حرف دل با امام زمان (عج) -هرجمعه منتظرتون هستیم
تبهای اولیه
به نام خدا
سلام و درود به آقا امام زمان علیه السلام
آقا تقدیم به شما:
آقا به جان مادرت
آن مادر غم پرورت
ما را مران از درگهت
آقا بیا ،آقا بیا
التماس دعای فراوان
علی الخصوص فرجتون
خودتون از خدا بخواهید
ما رو سیاها که محلی از اعراب نداریم
کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد
سوار صاعقه پا در رکاب خواه شد
کدام جمعه ز عطر بهشتی گل یاس
بهارغرق شمیم گلاب خواهد شد
يار من,يوسف,نيا اينجا كسي يعقوب نيست
لحظه ای چشمانشان از دوريت مرطوب نيست
اي گل زيباي من , از غربتت اشكی نريز
نازنين ، اينجا خدا هم پيششان محبوب نيست
گرچه درهرجمعه ، ای زيبا، دعايت ميكنند
بهترينم ، اين دعاها جنسشان مرغوب نيست....!
الهم عجل الوليك الفرج
باز هم آدينه اي آمد ولي مهدي كجاست؟
يك نفر مي گفت مهدي جمعه ها در كربلاست
رو به سوي كربلا كردم كه فريادش زنم
باز هم با ندبه اي از هجر مولا دم زنم
آمد از سويي ندايي: اي اهل انتظار!
اندكي ديگر صبوري، مي رسد ديدار يار
مرا از جمعه ها آغاز کن، از شنبه بیزارم
که از حس غریب و مبهم آدینه سرشارم
من از تعطیل چشمان شما- نه- بر نمیگردم
خدا هم خواسته ، پس من کیم تا دست بر دارم
و اعجاز شما در جمکران ، معراج شعری شد
که بُعد قله اش هرگز نخواهد شد پدیدارم
غروب و انتظار و پنجره شد مال من آقا
کمی تعجیل کن ، آشفته در این جمعه بازارم
به شوقت چشمهای خسته را تا عشق می آرم
از اینجا میرسی؟ باشد.......بگو تا چند بشمارم؟
گلاب و عطر خاک و ضجه ضجه آیه قرآن
و نرگس در مسیر خالی پروانه می کارم
برایم هفته از دیدار تو آغاز می گردد
مرا از جمعه ها آغاز کن ، از شنبه بیزارم
[FONT=Times New Roman]
ای قلم در حرفهایت اثری نیست
برای من از آشنا خبر نیست
ای خدا ، این جمعه هم آمد و رفت
از یوسف فاطمه خبری نیست
[FONT=Times New Roman]هر هفته تلخ امد رد شد نیامدی
خورشید زیر سایه لگد شد نیامدی
بغضم شکست تکه ابری بباردت
اب از گلوی حوصله رد شد نیامدی
یا مقلب القلوب و الابصار
سال نو آمد و نیامد یار
یا مدبر اللیل و النهار
بی حضورش چه اشتیاق بهار
یا محول الحول و الاحوال
منتهی کن فراق را به وصال
حول حالنا الی احسن الحال
به امید فرج همین امسال
منبع:مهدویون
آسمان، غرق خیال است، کجایی آقا ؟ آخرین جمعه سال است، کجایی آقا ؟ نفس عاشق اگر بود، زمین می فهمید؛ عاشقی، بی تو محال است، کجایی آقا ؟
دوباره جمعه و صد بی قراری تمام جمعه ها را می شمارم
دوباره جمعه و چشم انتظاری
که کی بروی چشمم پا گذاری
این جمعه نیا امیرمان می آید داریم حساب می کنیم آقا جان
این جمعه نیا وزیرمان می آید
با آمدنت چه گیرمان می آید
بی تو عشق ها دروغی اند
بی تو غروب ها همیشگی اند
بی تو صبح ها رویایی اند
به امید آمدنت، دل ها هوایی اند
سوگند به هر چهارده آیه نور آخر شب سرد ما سحر می گردد
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به زخم های سرشار غرور
مهدی به میان شیعه برمی گردد
[FONT=times new roman]جمعه یعنی عشق یعنی انتظار جمعه یعنی طاق ابروی نگار جمعه یعنی یک غروب گریه دار جمعه یعنی مهدی چشم انتظار
کدام جمعه زتأثیرتابش خورشید ؟ دلی که یخ زده ازغصه آب خواهدشد.
کدام جمعه زعطربهشتی گل یاس؟ بهارغرق شمیم گلاب خواهدشد.
کدام جمعه به خورشید می خوردپیوند؟ کدام جمعه پر ازآفتاب خواهد شد؟
کدام جمعه میای آقا...؟!
عشق یعنی غصه و دلواپسی
عشق یعنی بی کسی در بی کسی
عشق یعنی سر فدای نام دوست
عشق یعنی هر چه داری مال اوست
عشق یعنی ذکر الغوث، الامان
عشق یعنی مهدی صاحب الزمان
یکی از جمعه ها جان خواهدآمد¤
به درد عشق درمان خواهد آمد¤
غبار از خانه های دل بگیرید¤
که بر این خانه مهمان خواهد آمد¤
قسم بر خطبه غرای زینب¤
که خون خواه شهیدان خواهد آمد.
