جمع بندی برای اعتقاد به خدا چه دلائلی دارید ؟
تبهای اولیه
با سلام
مي دونيد من خيلي آدم مذهبي بودم و خيلي هم اعتقاد بالايي داشتم البته سنم زياد نيست 16 سالمه ولي خيلي بيشتر از سنم مي فهمم مي خواستم از شما دوستان بخوام دلايلي رو كه خودتون داريد و با اونا به خدا اعتقاد پيدا كردين رو به من بگين
راستش نمي دونم چرا جديدن اينطور شدم اصلا باورم نميشه كه ديگه نمي تونم اعتقادي داشته باشم
خواهش مي كنم كمكم كنيد:Ghamgin:
کارشناس بحث : عبدالرحمان
چه قدر جالب منم شب و روز دارم زجر همین مسئلرو میکشم جالبتر اینکه میدونم خدایی هست میدونم امام زمانی هست میدونم مارو میبینن میدونم همه ی اینارو اما همش دلشوره دارم نمیدونم چرا و میدونم این حس نا امیدی من کار شیطونه اما باز...خیلی دوست دارم بنده مخلص خدا باشم و یار واقعی آقام اما ... یه بار اینقدر این حس بد بهم فشار آورد که سرمو محکم کوبیدم به دیوار...گاهی میگم شاید خدا از من خسته شده...
چقدر جالب چون منم همين حس ر دارم همين كه بنده خالص و يار امام باشم ولي همش تو اين فكرم كه نكنه اينا همه حرف باشه مثل هميشه
مگه خورشيد يا ستاره پرستا يا بت پرستا مثل ما به خداشون اعتقاد نداشتن !
فقط دوستان لطفا تكراري پاسخ ندين چون من همه پست ها رو خوندم همه فقط مي خوان با چهارتا آيه و حديث تكراري حرفشون رو به كرسي بنِشونن
حرف دلتون رو بزنيد
با سلاممي دونيد من خيلي آدم مذهبي بودم و خيلي هم اعتقاد بالايي داشتم البته سنم زياد نيست 16 سالمه ولي خيلي بيشتر از سنم مي فهمم مي خواستم از شما دوستان بخوام دلايلي رو كه خودتون داريد و با اونا به خدا اعتقاد پيدا كردين رو به من بگين
راستش نمي دونم چرا جديدن اينطور شدم اصلا باورم نميشه كه ديگه نمي تونم اعتقادي داشته باشم
خواهش مي كنم كمكم كنيد:Ghamgin:
به نام خدا.
سلام.
دلایل بسیاری هست برای وجود خدا (برهان نظم و ... ) من با برهان نظم قانع شدم. ولی بنده اعتقاد شخصیم اینه که نمیشه وجود خدا رو 100 درصد و فقط با استفاده از عقل اثبات کرد. آدم تا 90 درصد اطمینان رو میتونه با براهینی که نام بردم دوتاش رو کسب کنه ، اما 10 درصد باقیمونده اش تو دل آدمه. یعنی وقتی 90 درصد جور شد آدم با گواهی دلش به وجود خدا ایمان میاره هرچند که برهانش کمی نقص داشته باشه. جالبی برهان ها اینه که بیشتر از 90 درصد احتمال رو میدن به وجود خدا. یک بنده خدای مشهوری که اسمش رو یادم نیست میگه آدم اگه 50 درصد احتمال بده که خدا هست و 50 درصد احتمال بده که نیست ، باید وجود خدا رو قبول کنه. حالا وضعیت ما اینجوریه که این برهان ها با قاطعیت زیادی وجود خدا رو احتمال میدهند.
دلت رو قوی بگیر. شیطان در کمینه. همین که قبول کنی خدا نیست براش کافیه.
با تشکر ، ستایشگر :Gol:
سلام دوستان
دوست من ascend از این حالی که داری اصلا نترس این رو هم بدون که شک مقدمه یقینه . و این که برای هر سوالی یک جوابی وجود دارد.
با سلاممي دونيد من خيلي آدم مذهبي بودم و خيلي هم اعتقاد بالايي داشتم البته سنم زياد نيست 16 سالمه ولي خيلي بيشتر از سنم مي فهمم مي خواستم از شما دوستان بخوام دلايلي رو كه خودتون داريد و با اونا به خدا اعتقاد پيدا كردين رو به من بگين
راستش نمي دونم چرا جديدن اينطور شدم اصلا باورم نميشه كه ديگه نمي تونم اعتقادي داشته باشم
خواهش مي كنم كمكم كنيد:ghamgin:
کارشناس بحث : عبدالرحمان
با سلام خدمت شما
همانگونه که شما و دیگر بزرگواران اشاره کردند اکثر انسان ها ممکن است در عقایدشان (مانند وجود خدا، صفات خدا، فلسفه احکام ، نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و ...) دچار شک شوند و این حالت باعث به وجود آمدن اضطراب و نگرانی در آنها شود.
آنچه باید به آن توجه کرد این است که شک و تردید در اعتقادات دو گونه است:
1. شک ابتدایی و موقت : این شک زمینه یقین است و مذموم نیست و نشانه بلوغ فکری و عقلی انسان است.
2. شک دائمی و همیشگی. این نوع شک ها از مرض های روحی است و سلامت روحی و جسمی، فرد و جامعه را در معرض خطر می اندازد. از برخی روایات اینگونه فهمیده می شود که این نوع شک در اسلام با کفر برابری می کند و باعث سقوط دل می شود.امام صادق علیه السلام می فرمایند:کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شَکٌّ أَوْ شِرْکٌ فَهُوَ سَاقِطٌ”.(کافی،ج2،ص129.) هر قلبی که در آن شرک و یا شک باشد ساقط است.
همانگونه که گفته شد در اوایل سن نوجوانی که آغاز بلوغ فکری است جوانان با هجمه ای از سوالات و اعتقادات روبرو می شوند که تقریبا پاسخ قانع کننده ای برای آنها ندارند . در صحت اعتقاداتی که قبلا با تقلید از والدین و ... قبول کرده بودند شک می کنند و ... این افکار معمولا باعث اضطراب ، نگرانی و آشفتگی فکری می شود. جای هیچگونه نگرانی نیست زیرا این حالت نگرانی نشانه ای از سلامت فکر جوان است. توصیه ای که به این دسته می شود این است که از این شک و تردیدها نگران نشوید و با دقت و بدون هیچگونه دلهره در پی یافتن پاسخ سوال هایتان باشید. در عین حال سعی کنید که رابطه خود با خدا را حفظ کنید که حفظ این رابطه گره گشای بسیاری از این افکار است. اگر جوانی بتواند این شک و افکارش ا به دقت مدیریت کند همین شک ها مقدمه ای برای رسیدن به یقین می شود.
مي خواستم از شما دوستان بخوام دلايلي رو كه خودتون داريد و با اونا به خدا اعتقاد پيدا كردين رو به من بگين
بهتر است شما بیان کنید که قبلا از چه طریق به خدا اعتقاد داشتید. چه تصوری از خدا داشتید و الان در چه قسمتی از اعتقادتون دچار شک شده اید تا در همین زمینه بحث را شروع کنیم و با هم به جلو برویم.
سلام
بنظر من شما هیچوقت از این شک خلاص نمیشید مگر اینکه اینرا برای خودتون حل کنید که به چیزیکه قابل اثبات با عقل نیست اعتقاد نداشته باشید و یا اینکه عقل را رها کرده و به خدا ایمان بیارید که بنظر من راه دوم خیلی سختتره.چون انسان سالم از عقلش پیروی میکنه و عقل هم وجود خدا را حداقل با تعاریف ادیان تایید نمیکنه.پیشنهاد میکنم با مطالعه بیشتر دیدتون را به جهان بازتر کنید.البته مطالعه فلسفه شاید در سن شما چندان درست نباشه.در این مورد با یک روانشناس مشورت کنید.
