرآنی است. به همین جهت برخی به دنبال رسیدن به پاسخ این سوال هستند : چرا چنین بیانی انتخاب شده است؟ و اختلاف را در پی دارد؟ پاسخ ها متعدد هستند. حتی در روایتی به این مضمون داریم که قرآن برای کسی روشن است که مورد خطابش بوده و یا بر او نازل شده است. به همین جهت، برخی می گویند این نوع بیان قرآنی، عامدانه بوده و دلیل دارد. در تبیین این دلایل عرض کردم، هدف اصلی قرآن اعجاز بوده و نه تبیین احکام. و الا قرآن می توانست در بیان آیات الاحکام، از بیانی استفاده کند که معمولی تر و واضح تر باشد. اما این کار را نکرده است زیرا استفاده از واژگان دو پهلو و چند معنا، عامدانه است. و قصد خداوند این نیست که با بیانی ساده، مقصود را منتقل کند. لذا حتی کتاب نوشته شده است با این عنوان : چند معنایی در قرآن کسی که با ادبیات و لغت و تفاسیر آشنا باشد، کاملا متوجه حرف بنده میشود. نتیجه اینکه، شفافیت قرآن یک مسئله نزولی است. یعنی هر چه موضوع کلی تر باشد، واضح تر است. اما هر چه قدر جزئی تر بشود، مبهم تر میشود. و اینها باز بستگی به مخاطب و عقل و بینش او نیز دارد.سلام جناب بیت المعمور ادعا کرده اید خداوند قصد نداشته با کلام شفاف و واضح با بشر صحبت کند و اینرا نشانه' اعجاز قرآن میدانید لطفا بفرمایید اولا قصد خداوند از اینکار چه بوده و دوم به چه دلیل اینرا معجزه میدانید مگر قرآن برای هدایت انسان نازل نشده چرا خداوند باید کتابی را که دستورالعمل رستگاری است چندپهلو وحی کنند؟ ضمنا نگارش کتاب بمعنای صحت مطالب آن نیست بلکه صرفا نظر و برداشت نویسنده از یک موضوع است که میتواند صحیح نباشد. بفرمایید این قاعده را که کل مبهم تر از جز است از کدام منبع روایت کرده اید و عجیب تر چرا برخلاف باور خود نتیجه گیری کرده اید شفافیت قرآن دلیل کاستی نیست بالاخره قرآن شفاف است یا چند پهلو؟ بنظر میآید مجهز بودن به علم کلام و تفسیر و ادبیات قرآن هم کمک چندانی به فهم منظور نمیکند!
بیت المعمور said in در مقابل، عده ای تلاش دارند
در مقابل، عده ای تلاش دارند تا بگویند قرآن شفاف است و هیچ ابهامی ندارد و حتی به آیات قرآن استشهاد می کنند. این دسته افراد، فقط استنباط خود را می پذیرند و مخالفین استنباط خودشان را متهم می کنند به تعصب و روایت زدگی. در حالی که حتی قرآنیست ها نیز با هم اختلاف دارند. اما خود قرآنیست ها به خودشان هم رحم نمیکنند و می گویند فلانی تحت تاثیر فرهنگ و روایتها بوده و حرف من درست است نه فلان قرآنیست.... از سوئی ، منتقدان و منکرین قرآن می گویند وقتی لباس شویی یا تلویزیون میخریم، دفترچه راهنما دارد. قرآن حتی به اندازه این دفترچه راهنما شفافیت ندارد. گر چه این حد از اتهام به ابهام، اغراق و دروغگویی است. اما تا اندازه ای صحیح است. به نظر می رسد، خداوند عامدانه از چنین روشی استفاده می کند. در آیه غدیر و ولایت در آیه وضو و صلاه در صوم در زکات در بسیاری از آیات این مسئله مطرح است.سلام جناب بیت المعمور هرچند آنچه فرمودید در ارتباط با موضوع تاپیک نیست و صرفا باور و برداشت شخصی از معنای آیات شریف است ولی کاش یکی از آیات را مثال میاوردید و برداشتهای مختلفی را که از معنای آن در ذهنتان تداعی میشود بیان میکردید بنظر شما وجود اختلاف در مفسرین به معنای آیات بازمیگردد یا میزان فهم و قدرت تحلیل آنها از موضوع؟
بیت المعمور said in البته این مسئله هست که تقریبا
البته این مسئله هست که تقریبا همه قبول دارند که تمامی احکام اسلام، در قرآن ریشه دارد. و لذا میتوان این سوال را پرسید : کدام احکام، ریشه در قرآن ندارد؟ کدام حلال یا حرام، در قرآن ریشه ندارد؟ عمده احکام شیعه یا سنی در قرآن ریشه دارد : مثل خمس و چند همسری و متعه و برزخ و شهدا و جهاد و امر به معروف و نماز و وضو و غسل و تیمم و روزه و زکات و حج و بهشت و جهنم و ولایت و نکاح و طلاق و ارث و قضاوت و دیه و قصاص و لواط و زنا و سرقت و قتل ....سلام این نظر که ریشه و بنیان تمام احکام به آیات قرآن بازمیگردد شاید از حیث شعائر دین موجه باشد ولی لااقل تا امروز استخراج برخی احکام میسر نبوده وبر پایه اجتهاد و استنباط عمل میشود و دلیل قطعی بر صحت آرا مختلف وجود ندارد بهمین دلیل مقلدان از گناه ناشی از عمل به حکم احیانا خطا مصون میباشند اگر تمام احکام در قرآن شریف آمده باشد آیا عمل به فتاوای مراجع اعظام موضوعیت پیدا میکند؟ مجددا عرض میکنم لطفا تمرکز خود را معطوف به علتی نمایید که میتوان برای عدم اشاره به برخی احکام در قرآن اقامه نمود فرمایشات جنابعالی با فرض صحت هم ما را به پاسخ سوال نمیرساند از مشارکت شما در بحث و ارایه' نظرات تشکر میکنم.