العجل یا مولایاصاحب الزمان.
چه جمعه هاکه یک به یک غروب شد نیامدی چه بغضهاکه درگلو رسوب شدنیامدی برای ماکه دلشکسته ایم وخسته ایم نه ولی برای عده ای چه خوب شدنیامدی تمام طول هفته رابه انتظارجمعه ایم دوباره صبح،ظهر، نه!
غروب شدنیامدی :Sham:
عصریک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم، بنویسم، که چراعشق به انسان نرسیدست،چراآب به گلدان نرسیدست، وهنوزم که هنوز است ،غم عشق به پایان نرسیدست، بگوحافظ دلخسته زشیرازبیاید، بنویسدکه هنوزم که هنوزاست ،چرایوسف گمگشته به کنعان نرسیدست وچراکلبه ی احزان به گلستان نرسیدست، عصراین جمعه ی دلگیر،وجودتوکنار دل هربیدل آشفته شود حس، توکجائی گل نرگس؟؟؟
[FONT=times new roman]
[FONT=Times New Roman]هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم؛ اما به خود امام زمان چطور؟
[FONT=arial]نبودنت ، راز برون افتاده ای ست که هر جمعه در حنجره ام بغض می شود ، [FONT=arial]وقتی غروب می شود ، [FONT=arial]و من هنوز چشم در راهم ... [FONT=Microsoft Sans Serif][FONT=arial]:Gol:اللهم عجل لولیک الفرج:Gol:
[FONT=arial]
آقا جان دلم گرفت از این جهان بی تو بیا گل نرگس هم سرش افتاده شد آقابیا ذو الفقار حیدر از فراقت گریه میکند آقا بیا عصای موسی هر جمعه یاد تورا میکند آقابیا دست جدای سقا یاد تو را میکند آقابیا گلوی پاره ی اصغر یاد تو را میکند آقابیا
السلام علیک یا اباصالح المهدی
سری که فقط خدا از آن آگاه است
مهــدی گــل بـی خــزان الله است
ای منتظــران حضــرتش بر خــیزید
پیغــام دوبــاره سحــر در راه است
اللّهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی
غیبــت روی تـو بـرده ز دلم صبرو قرار
کی فـتد بر گل رخسار تو ما را نظری
به امید فرجت روزو مه وسال گذشت
عمر بادردو غم وفراغ تو شود سپری
اللّهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی
ســالی که بـی ظهور تو تحـویل می شود
خود بزم ماتمی است که تجلیل می شود
امسـال هم به سفـره خـود کــم گذاشتیم
سـینی که با سـلام تو تکمــیل می شـود
اللّهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی
عید آن روزی است که آن فرخنده یار
از پس پرده دراید چون بهار
اللّهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی
روز هـا نـو نشده کهـنـه تر از دیــروز اسـت
گر کند یوسف زهرا(س) نظری نوروز است
ای خــدا کـــاش شود روز نوام عــید فــــرج
که نگـــاهــم نگـــران مـنتظــر آن روز است
اللّهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی
آسمــان غــرق خیال است کجـــایی آقا؟
آخرین جمعــه ســال اسـت کجــایی آقا؟
یک نفس عاشق اگر بود زمین میفهمید
عاشقی بی تو مهال است کجـائی آقا؟
اللّهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی منبع : تبیان مهدویت
جلـوه گل عندلـیبان را غزل خـوان می کند
نام مهـدی هــزاران درد را درمـان می کـند
مدعـی گــوید با یک گــل نمــی گردد بهــار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
اللّهم عجل لولیک الفرج
[FONT=Times New Roman]با چشم شهر آشوب خود، ما را زلیخا می کنی. [FONT=Times New Roman]دیگر نمی داند کسی، فرق ترنج و دست را [FONT=Times New Roman]دروازه های نور را، بستند و ما و تیرگی، [FONT=Times New Roman]باغ زمستان دیده ام، با شاخه هایی یخ زده [FONT=Times New Roman]آه ای قیام قامتت، آشوب روز واپسین! [FONT=Times New Roman]فردای من امروز شد، امروز من، دیروز شد. [FONT=Times New Roman]بی تو گذشت این جمعه هم، ای صاحب عصر و زمان (عج) !
یعقوب چشمان مرا، تنها تو بینا می کنی.
یوسف! تمام شهر را، داری زلیخا می کنی.
کی می رسی و ناگهان، دروازه را وا می کنی ؟
کی تو بهار، ناگهان! ما را شکوفا می کنی ؟
چه محشری با قامتت، یک شب تو برپا می کنی؟
تا کی بگو، ای نازنین! امروز و فردا می کنی ؟
عصر کدامین جمعه را، صبح تماشا می کنی ؟
دوباره، جمعه گذشت و قنوتِ گریان ماند :geryeh:
دوباره گیسوی نجوای ما، پریشان ماند. :Sham:
دوباره، زمزمه کاسه های خالی ما :Ghamgin:
پس از نیامدنت، گوشه خیابان ماند.:Sham: