تفسير ابيات حافظ
تبهای اولیه
لطفا هر کسی تفسیر بیتی از حافظ را متوجه نمی شود اینجا بنویسد تا روی ان بحث شود .
اولیش خودم:
بيت اول : مي و سجاده:Gol:
سلام
چه بحث جالبی اگه البته حذف نشه!!!
تا بحال این شعر رو زیاد خوندم ولی دقت نکرده بودم به معنیش.
واقعن جالبه که شراب و سجاده رو کنار هم بکار برده!!
ولی فکر میکنم اگر بیت بعدی کنارش بیاد حتمن به فهمش کمک میکنه
پس:
به من سجاده رنگین کن/ گرت پیر مغان گوید
که سالک بی خبر نبود/ ز راه و رسم منزلها
اما نفسیر من :فکر میکنم منظور خواجه این بوده ؛
حرفها و پندهای فرد عارف مسلک و ی کسی که سالها راه سیر و سلوک طی کرده رو به گوش گیر هرچند که بگه با شراب سجاده ات رو اراسته کن!!!!
البته این معنای ظاهر ابیات رو نشون میده و منتظر تفاسیر دوستان فلسفیمون هستیم.
:ok:
یعنی به قول خود حافظ
ز زهد خشک ملولم بیار باده ی ناب که بوی باده مدامم دماغ تر دارد
ز باده هیچت اگر نیست این نه بس که تو را دمی ز وسوسه ی عقل بی خبر دارد
کسی که از ره تقوی قدم برون ننهاد به عزم میکده اکنون سر سفر دارد
البته این شراب شراب انگوری نیست و از جنس روح است این شراب را روح انسان سر میکشد. به قول شیخ بهایی:ساقیا بده جامی زان شراب روحانی.یا به قول مولانا:زان می خورم که روح پیمانه اوست زان مست شدم که عقل دیوانه اوست .
پیر مغان هم نماد انسان کامل است . یعنی امام زمان(عج)که حافظ با وی در ارتباط بود و حافظ به عشق امام غزل می گفت.
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
حتی امام اشعار حافظ را تصحیح می کردند
یاد باد آنکه به اصلاح شما می شد راست نظم هر گوهر نا سفته که حافظ را بود
در غزل های حافظ خیلی کم اند غزل هایی که در آن اثری از امام نباشد. معنی نظربازی حافظ همین است او به امام زمانش نظر داشت
در نظربازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
و یا دوستان عیب نظربازی حافظ نکنید که من او را ز محبان شما می بینم
و باز میگوید: اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
درجای دیگر:کمال دلبری و حسن در نظر بازیست به شیوه نظر از نادران دوران باش
به ابیات زیر دقت کنید
چشم آلوده نظر بر رخ جانان دور است بر رخ او نظر از آینه پاک انداز
دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است
غسل در اشک زدم که اهل طریقت گویند پاک شو اول سپس نظر در آن پاک انداز
چو مستعد نظر نیستی وصال مجوی که جام جم نکند سود وقت بی بصری
هر چه هست از قامت نا ساز بی اندام ماست ور نه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل میگویمت دعا و ثنا میفرستمت
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار که در برابر چشمی و غایب از نظری
از بهر چه گویم هست از خود خبرم چون نیست وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل بگو بسوز که "مهدی" دین پناه رسید
ابیاتی ازاین دست در شعر حافظ زیاد هست.حالا ما به همین چند بیت اکتفا میکنیم.(اللهم عجل لویک الفرج).پایان
بمی سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید
سلام
سخن جناب حافظ به نظر بنده قابل تطبیق بر این مطلب است :
روزی یکی از اصحاب امام صادق ع به محضر ایشان رسید و عرض کرد آقا چرا شما قیام نمی فرمایید شما خیلی شیعه دارید و چنین وچنان . حضرت سخنی نگفت تا اینکه غلام ایشان وارد شد . حضرت به غلامش دستور داد وارد تنوری شود که درونش آتش بود . غلام هم بی درنگ این کار را کرد . آن یار حضرت تعجب کرد . حضرت فرمود : چند تا مثل این غلام دارید که اینگونه از ما اطاعت کند . صحابی امام ع با سرافکندگی عرض کرد : هیچ . حضرت فرمودند حال برو ببین حال و وضع غلام ما چگونه است . وقتی رفت و نگاه کرد دید آن غلام در تنور سرد شده نشسته و هیچ آسیبی به او نرسیده است .
