๑۩۞۩๑در مدح مولایم علی[ع] ๑۩۞۩๑
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم
در مدح مولایم علی[ع]:geryeh:
...
هو یا امیر المومنین:
ای وجه رب العالمین هو یا امیر المومنین
ای قبله ی اهل یقین هو یا امیر المومنین
راه طلب پویم تو را در هر کجا جویم تو را
در هر نفس گویم چنین هو یا امیر المومنین
خیل ملائک لشکرت ،تاج ولایت بر سرت
مُلک حَقت زیر نگین هو یا امیر المومنین
تو جان پاک مصطفی وصف تو از قول خدا
آیات فرقان مبین هو یا امیر المومنین
اول تویی،آخر تویی، یاور تویی، ناصر تویی
بر اولین و آخرین هو یا امیر المومنین
از بهر خدمت روز و شب، اِستاده با عجز و ادب
بر درگهت روح الامین هو یا امیرالمومنین
سوی محبان کن نظر، محفوظشان دار از خطر
ای حب تو حصن حصین هو یا امیر المومنین
دارد صغیر بی نوا بر آستانت التجاء
مگذارش از محنت غمین هو یا امیر المومنین
صغیر اصفهانی
توی نجف یه خونه بود
که دیواراش کاهگلی بود
اسم صاحاب اون خونه
مولای مردا علی بود
نصف شبا بلند می شد
یه کیسه داشت که بر می داشت
خرما و نون و خوردنی
هر چی که داشت تو اون می ذاشت
راهی ی کوچه ها می شد
تا یتیمارو سیر کنه
تا سفره ی خالیشونو
پُر از نون و پنیر کنه
شب تا سحر پرسه می زد
پس کوچه های کوفه رو
تا پُرِ بارون بکنه
باغای بی شکوفه رو
عبادت علی مگه
می تونه غیر از این باشه
باید مثِ علی باشه
هر کی که اهل دین باشه
بعدِ علی کی می تونه
محرم رازِ من باشه
دردِ دلم رو گوش کنه
تا چاره سازِ من باشه
فردا اگه مهدی بیاد
دردا رو درمون می کنه
آسمون شهرمونو
ستاره بارون می کنه
چشاتو وا کن آقا جون
بالای خستمو ببین
منو نگا کن آقا جون
دل شکستمو ببین
از مرحوم محمد رضا آقاسی
ذکر مولایم علی
در نظر شاعر همه موجودات عالم یا علی می گویند
زلیلی من شنیدم یا علی گفت
به مجنون چون رسیدم یا علی گفت
که این وادی دارالجنون است
که هردیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز می کرد
به گوش غنچه کم کم یا علی گفت
چمن با ریزش باران رحمت
دعایی کرد او هم یا علی گفت
یقین پروردگار آفرینش
به موجودات عالم یا علی گفت
خمیر خاک آدم را سرشتند
چو برمی خاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز می زد
زبس بیچاره مریم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمی شد
گمانم ابن ملجم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده می شد
یقین آنجا علی هم یاعلی گفت
یا مولا علی
علی الله:
از صحبت اغیار گذشتیم علی الله
ما از همه جز یار گذشتیم علی الله
شد وعده ی دیدار من و یار شب تار
از خواب شب تار گذشتیم علی الله
خاکم به سر ار جز به وصالش بنهم سر
از جنت و از نار گذشتیم علی الله
از زهد ریایی که بود شیوه ی خامان
ما سوخته یک بار گذشتیم علی الله
در اهل زمانه دل بیدار ندیدیم
زین مردم بیمار گذشتیم علی الله
چشم طمع از مال جهان پاک ببستیم
از اندک و بسیار گذشتیم علی الله
از حرف ندیدیم به جز تیرگی دل
ناچار ز گفتار گذشتیم علی الله
حق راست انا الحق خساگر چو حلاج
از بیم سر دار گذشتیم علی الله
از: علامه حسن زاده ی آملی(مد ظله العالی
مُهرِ مِهر علی:
اگر به حکم تو باشند باد و آتش و آب
و یا به دست تو گردند سنگ و گل زر ناب
اگر مطیع تو گردند خلق روی زمین
وگر مسخر گردد تو را خور و مهتاب
اگر بنای معابد کنی هزاران بار
و یا به نام تو مسجد بنا شود صد باب
اگر به زهد نباشد تو را قدیم و ندیم
و یا ز کثت تقوی نباشدت خور و خواب
به هوش باش و شنو این سخن ز مردانی
بحق جمله رسولان بحق پنج کتاب
به سینه تو نباشد چو مُهرِ مِهر علی«ع»
نباشدت به دو دنیا نصیب غیر عذاب
از: مرحوم محمد علی مردانی
نور خورشید ولایت:
