سرت را بالا گرفته ای و پشت تمام حرفهای قشنگت پنهان میشوی نمیدانی که روزی بر ملا میشود این چهره نازیبایت؟
به کدامین چاه غفلت فرو رفته ای که اینچنین گستاخانه سر به بالا گرفته ای و راه بیراهه را بی هیچ مهابایی ادامه میدهی؟
این چندمین بار است که با چهره ای زیبا فریب میدهی غنچه های تازه شکفته را و با سنگدلی شیشه عمرشان را میشکنی؟
تا به کی خفتن در این غفلت بی انتهایت؟
بیدار شو!!!!
بس نیست؟
روزی پشیمان میشوی از این همه زیبایی هایی که نشان میدهی و چیزی بر توشه ات نیست!!!
روزی از خواب بیدارت میکنند و با صدایی دهشتناک و ان روز خیلی دیر خواهد بود.......
من منتظر ان روز میمانم بی گمان خواهد امد و تو بر غفلتهایت اشکها خواهی ریخت ولی دیگر از هیچ کس کاری نخواهد امد............
سرت را بالا گرفته ای و پشت تمام حرفهای قشنگت پنهان میشوی نمیدانی که روزی بر ملا میشود این چهره نازیبایت؟
به کدامین چاه غفلت فرو رفته ای که اینچنین گستاخانه سر به بالا گرفته ای و راه بیراهه را بی هیچ مهابایی ادامه میدهی؟
این چندمین بار است که با چهره ای زیبا فریب میدهی غنچه های تازه شکفته را و با سنگدلی شیشه عمرشان را میشکنی؟
تا به کی خفتن در این غفلت بی انتهایت؟ بیدار شو!!!! بس نیست؟
روزی پشیمان میشوی از این همه زیبایی هایی که نشان میدهی و چیزی بر توشه ات نیست!!! روزی از خواب بیدارت میکنند و با صدایی دهشتناک و ان روز خیلی دیر خواهد بود....... من منتظر ان روز میمانم بی گمان خواهد امد و تو بر غفلتهایت اشکها خواهی ریخت ولی دیگر از هیچ کس کاری نخواهد امد............
من منتظر میمانم.........
صلات گرامی درود از کوزه همان برون تراود که دروست. کسی که از زیباییهای درون تهیست، به زیباییهای برون میپردازد.
به مناسبت روز دختر عیدی و کادوی ناقابلی آماده کردم که تقدیم می کنم به همه ی دختران پاک و نجیب سایتمون .خصوصا یاران همیشگی دست نوشته ها و البته نمک یددار:Gol: :ok:
«تقدیم به امید تحقق زیباترین آرزویی که یک انسان می تواند داشته باشد»:Gol: :
روزت مبارک ای زیباترین آفریده ی خدا :Gol:
ای که در زمین تجلی خدایی و در دل تجلی عشق:Gol:
ای کلید سرآغاز عشق ازلی هر انسان :Gol:
ای غنچه ی مادری بر شاخه سار زندگی:Gol:
ای اسوه ی نجابت و پاکی ، ای دختر:Gol:
سال روز طلوعت برتو مبارک باد :Gol:
بر تو که در آغاز راه شکفتنی و پرکشیدن در آسمانی لبریز از عشق مادری:Gol:
مبارک باد برتو که روزی قدومت را بر بهشت می نهی و در آغوش مهربانت درس عشق می دهی:Gol:
امیدورام که از هدیه حقیر و عیدی دست نوشته ها به مناسبت روز دختر خوشتون اومده باشه :ok::Gol:
گاهی چقد غریب میشوم انزمان که بی توجه از کنارت میگزرم تا ارامشی را دریابم که ماندگار نیست و تو چه مهربانانه دوباره بر سر راهم قرار میگیری تو در اوج میخواهی مرا و من در زیر فرش جایی به دنبال سکوت میگردم تا در اغوشم گیرد و دمی بیاسایم در پستوی تنهایی ام و چقدر زود میگذرد لحظه های شیرینش
ببین مرا... ببین... تماشا کن.... من همانم که گفتی تعظیم کند بر من هر انچه در اقتدار تو بود اری من همانم من همان الف هستم همان قامت استوار همان سرو بلند هستی همان جانشین تو من همانم من الفی هستم در قامت برگشته که اکنون دالش میخوانند من سرو به دل خمیده سر به زمین گرفته هستم در اذهان دورادور این زمینیان انها که رخسار میبینندو درونم را تو
من...
دوباره دلتنگم دوباره اشکهایم هوای باریدن دارند و دل در انتظار هیچ نیست دوباره روزنه های امید بسته میشود بر نگاههای ملتماسنه ام نه در نزدیک نوری هست و نه در انتهای تنهایی من
ای چشم بگذار جاری شود بر لوح زرین گونه هایم شعله های اتشین دل بگذار دوباره بگریم در هوای خالی از هر چه بوده است ...............................................
دوباره دلتنگم............
گاهی چقد غریب میشوم انزمان که بی توجه از کنارت میگزرم تا ارامشی را دریابم که ماندگار نیست و تو چه مهربانانه دوباره بر سر راهم قرار میگیری تو در اوج میخواهی مرا و من در زیر فرش جایی به دنبال سکوت میگردم تا در اغوشم گیرد و دمی بیاسایم در پستوی تنهایی ام و چقدر زود میگذرد لحظه های شیرینش
ببین مرا... ببین... تماشا کن.... من همانم که گفتی تعظیم کند بر من هر انچه در اقتدار تو بود اری من همانم من همان الف هستم همان قامت استوار همان سرو بلند هستی همان جانشین تو من همانم من الفی هستم در قامت برگشته که اکنون دالش میخوانند من سرو به دل خمیده سر به زمین گرفته هستم در اذهان دورادور این زمینیان انها که رخسار میبینندو درونم را تو
من... دوباره دلتنگم دوباره اشکهایم هوای باریدن دارند و دل در انتظار هیچ نیست دوباره روزنه های امید بسته میشود بر نگاههای ملتماسنه ام نه در نزدیک نوری هست و نه در انتهای تنهایی من
ای چشم بگذار جاری شود بر لوح زرین گونه هایم شعله های اتشین دل بگذار دوباره بگریم در هوای خالی از هر چه بوده است ............................................... دوباره دلتنگم............