ظاهرا این مضمون یک روایت است و به ما می فهماند که باید مطیع محض انسان کامل معصوم بود ولو اینکه ما را به کاری امر کند که ما از چگونگی آن بی خبر باشیم چون او منصوب الهی این طریق است . با یک پله نزول عالمان ربانی حقیقی هم چنین منصبی دارند .
موفق باشید
با سلام
و تشكر از بحث خوب تان
براي آشفته نشدن بحث بهتره هر بيت را با شماره مشخص كنيد
در تفسير ابيات عرفاني يك نكته بسيار مهم است و آن آشنايي با اصطلاحات عرفاني، و كنايه ها و استعاره ها؛ همان گونه كه براي آشنايي با كامپيوتر اصطلاحات خاص خودش را بايد بدانيم يك لغت در اصطلاح كامپيوتر ممكن است يك معني خاص داشته باشد ولي در فرهنگ عامه معني ديگر.
در اين بيت پير مغان كنايه از استاد و مرشد سير و سلوك است كه آگاه به بوستان ها و چاه هاي مسير عرفان است. پير مرشد علمش به شريعت و وحي وصل است و بعد از پذيرش دين با عقل و تحقيق. نبايد به دستورات ديني گير داد چون علم ما محدود است و احاطه كامل به فلسفه احكام نداريم. برخي دستورات با عقل انساني ما سازگاري ندارد اما تعبدا بايد بپذيريم.
روايت بالا در اين زمينه كمك كننده است.
نكته ديگر: اشاره به روش برخي از عرفا دارد عارف حقيقي اهل دكان باز كردن نيست. يعني خوشش نمي آيد بندگان خدا پشت سرش را بيفتند و دستش را ببوسند و التماس دعا بهش بگويند. به همين دليل در ظاهر ممكن است رفتارهايي انجام دهد كه افراد ظاهر بين خوششان نيايد.
آيت الله بهجت به كسي كه مي گفت من را نصيحت كن مي گفتند برو همون هايي كه مي دوني عمل كن.
البته شيوه افراطي ان ملامتيان بودند انها كارهايي مي كردند كه حتي مردم را پس بزنند و راحت به سلوك فردي خود ادامه دهند كه اين با اجتماعي بودن عرفان مثبت و اسلامي سازگاري ندارد
روزی یکی از اصحاب امام صادق ع به محضر ایشان رسید و عرض کرد آقا چرا شما قیام نمی فرمایید شما خیلی شیعه دارید و چنین وچنان . حضرت سخنی نگفت تا اینکه غلام ایشان وارد شد . حضرت به غلامش دستور داد وارد تنوری شود که درونش آتش بود . غلام هم بی درنگ این کار را کرد . آن یار حضرت تعجب کرد . حضرت فرمود : چند تا مثل این غلام دارید که اینگونه از ما اطاعت کند . صحابی امام ع با سرافکندگی عرض کرد : هیچ . حضرت فرمودند حال برو ببین حال و وضع غلام ما چگونه است . وقتی رفت و نگاه کرد دید آن غلام در تنور سرد شده نشسته و هیچ آسیبی به او نرسیده است .
ظاهرا این مضمون یک روایت است و به ما می فهماند که باید مطیع محض انسان کامل معصوم بود ولو اینکه ما را به کاری امر کند که ما از چگونگی آن بی خبر باشیم چون او منصوب الهی این طریق است . با یک پله نزول عالمان ربانی حقیقی هم چنین منصبی دارند .
سلام
خیلی خوبه که کارشناسان عزیز تو این تایپیک حضور پیدا کردندو نظراتشون رو میگن
جناب حامد بزرگوار هم خیلی زیبا این شعر رو تفسیر کردید :Gol:
اما یه سوال تو این دوره و زمونه ما پیر مغان از کجا گیر بیاریم یا اصلن همچین کسایی هستن؟:Gig:
اما یه سوال تو این دوره و زمونه ما پیر مغان از کجا گیر بیاریم یا اصلن همچین کسایی هستن؟
سلام
بر اساس احادیث ، هیچگاه زمین از حجج الهی خالی نیست . جوینده یابنده شود .