گوش کن این مدح ذات حیدر گردون وقار
گر تو هستی اهل معنا اهل علم و هوشیار
دم زنم از راه باطن بی ریا و مستعار
بنگر از دل تا ببینی روی ماهش آشکار
نور خورشید ولایت تاجدار هشت و چار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
یا علی دریاب این عاصی و رسوای جهان
یا علی رحمی نما بر این اسیر ناتوان
یا علی ساقی شو و جامی بده از خمر جان
یا علی لطفی نما بر این سیه روی این زمان
تا ز رنج و محنت ایام باشم پایدار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
یا علی من آرزوی وصل دارم ای شها
خسته گردیدم من از این گردش چرخ سما
یا بکش یا ده نجاتی ای خدیو منکلا
من دخیلم من دخیلم من دخیلم ای فتی
چاره ساز چاره ی بیچارگان ای شهریار
لافتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
آخر ای مولای من چندی به درگاهت شدم
در طریقت از دل و جان پیرو راهت شدم
محو روی آن جمال پاک چون ماهت شدم
ذره ای گشتم ز خاک و زیر پاهایت شدم
کی کنی سوی گدایت یک نظر ای راز دار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
من غلامی از غلامان حقیر حیدرم
چاکری از چاکران حضرت پیغمبرم
خادمی از خادمان بی قرار مضظرم
در طریق شاه مردان اهل حق و باورم
جان من جانان من شاهنشه دل دل سوار
لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
از: مدرسی عالم
ساقی کوثر:
مردی ز کننده ی در خیبر پرس
اسرار کرم ز خواجه ی قنبر پرس
گر طالب فیض حق صدقی حافظ
سرچشمه ی آن ز ساقی کوثر پرس
از: حافظ
ز لیلایی شنیدم یا علی گفت -
به مجنونی رسیدم یا علی گفت
مگر این وادی دارالجنون است -
که هر دیوانه دیدم یا علی گفت
نسیمی غنچه ای را باز میکرد -
به گوش غنچه آندم یا علی گفت
خمیر خاک آدم چون سرشته -
چو بر میخاست آدم یا علی گفت
مسیحا هم دم از اعجاز میزد -
زبس بیچاره مریم یا علی گفت
مگر خیبر زجایش کنده میشد -
یقین آنجا علی هم یا علی گفت
علی را ضربتی کاری نمیشد -
گمانم ابن ملجم یا علی گفت
دلا باید که هردم یا علی گفت -
نه هر دم بل دمادم یا علی گفت
که در روز ازل قالوبلا را -
هر آنچه بود عالم یا علی گفت
محمد در شب معراج بشنید -
ندایی آمد آنهم یا علی گفت
پیمبر در عروج از آسمانها -
بقصد قرب اعظم یا علی گفت
به هنگام فرو رفتن به طوفان -
نبی الله اکرم یا علی گفت
به هنگام فکندن داخل نار -
خلیل الله اعظم یا علی گفت
عصا در دست موسی اژدها شد -
کلیم آنجا مسلم یا علی گفت
کجا مرده به آدم زنده میشد -
یقین عیسی بن مریم یا علی گفت
علی در خم به دوش آن پیمبر -
قدم بنهاد و آندم یا علی گفت
عمریست که دم به دم عـلی می گویم
در حال نشاط و غم عـــلی می گویم
یک عمر عــــــــــلی گفتم و انشاءلله
تا آخر عمر هم عـــــــــلی می گویم
دل افتد اگر در کمند علی
ز زنجیر ذلت رها می شود
علی گر به موسی نگاهی کند
به دستش عصا اژدها می شود
قد کوته اش را نبین ، قدر بین
قد سرو پیشش دوتا می شود
علی قامتش را به عباس داد
که قدقامت کربلا می شود
شاهی که ولی بود و وصی بود، علی بود
سلطان سخا و کرم و جود، علی بود
هم آدم و هم شیث هم ایوب و هم ادریس
هم یوسف و هم یونس و هم هود، علی بود
هم موسی و هم عیسی و هم خضر و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داوود، علی بود
در ظلمت ظلمات به سرچشمه ی حیوان
هم مرشد و هم راهبر خضر، علی بود
داود که می ساخت زره با سر انگشت
استاد زره ساز به داود، علی بود
مسجود ملایک که شد آدم ز علی شد
در قبله محمد بد و مقصود، علی بود
آن عارف سجاد که خاک درش از قدر
بر کنگره ی عرش بیفزود، علی بود
هم اول هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، علی بود
وجهی که بیان کرد خداوند در الحمد
