قطعه 2 ردیف 14 شماره 1-شهیدی که بدنش نسوخت
تبهای اولیه
این همان شهیدی است که:
نام ونام خانوادگی :محمدرضا شفیعی
بچه محل : بی بی فاطمه معصومه سلام الله علیها
مدت زمان بودن بدن زیر خاک وبرگشت به وطن : 16سال
محمدرضا صحیح و سالم بود. به فكر چهار تكه استخوان بودند و حالا بدن محمدرضا سالم بود. موهایش، پوستش، مژهاش، زخم تنش...، انگار محمدرضا چند دقیقه پیش شهید شده. فقط چند دقیقه قبل. عكسها و مدارك را مطابقت كردند. اما جنازه چقدر سالم بود. دشمن به یقین رسید در كفر و جهنم رفتنش.
خبر به گوش صدام رسید. دستور داد جنازه را تحویل ندهند. آبرو كه نداشت. محمدرضا رسواترش میكرد. سه ماه محمدرضا را (به دستور صدام) زیر آفتاب داغ عراق گذاشتند تا شرمندة مولایش موسی بنجعفر(ع) نباشد. هیچ اتفاقی نیفتاد. پودر تجزیه روی بدن و صورت محمدرضا ریختند. نه سوخت و نه پودر شد. فقط كمی تغییر كرد. سفید بود رنگش. سبزه بامزه شد.
بیشتر در پست های بعدی
در قول مادر:
علت طراوت بدن بعد از 16 سال
محمدرضا در زیارت عاشورا و عزاداریهایش اشكهایش را به بدنش میمالید و با چفیه پاك نمیكرد. تمام جمعهها غسل جمعهاش ترك نمیشد. حتی آب خوردن جیرهبندیاش را هم نگه میداشت تا غسل جمعه بكند.
در مورد این شهید از سایت اسک دین
بیشتر:
مدیر فرهنگی;185562 نوشت:
آب خوردن جیرهبندیاش را هم نگه میداشت تا غسل جمعه بكند.
فوق العاده و عالی . جایگاهش عالی است خداوند رحمتش را بر او بیفزاید و از گنجینه رحمتش هم قلم عفوی بماند برای خط کشیدن بر سهل انگاریهایمان
آمین یا رب العالمین
كاش دستگير ماهم باشند
انشا...
گلزار شهدا قم هستند يا بهشت زهرا تهران؟؟؟
يه فاتحه نثارشون كردم مقيد به اينكه اون شب سخت...
راز انگشت و انگشتری که سالم مانده بود
یکی از اعضای گروه تفحص شهدا روایت کرده است: چند روزى مىشد اطراف منطقه کانىمانگا در غرب کشور کار مىکردیم و مشغول تفحص پیکر شهداى عملیات «والفجر 4» بودیم.
اواسط سال 71 بود. از دور متوجه پیکر شهیدى داخل یکى از سنگرها شدیم، سریع رفتیم جلو، همان طور که داخل سنگر نشسته بود، ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود.
خواستیم بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم، بعد از لحظاتی در کمال حیرت دیدیم انگشت وسط دست راست این شهید کاملا سالم مانده است؛ یعنی در حالی که همه بدن او اسکلت شده بود این انگشت سالم و گوشتی مانده بود.
کمی که دقت کردیم دیدیم داخل این انگشت شهید انگشتری است؛ همه بچهها دور پیکر شهید جمع شدند. خاکهاى روى عقیق انگشتر را که پاک کردیم، صدای ناله و فغان بچهها بلند شد؛ روى عقیق آن انگشتر حک شده بود «حسین جانم».
-----------------------------------
خاطرات تفحص اکبر شعبانی
----------------------------------
شایسته;185599 نوشت:
گلزار شهدا قم هستند يا بهشت زهرا تهران؟؟؟
عرض سلام و درود
شهر مقدس قم-محله گلزار
گلزار شهداء-امام زاده علی بن موسی بن جعفر
موفق باشید
التماس دعا