موفق باشید
شما چطور می فرمایید پیر مغان منظور امام زمان است . در حالی که مغ یعنی کافر و پیر مغان یعنی مرشد کافران . لطفا واضح فرمایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
بر اساس احادیث ، هیچگاه زمین از حجج الهی خالی نیست . جوینده یابنده شود .
موفق باشید
منظورتون از حجج یعنی چند تا حجت؟
یعنی الان ما حجتها داریم تو این عصر؟
در ضمن شما مقصد رو و هدف رو نشون دادینا !!!
میگن سه نوع ادرس دادن داریم :
ااز یکی میپرسی ادرس فلانی کجاست با دست و ایماو اشاره شفاهی یه ادرس بهت میده
نوع دوم برات یه کروکی میکشه
سومین نوعش اینه که دستتو میگیره و میبردت به مقصد میرسوندت
حالا به نظر مشا کدوم بهتره ؟
کاش یکی هم پیدا بشه دست مارو بگیره برسوندمون به مقصد.:Ghamgin:
اللهم عجل لولیک الفرج
شما چطور می فرمایید پیر مغان منظور امام زمان است . در حالی که مغ یعنی کافر و پیر مغان یعنی مرشد کافران . لطفا واضح فرمایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نشد
قرار شد كه در ادبيات عرفاني تفسير به ظاهر رو غلاف كنيم و اصطلاحات و كنايه ها و استعاره و رمزها را در فرهنگ عرفاني ببينيم و گرنه راه به تركستان مي بريم
شمس مغربی گوید:
مشو زنهار از آن گفتار در تاب برو مقصود از آن گفتار دریاب مپیچ اندر سر و پای عبارت اگر بینی ز ارباب اشارت نظر را نغز کن تا نغز بینی گذر از پوست کن تا مغز بینی
:ok:
با توضيح بالا
پير مغان را نبايد به معني ظاهرش معنا كنيم كما اين كه در موارد زير معني ظاهر را نمي گيريم
چشم نرگس به شقايق نگران خواهد شد.
يا در
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
كه سر به كوه و بيابان تو داده اي ما را
شكر فروش كه عمرش دراز باد چرا
تفقدي نكني طوطي شكر خا را؟
پير مغان كنايه از استاد عرفان است كه كارش ريايي و متظاهرانه نيست و در مكتب ما كه عرفان مثبت شيعي است براي اين مصاديق زيادي است: يعني همان هايي كه بر راه مستقيم هستند و ما در نماز از خدا مي خواهيم ما را به را ايشان هدايت كند اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم كه ايشان انبيا، و اوصيا و ائمه عليهم السلام و بعد از ايشان نائبان برحق آنها هستند
من بنظرم حافظ در همه شعراش خدا را در نظر داره پيرمغان و اينجور الفاظ ظاهريه يعني هرچي خدا ميگه اطاعت كن چه بنظرت منطقي بياد چه نه.
من يه سوالم دارم عقايد عرفايي مثل حافظ مولوي و عطار با عقايد يه زاهد كه نگم كيا هستن بهتره خيلي تفاوت داره ادم در اشعارشون واقعا خدا را حس ميكنه ولي از يه زاهد فقط غرور ميباره و حافظ عقيده نداره كه با نماز و روزه زياد ميشه به خدا نزديك شد قرب خدا را چيزاي ديگه ميدونه
شما چطور می فرمایید پیر مغان منظور امام زمان است . در حالی که مغ یعنی کافر و پیر مغان یعنی مرشد کافران . لطفا واضح فرمایید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معنی مغ کافر نیست مغ یعنی خردمند دانا.
حافظ میگوید:بنده پیر مغانم که زجهلم برهاند*****پیر ما هرچه کند عین ولایت باشد
و یا----- پیر مغان حکایت معقول میکند******معذورم ار محال تو باور نمیکنم
یا----- مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ*****چرا که وعده تو کردی او بجا آورد
یا ----چل سال بیش رفت که من لاف میزنم*****کز چاکران پیر مغان کمترین منم
یا---- خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان*****زین فتنه ها که دامن آخرزمان گرفت
یا---خواهم شدن به کوی پیر مغان آستین فشان****آنجا که می فروشند مفتاح مشکل گشایی
یا----حلقه بندگی پیر مغان از ازلم در گوش است****بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
حافظ عقيده نداره كه با نماز و روزه زياد ميشه به خدا نزديك شد قرب خدا را چيزاي ديگه ميدونه
عرفان بدون نماز مثل خانه ای بدون ستون بی اعتباره . عرفان بدون انجام و رعایت واجبات نمیتونه باعث قرب الهی بشه که چه بسا به کفر و ناهنجایهائی تبدیل میشه که شخص در جهالت و کفر مطلق از ذنیا بره.