من يكي از دلايلي كه براي اثبات خداوند دارم را براتون مي گويم:
اگر بخواهيم بپذيريم كه خدا وجود ندارد يعني افرادي همچون حضرت محمد(ص)، حضرت عيسي(ص)، حضرت موسي(ص)، حضرت زرتشت، و .... دروغ گفته اند. دروغ گفته اند كه خداي يگانه وجود دارد، دروغ گفته اند كه به آنها وحي مي شود و با عالم غيب در ارتباط هستند. دروغ بزرگي هم گفته اند بواقع اينها بزرگترين دروغ عالم را گفته اند در حاليكه ما مي بينيم اينها در زمان خود در قوم خود مشهور به اخلاق، درستي بوده اند. اصلا ادياني و نهضت هايي را كه موجب شده اند اخلاقي بوده است و در جهت توسعه اخلاق بوده است.
چطور مي تواند آدم هايي كه از آنها به درستي، اخلاق گرايي، شايستگي نسبت به كل جامعه ياد مي شود، چنين دروغي گفته باشند؟
بعد بپاي اين دروغ حاضر باشند جان خود را هم بدهند؟ حضرت عيسي مصلوب شد، حضرت محمد چندين بار قصد جان وي را كردند. اگر واقعا به آنچه مي گويند ايمان نداشتند آيا ممكن بود كه تا اين حد پافشاري بر عقيده خود بكنند؟ آدمها يك دروغ مي گويند تا اوضاع يك كم سخت مي شود اعتراف مي كنند دروغ گفتيم. از حرف خود بر مي گردند.
آيا مريضي بنام پيامبر شدن تاكنون شناخته شده است كه بگوييم اينها به اين مريضي مبتلا بوده اند؟ آيا ممكن است آدم هاي مريض، يا دروغگو موجب حركتي شوند كه اكنون فقط در حال حاضر 3.5 ميليارد ديندار وجود دارد.
شباهت در اصول: اين اديان همگي سخن از خداي يگانه گفته اند. سخن از معاد گفته اند. حتي اگر بپذيريم كه اخناتون در 1350 سال پيش از ميلاد هم عصر حضرت يوسف بوده است به خداي يگانه ناگهان معتقد شده است. در يكي از اشعاري كه از وي بجا مانده است به صراحت از خداي يگانه سخن گفته است. شباهت در احكام و عبادات مذهبي زرتشتي ها و مسلمانان هر دو نماز دارند، مسيحيان روزه و غسل همچون مسلمانان دارند، شباهت هاي زيادي ميان احكام يهوديان و مسلمانان وجود دارد همگي نشان دهنده اين هستند كه اين اديان تصادفي به وجود نيامده بلكه يك منشاء يگانه دارند. اگر مي خواستند پيامبران دروغ بگويند مي توانند يكي ميگفت خدا دو تاست ديگري مي گفت سه تاست. اين طور شباهت نمي بايست وجود داشت. حتي يكي از بهانه جويي هاي مشركان در مقابل اسلام اين بوده است كه اين ها اساطير پيشينيان است و قبلا گفته شده است. خوب اگر پيامبر مي خواست دروغ بگويد مي توانست يك دين جديد بياورد كه ديگر مشركان چنين بهانه اي نگيرند دروغ كه ديگر محدوديت ندارد. اگر هم صرفا مي خواست حرف گذشتگان را تكرار مي كند مي توانست مبلغ همان دين هاي قبلي مثلا يهوديت شود. مي توانست يك مبلغ يهودي شود و در راستاي گسترش دين يهودي تلاش كند همچون خيلي از ديگران كه مبلغ مسيحي يهيودي يا روحاني مي شوند. چرا مدعي دين جديدي شدند؟
در عوض وقتي به فاصله زماني و جغرافيايي ميان محل ايجاد اين اديان نگاه مي كنيم متوجه پراكندگي جغرافيايي و زماني بسيار مي شويم.
زرتشت ايران 1700 سال پيش از ميلاد شايد هم 1200 سال پيش از ميلاد ، يهوديت مصر 1250 سال قبل از ميلاد ، مسيحيت روم 600 سال قبل از اسلام ، اسلام عربستان. اين گستردگي زماني و جغرافيايي بعد اين همه شباهت؟
بعضي ها بعنوان شبهه مي گويند اسلام از يهوديت كپي شده است. خوب در اينصورت زرتشت كه قديمي تر از يهوديت است چه مي شود؟ آنها هم به خداي يگانه و معاد معتقد هستند. اخناتون چه مي شود؟ اعتقاد به خداي يگانه و معاد چيزهايي نيستند كه يك تحول خواه جامعه بشري آن را به تنهايي و از خودش بگويد. يك تحول خواه باهوش نابعه در جامعه بشري مي شود كنفوسيوس مي شود بودا مي بينيم كه در مذاهب آنها اشاره اي به خدا معاد نشده است. صرفا شامل يك سري دستورات هستند براي زندگي بهتر در اين دنيا.
سلام
ما تو يه كشور اسلامي هستيم
خيلي چيزا هست كه از اول برامون بوده
يني طوري نبوده كه خودمون انتخاب كنيم برا همين شده يه ميراث
من فكر ميكنم اين ميراث داره بي ارزش ميشه
چون خود من هيچي از خدا نميدونم
فقط اينو شنيدم كه خدا اله و بله
خب درسته كه خداهست درسته
ولي من و خيلي از همسن هاي خودم اين مشكلو داريم كه هيچي نميدونيم
اصل اسلام رو به ماه رمضون ميدونيم و نماز
ولي من فكر ميكنم خيلي چيزاي ديگه هم هست
كه ما به خاطر اسلامي بودن كشورمون و بيشتر ادعاي تو خالي بعضي افراد هيچي ازش نميدونيم
يكيش خودم
من خانوادم مذهبي هست،خودم چادري هستم نسلم از پدر با امام حسين و از مادر به امام موسي ميرسه ولي باوركنيد از خدا چيز زيادي نميدونم يا اگرم ميدونم برام مبهمه
اگه ميتونيد كمكم كنيد!
سلامما تو يه كشور اسلامي هستيم
خيلي چيزا هست كه از اول برامون بوده
يني طوري نبوده كه خودمون انتخاب كنيم برا همين شده يه ميراث
من فكر ميكنم اين ميراث داره بي ارزش ميشه
چون خود من هيچي از خدا نميدونم
فقط اينو شنيدم كه خدا اله و بله
خب درسته كه خداهست درسته
ولي من و خيلي از همسن هاي خودم اين مشكلو داريم كه هيچي نميدونيم
اصل اسلام رو به ماه رمضون ميدونيم و نماز
ولي من فكر ميكنم خيلي چيزاي ديگه هم هست
كه ما به خاطر اسلامي بودن كشورمون و بيشتر ادعاي تو خالي بعضي افراد هيچي ازش نميدونيم
يكيش خودم
من خانوادم مذهبي هست،خودم چادري هستم نسلم از پدر با امام حسين و از مادر به امام موسي ميرسه ولي باوركنيد از خدا چيز زيادي نميدونم يا اگرم ميدونم برام مبهمه
اگه ميتونيد كمكم كنيد!
سلام
این خیلی خوبه که این موضوع دغدغه شما شده و براتون مهمه ولی آیا تا به حال خودتون به عنوان یک مسلمان وقت و زمانی برای تحقیق در زمینه دینتون گذاشتید؟ آیا اگر فرضا با یک مسیحی یا یهودی بخواید در مورد اسلام و خدا و باورهاتون گفتگو کنید اونقدر اطلاعات دارید که بتونید از باورهای خودتون دفاع کنید یا نه؟؟
متاسفانه اکثر ما مسلمانان یا بهتر بگم شیعه ها، دینمون رو مدیون خاندانمون میدونیم و ما وارث اونا هستیم در حالیکه کمتر کسی هست که با مطالعه و تحقیق به دینش رسیده باشه و البته این موضوع چقدر باعثه تاسفه:Ghamgin:
دوستانی که فرمودند من خدا و دین و امام زمان و ... ولی شک میکنند و دچار تردید میشن، یقین بدونید که اینها همش وسوسه شیطونه خیر ندیدس، به خدا پناه ببرید و مطالعه کنید تا با دیدی بهتر بتونید اعتقاداتونو حفظ کنید.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سلام
بنده حدود 6سال پیش، برای یک تحقیق ساده، برای درس اندیشه، توی دانشگاه، یک کتاب رو شروع کردم به خوندن. با اینکه رشتم برق هست، و اون زمان زیاد اهل مطالعه نبودم، این کتاب، خیلی تاثیرگذار بود برام. جالبه که بعد از این مدت، هنوز اسم کتاب رو یادمه
اثبات وجود خدا (ترجمه ی احمد آرام)
این کتاب، نظریات چهل دانشمند و استاد دانشگاه در باره وجود خداست.
