' دست نوشته ها + نمک ید دار '

تب‌های اولیه

422 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

دیگه نمیگیری سراغ از این دل تنگم
میخوام بگم برای تو از لحظه بی رنگم
من موندم به پای تو!!!
تو موندی به پای کی!!!
من نفسام برای تو!
تو نفسات برای کی !

چی می شد ما هم می تونستیم هر موقع خسته شدیم و از غم دلمون گرفت از این دنیا استعفا بدیم!!!
چی می شد اگه مورد بی مهری این و آن قرار می گرفتیم سریع می اومدیم یه استعفا نامه می نوشتیم و به خدا می گفتیم خدایا من این زندگی رو نمی خوام منو از این دنیا ببر!

یعنی خدا نمی تونست همچین کاری کنه؟ قطعا می تونست ؛ خب پس چرا این کار رو نکردی؟ ای خدا! چرا ؟
.......

با سلام و درود بر جناب حاج علي آقا

عرضم به حضور انورتون كه اين مسئله در علم كلام مطرح هست در تحت عنوان مرگ اختياري

مرگ اختياري آن است كه انسان با اراده خودش زمان مرگش را انتخاب كند كه انشاالله اگه يادم نرود در اين مورد مطلبي دارم كه بزودي بعرض خواهم رساند

موفق و پيروز باشيد

عرضم به حضور انورتون كه اين مسئله در علم كلام مطرح هست در تحت عنوان مرگ اختياري مرگ اختياري آن است كه انسان با اراده خودش زمان مرگش را انتخاب كند كه انشاالله اگه يادم نرود در اين مورد مطلبي دارم كه بزودي بعرض خواهم رساند

سلام
ممنون از توجه شما
اما اینجا بحث علمی نیست اینجا همونطور که عنوانش هست « دست نوشته ها + نمک یدار»
بحث علمی نداریم
شرمنده!:gangester:

دیگه نمیگیری سراغ از این دل تنگم
میخوام بگم برای تو از لحظه بی رنگم

؟؟؟ مبهم بود بیرنگی لحظه رو میشه توضیح بدید

اگه این طوری بود ممکن بود در یک شرایط سخت یک دفعه همه استعفاکنند ودنیا خالی شود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بیرنگی

بی روح ! بی عشق !

[center]سلام بر مردان عاشق و سلام بر شهدا!

[/center]

[center]دلم گفت برایتان چند خطی از این زخم بر جگر مانده بنویسم

[/center]

[center]از این داغ جگر سوز و ...

[/center]

[center]آن گاه که نام شهدا را در دفتر دلم نوشتم برگ آخرش سفید بود نمیدانستم که باید بر دلم داغ شما را هم بنویسم!

[/center]

[center]کاش می ماندید ولی مگر میشود بماند آن که با آسمان عهد پرواز بسته!

[/center]

[center]مرا با دنیایی از اندوه اما با دلی پر امید باز هم جا گذاشتید!

[/center]

[center]امیدم از این رو که هنوز مردان خدا نمرده اند و گرچه دنیا به ظاهر بین ما و شما فاصله انداخت اما این دل به شما بسیار نزدیک و همراهتان خواهد ماند و رهرو راهتان اگر یاری اش کنید!

[/center]

[center]مدد از انفاس مسیحایی تان میطلبم تا روح مرده ام زنده شود و چون شما در راه حق سر ببازد!


[/center]

رفتی و نگاه ام واست یک ابر گریونه
همین روز ها که نیستی چیزی ازم نمی مونه
بهت وابسطه شدم داری ازم دور میشی
دلم از غصه میمیره میخوام سنگ صبورم شی
نرو بی تو من کم میارم بذار دوباره سروشونت بذارم
اخه جز تو کسی ندارم بمون تویی دار و ندارم

به من بگو بی وفا حالا یار کی هستی
خزان عمرم رسید نو بهار کی هستی
میخوام برم دور دورااا دلم طاقت نداره
دست غم تو داره روزهامو می شماره
از همه در به در شدم
آتش شدم آروم شدم
اما توهم مثل همه
رفتی و من حیرون شدم

سلام:Gol:

یکی دو روز بود که نرفته بودم حرم آقا

دلم بد جوری خجالت زده شده بود

از آقا خجالت می کشیدم که همسایه ایشون بودم و چند روز به ایشون سلام نداده بودم

خب همش تقصیر من نیست

یه دفعه ساعت 3 عصر زنگ میزنن و میگن استاد پروازی داریم ساعت 4 کلاس داری اون هم پنجشنبه جمعه

همه برنامه ها رو بهم میریزن

حرم آقا مشرف شدم

چشمهای همه بارانی بود

دلها همه خدایی و نگاهها همه نورانی

خوشا به سعادتشون

بعضیها چه حالی داشتند

آدم غبطه می خوره

از کنار یکیشون رد شدم اومدم بگم که برای من هم دعا کنین اما دلم نیومد

دلم نیومد که خلوتش رو با آقا بهم بزنم

اون ساعت نسبتا خلوت تر بود

و ازدحام دور ضریح هم کمتر

رفتم بالای سر آقا ایستادم

اولش سلام دادم

السلام علیک یابن رسول الله

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

این بغض دیگه بهم اجازه نداد که سلام سوم رو بگم

رو به ضریح نورانیشون شروع به صحبت کردم

اول از خودم پیش آقا شکایت کردم

آقا جون!