لذا اهمیت این مساله برای هر اهل دینی واضح و قطعی است .
ماهیت خود نماز ذکر خداوند است. عرفان بدون ذکری همچون نماز در عین زنده بودن - مردن است.
حافظ عقيده نداره كه با نماز و روزه زياد ميشه به خدا نزديك شد قرب خدا را چيزاي ديگه ميدونه
سلام
به قول حضرت آيت الله بهجت عرفان با دو گام به دست مياد انجام واجبات( نماز و روزه و ...) و ترك محرمات.
حافظ نه تنها نماز و روزه و عبادات را مهم مي داند كه سحر خيزي و تهجد و تلاوت قرآن و تدبر و تفكر را كه مستحب است را در توفيق خود موثر مي دادند
يا
بايد مراقب باشيم چيزي به حافظ نسبت ندهيم شهيد مطهري مي گويد يكي از راه هاي شناخت افراد آثار و تاريخ زندگي او است حافظ خود استادي بوده كه سال ها تفسير قرآن تدريس مي كرده است
او مي گويد كه قرآن را با چارده روايت از بر مي خوانده و از عارفي مثل حافظ بعيد است كه به دستورات و تأكيدات قرآن مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و دانش آموزي و....بي توجه باشد
من يه سوالم دارم عقايد عرفايي مثل حافظ مولوي و عطار با عقايد يه زاهد كه نگم كيا هستن بهتره خيلي تفاوت داره ادم در اشعارشون واقعا خدا را حس ميكنه ولي از يه زاهد فقط غرور ميباره و حافظ عقيده نداره كه با نماز و روزه زياد ميشه به خدا نزديك شد قرب خدا را چيزاي ديگه ميدونه
میشه بگید چطور؟؟؟؟
من يه سوالم دارم عقايد عرفايي مثل حافظ مولوي و عطار با عقايد يه زاهد كه نگم كيا هستن بهتره خيلي تفاوت داره ادم در اشعارشون واقعا خدا را حس ميكنه ولي از يه زاهد فقط غرور ميباره و حافظ عقيده نداره كه با نماز و روزه زياد ميشه به خدا نزديك شد قرب خدا را چيزاي ديگه ميدونه
این حرف شما کاملا اشتباه است. زیرا تنها با همین چیزها است که می توانیم به خدا قرب پیدا کنیم.
ما فقط یک حجت در روی زمین داریم ان هم امام زمان و نه حجج
سلام
در روایت امام عصر ، ایشان عالمان ربانی را حجج خود بر مردم معرفی فرمود . حجت امام زمان حجت خداست با واسطه
موفق باشید
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامي خيلي از قضاوت سريعتون ناراحت شدم منظورم اصلا اين نبود. كل زندگي حافظ نماز و قران بوده چطور ميتونم بگم با اينكار مخالفه؟منظورم از نماز و روزه زياد هم اعمال مستحبي بود نه واجب. اعمال واجب كه صد در صد بايد انجام بشن ولي گاهي يكي 1 ركعت نماز مستحب ميخونه ولي اينقدر نيتش خالصه كه به خدا نزديك ميشه برعكس يكي شبانه روز نماز ميخونه ولي متاسفانه با رنجوندن مردم عملش از بين ميبره:Ghamgin:
دوش از غصه نخفتم كه حكيمي ميگفت حافظ ار مست بود جاي شكايت باشد
منظورم كساني بود كه ظاهر همه چي را ميبينند
سلام
به قول حضرت آيت الله بهجت عرفان با دو گام به دست مياد انجام واجبات( نماز و روزه و ...) و ترك محرمات.حافظ نه تنها نماز و روزه و عبادات را مهم مي داند كه سحر خيزي و تهجد و تلاوت قرآن و تدبر و تفكر را كه مستحب است را در توفيق خود موثر مي دادند
يا
بايد مراقب باشيم چيزي به حافظ نسبت ندهيم شهيد مطهري مي گويد يكي از راه هاي شناخت افراد آثار و تاريخ زندگي او است حافظ خود استادي بوده كه سال ها تفسير قرآن تدريس مي كرده است