من وقتی می خوندمش، اونقدر تاثیرگذار بود که ناخودآگاه به سجده افتادم...
به جرات می تونم بگم، هشتاد-نود درصد اعتقادم به خدا رو، از این کتاب دارم...
به جرات می تونم بگم، هشتاد-نود درصد اعتقادم به خدا رو، از این کتاب دارم...
بسم الله الرحمن الرحيم
فكر اشتباهي است
...........................
دلايل:وجود نقص وبي تفاوتي وبي هدفي برايم بدون او،عنايات قابل لمسش،وجودنفس پيچيده ام،اقرار پديده ها،همين كه نيرويي هست كه بهم قدرت ميدهد بر خلاف نفس هرچند ناچيزبتوانم گردن كشي كنم
آنچه باید به آن توجه کرد این است که شک و تردید در اعتقادات دو گونه است:
1. شک ابتدایی و موقت : این شک زمینه یقین است و مذموم نیست و نشانه بلوغ فکری و عقلی انسان است.
2. شک دائمی و همیشگی. این نوع شک ها از مرض های روحی است و سلامت روحی و جسمی، فرد و جامعه را در معرض خطر می اندازد. از برخی روایات اینگونه فهمیده می شود که این نوع شک در اسلام با کفر برابری می کند و باعث سقوط دل می شود.امام صادق علیه السلام می فرمایند:کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شَکٌّ أَوْ شِرْکٌ فَهُوَ سَاقِطٌ”.(کافی،ج2،ص129.) هر قلبی که در آن شرک و یا شک باشد ساقط است.
1- شک گرایی سوفسطایی شدید و اعتقاد به وجود نداشتن علم در نوع شدیدش. این شک گرایی دچار دور است. اما اگر اعتماد به نفس فرد کامل باشد و در کارهایش اصولی عمل کند برای سلامتش مشکلی وجود ندارد. برای جامعه هم فقط وقتی مضر است که یک نظام آموزش و پرورش قوی ندارد. برای جوامع توسعه یافته و در حال توسعه آسیب روانی آن قابل باور نیست
2- شک گرایی ضعیف: یک مکتب پر طرفدار در دانش شناسی. خصوصا 400 سال قبل در اروپا. هنوز هم طرفدارانی دارد. آسیب روانی این مکتب چیزی نیست که به این راحتی اثبات پذیر باشد.
3- شکاکیت: برای آدم عادی مثل ایشان وسواس محسوب می شود. برای محققین و دانشجویان و افرادی مثل بنده یک شرط قاطع زندگی حرفه ای و متعهد است. شک دائمی و همیشگی فقط از حالات انسان های سست نیست. بلکه دانشمندان و محققین و متفکران و مطلعین نیز دائما در شک اند. این پست را نوشتم که بگویم من شکاک ام. یعنی چیزی را الکی و بی دلیل و با خوش بینی و اعتماد نمی پذیرم. این اصلا منجر به آسیب راونی نمی شود. اگرچه زندگی محققانه بسیار سخت است.
خلاصه اگر صحبت های شما درست باشد بنده هم کافرم و هم روانی! لطفا کمی توضیح بفرمایید که شما و امام صادق علیه السلام چه مشکلی با شک دائم دارید.
میدونم خدایی هست میدونم امام زمانی هست میدونم مارو میبینن میدونم همه ی اینارو اما همش دلشوره دارم نمیدونم چرا و میدونم این حس نا امیدی من کار شیطونه اما باز...
خیر. به شما اطلاع داده اند که خدایی هست. خبر داده اند. ادعا کرده اند. این دانش نیست. شما نمی دانید مگر این که بتوانید بگویید از کجا می دانید.
دوستانی که فرمودند من خدا و دین و امام زمان و ... ولی شک میکنند و دچار تردید میشن، یقین بدونید که اینها همش وسوسه شیطونه خیر ندیدس، به خدا پناه ببرید و مطالعه کنید تا با دیدی بهتر بتونید اعتقاداتونو حفظ کنید.
خیر. شک نشان سلامت و فعالیت فکر و فاصله فرد با جمود و پیشگیرنده از تقلید و عامل پیشرفت اندیشه و اصلاح و روزآمدی آن است.
با سلاممي دونيد من خيلي آدم مذهبي بودم و خيلي هم اعتقاد بالايي داشتم البته سنم زياد نيست 16 سالمه ولي خيلي بيشتر از سنم مي فهمم مي خواستم از شما دوستان بخوام دلايلي رو كه خودتون داريد و با اونا به خدا اعتقاد پيدا كردين رو به من بگين
راستش نمي دونم چرا جديدن اينطور شدم اصلا باورم نميشه كه ديگه نمي تونم اعتقادي داشته باشم
خواهش مي كنم كمكم كنيد:ghamgin:
کارشناس بحث : عبدالرحمان
جناب یه سؤال:
شما ساکن ایران هستید؟
با سلام خدمت armandaneshjoo گرامی
شما می گویید شکاک هستید و شکاک بودن خودتان را اینگونه تعریف می کنید:
این پست را نوشتم که بگویم من شکاک ام. یعنی چیزی را الکی و بی دلیل و با خوش بینی و اعتماد نمی پذیرم. این اصلا منجر به آسیب راونی نمی شود. اگرچه زندگی محققانه بسیار سخت است.
این بدین معنا است که اگر شما برای ادعایی، دلیل قانع کننده ای یافتید حتما از شک خارج می شوید و یقین می کنید. این شک ، شک موقت و گذرا است نه شک دائمی.
همانگونه که گفته شد این نوع شک ،بسیار خوب و پسندیده است. این نوع شک , مقدمه یقین است. در آیات و روایات نیز بیان شده است که برای اعتقاداتتان دلیل داشته باشید و از دیگران تقلید کورکورانه نکنید.در ابتدای توضیح المسائل ها نیز است که تقلید در اصول دین جایز نیست . یعنی به دنبال تحقیق باشید اصول دین و اعتقادات تنها در صورتی که از روی تحقیق باشد از افراد پذیرفته شده است. افراد خودشان باید به اصول اعتقادی یقین پیدا کنید نه اینکه دین را به ارث ببرید.
خلاصه اگر صحبت های شما درست باشد بنده هم کافرم و هم روانی! لطفا کمی توضیح بفرمایید که شما و امام صادق علیه السلام چه مشکلی با شک دائم دارید.
صحبت های بنده درست بود اما متاسفانه شما قضاوت عجولانه از برداشت های بنده کردید. شما نه کافر هستید و نه روانی بلکه جویای حقیقت هستید(انشاءالله)
منظور امام علیه السلام نیز کسانی است که همواره در شک هستند با هیچ دلیل و استدلالی قانع نمی شوند.اگر صدها دلیل قاطع و محکم برای اثبات خدا، قیامت و ... برایشان آورده شود باز هم در شک هیتند و ذره ای به یقین نزدیک نمی شوند !!!!
[="Tahoma"][="Black"]صحبت های بنده درست بود اما متاسفانه شما قضاوت عجولانه از برداشت های بنده کردید.
مشكل شما دوستان اينكه خداي را در بيان قبول كرديد و ايمان در دل شما رسوخ نكرده است شما خدا را نميبينيد منظور ان نيست كه خدا را با بصر ببينيد بلكه خود را ازان خداي بدانيد و انچه در اطراف شماست رامال خدا بدانيد وببينيد اين جهان مال تو نيست ومال خداست ان لحظه است كه از خود بي خود شده وخود را ديگر حتي در اين دنيا نمي بيني در ثاني وقتي قدري معرفت يابي مرگ برايت راحت نخواهد بود وتصور مرگ واين كه جسم عزيزش ديگر پيش تو نخواهد بود ان وقت ترس وجودت را فرامي گيرد
درژايان بايد بيان كنم كه عشق خدا چيز ديگري است كه توصيف نميشو وبراي رسيدن به ان هر لحظه كه توانستي از خود بپر س من كيم وزماني كه جواب را يافتي به معرفت مي رسي
[=B Nazanin]بسم الله الرحمن الرحیم :Gol:
من از تو خدای خوبم معذرت می خواهم که هنوز بعضی در تو تردید می کنند! هزاران سال است که ملیاردها انسان تو را می پرسند و با همه اختلافهایی که با هم دارند، همه و همه وقتی به تو می رسند انگار یادشان می آید که همه انسانند و یک خدا دارند. با این وجود باز در تو تردید می کنند.