صلات گرامی درود اگر به امضای خودت باور داری، پس چرا این همه دلتنگی و یاس در شعرت است؟ مگر خداوند از رگ گردن به تو نزدیکتر نیست؟
درود بر همگی ای داد و بیداد، دوباره گامهای سنگین من سبب شده که دوستان از هم دوری گزینند. یا این که از تلخی سخنهایم، شیرینی شکلاتهای خاتون مهر بی اثر شده؟ اگه تاب تلخی منو ندارین، میخواین برم؟
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام در ادامه انگشت های تو به دیدار تمام سنگ های صلیبی دعوت شده ام می دانم اثبات آرامش برای موج کار ساده ای نیست ماه از از تاریکی وحشت دارد که در حوالی افول آفتاب به رود خانه پدریم پناه می آورد پس مرتب هجا به هجای این دور افتادگی ر ا به یادش نیاور علامت اضطراب آسمان از غیاب من است که با پیشانی به سینه زمین اصابت کردم گنگم دلتنگم موجم ماهم آبم آفتاب رو به افولم راستی قرار نزدیکی های غروب ما ساعت پنج و نیم کدام سال کدام ماه و کدام هفته و کدام تهران بود کدام ساعت بود لعنت به حافظه ای که بی جا متلاشی می شود
......که با پیشانی به سینه زمین اصابت کردم گنگم دلتنگم موجم ماهم آبم آفتاب رو به افولم راستی قرار نزدیکی های غروب ما ساعت پنج و نیم کدام سال کدام ماه و کدام هفته و کدام تهران بود کدام ساعت بود لعنت به حافظه ای که بی جا متلاشی می شود
اهورانی گرامی درود راستش اینجوری که از سروده های شما بر می آید، شما در همان سالهای نخست زندگی با پیشانی زمین خورده اید. هنوز هم آثارش در سروده هایتان آشکار است.
آید آن روز کزین منزل ویران برویم راحت جان طلبیم و ز پی جانان برویم گفت حافظ چنین درس قشنگ لیک آمد ازین گوش و از آن گوش برفت ما هزار جان و هزار جانانیم از کدامین گذریم، دل به کدام باز دهیم؟ بر هزار در بکوبیم و هزار حلقه به گوش در دل خویش نبینیم که دلدار کجاست پای دل در گل این خانه ویرانه نهادیم گوش بستیم به پیغام سروش اینک امروز کدام خانه ویرانه نهیم راحت از کوی که خواهیم و به کجا باز رویم.......
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام ساعت هامون رو روی یک ساعت و دقیقه و ثانیه میزان کنیم آن ساعت قرار
و آی عشق ادرکنی از سمت دریای جان انگار ضیافتی از صدای اذان برانگیخته است من با درک بارش بی امان ذکر احساس میکنم که بسیار می توانم مهربان تر باشم من با تماشای کودکی های لبخند مادران که به آسمان بلند است خویش را میخوانم به حضور که کمی با خویش عهد دوران انتظار را وفادار بمانم
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام ساعت هامون رو روی یک ساعت و دقیقه و ثانیه میزان کنیم آن ساعت قرار
و آی عشق ادرکنی از سمت دریای جان انگار ضیافتی از صدای اذان برانگیخته است من با درک بارش بی امان ذکر احساس میکنم که بسیار می توانم مهربان تر باشم من با تماشای کودکی های لبخند مادران که به آسمان بلند است خویش را میخوانم به حضور که کمی با خویش عهد دوران انتظار را وفادار بمانم
اهورانی گرامی درود میدونی که مهربونی و عشق بدون دانایی، میشه دوستی خاله خرسه؟
این روزها هیچ چیز در اختیار من نیست قلبم که میرود انگار تمام هستی را از من گرفته اند حتی قلم یاری ام نمیکند برای نوشتن دردهایی از جنس اتش دردهایی که درقبرستان دلم مدفون است و چون نسیمی دان میوزد سر برون میزندو دوباره گرمیگرم میخواهم بنویسم اما دل هم دیگر یاری نمیکند چیز در درونم مرا به سکوت میخواند شاید باید برای مدتی نوشتن را کنار بگذارم شاید دوباره باید سکوت کرد تا ارام گیرد این اتش بر خاسته از زیر خاکستر آری باید سکوت کنم سکوت
عجیبه! یعنی رگ گردن تو این اندازه از تو دوره که این چنین از خدا دور مانده ای؟ مگه نمیگن دل مومن خانه خداست؟ خب یکم زحمت بکش در دلت رو وا کن، خدا همون جاست.
چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت
دنبال هم امروز و فردا گذشت
دل میگه باز فردا رو از نو بساز
ای دل غافل دیگه از ما گذشت :gol:
درود ای بابا هیچکس گرامی، چرا کم لطفی میکنی؟ چهره به این صلابت و جوانی که تو عکست هست، کجا از تو گذشته، تازه اول چل چلیته. نفرمایین. پس من چی بگم که هی باس رنگ مو مصرف کنم....
امروز دریافتم که به دمی بند است زندگی ام،
وقتی که بند بند تنم با نامت لرزید.....
وبی هیچ حرفی فقط از نگاهت خواندم که تو هم حرف دلت این است:
ماندن نه!
و من فقط دیدم... که رفتنت مرگ من بود و دم آخرم، بعد تو اکنون مرده ای متحرک که فقط گاه گاهی.....
امروز دریافتم که به دمی بند است زندگی ام،
وقتی که بند بند تنم با نامت لرزید.....
وبی هیچ حرفی فقط از نگاهت خواندم که تو هم حرف دلت این است:
ماندن نه!
و من فقط دیدم... که رفتنت مرگ من بود و دم آخرم، بعد تو اکنون مرده ای متحرک که فقط گاه گاهی.....
پرنده بهشتی درود چرا این همه غصه؟ دنیا یک کاروانسرا بیشتر نیست. هیچ کس موندنی نیست. تو مقصد اصلی هم رو خواهید دید.
دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر، کجاست گهواره من؟ گاهی می اندیشم، کاش یک عقب مانده ذهنی بودم و نمیفهمیدم. کاش یک کولی سرگردان بودم و هیچ وابستگی به هیچ خاکی نداشتم. کاش یک کلاغ بودم. هیچ کس هیچ کلاغی را در قفس دیده؟
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام با استکان قهوه عوض کن دوات را بنویس توی دفتر من چشمهات را بر روزهای مرده تقویم خط بزن وا کن تمام پنجره های حیات را خواننده کتیبه چشم و لبت منم پر رنگ کن به خاطر من این نکات را ما را فقط به خاطر هم آفریده اند آن گونه ای که خواجه و شاخه نبات را نام تو با نسیم نیشابور می برد تا از غبار غم بتکاند هراس را یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست از نو بدل به بت کده کن سومنات را حالا بایست دور ورت را نگاه کن تسخیر کرده ای همه کائنات را تا پلک می زنی همه گمراه می شوند بر روی ما مبند کتاب نشاط را
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام با استکان قهوه عوض کن دوات را بنویس توی دفتر من چشمهات را بر روزهای مرده تقویم خط بزن وا کن تمام پنجره های حیات را خواننده کتیبه چشم و لبت منم پر رنگ کن به خاطر من این نکات را ما را فقط به خاطر هم آفریده اند آن گونه ای که خواجه و شاخه نبات را نام تو با نسیم نیشابور می برد تا از غبار غم بتکاند هراس را یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست از نو بدل به بت کده کن سومنات را حالا بایست دور ورت را نگاه کن تسخیر کرده ای همه کائنات را تا پلک می زنی همه گمراه می شوند بر روی ما مبند کتاب نشاط را
اهورانی گرامی درود نکنه از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن انگلیسی پیروی میکنی؟ اینجا دعوا راه افتاده هر کس میگه این شعر را فلانی واسه من گفته.....
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام آرزو دارم که خانه روزی متری ده تومن ارزان شود:Sham: نرخ جشن ازدواج و قیمت همسر شدن ارزان شود:Khandidan!: خودرو لوکس گران هیدرولیک ارزان بگردد آن قدر:Mohabbat: تا بگردد قیمت ماشین من یعنی لگن ارزان شود در مسیر از هر کجایی چون بپرسی آدرس از هر کوی و برزن جوابت را به نکویی دهند نرخ سخن ارزان شود آرزو دارم که روزی در ادارات و نهادات و جهان رشو هگردد محو و یا حداقل کاملا ارزان شود:Gig: آرزو هایم بزرگ است و جهان واقعی مان کوچک است:ok: هست مصرع های من طولانی و گر شعر من ارزان شود:Moteajeb!: خیلی بد می شود :Ghamgin: گر می دانستم کوتاه تر میگفتم:khandeh!:
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام آرزو دارم که خانه روزی متری ده تومن ارزان شود:sham: نرخ جشن ازدواج و قیمت همسر شدن ارزان شود:khandidan!: خودرو لوکس گران هیدرولیک ارزان بگردد آن قدر:mohabbat: تا بگردد قیمت ماشین من یعنی لگنآرزان شود در مسیر از هر کجایی چون بپرسی آدرس از هر کوی و برزن جوابت را به نکویی دهند نرخ سخن ارزان شود آرزو دارم که روزی در ادارات و نهادات و جهان رشو هگردد محو و یا حداقل کاملا ارزان شود:gig: آرزو هایم بزرگ است و جهان واقعی مان کوچک است:ok: هست مصرع های من طولانی و گر شعر من ارزان شود:moteajeb!: خیلی بد می شود :ghamgin: گر می دانستم کوتاه تر میگفتم:khandeh!:
همشیره اهورانی گرامی درود تا کنون میپنداشتم، که نثر مینویسید. نگو شعر میگویید و آن هم به قیمت گران. همشیره گرامی تا آنجا که میدانم، هزینه ازدواج را دخترها بالا میبرند. کنون شما آرزوی ارزان شدن میکنید، ایوللاه داره.
دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر، کجاست گهواره من؟ گاهی می اندیشم، کاش یک عقب مانده ذهنی بودم و نمیفهمیدم. کاش یک کولی سرگردان بودم و هیچ وابستگی به هیچ خاکی نداشتم. کاش یک کلاغ بودم. هیچ کس هیچ کلاغی را در قفس دیده؟
سلام
شمادرست میفرمایید دنیا کاروانسراست وماهم زود میریم از توش
پس لازم نیست زیاد نگران غم فراق از مادرتون باشید:Nishkhand:
اما آره کولی بودن و بدون وابسگی بودن هم خوبه ها!
چون وابستگی به کاروانسرای دنیا...
سلام شمادرست میفرمایید دنیا کاروانسراست وماهم زود میریم از توش پس لازم نیست زیاد نگران غم فراق از مادرتون باشید:nishkhand: اما آره کولی بودن و بدون وابسگی بودن هم خوبه ها! چون وابستگی به کاروانسرای دنیا...
همشیره شقایق گرامی درود امیدوارم که بتونم به این ادعا رخت انجام دادن بپوشانم. دگر باره بشوریدم بدانسانم به جان تو که هر بندی که بر بندی بدرانم به جان تو ای داد و بیداد، چرا به خودت میگیری؟ من زورم (منظورم) تو نیستی من زورم خود من خودخواه و لجباز خودمه.
نه منظورم خودتون بود جناب!!! شما منوبخشیدی؟ چیمو؟ حرف حق زدم!!! وقتی رنگمو استفاده میکنی یا یکی از ای کاشهات درسته
ویا نزدیک به وصال به معشوقه ای(مادر)دیگه!!!!!!!!!!!!!!:khaneh:
اگه این نگهبانت نمیخواست هاراگیری کنه، پس چرا این آدمک هی با شمشیر خودشو تکه تکه میکنه؟ وگرنه من کی باشم که بخوام به گلی چون شقایق بگم بالای چشمت ابروست.
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسید ن سلام اییییییییییییییییییییییست اینه جا چه خبره :Moteajeb!: باز چشم منو دور دیدین :Ghamgin: باز یادتون رفت قوانین رو همش نقل قول:Narahat az: هنرمندا آثار تون کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو:Gig:
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسید ن سلام اییییییییییییییییییییییست اینه جا چه خبره :moteajeb!: باز چشم منو دور دیدین :ghamgin: باز یادتون رفت قوانین رو همش نقل قول:narahat az: هنرمندا آثار تون کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو:gig:
همشیره اهورانی درود تو هم ایول داری. این همه درست نوشتیم، یه بار نگفتی ماشالا، همچی یه خورده، یه خورده، نه یه عالمه، که کج مینویسیم، تو هم میر غضب میشی؟ حالا چی شده مگه؟ یه خورده ارزون حساب کن، مشتری بشیم.
