`*ღ*´ کلبه احزان `*ღ*´ اشعار و پیامک ویژه امام زمان علیه السلام

تب‌های اولیه

4029 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

هيچ داري از دل مهدي خبر!!
گريه هاي هر شبش را تا سحر!!
گرچه از يمن وجودش زنده ايم
قلب او را بارها سوزانده ايم
دست مهدي بسته از رفتار ماست
قفل زندانش همين كردار ماست!!

اذان جمکران شوری به پا کرد دلم را از غم عالم جدا کرد
صبا را گشته بودم محرم راز مرا با رمز غیبت اشنا کرد
بخوان در دل تمنای فرج را بگو شاید نگاهی هم به ما کرد
چو یعقوب از غم یوسف بنالید به بوی جامه اش او را شفا کرد
نباشد گل به بستان در زمستان گل نرگس به هر باغی وفا کرد
ببینیم در جهان عدل علی را اگر امد حکومت را به پا کرد
اگر ابری بییاید روی خورشید مشو نومید وباید بس دعا کرد
خدا یا عمر من را طاقتی بخش که بینم غیبت کبری رها کرد

یوسف گم شده را گر چه نیابم به جهان . . . . لاجرم سینه ی من کلبه احزان آید

غروب جمعه رسیده است وبازتنهایی
غروب ِ این همه غربت ، چرانمی آیی؟

زمین به دورسرم چرخ می زندپس کی
تمام می شوداین روزهای یلدایی؟

کجاست جاذبه ات آفتاب من؟خسته است
شهاب کوچکت ازاین مدار پیمایی

کبوترانه دلم راکجا روانه کنم؟
کجاست گنبدآن چشمهای مینایی؟

تمام هفته دلم رابه جمعه خوش کردم
غروب جمعه رسیده است و باز.... تنهایی

لعنت به عدو که روح تقوا را کشت
ایمان و کمال و عشق و معنا را کشت

باز آ و بگیر انتقامی سنگین
از آنکه ز راه ظلم ، زهرا(س) را کشت

نایب خود را به مدد می رسد
جمله نود بوده و صد میرسد

ماه ترین ماه نمایان شود
كل جهان باز چراغان شود

كرب و بلایی تر از این مرد نیست
چون برسد هیچ دلی زرد نیست

منتقم سیلی زهراست او
كرب و بلا را به تماشاست او

آینه در آینه حیدر بود
نور حسین«ع» شبه پیمبر«ص» بود

تمام گشته قرارم خدا کند که بیایی
کسی به جز تو ندارم خدا کند که بیایی
خزان عمر من آمد بسر نیامده هجرت
گل همیشه بهارم خدا کند که بیایی
چه میشود گل زهرا به صبح آدینه
ببینمت به کنارم خدا کند که بیایی
اگر چه غرق گناهم تو مهربانی کن
گلی، به پای تو خارم خدا کند که بیایی
ز بس که جمعه شمردم به انتظار تو ای ماه
برون شده ز شمارم خدا کند که بیایی
فدای مقدم تو ای مسافر زهرا
تمام ایل و تبارم خدا کند که بیایی

گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

باشد محل نده قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست

چادر نماز حضرت خیر النسا که هست

یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم

بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست

روزي هزاربار دلت را شکسته ام
بي خود به انتظار وصالت نشسته ام
هر بار اين تويي كه رسيدي و در زدي
هربار اين منم كه در خانه بسته ام
هر جمعه قول ميدهم آدم شوم ولي
هم عهد خويش و هم دلتان را شكسته ام ....