[=B Nazanin]کسی که در تو تردید می کند، دیگر به چه چیز باور دارد؟
[=B Nazanin]من با یکی از همین افراد صحبت می کردم [=B Nazanin]و به او می گفتم: خداوند حق است و هر چه حق هست نشان خداوند است.
[=B Nazanin]و او می گفت: هیچ چیز ایستا نیست!
[=B Nazanin]و من می گفتم: ریاضی هم ایستا نیست؟! یعنی ممکن است بعدا «دو دو تا چهار تا» هم تغییر کند؟!
[=B Nazanin]و او می گفت: ممکن است!!!
[=B Nazanin]و من گفتم: وقتی هیچ چیز ایستا نیست اصلا بحث پایه ای ندارد و نقطه شروعی ندارد!
[=B Nazanin]و بعد او گریه کرد و گفت: اگر خدا باشد پس چرا به دعاهایم گوش نمی دهد و به خواسته هایم توجه ندارد.
[=B Nazanin]و من فهمیدم او مشکلش ارتباط با خداست و چون نتوانسته ارتباط برقرار کند، این سؤال را مطرح کرده است که: خدا باید خودش، خودش را ثابت کند. او باید با ارتباطی که با مخلوقاتش برقرار می کند خودش را ثابت کند و چون با من ارتباطی ندارند و دعاهایم را مستجاب نکرده پس وجود ندارد!
[=B Nazanin]هیچ انسانی یافت نمی شود که با خدا ارتباط داشته باشد و بعد در پی اثبات او باشد. حتی اگر خدایی هم نباشد، باز او می گوید هست! و اگر این ارتباط نباشد هر چند هم خدا را برایش ثابت کنی و ساکتش کنی نمی توانی او را قانعش کنی زیرا او می گوید من موجودی فرای این هستی نمی شناسم که با من ارتباط برقرار کند!
[=B Nazanin]و خداوند به همین خاطر در قرآن به پیامبرش می گوید: وقتی بندگانم از من می پرسند (مثل همین آقایی که بحث ار شروع کرده و از خدا می پرسد) به آنها بگو من نزدیکم دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند. (بقره: 186)
[=B Nazanin]بجای بحث اثبات خدا باید بحث دعا و استجابت دعا و سؤالاتی که در این باره هست پاسخ گفت.
[=B Nazanin]دوستان! راه برهانی فلسفی برای اثبات اصل خدا راه بجایی ندارد. قرآن همه استدلالها را برای توحید بکار برده است نه اثبات وجود خدا!
[=B Nazanin]مدام فلاسفه الهی برهان می آوردند و عده ای برایش جواب پیدا می کنند و باز آنها پاسخ می گویند و باز عده ای دیگر در زمانهای بعد، جواب می دهند و این همچنان ادامه دارد.
[=B Nazanin]آنها که جواب فلاسفه الهی را می دهند، بیشتر باید روانکاوی شوند تا مورد مناظره قرار گیرند.
[=B Nazanin]البته به دوستمان برنخورد ولی او اگر در خلوتش، وجدانش را قاضی قرار دهد این حقیقت را تصدیق می کند که از زندگی اش راضی نیست. و البته او بخوبی می داند که چرا از زندگی اش راضی نیست. هرچند همچنان بحث کند!
[=B Nazanin]ریشمان را تو این بحثها سفید کردیم و خواندنیها را خواندیم و درس دادنیها را تدریس کردیم و هی بحث کردیم و بحث کردیم و بالاخره توبه کردیم و به قرآن برگشتیم و قرآن همان پاسخی را که از عرض کردم به ما داد!
[=B Nazanin]چه اشکال دارد شما زودتر از ما توبه کنید؟
هزاران سال است که ملیاردها انسان تو را می پرسند
کاملتر ببینیم:
- 60000 سال است که 80 میلیارد انسان روی زمین آمده و رفته اند.
- 20000 سال است که این انسان ها دین دارند
- 4000 سال است که این انسان ها خدایان را می پرستند. از جمله بزرگ خدایان را.
- 2750 سال است که عده ای پرستش خدایان را کنار گذاشته و فقط خدای یکتا را کی پرستند
- 2600 سال است که عده ای وجود خدایان دیگر را هم انکار می کنند (توحید)
- 1800 سال است که این باور در جهان در حال گسترش است.
لذا هزاران سال و میلیاردها انسان اگرچه به واقعیت نزدیک است، امّا هم اغراق است و هم این جمعیت در اقلّیت اند نه اکثریت.
بر عکس. تا به هم نرسیده اند همه فکر می کنند که دیگران هم خدای مرا باور دارند و انسان وار رفتار می کنند و با عقل شان تصمیمات اخلاقی می گیرند. امّا وقتی به هم می رسند، به جای انسان بودن هم به حکم دین هم را کافر و نجس و گناهکار و ... و هر چیزی جز انسان می دانند. شرط انسانیت را باور های حقه و اخلاق متعالی می دانند و انسان را حتی در تعریف از دایره حیوانات خارج می سازند.
تنها مزیت این برخورد این است که در اعتقاداتشان تردید می کنند و آنها را به چالش تحقیق می کشند.
و با همه اختلافهایی که با هم دارند، همه و همه وقتی به تو می رسند انگار یادشان می آید که همه انسانند و یک خدا دارند. با این وجود باز در تو تردید می کنند.
بر عکس. تا به هم نرسیده اند همه فکر می کنند که دیگران هم خدای مرا باور دارند و انسان وار رفتار می کنند و با عقل شان تصمیمات اخلاقی می گیرند. امّا وقتی به هم می رسند، به جای انسان بودن هم به حکم دین هم را کافر و نجس و گناهکار و ... و هر چیزی جز انسان می دانند. شرط انسانیت را باور های حقه و اخلاق متعالی می دانند و انسان را حتی در تعریف از دایره حیوانات خارج می سازند.
تنها مزیت این برخورد این است که در اعتقاداتشان تردید می کنند و آنها را به چالش تحقیق می کشند.
کسی که در تو تردید می کند، دیگر به چه چیز باور دارد؟
به هرآنچه مدرکی برای صحتش باشد
من با یکی از همین افراد صحبت می کردم ... و او می گفت: هیچ چیز ایستا نیست!
درک ما از 2+2=4 در طول این 2000 سال بسیار متحول شده. اگرچه نتیجه یکسان است امّا دیگر این دو آن دو نیست. دو تعریف جدیدی یافته بر پایه نظریه مجموعه ها. دو مجرد شده و بدون مصداق بلدیم راجع به آن فکر کنیم. سیستم های دیگری غیر از سیستم ده دهی تعریف شده که در آنها 2+2 می تواند 11 یا 10 بشود. کاربردهای واقع این سیستم ها در جهان ما کشف شده.
و او می گفت: هیچ چیز ایستا نیست!
هیچ چیز؟ اتفاقا خیلی چیزها ایستا اند. ایشان بهتر است در استفاده از لغات همه و هیچ کمی بیشتر احتیاط کنند.
و من می گفتم: ریاضی هم ایستا نیست؟! یعنی ممکن است بعدا «دو دو تا چهار تا» هم تغییر کند؟!
درک ما از 2+2=4 در طول این 2000 سال بسیار متحول شده. اگرچه نتیجه یکسان است امّا دیگر این دو آن دو نیست. دو تعریف جدیدی یافته بر پایه نظریه مجموعه ها. دو مجرد شده و بدون مصداق بلدیم راجع به آن فکر کنیم. سیستم های دیگری غیر از سیستم ده دهی تعریف شده که در آنها 2+2 می تواند 11 یا 10 بشود. کاربردهای واقع این سیستم ها در جهان ما کشف شده
و او می گفت: ممکن است!!!
پس شاید باور ایشان مبنی بر این که هیچ چیز ایستا نیست هم تغییر کند!
هیچ چیز؟ اتفاقا خیلی چیزها ایستا اند. ایشان بهتر است در استفاده از لغات همه و هیچ کمی بیشتر احتیاط کنند.
هیچ انسانی یافت نمی شود که...