آن وجه بیان کرد و بفرمود، علی بود
عیسی به وجود آمد و فی الحال سخن گفت
آن نطق و فصاحت که در او بود، علی بود
آن لحمک لحمی بشنو تا که بدانی
آن یار که او نفس نبی بود، علی بود
موسی و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، علی بود
چندانکه در آفاق نظر کردم و دیدم
از روی یقین در همه موجود، علی بود
خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود
آن نور خدایی که بر او بود، علی بود
آن شاه سرافراز که اندر شب معراج
با احمد مختار یکی بود، علی بود
سر ّ دوجهان پرتوی انوار الهی
از عرش به فرش آمد و بنمود، علی بود
آنجا که جوی شرک نماید به حقیقت
آن عارف و آن عابد و معبود، علی بود
جبریل که آمد ز بر خالق بی چون
در پیش محمد شد و مقصود، علی بود
آنجا که دویی شرک بود در ره توحید
میدان که یکی بود که مسجود، علی بود
محمود نبودند مر آنها که ندیدند
کاندر ره دین احمد و محمود، علی بود
آن معنی قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، علی بود
این کفرنباشد، سخن کفر نه اینست
تا هست علی باشد و تا بود، علی بود
آن قلعه گشای که در قلعه ی خیبر
برکند به یک حمله و بگشود، علی بود
آن شاه سرافراز که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست نیاسود، علی بود
آن شیر دلاور که برای طمع نفس
بر خوان جهان پنجه نیالود، علی بود
هارون ولایت ز پس موسی عمران
بالله که علی بود علی بود، علی بود
این یک دو سه بیتی که بگفتم به معما
حقا که مراد من ومقصود، علی بود
سر دو جهان جمله ز پیدا و ز پنهان
شمس الحق تبریز که بنمود، علی بود
منسوب به مولانا
زمشرق تا به مغرب گر امام است
اميرالمؤمنين حيدر تمام است
گرفته اين جهان زخمِ سنانش
گذشته زآن جهان وصف سه نانش
چو در سرّ عطا اخلاص او راست
سه نان را هفده آيه خاص او راست
سه قرصش چون دو قرص ماه و خورشيد
دو عالم را بخوان بنشاند جاويد
ترا گر تير باران بر دوامست
علي جنّة جنّة تمامست
پيمبر گفتش اي نور دو ديده
ز يک نوريم هر دو آفريده
چنان در شهر دانش باب آمد
که جَنّت را بحق بوّاب آمد
چنان مطلق شد اودر فقر وفاقه
که زرّ و نقره دادش سه طلاقه
اگرچه سيم و زر با حرمت آمد
ولي گوساله ي اين امّت آمد
کجا گوساله هرگز رنجه گردد
که با شيري چنين هم پنجه گردد
چنين نقلست کورا جوشني بود
که پشت و روي جوشن روشني بود
ازان چون روي بودش پشت جوشن
که بر بستش بدان اندام روشن
چنين گفت او که گر منبر نهندم
بدستوري حق داور دهندم
ميان خلق عالم جاودانه
کنم حکم از کتاب چارگانه
چو هرچ او گفت از بهر يقين گفت
زبان بگشاد روزي وچنين گفت
که لو کشف الغطا دادست دستم
خدا را تا نبينم کي پرستم
زهي چشم و زهي علم و زهي کار
زهي خورشيد علم و بحر زخّار
دم شير خدا ميرفت تا چين
ز علمش ناف آهو گشت مشکين
ازين گفتند مرد داد و دين شو
ز يثرب علم جستن را به چين شو
اسد کو ناف خانه ي آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست
خطا گفتم که ازمشک خطايست
که او هم نافه و شير خدايست
اگر علمش شدي بحري مصوّر
درو يک قطره بودي بحر اخضر
چو هيچش طاقت منّت نبودي
ز همّت گشت مزدور جهودي
کسي گفتش چرا کردي، بر آشفت
زبان بگشاد چون تيغ و چنين گفت:
لَنَقْلُ الصخر من قلل الجبال
اَحَبُّ اِلي مِن مِنَنِ الرجالِ
يقول الناس لي في الکسب عار
فقُلت العارُ في ذُلِّ السؤالِ
هميشه چار رکن عالم آباد
ز سعي دو خُسُر بود و دو داماد
عطار نيشابوري
شيخ مفيد رضوان الله تعالي عليه:
ولد بمكة في البيت الحرام يوم الجمعة الثالث عشر من رجب سنة ثلاثين من عام الفيل ، ولم يولد قبله ولا بعده مولود في بيت الله تعالى سواه إكراما من الله تعالى له بذلك وإجلالا لمحله في التعظيم .