من لیاقت همسایگی شما رو ندارم

من رو ببخشین

خودم هم می دونم که لیاقت این همجواری رو ندارم

اما آقا جون کرم شما زیاده

مگه شما ضامن آهو نشدین؟

خب ضامن این دل سیاه منم بشین

نذارین جای دیگه مشغول بشه

نذارین بجز شما به جای دیگری بره و روسیاه بشه

نذارین این دل جولانگاه شیطون باشه

آقا جون!

نذارین دلم با دوری از یاد خدا بمیره!

توروخدا نذارین

این دل من رو هم مثل خودتون زلال کنین

آقا جون!

این یکی دوروزه خیلی سخت گذشت

همش می ترسیدم که نکنه من بمیرم و این حسرت تا قیامت بر دلم بمونه که

ای علی!

همسایه آقا بودی و دوروز نرفتی زیارت!

ای وای بر تو که ادعای شیعه بودن می کنی!

آقا جون!

امروز دلم هوای شما رو کرده بود

بدجوری کبوتر دلمT هوای صحن و سراتون رو کرده بود

می دونم که از من دلگیرین

آخه آدم خوبی نبودم

ولی بهتون قول میدم که از این به بعد خوب باشم . . . .

....
....
....

این دفعه زیارت یه حال خاصی بهم داد

همش از بزرگواری ایشون بود

ما که لیاقت نداریم

اما کرم و بزرگواری ایشون دوست و دشمن نمی شناسه

دور ضریح همه دست به ضریح گذاشته بودند

یکی ضریح را می بوسید

دیگری صورتش را به ضریح می مالید

آن یکی دیگر سوغاتی هایش را به ضریح متبرک می کرد

و یکی دیگر یک بطری آب را . . .

اما ندیدم کسی دلش را

روحش را

تبرک کند!!!

دلهامان را با یاد او تبرک کنیم

و روح هایمان را با عمل به احادیث و سفارشات ایشان و سایر ائمه

باشد که وجود و زندگیمان با این ائمه هدی و خاندان عصمت و طهارت گره بخورد و متبرک و نورانی شود

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)

مشهدالرضا (ع)
18 اسفندماه 1390

سلام
من تازه اومدم توی جمع بچه های دست نوشته های ید دار من مثل شماها بلد نیستم قشنگ حرف بزنم و شعر بگم ولی میخوام بگم

یارب به تو می نالم
یا رب زتو میجویم
یا رب ندایم کن
یا رب صدایم کن
یا رب زغربتم میسوزم
یا رب زناله ام میگریم

خدای من 0ای خدای خوبیها و مهربانیها سینه ام را باز کن تا گویم از درد فراق.سینه ام رو مرهمی نه تا آرام گیرد از درد اشتیاق. در سینه ام جای ده مهر خودت را تا مداوا گردد از دغدغه های این و آن . یا رب خواهی گویم چه کشیدم از سوز سینه ام چه گویم که خودت در نهادینه سینه ام نهفته بودی هنگام سوختن و میدیدی اعماق گودال هایی رو که آتش فراق او را سوزانید خدایا طاغت این سوختن را ندارم خداوندا دیگر نسوزانم چیزی از سینه ام جز درد فراق نمانده آبادش کن به وصال

خدایا شنیدم که می گویند تو ستارالعیوبی
همه گویند تو غفار الذنوبی .همه گویند تو علام الغیوبی
خداوندا دوایم کن دوایم کن تا نگریم مدارا کن تو از روی محبت مدارا کن تو از روی کرامت مدارا کن تو از روی صداقت مدارا کن تو از روی قداست مدارا کن تو از روی عنایت
خداوندا ندارم جز تو یاری تا یابم به سوی او راهی . خدایا در این دنیا همه با یارند ولیکن من بمردم از بی یاری .خدایا هر دلی دلدار دارد پس چرا من ندارم دلداری .
خدایا این دلم تنگست خدایا این دلم ننگست خدایا این دلم داغست.خدایا بیا کنون تو یارم شو بیا کنون تو دلدارم شو بیا کنون تو غمخوارم شو .

به نام علی اعلی

چقدر دوستم داری؟

چقدر به من علاقه داری؟

ای مهربان ترین مهربانان!

ای خدا!

با خود می اندیشم که در کجای زندگی ام حضور نداری؟

اما چرا بعضی مواقع تو را فراموش می کنم؟ چرا؟

مگر نه اینکه در همه جا حضور داری؟

جز این است که: « نحن اقرب الیه من حبل الورید » ؟؟؟

پس چرا من رگ گردنم را احساس می کنم ولی . . .

ولی تو را نه؟؟؟

ای خدا چرا؟

مشکل من کجاست؟

چرا وجود من، حجاب حضور تو می شود؟

آنقدر که تشنه احساس تو می شوم

تشنه حضورت!