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام در گذر زمان در گذشت موضوع بحث ما بررسی بحث آرزو در دوران قاجاریه است کلا آرزوی درباریان و مردم عادی از دربار شروع میکنیم یه روز یه آدم مندرس و کثیف و یه وری اومد پیش فتحعلی شاه قبل از پادشاهی اومد گفت تا حالا آرزو کردی؟ گفت :نه گفت دوست داری یه آرزو بکنی گفت :بله دوست دارم پادشاه بشم اگه می خوای پادشاه بشی این فقط خواستن یه آرزو و تو راه تئوریش رو رفتی حالا می مونه عملیش حالا برای قسمت عملی باید بری از باتلاق گاو خونی یه کم باتلاق بیاری یه جفت چشم مورچه ایتالیایی بعد با سنبله تیو و برنج هندی قاطی کن این رو روزی چند بار قبل هر کاری خواستی بکنی بخور بعد چهار روز پادشاه میشی فتحعلی شاه این کارو کرد و بعد سه روز پادشاه شد چون موادش فوق مرغوب بود ادامه دارد
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام در گذر زمان در گذشت موضوع بحث ما بررسی بحث آرزو در دوران قاجاریه است ادامه داستان حالا اسم این آدم چی بود اسفندیار گاو خونی و شد یا غار فتحعلی شاه حالا این وسط یکی آرزو داشت پادشاه بشه و نمی شد اما این ور مردم چه آرزو هایی می کردن و نمی شد مردم آرزو داشتن فیبر نوری داشتاه باشن چون در زمان مظفر الدین شاه اومد(فیبر نوری رو میگم) تازه آرزو داشتن تمام در شکه ها ایر بک داشته باشن چون ما اون موقع هم بخاطر تصادف در شکه ها و احشام و الاغ ها خیلی تلفات داشتیم مردم آرزو داشتن براشون دخل بیاد اما دخلشون می اومد ببینید مردم چه آرزو هایی داشتن بسیار ساده و قابل وصول مردم آرزو داشتن گوشت بخورن مخصوصا اون موقع که که قحطی اومده بود البته ما در زمان هر پادشاه قاجار یه قحطی داشتیم بعدا فهمیدن در اون زمان ایران روی کمر بند قحطی قرار گرفته جوری که مردم به گوشت یخی بی کیفیت برز یلی راضی شده بودن ولی خوب باز محقق نمی شد اما تنها کسایی که به آرزو شون می رسیدن باز انگلیسی ها بودن که طبق معمول نفت رو می بردن و کسی این جا حواسش نبود و شاه های ما مشغول خوش گذرونی و غیر و ذالک بودن اینم آخر قصه آره مادر جون حالا برین یه نتیجه گیری آموزنده بنویسید
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام پاییز می رسد که مرا مبتلا کند با رنگ های تازه مرا آشنا کند پاییز می رسد که همانند سال پیش خود را دوباره در دل قالیچه جا کند او می رسد که پس از 9 ماه انتظار راز درخت باغچه را بر ملا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد خدا کند او می رسد باز هم عاشق کند مرا او قول داده است به قولش وفا کند پاییز عاشق است و راهی نمانده است جز این که روز شب بنشیند دعا کند شاید شاید اثر کند و خداوند فصل ها یک فصل را به خاطر او جا به جا کند تقویم خواست راه شما را جدا کند خش خش خش خش صدای پای خزان است یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد خدا کند او می رسد که باز عاشق کند مرا او قول داده است که به قولش وفا کند
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام سلام به روی ماه همتون چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig: جناب قضاوت که مفقود الاثر شدن اساسی البته بعدا به خاطر ایشون یک اطلاعیه مفصل خواهم داد جناب موبد یار مهران هم که یه هفته است نیستن لابد رفتن تجدید فراش:Khandidan!: خوب تا اینا نیستن من برم شیطنت کنم:khandeh!:
روز ها را به دست باد سپردیم و رفت
نکن داداشی اینه کار رو آخه معلوم نیست باز باد کی بیاد این روز ها رو بهت پس بده:Khandidan!:
ای دل غافل دیگه از ما گذشت
:Esteghfar:
یعنی رگ گردن تو این اندازه از تو دوره که این چنین از خدا دور مانده ای؟
:pir:باز سربه سر داداش کوچیکه ما گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:jangjoo:
چهره به این صلابت و جوانی که تو عکست هست، کجا از تو گذشته، تازه اول چل چلیته. نفرمایین. پس من چی بگم که هی باس رنگ مو مصرف کنم....
نکن این کارا رو بانو ازت دلخور میشه فکر میکنه زیر سرت بلندشده :yes:
در دام نیافتیم چه زود
توجه توجه داداش ام کا میگه تو دام افتادن زود بده اما دیر بیافتین به صلاحه
دیده بگشا که دلدار در تجلیست از در و دیوار
:ajab!:آخه تو بگو دلداری که از در و دیوار در تجلی باشه انقدر سخت و سنگی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اصلا من حرفی ندارم:Ghamgin:
دلم تنگه برای گریه کردن
الهی الهی الهی همه با هم الهی الهی الهی الهی پس اینه یه هغته که نبودی رفتی گریه کنی:geristan: این جوری گریه کردی:Motehayer::Motehayer::Motehayer:
و چقدر چشم ها کم سو شده و چقدر روح ها کوچک.... ای معنای ناب واژه ها بیا ای بیان واضح کلام خدا بیا... ای آرامشگر دل های بیقرار ای تو تنها دوای درد ما بیا... ای مرد مردان، ای از تبار علی(ع) ای تو تعبیر خواب خوبها بیا... ای که تمام شهر چشم انتظار تو... ای تو نور چشم و ناجی ما بیا....
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام سلام به روی ماه همتون چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:gig: جناب قضاوت که مفقود الاثر شدن اساسی البته بعدا به خاطر ایشون یک اطلاعیه مفصل خواهم داد جناب موبد یار مهران هم که یه هفته است نیستن لابد رفتن تجدید فراش:khandidan!: خوب تا اینا نیستن من برم شیطنت کنم:khandeh!:
نکن داداشی اینه کار رو آخه معلوم نیست باز باد کی بیاد این روز ها رو بهت پس بده:khandidan!:
:esteghfar:
:pir:باز سربه سر داداش کوچیکه ما گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:jangjoo:
نکن این کارا رو بانو ازت دلخور میشه فکر میکنه زیر سرت بلندشده :yes:
توجه توجه داداش ام کا میگه تو دام افتادن زود بده اما دیر بیافتین به صلاحه
:ajab!:آخه تو بگو دلداری که از در و دیوار در تجلی باشه انقدر سخت و سنگی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اصلا من حرفی ندارم:ghamgin:
الهی الهی الهی همه با هم الهی الهی الهی الهی پس اینه یه هغته که نبودی رفتی گریه کنی:geristan: این جوری گریه کردی:motehayer::motehayer::motehayer:
درود بر همه از نوشته های همشیره اهورانی چنین برداشت میشود که ایشان از نمک اندکی برخوردار هستند. هی میرن نمک درمانی میکنن، تا اینکه پس از سده ها و هزاره ها که اندکی نمک خونشون به اندازه بهینه رسید، دست به قلم میشن و نمک پاشی میکنن. دوباره روز از نو روزی از نو. همشیره اهورانی همون یک همسر که دارم، برای همه زندگی ام بسه. مگه خل شدم که خودم را دوباره تو چاله بندازم تجدید فراش بکنم. همون یه بار که عسل خوردم، هنوز قند خونم اون اندازه بالاست که دکتر خوردن هر گونه شیرینی را بر من حرام کرده است.