یا صاحب الزمان ادرکنی

عمری در آرزوی وصال تو سوختیم
با یاد آفتاب جمال تو سوختیم
ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند
ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم
ای شام هجر کی سپری میشوی که ما
در آرزوی صبح زوال تو سوختیم
چندی به گفتگوی فراق تو ساختیم
عمری در آرزوی وصال تو سوختیم

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
چشم تمام آینه ها گریه می کند
چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است
گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند
پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است
دارد به اشک و دعا گریه می کند
در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
دارد کنار دست جدا گریه می کند
گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
از روضه های خون خدا گریه می کند

گوشه چشمی اگر برم کنی پیر نمیشوم

از نگاه تو مولا به خدا سیر نمیشوم

درد من این است که چرا چرا نمی آیی

اگر بیایی دگر از جمعه ها دلگیر نمیشوم

می میرم از دوریت میسوزم از همه درد

با دعای تو من منتظر گوشه گیر نمیشوم

به آن موی نازنینت که من بی قرارم

تو گر سوی من بیایی بی نصیر نمیشوم

جمعه ها میگذرد چه ثانیه ها که میرود

گر بیایی دگر من در این لحظه ها اسیر نمیشوم

ای منتظر گر نگاهی به منتظر کنی

به مادرت زهرا (س) که راهی کویر نمیشوم


اللهم عجل لولیک الفرج

«شعر امام زمان»



گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن



گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم



گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم


مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا / گاهی غبار جاده ی لیلا، کنی مرا

کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست / قطره شدم که راهی دریا کنی مرا

پیش طبیب آمده‌ام، درد می‌کشم / شاید قرار نیست مداوا کنی مرا

من آمدم که این گره ها وا شود همین! / اصلا بنا نبود ز سر وا کنی مرا

حالا که فکر آخرتم را نمی­کنم / حق می­دهم که بنده دنیا کنی مرا

من، سالهاست میوه ی خوبی نداده‌ام / وقتش نیامده که شکوفا کنی مرا

آقا برای تو نه ! برای خودم بد است / هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا

من گم شدم ؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی / وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا

این بار با نگاه کریمانه‌ات ببین / شاید غلام خانه زهرا کنی مرا

*علی اکبر لطیفیان*


طلوع ميكند آن آفتاب پنهاني
زسمت مشرق جغرافياي عرفاني

كسي كه سبزتر است از هزار بار بهار
كسي شگفت ، كسي آنچنان كه ميداني

تو از احوال اقليم هركجا آباد
بيا كه ميرود اين شهر روبه ويراني

كنار نام تو لنگر گرفت كشتي عشق
بيا كه ياد تو آرامشي است طوفاني

شاعر:قيصرامين پور

ای آشنای درد ما ، مهدی بیا مهدی بیا
ای یاور درمانده ها ، مهدی بیا مهدی بیا
فرمانده و رهبر تویی ، آقا توئی سرور توئی
ای وارث آل نبی، مهدی بیا مهدی بیا
بینم اگر رخسار تو ،بوسه زنم بر پای تو
بر چهره زیبای تو ،مهدی بیا مهدی بیا
مهدی تو هستی در دلم ، نور امیدی سرورم
عنوان کنم راز دلم ، مهدی بیا مهدی بیا
سلطان قلب ما توئی ،درمانده ایم مولا توئی
درمان درد ما توئی ،مهدی بیا مهدی بیا
شمعها همه افروخته ، پروانگانش سوخته
چشمها به راهت دوخته ،مهدی بیا مهدی بیا
ما جملگی لب تشنه ایم ، بی تاب و هم سرگشته ایم
ساقی به تو دل بسته ایم ،مهدی بیا مهدی بیا
اصغر ندیده روی تو ، عاشق شده بر خوی تو
قربان تار موی تو ، مهدی بیا مهدی بیا

تو می آیی و دست های مرا پر از عطریاس و سحر می کنی
تو می آیی و لحظه های مرا از احساس گل تازه تر می کنی
تو می آیی و چشم های مرا برای شکفتن خبر می کنی
اگر خسته باشم از این انتظار به این خسته آخر نظر می کنی
تو می آیی و با غزل های سبز بهار جوان را صدا می زنی
به «انسانیت» بال و پر می دهی به زخم «حقیقت» دوا می زنی
تو می آیی و مرهم آشتی به سرتاسر کینه ها می زنی
تو می آیی و با طلوعی لطیف چه نقشی به آینه ها می زنی!

گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست

باشد محل نده قسم مرتضی که هست

وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست

چادر نماز حضرت خیر النسا که هست

یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم

بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست

روزي هزاربار دلت را شکسته ام
بي خود به انتظار وصالت نشسته ام
هر بار اين تويي كه رسيدي و در زدي
هربار اين منم كه در خانه بسته ام
هر جمعه قول ميدهم آدم شوم ولي
هم عهد خويش و هم دلتان را شكسته ام ....

از هجر تو طبیعت ما گریه می کند
چشم تمام آینه ها گریه می کند
چشم انتظار آمدنت شیر خواره‌ای است
گهواره‌ای به کرب و بلا گریه می کند
پای سه ساله‌ای که پر تاول آمده است
دارد به اشک و دعا گریه می کند
در علقمه به خاطر تو مشک پاره ای
دارد کنار دست جدا گریه می کند
گودال سرخ روز عطش نعره می کشد
از روضه های خون خدا گریه می کند

ای یوسـف زهرا در دل های ما نه هفت سال ، که عمـری است خشک سالی می راند.
در این دل های خشکیده، نه گل محبتی می روید، نه شکوفه حضوری به بار می نشیند
و نه شقایق وصالی می شکفد.
آن چه این دل قحطی زده را از نعمـت و خـرمی، سرشار میـکند، سرانگشت تدبیر شماست.
بـیا و بر دل های مـا حکومت کن، که این دیار جز به تـدبیر شما به سـامان نمیرسد.
خوشا حال آنان که چشم به راه خوبی ها نشسته اند!
چه بزرگ است پاداش آنان که به انتظار موعود جهانی روزگار می گذرانند
و چه شکوهمند است رتبه و مقام آنان که منتظر حقیقی قائم آل محمد (ص ) هستند.
پروردگارا ! مهر یوسف را در دل عزیز مصر و همسرش نشاندی،
مهر یوسف زهرا را نیز تو در دل ما بنشان.
عشقی ده جانسوز که از سوز آن، جهانی بسوزد و از آن سوزش،
شعله ای فراهم آید تا چراغ راه مشتاقان گردد...!

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

برگرد ای توسل شب زنده دارها
پایان بده به گریه ی چشم انتظارها
از یک خروش ناله ی عشاق کوی تو
حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن
دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بی حساب فقط داد میزنم
آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد
یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها

ناخواسته به روی سیاهم نگاه کن
یک بار هم به خاطر من اشتباه کن
جانا! مگر شکستن دلها گناه نیست
قربان دل شکستن تو ، پس گناه کن
با یک نگاه می کُشی و زنده میکنی
مابین مرگ و زندگی ام ، یک نگاه کن
حتی دروغکی شده از عاشقی بگو
امشب مرا برای همیشه سیاه کن
کُشتی مرا، ولی مرو از پیش کشته ات
تابوت بی قرار مرا سر به راه کن

گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
باز هم مشتاق روی دلکش جانا نه ام
از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران
با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق تو ام
آن رخ زیبا ندیده ،واله ودیوانه ام
پادشاه جودی و ما بنده در گاه تو
منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام
چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟
آفتا با! بهر دیدار رخت پروانه ام
واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام
یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!

مژده اي دل که شب نيمه شعبان آمد


بر تن مرده و بي جان جهان جان آمد


بانگ تکبير نگردرهمه عالم بر پاست


همه گويند مگر جلوه يزدان آمد


اززمين نوربه بالا رود امشب زيرا


نور خورشيد امامت همه تابان آمد




قائم آل محمد (عج)گل گلزار رسول


حجه بن الحسن (عج)آن مظهر ايمان آمد


دل مرده ام قبول...
ولی ای مسیح من!

یک جمعه هم زیارت اهل قبور کن...

[FONT=&quot]دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت
[FONT=&quot] کــی شــود پیــش قدمـهای تو اسپـند شـوم...