شما نیز بهتر است در استفاده از لغت هیچ بیشتر احتیاط کنید. یا بگویید «نیافته ام»
...با خدا ارتباط داشته باشد و ... در قرآن به پیامبرش می گوید: وقتی بندگانم از من می پرسند (مثل همین آقایی که بحث ار شروع کرده و از خدا می پرسد) به آنها بگو من نزدیکم دعاى دعا كننده را، به هنگامى كه مرا مىخواند، پاسخ مىگويم! پس بايد دعوت مرا بپذيرند، و به من ايمان بياورند، تا راه يابند. (بقره: 186)
از خدا می پرسم «چرا باید ایمان بیاورم؟«
بجای بحث اثبات خدا باید بحث دعا و استجابت دعا و سؤالاتی که در این باره هست پاسخ گفت.
هر چیز به جای خود. اینجا فروم اثبات وجود خداست. با این حال تا آن حدی را که مربوط به اثبات وحود خداست در این فیلم میتوانید ببینید. کیفیت فیلم پایین است. این آدرس نسخه کیفیت بالای آن است. همچنین قسمتی از بحث را اینجا می آورم:
بحث اثبات خدا با دعا ساده است. دعا می کنم خدایا 100000 تومان به دستم برسد. پیش خود سه جور فکر می کنم:
- اگر فردا یک چک 100000 تومانی از سود فلان سرمایه، یا هدیه فلان دوست، یا حقوق تعویقی، یا ... بدستم برسد، فکر می کنم: خدا گفت بله.
- اگر نرسد فکر می کنم خدا گفت نه: خب حتما صلاحم نبوده. هر چه باشد خدا همه چیز را می داند
- خدا می گوید صبر داشته باش. و بلاخره آخر برج می شود و حقوق ها اظافه می شود. خدا می گوید: دیدی؟ فقط باید صبر می کردی! البته من صدای خدا را نمی شنوم. ولی نشانه ها از پاسخ خدا را بدون شنیدن برایم روشن می سازند
انچه در بالا خواندید علّت ایمان بسیاری از مسلمانان و مسیحیان به خداست. اتفاقا مشرکان هم به همین دلیل به خدا اعتقاد دارند. دعا می کنند. ای لات و عزی و هبل بزرگ. ای بت سنگی، 100000 تومان به دستم برسد. پیش خود سه جور فکر می کنند: هبل گفت بله، لات گفت نه، شاید عزی آن را برای آینده مقدر کرده. باید صبور بود.
شما حتی اگر روزی چهار بار حاجاتت را از شیشه شیر فرزندت بخواهی بعد از مدتی به قدرت شگرفش ایمان می آوری.
دوستان! راه برهانی فلسفی برای اثبات اصل خدا راه بجایی ندارد.
راه به ایمان ندارد. امّا راه به خیلی جاهای دیگر دارد.
قرآن همه استدلالها را برای توحید بکار برده است نه اثبات وجود خدا!
زیرا مردم از 3600 سال قبل به وجود خدا ایمان آورده بودند و فقط در یکتایی اش اتفاق نظر نداشتند. این صحبت شما اگر صحیح باشد نشان می دهد که قرآن برای مردمی خاص و در شرایطی خاص نازل شده.
مدام فلاسفه الهی برهان می آوردند و عده ای برایش جواب پیدا می کنند و باز آنها پاسخ می گویند و باز عده ای دیگر در زمانهای بعد، جواب می دهند و این همچنان ادامه دارد.
این نقطه قوت علم است ، نه نقطه ضعف علم. به این می گویند تفکر، علم. تحقیق، پژوهش، پیشرفت، پویایی و پرهیز از جمود.
آنها که جواب فلاسفه الهی را می دهند، بیشتر باید روانکاوی شوند تا مورد مناظره قرار گیرند.
اگر منظورتان از این جمله توهین بود:
1- چرا فلاسفه الهی نباید روانکاوی شوند؟
2- تازه مگر در دو جمله قبل نگفتید «مدام فلاسفه الهی برهان می آوردند و عده ای برایش جواب پیدا می کنند و باز ...». خب اگر فلسفه چیز بی فایده ایست چه فرقی بین فلاسفه الهی و غیر الهی هست در حالی که روش هر دو طرف یکی ست؟
اگر مانند من روانکاوی را یک کار علمی می بینید، و قصد توهین نداشتید:
1- از کجا این نیاز را تشخیص دادید؟ روانشناسی خوانده اید؟
2- آیا روانشناسان را این قدر قبول دارید که مرا برای روانکاوی پبش آنها بفرستید؟ بنده شخصا آنها را قبول دارم.
3- اگر مرا پیش روانکاو بفرستید و نتایج را بگیرید، آیا سعی می کنید مشکل مرا رفع کنید یا با معرفی این مشکل به جامعه دیگران را از خطرات بیماری روانی من بترسانید؟ یا با ارجاع من به مسئولین از خطری که برای جامعه دارم جلوگیری کنید؟
4- چرا باید پاسخ گویان به فلاسفه الهی روانکاوی شوند، امّا خود فلاسفه الهی به روانکاوی نیاز ندارند؟ پیامبران چطور؟
دوستان توجه کنند که من حتی در کتب فلسفه اسلامی هم زیاد دیده ام که می نویسند کسی که فلان چیز را قبول ندارد باید تادیب یا روانکاوی شود یا با زور با او برخورد شود. یعنی این فلاسفه نصف مقدمات براهینشان را با زور می گیرند.
از وقتی به این فروم آمده ام یک کلمه هم با آن مقدماتی که از من انتظار دارند قبول کنم وگرنه میزنند مخالفت نکرده ام. امّا جالب اینجاست که حتی با همان مقدّمات هم نمی توانند خدا را ثابت کنند!
البته به دوستمان برنخورد ولی او اگر در خلوتش، وجدانش را قاضی قرار دهد...
13 ماه است که در خلوت مطالعه می کنم.
... این حقیقت را تصدیق می کند که از زندگی اش راضی نیست. و البته او بخوبی می داند که چرا از زندگی اش راضی نیست. هرچند همچنان بحث کند!
این را اگر طی پیام خصوصی می گفتید نشان دلسوزی و حتی شاید راهی قوی، از قوی ترین راه ها به سوی خدا بود. امّا وقتی در جمع عمومی و با خطاب سوم شخص گفته می شود روشی ست برای زیر سوال بردن صداقت او نزد بقیه.
ریشمان را تو این بحثها سفید کردیم و خواندنیها را خواندیم و درس دادنیها را تدریس کردیم و هی بحث کردیم و بحث کردیم و بالاخره توبه کردیم و به قرآن برگشتیم.
شما بحث کردید و به قرآن برگشتید آیا در طول این بحث ها تکامل نیافتید؟ آیا اشتباه کردید بحث کردید؟ آیا از این بحث ها توانستید کسی را هدایت کنید؟ آیا اکنون حاظرید زحمت هدایت کسی را به خود بدهید؟ اگر خسته و بازنشسته اید انتظاری از شما نمی رود. امّا اگر از تحقیق در دین پشیمانید بد نیست به این فکر کنید که چرا ما را گرفتار دینی کرده اید که حتی خودتان را هم سردرگم کرده توبه کنید.
و به قرآن برگشتیم
چرا به قرآن برگشتید؟ وقتی کسی در وجود خدا شک دارد چطور می تواند کتابی را با فرض این که خدا آن را فرستاده بخواند؟ این خلاف بی طرفی در تحقیق است. این اثبات می کند که شما در دوران تحقیق غیر قرآنی به روش تحقیق وفادار نبوده اید. بلکه قصدتان یافتن راهی برای اثبات چیزی خاص بوده و اگر در دوران تحقیق آن چیز رد می شد نمی پذیرفتید.
و قرآن همان پاسخی را که از عرض کردم به ما داد!
دو روش در تحیقیق وجود دارد:
- اینکه دلایل و مدارک را جمع کنیم و ببینیم چه نتیجه ای می شود از آن گرفت.
- این که نتایجی را مد نظر قرار دهیم و ببینیم چه دلیلی می شود برایش پیدا کرد.
آنچه گفتید نشان می دهد که شما از ابتدا نبال دلیل و مدرک نبودید. دنبال پاسخ بودید.