سلام
آنجا که گفتم کتاب نوشتند، کتاب درباره نظر یک شخص نیست. بلکه درباره نظرات علما و دانشمندان پیرامون این مسئله است.
کتابهایی درباره اعجاز و قرائات قرآن نوشته شده است.
منظورم کتابهای فارسی یا سطحی نیست که مثلا بگوید قرآن ۱۴۰۰ سال پیش فلان مسئله را گفته...
خیر
منظورم درباره ادبیات و نوع بیان قرآن است.
مثلا قرآن بین معنا و آهنگ هماهنگی و تناسب دارد.
مثلا بنده میتوانم وضو را تبیین کنم به گونه ای که اختلاف پیش نیاید.
اما قرآن به گونه ای بیان کرده که اختلاف پیش می آید.
شما نهایتا می گویید :
باید قدرت تحلیل و دانش و فقه و اخلاق را آن قدر بالا ببریم که دچار اشتباه نشویم و به تفسیر درست برسیم.
اما حرف حساب من چیست؟
بیان من درباره وضو، از بیان قرآن واضح تر بود.
اما آیا بیان من، اعجاز دارد؟ یا از طرف خداست؟ یا من ادعای نبوت دارم؟
خیر
تفاوت بیان قرآن با غیرش در این است.
اولویت در بیان قرآن، اعجاز است نه انتقال معنا و تشریح آن.
حتی در برخی کتاب های ادبی نوشته شده که مثلا فلان کلمه در قرآن جا به جا شده تا آهنگ کلام حفظ شود.
این مثالها و چند معنایی و اختلاف ها، آن قدر اهمیت دارد که کتاب نوشتند و مصادیقش را جمع آوری کرده اند. و ما به عینه شاهد این اختلافات هستیم که دقیقا از کلمات و نوع عبارات قرآنی نشئت گرفته است.
سلام و عرض ادب
جناب مسلم گرامی از وقتی که برای راهنمایی اختصاص میدهید ممنونم و اعتراف میکنم از شما بسیار آموخته امممنونم از شما ، انجام وظیفه است
در ادامه بدرستی فرموده اید وقتی فقط یک راه وجود دارد حق انتخاب نداریم و باید به آن متوسل شویم ولی در این مورد لازم است اثبات شود راه دیگری برای اجرای فرمان خداوند وجود ندارد و اساسا آیا این راه متضمن این امر هستبه نظرم قبل از ورود به اختلاف انگیز بودن روایات، اجازه بدهید روی همین زنگ درب و سنگ زدن صحبت کنیم، به نظرم اشتراک خوبی است، و ما هر دو روی این اتفاق نظر داریم. به نظر شما حالا که خدا امر به نماز و روزه کرده اما احکام آن را بین نکرده است، به غیر از روایات چه هدفی در نظر داشته است؟
بیت المعمور said in سلام
سلام آنجا که گفتم کتاب نوشتند، کتاب درباره نظر یک شخص نیست. بلکه درباره نظرات علما و دانشمندان پیرامون این مسئله است. کتابهایی درباره اعجاز و قرائات قرآن نوشته شده است. منظورم کتابهای فارسی یا سطحی نیست که مثلا بگوید قرآن ۱۴۰۰ سال پیش فلان مسئله را گفته... خیر منظورم درباره ادبیات و نوع بیان قرآن است. مثلا قرآن بین معنا و آهنگ هماهنگی و تناسب دارد. مثلا بنده میتوانم وضو را تبیین کنم به گونه ای که اختلاف پیش نیاید. اما قرآن به گونه ای بیان کرده که اختلاف پیش می آید. شما نهایتا می گویید : باید قدرت تحلیل و دانش و فقه و اخلاق را آن قدر بالا ببریم که دچار اشتباه نشویم و به تفسیر درست برسیم. اما حرف حساب من چیست؟ بیان من درباره وضو، از بیان قرآن واضح تر بود. اما آیا بیان من، اعجاز دارد؟ یا از طرف خداست؟ یا من ادعای نبوت دارم؟ خیر تفاوت بیان قرآن با غیرش در این است. اولویت در بیان قرآن، اعجاز است نه انتقال معنا و تشریح آن. حتی در برخی کتاب های ادبی نوشته شده که مثلا فلان کلمه در قرآن جا به جا شده تا آهنگ کلام حفظ شود. این مثالها و چند معنایی و اختلاف ها، آن قدر اهمیت دارد که کتاب نوشتند و مصادیقش را جمع آوری کرده اند. و ما به عینه شاهد این اختلافات هستیم که دقیقا از کلمات و نوع عبارات قرآنی نشئت گرفته است.