IMAGE(http://img4up.com/up2/98146245562465727224.jpg)


سخت است ولی مولا، خوب است نمی آیی

دلتنگ توام اما خوب است نمی آیی

یک کوفه فریب و غم،

یک شام پر از محنت

آیی تو شوی تنها، خوب است نمی آیی

یک نیمه ی شعبان را در فکر تو می مانند

از فکر روی فردا، خوب است نمی آیی

یک جمعه فقط ندبه، یک هفته فراموشی

بود تو شود رویا، خوب است نمی آیی

لاف غم عشق تو ذکر همه ی مردم

بنگر به دل آنها، خوب است نمی آیی

پیش نظر بعضی حاجت بدهی خوبی

اما نه برای ما، خوب است نمی آیی

یک شام سه شنبه را در کوی تو می آیند

اما دلشان اینجا، خوب است نمی آیی

سرداب تو مخروبه، قبر پدرت ویران

شهر تو پر از اعداء، خوب است نمی آیی

با این همه درد و غم، می سوزی و می سازی

ای منتقم زهرا، خوب است نمی آیی

**اللهم عجل لولیک الفرج** خدایا تا به کی هجران مهدی / به دستم حسرت دامان مهدی

یاصاحب الزمان دلم گرفته بیا

IMAGE(http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/majnun/28%5B1%5D.jpg)

یاامام زماااااااااااااااااااااااان آقاجون یامهدی جان بیاکه فکرکنم کم آوردم قربونت بروم


بیاکه من توکوچه های انتظارتنهانشسته ام به انتظارت


بیاکه دلم برادیدنت داره خودشوبه درودیوارکوچه های انتظارمیزنه


آقاجون قلبم برادیدنت به تپیدن شدیدی افتاده


آقاجون یامهدی جان بیااااااااااااااااااااا


نگاه کن هق هق من شروع شده


نگاه کن دستمودرازکردم تااولین نفرباشم که میخاهم دست بهت بدم


نگاه کن همه کوچه های انتظارروچراغ زدم


نگاه کن چراغ هاهم دارن چشمک میزنن ازهمه رنگ هستن


نگاه کن چشماموتوش امواج دریاس


تاتوقدمهای نازتوبزاری توکوچه های انتظاراین اشکهای جمع شده فرومیریزن روگونه هام


آقاجوووووووووووووونم بیابهت نیازدارم


****بیادلم گرفته****





السلام عليك يا صاحب الزمان
اللهم عجل لوليك الفرج
سلام اقاي مهربونم سلام پدر همه شيعيان ، آقاجان پس كي به دادمون ميرسين اقا به خدا بااومدنت همه مشكلات اين عالم حل ميشه اقا بااومدنت اين دلا اروم ميگيره.
اقا بازم چشم به راهتيم ومنتظر اومدنت رحمي بكن به اين دلاي خسته اقاجانم. اقا ميدونم انقدر گناهكارم وروسياهم كه شايسته نيست حتي اسم مباركتو به زبونم بيارم ولي اقا باهمه اينا دوستت دارم وعاشقتم.

اقا ميدونم خيلي دلتو خون كردم وخيلي دلتو شكستم اقا ميدونم چه دوشنبه ها وچه جمعه هايي كه براي من باچشمهاي خيس گريونت از خداخواستي منو ببخشه از خداخواستي اين شيعه گناهكارو ببخشه .اقا ممنونتم اقا نميدونم چه طور بايد تشكر كنم
اقا ميدونم هرچه دارم ازتو دارم. اقاجون به خاطر همه چي ازت ممنونم.
غم مخور ايام هجران رو به پايان ميرود مهدي ما ميرسد ظلم وستمها ميرود

گرچه این دوران ما را سایه ظلمت گرفته
روشنی بخش سرای تار ما می آید آخر
این جهان ما شده ویرانه از ظلم ستمگر
بهر آبادانیش معمار ما می آید آخر
ای گروه منتظر با تزکیه آماده گردید
راحت روح و تن تبدار ما می آید آخر
منصب فرمانروایان جهانی هیچ و پوچ است
چون امیر و سید و سردار ما می آید آخر
این کویر خشک ما چون باغ جنت می شود
باغبان گلشن و گلزار ما می آید آخر
دیده های خسته ی از انتظار این شب تمام است
از افق آن یاور بیدار ما می آید آخر
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا


بی تو ای صاحب زمان ، بي قرارم هر زمان !