چه اشکال دارد شما زودتر از ما توبه کنید؟
با تمام ایراداتی که به شما گرفتم فکر می کنم ایرادی در کار شما نبوده است. شما انسان زمان خودتان هستید. تلاشتان را کرده اید. حتی عجیب نیست که ما فرزندان و نوادگانتان را گناهکار ببینید. هر چه باشد روش تحقیق شما بهترین روش موجود در زمان خودتان بوده.
امّا زمانه عوض شده. دیگر فقط علم نیست که پیشرفت می کند. روش تحقیق در علم هم پیشرفت کرده. از شما انتظار نمی رود که این روش ها را درک یا استفاده کنید. شما خدمت خود را بخ جامعه کرده اید. امّا فرزندانتان را پیش داوری نکنید. از آنها نخواهید مثل شما فکر کنند و گمان نکنید که آنها در مرحله ای از ایمان اند که شما قبلا گذرانده اید.
زیرا نه هدف یکی ست، نه راه یکی ست، نه تفکر یکی و نه حتی فرض های اولیه. نیمی از مسلّمات زمان شما را ما قبول نداریم. علتش واضح است. ما در عصر انفجار اطلاعات هستیم. مثلاً اگر وجد معتای خاص ثابتی برای شما می دهد و اگر شما در مورد ماهیت زمان فکر کرده اید، ما هر سال از احتمالات و کشفیاتی که تر و تازه از تنور در آمده اند می خوانیم. اگر شما برای دست یافتن به فلان کتاب و مدرک که از قول فلانی و او از قول دیگری نوشته کلی تلاش می کنید، ما مدارک را به محض اکتشاف از منبع اصلی و بی واسطه دریافت می کنیم.
نه این که این اطلاعت مهم باشد. نگاه ما به آنها با شما متفاوت است.
[="]
مشكل شما دوستان اينكه خداي را در بيان قبول كرديد و ايمان در دل شما رسوخ نكرده است شما خدا را نميبينيد منظور ان نيست كه خدا را با بصر ببينيد بلكه خود را ازان خداي بدانيد و انچه در اطراف شماست رامال خدا بدانيد وببينيد اين جهان مال تو نيست ومال خداست ان لحظه است كه از خود بي خود شده وخود را ديگر حتي در اين دنيا نمي بيني در ثاني وقتي قدري معرفت يابي مرگ برايت راحت نخواهد بود وتصور مرگ واين كه جسم عزيزش ديگر پيش تو نخواهد بود ان وقت ترس وجودت را فرامي گيرد
درژايان بايد بيان كنم كه عشق خدا چيز ديگري است كه توصيف نميشو وبراي رسيدن به ان هر لحظه كه توانستي از خود بپر س من كيم وزماني كه جواب را يافتي به معرفت مي رسي
خدای شما میگوید احمق باشید
بدون فکر هر چه میگویم بکنید
تا من بعد از آن که انجام دادید به شما بفهمانم !
به نظر من حماقت محض هست این
[="Tahoma"][="Black"]ایمان به خدایان یا هر چیزی فقط وقتی منافع فردی را مد نظر قرار دهیم حماقت به نظر می رسد. ایمان منافع اجتماعی زیادی دارد که باعث شده امروز جهان را فرا بگیرد.[/]
[="tahoma"][="black"]ایمان به خدایان یا هر چیزی فقط وقتی منافع فردی را مد نظر قرار دهیم حماقت به نظر می رسد. ایمان منافع اجتماعی زیادی دارد که باعث شده امروز جهان را فرا بگیرد.[/][/]
خوب بله مردم راحت تر کنترل میشن !
دقیقا کاری که پدر مادرا موقع بچگی میکنن
با لولو و خوخو و جوجو
ببینید. جمعیت یعنی جنگ. هر جا جمعیتی باشد اعضایش به حکم هم نوعی رقیب اند. لذا جمعیت های غیر نوعدوست منقرض شده اند و آنهایی که نوعدوست تر بودند مانده اند.
جمعیت انسانی ابتدا رقیب زیستی ست. امّا اگر امکان حیات برای همه باشد نوعدوست است. لذا از جنگ خوشش نمی آید. دو کار برای جلوگیری از جنگ لازم است
1- تشکیل جامعه
2- صلح با جوامع دیگر
این ها کارهای خوبی نیستند. یک مرحله فراتر از خوب اند: تنها گزینه پایدار اند. اگر انجام نشوند جمعیت منقرض می شود. حیوانات 20 میلیون سال است که دارند این کار را انجام می دهند و برای انجامش نیاز به فکر کردن ندارند.
امّا این دو اقدام در انسان از طریق فعل ارادی بدست آوردن قدرت انجام می شود. که البته این فقط درد جنگ را با ترس آن جایگزین می کند. ترس از دشمن جامعه را ناپایدار نمی کند. بلکه پایدار تر می کند. امّا ترس داخلی انقلاب درست می کند.
لذا جامعه دو راهکار برای صلح داخلی ساخته:
1- کنترل با مجازات توسط پلیس
2- کنترل با دین توسط ایمان
همانطور که گفتی دین مثل والدین مجازی عمل می کند. این بد نیست. نقاط مثبت و منفی دارد. اینا رو ببین.
دینی که صحیح نباشد پایدار نخواهد ماند. ایمان امروزه داره صدمات شدیدی می زنه. چون ضرر ایمان برای چیزاییه که تازه مطرح شدن و قبلا نبودن. امّا یادت باشه راه درمان نقاط منفی ایمان، حذف ایمان نیست. هیچ راه حل ساده ای هم ندارد. بزرگانی که در 10 سال اخیر به مبارزه فعال با آن دست زده اند همان نتیجه ای را خواهند گرفت که اکثریت جامعه در قرن گذشته گرفت: یک بازگشت عظیم و غیر قابل توضیح به معنویت. حتی کسانی که این کار را با ترویج فعال علم انجام می دهند.
حداقل مراحل مورد نیاز هم این هاست
1- ترویج علوم پیشنیاز جامعه شناسی
2- تحقیق گسترده و تمام بعدی در جامعه شناسی. گستردگی آن بی اندازه از عمقش مهمتر است.
3- یافتن راه های موثر تر از راه های دین برای رفع بی شمار منافعی که دین به فرد می دهد.
[="tahoma"][="black"]ببینید. جمعیت یعنی جنگ. هر جا جمعیتی باشد اعضایش به حکم هم نوعی رقیب اند. لذا جمعیت های غیر نوعدوست منقرض شده اند و آنهایی که نوعدوست تر بودند مانده اند.جمعیت انسانی ابتدا رقیب زیستی ست. امّا اگر امکان حیاب برای همه باشد نوعدوست است. لذا از جنگ خوشش نمی آید. دو کار برای جلوگیری از جنگ لازم است
1- تشکیل جامعه
2- صلح با جوامع دیگر
این ها کارهای خوبی نیستند. یک مرحله فراتر از خوب اند: تنها گزینه پایدار اند. اگر انجام نشوند جمعیت منقرض می شود. حیوانات 20 میلیون سال است که دارند این کار را انجام می دهند و برای انجامش نیاز به فکر کردن ندارند.امّا این دو اقدام در انسان از طریق فعل ارادی بدست آوردن قدرت انجام می شود. که البته این فقط درد جنگ را با ترس آن جایگزین می کند. امّا ترس داخلی اتقلاب درست می کند.
لذا جامعه دو راهکار برای صلح خارجی ساخته:
1- پلیس کنترل با مجازات می کند
2- دین کنترل با ایمان می کندهمانطور که گفتی دین مثل والدین مجازی عمل می کند. این بد نیست. نقاط مثبت و منفی دارد. اینو ببین. محشره. ولی زیاد ذوق نکن.
دینی که صحیح نباشد پایدار نخواهد ماند. امّا یادت باشه راه درمان نقاط منفی ایمان حذف ایمان نیست. هیچ راه حل ساده ای هم ندارد. بزرگانی که در 10 سال اخیر به مبارزه فعال با آن دست زده اند همان نتیجه ای را خواهند گرفت که جمهور علما در قرن گذشته گرفت: یک بازگشت عظیم و غیر قابل توضیح به معنویت. حتی کسانی که این کار را با ترویج فعال علم انجام می دهند.
حداقل مراحل مورد نیاز هم این هاست
[/][/]
1- ترویج علوم پیشنیاز جامعه شناسی
2- تحقیق گسترده و تمام بعدی در جامعه شناسی. گستردگی آن بی اندازه از عمقش مهمتر است.