شما نهایتا می گویید : باید قدرت تحلیل و دانش و فقه و اخلاق را آن قدر بالا ببریم که دچار اشتباه نشویم و به تفسیر درست برسیم. سلام بر جناب بیت المعمور خیر، بنده نظرم با آنچه فرمودید مطابق نیست اگر اجازه دهید و همراه باشید عرض خواهم کرد. شما برای اثبات وجه اعجازی قرآن به دلیلی استناد میکنید که در واقع نقض غرض است قرآن کتاب هدایت و حاوی دستورات و توصیه هایی است که انسان را به رستگاری میرساند یعنی عمل به تکالیف یک کتاب برای نجات در دنیا و آخرت کفایت میکند شما این وجه اعجاز قرآن را نادیده گرفته و پیچیدگی معنا و تکلف کلام را که موجب عدم فهم معنای آیات میشود را معجزه میدانید قرآن چند پهلو و چند معنا نیست برادر گرامی مثل آفتاب روشن است ولی درک معنای آن به پیش فرضهای نیاز دارد که باید به آنها مجهز بود اگر یک کودک درکی از معنای جمله' " تشنه هستم" ندارد جمله پیچیده و مبهم نیست کودک ابزار درک معنا را ندارد و آنرا قابل فهم نمیداند ولی همین کودک با مجهز شدن به ابزار لازم براحتی معنا را از جمله استخراج میکند از همراهی شما ممنونم و با اشتیاق نظرات شما را خواهم خواند.
مسلم said in سلام و عرض ادب
سلام و عرض ادباستاد سلام تا امروز به علم شما غبطه میخوردم از حالا هوش سرشار و نکته سنجی شما هم مزید شد با روشن شدن تکلیف زنگ و سنگ در واقع پرونده' بحث بسته و گره باز میشود و انتظار میرفت استادانه و با مهارت اینگونه مرا در محاصره' کلام خود قرار دهید. لطفا مثل همیشه با سعه صدر و صبورانه اشتباهات را اصلاح فرمایید. از شما میپرسم اگر خداوند بهر دلیل ذکر برخی احکام در قرآن را برای هدایت انسان لازم و ضروری ندانسته اند چرا باید انسانهایی با تشخیص خود راه مومن شدن را دشوار نمایند اگر خداوند انجام فرامین قرآن را برای رستگاری در دنیا و آخرت کافی میداند آیا لازم است با تشخیص انسان این راه چنان سخت و ناهموار شود که بسیاری از ادامه راه منصرف و به اصل دین پشت نمایند قبول دارم که گنجاندن احکام موجود در قرآن عقلانی نیست ولی شاید اساسا ایجاد این احکام ضروری نبوده واقعا این همه برداشت و استنباط از آیات شریف که گاه منشا اختلافات بنیادی شده لازم و خواست دین است؟ اینکه در طول تاریخ هر عالمی بر مبنای علم خود چیزی به دین بیافزاید آیا دلیل مستند به قرآن دارد یا تلقی شخصی آنها از دین است؟ ممنونم استاد.جناب مسلم گرامی از وقتی که برای راهنمایی اختصاص میدهید ممنونم و اعتراف میکنم از شما بسیار آموخته امممنونم از شما ، انجام وظیفه استدر ادامه بدرستی فرموده اید وقتی فقط یک راه وجود دارد حق انتخاب نداریم و باید به آن متوسل شویم ولی در این مورد لازم است اثبات شود راه دیگری برای اجرای فرمان خداوند وجود ندارد و اساسا آیا این راه متضمن این امر هستبه نظرم قبل از ورود به اختلاف انگیز بودن روایات، اجازه بدهید روی همین زنگ درب و سنگ زدن صحبت کنیم، به نظرم اشتراک خوبی است، و ما هر دو روی این اتفاق نظر داریم. به نظر شما حالا که خدا امر به نماز و روزه کرده اما احکام آن را بین نکرده است، به غیر از روایات چه هدفی در نظر داشته است؟
بیت المعمور said in جمله پیچیده و مبهم نیست کودک
شکسته دل said in سلامارادت ابزار فهم هیچ کتابی در خود کتاب نیست کتابها حاوی مفهومات هستند و برای فهم آنها پیش فرضهایی لازم است که یک کودک ممکن است به آنها مجهز باشد و یک بزرگسال توانایی درک معنا را نداشته باشد که در تاریخ نمونه وجود داشته است ممنون.جمله پیچیده و مبهم نیست کودک ابزار درک معنا را ندارد و آنرا قابل فهم نمیداند ولی همین کودک با مجهز شدن به ابزار لازمسلام به نظرم خودتان پاسخ دادید. ابزار فهم قرآن، در خود قرآن نیست. باید جای دیگری جستجو کنید. الان چه قدر فقیه کودک داریم؟!
تا امروز به علم شما غبطه میخوردم از حالا هوش سرشار و نکته سنجی شما هم مزید شد با روشن شدن تکلیف زنگ و سنگ در واقع پرونده' بحث بسته و گره باز میشود و انتظار میرفت استادانه و با مهارت اینگونه مرا در محاصره' کلام خود قرار دهید. لطفا مثل همیشه با سعه صدر و صبورانه اشتباهات را اصلاح فرمایید.خواهش می کنم، نظر لطف شماست بنده که آنچه که می فرمایید نیستم اما به هر حال از شما ممنونم
از شما میپرسم اگر خداوند بهر دلیل ذکر برخی احکام در قرآن را برای هدایت انسان لازم و ضروری ندانسته اند چرا باید انسانهایی با تشخیص خود راه مومن شدن را دشوار نمایند اگر خداوند انجام فرامین قرآن را برای رستگاری در دنیا و آخرت کافی میداند آیا لازم است با تشخیص انسان این راه چنان سخت و ناهموار شود که بسیاری از ادامه راه منصرف و به اصل دین پشت نمایند قبول دارم که گنجاندن احکام موجود در قرآن عقلانی نیست ولی شاید اساسا ایجاد این احکام ضروری نبوده واقعا این همه برداشت و استنباط از آیات شریف که گاه منشا اختلافات بنیادی شده لازم و خواست دین است؟ اینکه در طول تاریخ هر عالمی بر مبنای علم خود چیزی به دین بیافزاید آیا دلیل مستند به قرآن دارد یا تلقی شخصی آنها از دین است؟ببینید اگر خداوند امر به نماز و روزه و حج و مانند آن نکرده بود حرف شما امن روی چشم می گذاشتم و می پذیرفتم، معلوم میشد خدااینها را از ما نمیخواهد و فقط همان چیزهایی را می خواهد که عقلمان می فهمد، اما وقتی خود خدا به نماز و روزه و حج و زکات و خمس و اینهایی که عقل جزئیات آنها را نمی فهمد، امر کرده است و احکامش را هم در قرآن بیان نکرده است و بعد در خود قرآن فرموده جزئیات احکام ر از پیامبر بپرسید، اینجا معلوم میشود که خدا توقع دارد که ما برای انجام احکام به روایات مراجعه کنیم. در طول تاریخ هم اینگونه نبوده که هر عالمی چیزی بر دین بیفزاید، شما اگر از زمان شیخ صدوق و مفید و طوسی تا به امروز نگاه کنید احکام دین تغییری نکرده اند. اختلاف عمدتا میان شیعه و اهل سنت است، وگرنه اتقاقا همین روایات موجب شده است که اختلاف جدی میان علمای شیعه که از روایات ائمه(ع) پیروی می کنند اتفاق نیفتد.
سلام و ارادت خالصانه
استاد لطف کنید و آیه ای که خداوند میفرمایند جزئیات احکام را از پیامبر (ص) سوال کنید ذکر بفرمایید.
مستحضر هستید برخی فرائض دینی که در قرآن به آنها اشاره شده پیش از ظهور اسلام رایج بوده است دو سوال پیش میاید: آیا سکوت قرآن در رابطه با نحوه' ادای این گروه از اعمال به معنای انجام آنها مطابق با شیوه های پیش از اسلام و بنوعی تایید آنهاست؟
و سوال دوم اگر جنابعالی به بنده دستور دهید از میدان آزادی به مقصد میدان ونک حرکت کنم ولی مسیر را مشخص نکنید آیا به این معنا نیست که خواست شما حضور من در میدان ونک است و مسیری که انتخاب میکنم برای شما اهمیت ندارد. قبول دارم که انجام دستورات خداوند در قرآن حکمتی دارد و لازم الاجراست ولی آیا با قاطعیت میتوان گفت عدم اشاره به کیفیت آنها به معنای باز گذاشتن دست مؤمنان در نحوه و شیوه' ادای آنها نیست ممنون.
شکسته دل said in سلام و ارادت خالصانه
و مسیری که انتخاب میکنم برای شما اهمیت ندارد. قبول دارم که انجام دستورات خداوند در قرآن حکمتی دارد و لازم الاجراست ولی آیا با قاطعیت میتوان گفت عدم اشاره به کیفیت آنها به معنای باز گذاشتن دست مؤمنان در نحوه و شیوه' ادای آنها نیست ممنون.قرآنیست ها نیز چنین استدلالی دارند. مثلا به داستان بنی اسرائیل در قرآن استناد می کنند. خداوند امر کرده که گاوی بکشند. اما بنی اسرائیل می گویند مشخصات گاو چیست؟ و این توضیحات آن قدر ادامه می یابد که کار سخت میشود و هزینه زیادی روی دست بنی اسرائیل می گذارد. در روایات هم اشاره شده است که اگر بنی اسرائیل همان ابتدا هر گاوی را انتخاب می کردند، به وظیفه خویش عمل کرده بودند. البته استناد به چنین آیاتی برای نفی احتیاج به روایات قابل قبول نیست. ولی به همین سوال شما اشاره دارد که وقتی توضیحی داده نشده، شاید کیفیت به عهده خود ما گذاشته شده است. مثلا نماز به هر طریقی انجام شود مهم نیست. مهم این است که آنچه در قرآن بیان شده در نماز باشد و آنچه بیان نشده به عهده ما گذاشته شده است. البته در داستان گاو ، فکر میکنم خود لفظ بقره ، نکره بوده است پس اهمیتی نداشته چه گاوی باشد. اما در مورد نماز و روزه و حج، از اسامی معرفه به ال استفاده شده. یعنی نماز خاصی مدنظر است. ( الصلاه) روزه به شکل خاصی مدنظر است ( الصوم ) گر چه در خود قرآن به کیفیات خاصی درباره نماز و روزه اشاره میشود اما به نظر واضح است که توضیحات اجمالی قرآن مقصود نیست.