از غم هجر تو من دلخسته ام

همچو مرغی بال و پر بشكسته ام

كی شود آيی نظاره بر دل اندازی تو يارا ؟

بر دل خسته كه دم سازی تو يارا

ده مدال ديده باني ز عنايت

به من و از مهر و عشق بازی خدا را

IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif) يابن الحسن آقا بيا، يابن الحسن آقا بيا IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif)
IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif) يابن الحسن آقا بيا، يابن الحسن آقا بيا IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif)

ای تو شور عشق من ، روشنی انجمن

بی تو در دام بلا افتاده ام

بر تو يارا جان و دل را باخته ام

از فراق تو شده حال من خسته پريشان

كی ميايی منجی و سلطان امكان ؟

عقده ها را وا كنی با يك نگه ، ای نور يزدان

بين چه كرده با دل من سوز هجران

IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif) يابن الحسن آقا بيا، يابن الحسن آقا بيا IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif)

IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif) یا بن الحسن آقا بیا IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif)
IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif) یا بن الحسن آقا بیا IMAGE(http://www.eteghadat.com/forum/images/smilies/rose.gif)

چه کنم آرزوی وصل تو از سر نرود
بنده جز بر در مولا در دیگر نرود

من ز داغ غم هجران رخت می‌سوزم
آتش عشق تو از این دل مضطر نرود

مرغ جانم به سر کوی حبیبم بنشست
هرچه سنگش بزنی هرگز ازین در نرود

گل نرگس ز شمیم سحرت مست شدم
عطر جانبخش تو از جان معطر نرود

با پر سوخته بر گرد تو گردم ای شمع
از سرکوی تو پروانه بی‌پر نرود

مادرت فاطمه در پشت در سوخته گفت
بین که دشن ز در خانه حیدر نرود

هاشمی گفت خدا داند و قلب مهدی
کز دل سوخته او غم مادر نرود

به امید ظهور آقا به حق پهلوی شکسته مادرش فاطمه

اگر دل هایتان تاریک و ظلمانی نمیگردید
امامت هم عیان میگشت و پنهانی نمیگردید

به قدر تشنگی گر تشنه ی امر فرج بودید
خدا دانید فرج اینگونه طولانی نمیگردید

تعجیل در فرج اقا صلوات بفرست

IMAGE(http://mikhak.net/wp-content/uploads/ssssvrn6s-300x225.jpg)
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری



کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟
چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی



ای آنکه در حجابت دریای نور داری
من غرق در گناهم، کی می کنی نگاهم؟


برعکس چشمهایم چشمی صبور داری
از پرده ها برون شد، سوز نهانی ما



کوک است ساز دلها، کی میل شور داری؟
در خواب دیده بودم، یک شب فروغ رویت


کی در سرای چشمم، قصد ظهور داری؟
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
اگر چه روز من و روزگار می گذرد


دلم خوش است که با یاد یار می گذرد
چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است


قطار عمر که در انتظار می گذرد
به ناگهانیِ یک لحظه عبور سپید



خیال می کنم آن تک سوار می گذرد
کسی که آمدنی بود و هست، می آید


بدین امید، زمستان، بهار، می گذرد
نشسته ایم به راهی که از بهشت امید


نسیم رحمت پروردگار می گذرد
به شوق زنده شدن، عاشقانه می میرم



دو باره زیستنم زین قرار می گذرد


همان حکایت خضر است و چشمه ظلمات


شبی که از بَرِ شب زنده دار می گذرد
شبت همیشه شب قدر باد و، روزت خوش



که با تو روز من و روزگار می گذرد
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
اسیر مانده ایم در بهانه های پاپتی


و میله های آهنین و عشق های ساعتی…
حوالی نگاهمان دوباره صف کشیده است



صدای تیک تاک غم , شماره های صنعتی !
امان از اشتباه های نا تماممان , همان


تفاخر همیشگی به هیچ های قیمتی !
میان قرن حادثه کجاست اتفاق عشق



نمانده در تسلط همان هبوط لعنتی ؟!
کسی نیامد از تبار انتظارمان ببین


که مانده ایم سخت در هجوم بی لیاقتی !
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام


گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو


دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم



از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است



باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت



مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار



با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا


زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
از میان اشک ها خندیده می آید کسی


خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب


از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی
مثل عطر تازه تک جنگل باران زده


در سلام بادها پیچیده می آید کسی
کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان



آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی
خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند



از شب ما روز را پرسیده می آید کسی
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم


بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست


عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
تا که وصفی ز کمان و خم ابروی تو رفت…


در پی دیدن رویت همگی تیر شدیم
از کمان خانه ی زلفت همه بالا رفتیم


در سراشیبی ابروت سرازیر شدیم
گو گدایان در این خانه بیایند که ما



از گدایی به در تو همگی میر شدیم
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند…



جمله در حلقه ی تو در غل و زنجیر شدیم
:::: یا بقیه الله آجرک الله :::: اشعار امام زمان (عج) ::: یا صاحب الزمان ادرکنی ::::
از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟



تو مدتی است رفته ای , بیا دلم گرفته است
نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود



گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است
گذشتم از هزاره ها در امتداد دوری ات



به ذهن من نمی رسد کجا دلم گرفته است
به چشم خود ندیده ام شکوه چهره ی تو را


شبی بیا به خواب من , بیا دلم گرفته است

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی

دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی

دایم گل این بستان شاداب نمی​ماند

دریاب ضعیفان را در وقت توانایی

دیشب گله زلفش با باد همی​کردم

گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی

صد باد صبا این جا با سلسله می​رقصند

این است حریف ای دل تا باد نپیمایی

مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد

کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی

یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم

رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی

ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست

شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی

ای درد توام درمان در بستر ناکامی

و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی

در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست

کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی

حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد

شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی

قلمي خواهم ساخت! . . . از ني باغ بهشت

جوهر! . . . از شيشه ذات

كاغذ! . . . از صفحه دل

نور! . . . از شمع حيات

تا نويسم همه جا . . .

نام تو را يا مهدي!

IMAGE(http://meteor.persiangig.com/other/Pic12.jpg)

[FONT=times new roman]السلام علیک یا صاحب الزمان «عج»


[FONT=Microsoft Sans Serif]در انتظار ظهورت نشسته ایم


[FONT=Microsoft Sans Serif]برای ظهور تو


[FONT=Microsoft Sans Serif]باید بایستیم ...

IMAGE(http://nemi.site40.net/images/58adb57686c2.jpg)

باید تمام عمــر شما را صـــدا کنم **شاید که حق نان و نمک را ادا کنم **تا زنده ام به عشق تو باید،امام عصر**فکری به حال این گذر جمعه ها کنم.

سوز وغم ودردرا همواره بادلم آشنامی کنم تا همنوا بدرخشند برای انتظاردیدن تو......................می فشارم دلم را تا دلتنگی خاطرش رانبرد .......فتح می کنم عطش نبض دل را تا درانتظارت بماند و فردابدون تو نتواند بماندو تابان شود............دلم می خواهد ظهورت رابادل بینم دلم می خواهدمژده دهم ظهورت را برتنهای منتظردرهمین روزها .............................بدون من همه عالم برپاست بدون تو زندگی جلوه اش ناپیداست ...........................دلم می خواهد بنازم به قلب عاشقان منتظردیدارتو........آرزویم دیدارتوست درتپش ابرهای بارانی...کنارحوض ماهی انتظارایستاده ام سجاده ام را برای ظهورتو پهن کرده ام......ماهی ها بی آب اند بی تو دلشان نبض سوادای نوای تورامی طلبد .... بیاتاشاید کف دلم آهسته دلتنگیش رابرای تو بیرون ریزدبیا تااشکهایم درتماشای انتظارت خشک نشود

باورکن خیلی سخت است دیکته انتظارتو
ازمن عبور می کنی راهی می روی تاگلی که درچشمانت زیباست
آوایی می خوانی ....بی خبرم که تو کیستی.می گذری ازکنارمان ولی ماهرگزتورانمی شناسیم