3- یافتن راه های موثر تر از راه های دین برای رفع بی شمار منافعی که دین به فرد می دهد.
انسان همواره معتقد بوده
یکی به خاطر رضایت اجدادش
یکی به خاطر رضایت خودش ! (وجدان)
یکی به خاطر رضایت خدا
یکی به خاطر رضایت بت ها
و ...
درسه که دین مفید هست
ولی باید مواضب بود که کلاه سرمون نره و به بهانه دین و یا چیز دیگه ازمون سوئ استفاده نشه
[="Tahoma"][="Black"]پاسخ خیلی مفصل و جالبی نوشته بودم که به دلیل خطای نرم افزاری پاک شد. ببخشید.[/]
خدای شما میگوید احمق باشید
بدون فکر هر چه میگویم بکنید
تا من بعد از آن که انجام دادید به شما بفهمانم !
به نظر من حماقت محض هست این
همین ابتدا عرض کنم که بنده هیچ خصومت شخصی با شما ندارم.
شما کلا با آموزش مخالفید.
چون هنگام آموزش به شما این احساس بد دست می دهد که حتما چیزی را که در حال یادگیری آن هستید، نمی دانستید،
در اینصورت ترجیح می دهید، فراگیری را تعطیل کنید، تا مبادا غرورتان شما را احمق فرض کند.
مثلا ایشان را تصور کنید که در کلاس اول است! معلم ورزش به ایشان می گوید باید در درون دروازه بِایستی و اجازه عبور توپ از دروازه را به دیگران ندهی،
ایشان پیش خود فکر می کند که حتما معلم ، قصد تحمیقش را داشته، پس به خود اجازه می دهد که شخصا وظیفه عبور دادن توپ از خط دروازه را بعهده بگیرد تا به همه ثابت کند علاوه بر این که احمق نیست،توانایی انجام کارهایی را دارد که هیچ کس ندارد!
********************************************************************
در ضمن جنابِ armandaneshjo شما جواب توالی بیگ بنگ های لایتناهی و همچنین a-b=0 را ندادید قربان.
منتظرم.
این دوست ما (آرامان دانشجو، ملخص به ماتریکس) در پاسخ به پست من اینقدر زمان ما و زمان شما کرد که احساس کردم آنقدر پرت از زمان هستم، که باید برایم ثابت کننده جنگ اول جهانی اتفاق افتاده! بابا من هنوز به پنجاه نرسیدم ...
شاید هم باید خدا را شکر کنیم که در این انفجار اطلاعات، مغزمان منفجر نشده زیرا هنوزم معصومانه فکر می کنیم: دو دو تا می شود چهار تا!
راستی دو دو تا می شود چند تا؟
از تکفیر گفتید! تکفیر موجود بین انسانها نشان این است که نسبت به خداوند تعصب دارند و هر کس خدای خودش را خدا می داند! و خدای طرف مقابل را شبه خدا معرفی می کند. ولی همه آنها در مقابل کسی که می گوید «اصلا خدا نیست!» با هم متحد می شوند!
می گم یکم بگردید شاید «ماتریکس چهار!» هم آمده باشد و کسی غیر از «کیانو ریوز» بازی اش را کرده باشد، عکس او را بیاندازید تا در این انفجار اطلاعات، بیشتر منفجر شده به نظر برسید!
نمی دانم شما می دانید، برادران واچوفسکی (اندی و لری) قبل از فارغ التحصیلی از دانشگاه اخراج شدند و به فروش فرش و نوشتن مجلات مصور مشغول شدند و بعد چون ذهن خلاقی داشتند ماتریکس را نوشتند و کارگردانی کردند و تهیه کنندگی اش را بر عهده گرفتند و جالب است که هر چهار جایزه اسکاری که گرفتند در رابطه با تدوین، جلوه های ویژه، جلوه های صوتی و صدابرداری بود ولی فیلمنامه آن که سمبلی برای انفجار اطلاعات بود، چه در قسمت خلاقیت موضوع و چه در ساختار فنی آن مستحق جایزه نشد.
دوست ما! خیلی ذوق زده به نظر می رسد! و با 13 ماه مطالعه می خواهد او را در موضوع خدا، فارغ التحصیل بدانند و حال آن که این مقدار مطالعه برای فارغ التحصیلی در رشته آشپزی هم زمان کمی است! (بخصوص در این عصر انفجار اطلاعات!! که برای آش رشته هم صد جور دست پخت می توان در اینترنت جستجو نمود!)
ملاصدرا بیست سال در عزلت قرار گرفت، آن هم بعد از طی نمودن زمانی بیش از آن و استفاده از محضر اساتید بزرگ. ایشان بعد از عزلت بیست ساله اسفار را نوشت و چه نوشت؟!! آفرین بر او!
من همه حرفم به این دوست ما این است که ما باید قبل از پرداختن به موضوع خدا، خودمان را از شر هر چه می دانیم زشت است خلاص کنیم و به آنچه می دانیم زیباست بیاراییم تا در مهمترین موضوع تاریخ بشری با آمادگی کامل وارد شویم و هی 13 ماه مطالعه را برخ نکشیم!
شما در کدام موضوع 13 ماه مطالعه داشته باشی اجازه خواهی یافت که در یک سمینار علمی شرکت کنی؟!
عزیز من اگر به دنبال حقیقتی، بدان برای پیدا کردنش باید خیلی بیش از اینها وقت صرف کنی! وقتی من از ریش سفید می گوید، منظورم کار زیاد است نه عقب مانده بودن از زمان!
من خیر تو را می خواهم. اگر در نامه خصوصی با تو سخن نمی گویم چون تو هم در نامه خصوصی دم از اینهمه انفجار اطلاعات نزده بودی و با برکه ای به عمق یک وجب از آگاهی در این انجمن جولان نداده بودی! و خود را درون زورقی تک نفره، ناخدای تایتانیک ندانسته بودی!
با سلام
اول عذرخواهی میکنم که دقیق مطالب همه دوستانو نتونستم بخونم
فقط چون این سوال مهمیه برای انسان و رو زندگی و آینده تاثیر بسزایی داره وظیفه دونستم مختصراً دید خودم رو بگم و امیدوارم مفید واقع بشه:Gol:
بعد اگه سوالی بود در خدمتم
من بزرگترین دلیل اعتقادم به خدا نظام آفرینشه
واقعاً بی نظیر و محشره.هیچ بشری نمیتونه خالق دنیایی به این زیبایی باشه
شکوه آفرینش با تمام زیبایی هاش داره به ما میگه که خالق عظیم و مافوق اونچه در ذهن ما میتونه جای بگیره وجود داره که آفریننده ما و این جهان زیباست:Gol:
من عاشق طبیعتم.مثلاً وقتی میرم شمال کشور دریا رو میبینم یا طبیعتشو واقعاً متحیر میشم و عمیقاً وجود خدا رو احساس میکنم
وقتی از طریق تصاویر شنای وال ها و نهنگ ها رو میبینم انقدر به وجد میام و خدا رو با تمام وجودم احساس میکنم و ناخودآگاه میگم خدایا بی نظیری:hamdel:
همیشه وقتی زیبایی های طبیعت رو میبینم، همیشه همیشه این سوال برام پیش میاد آیا آدما با دیدن این همه عظمت میتونن منکز وجود خدا بشن؟!