سرت را بالا گرفته ای و پشت تمام حرفهای قشنگت پنهان میشوی نمیدانی که روزی بر ملا میشود این چهره نازیبایت؟
به کدامین چاه غفلت فرو رفته ای که اینچنین گستاخانه سر به بالا گرفته ای و راه بیراهه را بی هیچ مهابایی ادامه میدهی؟
این چندمین بار است که با چهره ای زیبا فریب میدهی غنچه های تازه شکفته را و با سنگدلی شیشه عمرشان را میشکنی؟
تا به کی خفتن در این غفلت بی انتهایت؟
بیدار شو!!!!
بس نیست؟
روزی پشیمان میشوی از این همه زیبایی هایی که نشان میدهی و چیزی بر توشه ات نیست!!!
روزی از خواب بیدارت میکنند و با صدایی دهشتناک و ان روز خیلی دیر خواهد بود.......
من منتظر ان روز میمانم بی گمان خواهد امد و تو بر غفلتهایت اشکها خواهی ریخت ولی دیگر از هیچ کس کاری نخواهد امد............
من منتظر میمانم.........
صلات گرامی
درود
از کوزه همان برون تراود که دروست.
کسی که از زیباییهای درون تهیست، به زیباییهای برون میپردازد.
سلام و درود بر برو بچه های ِ :Gol:
خوب هستید:Gol:
به مناسبت روز دختر عیدی و کادوی ناقابلی آماده کردم که تقدیم می کنم به همه ی دختران پاک و نجیب سایتمون .خصوصا یاران همیشگی دست نوشته ها و البته نمک یددار:Gol: :ok:
«تقدیم به امید تحقق زیباترین آرزویی که یک انسان می تواند داشته باشد»:Gol: :
روزت مبارک ای زیباترین آفریده ی خدا :Gol:
ای که در زمین تجلی خدایی و در دل تجلی عشق:Gol:
ای کلید سرآغاز عشق ازلی هر انسان :Gol:
ای غنچه ی مادری بر شاخه سار زندگی:Gol:
ای اسوه ی نجابت و پاکی ، ای دختر:Gol:
سال روز طلوعت برتو مبارک باد :Gol:
بر تو که در آغاز راه شکفتنی و پرکشیدن در آسمانی لبریز از عشق مادری:Gol:
مبارک باد برتو که روزی قدومت را بر بهشت می نهی و در آغوش مهربانت درس عشق می دهی:Gol:
امیدورام که از هدیه حقیر و عیدی دست نوشته ها به مناسبت روز دختر خوشتون اومده باشه :ok::Gol:
شاد و سلامت باشید:Gol:
یا علی
گاهی چقد غریب میشوم انزمان که بی توجه از کنارت میگزرم تا ارامشی را دریابم که ماندگار نیست
و تو چه مهربانانه دوباره بر سر راهم قرار میگیری
تو در اوج میخواهی مرا و من در زیر فرش جایی به دنبال سکوت میگردم تا در اغوشم گیرد و دمی بیاسایم در پستوی تنهایی ام و چقدر زود میگذرد لحظه های شیرینش
ببین مرا...
ببین...
تماشا کن....
من همانم که گفتی تعظیم کند بر من هر انچه در اقتدار تو بود
اری من همانم
من همان الف هستم همان قامت استوار
همان سرو بلند هستی
همان جانشین تو
من همانم
من الفی هستم در قامت برگشته که اکنون دالش میخوانند
من سرو به دل خمیده سر به زمین گرفته هستم در اذهان دورادور این زمینیان
انها که رخسار میبینندو درونم را تو
من...
دوباره دلتنگم
دوباره اشکهایم هوای باریدن دارند و دل در انتظار هیچ نیست
دوباره روزنه های امید بسته میشود بر نگاههای ملتماسنه ام
نه در نزدیک نوری هست و نه در انتهای تنهایی من
ای چشم
بگذار جاری شود بر لوح زرین گونه هایم شعله های اتشین دل
بگذار دوباره بگریم در هوای خالی از هر چه بوده است
...............................................
دوباره دلتنگم............
صلات گرامی
درود
اگر به امضای خودت باور داری، پس چرا این همه دلتنگی و یاس در شعرت است؟
مگر خداوند از رگ گردن به تو نزدیکتر نیست؟
درود بر همگی
ای داد و بیداد، دوباره گامهای سنگین من سبب شده که دوستان از هم دوری گزینند. یا این که از تلخی سخنهایم، شیرینی شکلاتهای خاتون مهر بی اثر شده؟
اگه تاب تلخی منو ندارین، میخواین برم؟
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
در ادامه انگشت های تو به دیدار تمام سنگ های صلیبی دعوت شده ام
می دانم اثبات آرامش برای موج کار ساده ای نیست
ماه از از تاریکی وحشت دارد که در حوالی افول آفتاب به رود خانه پدریم پناه می آورد
پس مرتب
هجا به هجای این دور افتادگی ر ا به یادش نیاور
علامت اضطراب آسمان از غیاب من است
که با پیشانی به سینه زمین اصابت کردم
گنگم
دلتنگم
موجم
ماهم
آبم
آفتاب رو به افولم
راستی قرار نزدیکی های غروب ما ساعت پنج و نیم کدام سال
کدام ماه
و کدام هفته و
کدام تهران بود
کدام ساعت بود
لعنت به حافظه ای که بی جا متلاشی می شود
دوستان گرامی درود
این پیامک را ناشناسی برایم فرستاد:
خوشبختی آنست که خدا آن اندازه عزیزت کند که وجودت آرامش بخش دیگران باشد.