ولی فقط ادعای انتظارکشیدن را می کنیم دگرهیچ انتظاری نداریم.....فقط ادعای مسلمانی می کنیم ولی یادمان می رودتوگفتی هرگزتهمت...دروغ...قضاوت نکنیم ولی بازهم باتمام خونسردی همه عالم به خوداجازه چنین کارهایی می دهند

من از اشکی که می ریزد زچشم یار می ترسم

از آن روزی که اربابم شود بیمار می ترسم

رها کن صحبت یعقوب و دوری و غم فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار می ترسم

همه گویند این جمعه بیا! اما ، درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار می ترسم

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که منصب می شود انکار می ترسم

یا صاحب الزمان

کاش آنقدر که دلم برای شهید علمدار تنگ میشد ،دلتنگ شما میشد

کاش آنقدر که دلم برای علمدار بیقرار میشد ،بیقرار شما میشد

یا صاحب الزمان

گرمای عشقت را در دلم شعله ور نما

دلم بیقراریت را میخواهد

خدایا

دلم را از عشق شهید علمدار لبریز کن

دلم را از عشق مولای مظلومم مهدی فاطمه لبریز کن

دلم را از عشق خودت لبریز کن

نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست

نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست

نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش

که جای سجده گه ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست

نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست


نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست

نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست

نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست

نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست

نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا

برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست

جواب شعر بالا :

بیا بیا گل نرگس جهان برای شماست

جهان به یمن وجودت به افتخار شماست


بیا بیا گل نرگس اگر چه بد کردیم

ولی تمام نظرها به لطف و جود شماست


بیا بیا گل نرگس که ندبه میخوانیم

اگرچه بر دلمان نیست ولی برای شماست


بیا بیا گل نرگس به آسمان سوگند

قسم به نام و نهادت علی به یاد شماست


بیا بیا گل نرگس زرنجمان تو بکاه

هزار همت و کاوه فدای راه شماست


بیا بیا گل نرگس به جان تشنه عشق

دعا دعای ظهور است که با نگاه شماست


بیا بیا گل نرگس که عهدها خواندیم

اگرچه هیچ نماندیم ولی به لطف شماست


بیا بیا گل نرگس و دستمان تو بگیر

که با ظهور وجودت جهان فدای شماست


بیا بیا گل نرگس که در زلال دلی

و بین این همه دلها دلی برای شماست


بیا بیا گل نرگس که کوفیان رفتند

هزار نامه مصری که جان فدای شماست


بیا بیا گل نرگس تو را به خاک بقیع

که قلب و روح جهانی به جستجوی شماست


بیا بیا گل نرگس بیا به دعوت یاس

که دست به پهلو نشسته به انتظار شماست


بیا بیا گل نرگس به مادرت زهرا

که جان برای شهادت به کربلای شماست


بیا بیا گل نرگس و العجل مولا

که این نوای هدایت و با نگاه شماست

تمام جهان انسان‌های زمین

تمام جهان فرشتگان

تمام جهان کلمات

تمام جهان برابری‌ها

تمام جهان نابرابری‌ها

تمام ...

همه در انتظار آمدن تواند!

تو

که متعلق به تمام کوچه‌های خسته‌ای!

زودتر بیا ...

فرض کن حضرت مهدی(عج) به تو ظاهر گردد.IMAGE(http://eslamicposter.persiangig.com/%D8%A2%D9%84%D8%A8%D9%88%D9%85%20%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA%20%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%28%D8%B9%D8%AC%29/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%20%DA%AF%D9%84.jpg)

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی.

باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری.

لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری.

پول بی شبهه وسالم زهمه داراییت.

داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری.

حاضری گوشی همراه تو را چک بکند.

با چنین شرط که در حافظه دستی نبری.

واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران.

می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری.....

کی شود با تو به مهمانی یار رفت

کی شود با تو هلال ماه را رؤیت کرد

کی شود با تو سحر را تا سپیده ناله کرد

کی شود افطار را با دعای تو آغاز کرد

کی شود با صوت تو کلام وحی را ختم کرد

کی شود با تو نماز عید را برپا کر د