چند تا تصویر میزارم و ازتون میخوام کمی تامل کنید
و به ناتوانی ما و کمی ظرفیت ذهنمون دقت بفرمایید
واقعاً کدوم بشری میتونه خالق این همه زیبایی باشه؟؟
پس معلومه یه خالق عظیم و بی همتایی وجود داره
خدای نکرده نه قصد نصیحت دارم نه اینکه به زور قانعتون کنم
فقط چون خدا و تک تک اماما رو خودم با فکرم پیدا کردم(البته منکر لطف خدا نمیشم و ازش ممنوم:hamdel:) میخوام در حد وسعم با یه گفتگوی دوستانه،[SPOILER] نه سوال و جواب و جبهه گیری در مقابل حرفای هم،[/SPOILER]کمکتون کنم جواب سوالتونو خودتون با تامل پیدا کنید :hamdel:
خیلی خوشحال میشم اگه بتونم کمکتون کنم:Gol:
[="Tahoma"][="Black"]خدای نکرده نه قصد نصیحت دارم نه اینکه به زور قانعتون کنم
فقط چون خدا و تک تک اماما رو خودم با فکرم پیدا کردم(البته منکر لطف خدا نمیشم و ازش ممنوم:hamdel:) میخوام در حد وسعم با یه گفتگوی دوستانه،[spoiler] نه سوال و جواب و جبهه گیری در مقابل حرفای هم،[/spoiler]کمکتون کنم جواب سوالتونو خودتون با تامل پیدا کنید :hamdel:
خیلی خوشحال میشم اگه بتونم کمکتون کنم:gol:
این بهترین پیشنهادی ست که از طرف کسی غیر از کارشناسان سایت به بنده داده شده. بسیار خوشحال می شوم. امّا این خلاف قوانین سایت است.[/]
[="Tahoma"][="Black"] من بزرگترین دلیل اعتقادم به خدا نظام آفرینشه با سلام
اول عذرخواهی میکنم که دقیق مطالب همه دوستانو نتونستم بخونم
فقط چون این سوال مهمیه برای انسان و رو زندگی و آینده تاثیر بسزایی داره وظیفه دونستم مختصراً دید خودم رو بگم و امیدوارم مفید واقع بشه:gol:
بعد اگه سوالی بود در خدمتم
واقعاً بی نظیر و محشره.هیچ بشری نمیتونه خالق دنیایی به این زیبایی باشه
شکوه آفرینش با تمام زیبایی هاش داره به ما میگه که خالق عظیم و مافوق اونچه در ذهن ما میتونه جای بگیره وجود داره که آفریننده ما و این جهان زیباست:gol:
من عاشق طبیعتم.مثلاً وقتی میرم شمال کشور دریا رو میبینم یا طبیعتشو واقعاً متحیر میشم و عمیقاً وجود خدا رو احساس میکنم
وقتی از طریق تصاویر شنای وال ها و نهنگ ها رو میبینم انقدر به وجد میام و خدا رو با تمام وجودم احساس میکنم و ناخودآگاه میگم خدایا بی نظیری:hamdel:
همیشه وقتی زیبایی های طبیعت رو میبینم، همیشه همیشه این سوال برام پیش میاد آیا آدما با دیدن این همه عظمت میتونن منکز وجود خدا بشن؟!
و به ناتوانی ما و کمی ظرفیت ذهنمون دقت بفرمایید
واقعاً کدوم بشری میتونه خالق این همه زیبایی باشه؟؟
پس معلومه یه خالق عظیم و بی همتایی وجود داره
این انگیزه است و نه دلیل. من هم خدا باورم. انگیزه های زیادی هم دارم.
مشکل من این است که دلیل علمی برای وجود خدا ندارم.
البته اگر به برهان نظم اشاره می فرمایید، همانطور که آقای جوادی-آملی فرمودند این برهان نمی تواند بدون کمک گرفتن از براهین دیگر وجود خدا را اثبات کند.[/]
این انگیزه است و نه دلیل. من هم خدا باورم. انگیزه های زیادی هم دارم. مشکل من این است که دلیل علمی برای وجود خدا ندارم.
خب عزیز چرا خودت رو اذیت می کنی . مگه میشه همه چی رو بطور علمی کاملا ثابت کنی . مثلا ثابت کنی جاذبه وجود داره مگه می تونی ببینیش ، نه ، فقط می تونی اثرش رو ببینی . می تونی محبت و دوست داشتن رو اثبات کنی یا ببینی ، نه فقط می تونی حسش کنی و اثراتش رو ببینی . بهتره ذهنت رو معطوف کنی به این که این خدا چه صفاتی داره چه جور چیزیه !!! چون اگه با این روش به خدا هم برسی بازم فقط می تونی یه سازنده رو ثابت کنی اما اینکه این سازنده بخشنده است یا مهربان نمی تونی ثابت کنی !
چیزی که من حس می کنم . اینه که برای اثبات وجود خدا یا چنین چیزی باید همه برهان ها و مسائل رو با هم بررسی کرد و با ترکیب همه اونا به یک نتیجه هر چند نسبی رسید .
[="Tahoma"][="Black"][=b nazanin]این دوست ما (آرامان دانشجو، ملخص به ماتریکس) در پاسخ به پست من اینقدر زمان ما و زمان شما کرد که احساس کردم آنقدر پرت از زمان هستم، که باید برایم ثابت کننده جنگ اول جهانی اتفاق افتاده! بابا من هنوز به پنجاه نرسیدم ...
[=b nazanin]شاید هم باید خدا را شکر کنیم که در این انفجار اطلاعات، مغزمان منفجر نشده زیرا هنوزم معصومانه فکر می کنیم: دو دو تا می شود چهار تا!
[=b nazanin]راستی دو دو تا می شود چند تا؟
[=b nazanin]از تکفیر گفتید! تکفیر موجود بین انسانها نشان این است که نسبت به خداوند تعصب دارند و هر کس خدای خودش را خدا می داند! و خدای طرف مقابل را شبه خدا معرفی می کند. ولی همه آنها در مقابل کسی که می گوید «اصلا خدا نیست!» با هم متحد می شوند!
[=b nazanin]می گم یکم بگردید شاید «ماتریکس چهار!» هم آمده باشد و کسی غیر از «کیانو ریوز» بازی اش را کرده باشد، عکس او را بیاندازید تا در این انفجار اطلاعات، بیشتر منفجر شده به نظر برسید!
[=b nazanin]نمی دانم شما می دانید، برادران واچوفسکی (اندی و لری) قبل از فارغ التحصیلی از دانشگاه اخراج شدند و به فروش فرش و نوشتن مجلات مصور مشغول شدند و بعد چون ذهن خلاقی داشتند ماتریکس را نوشتند و کارگردانی کردند و تهیه کنندگی اش را بر عهده گرفتند و جالب است که هر چهار جایزه اسکاری که گرفتند در رابطه با تدوین، جلوه های ویژه، جلوه های صوتی و صدابرداری بود ولی فیلمنامه آن که سمبلی برای انفجار اطلاعات بود، چه در قسمت خلاقیت موضوع و چه در ساختار فنی آن مستحق جایزه نشد.
[=b nazanin]دوست ما! خیلی ذوق زده به نظر می رسد! و با 13 ماه مطالعه می خواهد او را در موضوع خدا، فارغ التحصیل بدانند و حال آن که این مقدار مطالعه برای فارغ التحصیلی در رشته آشپزی هم زمان کمی است! (بخصوص در این عصر انفجار اطلاعات!! که برای آش رشته هم صد جور دست پخت می توان در اینترنت جستجو نمود!)
[=b nazanin]ملاصدرا بیست سال در عزلت قرار گرفت، آن هم بعد از طی نمودن زمانی بیش از آن و استفاده از محضر اساتید بزرگ. ایشان بعد از عزلت بیست ساله اسفار را نوشت و چه نوشت؟!! آفرین بر او!
[=b nazanin]من همه حرفم به این دوست ما این است که ما باید قبل از پرداختن به موضوع خدا، خودمان را از شر هر چه می دانیم زشت است خلاص کنیم و به آنچه می دانیم زیباست بیاراییم تا در مهمترین موضوع تاریخ بشری با آمادگی کامل وارد شویم و هی 13 ماه مطالعه را برخ نکشیم!
[=b nazanin]شما در کدام موضوع 13 ماه مطالعه داشته باشی اجازه خواهی یافت که در یک سمینار علمی شرکت کنی؟!
[=b nazanin]عزیز من اگر به دنبال حقیقتی، بدان برای پیدا کردنش باید خیلی بیش از اینها وقت صرف کنی! وقتی من از ریش سفید می گوید، منظورم کار زیاد است نه عقب مانده بودن از زمان!
من خیر تو را می خواهم. اگر در نامه خصوصی با تو سخن نمی گویم چون تو هم در نامه خصوصی دم از اینهمه انفجار اطلاعات نزده بودی و با برکه ای به عمق یک وجب از آگاهی در این انجمن جولان نداده بودی! و خود را درون زورقی تک نفره، ناخدای تایتانیک ندانسته بودی!
پاسخ قبلا اینجا ارسال شده. چرا یک پست را دو بار می فرستید؟