سلام
نگاه سنگینه تو مرا سنگین تر کرد جوری که هیچ نگاهی را ندیدم
فرزانه
فرزانه گرامی
درود
شاید عینکت افتاده زمین؟
اهورانی گرامی
درود
راستش اینجوری که از سروده های شما بر می آید، شما در همان سالهای نخست زندگی با پیشانی زمین خورده اید. هنوز هم آثارش در سروده هایتان آشکار است.
درود
آید آن روز کزین منزل ویران برویم
راحت جان طلبیم و ز پی جانان برویم
گفت حافظ چنین درس قشنگ
لیک آمد ازین گوش و از آن گوش برفت
ما هزار جان و هزار جانانیم
از کدامین گذریم، دل به کدام باز دهیم؟
بر هزار در بکوبیم و هزار حلقه به گوش
در دل خویش نبینیم که دلدار کجاست
پای دل در گل این خانه ویرانه نهادیم
گوش بستیم به پیغام سروش
اینک امروز کدام خانه ویرانه نهیم
راحت از کوی که خواهیم و به کجا باز رویم.......
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
ساعت هامون رو روی یک ساعت و دقیقه و ثانیه میزان کنیم
آن ساعت قرار
و آی عشق ادرکنی
از سمت دریای جان انگار ضیافتی از صدای اذان برانگیخته است
من با درک بارش بی امان ذکر احساس میکنم که بسیار می توانم مهربان تر باشم
من با تماشای کودکی های لبخند مادران که به آسمان بلند است
خویش را میخوانم به حضور
که کمی با خویش عهد دوران انتظار را وفادار بمانم
اهورانی گرامی
درود
میدونی که مهربونی و عشق بدون دانایی، میشه دوستی خاله خرسه؟
امروز در رادیو میگفت که بدترین هدیه، آیینه برای زشت رخسار است.
شاید اگر از کسانی بدمان می آید، برای آنست که آنها آیینه و ما زشت روییم؟
صاب خونه، آهای صابخونه
کجایی؟ مهمون نمیخواستی، چرا دعوت کردی؟
شدی ملانصرالدین؟ که به سوار گفت میخ طویله ات رو سر زبون من بزن که دعوت الکی نکنم؟
سلام و درود :Gol:
خوب هستید :Gol:
مهر و آبان توی مدرســه کارمون زیاده !! نمیشه کار بچه های مردمو زمین بزارم !! آینده ی این مرز و بوم به اینا بستگی داره پس باید خوب تربیتشون کنیم:ok:
شارژ نتمم تموم شده بوده !! انشالله تو همین هفته حسابی تاپیک رو می ترکونیم:Nishkhand:
شاد و سلامت باشید :Gol:
یا علی
این روزها هیچ چیز در اختیار من نیست
قلبم که میرود انگار تمام هستی را از من گرفته اند
حتی قلم یاری ام نمیکند برای نوشتن دردهایی از جنس اتش
دردهایی که درقبرستان دلم مدفون است و چون نسیمی دان میوزد سر برون میزندو دوباره گرمیگرم
میخواهم بنویسم اما دل هم دیگر یاری نمیکند
چیز در درونم مرا به سکوت میخواند
شاید باید برای مدتی نوشتن را کنار بگذارم
شاید دوباره باید سکوت کرد تا ارام گیرد این اتش بر خاسته از زیر خاکستر
آری باید سکوت کنم
سکوت
روز ها را به دست باد سپردیم و رفت
قلب ها را اکنده از مهر تو کردیم یارب
حال که در این روز دورم از تو
تو به من نزدیک شو ای دوست
چشمی به هم زدیم و دنیا گذشت
دنبال هم امروز و فردا گذشت
دل میگه باز فردا رو از نو بساز
ای دل غافل دیگه از ما گذشت :Gol:
عجیبه!
یعنی رگ گردن تو این اندازه از تو دوره که این چنین از خدا دور مانده ای؟
مگه نمیگن دل مومن خانه خداست؟
خب یکم زحمت بکش در دلت رو وا کن، خدا همون جاست.
درود
ای بابا هیچکس گرامی، چرا کم لطفی میکنی؟
چهره به این صلابت و جوانی که تو عکست هست، کجا از تو گذشته، تازه اول چل چلیته. نفرمایین. پس من چی بگم که هی باس رنگ مو مصرف کنم....
امروز دریافتم که به دمی بند است زندگی ام،
وقتی که بند بند تنم با نامت لرزید.....
وبی هیچ حرفی فقط از نگاهت خواندم که تو هم حرف دلت این است:
ماندن نه!
و من فقط دیدم... که رفتنت مرگ من بود و دم آخرم، بعد تو اکنون مرده ای متحرک که فقط گاه گاهی.....
پرنده بهشتی
درود
چرا این همه غصه؟
دنیا یک کاروانسرا بیشتر نیست. هیچ کس موندنی نیست. تو مقصد اصلی هم رو خواهید دید.
زیبایی کلام به گوینده نیست
به حروف کنار هم چیده شده است
در دام نیافتیم چه زود
بازیچه دستان بد
الله تنها یکی است
یار و غم خوار یکی است
دوری از تو خدا
درد و ملالم بگیر!!!
دیده بگشا که دلدار
در تجلیست از در و دیوار
او که ویروس زنده میدارد
آدمی را چگونه میپاید؟
دلم تنگه برای گریه کردن
کجاست مادر، کجاست گهواره من؟
گاهی می اندیشم، کاش یک عقب مانده ذهنی بودم و نمیفهمیدم.
کاش یک کولی سرگردان بودم و هیچ وابستگی به هیچ خاکی نداشتم.
کاش یک کلاغ بودم.
هیچ کس هیچ کلاغی را در قفس دیده؟
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
با استکان قهوه عوض کن دوات را
بنویس توی دفتر من چشمهات را
بر روزهای مرده تقویم خط بزن
وا کن تمام پنجره های حیات را
خواننده کتیبه چشم و لبت منم
پر رنگ کن به خاطر من این نکات را
ما را فقط به خاطر هم آفریده اند
آن گونه ای که خواجه و شاخه نبات را
نام تو با نسیم نیشابور می برد
تا از غبار غم بتکاند هراس را
یک لحظه رو به معبد بودائیان بایست
از نو بدل به بت کده کن سومنات را
حالا بایست دور ورت را نگاه کن
تسخیر کرده ای همه کائنات را
تا پلک می زنی همه گمراه می شوند
بر روی ما مبند کتاب نشاط را
اهورانی گرامی
درود
نکنه از سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن انگلیسی پیروی میکنی؟
اینجا دعوا راه افتاده هر کس میگه این شعر را فلانی واسه من گفته.....