سلام و ارادت
استاد لطف کنید و آیه ای که خداوند میفرمایند جزئیات احکام را از پیامبر (ص) سوال کنید ذکر بفرمایید.«أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم؛ ما اين ذكر [قرآن] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبیین کنی(نحل:16) «وَ مَا يَنطِقُ عَنِ الهَْوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ يُوحَى؛ هرگز از روى هواى نفس سخن نمى گويد! * آنچه مى گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست(نجم:3 و4) «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده اطاعت کنید، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد(حشر:5)
مستحضر هستید برخی فرائض دینی که در قرآن به آنها اشاره شده پیش از ظهور اسلام رایج بوده است دو سوال پیش میاید: آیا سکوت قرآن در رابطه با نحوه' ادای این گروه از اعمال به معنای انجام آنها مطابق با شیوه های پیش از اسلام و بنوعی تایید آنهاست؟ و سوال دوم اگر جنابعالی به بنده دستور دهید از میدان آزادی به مقصد میدان ونک حرکت کنم ولی مسیر را مشخص نکنید آیا به این معنا نیست که خواست شما حضور من در میدان ونک است و مسیری که انتخاب میکنم برای شما اهمیت نداردبله درست می فرمایید منتهی نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که: در مورد سوال اول این در صورتی است که احکام دین همان احکام رایج در دوران جاهلیت باشد در حالی که چنین نیست، نماز و روزه و حج و زکات و خمس و مانند آن همگی احکام جدیدی هستند که در دوران جاهلیت یا نبوده اند یا به این صورت و با این شرائط نبوده اند. ثانیا: همان شیوه هم در قرآن نیامده است، بنابراین باز هم همین سوال پیش می آمد که اگرچه جزئیات احکام برای مردم همان زمان روشن بوده، اما برای آیندگان چی؟ چطور باید این جزئیات به دست ایشان برسد؟ باز هم همان روایات ضرورت می یابند. اما در مورد سوال دوم ببینید در مثال شما بله درست است، طرف از هر راهی برود به ونک میرسد و نتیجه این میشود که همه به یک مقصد می رسند چون مقصد برای همه روشن است، اما در بحث ما سخن از روزه، حج، نماز و خمس و مانند آن است، این مسائل از مسائلی نیستند که عقل انسان به آنها برسد تا همگی به یک مقصد برسند، بلکه اگر به حال مردم رها میشد عبادات هایی به وجود می آمد که فقط در نامشان با هم اشتراک داشتند.
سلام استاد
ممنونم از حوصله و سعه صدر شما
استاد آنچه از آیات شاهد آوردید همگی بر انتقال کلام خداوند به مردم تاکید دارند و به پیامبر (ص) اجازه داده نشده چیزی بر آنچه وحی میشود بیافزایند هدف از یادآوری این موضوع که ریشه' برخی احکام به پیش از اسلام برمیگردد و قرآن در مورد کیفیت انجام آنها سکوت نموده و گره زدن آن به احکامی که بعد از اسلام رایج شده ولی باز هم قرآن اشاره ای به جزئیات آنها نکرده تشکیک در احکام استنباطی نیست که بفرموده خودتان مقصد یکی است اما نمیتوانم این فکر را نکنم که شاید حکمت اینکار هشدار خداوند به انسان بوده تا ادای فرائض را پایان مسئولیت مسلمانی خود ندانند و آگاه باشند میتوان تمام احکامی را که قطعی نیست مو به مو انجام داد و گمراه بود و میتوان از طریقی غیر از عمل به احکام هم به مقصد نجات رسید نظر شما چیست استاد آیا عمل به احکام را شرط لازم برای رسیدن به مقصد میدانید که اگر لازم است چرا کیفیت آن بیان نشده یا خداوند قصد داشته به انسان بگوید راه مهم نیست مهم رسیدن به مقصد است.