حضرت امير المؤمنين علي بن ابى طالب عليه السّلام در روز جمعه سيزدهم ماه رجب پس از سى سال از عام الفيل در خانه خدا در شهر مكه به دنيا آمد ، نه پيش از وى كسى در خانه خدا به دنيا آمده و نه بعد از آن حضرت. تولد امير مؤمنان عليه السّلام در خانه خداوند فضيلت و شرافتى است كه پروردگار بزرگ براي بزرگداشت مقام و منزلتش به آن حضرت اختصاص داده است .
الشيخ المفيد ، أبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العكبري البغدادي (متوفاي413هـ) ، الإرشاد في معرفة حجج الله علي العباد ، ج 1 ، ص 5 ، تحقيق : مؤسسة آل البيت عليهم السلام لتحقيق التراث ، ناشر : دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت ، الطبعة : الثانية ، 1414هـ - 1993 م
[CENTER]میزان و قسیم نار و جنت حیدر
[/CENTER]
[CENTER]آری به صراط میزبان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]عنوان علی به چهره ها منقوش است
[/CENTER]
[CENTER]نامش به رخ موالیان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]:Gol::Gol::Gol:[/CENTER]
[CENTER]با این همه مظهر العجائب بشر است !
[/CENTER]
[CENTER]یا اینكه خداوند جهان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]افتاده بیا كه دستگیر تو؛ علی است
[/CENTER]
[CENTER]بر بازوی ناتوان توان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]بر سائل خود زكات بخشد به ركوع
[/CENTER]
[CENTER]با قاتل خویش مهربان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]نیروی ولایتش محك بر همگان
[/CENTER]
[CENTER]بر جمع خلایق امتحان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]در روز نبرد تك سوار عرب است
[/CENTER]
[CENTER]در عرصه صبر قهرمان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]خیبر شكن و صف شكن و بت شكن است
[/CENTER]
[CENTER]هنگام مصاف پهلوان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]هر ضربه كه می زند به شیطان رجیم
[/CENTER]
[CENTER]تضمین بهشت جاودان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]لشگر عددی نبود در حرب علی
[/CENTER]
[CENTER]تشنه به قتال كافران است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]در معركه چشم فتنه را كور كند
[/CENTER]
[CENTER]شمشیر به فرق دشمنان است؛ علی
[/CENTER]
[CENTER]با خنده مظلوم علی خشنود است
[/CENTER]
[CENTER]ویران گر ظلم پیشه گان است؛ علی
[/CENTER]
روزی که خدا گل خلایق بسـرشـت
بالای در بهشـت این نکـته نوشـت:
"بی مـهـر عـلـی ورود اکـیـدا مـمـنوع
با حب علی بیا که باز است بهشت"
حب علی بن ابیطالب(ع) سپری [در برابر آتش] است، او تقسیم کننده ی بهشت و جهنم، وصی به حق حضرت محمد مصطفی(ص)، و امام انس و جن است.
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]فرشته در کفن چون دید ما را
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به عشق مرتضی بوسید ما را
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نویدی آمد از میخانه غیب
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]که چشم حیدر آمرزید ما را
[FONT=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]