و وجودم را می کاوم تا لختی تو را حس کنم

و چه زود می یابمت

اما تو در همه زمانها و همه مکانها حضور داری

و این وجود حقیر من در این مواقع چه شرمسارانه می پندارد که نیستی!!!

و چه جسورانه معصیتت را انجام می دهد و می پندارد که نمی بینی!!!

غافل از اینکه تو هستی

تو مرا می بینی

و بدا به حال من که ادعا می کنم دوستی ات را!!!

ای خدا!

ای مهربانترین مهربانان!

در مقابل این همه عظمت تو، من چقدر حقیرم!!!

بر این حقیر ببخشای

و مگذار که چشم دلم بر روی تو بسته شود.

آمین یا رب العالمین

1391/2/3

سراسیمه سلام هنگام انتظار سلام هنگام رسیدن سلام
ثانیه ها از یک دیگر سبقت می گیرند و دقیقه ها بی وقفه می دوند
و ساعت ها بی لحظه ای مکث از کنار هم عبور می کنند
مثل سایه از سر درخت بید حیاط خانه پدری
وچه تلخ طعمی است
طعم ترش انتظار
گاهی پر از شوق
وگاهی پر از ترس و دلهره
و اضطراب
اما به یقین فردا از افق انتظار بر خواد آمد.
باشد فردای دورا دور
فردای صبور
من به انتظار خو نکرد ام
و یقین دارم
فردا به پایان خواد رسید
فردا چشمان حقیرم سایه ی پر صلابت تو را خواهند دید

بهم گفتی برو دیگه تمومه *** هنوز اه لب چشمات رو برومه
نگام کردی گفتی نمیخوامت *** حالا یک بغض خسته تو گلومه
میرم میرم با چشم گریون *** برنمیگردم اینو بدون
یک روز پشیمون میشی میدونم **** نامهربونی کردی با من
منو سپردی به روزگار *** من که رفتم عشقمون ای یادگار

منت نذار روی سرم عشقم واست حرومه
دیگه نیا دور برم هر چی بوده تمومه
صدام نکن نمیشنونم صدات نمیاد
افتادی از چشمای من دلم تو رو نمیخواد

به تنهاییت قسم تنهای تنهایم

این ها کم بودن که مجبورم میکنی
تمام سکوت هایم را عق بزنم
اگر تنهایی هایم را مچاله میکنم
و
می اندازم زیر پاهای سکوت
تو چه میدانی از من من
تو به له شدن های دلم می خندی
بخند با صدای بلند بخند که هوای دل فرزانه این روزها ابریست

زندگی هرچه که هست
زندگی رسم خوشایندی نیست
یه چیزی بگم خانه ام این روزا ابریست:Gol:

فرزانه:Nishkhand:

سلام و درود بر روح لطیف ادبای سایت:Gol:

فرزانه:Nishkhand:

دست نوشتت و میخونیم اونقدر احساس غم توش گونجوندی که یخ می کنیم :Cheshmak: بعد آخرش اسمت و نوشتی و این نیشخند ! که سردی تبدیل میشه به گرمی!

یعنی با خوندن اول نوشتت یخ میکنیم ! با دیدن نیش خندت داغ میشیم و عاقبتمونم خدا بخیر کنه:Nishkhand: میشکنیم و خورد و خاکشیر میشیم:khaneh:

ممنون از نوشته ی پر از احساست:Gol:

سلام دوستان گل...

ببخشيدا..يه نكته..توي ماه رمضان روايت هست بهتره شعرگفته نشه!

يعني چي؟

آخه شعرگفتن غيرازوصف خدا(حتي براي اوليا)دراين ماه ذهن رو درگيرميكنه كه مثلا چي بنويسيدوچه كلمه ايي بذاريد..

اازطرفي شعرروي آدم تاثيرزيادداره....چون بااحساس ناب اون درارتباطه.....پس اگرتوي اين ماه عزيز درمورد

خدابيشتر متن بگيد بهتره ذهنمون بيشترميره سمت ايشان و احساسمون بهش پاكترميشه دراين ماه


منت نذار روی سرم عشقم واست حرومه
دیگه نیا دور برم هر چی بوده تمومه
صدام نکن نمیشنونم صدات نمیاد
افتادی از چشمای من دلم تو رو نمیخواد



اجازه من يه نظر بگم؟؟
اميدوارم طرف مقابل واقعا استحقاق(درست گفتم؟)اين دوري داشته باشه...وواقعا عشقش رنگي بوده يا كاذب بوده باشه...كه ان شاءالله همين طوره..
وگرنه بايد مراقب باشيم اگر متوجه شديم عشثقه كاذبه مراقب احساس طرف باشيم وآروم آروم ازش دور بشيم..
نكنه يكي رو برنجونيم

سلام و درود:Gol:
خوب هستید:Gol:

زندگی عادت شد
شقایق پر پر شد
قاصدک افسرده
و دل شد ،
دفتری که هزاران بار ورق خورده:ok:

شاد و سلامت باشید:Gol:
یا علی

موضوع قفل شده است