استاد آنچه از آیات شاهد آوردید همگی بر انتقال کلام خداوند به مردم تاکید دارند و به پیامبر (ص) اجازه داده نشده چیزی بر آنچه وحی میشود بیافزایندببینید مهم این است که قرآن به تمامی سخنان و اوامر پیامبر(ص) دارد اعتبار می دهد، و همچنین در آیه اولی که اشاره کردم پیامبر(ص) را تبیین کننده وحی میداند
نمیتوانم این فکر را نکنم که شاید حکمت اینکار هشدار خداوند به انسان بوده تا ادای فرائض را پایان مسئولیت مسلمانی خود ندانند و آگاه باشند میتوان تمام احکامی را که قطعی نیست مو به مو انجام داد و گمراه بود و میتوان از طریقی غیر از عمل به احکام هم به مقصد نجات رسید نظر شما چیستمن حقیقتش متوجه منظور شما نشدم. یعنی خدا انسان را به چیزی امر کرده است اما راهی برای انجام آن به او معرفی نکرده تا انسان بفهمد که گمراه است؟! معنای غریبی است، قبول دارید؟ تمام آیات قرآن را باید تعطیل کنیم! چون یعنی خدا هیچ کدام از این کارها را از ما نخواسته است؟! واقعا اگر روز قیامت خدا به ما فرمود چرا این ها را ترک کردید به نظرتان پاسخ شما قانع کننده است؟!
استاد آیا عمل به احکام را شرط لازم برای رسیدن به مقصد میدانید که اگر لازم است چرا کیفیت آن بیان نشده یا خداوند قصد داشته به انسان بگوید راه مهم نیست مهم رسیدن به مقصد استمن دارم خودم را به آب و آتش می زنم که بگویم بیان شده، بعد شما دوباره می پرسید چرا بیان نشده؟! علت اینکه خداوند جزئیات احکام ر ابه روایات واگذار کرد به خاطر گستردگی آنها بود، قرآن باید یک کتاب باشد که محور وحدت باشد، اگر خدا می خواست احکام را در آن بیاورد باید ده ها جلد می بود. الان کتاب های فقهی مثل جواهر را ببینید که با اینکه مسائل جدید را در خود نیاورده اند دارای ده ها جلد هستند.
با ارادت
عذرخواهی میکنم اما توجیه شما که حجم زیاد احکام را دلیل عدم اشاره به آنها در قرآن میدانید مانند کسی است که برای ساخت یک بنای کوچک در زمینی با مساحت کم دهها تن مصالح سفارش میدهد و خیابان را مسدود میکند و در پاسخ به اعتراض همسایگان میگوید مگر نمی بینید که زمین گنجایش اینهمه مصالح را ندارد لطفا مرا عفو کنید که ایجاد زحمت میکنم ولی ایکاش بجای به آب و آتش زدن یک آیه را مثال میآورید که دستور میدهد برای فهم صحیح احکام به فلان منبع یا مرجع رجوع کنیم اگر گنجاندن همه' احکام در قرآن ممکن نبوده ذکر نشانی احکام صحیح که میسر بوده است در اینصورت معنای وحدت بخش کتاب شریف که به آن استناد کرده اید و هنوز محقق نشده کامل میشد. چون به کتابهای حجیم اشاره فرمودید لازم است عرض کنم کتابهای حجیم تر با مجلد بیشتر وجود دارد آیا این بمعنای اعتبار مطالب کتاب هاست درست است که قرآن جایگاه رفیعی برای پیامبر قائل است ولی در کنار آن به رسول خدا هشدار هم داده شده است و در پایان از اینکه نگران قیامت و پاسخ بنده به خداوند هستید تشکر میکنم ولی با نفس مطمئن عرض میکنم بله خداوند دلیل مرا می پذیرد از شما میپرسم اگر به انسانی نو مسلمان فقط قرآن داده شود تا به دستوراتش عمل کند آیا به رستگاری میرسد یا خیر؟ لطفا جواب آری یا خیر بدهید سپس اگر لازم بود توضیح دهید در ضمن به آیه' ذلک الکتاب لا ریب.... عنایت داشته باشید.
عذرخواهی میکنم اما توجیه شما که حجم زیاد احکام را دلیل عدم اشاره به آنها در قرآن میدانید مانند کسی است که برای ساخت یک بنای کوچک در زمینی با مساحت کم دهها تن مصالح سفارش میدهد و خیابان را مسدود میکند و در پاسخ به اعتراض همسایگان میگوید مگر نمی بینید که زمین گنجایش اینهمه مصالح را ندارد لطفا مرا عفو کنید که ایجاد زحمت میکنمخواهش می کنم، اصلا احساس زحمت نکنید، شما مراحم هستید مثالی که شما فرمودید خیلی فرق می کند با آنچه بنده عرض کردم که خدا کلیات احکام را در قرآن فرموده، و جزئیات آن را بر عهده پیامبر(ص) نهاده است ببینید از طرفی این احکام ضرورت دارد، از طرفی یک کتاب که باید محور وحدت باشد نمی تواند دارای ده ها جلد باشد،بنابراین جمع بین این دو هدف این است که کلیت احکام در قرآن بیاید و جزئیات آن بر عهده پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) گذاشته شوند.