او مي گويد كه قرآن را با چارده روايت از بر مي خوانده و از عارفي مثل حافظ بعيد است كه به دستورات و تأكيدات قرآن مانند نماز و روزه و خدمت به خلق و دانش آموزي و....بي توجه باشد
كاش ميشد ادما درمورد همديگه اينقد زود قضاوت نكنن.:Sham:
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامي خيلي از قضاوت سريعتون ناراحت شدم منظورم اصلا اين نبود. كل زندگي حافظ نماز و قران بوده چطور ميتونم بگم با اينكار مخالفه؟منظورم از نماز و روزه زياد هم اعمال مستحبي بود نه واجب. اعمال واجب كه صد در صد بايد انجام بشن ولي گاهي يكي 1 ركعت نماز مستحب ميخونه ولي اينقدر نيتش خالصه كه به خدا نزديك ميشه برعكس يكي شبانه روز نماز ميخونه ولي متاسفانه با رنجوندن مردم عملش از بين ميبره:ghamgin:
دوش از غصه نخفتم كه حكيمي ميگفت حافظ ار مست بود جاي شكايت باشد
منظورم كساني بود كه ظاهر همه چي را ميبينند
با عرض معذرت. شما می توانستید به شیوه ای دیگر حرفتان را بیان کنید واضح تر باشه . و من معتقدم که جناب حافظ (ره) به مستحبات هم رسیدگی می کرده
سلام
در روایت امام عصر ، ایشان عالمان ربانی را حجج خود بر مردم معرفی فرمود . حجت امام زمان حجت خداست با واسطه
موفق باشید
حرف شما صحیح است. اما مطمئن هستید لفظ حجت درست است؟
حرف شما صحیح است. اما مطمئن هستید لفظ حجت درست است؟
سلام
بله دقیقا می فرماید "هم حجتی علیکم و انا حجت الله" : آنها حجتهای من بر شمایند و من حجت خدایم
موفق باشید
سلام
بله دقیقا می فرماید "هم حجتی علیکم و انا حجت الله" : آنها حجتهای من بر شمایند و من حجت خدایم
موفق باشید
متشكر واضح شد
سوالي دیگر راجع به این بیت:
مابه استناد به چه حرفی می گوییم منظور حافظ از پیر مغان امام زمان است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ (به هر دلیل چه به عرفانی چه به ظاهری هر دو مورد قبول است)
عقايد عرفايي مثل حافظ مولوي و عطار با عقايد يه زاهد كه نگم كيا هستن بهتره خيلي تفاوت داره ادم در اشعارشون واقعا خدا را حس ميكنه ولي از يه زاهد فقط غرور ميباره و حافظ عقيده نداره كه با نماز و روزه زياد ميشه به خدا نزديك شد قرب خدا را چيزاي ديگه ميدونه
با سلام
افلاکی شاگرد مولوی در مناقب العارفین می نویسد :
روزی در حضور مولوی رباب می زدند و مولوی ذوق ها می کرد. از ناگاه عزیزی (یکی از مریدان) درآمد که نماز دیگر (اذان) می گویند.
مولوی لحظه ای تن زد (صبر کرد) و فرمود: نی نی آن (اذان) نماز دیگر و این (سماع) نماز دیگر. هر دو داعیان حقّند.
یکی (اذان و نماز) ظاهر را به خدمت می خواهد و این دیگر (سماع) باطن را به محبّت حق می خواند.
(احیاءعلوم الدین/ص406— مولاناجلال الدین/ص342)
فرزند خلف مولوی نیز می گوید : انبیا توجه و رویکرد به خدا را در قالب نماز به مردم میرساندند؛ اما اولیا (صوفیه) آن نماز حقیقی را به صورت سماع به عالمیان رساندند.
(ولدنامه/ص112 و مناقب العارفین/ص394)
مولوی می گوید :
پس غذای عاشقان باشد سماع که در او باشد خیال اجتماع
یعنی به نظر شما این گفته ی مولوی درسته؟؟؟!!!
در روایت امام عصر ، ایشان عالمان ربانی را حجج خود بر مردم معرفی فرمود . حجت امام زمان حجت خداست با واسطه
با سلام
میشه لطف کنید مستند روایت کنید؟
این عالمان ربانی چه ویژگی هایی باید داشته باشند؟