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
آرزو دارم که خانه روزی متری ده تومن ارزان شود:Sham:
نرخ جشن ازدواج و قیمت همسر شدن ارزان شود:Khandidan!:
خودرو لوکس گران هیدرولیک ارزان بگردد آن قدر:Mohabbat:
تا بگردد قیمت ماشین من یعنی لگن ارزان شود
در مسیر از هر کجایی چون بپرسی آدرس از هر کوی و برزن جوابت را به نکویی دهند
نرخ سخن ارزان شود
آرزو دارم که روزی در ادارات و نهادات و جهان رشو هگردد محو و یا حداقل کاملا ارزان شود:Gig:
آرزو هایم بزرگ است و جهان واقعی مان کوچک است:ok:
هست مصرع های من طولانی و گر شعر من ارزان شود:Moteajeb!:
خیلی بد می شود :Ghamgin:
گر می دانستم کوتاه تر میگفتم:khandeh!:
همشیره اهورانی گرامی
درود
تا کنون میپنداشتم، که نثر مینویسید. نگو شعر میگویید و آن هم به قیمت گران.
همشیره گرامی تا آنجا که میدانم، هزینه ازدواج را دخترها بالا میبرند. کنون شما آرزوی ارزان شدن میکنید، ایوللاه داره.
سلام
شمادرست میفرمایید دنیا کاروانسراست وماهم زود میریم از توش
پس لازم نیست زیاد نگران غم فراق از مادرتون باشید:Nishkhand:
اما آره کولی بودن و بدون وابسگی بودن هم خوبه ها!
چون وابستگی به کاروانسرای دنیا...
همشیره شقایق گرامی
درود
امیدوارم که بتونم به این ادعا رخت انجام دادن بپوشانم.
دگر باره بشوریدم بدانسانم به جان تو
که هر بندی که بر بندی بدرانم به جان تو
ای داد و بیداد، چرا به خودت میگیری؟ من زورم (منظورم) تو نیستی من زورم خود من خودخواه و لجباز خودمه.
:Moteajeb!: :tajob:
نه بابا به خدا منظورتونو درست فهمیدم که با خودتونید:jangjoo:
:Khandidan!:
همشیره شقایق
نه تو را خدا نیازی به هاراگیری نیست. بخشیدمت. به این نگهبانت بگو، نمیخواد هاراگیری بکنه.
سلام
آخی بیا گریه کن مگه خدا پیشت نیست؟:dokhtar::geristan::deldari:
مادرتو می خواهی؟:hamdel:
نترس عزیزم آدم که خدا در همه حال در کنارشه که نیازی نداره به مادر!!!:Gol:
فکر کنم اون رنگ مو ها کار خودشو کرده!!!:Nishkhand:
:fekr::ajab::offlow::no:
مگه خدا بهت تن سالم نداده؟
چرا این حرفو می زنی؟
متاسفانه این آرزو محاله!!!
چون همون به یک خاک وابسته ایم
حتی اون کولی!!!!
آخرشم کامل به زیر یک خاک می ریم
راستی مطمئنی وابسته به هیچ خاکی دوست نداری باشی؟:Gig:
آدمی وقتی یک چیزی را دوست دارد و تلاش می کند تا بهش بدست بیاورد
و اگر خاک را بهانه کند خاک در دلش می نشیند و دیگر وابسته با خاک می شود و دوست ندارد رها شود:Cheshmak:
کلاغ!!:Moteajeb!:
خوب منتظر می مونیم تا هیچ کس بیاد جواب بده
اما حالا منم نظرمو بگم!!
بله کلاغ اسیر تن سیاه خویش است
و در قفس خود برتر بینی مانده و خود و صدای خود را زیبا می بیند!!!
امان از دست کلاغ:Gol:
امیدوارم هممون مثل کلاغ نباشیم
و رها باشیم هم چو باد که نفس به ارمغان می آورد
و زندگی می بخشد
و ارامش را به مردم عطا کرده و فواید بسیار دارد:Gol:
هاراگیری؟؟؟:Gig:
ای داد و بیداد، چرا به خودت میگیری؟ من زورم (منظورم) تو نیستی من زورم خود من خودخواه و لجباز خودمه.
نه منظورم خودتون بود جناب!!!
شما منوبخشیدی؟
چیمو؟
حرف حق زدم!!!
وقتی رنگمو استفاده میکنی یا یکی از ای کاشهات درسته
ویا نزدیک به وصال به معشوقه ای(مادر)دیگه!!!!!!!!!!!!!!:khaneh:
الله نور است و حکیم
بردبارست و عظیم
در دل ها نگنجد جز دل مومن به او
من دهم پندی شما را مسلمون
در پی حکم خدا باشید همش
در پی کسب ایمان بتشید همش
تا شوید مومن و رستگار شوید
میزبان خدا در دل شوید
پرده ها را بدرید هرچه سریع
ذکر او را در دلا زمزمه کنید
گوش بسپارید به حکم خاتمش
تا نباشید چو ابلیس مرتد از درگه اش
او بود همچو ما یکتا پرست
گر نکرد سجده شدش نژاد پرست!!!
پس از بند نژاد رها شوید
از تن جسم خودان دور شوید
نور ایمان محمد بر دلان تابان کنید
ذکر حق با علی است را یاد کنید
:Gol:
اگه این نگهبانت نمیخواست هاراگیری کنه، پس چرا این آدمک هی با شمشیر خودشو تکه تکه میکنه؟ وگرنه من کی باشم که بخوام به گلی چون شقایق بگم بالای چشمت ابروست.
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسید ن سلام
اییییییییییییییییییییییست اینه جا چه خبره :Moteajeb!:
باز چشم منو دور دیدین :Ghamgin:
باز یادتون رفت قوانین رو همش نقل قول:Narahat az:
هنرمندا آثار تون کوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو:Gig:
همشیره اهورانی
درود
تو هم ایول داری. این همه درست نوشتیم، یه بار نگفتی ماشالا، همچی یه خورده، یه خورده، نه یه عالمه، که کج مینویسیم، تو هم میر غضب میشی؟ حالا چی شده مگه؟ یه خورده ارزون حساب کن، مشتری بشیم.