ایکاش بجای به آب و آتش زدن یک آیه را مثال میآورید که دستور میدهد برای فهم صحیح احکام به فلان منبع یا مرجع رجوع کنیم اگر گنجاندن همه' احکام در قرآن ممکن نبوده ذکر نشانی احکام صحیح که میسر بوده استمن واقعا آن آیاتی که عرض کردم را کامل میدانم اینکه می فرماید هر چه پیامبر(ص) فرمود اطاعت کنید، هر چه گفت بپذیرید و هر چه نهی کرد را ترک کنید، اینکه می فرماید پیامبر(ص) از روی هوی و هوس حرف نمیزند، اینها همه دلیل است که پیامبر مرجع است، فرقی نمی کند که امر و نهی پیامبر (ص)قرآن باشد یا حدیث!
سلام
به نظرم دلیل آورده نشدن برخی مطالب در قرآن نمیتونه فقط محدودیتهایی مثل کمبود فضا باشه. به طور مثال بحث امامت اگر به همان وضوحی که در حدیث جابر هست در قرآن آورده میشد دیگر جایی برای بحث باقی نمیگذاشت. خیلی هم حجم قرآن افزایش پیدا نمیکرد ...
حتی اگر مسئله کمبود جا مطرح بود، میشد به طور مثال آیات منسوخ در قرآن ذکر نشوند یا بعضی مسائل میتونستند در اولویت بالاتری برای ذکر شدن قرار بگیرند. پس چیزی به جز محدودیت حجم بایستی مطرح بوده باشه.
به نظرم دلیل آورده نشدن برخی مطالب در قرآن نمیتونه فقط محدودیتهایی مثل کمبود فضا باشه. به طور مثال بحث امامت اگر به همان وضوحی که در حدیث جابر هست در قرآن آورده میشد دیگر جایی برای بحث باقی نمیگذاشت. خیلی هم حجم قرآن افزایش پیدا نمیکرد ... حتی اگر مسئله کمبود جا مطرح بود، میشد به طور مثال آیات منسوخ در قرآن ذکر نشوند یا بعضی مسائل میتونستند در اولویت بالاتری برای ذکر شدن قرار بگیرند. پس چیزی به جز محدودیت حجم بایستی مطرح بوده باشه.ممنونم از شما فروردین عزیز من هم مثل شما معتقد هستم در برخی مصادیق مثل امامت، مسئله فقط کاهش از حجم قرآن نبوده، چون مثلا همین آیه ولایت که در آن امام علی(ع) با وصف معرفی شده است، میتوانست با اسم معرفی شده باشد. در این خصوص نکته ای را که باید عرض کنم این است که نباید گمان کنیم که اگر یک آیه ای مانند حدیث جابر در قرآن آمده بود دیگر اختلافی میان مسلمانان در امامت نبود. مثلا ازدواج موقت به صورت شفاف در قرآن آمده است و اهل سنت هم قبول دارند که آیه مربوط به عقد موقت است اما باز هم میگویند طبق روایات از زمان خلیفه دوم ممنوع شده است. یعنی در مورد یک موضوع کم اهمیت که انگیزه چندانی برای زیر پاگذاشتن قرآن وجود نداشه باز هم حرف صریح قرآن کنار گذاشته شده است، چه برسد مسئله امامت امام علی(ع) که این همه انگیزه برای کنار گذاشتن آن وجود داشته است. به همین خاطر خداوند متعال به خاطر اینکه اختلافات به اصل قرآن کشیده نشود، و راه اثبات امامت امام علی(ع) برای حق جویان، و راه توجیه آن برای دشمنان باز باشد به جای معرفی با نام، علی(ع) را با وصف معرفی کرده است. چون اگر آیات به گونه ای بود که قابل توجیه نبود و دشمنان هیچ کاری نمتوانستند با آن بکنند، به حذف اصل آیه روی می آوردند، و به همین خاطر هم هست که آیات امامت امام علی(ع) در لابلای آیات بی ربط قرار داده شده است.
جمع بندی
پرسش:
دلیل عدم اشاره به برخی احکام در قرآن چیست؟ و مسلمانان برای دستیابی به احکام صحیح چه راههایی پیش رو دارند؟ نمیتوان گفت چون این احکام در قرآن نیامده، حتما باید روایات باشند، چون اگر جلوی درب خانه ای زنگ نبود لزوما به معنای این نیست که باید با سنگ به در کوبید، بلکه باید علت های دیگر را در نظر گرفت. شاید اصلا همان تکالیف عقلی را می خواهد. ضمن اینکه اگر علم خداوند به وجود راههای رسیدن به احکام علت باشد آیا اختلاف میان مسلمانان در احکام مختلف قابل توجیه خواهد بود؟
پاسخ:
در این خصوص به چند نکته باید توجه بفرمایید:
نکته اول:
بله فرمایش شما درست است، باید راه های دیگری جست، اما شما خودتان هم قبول دارید که اگر راه دیگری جز سنگ زدن نبود، باید با سنگ در زد؟ به همین خاطر اتفاقا، هر کسی می داند اگر دری زنگ نداشت برای درب زدن باید با کوبیدن آن با اشیای مختلف مثل سنگ و مانند آن در زد.
خب اینجا هم وقتی احکام در قرآن نیامده است، پس راهی برای رسیدن به احکام جز از طریق سخنان معصومین و اهل بیت(علیهم السلام) نیست، اگر هست بفرمایید تا روی آن فکر کنیم.
نکته دیگر اینکه مراجعه به روایات برای فهم احکام هم در خود قرآن به آن اشاره شده، و هم در روایات متواتر آمده است، مانند آیه شریفه ای که می فرماید برای تبیین آیات باید به پیامبر(صلی الله علیه و آله) مراجعه کرد: « وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ؛ و ما بر تو قرآن را نازل کردیم تا برای مردم آنچه که به ایشان نازل شده را تبیین کنی.(1)
ببینید اگر خداوند امر به نماز و روزه و حج و مانند آن نکرده بود حرف شما درست بود، معلوم میشد خدا اینها را از ما نمیخواهد و فقط همان چیزهایی را می خواهد که عقلمان می فهمد، اما وقتی خود خدا به نماز و روزه و حج و زکات و خمس و اینهایی که عقل جزئیات آنها را نمی فهمد، امر کرده است و احکامش را هم در قرآن بیان نکرده است و بعد در خود قرآن فرموده جزئیات احکام را از پیامبر بپرسید، اینجا معلوم میشود که خدا توقع دارد که ما برای انجام احکام به روایات مراجعه کنیم.
در طول تاریخ هم اینگونه نبوده که هر عالمی چیزی بر دین بیفزاید، شما اگر از زمان شیخ صدوق و مفید و طوسی تا به امروز نگاه کنید احکام دین تغییری نکرده اند. اختلاف عمدتا میان شیعه و اهل سنت است، وگرنه اتقاقا همین روایات موجب شده است که اختلاف جدی میان علمای شیعه که از روایات ائمه(علیه السلام) پیروی می کنند اتفاق نیفتد.
نکته دوم:
اختلاف انسان ها و مسلمانان لزوما به معنای ناکارآمدی ادله و احکام نیست، اساسا در هیچ موضوعی نیست که اختلاف نظر وجود نداشته باشد؛ نمیشود گفت که به خاطر اختلافات، ادله کاستی دارند، بلکه مشکل ممکن است از سر لجاجت، تعصبات و مانند آن باشد...
الان من یک مثال برای شما اشاره می کنم، پیامبر(صلی الله علیه و آله) در یک روایت مشهور و متواتر که منابع معتبر اهل سنت مثل صحیح بخاری هم نقل کرده اند فرموده است که بعد از من 12 خلیفه خواهند آمد که مادامی که ایشان هستند اسلام عزیز خواهد بود و همه آنها هم از قریش هستند.
این روایت به لحاظ سندی اینقدر معتبر است که احدی از اهل سنت آن را انکار نمی کند، اما باز هم مدلول آن را توجیه می کنند و سعی می کنند با شمردن خلفای راشدین و برخی خلفای اموی این را درست کنند اما هرگز تا کنون نتوانسته اند.
اینجا این روایت واقعا مشکلی ندارد، اما مدلول آن که باید مایه وحدت بشود را نمی پذیرند، خب در اینجا خدا و پیامبر(صلی الله علیه و آله) چه تقصیری دارند؟
نکته سوم:
اگر آن احتمالی که شما می فرمایید که خدا فقط می خواسته بفرماید خود را درگیر اختلافات نکنند درست باشد در این صورت معنای این حرف این است که اولا خداوند واقعا نمی خواسته مردم نماز بخوانند و روزه بگیرند و حج بروند و...، و ثانیا از آن طرف اینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله) و اهل بیت(علیهم السلام) شروع کرده اند به تبیین کیفیت آن احکام کاملا کارشان لغو وبیهوده و خلاف اراده خداوند بوده است.
ثالثا به لحاظ عقلی میتوان به روشنی فهمید اینکه شما مردم را به چیزی امر کنید اما کیفیت آن را بیان نکنید قطعا این روش نه تنها مایه رفع اختلاف نخواهد شد، بلکه خودش مایه اختلاف خواهد بود، چون هر کسی می آید می گوید کیفیت کار این است که من می گویم. خدا هم که هیچ جا نفرموده من شوخی کردم! اصلا نماز و روزه از شما نمیخواهم، فریب این و آن را نخورید!
بنابراین هرگز بیان دستورات و بیان نکردن جزئیات آن نمی تواند حکمتش این باشد که خداوند خواسته جلوی اختلاف را بگیرد، قطعا با اندکی تأمل می توان فهمید مسئله بر عکس است. یعنی هر کجا روایاتی کمتر وجود دارند اختلافات بیشتر شده است، مثلا شیعه که روایات اهل بیت(علیهم السلام) را قبول دارد کمتر دچار اختلاف شده است، و اهل سنت که روایات اهل بیت(علیهم السلام) را قبول ندارند و جز اندکی از روایات پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آنها نرسیده است به قدری دچار اختلافات شدند که بالاجبار باب اجتهاد را بستند و گفتند دیگر کسی حق ندارد اجتهاد کند.
پی نوشت:
1. نحل:44/16.