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
در گذر زمان در گذشت
موضوع بحث ما بررسی بحث آرزو در دوران قاجاریه است
کلا آرزوی درباریان و مردم عادی
از دربار شروع میکنیم
یه روز یه آدم مندرس و کثیف و یه وری اومد پیش فتحعلی شاه قبل از
پادشاهی اومد گفت
تا حالا آرزو کردی؟
گفت :نه
گفت دوست داری یه آرزو بکنی
گفت :بله
دوست دارم پادشاه بشم
اگه می خوای پادشاه بشی این فقط خواستن یه آرزو و تو راه تئوریش رو
رفتی حالا می مونه عملیش
حالا برای قسمت عملی باید بری از باتلاق گاو خونی یه کم باتلاق بیاری یه
جفت چشم مورچه
ایتالیایی بعد با سنبله تیو و برنج هندی قاطی کن
این رو روزی چند بار قبل هر کاری خواستی بکنی بخور
بعد چهار روز پادشاه میشی
فتحعلی شاه این کارو کرد و بعد سه روز پادشاه شد
چون موادش فوق مرغوب بود
ادامه دارد
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
در گذر زمان در گذشت
موضوع بحث ما بررسی بحث آرزو در دوران قاجاریه است
ادامه داستان
حالا اسم این آدم چی بود
اسفندیار گاو خونی
و شد یا غار فتحعلی شاه
حالا این وسط یکی آرزو داشت پادشاه بشه و نمی شد
اما این ور مردم چه آرزو هایی می کردن و نمی شد
مردم آرزو داشتن فیبر نوری داشتاه باشن
چون در زمان مظفر الدین شاه اومد(فیبر نوری رو میگم)
تازه آرزو داشتن تمام در شکه ها ایر بک داشته باشن
چون ما اون موقع هم بخاطر تصادف در شکه ها و احشام و الاغ ها خیلی تلفات داشتیم
مردم آرزو داشتن براشون دخل بیاد
اما
دخلشون می اومد
ببینید مردم چه آرزو هایی داشتن بسیار ساده و قابل وصول
مردم آرزو داشتن گوشت بخورن
مخصوصا اون موقع که که قحطی اومده بود
البته ما در زمان هر پادشاه قاجار یه قحطی داشتیم
بعدا فهمیدن در اون زمان ایران روی کمر بند قحطی قرار گرفته
جوری که مردم به گوشت یخی بی کیفیت برز یلی راضی شده بودن
ولی خوب باز محقق نمی شد
اما تنها کسایی که به آرزو شون می رسیدن
باز انگلیسی ها بودن
که طبق معمول نفت رو می بردن و کسی این جا حواسش نبود
و شاه های ما مشغول خوش گذرونی و غیر و ذالک بودن
اینم آخر قصه
آره مادر جون حالا برین یه نتیجه گیری آموزنده بنویسید
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند
پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند
او می رسد که پس از 9 ماه انتظار راز درخت باغچه را بر ملا کند
او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد
خدا کند
او می رسد باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند
پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز شب بنشیند دعا کند
شاید
شاید
اثر کند
و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند
تقویم خواست راه شما را جدا کند
خش خش
خش خش
صدای پای خزان است
یک نفر در را به روی حضرت پاییز وا کند
او قول داده است که امسال از سفر اندوه های تازه بیارد
خدا کند
او می رسد که باز عاشق کند مرا
او قول داده است که به قولش وفا کند
مردن با لبخند
تنها می رفت
تنها می آمد
به امید
قطره قطره ...
فرزانه
:Kaf::Kaf::Kaf:
چشم ها گریان است در انتظار لبخند گل نرگس
چشم ها در انتظار عطش دستان اوست
یا مهدی دستان پر مهرت را پر نوازش بر سر ما بکش
و برای پیروزی ما دعا کن
کی رسد تا دستانمان را بر مشک گیریم و در سپاه تو با سفیانی و گمراهان و شیاطین بجنگیم
مولای من ای لبخند صبح ها و اشک تنهاییم تورا می خوانم
تا شود روزی که در صحن حرم با تو به طواف و رمی جمرات بپردازم و با تو وضو گیرم و با تو قران بخوانم
و با تو خدا را بستایم و از گزند دشمنان در امان باشم
خدایا فرزند فاطمه را در پیش چشم ما حاضر کن و انقلاب مردم مسلمان را به سرنجام برسان
هرچند ناسپاس با شند
آمین یا قاضی الحاجات
سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
سلام به روی ماه همتون چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:
جناب قضاوت که مفقود الاثر شدن اساسی
البته بعدا به خاطر ایشون یک اطلاعیه مفصل خواهم داد
جناب موبد یار مهران هم که یه هفته است نیستن لابد رفتن تجدید فراش:Khandidan!:
خوب تا اینا نیستن من برم شیطنت کنم:khandeh!:
نکن داداشی اینه کار رو آخه معلوم نیست باز باد کی بیاد این روز ها رو بهت پس بده:Khandidan!:
:Esteghfar:
:pir:باز سربه سر داداش کوچیکه ما گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:jangjoo:
نکن این کارا رو بانو ازت دلخور میشه فکر میکنه زیر سرت بلندشده :yes:
توجه توجه
داداش ام کا میگه تو دام افتادن زود بده اما دیر بیافتین به صلاحه
:ajab!:آخه تو بگو دلداری که از در و دیوار در تجلی باشه انقدر سخت و سنگی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اصلا من حرفی ندارم:Ghamgin:
الهی الهی الهی
همه با هم الهی الهی الهی الهی
پس اینه یه هغته که نبودی رفتی گریه کنی:geristan:
این جوری گریه کردی:Motehayer::Motehayer::Motehayer:
و چقدر چشم ها کم سو شده
و چقدر روح ها کوچک....
ای معنای ناب واژه ها بیا
ای بیان واضح کلام خدا بیا...
ای آرامشگر دل های بیقرار
ای تو تنها دوای درد ما بیا...
ای مرد مردان، ای از تبار علی(ع)
ای تو تعبیر خواب خوبها بیا...
ای که تمام شهر چشم انتظار تو...
ای تو نور چشم و ناجی ما بیا....
درود بر همه
از نوشته های همشیره اهورانی چنین برداشت میشود که ایشان از نمک اندکی برخوردار هستند. هی میرن نمک درمانی میکنن، تا اینکه پس از سده ها و هزاره ها که اندکی نمک خونشون به اندازه بهینه رسید، دست به قلم میشن و نمک پاشی میکنن. دوباره روز از نو روزی از نو.
همشیره اهورانی همون یک همسر که دارم، برای همه زندگی ام بسه. مگه خل شدم که خودم را دوباره تو چاله بندازم تجدید فراش بکنم. همون یه بار که عسل خوردم، هنوز قند خونم اون اندازه بالاست که دکتر خوردن هر گونه شیرینی را بر من حرام کرده است.